احداث و راه اندازی بندر بزرگ چابهار با تجهیزات و تاسیسات پیشرفتهای که در آن به خدمت گرفته میشود، با افقهایی پیش روی این طرح و ابعاد ژئوپلیتیک و راهبردی آن، اگرچه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، اما بخش مهمتر و استراتژیک این طرح را باید در شبکه ریلی ارزیابی کرد که نقش حلقه ارتباط این بندر با کشورهای متقاضی را ایفا کند. چابهار را باید فروپاشی بخش مهمی از دیوار آهنینی برشمرد که قرنهاست اطراف افغانستان بنا شده است.
ایران شرقی/
پایگاه خبری – تحلیلی «مافا» از جمله پایگاههای عربی فعال در فضای مجازی است که به موضوع کشور افغانستان پرداخته و درباره تحولات این کشور مطالبی در قالب گزارش و تحلیل منتشر میکند.
تحلیل زیر نوشته «مصطفی حامد» از جمله شخصیتهای مصری است که با کشور افغانستان و تحولات آن آشنایی دارد.
مطلبی که در ادامه تحت عنوان «بندر چابهار ایران، سرآغاز انقلابی ژئوپلیتیک در آسیا» خواهد آمد، تحلیل مصطفی حامد از پیامدها و بازتابهای احداث و راه اندازی بندر «چابهار» در جنوب جمهوری اسلامی ایران در ابعاد مختلف منطقهای به ویژه بر کشورهای همجوار ایران است.
***********
در علم سیاست سخن معروفی وجود دارد که «اگر ملتها نمیتوانند، همسایگان خود را انتخاب کنند، اما اختیار نحوه تعامل با آنها را دارند».
جمهوری اسلامی ایران ماه مارس سال 2016 میلادی بود که از گشایش بندر «چابهار» بر سواحل دریای عمان، به عنوان بندری ترانزیت که نقل و انتقال کالاها بین سه کشور هند و افغانستان و روسیه را بر عهده خواهد داشت، خبر داد.
بدون تردید طرح راه اندازی و بهره برداری از بندر چابهار، بسیار فراتر از یک پروژه بزرگ دریایی – زمینی است و در این راستا باید آن را آغازی بر تحولی ژئوپلیتیک در قاره آسیا شمرد.
همچنین باید آن را بستر ساز تبدیل ایران و افغانستان به کانون فعالیتهای کلان اقتصادی بین کشورهای این قاره به ویژه بین هند و روسیه و چین و کشورهای منطقه آسیای مرکزی دانست.
به این جهت که بندر چابهار از این توان بالقوه برخوردار است که کشورهای بسیاری جذب آن شوند و دامنه این کشورها آنقدر گسترش یابد که اغلب کشورهای دارای منافع مشترک منطقه را در برگیرد.
این در حالی است که این پروژه میتواند، با وجود همگرایی منافع بین اقتصادهای بزرگ آسیایی مانند هند و روسیه و چین و گرد آوردن آنها در نزدیکی دروازه خلیج فارس، به عاملی تعیین کننده و اساسی در موازنههای راهبردی منطقه خلیج فارس تبدیل شود.
همچنین این بندر میتواند به نقطه تلاقی منافع هند و چین تبدیل شود و آغازگر روند ایجابی حل اختلافات دهلینو – پکن باشد که تاکنون طمع ورزیهای منطقهای آمریکا تغذیه کننده و تحریک کننده آن بوده و سلطه آن بر افغانستان تهدید کننده منافع ملی تمام کشورهای منطقه، به خصوص کشورهای همجوار افغانستان بوده است.
با توجه به اینکه پایهگذاران اصلی پروژه بندر چابهار سه کشور ایران و افغانستان و هند میباشند، لذا محتملترین سناریو، تشکیل گروه مشترکی از بازرگانان و تجار و فعالان اقتصادی سه کشور با نام «گروه مشترک اقتصادی جاده ابریشم چابهار» است.
با این پیش فرض که در آینده شاهد افزایش تعداد کشورهای عضو و گسترش دامنه آن به حدی باشیم که قدرتهای اقتصادی آسیا و روسیه را نیز در برگیرد و دامنه مبادلات اقصادی و معاملات مالی و تجاری خود را آنقدر توسعه دهد که زمینه ساز سازمانی اقتصادی و یا بازاری مشترک بین کشورهای آسیایی و دیگر کشورهای جهان باشد.
باز شدن راههای همکاری با سوی آسیای مرکزی
بالطبع محور و کانون این رشد و تحول اقتصادی توجه کشورهای عضو این سازمان اقتصادی جاده ابریشم چابهار است که دربهای بزرگ همکاری اقتصادی و تجارت بین المللی را به روی کشورهای منطقه آسیای مرکزی میگشاید، کشورهایی که دسترسی به بنادر دریایی و راهیابی به آبهای آزاد جهان و دنیای خارج مهمترین هدف راهبردی آنهاست.
