رویکرد جدید «ترامپ» نسبت به سیاست خارجی، مشروط به کاهش منابع امریکاییست. اگر آمریکا مداخله زیاد خود را در فرآیندهای خاورمیانه حفظ کند و موفق نشود اروپاییها را به پذیرش حضور فعالتر در تامین مالی هزینههای نظامی مجبور کند، در اینصورت، مجبور است در یک منطقه صرفهجویی کند. از قرائن چنین بر میآید که آن منطقه آسیای مرکزی خواهد بود.
ایران شرقی/
"راستیسلاو ایشنکو"، رئیس مرکز تجزیه و تحلیل و پیشبینی سیستماتیک در مصاحبه با «اسپوتنیک» اولین سفر خارجی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا را مورد بحث و بررسی قرار داد.
به گفته ایشنکو، اولین سفر بزرگ خارجی دونالد ترامپ، تلاش برای تغییر فرمت فعالیت سیاست خارجی آمریکا را نشان میدهد. ترامپ بر خلاف پیشینیان خود، در مورد انچه که از نظر نخبگان جهانی شده آمریکا و اروپا صحیح است صحبت نکرد، بلکه در مورد اطاعت متحدان و شرکا صحبت کرد. هیچ کس دقیق نمیداند که رئيسجمهور آمریکا دقیقا چه مفهومی را برای فرمولهای استاندارد تایید شده قائل بوده است. با این حال، حتی از تصویر خارجی بدستآمده سفرها میتوان نتیجهگیریهای خاصی گرفت. در حال حاضر، حقیقت سفر بزرگ بینالمللی رئيسجمهور آمریکا که شرق میانه و اروپا را در بر گرفته است از اهمیت خاصی برخودار است.
در عین حال، چارچوبهای سیاسی این سفر به طور قابل توجهی گستردهتر از محدوده جغرافیایی آن است. ترامپ در ریاض تقریبا با پنجاه رهبرکشورهای جهان عرب-مسلمان که از لحاظ ارضی آفریقای شمالی و (تا حدودی) مرکزی، خاور میانه و آسیای مرکزی را پوشش میدهند دیدار کرد. نباید سفرهای ترامپ را جدا از یکدیگر و همچنین خارج از توالی رویدادها و اقدامات در نظر گرفت. معمولا، روسای جمهور آمریکا به هنگام رفتن به خاورمیانه، نه به خاطر ضرورت هماهنگی مواضع، بلکه به خاطر نشان دادن وحدت غرب در برخورد با مسائل کلیدی جهانی، در اروپا توقف میکردند. این بار ترامپ از خاورمیانه به اروپا رفت تا قصد واشنگتن برای ایجاد روابط مستقل با هر یک از متحدان خود را نشان دهد. این برای اتحادیه اروپا بدان معناست که منافعش در خاورمیانه آنقدر یکسان در نظر گرفته خواهد شد که اتحادیه اروپا به خودی خود و بدون حمایت آمریکا قادر به دفاع از آنها خواهد بود. آمریکا رسما فهرست متحدان و اولویتهای خود را تغییر نمیدهد، اما سعی دارد به دنبال امکان اجرای یک سیاست عملی باشد.
تغییر سیستم اتحادیههای ایدئولوژیک ایجاد شده توسط طرفداران جهانی شدن- آمریکا در چارچوب این سیستم مبلغی را در ازای یک انتخاب ایدئولوژیک درست پرداخته است (همانطور که اتحاد جماهیر شوروی در آخرین سالهای موجودیتش بهای "انتخاب سوسیالیستی" را پرداخت و منافع مادی خاصی را برای یک عشق انتزاعی به مارکسیسم-لنینیسم مشخص کرد) - ایدهآل واشنگتون است. از نظر ترامپ، سیستمی که در آن متحدان آمریکا نه تنها بهای منافع خود را میپردازند، بلکه در تحقق منافع آمیرکا هم سهم دارند، ایدهآل است. به طور کلی، رئيسجمهور آمریکا سعی دارد پروژه سیاست خارجی زیانآور را به یک پروژه سود آور تبدیل کند.
ترامپ سعی دارد اروپاییها را مجبور به افزایش شدید بودجه نظامی کند. مرکل به صورت شخصی به ناتوانی اکثر کشورهای عضو ناتو برای پرداخت بهای منافع خود و عدم امکان آلمان برای پرداخت صورتحساب همه اعضای اروپایی ائتلاف و نجات دادن نیمی از اتحادیه اروپا از ورشکستگی استناد کرد. ترامپ باید موقعیت و امکانات بانفوذ ترین کشورهای اتحادیه اروپا (به جز آلمان) را قبل از ادامه بحث در اجلاس ناتو در بروکسل درک کند. با توجه به بیانیههای صورت گرفته، موقعیت اروپاییها، ترامپ را الهام نبخشید. وی به طور کاملا محتاطانه از نقطه نظر سنتی ناتو در مورد ضرورت تقویت قابلیتهای نظامی در رویارویی با روسیه حمایت میکند.
