مقدمه:
شهروندان کشورهای پساشوروی چند ماه پس از آغاز درگیریهای مسلحانه میان دولت و شورشیان وارد سوریه شدند. (در اواخر سال 2011 - اوایل سال 2012). در این کشور اولین گروههای سلفی-جهادی که حامی بینالمللی شدن درگیری سوریه بودند و آن را به عنوان اولین گام برای توسعه بیشتر "جهاد ابتدایی" در نظر میگرفتند، ظهور یافتند. گروهکهای چنین طیفی نیز نمایندگان "سلفیگری" رادیکال را از میان شهروندان روسیه و دیگر جمهوریهای شوروی سابق جذب میکردند. در پاییز سال 2016، داعش آخرین بخش تحت کنترل مرز سوریه-ترکیه را از دست داد و همین موضوع الحاق بومیان کشورهای مستقل مشترک المنافع به داعش را پیچیده ساخت و سازماندهی فعالیتهای خرابکارانه این افراد در وطن را به مخاطره انداخت. آیا تهدید انتقال عملیات داعش به کشورهای مستقل مشترک المنافع در آسیای مرکزی واقعی است؟
شروع درگیری سوریه
در مرحله اولیه توسعه درگیری (سالهای 2013-2011) سخن پیرامون پیوستن نمایندگان کشورهای پساشوروی (که برای مبارزه مسلحانه تحت شعارهای جهادگرایی سلفی وارد سوریه شده بودند) به "دولت اسلامی عراق" نبود. در آن زمان، دولت اسلامی عراق در سوریه خود را گروهک "جبههالنصره" معرفی کرده بود.
از شبهنظامیان خارجی در سوریه معمولا "کتیبه" – گردان یا " لواء" – اکیپ تشکیل میشد. تعداد اعضای گردان میتوانست تنها چند ده نفر و اعضای اکیپ چند صد نفر باشد. آنها میتوانستند به طور کامل تنها از سوریها تشکیل نشده و مختلط باشند. برخی از این واحدها از همان ابتدا در چارچوب یک گروهک خاص ایجاد شدهاند ("جبههالنصره" یا "جند الاقصی"). دیگر گروههای "مهاجران" به طور مستقل عمل میکردند، اما تعدادشان کم بود و با فراکسیونهای محلی بزرگتر (که میتوانستند مورد حمایت لجستیکی آنها قرار گیرند) توافق یا "سوگند نبرد" منعقد میکردند. به عنوان مثال، در ترکیب "انصار الشام"، "جماعتالخلیفهالقفقازی" مرتبط با "امارت قفقاز" که در سال 2009 توسط "ابوالحاکم شیشانی"، امیر سابق بخش مرکزی ولایت "نوخچیچو" ایجاد شده است، فعالیت میکرد. تعداد اعضای این گروهک حدود 80 شبهنظامی برآورد میشدند.
این در حالی بود که تعداد فراکسیونهای مستقل بزرگ متشکل از شهروندان خارجی بسیار زیاد بود. "گردانهای مجاهدین" (کتایب مجاهدین) که در تابستان سال 2012 از خارجیها تشکیل شدهاند (خارجیهایی که بیشتر بومی کشورهای مستقل مشترکالمنافع و پناهندگان قفقاز شمالی هستند) جزء چنین گروهکی بودند. نمایندگان جمهوریهای پساشوروی در آنجا موقعیتهای پیشرو را داشتند. فرماندهی این اتحاد توسط "ترکان بتیراشویلی" پناهنده گرجستان که بیشتر به "ابو عمر الشیشانی" معروف بود به این امر اشاره دارد. صلاح الدین اش-شیشانی معاون وی بود. این گروهک از همان آغاز فعالیت فعال خود در سوریه، غیرقابل مصالحهترین نگرش را نسبت به مخالفان از میان نیروهای رژیم و فراکسیونهای انقلابی محلی شورشیان (از جمله گروههای متعادل اسلامگرایان که مهاجران با آنها درگیری داشتند) داشت. بنابراین، در سال 2012، گردانهای مهاجرین به خاطر درگیری با گروه شورشی "گردان فاروق" بر سر استفاده از پرچم سه رنگ انقلاب که به گفته شبهنظامیان خارجی مخالف هنجارهای اسلامی بود، تفکیک میشدند.
