جغرافیای سیاسی پرتنش منطقه و سرنوشت مبهم یک کمربند-یک جاده
چین با استفاده از طرح «کمربند و جاده» و افزودن پاکستان و هند به سازمان همکاریهای شانگهای، رسما صعود مخاطره آمیز خود در این قلمرو را آغاز کرده است. بی تردید مشارکت جدید پکن، محاسبات بازیگران منطقهای را تغییر خواهد داد. با این حال، در این سرزمینهای آسیایی، جاه طلبی با واقعیت تعدیل میشود. رشتههای پر پیچ و خم این کوه ها منجر به مشکلات جغرافیایی میشود (از دره فرغانه تا کریدور وخان تا ولایت کشمیر). در اینجا جاده های ابریشم جدید ممکن است به بن بستهای قدیمی ختم شود.
ایران شرقی/
بالاتر از استپهای خشک آسیای مرکزی، بام دنیا، «گره پامیر» قرار دارد (نقطه تلاقی رشته کوههای بزرگ دنیا، هیمالیا، تیان شان، کاراکروم، کانلون و هندوکش، یک توده انباشته از سنگ و یخ را بوجود آورده است). همواره گذرگاههای ناهموار و رودخانههای خروشان منطقه، رهنمون نیروهای ژئوپلیتیک تاریخ (از ارتشهای الکساندر تا فاتحانی مانند «تیمور» تا کاشفان ناشناس انگلیسی و روسی «بازی بزرگ»، رقابت قرن نوزدهم برای برتری اوراسیایی، بوده است. « رودیارد کیپلینگ» این منطقه کوهستانی را به عنوان «جهانی در یک جهان دیگر» توصیف کرد.
چین با استفاده از طرح «کمربند و جاده» و افزودن پاکستان و هند به سازمان همکاریهای شانگهای، رسما صعود مخاطره آمیز خود در این قلمرو را آغاز کرده است. بی تردید مشارکت جدید پکن، محاسبات بازیگران منطقهای را تغییر خواهد داد. با این حال، در این سرزمینهای آسیایی، جاه طلبی با واقعیت تعدیل میشود. رشتههای پر پیچ و خم این کوه ها منجر به مشکلات جغرافیایی میشود (از دره فرغانه تا کریدور وخان تا ولایت کشمیر). در اینجا جاده های ابریشم جدید ممکن است به بن بستهای قدیمی ختم شود. آیا پکن میتواند با پیروی از دیپلماسی اجلاس اخیر «گره پامیر» را باز نماید؟
دیپلماسی اجلاس
در آغاز اجلاس «کمربند و جاده» در 14 می 2017، «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین، «روح» جاده ابریشم (سیستم بازرگانی باستانی که استپهای وسیع، کوهها و بیابانهای اوراسیا را احاطه کرده و مراکز تمدن متفاوتی از آسیا را به اروپا متصل مینماید) را جشن گرفت. با حضور 29 نفر از سران کشورها و نمایندگان بیش از 130 کشور دنیا، این رویداد نمایشی از رهبری جهانی چین، نمایشی هوشمندانه از قدرت نرم پکن و تقابل قابل توجه در برابر امریکا تحت رهبری رئیس جمهور «دونالد ترامپ» بود.
اين مجمع طی یک اعلامیه مشترك خواستار ارتقاء «همكاري عملي» در توسعه کریدورهای چندمنظوره بر اساس طرحهاي زیرساختی در مقیاس بزرگ، مطابق با طرح «يك کمربند يك جاده» چين شده است. کمربند اقتصادی جاده ابریشم از آسیای مرکزی عبور میکند، کریدور اقتصادی چین-پاکستان از آسیای جنوبی تا هیمالیا و تا اقیانوس هند امتداد مییابد. همانطور که در زیر توضیح داده شده است، یکی از مهمترین حاشیههای طرح «یک کمربند یک جاده»، هند است که به کریدور اقتصادی چین-پاکستان اعتراض کرده است. کریدور اقتصادی چین-پاکستان از قلمرویی گذر میکند که توسط اسلام آباد اداره می شود، اما دهلی مدعی این منطقه به عنوان بخشی از دولت جامو و کشمیر است. با توجه به این اختلافات شدید، افزودن اخیر هند و پاکستان به سازمان همکاریهای شانگهای پیشرفت جالبی است.
