راهبرد داعش در افغانستان؛ قبضه مرجعیت دینی و جهادی
اعلام تشکیل «ولایت خراسان» توسط داعش، به رغم حضور در دو میدان سخت عراق و سوریه، اگرچه هدف اعمال فشار بر طالبان را دنبال میکرد، اما از سویی دیگر، داعش را وارد رویارویی اعتقادی و نظامی سختی با این جنبش کرد و آغازگر تحولی بزرگ در نقشه منازعات افغانستان شد. از آنجا که داعش میداند، توان رویارویی با نظامیان آمریکایی را ندارد، لذا از رویارویی و درگیری با آمریکا و ناتو اجتناب کرده، به مبارزه با طالبان و القاعده در افغانستان و تعیین سرنوشت موضوعات مورد اختلاف به خصوص در امر خلافت و ادامه مبارزه با حکومتهای مرکزی در افغانستان و پاکستان متمرکز شده است.
ایران شرقی/
فصلنامه «سیاست بین الملل» (السیاسة الدولیة) از قدیمیترین نشریههای جهان عرب است که به صورت علمی و آکادمیک موضوعات و مسائل سیاسی روز جهان را تحلیل و بررسی میکند. انتشار این فصلنامه که وابسته به موسسه انتشاراتی «الاهرام» مصر است، از سال 1965 میلادی آغاز شد و همچنان بدون وقفه ادامه دارد. «پتروس غالی»، دبیرکل اسبق سازمان ملل برای 25 سال تمام از سال 1965 تا 1990 میلادی سردبیری آن را برعهده داشت.
آنچه در ادامه میآید، از تحلیلهای منتشره در این فصلنامه با موضوعیت «فعالیت داعش در افغانستان» است:
اعلام تشکیل «ولایت خراسان» توسط «داعش»، علیرغم حضور در دو میدان سخت عراق و سوریه، اگرچه هدف اعمال فشار بر «طالبان» را دنبال میکرد، اما از سویی دیگر، داعش را وارد رویارویی اعتقادی و نظامی سختی با این جنبش کرد و آغازگر تحولی بزرگ در نقشه منازعات افغانستان شد.
این شروع طوفانی سوالات متعددی را درباره هدف داعش از تشکیل ولایت خراسان و زمانبندی این اعلام، مطرح کرد. سوالاتی که «عمرو منصور»، پژوهشگر مصری و کارشناس مطالعات اسلامی در این مطلب تلاش میکند، به آنها پاسخ دهد.
قرن دوم هجری، پس از فروپاشی خلافت امویان و به قدرت رسیدن عباسیان، وقتی امیر «عبدالرحمن الداخل» پای به اندلس گذاشت، از اعلام خود به عنوان خلیفه مسلمین امتناع کرد، چون بر این باور بود، خلافتی که با سیطره بر حرمین شریفین در مکه و مدینه همراه نباشد، ناقص خواهد بود، چون این دو شهر «شاهرگ» امت اسلامی است.
این وضعیت بر گروههای مسلح «تکفیری» و افکار و اندیشههای این گروهها منطبق است. افغانستان در افکار و اندیشههای گروههای تکفیری نمادی سمبلیک است که یادآور خاطرات جهاد افغانی علیه اتحاد شوروی سابق، تشکیل امارت اسلامی طالبان، استقبال از «اسامه بن لادن» در آن و سرانجام پایان مقاومت با اشغال نظامی آن توسط آمریکاییهاست.
در میان پیروان اندیشههای تکفیری نمیتوان، کسی را یافت که قدرت حاکمیت، توانمندی ساختاری و اقتدار نظامی گروهی را بپذیرد که بدون جای پای محکم، وارد دنیای جهاد در افغانستان شود. چه رسد، به اینکه مقابل گروهی باشیم که رهبر آن، خلافت خود را اعلام و از دیگر گروههای مسلح از جمله طالبان و القاعده خواست، با وی بیعت کنند؟ اینجاست که خط سیر داعش و مقصدی که برای عرض اندام و رقابت با طالبان و القاعده در افغانستان برمیگزیند، اهمیت بسیار مییابد.