در ماه مارس سال 2013، پس از اتحاد "گردانهای مهاجرین" با دو جناح دیگر از جهادگران – "ارتش محمد" (جیش محمد) و "گردانهای خطاب" (کتایب خطاب) – "ارتش مهاجرین و انصاریها" ("جیشالمهاجرین والانصار") ایجاد شد. در این ارتش حدود 1500 شبهنظامی بومی جمهوریهای قفقاز شمالی، ازبکستان و تاجیکستان عضو بودند، اما نمایندگان سایر مناطق جهان اسلام نیز حضور داشتند.
در آوریل سال 2013، "دولت اسلامی عراق" به "دولت اسلامی عراق و شام" تغییر نام داد. بدین ترتیب، این سازمان سعی داشت به تنها نهاد قانونی نه تنها در عراق، بلکه در سوریه تبدیل شود. داعش در عین حال انتقال گسترده واحدهای خود را به سوریه آغاز کرد و نیازمند سوگند تمام فراکسیونهای شورشی جهادی فعال در این کشور بود. در آغاز سال 2014 این تمایلات و مقاصد داعش برای اولین بار به درگیری با "جبههالنصره" و سپس به جدایی نهایی داعش از القاعده منجر شد.
در این راستا در "جیشالمهاجرین والانصار" نوعی تفرقه و شکاف بوجود آمد. یک بخش به رهبری بتیراشویلی که عمدتا از بومیان فضای پساشوروی تشکیل شده بود به داعش ملحق شد چرا که اعتقادات و روشهای مشترکی - برای دستیابی به اهداف - با آن داشت. بخش دیگر به رهبری صلاحالدین الشیشانی به "جبههالنصره" که از داعش جدا شده و به طور مستقیم تحت حاکمیت القاعده قرار گرفته بود، سوگند وفاداری یاد کرد.
در این گروه که به "گروه مهاجران" ( "لواء مهاجرین") تغییر نام داده است، شبهنظامیان عرب نقش اصلی را ایفا میکنند. در آن تغییر رهبری روی میدهد. "موتسیم بیلاخ المدانی"، بومی عربستان سعودی رهبری گروهی که اکثر شبهنظامیان آن اعراب هستند را بر عهده داشت. صلاح الدین شیشانی که با انتقال رهبری به اعراب موافق نبود بخش خصوصی خود - "امارت قفقاز سوریه" - را که در نهایت به فراکسیونهای کوچکتر ("جیشالاسره" و غیره) تقسیم شد و دیگر نقش مستقلی نداشت سازماندهی میکرد. این موضوع به دیگر گروهکهای سوری که به داعش متصل نشدهاند (مانند "اجندالقفقاز" قفقاز یا "توحیدوالجهاد" آسیای مرکزی) مربوط میشود. بعید است که تعداد اعضای هر یک از آنها به بیش 100-80 نفر برسد.
تنها اتحاد بزرگ متشکل از شهروندان کشورهای مستقل مشترک المنافع که با داعش در ارتباط نیستند "جماعت امام بخاری" وابسته به "جبهه النصره" است که تعداد شبهنظامیان آن 500 نفر برآورد میشود. به هر حال، تعداد و نفوذ شبهنظامیان خارجی که در چارچوب "جامعه شورشی" سوریه عمل میکردند (از جمله در جناحهای جهادی) در مقایسه با تعداد و نقش شهروندان خارجی، از جمله بومیان کشورهای پساشوروی در "دولت اسلامی" اعلام شده در سال 2014 ناچیز بودند.
