ایران شرقی/
در حال حاضر، «سازمان همکاریهای شانگهای» با دو مشکل عمده استراتژیکی مواجه است که تا همین اواخر با دیپلماسی چند جانبه نشان داده میشد و به خاطر عدم توافق کشورها راه حلی برای آن پیدا نمیشد. با این وجود، توافقات دیپلماتیک امکان یافتن راه حلهای رضایت بخش را برای این مشکلات فراهم ساخته است.
مشکل اول، گسترش این سازمان است. در واقع، توسعه «سازمان همکاریهای شانگهای» در حال حاضر اتفاق افتاده و فی الحال وظیفه این سازمان نظارت بر الحاق هماهنگ هند و پاکستان (با تمام مشکلات داخلی این کشورها و مسائل منطقهای) به ساختار، شیوهها، قوانین و سیاست «سازمان همکاریهای شانگهای» میباشد. مشکل دوم، چگونگی استفاده از «سازمان همکاریهای شانگهای» برای تحکیم «اتحادیه اقتصادی اوراسیا» و «کمربند اقتصادی راه ابریشم» است.
امروز، به نظر میرسد که مشکل اول برطرف شده اما نباید احتمال ایجاد مشکلات بعدی را در این مسیر از ذهن دور نگه داشت. در مورد دوم، به نظر میرسد که با تصمیمگیریهای صحیح این سازمان قادر به حل این مشکلات خواهد بود. به طور کلی، ممکن است این تصور وجود داشته باشد که برخی کشورهای عضو به تدریج تمایل خود را برای عضویت در این سازمان از دست میدهند و به دنبال راههای جدید برای توسعه آن نیستند.
رشد نفوذ اقتصادی چین در سالهای اخیر که این کشور را تبدیل به رهبر غیر رسمی «سازمان همکاریهای شانگهای» نموده، موجب نگرانی در میان برخی اعضای این سازمان شده است. قدرت اقتصادی، منابع مالی و پروژهها طی یک فرایند غیر خشونت آمیز، طبیعی و منطقی به سمت چین جذب شده است. برای کشورهای مستقل مشترک المنافع این روند میتوانست با منافع امنیتی و سیاسی جبران شود اما عملکرد «سازمان همکاریهای شانگهای» در این زمینه ناقص بوده و جبران رشد نفوذ چین بیشتر با «سازمان پیمان امنیت جمعی» صورت گرفته است.
طبق قوانین «سازمان همکاریهای شانگهای»، تصمیم گیری در مورد پذیرفتن اعضای جدید با اجماع صورت میگیرد. برای مدت زمان طولانی، مشاورههای کندی با رویکردهای مشترک و مواضع اظهار شده در اسناد مختلف از قبیل بیانیهها انجام میشد اما موضوع الحاق عملی اعضای جدید دائما به تعویق میافتاد و مهم نبود که این موضوع تا چه اندازه مورد درخواست نامزدها بویژه پاکستان و ایران بوده است. ظاهرا، اسناد الحاق ناکافی بود یا اصلا وجود نداشت. دبیران کل «سازمان همکاریهای شانگهای» روش و قواعد را ذکر میکردند و در نهایت هیچ پیشرفتی حاصل نمیشد.
این در حالی بود که دو رویداد مهم این فرایند را پیش برد. رویداد اول، روسیه پروژه اوراسیایی خود را که شامل «اتحادیه اقتصادی اوراسیا» بود و چین، پروژه «کمربند اقتصادی راه ابریشم» خود را که شامل «راه ابریشم جدید» بود راه اندازی کرد. و در نهایت، ایده اوراسیای بزرگ مطرح شد (اتحادیه اقتصادی اوراسیا، سازمان همکاریهای شانگهای، «اس، آر، ای، بی»، آسه آن و احتمالا اتحادیه اروپا با کشورهای نامزد سازمان همکاریهای شانگهای).