به این ترتیب، داعش علاوه بر اینکه روحیه و معنویات عناصر و اتباعش را بالا خواهد برد، موفق به جذب عناصر جدیدی خواهد شد که آن را آماده ورود به میدان جهت به زیر کشیدن رقبا و تکیه زدن بر مسند مرجعیت گروههای تکفیری خواهد کرد.
یک: بسترهای اعلام ولایت خراسان
1- داعش تلاش دارد، از خلأ رهبری ایجاد شده در طالبان از زمان کشته شدن «ملا عمر» و شکاف داخلی ایجاد شده بین رهبران این جنبش در اعتراض به جانشینی «ملا اختر» بهرهبرداری کند. در این راستا، شاهد بودیم که چگونه «ملا عبد المنان» و «ملا محمد یعقوب»، به عنوان نمایندگان خانواده ملا عمر این انتخاب را رد و اعلام کردند، با وجود چنین اختلافاتی با کسی بیعت نخواهند کرد. لذا از علما و روحانیون جنبش خواستار حل اختلافات، به جای بیعت با طرفی خاص شدند.
«ملا عبد القیوم ذاکر»، رئیس سابق شورای نظامی طالبان نیز آوریل سال 2014 با بهانه قرار دادن بیماری از مقام خود استعفا داد. درحالی که برخی گزارشها دلیل استعفای ذاکر را اختلاف نظر با ملا اختر به ویژه در پرونده مذاکرات صلح عنوان میکردند.
در ادامه «طیب آغا»، رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر و از مخالفان جانشینی ملا اختر نیز از قصد خود مبنی بر استعفا از سمتش خبر داد و هدف از این تصمیم را اجتناب از بروز هرگونه اختلافات در آینده عنوان کرد.
طیب آغا در ادامه به طور ضمنی به دخالت سرویسهای اطلاعاتی پاکستان در انتصاب ملا اختر نیز اشاره میکند: «جنبش طالبان بهتر است، امور خود را داخل افغانستان اداره کند و بداند، اگر به نیروهای خارجی اجازه دخالت در امور جنبش را بدهد، مرتکب خطای تاریخی بزرگی خواهد شد».
اختلاف نظر درباره ملا اختر، به عنوان رهبر جدید طالبان پس از کشته شدن ملا عمر و نبود شخصیتی کاریزما در میان رهبران این جنبش که بتواند، سلطه خود را بر طالبان تحمیل کند و به اختلافات داخلی پایان دهد، عملا این جنبش را به دو بخش موافق و مخالف تقسیم کرد.
از سوی دیگر، کاملا آشکار بود که رهبران طالبان در زمان رهبری ملا اختر در سرگردانی و آشفتگی سیاسی بسر میبرند و داعش اولین بهره برنده از این شرایط بود.
سرگردانی و آشفتگی سیاسی طالبان در این مقطع سه قضیه بسیار مهم را تحت الشعاع قرار داد:
یک: عدم اشاره به اینکه که ملا اختر از حامیان و موافقان گفتگو و مذاکره طالبان با دولت مرکزی در کابل است
دو: در سخنرانی که ژوئیه 2014 میلادی منتشر و به ملا عمر نسبت داده شد، وی از مذاکرات جاری بین طالبان و دولت مرکزی افغانستان حمایت کرده بود. اما بعد که آشکار میشود، تاریخ واقعی مرگ ملا عمر آوریل سال 2013 میلادی، یعنی قبل از تاریخ انتشار این سخنرانی بوده، این احتمال با قوت مطرح میشود که این سخنرانی از آن ملا اختر و تلاشهایش برای رهبری جنبش بر اساس دیدگاهها و مواضعش بوده است
سه: تکذیب انجام هرگونه گفتوگو و مذاکره بین طالبان و دولت مرکزی افغانستان و تاکید بر اینکه انتشار این اخبار نیرنگ از سوی دشمنان است، توسط ملا اختر و بعد از آنکه وی رسما رهبری جنبش را در دست گرفت.