سربازان "جیش المهاجرین والانصار" که در سال 2013 به داعش پیوستند، وارد گروههای نخبگان "نیروهای واکنش سریع" و گردانهای "گروه کنترل مرکزی" شدند. شبهنظامیان جیش المهاجرین والانصار پایه و اساس آنها را تشکیل میدادند. بتیراشویلی رهبری این سپاه نخبگان را بر عهده داشت. نمایندگان قفقاز روسیه و جمهوریهای مستقل مشترک المنافع هم دیگر موقعیتهای پیشرو را در اختیار داشتند. "ابوجهاد" بومی کراچی مفتی این ساختار بود.
نبرد بر سر کوبانی در اواخر سال 2014 – اوایل سال 2015 به شکست نیروهای مبارز این سپاه نخبگان منجر شد که پس از آن نتوانست به بهبودی کامل برسد. بیشتر شبهنظامیان نابود شده در این جنگ (3700-2000 نفر) خارجی و بومیان کشورهای مستقل مشترک المنافع بودند.
موج شبهنظامیان تازه استخدام شده
با این وجود، از سال 2014، پس از کنترل داعش بر بخشی از مرز سوریه-ترکیه، جریان مهاجران از کشورهای پساشوروی به داعش به میزان قابل توجهی افزایش یافت. با این حال، اگر تا قبل از اعلام داعش، اغلب شبهنظامیان آماده شدهی قفقاز و جمهوریهای کشورهای مستقل مشترک المنافع وارد سوریه میشدند، پس از اعلام آن به طور عمده جوانان رادیکال که آمادگی و تجربه نظامی نداشتند و قربانی تبلیغات "دولت اسلامی" بودند وارد آن شدند. آنها معمولا دوره آموزشی کوتاهمدت را میگذراندند و براساس "دیویزیونهای" ارضی تابع "فرمانداران ولایات داعش" تقسیم میشدند. تنها افرادی که آمادگی نظامی و مهارتهای لازم را در اختیار داشتند وارد نیروهای واکنش سریع از قبیل "گروه مدیریت مرکزی"، "جیشالخلیفه"، "جیش الاسره"، گروه مکانیک و غیره میشدند. بنابراین، پس از نبرد بر سر کوبانی، روند سقوط و تنزل مهارتهای نظامی بیگانگان ملحق شده به داعش در راستای افزایش تعداد آنها مشهود بود.
شبه نظامیان قفقاز شمالی تا قبل از سال 2015 برجستهترین افراد بودند و پس از آن در مقایسه با نمایندگان جمهوریهای آسیای مرکزی جزو اقلیت محسوب میشدند. در این راستا قابل توجه است که تعداد "عملیات استشهادی" (بمبگذاریهای انتحاری در صفوف دشمن با استفاده از خودروی دارای مواد منفجره) با مشارکت شهروندان تاجیکستان بالاترین تعداد بوده است. از دسامبر سال 2015 تا نوامبر سال 2016 ، 28 حمله انتحاری توسط نمایندگان این جمهوری صورت گرفته است. تعداد کلی شهروندان تاجیک در داعش به بیش از 2000-1000 نفر رسیده است. در این راستا، انتقال "گلمراد حلیماف"، سرهنگ تاجیکستان از اقدامات کاملا سنجیده داعش است. او نه تنها یک نظامی ماهر، بلکه عضو سابق نیروهای عملیاتی ویژه بود و پیوستنش به داعش به عنوان فرمانده این اتحاد بزرگ منجر به افزایش شمار افراد روس زبان از جمله تاجیکها در صفوف داعش شد.
تقویت بخش آسیای مرکزی پرسنل داعش در سوریه و عراق با الحاق بزرگترین ساختار جهادی-سلفی رادیکال متشکل از ساکنان کشورهای آسیای مرکزی - "جنبش اسلامی ازبکستان" - به دولت اسلامی در ارتباط بود. جنبش اسلامی ازبکستان در قلمرو افغانستان و مناطق مرزی پاکستان فعالیت میکرد. هواداران بومی آسیای مرکزی آن در حال حاضر یک مسیر جایگزین بسیار آسانتری را برای الحاق به این جنبش جهادی دریافت کردهاند. رسیدن به ترکیه (که در آن مسئله انتقال مرز از داعش در آن زمان مشکلساز نبود) برای آنها کافی بود. این مسیر راحتتر از عبور غیرقانونی از مرز تاجیکستان-افغانستان و سپس قلمروهای تحت کنترل دولت افغانستان و به ویژه طالبان برای ورود به اردوگاههای جنبش اسلامی ازبکستان در مرز افغانستان و پاکستان بود.
