سفر هفته گذشته نتانیاهو به آستانه قزاقستان و علاقمندی وی برای همکاری کشورش با سازمان همکاریهای اقتصادی اوراسیا و موافقت ضمنی نظربایف با پیشنهاد نخست وزیری اسرائیل، بار دیگر موضوع حضور رژیم صهیونیستی در سازوکارهای اوراسیایی و فرضیاتی که در این باب شکل میگیرد را در محافل کارشناسی مطرح کرده است. از جمله اولین فرضیات مطرح، با توجه به بحث عدم شناسایی این رژیم از سوی ایران و پیامدهای مربوط به عضویت این رژیم در این سازوکار اقتصادی منطقه؛ به نظر میرسد که با جدی تر شدن حضور رژیم صهیونیستی، حضور و عضویت ایران در شانگهای و اتحادیه اقتصادی نیز با چالشهای جدی تری مواجه خواهد شد. فرضیه دوم در آنجایی شکل میگیرد که موضوع را از نگاه کلان ژئوپلتیکی و تغییراتی که در منطقه در حال حادث شدن است، بنگریم. بنابراین فرض، آسیای مرکزی و اوراسیا، بنابر تغییر ماهیت مفهوم امنیت و گرایش به سمت نرم افزارگرایی بجای دیدگاههای سخت افرازی و تسلیحاتی، به سرزمینی دارای عمق اهمیت ژئوپلتیک برای کشورها تبدیل یافته است و از این دیدگاه، علاوه بر رقابت سنتی چین، روسیه، ترکیه و آمریکا، اینک کشورهای جدیدی همچون رژیم صهیونیستی نیز گوشه چشمی به بازی در معادلات تازه این منطقه نیز دارند تا از این سیاست، ضمن بازی در اوراسیای جدید و بهرهگیری از فرصتها، در راستای منزوی کردن رقیب همیشگی منطقهای خود یعنی ایران نیز گام مهمی را بردارند. فرضیه سوم به بازی مجدد روسیه با تهران اشاره دارد. همانگونه که مسکو سال گذشته نقش دوگانهای در مسئله عضویت ایران در شانگهای بازی کرد و در نهایت درخواست تهران برای پذیرش در شانگهای نیز لغو شد، اینبار نیز مسکو برای دورنگه داشتن تهران از دستیابی به آسیای مرکزی، با اسرائیلی به میان آمده است که خطرظهور کشوری جدیدی در منطقه را نخواهد داشت. همچنین اینبار نیز روسیه امیدوار است ضمن حمایت تلویحی از این روند، تهران را که پایبند به مسائل ایدئولوژیکی در سیاست خارجی خود است را همچنان در پشت صحنه بازی نگاه داشته و از فرصت افزایش مراودات و نقش آفرینی در این منطقه حساس به بهانه همراهی با سازوکارهای اتحادیه اوراسیا محروم کند.
خطر همگرایی ایران و اوراسیا برای اسرائیل
چنانچه فرضیه محدود و منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران را بعنوان یکی از اهداف رژیم صهیونیستی در قدم گذاری در محدوده اوراسیا را در اولویت رفتاری تلاویو در نظر بگیریم، بایستی به این نکته در ابتدا توجه داشت که با وجود همه منابع، جمهوری اسلامی ایران هیچگاه بعنوان یک قدرت بزرگ منطقهای در اوراسیا در قیاس با منطقه خلیج فارس و شام ظهور نکرده است. چنانچه جمهوری اسلامی ایران طی سالهای گذشته، به قطب هیدروکربن اوراسیا برای همسایگان شمالی خود تبدیل میشد، در آنصورت به بازیگری تبدیل میگشت که دیگر امکان نداشت قدرتی بتواند نقشش را نادیده بگیرد.
در کنار این مشکل که بنابر عدم اولویت بخشی به این منطقه از سوی نهادهای تصمیم ساز کشورمان مطرح است، موضوع عدم داشتن یک متحد استراتژیک در منطقه نیز از دیگر چالشهای موجود ارزیابی میگردد. حال چرا اسرائیل بنابر فرض اول که همانان نقش ضعیف تهران در منطقه است، انزوای بیشتر ایران را در دستور کار دارد؟
پاسخ به این سوال، در مراودات تازه شکل گرفته برمیگردد. ایران در یکسال اخیر و بویژه پس از توافقات هستهای حداقل بر روی کاغذ و در جلسات کارشناساسی، در مجموعهای از پروژههای کوچک با برخی از کشورهای حاشیه دریای خزر از جمله خطوط کوچک انتقال گاز و نفت، طرحهای مرتبط با حمل و نقل و راه آهن، تونل و جاده سازی، در فعالیت و مشارکت است و بنابر تلاشهای تهران برای ترغیب کشورهای عضو اتحادیه اوراسیا و ایجاد شبه قطبی جدید در تعامل با مسکو و پکن؛ این خطر برای رقبا و دشمنان منطقهای و جهانی تهران وجود دارد که از این فرصت بهره برداری حداکثری را ببرد. بنابراین، تلاویو در این شرایط با پیشدستی به سوی برهم زدن اهداف آینده اقتصادی ایران که همانا مشارکتی فعال در شانگهای و اوراسیا است، نشانه رفته و خواهان اختلال در این توافق احتمالی است.