گفتمان بند سوم تعارضی عیان با گفتمان بندهای اول و دوم دارد و نشان میدهد، ملا اختر برای تغییر دیدگاههایش و بازگشت به مواضع ثابت ملا عمر فشار زیادی را تحمل کرده تا از یکسو تایید و حمایت تمام حمایت و تایید تمام اتباع و اعضای طالبان را به دست آورد و از سوی دیگر، با تکیه بر این حمایتها و تاییدها رقبای خود را از میدان خارج کند.
اما نکته بسیار مهم این است که رهبران و فرماندهان طالبان به راحتی نمیتوانستند، این تغییرات رویکردی و چرخش موضعی را تصدیق و تایید کنند تا بازتاب آن افزایش شکافها و تعمیق اختلافات در صفوف طالبان باشد که در راستای منافع و اهداف داعش بود.
2- پس از آنکه داعش موفق به اختلاف افکنی و شکاف در پیکره گروههای مسلح تحت لوای القاعده در مصر، مغرب عربی و صحرای آفریقا شد و شماری از عناصر این گروهها را جذب صفوف خود کرد، این باور در اذهان امرای داعش شکل گرفت که میتوانند، ضربات سخت و سنگینی به القاعده در افغانستان، پایگاه تاریخی وارد کنند و به یاران و هواداران القاعده متذکر شوند که داعش اکنون بین شماست، با رهبرانتان رقابت میکند و نفوذ خود را به هر طرف گسترش میدهد و از شکست «ایمن الظواهری» در قانع کردن اتباعش به انجام حملات گسترده علیه غرب بهرهبرداری کرده، از مرجعیت القاعده و رهبری آن در میان دیگر گروهها دفاع و محافظت میکند.
3- در راستای تلاشهای سال 2015 داعش برای تحکیم مواضع و تثبیت حضورش در عراق و سوریه و تامین نیروی انسانی مورد نیازش، اقدام به جذب شمار زیادی جنگجو کرد که فاقد کوچکترین مهارتهای اداری و جنگی بودند.
اما همسو با این تلاشها، داعش تاکید سعی بسیار داشت تا بازماندگان مجاهدین عرب را که همچنان در صفوف القاعده در افغانستان حضور و فعالیت داشتند، جذب صفوف خود کند.
در اینباره داعش با اشاره ضمنی به الگو و سمبل بودن این افراد در عملیاتهای جهادی و توانایی سازماندهی بیحد و حصرشان و مهارتهای جنگی و نظامی 15 سالهشان در عرصه میدانی و مبارزه در بدترین شرایط آب و هوایی و جغرافیایی، تلاش میکند، از این افراد در ساختار جدیدش استفاده کند.
4- ارتباط عمیق و پیوند بسیار نزدیک اعتقادی، نظامی و سازمانی که بین طالبان افغانستان و طالبان پاکستان وجود دارد، چالشی بزرگ و مانعی سخت در برابر تلاشهای داعش جهت نفوذ در طالبان پاکستان است.
لذا داعش میداند، برای دستیابی به این باید طالبان افغانستان را شکست دهد و با نفوذ در پیکره این جنبش، شکافهای عمیق داخل آن ایجاد کند. تنها در این شرایط رابطه دو جنبش متزلزل و تضعیف شده و زمینه نفوذ در طالبان پاکستان فراهم میگردد.
به نظر میرسد، کارآمدترین تاکتیک از بین بردن اعتماد متقابل بین طرفین و ایجاد سوء ظنهایی نسبت به مقاصد و اهداف یکدیگر است. در این زمینه داعش میتواند، با بزرگنمایی در روابط رهبران طالبان افغانستان با سرویسهای اطلاعاتی پاکستان و متهم کردن آنها به اقدام علیه طالبان پاکستان در خفا رابطه دو طالبان را تضعیف کند.