لازم به ذکر است که "طالبان" غیر قابل مصالحهترین مخالف ولایت خراسان – بخش فعال دولت اسلامی در افغانستان و پاکستان - بوده و هستند. طالبان توانستند در نوامبر سال 2015 هسته جنبش اسلامی ازبکستان را پس از اعلام سوگند شبهنظامیان به رهبر داعش نابود کنند.
پس از ورود نیروهای دموکراتیک سوری در سال 2015 و سپس عملیات نیروهای مسلح ترکیه و شورشیان سوری "سپر فرات" در پاییز سال 2016، داعش آخرین منطقه تحت کنترل مرز سوریه-ترکیه را از دست داد. این در حالی بود که مقامات ترکیه کنترل مرزی را شدیدا تقویت کرده بودند. بنابراین، تعداد خارجیها، از جمله بومیان کشورهای پساشوروی که قادر به پیوستن به داعش بودند، به طور قابل توجهی کاهش یافت.
با این وجود، حضور داعش در بخشهای شرقی استان "حما" فعلا حفظ شده و آخرین مسیری که برای انتقال مهاجران به "دولت اسلامی" مورد استفاده قرار میگیرد باز باقی مانده است. این مسیر همچنین در ترکیه آغاز شده و بعدها از مرز ترکیه-سوریه وارد استان ادلب تحت کنترل اپوزسیون میشود. پس از این، باید بخش تحت کنترل نیروهای رژیم بشار اسد (مسیر ام-5 دمشق-حلب) را به کسانی که قصد دارند "سرباز خلافت" شوند منتقل کرد.
در عین حال، این مسیر با موانع جدی روبروست و به همین دلیل عبور از آن غیر ممکن است. اپوزسیون مسلح سوری و "هیئت تحریر الشام" اقداماتی را برای شناسایی افراد مشکوک در قلمروهای تحت کنترل آنها انجام داده و از اینکه داعش بتواند از آنها برای سازماندهی حملات تروریستی علیه شورشیان استفاده کند میترسند.
بنابراین، طبق اطلاعات نویسنده از منابع استان ادلب، در زمستان امسال در محل بازداشت شورشیان در شهر ادلب، بیش از 40 نفر، از جمله شهروندان کشورهای مستقل مشترک المنافع که از ترکیه به صفوف داعش منتقل شده بودند حضور داشتند. اهداف آنها شناسایی شد و پس از آن بازداشت شدند. معمولا، چند هفته پس از دستگیری، بازداشت شدگان را آزاد کرده و سعی دارند آنها را به ترکیه برگردانند. این موضوع بازگشت بدون مانع و نامحدود آنها به وطن را غیرممکن نمیسازد. بنابراین، این تهدید وجود دارد که آنها پس از تلاش ناموفق برای پیوستن به "ارتش خلافت"، ممکن است سعی کنند فعالیتهای خرابکارانه یا تروریستی را در کشور خودشان سازماندهی کنند.
فرو ریختن چارچوب حفظ و توسعه
به طور کلی، پس از شکست نسبی داعش در جبههها و تلفات ارضی، ورود شهروندان خارجی به صفوف آن رو به کاهش خواهد بود. علاوه بر این، بسیاری از عواملی که مسلمانان را مجبور به تبلیغ داعش و پیوستن به این گروهک میکردند هم بیاثر شدهاند. داعش به تدریج تمام ویژگیهایی که به آن اجازه میدادند خود را به عنوان یک کشور با قلمرو، جمعیت، تابعیت، نهادها و غیره معرفی کند، را از دست میدهد. بنابراین، شعار آن – یعنی "حفظ و گسترش" - با وضعیت واقعی مطابقت ندارد. داعش پس از از دست دادن قلمروهایی با شهرهای بزرگ و درآمد زیاد (از جمله از طریق فروش غیر قانونی نفت) دیگر هیچ مزیت قابل توجهی نسبت به دیگر ساختارهای بینالمللی جهادی-سلفی (قبل از هر چیز، القاعده) ندارد.