نشست سازمان همکاریهای شانگهای که در تاریخ هشتم تا نهم ژوئن 2017 در قزاقستان برگزار شد، برجستهسازی مهم در توسعه این سازمان در طول دو دهه را نشان داد. این در حالی است که چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان (پنج عضو شانگهای) ابتدا سازمان همکاریهای شانگهای را در سال 1996 به منظور حفاظت از مرزها پس از فروپاشی اتحاد شوروی تاسیس کردند. با اضافه شدن ازبکستان در سال 2001 و اکنون قدرت های جنوب آسیا پاکستان و هند، دامنه جغرافیایی و اختیارات بالقوه سازمان همکاریهای شانگهای به طور چشمگیری افزایش یافته است. در اجلاس سران این سازمان، اعضا متعهد شدند که مسائل سنتی تروریسم و بی ثباتی دولت را برطرف کنند، همچنین موضوعاتی مانند تجارت و تغییرات آب و هوا نیز مورد بحث قرار گرفت.
«سازمان همکاریهای شانگهای» به رهبری چین به وضوح یک مکمل امنیتی را به طرح اقتصاد محور «یک کمربند یک جاده» میافزاید. پکن از طریق این مشارکت دوجانبه با آسیای مرکزی، به دنبال ایجاد ثبات در حاشیه غربی خود است؛ جایی که استان سین کیانگ چین، سرزمین اویغورهای ترک، یک مرز گسترده با قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان دارد. مسیرهای تجاری باستانی جاده ابریشم، تهدیدات فراملی مدرن در مورد درگیریهای قومی، تروریسم و افراط گرایی مذهبی را نیز در بر می گیرد.
دره فرغانه
دره فرغانه که مانند یک علامت در قلب آسیا مهر خورده است از کوه های تیان شان به سمت شمال و دامنه گیسار-آلی به جنوب کشیده شده است. دره فرغانه با توجه به زمین حاصلخیز آن، که توسط رودخانه «سیردریا» پشتیبانی می شود، یک مرکز مهم کشاورزی و سیاسی در منطقه بوده است. «بابور»، بنیانگذار امپراطوری مغول، سفر خود را به «آگرا» از دامنههای این دره شروع کرد. مرزهای فعلی دره فرغانه، که در دوران شوروی کشیده شده، منعکس کننده دیدگاه «جوزف استالین» در مورد تقویت تقسیمات قومی برای حفظ قدرت خارجی مسکو بود. نتیجه این تقسیم بندی، یک تکه ای عجیب و غریب از مرزهای ملی است که تحت دکترین uti possidetis حفظ شده است، که دره فرغانه را در میان کشورهای پسا شوروی قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان تقسیم میکند. گذر از طول دره نیاز به عبور از چندین مرز بین المللی دارد که موانع و تنشهایی را برای ساکنین پرجمعیت و اقوام گوناگون فرغانه ایجاد مینماید. ناگفته نماند که قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان که همه اعضای سازمان همکاریهای شانگهای هستند، نظرات مشترکی در مورد مسائل امنیتی از جمله معافیت مرزی ،راه های ترانزیت تا تخصیص منابع آب ندارند.
به عنوان مثال، «اوش»، دومین شهر بزرگ قرقیزستان، که در مرز ازبکستان در لبه شرقی دره فرغانه قرار دارد، مکانی برای تداوم خشونت قومی بوده است. در ماه ژوئن 2010، شورشهایی در اوش، اکثریت قرقیز را در برابر اقلیت ازبک قرار داد که صدها نفر در این درگیریها کشته شده و حدود 400 هزار نفر آواره شدند. اختلافات جمعی پس از سرنگونی رژیم «کرمان بیک باقی یف» در بیشکک، دقیقا پنج سال پس از به اصطلاح "انقلاب لاله" که «عسکر آقایف» را برکنار کرد. بر اساس یک تحقیق مستقل، شورش های سال 2010 در اوش نشان می دهد که چگونه ظهور ملی گرایی قومی، ظرفیت دولت و یکپارچگی دولت های چند ملیتی در آسیای مرکزی را به چالش کشیده است.