5- مهمترین چالش نظامی و رسانهای داعش با آمریکا در عراق و سوریه این است که آمریکا در این دو کشور دارای نیروی پیاده نظامی نیست که از سوی داعش هدف گرفته شوند، در عرصه هوایی نیز داعش قدرت چندانی در رویارویی با جنگندههای ائتلاف بین المللی ضد داعش به رهبری آمریکا را ندارد.
لذا یکی از دلایل پافشاری داعش جهت ایجاد جای پایی در افغانستان، حضور نظامیان آمریکایی در این کشور است که هدفی آسان برای این گروه است، به ویژه آنکه راهبرد جدید «دونالد ترامپ»، رئیس جمهوری آمریکا در افغانستان برخلاف وعدههای انتخاباتیاش و همچنین راهبرد «باراک اوباما»، رئیس جمهوری سابق این کشور بر افزایش حضور نظامی ناتو و آمریکا در افغانستان متمرکز است و میتواند، تاحدودی التیام بخش ضرباتی باشد که داعش طی حملات هوایی نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا در سوریه و عراق از سال 2014 تاکنون، به خصوص در این اواخر متحمل شده است.
اما واقعیت امر این است که پیادهسازی این حملات نیازمند نیروی انسانی و نقاط تمرکز و مواضع توانمند در برنامهریزی و پیادهسازی عملیاتهای انتحاری و تروریستی علیه نظامیان آمریکایی و ناتو است و اگر تاکنون عملیاتی از سوی داعش علیه این نیروها انجام نشده و صرفا بر جنوب و شرق این کشور و مواضع طالبان متمرکز شده، به دلیل فراهم نبودن شرایط و کاستیهایی است که داعش به خوبی به آنها واقف و آگاه است.
دو: راهبرد داعش در افغانستان
از بیانیههایی که تاکنون توسط ولایت خراسان درباره راهبرد این گروه و فعالیتهایش در افغانستان و پاکستان منتشر شده، میتوان به راهبرد داعش صبغه دینی حاکم بر آن، در این دو کشور پی برد که مهمترین اصل آن تعامل با حقایق سخت و غیر قابل انعطاف حاکم بر میدانهای افغانستان و پاکستان است و از آنجا که داعش میداند، توان رویارویی با نظامیان آمریکایی را ندارد، لذا از رویارویی و درگیری با آمریکا و ناتو اجتناب کرده، به مبارزه با طالبان و القاعده در افغانستان و تعیین سرنوشت موضوعات مورد اختلاف به خصوص در امر خلافت و ادامه مبارزه با حکومتهای مرکزی در دو کشور متمرکز است.
اگرچه خلافت خراسان تلاش کرد، با انتشار بیانیههایی و دعوت القاعده و طالبان به بیعت با «ابوبکر البغدادی»، خلیفه خود خوانده داعش به دور از درگیری و رویارویی نظامی به اختلافات داعش با این گروهها پایان دهد که با اقدام ملا اختر منصور، سرکرده وقت طالبان در اعلام امارت طالبان و تلاش برای تحکیم و تثبیت رهبری خود و حاکمیت طالبان بر گروههای مسلح تکفیری و در راس آنها، القاعده و تاکید بر برخورداری گسترده از تایید و حمایت مردمی در ملل اسلامی و «امیرالمومنین» خواندن خود پاسخ داده شد.
در این راستا و با توجه به نزاع القاعده و داعش برسر به دست گرفتن رهبری «مبارزات جهادی» در جهان، «ایمن الظواهری»، رهبر القاعده ترجیح داد، ضمن کنار نهادن موقت اختلافات و رقابت با طالبان، بر اساس وجود «دشمن مشترک» در مبارزه با داعش در کنار طالبان قرار گیرد، لذا با انتشار پیامی صوتی ضمن بیعت با ملا اختر، حمایت القاعده از مبارزه طالبان با داعش را اعلام کرد.