این تشکل اقتصادی و همکاریهای تجاری و بازرگانی، در آینده میتواند، زمینه ساز شکل گیری بازار آسیایی مشترکی باشد که مهمترین کارکرد آن حمایت از اقتصاد کشورهای عضو و محافظت کننده از آنها در برابر هرگونه هیمنه یا اعمال هر نوع تحریم و یا تحمیل مجازات اقتصادی از سوی آمریکا و هم پیمانان اروپایی آن با هدف اقتصاد این کشورها باشد و نیاز به گفتن نیست که از بین رفتن زمینه سیطره و وابستگی اقتصادی، راه را بر نفوذ سیاسی و چه بسا در سطحی فراتر تجاوز نظامی ببندد.
همچنین این تشکل میتواند، نقشی محوری در قضیه مواد مخدر افغانستان چه در مقوله کاشت و چه در مقولههای تولید و قاچاق آن، به دور از دخالتهای نظامی و سیاسی آمریکا ایفا کند. نقشی که آمریکاییها تاکنون به بهانههای مختلف مانند مبارزه با تروریسم و برقراری امنیت ایفاگر آن بودند، اما نه تنها در گامی جهت مبارزه با این معضل بزرگ بین المللی برنداشتند، بلکه با قبضه تجارت مواد مخدر جهان، آن را به یکی از مهمترین منابع درآمدزا و حربه اعمال فشار بر ملل جهان مبدل کردند.
سناریوهای اقتصادی پیش رو
درباره مبادلات تجاری و روابط اقتصادی هند و روسیه، بهره برداری از جاده ابریشم چابهار برای این دو کشور را میتوان به یافتن مسیر دماغه امید نیک برای کشتی تجاری اقیانوس پیما تشبیه کرد که آنها را از سرگردانی درمسیرهای دریایی و دور زدن قارهها و کشورها نجات میدهد.
در این راستا، بندر چابهار برای هند به معنای از پیش رو برداشته شدن مانعی به نام پاکستان خواهد بود که در طول سالهای گذشته همواره سدی در مسیر مبادلات تجاری و معاملات اقتصادی این کشور با کشورهای منطقه آسیای مرکزی و روسیه از طریق راههای زمینی بوده است. علاوه بر اینکه این مناسبات تجاری تاثیری ایجابی بر کشورهای قرار گرفته در مسیر این راههای مواصلاتی خواهد گذاشت.
در خصوص مشارکت افغانستان در این گروه مشترک اقتصادی نیز باید گفت، این مشارکت به افغانستان اجازه حضور در عرصه اقتصاد بینالمللی را خواهد داد و راه را نه تنها برای خروج این کشور از تنگنا و فشار اقتصادی هموار خواهد کرد، بلکه به جایگاه و موقعیت سیاسی افغانستان در دو سطح منطقهای و بین المللی اعتبار و اهمیت بیشتری خواهد بخشید.
این اصلی مشهور در اقتصاد بین الملل است که جایگاه و اعتبار هر کشور در عرصه بین المللی بر جایگاه و قدرت آن، در اقتصاد جهانی و تجارت بین المللی مبتنی است.
در مقابل، کشورهایی که حضور فعالی در عرصه اقتصاد جهانی ندارند، بیش از کشورهای دیگر در معرض سلطه ابر قدرتها و خروج از روند تحولات بین المللی هستند و در حال حاضر کشور مصر نمونه بارز چنین کشوری شمرده میشود.
تحولات راهبردی زنجیرهای
با تخلیه بار کشتیها در بندر چابهار نقش راههای مواصلاتی دریایی پایان یافته تلقی میشود و پس از آن ایفای نقش راه ابریشم چابهار شروع میشود که با استفاده از خط ریلی تا عمق خشکیهای قاره کهن نفوذ میکند.
در این پروسه، اگر بندر چابهار را به ریه دریایی منطقه آسیای مرکزی توصیف کنیم، کشور افغانستان محل التقا و تقاطع شبکههای مواصلاتی ریلی شمرده میشود. چون این کشور در مرکز کشورهای استفاده کننده از این طرح و دارای مرزهای مشترک با سه کشور آسیای مرکزی محسوب میشود.
افزون بر اینکه از طریق گذرگاه مرزی «واخان» نیز به چین متصل میشود. حال اگر چین به این شبکه ریلی متصل شود، برای اولین بار در تاریخ معاصر موفق خواهد شد، از طریق خشکی به ایران متصل شود.
بیشک یکی از مهمترین طرحهای تهران – پکن در آینده، کشیدن خطوط لوله انتقال نفت و گاز ایران به چین از طریق افغانستان است. اجرایی شدن این طرح به معنای آسودگی خاطر پکن از حیث انتقال امن انرژی مورد نیاز این کشور از خشکی به جای دریا است.