دو دهه قبل از آن، در زمان فروپاشی شوروی در سال 1990، درگیری مشابه در «اوش»، مسکو را مجبور به اعزام نیروی شوروی به منظور سرکوب ناآرامی ها کرد. در سال 2010، دولت موقت در بیشکک خواستار کمک مسکو از طریق عضویت قرقیزستان در سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO)، اتحاد نظامی تحت رهبری مسکو (اعضای آن شامل ارمنستان، بلاروس، قزاقستان، قرقیزستان، روسیه و تاجیکستان) شد. علیرغم درخواست قرقیزستان، سازمان پیمان امنیت جمعی از دخالت خودداری کرد و بدین ترتیب در مورد ظرفیت و نقش این سازمان به عنوان یک سازمان امنیتی منطقهای سوالاتی مطرح شد. در واقع، سازمانهای تحت رهبری روسیه که شامل کشورهای آسیای مرکزی هستند مانند سازمان پیمان امنیت جمعی و اتحادیه اقتصادی اوراسیا، یک بلوک تجاری منطقهای، ممکن است به طرحهای مشترک چینی مانند سازمان همکاریهای شانگهای و پروژه کمربند و جاده چین ترجیح داده شوند، به خصوص اگر این ابزار ها در رسیدگی به مسایل عمده امنیتی و اقتصادی، موثرتر باشند.
یکی از اهداف اصلی «سازمان همکاریهای شانگهای» مبارزه با تروریسم است. بازوی ثابت مبارزه با تروریسم این سازمان، سازمان منطقه ای مبارزه با تروریسم (که با نام اختصاری ، RATS شناخته می شود) در ازبکستان مستقر است، که عضو سازمان پیمان امنیت جمعی یا اتحادیه اقتصادی اوراسیا نیست. یک تهدید قابل توجه برای ازبکستان، سازمان جنبش اسلامی ازبکستان (IMU)، یکی از سازمان های تروریستی پیشرو در منطقه بوده است. جنبش اسلامی ازبکستان، با مداخله نظامی ایالات متحده در سال 2001 در افغانستان، تضعیف شد با این وجود این سازمان با اعلام وفاداری به «داعش»، دوباره احیا شده است. در میان پناهگاههای امن جنبش اسلامی ازبکستان و دیگر افراط گرایان، محور پر نفوذ مرز افغانستان، کریدور «واخان» است.
کریدور «واخان»
بخشی از ولایت شمالی افغانستان «بدخشان»، کریدور «واخان»، یک شکل عجیب را بر روی نقشه سیاسی شکل میدهد - یک باریکهای که تاجیکستان و پاکستان را جدا میکند و با گذر از افغانستان، راه به چین دارد. «مارکو پولو» از این دره در مسیر «کاشغار»، ایستگاه جاده ابریشم باستانی در غرب چین عبور کرد. ابعاد «واخان»، کمتر از 20 کیلومتر در باریک ترین نقطه آن، نتیجه یک تلاش مشترک روسیه تزاری و بریتانیا ویکتوریا برای محدود کردن مرز شمالی افغانستان است. در طول «بازی بزرگ»، کریدور «واخان» این اطمینان را بوجود آورد که دو امپراطوری اروپایی در آسیای مرکزی به هم برخورد نخواهند کرد و در عین حال، نقش تاریخی و ماندگار منطقه حائل افغانستان در امور بین الملل را برجسته میکند.
امروزه، افغانستان یک پتانسیل بالقوه برای اتصال تولید کنندگان انرژی در آسیای مرکزی با مصرف کنندگان انرژی مانند چین و هند است. گزارش شده که چین به منظور دستیابی به منابع طبیعی افغانستان، راه های دسترسی مرزی و ایستگاههای بارگیری را در کریدور «واخان» ایجاد کرده است. گسترش سازمان همکاریهای شانگهای شامل هند و پاکستان احتمال اجرای پروژه های غیر فعال همچون خط لوله ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند (TAPI) را افزایش میدهد. با این حال، پتانسیل اقتصادی آسیای مرکزی بستگی به ثبات افغانستان دارد - یک مسئله بغرنج ژئوپلیتیک که چالشهای جدی برای همکاری های منطقهای ایجاد میکند.
از میان مشکلات مختلف در افغانستان، تعادل قدرت بین دولت به رسمیت شناخته شده بین المللی در کابل و گروههای شورشی، یعنی طالبان وجود دارد. «زلمی خلیل زاد»، سفیر سابق آمریکا در افغانستان، در مصاحبه اخیر تأکید کرد که چگونه احیای طالبان در حال تغییر محاسبات ژئوپلیتیک در منطقه است. به عنوان مثال، چین از پاکستان، حامی اصلی طالبان، در تلاشهای مورد حمایت روسیه برای دستیابی به راه حل مذاکره در افغانستان حمایت کرده است. همزمان، در ماه مارس سال 2017، نیروهای چینی در گشتزنیهای مشترک امنیتی چین- افغانستان در منطقه "Little Pamir" در کریدور «واخان» مشارکت داشتند که ظاهرا برای تقویت کابل در برابر نیروهای بی ثبات کننده مانند طالبان، انجام شده است. در واقع، در دهه 1990، ظهور طالبان، یک تهدید مشترک و سازماندهی اصولی برای چین، روسیه و دیگر اعضای سازمان همکاریهای شانگهای ایجاد کرد. اکنون شرایط تغییر کرده زیرا روسیه به طالبان سلاح میدهد و منافع کابل و ناتو در افغانستان را به چالش میکشد (طبق گفته ژنرال «جان نیکلسون»، فرمانده نیروهای ایالات متحده در افغانستان).