در ادامه «حافظ سعید خان»، اولین رهبر گروه تکفیری ولایت خراسان دیدگاه داعش و اهدافش در افغانستان را اینگونه تشریح کرد: «هدف خلافت اسلامی اجرای کتاب و سنت است»، اما کتاب و سنتی که مورد نظر داعش است و در این مقوله جایی برای برداشتها و دیدگاههای القاعده و طالبان و البته دیگر گروههای «جهادی» وجود ندارد.
به همین دلیل سعید خان از مسلمانان میخواهد، از این گروهها بر حذر باشند، چون مجاهد واقعی نیستند، در غیر این صورت هیچگاه از نظام شیعی ایران درخواست کمک و طلب یاری نمیکردند.
یکی از محورهای اصلی راهبرد داعش در افغانستان به طورکلی تاکید بر رویارویی این گروه با ایران شیعی، بزرگترین دشمن داعش در سوریه و عراق با هدف تحریک احساسات اهل سنت و کسب تایید و همراهی آنهاست.
به همین منظور حافظ سعید خان، سرکرده سابق ولایت خراسان به شدت به رهبران طالبان و تلاشهایشان برای نزدیکی به تهران حمله میکند تا در ادامه شاهد سلسله عملیاتهای انتحاری و تروریستی ولایت خراسان علیه شیعیان افغانستان باشیم.
از سوی دیگر، به رغم تشکیل ولایت خراسان از سوی داعش در بیست و ششم ژانویه سال 2014 میلادی، با این حال مروری ترتیب زمانبندی رخدادهای امنیتی، حقایق بسیاری را درباره آنچه پشت دربهای بسته در افغانستان جریان دارد و تغییر و تحولات عارض بر تقابل داعش و طالبان در این کشور را آشکار میسازد.
هیچ کس حتی دشمنان طالبان هم نمیتوانند، منکر نفوذ و قدرت سیاسی و نظامی این جنبش در افغانستان شوند، در این شرایط چگونه است که گروهی مانند داعش که هنوز موقعیت و جایگاهش را در افغانستان تثبیت نکرده، جرأت مییابد، طالبان را به مبارزه طلبیده و تلاش میکند، مرجعیت و رهبری «عملیات جهادی» را از این گروه سلب و افغانستان را بخشی از سرزمینی به نام ولایت خراسان اعلام کند.
اینجاست که این سوال به ذهن خطور میکند که آیا داعش از کشته شدن ملا عمر و شرایط داخلی طالبان و چالشهای پیشروی این گروه واقعا آگاهی داشته است؟ چه وقت از حقایق این امور مطلع شده است؟
به نظر میرسد، طی سفر شماری از نمایندگانش به اسلام آباد در سپتامبر 2014 و دیدار با رهبران گروههای تکفیری پاکستان از جمله رهبران طالبان از حقیقت مرگ ملا عمر آگاه شده است.
شاید هم فراتر از آن، داعش از مرگ ملا عمر آگاه بوده و یکی از اهداف این سفر اطلاع از حقیقت امر ملا عمر بوده است. چون «عثمان غازی»، رهبر جنبش اسلامی ازبکستان و هوادار داعش، ژوئیه سال 2014 میلادی با انتشار بیانیهای ضمن اشاره به ناپدید شدن ملا عمر و قطع شدن خبرهای او تاکید میکند که جنبش اسلامی ازبکستان مدتهاست، از مرگ ملا عمر آگاه است و منتظر اعلام آن از سوی طرفهای ذیربط است.
پس از اطلاع داعش از حقیقت مرگ ملا عمر و حصول اطمینان از ناتوانی طالبان از واکنش سریع و پاسخ مستقیم بود که پای به میدان افغانستان گذاشت و در اولین گام شخصیت سمبلیک ملا عمر را هدف گرفت، لذت در نمایشی از پیش طراحی شده و با بیاطلاع نشان دادن خود از مرگ رهبر طالبان، طی حملهای سخت و شدید او را به داشتن اعتقادات منحرف و برداشتهای نادرست از اسلام متهم کرد.