این در حالیست که هیچ وعده خاصی از سوی آمریکا داده نشده و اروپاییها هم نمیتوانند به طور مستقل (با هزینه خود) هیچ چیز را تقویت کنند. در اینجا ترامپ یک مکث سنتی کرده است. هیچ چیز از درجه اعتبار ساقط نشده و هیچ چیز تایید نشده است. واشنگتون منتظر خواهد بود که شرایط برای اولویت قرار دادن دیدگاه ترامپ نسبت به تعامل آمریکا با ناتو و اتحادیه اروپا ایجاد شود. اما سفر ترامپ به ریاض و دیدار با رهبران عرب مسلمان بارزترین و پرمعنیترین دیدار بوده است. در اینجا ترامپ به وضوح تلاشهایی برای دفاع از منافع ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه انجام داده است.
در ماههای اخیر دولت اوباما به عربستان سعودی به عنوان متحد سنتی آمریکا (عربستان نارضایتی خود را از نگرش واشنگتن نسبت به نیازهایش اعلام کرده بود) به وضوح ضمانتهایی مبنی بر حمایت داده شد. با این حال، پادشاه عربستان مجبور شد بهای آن را بپردازد و وعده داد سلاحهای آمریکایی را با نیم میلیارد دلار خریداری کرده و صد میلیون به صندوق ایوانکا ترامپ منتقل کند. اما این کار ارزشش را داشت، چرا که حضور ترامپ در نشست کشورهای عرب مسلمان به طور خودکار موقعیت رهبر جهان اسلام به رسمیت شناخته شده توسط آمریکا را به عربستان سعودی برگرداند. سعودیها رئيسجمهور آمریکا را با افتخارات سلطنتی به حضور پذیرفتند (بر خلاف اوباما که علنا وی را تحقیر میکردند).
برای سعودیها، حمایت آمریکا در مقابله با ایران (اخیرا ریاض در سالهای اخیر با از دست دادن مواضع خود در سوریه و آفریقای شمالی و عقبنشینی در یمن، در مقابله با ایران شکست خورده است) مهم است. رویکرد جدید ترامپ نسبت به سیاست خارجی، مشروط به کاهش منابع امریکاییست. اگر آمریکا مداخله زیاد خود را در فرآیندهای شرق میانه حفظ کند و موفق نشود اروپاییها را به پذیرش حضور فعالتر در تامین مالی هزینههای نظامی مجبور کند، در اینصورت، مجبور است در یک منطقه صرفهجویی کند. از قرائن چنین بر میآید که آن منطقه آسیای مرکزی خواهد بود.
رهبران کشورهای آسیای مرکزی، افغانستان و پاکستان سیگنالهای دلگرمکنندهای دریافت نکردند. آمریکا این منطقه را در حاشیه توجه خود قرار داده است. نه به این دلیل که این منقطه از نظر استراتژیک مهم نیست. برعکس، این منطقه با قرار داشتن در تقاطع منافع روسیه، چین و ایران، یک منطقه بسیار مهم است. فقط منابع برای همه کافی نیست و خاور میانه ضروریتر است. پروژههای مشترک روسیه-چین میتوانند در طی یک دهه آغاز شوند (فاز فعال آنها میتواند ظرف پنج سال آغاز شود). الحاق ایران به این پروژهها یک مسئله پیچیده است. یعنی این پروژهها نمیتوانند به زودی تاثیری جدی بر سیاست جهانی داشته باشند.
در عین حال، از دست دادن مواضع در خاورمیانه به کاهش اعتبار بینالمللی ایالات متحده منجر میشود. بنابراین ترامپ به طور منطقی سعی دارد در یک بخش کلیدی متمرکز شود. اگر وی موفق به صفآرایی نیروها در خاورمیانه (صفآرایی مورد قبول آمریکا) شود، در اینصورت برای اروپا و آسیای مرکزی استدلالهایی پیدا میشود و زمان آنها هم فرا میرسد، اما دیرتر. اگر آمریکا دور بعدی شرق میانه را با شکست روبرو کند، باید با نقش هژمونیک خداحافظی کند. در اینصورت نه به اروپا و نه به آسیای مرکزی دست نخواهد یافت.
انتهای مطلب/.