نبرد در «هندو کش» به جنوب آسیا نیز گسترش می یابد، که در آن دستیابی به توافق هند و پاکستان در کابل یک پیش شرط برای تأمین امنیت افغانستان است. با این حال، رقابت در افغانستان موضوع اصلی برای هند و پاکستان بوده است. از دهه 2001، دهلی در پاسخ به تلاشهای بی ثبات سازی اسلام آباد روابط خود را با کابل عمیق تر کرده است. در واکنش به این اقدام، پاکستان تلاش کرده است تا حضور فزاینده هند در افغانستان را تضعیف کند. آژانس اطلاعات پاکستان (ISI) با یک سری حملات تروریستی مرگبار (به عنوان مثال آگوست 2008، می 2014، ژانویه 2017) در سفارت و کنسولگری های افغانستان در هند در ارتباط بوده است. مناقشه هند و پاکستان به بحث های چندجانبه گسترش یافته و این در حالی است که هند به تلاشهای روسیه، چین و پاکستان برای داخل کردن طالبان در مذاکرات صلح، واکنش منفی داشته است.
طبق گزارش اخیر کنگره، چین به پاکستان کمک می کند تا از "محاصره" آن توسط هند جلوگیری کند. با حمایت چین از پاکستان ممکن است هند به ایالات متحده برای کمک به شکل دادن به رویدادهای افغانستان، روی آورد. تا کنون، دولت ترامپ نتوانسته است استراتژی افغانستان را به وضوح بیان کند و ظاهرا در این مقطع زمانی به اندازه ای متوقف شده است. تمایل پاکستان برای داشتن "عمق استراتژیک" در افغانستان متاثر از یکی از خطرناک ترین مناطق در جهان، «کشمیر» میباشد.
دره کشمیر
در 8 اکتبر 2005، زمین لرزه 7.6 ریشتری کشمیر را لرزاند که حدود 75000 کشته و بیش از 100 هزار نفر زخمی و خسارات فراوان بر جای گذاشت. گرچه کانون زمین لرزه در مرز بین بخش های کشمیر تحت کنترل پاکستان و هند قرار داشت، این زمین لرزه و پس لرزه های آن در سراسر منطقه ا آسیای مرکزی تا چین احساس شد. لرزه های کشمیر همچنین نوساناتی در ساختار امنیتی بی ثبات منطقه ایجاد کرد. این به علت تداخل ادعاهای سرزمینی هند، پاکستان و چین با هم است.
طبق یک نظرسنجی، در سال 1947، در زمان استقلال هند و پاکستان، دولت با شکوه جامو و کشمیر دارای مساحت 222،236 کیلومتر مربع بود. در حال حاضر، پاکستان در حدود 78،114 کیلومتر مربع و چین در حدود 42،685 کیلومتر مربع (آکسای چین) را شامل می شود، از جمله 5،180 کیلومتر مربع که در سال 1964 از پاکستان به چین منتقل شده است (دره شکسام). در عوض، هند تنها حدود 101437 کیلومتر مربع از قلمرو ادعا شده در کشمیر را کنترل میکند. تقسیم کردن کردن کشمیر نتیجه چندین درگیری کوچک و بزرگ مسلحانه است. هند و پاکستان در چهار جنگ (1947-48، 1965، 1971، و 1999) درگیر بودند. در سال 1962، هند پس از تجاوز چین به منطقه Ladakh از کشمیر و دولت شرقی آراناکال پرادش هند، متحمل شکست نظامی شد. این دو کشور تقریبا در سالهای 1986-1987 به جنگ پیوستند و در چندین درگیری مرزی با هم روبرو شدند. به عنوان مثال، در سپتامبر 2014، همزمان با اولین سفر رئیس جمهور چین به هند پس از انتخاب نخست وزیر «نارندرا مودی»، ارتش چین درگیر حمله گسترده به قلمرو ادعا شده هند در کشمیر بود.