در این خصوص داعش طی مقالهای که در شماره دسامبر 2014 ماهنامه خود به نام «دابق» منتشر کرد، ملا عمر و گروهش و همچنین القاعده را متهم کرد، با قرار دادن قوانین محلی و قبیلهای مافوق شریعت، شکست در تصرف مناطق باقی مانده در دست حکومت، عدم هدفگیری شیعیان و به رسمیت شناختن مرزهای بین المللی از اسلام واقعی دور شده است.
این حملات روانی و رسانهای شرایط مناسب را برای داعش فراهم کرد تا یک ماه بعد از تشکیل ولایت خراسان در افغانستان خبر دهد. پس از آن داعش منتظر فرصت مناسب ماند تا با افشای واقعیت مرگ ملا عمر، ضربهای مهلک به اعتماد اعضای طالبان به رهبرانشان بزند که آنها را فریب داده و چند سال به آنها دروغ گفته و آنان را فریب دادهاند و به این ترتیب، زمینه جدایی از طالبان و ملحق شدن آنها به صفوف ولایت خراسان را هموار کند.
در ادامه این سناریو از پیش طراحی شده، «ابو محمد العدنانی»، سخنگوی داعش بیست و ششم ژانویه 2015 در پیامی صوتی از انتصاب حافظ سعید خان به سمت والی ولایت خراسان و عبد الرؤف خادم به عنوان جانشین وی از سوی ابوبکر البغدادی خبر داد.
کشته شدن خادم در نهم فوریه سال 2015 در حملات پهپادهای آمریکایی و ترور ناکام حافظ سعید خان در 15 مارس 2015 در منطقه «اچین»، ولایت ننگرهار نشان داد، آمریکا خیلی زود علیه داعش در افغانستان وارد عمل شده و به انتظار قدرت گرفتن آن نمانده است. شرایط جدید داعش را وامیداشت تا سریعتر از زمان و برنامهریزیهای صورت گرفته، حرکت کند، لذا 13 ژوئیه سال 2015 حافظ سعید خان در پیامی صوتی اعلام میکند که ملا عمر سالها قبل کشته شده است.
تلاش رهبری طالبان برای تکذیب این خبر در سایه عدم ظهور رسانهای ملا عمر جهت پایان دادن به این قائله راه به جایی نمیبرد و موجب میشود، دو هفته بعد طالبان رسما خبر مرگ ملا عمر را اعلام و اذعان کند که وی 2 سال قبل در جریان حمله جنگندههای آمریکایی کشته شده بود.
بالا رفتن سقف رقابت سیاسی و نظامی بین داعش از یکسو و طالبان و القاعده از سوی دیگر، در حالی که هر دو طرف داعیه رهبری جهان اسلام و گروههای جهادی را دارند، گمانهزنیها درباره گسترش دامنه رویارویی و تشدید تقابل بین این گروهها را افزایش داده است.
از سوی دیگر، با توجه به اینکه هریک از این گروهها از جمله داعش و القاعده دارای امتدادهایی در کشورها و مناطق دیگر مانند آفریقا و جنوب آسیا هستند، لذا دور از انتظار نیست، دامنه رویاروییها و رقابتهای آنها به این مناطق نیز کشیده شود.
آنچه این احتمال را تقویت میکند، ورود برخی قدرتهای جهانی مانند روسیه و آمریکا و طرفهای منطقهای مانند ایران و پاکستان به میدان است. اما در پاسخ به این سوال که آیا داعش پس از شکستهای سنگین در عراق و سوریه افغانستان را به کانون فعالیتهای خود تبدیل خواهد کرد؟ باید گفت که اکنون افغانستان بیش از هر زمان دیگری در معرض چنین تهدیدی از سوی داعش قرار دارد و آنچه راه را برای این گروه جهت پیادهسازی این سناریو هموارتر خواهد کرد، ادامه ضعف طالبان و اختلافات داخلی است تا موجودیت این گروه هم از داخل و هم از خارج در معرض تهدید باشد.
انتهای مطلب/ * انتشار این مقاله به منزله تایید دیدگاههای نویسنده نیست و با هدف طرح دیدگاههای مختلف منتشر شده است.