این درحالی است که نمیتوان، اهمیت راهبردی که پکن برای دسترسی مستقیم به خلیج فارس و تاثیری بسزای این کشور بر موازنه قوا در این منطقه بحرانخیز را نادیده گرفت و این جدای از اهمیت اقتصادی وصف ناپذیر حضور چین در این منطقه است.
ورود هریک از کشورهای روسیه و چین و هند به عرصه اقتصادی منطقه از جمله حضور در آبهای گرم خلیج فارس از طریق بندر چابهار، به حضور انحصاری آمریکا در این منطقه پایان خواهد داد.
چارچوب ساختاری پروژه بندر راهبردی چابهار به دو بخش دریایی و زمینی تقسیم میشود:
یک: بخش دریایی آن شامل بندر چابهار است که قلب تپنده جاده ابریشم چابهار شمرده میشود.
دو: ایستگاه خط آهن مرکزی چابهار که در خاک ایران قرار دارد و دروازه راه خشکی پروژه چابهار شمرده میشود.
این راه خشکی در ادامه از افغانستان عبور میکند که مهمترین حلقه ارتباط و مرکز و کانون جاده ابریشم چابهار است. از اینجاست که شبکه گسترده خطوط ریلی، به مناطق و کشورهای مختلف آسیایی متصل میشوند و راه خود را ادامه میدهند.
با آشکار شدن اهمیت بیش از پیش شبکه خطوط انتقال ریلی در دسترسی کشورهای منطقه به بندر چابهار و آبهای گرم جنوب ایران و آزاد جهان، انتظار میرود، باب جدیدی از همکاریهای سیاسی و اقتصادی بین این کشور برای گسترش و توسعه این شبکه و نوسازی و بازسازی آن گشوده شود.
احداث و راه اندازی بندر بزرگ چابهار با تجهیزات و تاسیسات پیشرفتهای که در آن به خدمت گرفته شده است، با افقهایی پیش روی این طرح و ابعاد ژئوپلیتیک و راهبردی آن، اگرچه از اهمیت بسیار بالایی در این طرح برخوردار است، اما بخش مهمتر و راهبردیتر این طرح را باید در شبکه ریلی ارزیابی کرد که نقش حلقه ارتباط این بندر با کشورهای متقاضی را ایفا کند.
حساسیت این بخش از طرح در این است که تکمیل شبکه ریلی، تابع ارادههای سیاسی کشورهای شرکت کننده در طرح است که میتواند، در قضایایی تقابل منافع و مصالح آنها را به دنبال داشته باشد.
همچنین نمیتوان، وابستگی برخی کشورهای منطقه به برخی طرفهای خارجی یا نفوذ بیگانگان در این کشورها، مانند افغانستان را نادیده گرفت که میتواند، مانعی در اجرای خواست و اراده ملل منطقه باشد.
جاده ابریشم چابهار و فرو ریختن دیوار آهنین
جاده ابریشم چابهار را باید فروپاشی بخش مهمی از دیوار آهنینی شمرد که اطراف افغانستان و ایران، تحکیم شده است. در حالی که مردم افغانستان قرنهاست، به خاطر خروج از انزوا و محاصره تحمیل شده بر آن و تغییر نگرش به عنوان کشور عقب مانده و به دور از پیشرفتهای جامعه بشری مبارره میکنند.
پروژه بندر چابهار برای دو کشور ایران و افغانستان این فرصت را فراهم میکند تا توامان عمق سیاسی و اقتصادی خود را در قاره آسیا افزایش دهند و تحقق این امر نه تنها در دیوار آهنین محاصره تحمیل شده بر این دو کشور شکاف ایجاد میکند، بلکه موجب فرو ریختن آن در آینده نزدیک نیز خواهد شد.
چنین تحولی، پیامدهای بسیاری به دنبال دارد که یکی از مهمترین آنها، انسجام و ارتباط بیش از پیش اقتصادی و سیاسی کشورها و ملتهای قاره کهن خواهد بود.
افغانستان و إيران، آینده و سرنوشتی مشترک
در خصوص ایران باید گفت که مرزهای شرقی این کشور و همسایگی با افغانستان از اهمیت بسیار بیشتری نسبت به مرزهای غربی ایران و کشور عراق برخوردار است.
همان گونه که کشور جمهوری اسلامی افغانستان برای جمهوری اسلامی ایران دارای اهمیت وجودی است، بالعکس این قضیه نیز صدق میکند. بدون تردید روابط دو کشور تاثیر بسزایی بر تسهیل دسترسی افغانستان به دریای آزاد خواهد گذاشت، در آن صورت دیگر افغانستان نباید نگران این باشد که در میان کشورهای قدرتمند محصور شده است.
