اهمیت جغرافیایی استراتژیک آسیای مرکزی با پتانسیلهای جغرافیایی اقتصادی آن دوچندان شده است. کشورهای آسیای مرکزی سرشار از منابع اقتصادی و انرژی میباشند. انرژی و سایر منابع طبیعی آسیای مرکزی، توجه بازیگران بزرگ منطقهای و جهانی را به خود جلب کرده و همچنین خطوط لوله نفت و گاز، ابعاد جدیدی در سیاستهای منطقه آسیای مرکزی بوجود آورده است.
همانطورکه دخالت روسیه در اوکراین توجه جهان را معطوف ساخت، در حال حاضر رقابت بین روسیه و ایالات متحده آمریکا در منطقه آسیای مرکزی مورد توجه قرار گرفته است.
در وهله اول، این رقابت ریشه در دوره جنگ سرد دارد که از سال 1945 تا 1991 به طول انجامید و دو قدرت از طریق یک سیستم ضد ائتلاف و به طور ضمنی در یک مسابقه تسلیحاتی با هم در تقابل بودهاند. در اواخر این رویارویی طولانی، حوادثی مانند سقوط دیوار برلین، فروپاشی پیمان ورشو، خروج شوروی از نیروهای شرق اروپا توسط ائتلافی به رهبری امریکا اتفاق افتاد و در نهایت، جنگ سرد با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 به پایان رسید.
روسیه پس از فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی از این که یک ابرقدرت باشد دست کشید و حتی گاهی اوقات طرفدار سیاست آمریکا شد. با این حال، پس از ماه عسل روابط دو کشور، منافع آنها با یکدیگر تداخل یافت و آمریکا به عنوان سوپر قدرت جهان شروع به قدرتنمایی نمود. پس از سالها جنگ سرد، حوادثی مانند گسترش ناتو به شرق، حمله 11 سپتامبر سال 2001 که جنگ آمریکا علیه نیروهای طالبان در افغانستان را به دنبال داشت، بار دیگر دشمنان سابق را به فضای رقابت کشاند.
استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ظهور سازمانهای تروریستی مانند القاعده و ظهور بنیادگرایی اسلامی در منطقه، عوامل نگرانی ایالات متحده را بوجود آورد. روسیه نمیخواست نفوذ سنتی خود در این منطقه را از دست بدهد. هر اتفاقی در آسیای مرکزی ممکن است پیامدهای جدی در روسیه و همچنین برای ایالات متحده داشته باشد. این امر در عصر جهانی شدن اقتصاد و ترور، زمانی که مرزهای سیاسی و جغرافیایی مانعی برای پیشروی نیست، تشدید شده است.
بنابراین، به نفع آمریکا و روسیه است که در حفظ ثبات آسیای مرکزی بکوشند. این نگرانی مشترک دو قدرت با هماهنگی منافع آنها در منطقه نشان داده میشود. و علاوه بر منافع مشترک، هر دو قدرت در حال رقابت برای دسترسی به منابع طبیعی وسیع این منطقه میباشند.
اهمیت جغرافیایی استراتژیک آسیای مرکزی با پتانسیلهای جغرافیایی اقتصادی آن دوچندان شده است. کشورهای آسیای مرکزی سرشار از منابع اقتصادی و انرژی میباشند. ذخایر نفت منطقه خزر بیش از 200 میلیارد بشکه برآورد شده است. این منطقه دارای بیش از 6 درصد از ذخایر اثبات شده نفت جهان و تقریبا 46 درصد از ذخایر گاز جهان میباشد. انرژی و سایر منابع طبیعی آسیای مرکزی، توجه بازیگران بزرگ منطقهای و جهانی را به خود جلب کرده و همچنین خطوط لوله نفت و گاز، ابعاد جدیدی در سیاستهای منطقه آسیای مرکزی بوجود آورده است.
این منطقه که به دلیل موقعیت جغرافیایی آن به عنوان دروازه ورود به شبهقاره هند و خلیج فارس در قرن نوزدهم مرکز بازی بزرگ بین روسیه و بریتانیا بود در دوره پس از جنگ سرد نیز از اهمیت ویژهای برخوردار شده است. تحول ژئو استراتژیک ایجاد شده پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در مدت کوتاهی بسیاری از بازیگران منطقهای مانند چین، ایران، ترکیه، عربستان سعودی، پاکستان و هند و قدرتهای بزرگ مانند آمریکا و روسیه را به سوی پتانسیلهای بکر جمهوریهای آسیای مرکزی جذب نمود. تا آنجا که برخی معتقدند پایان جنگ سرد آغاز بازی بزرگ جدید در منطقه بوده است. «هالفورد جی مکیندر» پدر جغرافیای سیاسی در صحبتهایش گفته بود هر کسی آسیای مرکزی را کنترل کند جهان را کنترل میکند. بنابراین، این منطقه تبدیل به زمین بازی بازیگران مختلف که در حال تلاش برای افزایش نفوذ خود هستند، تبدیل شده است.