اهمیت ژئوپلتیک نوین اوراسیا برای اسرائیل
اهمیت شناخت اصطلاح اوراسیای جدید بمنظور آشنایی با ظرفیتها و تحلیل فرصتهای رژیم صهیونستی در آن، نیازمند تعریف اصول اوراسیاگرایی کلاسیک در گام نخست است. در اوراسياگرايي كلاسيك روسى چند شاخص وجود داشت كه در مقابل اوراسياگرايي امروز قرار دارد. اوراسیاگرایی روسی ضد یهود بود. بيشتر شرق گرا بود تا غرب گرا. ضد اسلامي و هم چنين ضد غرب بود. اضمحلال ملتهاى غيرروس را در نظر داشت و بر متمايز بودن روسيه به شدت پافشاری داشت.
اما اوراسیای نوین در تقسیمبندی جدیدی که تعریف شده است، اینگونه مینماید که هر بازیگری در آن میتواند نقشی تعیینکننده در ساختار بینالملل داشته باشد. از اینرو، آنچه که امروز در اوراسیا میگذرد، صرفاً یک رقابت میان قدرتهای منطقه نیست، بلکه در کنار بازیگران و اهداف متعدد، کشورهایی مانند رژیم صهیونیستی هم با قرار داشتن در آسیا و تعریف منافع عمیق در توسعه روابط و درک متقابل با ملتهای منطقه، به دنبال اعمال نقش نفوذی در منطقه و از جمله اوراسیای جدید هستند.
با این مقدمه کوتاه، از جمله مهمترین تغییراتی که در منطقه اوراسیا از گذشته تا به امروز بروز یافته است، اوراسياگرايان نوين ، نه از باب ايجاد تمايز با روسیه ارتودوکس بلکه به اسلام به دیده واقعيتهاى تمدنى منطقه مىنگرند و آن را عنصر اصلى و موثر هويت اوراسيا میدانند. به بیان دیگر، نقطه مشترك در باور همه اوراسياگرايان نوين منطقه اين است كه اسلام اوراسيايي قابليت تبديل به الگوى جهانى را دارد و قادر است سنتهاى دينى را با مفاهيم مدرن منطبق كند. به اعتقادی، اين الگو حتی قادر است زيست فرهنگى و سياسى اوراسيا را در فضاى جهاني كردنهای اجبارى، مقاوم سازد.
از همین روست که نواوراسياگرايان روسيه از جمله الکساندر دوگين نيز به اهميت راهبردى ايران در ژئوپوليتيك اوراسيا تاكيد ميكنند. دوگين در جهان اسلام، ايران اسلامي را برمیگزيند و استوارى اخلاقى آن را ستایش میکند. او ايران را يكى از معدود نيروهاى واقعى مخالف جهاني شدن امريكا معرفى و از آن دعوت میكند كل جهان عرب و نيز پاكستان و افغانستان را زير چتر رهبرى خود متحد كند.
بنابراین، و با توجه به فرض کلی این مقاله که حرکت رژیم صهیونیستی به سمت اتحاد و همکاری با کشورهای این منطقه در راستای انزوای ایران برنامه ریزی شده است، میتوان گفت که از نظر اسرائیل، بسط روابط با کشورهای اوراسیا میتواند وزنه هویت اسلامی را به نفع این رژیم تغییر دهد و از این طریق نهتنها محیط امنیتی، بلکه دایره عملیاتی فکری و عقیدتی جمهوری اسلامی ایران را نیز متأثر سازد و با توجه به نیاز کشورهای این اتحادیه به فناوریهای اسرائیلی در حوزههای حوزه کشاورزی، آبیاری، بازسازی شبکه ارتباطی و رسانهای و با توجه به پتانسیل بالای ارائه سرمایه و خدمات؛ میزان تجارت با 5 کشور عضو این اتحادیه را افزایش دهد و سیاست نیابتی تقویت نفوذ غرب را در منطقه با بسط ارزشهای لیبرالیستی تقویت نماید.
در این شرایط، جمهوری اسلامی ایران که مذاکراتش در پیوستن به بخشهایی از این اتحادیه اقتصادی، در مراحل امیدوارکنندهای قرار دارد، در صورت حصول به نتیجه مذاکرات تلاویو با کشورهای اوراسیا در مشارکت حداکثری با این رژیم، با چالشهای احتمالی از قبیل کوچک شدن بازار مصرفی کالاهای ایرانی، مخدوش شدن روابط سیاسی و فرهنگی کشورهای منطقه با ج.ا.ایران، محدودسازی دایره فعالیت بخشهای دولتی و خصوص ایران و تهدیدات تهدیدات فرهنگی، قومی و پیشبرد رویکرد تجزیه در کنار تحریک پتانسیلهای تقابل مذهبی روبرو خواهد شد.