با این وجود، ایدئولوژی غیرقابل مصالحه این گروهک در مقایسه با القاعده که درجه رادیکالیسم خود را کاهش داده است، بخشی از جوانان سلفی را جذب میکند. بنابراین تهدید انتقال عملیات "دولت اسلامی" به کشورهایی که در آنها گروههایی از طرفدارانش وجود دارند، کاملا واقعی است. برای فضای پساشوروی، این موضوع عمدتا به جمهوریهای آسیای مرکزی مربوط میشود که اخیرا ذخیره اصلی تغذیه (حامی مالی اصلی) داعش بودهاند. این موضوع تا حد کمی هم به آذربایجان و منطقه قفقاز شمالی روسیه (که در آن مواضع سازمان جهادی زیرزمینی به شدت آسیب دیده و نیروهای ویژه آن فعالیت موثری دارند) مربوط میشود.
آیا تهدید باقی میماند؟
به نظر میرسد بزرگترین تهدید نه از جانب مبارزان معمولی داعش که سعی دارند با روشهای مختلف پس از از دست دادن قلمروهای داعش به وطن بازگردند، بلکه در وهله اول از ورود گروههای کوچک ماموران ویژه آموزش دیده داعش به مناطق خاصی از فضای پساشوروی (برای سازماندهی فعالیت زیرزمینی، تروریستی و حتی حزبی در آنجا) نشأت میگیرد. به احتمال زیاد شورای اطلاعاتی داعش چنین کاری را انجام میدهد. نمی توان انکار کرد که نهادهای تحت کنترل این شورا، مانند سرویس مخفی Emni* که متخصص در اعزام عاملین به کشورهای خارجی (از جمله به منظورآمادهسازی اقدامات تروریستی) است، تمام مهارتها، ابزار و منابع مالی لازم را برای تهیه اسناد مربوط به قانونی کردن افراد مرتبط با داعش و سازماندهی کریدورها برای انتقال افراد و گروهها از طریق مرزها در اختیار دارد. لازم به ذکر است که پرسنل مجرب ساختارهای امنیتی و اطلاعاتی بعثی سابق عراق در این ساختارهای داعش مشغول به کاراند.
علاوه بر این، نقش "ولایات دور" داعش، از جمله ولایت خراسان در افغانستان و پاکستان که در شرایط خاص میتواند به مرکز جدید "دولت اسلامی" تبدیل شود و سعی دارد فعالیت خود را به جمهوریهای آسیای مرکزی کشورهای مستقل مشترک المنافع منتقل کند افزایش خواهد یافت. در این راستا، همه چیز به این بستگی دارد که طالبان افغان تا چه اندازه قادر به حفظ مواضع خود خواهند بود. طالبان به دلیل ناتوانی کابل برای انجام اقدامات مستقل بدون حمایت خارجی، عاملی است که میتواند نفوذ داعش را در افغانستان کاهش دهد (از جمله امکانات آن برای ورود به ساحل شمالی پنج). مسکو که سعی داشت در اکتبر سال 2015 یک کانال ارتباطی با این ساختار برقرار کند، به این نقش طالبان توجه دارد.
انتهای مطلب/.
*اولین بار روزنامه نیویورک تایمز سال 2014 بر کارکرد یک گروه مهم و حیاتی شناخته شده گروه داعش که به استخدام جنگجویان برای انجام حملات تروریستی در خاک خارجی اختصاص یافته است، پرده برداشت.
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی«موسسه ایران شرقی»نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع روسی منتشر شده است»