در همین حال، تعامل آمریکا در آسیای مرکزی، بازیگران منطقهای را به تدوین استراتژی برای حفظ جای پای خود با توجه به نفوذ رو به رشد ایالات متحده در این منطقه، مجبور نموده است. به طور کلی، می توان آن را رقابت بین دو قدرت بزرگ روسیه و ایالات متحده در نظر گرفت، اگر چه در ارزیابی معادلات قدرت در آسیای مرکزی بازیگران منطقهای مانند چین باید کاملا مورد توجه قرار گیرند. در حال حاضر که بازیگران بزرگی مانند روسیه و چین به طور مشترک از یک طرف و به صورت جداگانه از سوی دیگر در این منطقه درگیر شدهاند، رقابت برای برتری در آسیای مرکزی به مرحله بحرانی رسیده است.
در حالی که روسیه جانشین واقعی اتحادیه از هم پاشیده شوروی، شروع به بازسازی ساختار سنتی امنیت منطقهای مانند سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) نموده است، چین از سوی دیگر در حال تبدیل شدن به قدرت مهم منطقهای و برقراری ارتباط با کشورهای آسیای مرکزی توسط معاهدات و توافقنامههای اقتصادی دو جانبه میباشد.
به علاوه، هر دو قدرت بواسطه سازمان همکاری منطقهای چند جانبه شانگهای (SCO) که برای حل و فصل اختلافات مرزی کشورهای عضو شامل چین، روسیه، قزاقستان، تاجیکستان و قرقیزستان تشکیل شد، آشکارا با آمریکا اختلاف دارند. بعدها، ازبکستان، پرجمعیتترین و از لحاظ نظامی برترین کشور جمهوریهای آسیای مرکزی به این سازمان پیوست.
از منظر چینیها، سازمان همکاری شانگهای باید به عنوان تلاش مستقیمی برای تضعیف دلایل حضور امنیتی آمریکا در منطقه دیده شود. علاوه بر این، روسیه و چین بعنوان اعضای رهبری سازمان همکاری شانگهای قصد دارند برای جلوگیری از ایجاد هژمونی جهانی آمریکا تحت پوشش مبارزه تروریسم بینالمللی، هند را که ارتباط سنتی با آسیای مرکزی و در منابع نفت و گاز منطقه سهم دارد در مبارزه دخیل نمایند.
در اجلاس سازمان همکاریهای شانگهای که از پنجم تا ششم جولای سال 2005 در آستانه پایتخت قزاقستان برگزار شد و هند ناظر این اجلاس بود، شش عضو این سازمان از ائتلاف ضد تروریستی به رهبری ایالات متحده خواستند تا مهلت نهایی حضور نظامی خود در سرزمینهای کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای را اعلام نمایند. واقعیت این است که در نشست سران سازمان همکاریهای شانگهای که در تاریخ 5 جولای 2005 در مسکو برگزار شد، «هو جی ناتو» رئیس جمهور چین و «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه در بیانیه مشترک، تلاشهای هر قدرتی برای رسیدن به انحصار در امور جهان را رد نمودند.
از سوی دیگر، کشورهای آسیای مرکزی از سیاست تهاجمی ایالات متحده برای برقراری دموکراسی که تلاش کرده است دولت اوکراین، گرجستان و قزاقستان را تحت لوای انقلابهای رنگی تغییر دهد، هراس دارند. در سناریوی فعلی نیز، رهبران جمهوریهای آسیای مرکزی که از ایالات متحده در جنگ با تروریسم حمایت میکنند، به سمت روسیه و چین متمایل شدهاند. در یک نمونه، اسلام کریموف رئیس جمهور ازبکستان دستور بستن پایگاه خان آباد، که در طول مبارزه با تروریسم توسط ایالات متحده آمریکا مورد استفاده قرار گرفته بود را صادر کرد.
در حال حاضر، رقابت قدرت بین روسیه و آمریکا در آسیای مرکزی به مرحلهای رسیده که روسیه همراه با چین قصد جلوگیری از افزایش نفوذ آمریکا در منطقه را دارند و آسیای مرکزی میدان جنگ رقابت قدرتهای بزرگ شده است.