از این منظر، رویکرد مثبت اوراسیاگرایان نوین که جنبههایی از آن در اتحادیه اقتصادی اوراسیا فرصتی حداقلی را برای ایران فراهم میآورد، با حضور و فعالیت رژیم صهیونیستی بنابر ملاحظات مناسب اقتصادی این رژیم و قدرت لازم چانه زنی و حمایت برخی لابی های روسی، با محدودیت و انزوای احتمالی تهران مواجه خواهد شد.
روسیه و بازی دوباره با ایران
پس از یکدوره طولانی جدل در خصوص عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری شانگهای و بهانه تحریمهای غربی علیه تهران، در نهایت در اجلاس سال گذشته تاشکند، علیرغم تاکیدات بسیار مقامات ارشد چین و روسیه، با عضویت ایران مخالفت و همزمان با حضور دائمی پاکستان در سازمان شانگهای موافقت گردید. روسیه که همواره بازی دوگانه ای باایران را در زمینههای مختلف ساماندهی و به اجرا گذاشته در ارتباط با عضویت دائم ایران درشانگهای نیز اقدام مشابهی را به نمایش گذاشته است از یک سو پوتین بر حمایت ازعضویت دائم ایران در این سازمان تاکید کرد و از سوی دیگر، از طریق هماهنگی با سایر اعضا به ویژه یکی از اعضای کشورهای مشترک المنافع که بیشتر تحت نفوذ روسیه است، سناریوی مخالفت با عضویت ایران را به اجرا گذاشت.
در شرایط حاضر نیز، با استناد به اینکه ۳۵ درصد از جامعه رژیم صهیونیستی را افراد یهودی- روسی تشکیل میدهند بایستی به این مسئله توجه داشت که روسیه در یک نقطه حساس و سختی در روابط خود با ایران و اسرائیل قرار دارد. رویکرد ایران در این مسئله این است که اسرائیل رژیم اشغالگر است و باید از بین برود، درحالی که روسیه همکاری گستردهای را با اسرائیل آغاز کرده است و اینها پل ارتباطی روسیه با اسرائیل محسوب میشوند. سفرهایی که مقامات مسکو و تلآویو انجام میدهند بسیار زیاد است که این نشاندهنده عمق روابط دو طرف است.
همچنین اکنون به دلیل ضرورت همکاری ایران و روسیه در بحران سوریه روابط میان تهران-مسکو خوب است، اما مسئله نقش آفرینی اسرائیل در فضای اوراسیا چنانچه با جدیت پیگیری شود، قطعا به چالشی در آینده مناسبات ایران و روسیه تبدیل خواهد شد.
رفتار مسکو طی سالهای اخیر ثابت کرده است، روسیه بنابر منافع کلان و غیرایدئولوژیک تصمیم خواهد گرفت و از این منظر بنابر اهمیت اسرائیل در مناسبات منطقه و همچنین نفوذ و حضور گسترده لابی صهیونیستی، تکرار رفتار دوگانه مسکو در رابطه با عضویت ایران در شانگهای، در مورد نوع رابطه ایران و کشورهای عضو اتحادیه اوراسیا، قابلیت تکرار نیز خواهد داشت.
نتیجهگیری:
سنت ورود اسرائیل از یک طرف و خروج ایران از در دیگر بنابر رسم اعتراض و دشمنی؛ اینبار به شکل طراحی شدهای از سوی تلاویو در رابطه با همکاری حداقلی تهران با کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا، در حال اجراست. وضعیتی که در سفر اخیر نتانیاهو به آستانه قزاقستان صحبت آن رفت، سهم خواهی نخست وزیر اسرائیل از آینده مثبت تحولات منطقه اوراسیاست. این سیاست هم به واسطه بازتعریف مجدد اوراسیاگرایان از منافع راهبردی و ضرورت حضور و مشارکت حداکثری کشورهای ثالث در جمع اتحادیهای اقتصادی حاصل شده است که دارای منافع برای تلاویو خواهد بود و هم سیاست ادامه انزوای ایران که نیم نگاهی به گسترش روابط با کشورهای شمالی را در سر میپروراند، مد نظر قرار داده است. در این سیر سیاسی، به احتمال زیاد، روسیه نیز در طی ماههای آینده در چالش انتخاب بین همکار ایرانی یا اسرائیلی در اتحادیه اقتصادی اوراسیا نیز قرار گیرد که بنابر تجربه وادادگی در شانگهای در موضوع حمایت از ایران، اینبار نیز همچنان تهران را بعنوان شریکی نیمه استراتژیک در پشت خط ورود نیمه رسمی به منطقه آسیای مرکزی و کشورهای مشترک المنافع قرار دهد. موضوعی که طی چند سال اخیر بدان عمل کرده و ایران نیز تاحدودی مجبور به نگاه به منطقه از زاویه دید و منافع کلان مسکو شده است.