این تاریخ خشونت در کشمیر، دلیل اعتراضات هند در مورد کریدور اقتصادی چین-پاکستان و تحریم پروژه «یک کمربند، یک جاده» از سوی این کشور میباشد. کریدور اقتصادی چین-پاکستان یک طرح سرمایه گذاری 46 میلیارد دلاری برای توسعه بندر گوادر پاکستان، پروژه های انرژی و حدود 2000 مایل خطوط لوله نفت و گاز، زیرساخت های جاده ای و راه آهن است. این طرح عظیم مورد حمایت چین به منظور کاهش وابستگی چین به"Malacca Dilemma" با ایجاد یک مسیر تجاری جایگزین از سین کیانگ به دریای عرب و تامین انرژی خاورمیانه طراحی شده است. کریدور برنامه ریزی شده به منطقه گیلگیت-بالتستان کشمیر که توسط پاکستان کنترل می شود، اما مورد ادعای هند است، وارد می شود. وزیر امور خارجه هند، موقعیت دهلی را اینگونه خلاصه کرد: واقعیت این است که کریدور اقتصادی چین-پاکستان بخشی از این پروژه خاص (یک کمربند، یک جاده) چین است و کریدور چین-پاکستان، نقض حاکمیت هند است؛ زیرا از طریق [کشمیر اشغال شده توسط پاکستان] اجرا می شود.
با وجود مسئله کشمیر، درمحاسبات توسعه اقتصادی چین (ایجاد سناریوهای برد-برد) باید عوامل حاکمیت و ملی گرایی نیز در نظر گرفته شوند. نیازی به گفتن نیست، مداخلات بین المللی و حزب سوم در کشمیر، نقطه ای برای رقابت بیشتر بوده است. با توجه به همکاری منطقه ای، اثر کشمیر مانع رویکردهای نهادی مانند «اتحادیه همکاریهای منطقهای جنوب آسیا» (SAARC) شد. به عنوان مثال، پس از حملات تروریستی در سپتامبر 2016 در جامو و کشمیر تحت کنترل هند، که گفته شده توسط پاکستان حمایت شد، هند یک مبارزه موثر برای تحریم نشست برنامه ریزی شده «اتحادیه همکاریهای منطقهای جنوب آسیا» در اسلام آباد را رهبری کرد. این نگرانی وجود دارد که اختلاف هند و پاكستان می تواند به سازمان همکاریهای شانگهای نیز کشیده شود. اخیرا، پس از نشست سازمان همکاری شانگهای، هند به پیشنهاداتی مبنی بر اینکه روسیه میانجی گری مناقشه کشمیر را به عهده گیرد، به شدت واکنش نشان داد.
با افزایش قدرت استراتژی و اعتماد سیاسی هند، پاکستان ممکن است از کشورهایی مانند روسیه یا چین کمک بگیرد. مطمئنا، چالش جدید چین از طریق کریدور اقتصادی چین-پاکستان لایه دیگری را به فتنه اضافه میکند. فوق همه درگیریهای کشمیر، تهدید جنگ هستهای است. مطرح کردن چنین ملاحظاتی در دیدار مودی با دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده در واشنگتن به ذهن میرسد.
«تعلیق ناباوری»
با توجه به تنش های جغرافیایی سیاسی در منطقه، دیپلماسی اجلاس اخیر در آسیای مرکزی، تمایل به "تعلیق ناباوری" را مطرح می کند. مطابق این شگرد هنری، ارسطو توضیح داد که مخاطبان موظف به پذیرفتن موقت رویدادهایی هستند که به طور معمول باور نکردنی تفسیر میشوند. برای مثال چطور می توان در مورد تمرینات مشترک ضد تروریستی هند و پاکستان تحت نظارت سازمان همکاریهای شانگهای توضیح داد؟ با این وجود، این نشانه جاه طلبی های پکن است که بازیکنان درگیر در مبارزات دره فرغانه، کریدور «واخان» و کشمیر، در صورت ظهور امنیت جمعی، با هم همکاری خواهند کرد.
وقتی ما به ستون های عجیب و غریب از تيان شان تا هيمالايا مینگریم، شکاف های در حال افزايش اين منطقه مرز زمينی، واقعيت جنگ و مسابقه اراده را به ما نشان میدهد. جغرافیای سیاسی به اندازه جغرافیا فریب دهنده است و اعلامیههای همکاری ممکن است فقط بر روی کاغذ حقیقت داشته باشند. با توجه به حوادث گذشته کمربندها و جاده ها ممکن است قادر به پر کردن شکافهای عظیمی که منطقه را تقسیم کرده، نباشند. با این حال، به نظر میرسد که چین در ارتفاعات پامیر به آینده چشم دوخته است.
انتهای مطلب/.