جاده ابریشم چابهار به ویژه در بخش شبکه ریلی آن انقلابی ژئوپلیتیک در روابط دو کشور ایجاد خواهد کرد و بازتابهای بسیاری از خود برجا خواهد گذاشت که مهمترین آنها را میتوان در موارد زیر ملاحظه کرد:
- تاثیر بر وضعیت حضور نظامی آمریکا
- تقویت دولت افغانستان
- تاثیر بر وضعیت حضور و فعالیت گروه تروریستی «داعش» که با برخورداری از برخی طرفهای خاص در حال رشد و قدرتگیری در افغانستان است.
- تاثیر بر وضعیت حضور و فعالیت گروه شبهنظامی وابسته به پاکستان، متشکل از گروههای افغانی و پاکستانی
به این گروهها باید نگاهی جدی و قاطع داشت، چون تهدیدی بزرگ برای امنیت ملی افغانستان شمرده میشوند. در این بین جنبش طالبان مقولهای جداست. این گروه میتواند، حریفی قدرتمند برای دولت مردمی افغانستان و کشورهای منطقه از جمله ایران باشد، مگر آنکه شاهد تعدیلاتی در مواضع و عملکرد این گروه باشیم، از جمله اینکه خود را از وابستگی خارجی و افراط گرایی برهاند.
سناریویی که میتوان برای شبکه ریلی افغانستان در نظر گرفت، به شرح زیر خواهد بود:
- احداث شبکه ریلی که از بندر چابهار شروع و به نقطه مرزی مقابل آن، یعنی شهر «زرنج» افغانستان ختم شود.
- این شبکه ریلی میتواند، از شهر زرنج به سمت شهر «غزنی» در غرب کابل، پایتخت افغانستان نیز امتداد یابد، چون از لحاظ جغرافیایی، علاوه بر اینکه از مناطق مسکونی عبور میکند، منطقهای سهل الوصول شمرده میشود. به موازات آن این خط ریلی را میتوان از سمت شمالی شهر زرنج به سمت شهر هرات در نزدیکی مرزهای ایران امتداد داد.
- همکاری ایران با افغانستان و هند در ایجاد و توسعه این شبکه ریلی در خاک افغانستان، از لحاظ اقتصادی پروژهای سودمند برای کشور هند خواهد بود که در بخش صنعت احداث شبکههای ریلی و تولید واگنهای قطار و صنایع وابسته تجربه و تبحر بسیاری دارد. از بُعد ژئوپلیتیک، این شبکه ریلی میتواند، کشور افغانستان را از وابستگی به پاکستان نیز برهاند.
برای پیاده سازی هرچه سریعتر شبکه ریلی میتوان، این طرح را به صورت سهامی عام اجرا کرد و با فروش سهام احداث این شبکه علاوه بر تسریع در اجرای این طرح، از مشارکت مردمی نیز بهره برد که با استقبال تجار و فعالان اقتصادی افغانستانی نیز مواجه شده است.
احداث چنین شبکه ریلی تنها به انتقال کالا و بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم افغانستان محدود نمیشود، بلکه میتوان از آن، در زمینه نقل و انتقال مسافر به ویژه در مقطع زمانی برگزاری مراسم حج و افزایش سفر حجاج از افغانستان به عربستان سعودی نیز بهره برداری کرد. در اینجا این شبکه ریلی میتواند، سفر هزینهبر هوایی حجاج افغانستانی را با انتقال آنها به بندر چابهار و ادامه مسیر از دریا آن را به نیم کاهش داد و این نه تنها برای دولت افغانستان سودمند و درآمدزا خواهد بود، منافع و سودهای بسیاری برای ایران نیز خواهد داشت.
این طرح را میتوان در سطحی کلانتر به کشورهای منطقه آسیای مرکزی نیز توسعه داد. فراموش نکنیم، یکی از مهمترین عوامل اتحاد ایالتهای آمریکا و تشکیل کشوری به نام «ایالات متحده» و تبدیل آمریکا به قدرتی در عرصه بین المللی همین شبکه ریلی بود.
در چارچوب همین طرح و در آینده میتوان به پیاده سازی طرحی چون احداث بندر مشترک بین ایران و افغانستان نیز اندیشید. افزون بر اینکه دولت افغانستان میتواند، به مشابه این طرح در قالب توسعه مناسبات خود با کشور ترکمنستان هم بیاندیشد. پیاده سازی این طرح به افغانستان امکان راهیابی به دریای خزر را میدهد.
دسترسی کشور افغانستان به دریای خزر ارتباط این کشور با کشورهای حوزه این دریا و همچنین کشور ترکیه و حتی دریای مدیترانه را تسهیل خواهد کرد.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»