رویداد دوم، کشورهای درخواست کننده عضویت در سازمان که درخواست عضویت آنها برای مدت زمان طولانی معلق ماده بود. این نشانه بسیار ناخوشایندی برای کشورهای عضو «سازمان همکاریهای شانگهای» بود که مکررا بر شفافیت و باز بودن این سازمان تاکید داشتند.
پیوستن هند و پاکستان و الحاق برنامه ریزی شده ایران به «سازمان همکاریهای شانگهای»، منابع ژئوپلیتیک و جایگاه اقتصادی بالقوه آن را تقویت خواهد کرد. این امر به ظهور بزرگترین سازمان بینالمللی (از انواع غیر یکپارچه) از نظر قلمرو، جمعیت و تنوع فرهنگی و تمدنی و البته نه از لحاظ تولید ناخالص داخلی، در تاریخ منجر خواهد شد. از سوی دیگر برخی کارشناسان معتقدند گسترش سازمان، ساختار سازمانی، لجستیک و اداری ناکارآمد حال حاضر را تضعیف خواهد نمود و سرانجام «سازمان همکاریهای شانگهای» را به کنفرانس سران کشورها بدل خواهد ساخت. هیچ چیز وحشتناکی در این مورد وجود ندارد چراکه عملکرد اکثر سازمانهای بینالمللی به همین صورت است و تنها تفاوتهای اندکی وجود دارد. موقعیت تازه واردین و تعهدات آنها برای اعضای اصلی سازمان اهمیت زیادی دارد. و این جایی است که مشکلات ژئواستراتژیک، سیاسی، اقتصادی و اختلافات دیگر نمایان میشود. برای پرهیز از این مشکلات، بسیاری از مسائل فوری از این برنامه و اسناد مربوطه شامل بیانیهها کنار گذاشته میشوند.
الحاق هند به طور قابل توجهی اهمیت اتحاد سه جانبه روسیه، هند، چین (RIC) را افزایش میدهد که هر از گاهی در مورد مشکلات «سازمان همکاریهای شانگهای» بحث می کنند، مشکلاتی که از اهمیت بیشتری در این سازمان برخوردار هستند، و باعث میشود تا میان این سه کشور اجماع صورت گیرد. به نظر میرسد که در میان این مثلث (روسیه-هند-چین)، روابط بین روسیه و هند و بین روسیه و چین دوستانهتر و نزدیکتر از روابط بین چین و هند باشد. آیا روسیه میتواند در اختلافات کنونی میان چین و هند نقش میانجی را ایفا نماید یا این نقش را باید برای کشورهای دیگر تصور نمود؟ سازگاری این دو کشور (و پاکستان) این فرصت را افزایش یا کاهش میدهد؟
این در حالی است که سختترین مشکل این خواهد بود که چگونه روابط هند و ایالات متحده پس از پیوستن هند به «سازمان همکاریهای شانگهای» پیشرفت خواهد کرد. مطمئنا برخی تغییرات، هرچند نه اساسی، در آیندهای نزدیک صورت خواهد گرفت. با ورود هند و پاکستان به «سازمان همکاریهای شانگهای»، این سازمان برخی ویژگیهای منحصر بفرد و بیسابقهای را کسب مینماید. اولین ویژگی این است که این سازمان به عنوان جامعهای از ملتهایی با سیستمهای سیاسی مختلف ظاهر میشود. ویژگی دوم این است که همه آنها بویژه اعضای اصلی، در سطوح مختلف توسعه اقتصادی قرار دارند. و سومین ویژگی این است که این کشورها خانه مذاهب مختلف هستند. ویژگی چهارم، آنها متعلق به تمدنهای مختلف هستند. اما در عین حال، تفاوتهای دیگری نیز وجود دارد. «سازمان همکاریهای شانگهای» پیش از این نیز ترکیب این صفات را داشت، اما در حال حاضر، هویت اختلافات میان آنها مشخصا واضح است. نه اتحادیه اروپا، نه ناتو، نه آسه آن، نه هر سازمان بین الملل دیگر نمیتوانند از ویژگیهای مشابهی برخوردار باشند. اما این ناهمگونی، منبع رویکردهای مختلفی برای درک نقش یک کشور و دیگر کشورها در سطح بینالمللی است. بر این اساس، این موضوع بر جهت گیریهای دیپلماسی و سیاسی تاثیر میگذارد. همه اینها قطعا بر موقعیت کشورهای درون «سازمان همکاریهای شانگهای» تاثیر خواهد گذاشت.
برخی کارشناسان امیدوارند که «سازمان همکاریهای شانگهای» در موقعیتی قرار خواهد گرفت که موجب:
1) تسهیل ظهور نظم سیاسی و اقتصادی جدید،2) محدود کردن افراط گرایی، تروریسم و سایر جنایات بینالمللی، 3) فراهم کردن کمکهای اقتصادی به کشورهای در حال توسعه و عقب مانده، 4) ایجاد قوانین جدید و یا ارتقاء قوانین قبلی و استانداردهای مربوط به امور اقتصادی بینالمللی، خواهد شد.
اما «سازمان همکاریهای شانگهای» پیش از دنبال کردن این مسیرها باید تحلیل درستی از آنچه کشورهای عضو را با هم نگه میدارد داشته باشد. آیا این سازمان ضد آمریکایی است؟ (مشکل میتوان گفت). آیا این عامل همگرایی، مبارزه با افراط گرایی مذهبی و تروریسم است؟ (شاید). آیا ایجاد یک فضای اقتصادی مشترک عامل همبستگی این کشورهاست؟ با توجه به این رویکردهای متفاوت در مورد مسائل بینالملل و همکاریهای اقتصادی، «سازمان همکاریهای شانگهای» نیاز به یک مفهوم جدید از توسعه دارد که کاملا متفاوت از همه مفاهیم موجود است.
مشکل جدی دیگر، همکاری آینده آن با «اتحادیه اقتصادی اوراسیا» و ارتباط با کمربند اقتصادی جاده ابریشم است. به طور کلی، این سازمان مجموعه ای از قابلیتهای لازم را به عنوان یک (1) شریک، (2) موجودیت جغرافیایی و (3) منابع دارد.
به عنوان یک شریک، «سازمان همکاریهای شانگهای» یک سازمان شناخته شده و بینالمللی است که دارای نهادهای اجرایی و اداری است (آنچه برای وضعیت یک شریک مورد نیاز است). سوال این است که آیا «اتحادیه اقتصادی اوراسیا» به این شریک نیاز دارد بویژه بعد از اینکه «کمیته اوراسیایی» به توافق همکاری با چین دست یافته است؟ عامل جغرافیایی «سازمان همکاریهای شانگهای» بسیار جذاب است. اول اینکه، این فضا به خوبی مستند شده است. دوم، فضای «سازمان همکاریهای شانگهای» بویژه در آسیای مرکزی باید توسط پروژههای توسعه اقتصادی با سرمایه گذاری خارجی و فن آوریهای مربوط، پوشش داده شود. سوم، امنیت آن اساسا رضایت بخش است، اما هنوز نیاز به یک سیستم امنیت جمعی منطقه ای وجود دارد که میتواند به طور مشترک توسط سازمان امنیت و همکاری اروپا و «سازمان همکاریهای شانگهای» ایجاد شود.
به عنوان یک منبع برای ارتقاء ایدهها و ابتکارات، «سازمان همکاریهای شانگهای» به دلیل اختلاف نظر بین کشورهای عضو کاملا سازنده نیست.
در پایان میتوان نتیجه گرفت که «سازمان همکاریهای شانگهای» در یک تقاطع قرار دارد. این سازمان با توجه به پروژه اوراسیایی در حال انجام، مواجهه اعضای جدید سازمان و دیگران با شرایط جدید و نه همیشه مثبت، نیاز به اصلاحات مفهومی و سازمانی کامل دارد. اما این باید مورد توافق همه کشورهای عضو «سازمان همکاریهای شانگهای» باشد.
انتهای مطلب/.