نظری بر شرایط و جایگاه آسیای مرکزی در سطح بینالملل
امروز، آسیای مرکزی متمایز از اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000، دیگر عرصه رویارویی مستقیم و حاد میان قدرتهای پیشرو جهان نیست و دلیل آن، تغییر در رویکردهای کشورهای آسیای مرکزی در میان عوامل دیگر میباشد. در گذشته، فعالیتهای بازیگران خارجی ذاتا ارزشمند بود چرا که برای نخبگان منطقه جهت حفظ سیاستهای خارجی چند برداری و تعادل بین بازیگران بزرگ منطقه، از لحاظ روانی اهمیت داشت. اما امروز عملگرایی و حس مشترک است که به پیشبرد اهداف منطقهای کمک مینماید. روسیه و چین که دو پروژه اقتصادی جهانی (اتحادیه اقتصادی اوراسیا و کمربند اقتصادی راه ابریشم) را در منطقه عرضه نمودهاند، به طور خودکار تبدیل به شرکای اولویت کشورهای منطقه شدهاند در حالی که ایالات متحده و اتحادیه اروپا به خاطر نداشتن دستور کار جهانی پروژهای و اقتصادی، به عنوان شرکای سیاست خارجی، کنار رفتهاند.
ایران شرقی/
در حال حاضر، صحبت از آسیای مرکزی در محافل سیاسی و کارشناسی بینالمللی به طور قابل ملاحظهای پایینتر از 10 یا 15 سال پیش است. و دلیل آن، منطق تحولات بینالمللی و ظهور منابع دائمی بیثباتی و تنش در سایر نقاط جهان و به خصوص در خاورمیانه میباشد. توضیح دیگر این است که کشورهای منطقه تا حدودی سیاستهای داخلی و خارجی خود را تثبیت کردهاند. در این وضعیت، محققان تنها در صورت وجود بحرانهای سیاسی یا چالشهای جدی برای امنیت منطقه، مانند بیثباتی در افغانستان و یا تهدیدهای مربوط به «داعش» بر روی آسیای مرکزی تمرکز میکنند. این در حالی است که کشورهای منطقه برای تغییر زمینه و قرار گرفتن در مرکز دستور کار منطقهای، نیاز به گسترش تواناییها و ظرفیتهای خود در صحنه بینالمللی و جستجوی موقعیت سیاسی و تکنولوژیکی برای خود دارند. گزینه دیگر، شرکت در مذاکرات بینالمللی و طراحی سیاستهای خارجی متوازن کننده میباشد. تا بحال، تنها کشور قزاقستان در این زمینه موفقیتهایی کسب نموده است. این کشور توانسته روابط عملی و سازنده با همه بازیگران برجسته بینالمللی و منطقهای برقرار نماید و نقش میانجی را در درگیریهای مربوط به (حتی) کشورهای بزرگ داشته و محل مذاکره برای حل مشکلات عمده بینالمللی باشد.
کشورهای آسیای مرکزی در 25 سال گذشته به عنوان بازیگران خودکفا و مستقل در صحنه بینالمللی ظاهر شدند و قدرتهای پیشرو جهان از سال 1991 تمایل خود را به این منطقه نشان دادند. این موضوع با عنوان مبارزه برای «هارتلند»، مرکز جغرافیایی قاره اوراسیا، توسط نظریه پردازان جغرافیای سیاسی آمریکا و بریتانیا، بزرگنمایی شده است. به گفته «هالفورد جان مکیندر» یکی از این نظریه پردازان، هر کشوری که «هارتلند» را کنترل کند در نهایت کل منطقه و جهان را کنترل میکند. اما شرایط واقعی نشان داده که وضعیت پیچیدهتر از این است. هیچ کدام از بازیگران خارجی نتوانسته است کنترل این منطقه را بدست آورد و حتی با وجود استقرار پایگاههای نظامی آمریکا هیچ تضمینی وجود ندارد که کشورهای منطقه در درازمدت طرفدار غرب باقی بمانند.
کشورهای آسیای مرکزی بلافاصله پس از کسب استقلال، از رویکرد فعال بازیگران خارجی استقبال کردند، چراکه این کشورها به شدت نیاز به مشروعیت سیاسی، تماسهای سیاسی و اقتصادی گستردهتر بینالمللی و سرمایهگذاریهای خارجی داشتند. در اوایل دهه 1990، آنها قدم به صحنه بینالمللی گذاشتند و سیاست داخلی و خارجی خود را تدوین نمودند. با این حال، این کشورها از بسیاری جهات، به جای ایفای نقش فعال در سطح بینالمللی، منفعل بودند.
امروز، آسیای مرکزی متمایز از اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000، دیگر عرصه رویارویی مستقیم و حاد میان قدرتهای پیشرو جهان نیست و دلیل آن، تغییر در رویکردهای کشورهای آسیای مرکزی در میان عوامل دیگر میباشد. در گذشته، فعالیتهای بازیگران خارجی ذاتا ارزشمند بود چرا که برای نخبگان منطقه جهت حفظ سیاستهای خارجی چند برداری و تعادل بین بازیگران بزرگ منطقه، از لحاظ روانی اهمیت داشت. اما امروز عملگرایی و حس مشترک است که به پیشبرد اهداف منطقهای کمک مینماید. روسیه و چین که دو پروژه اقتصادی جهانی (اتحادیه اقتصادی اوراسیا و کمربند اقتصادی راه ابریشم) را در منطقه عرضه نمودهاند، به طور خودکار تبدیل به شرکای اولویت کشورهای منطقه شدهاند در حالی که ایالات متحده و اتحادیه اروپا به خاطر نداشتن دستور کار جهانی پروژهای و اقتصادی، به عنوان شرکای سیاست خارجی، کنار رفتهاند.
یکی دیگر از ویژگیهای خاص منطقه آسیای مرکزی این است که این کشورها مدارهای توسعهای مختلف را دنبال مینمایند و به سختی همگن و متحد شدهاند. در این کشورها، طیف گستردهای از مدلهای سیاسی وجود دارد، از تنوع پارلمانی، ریاست جمهوری در قرقیزستان گرفته تا سیستم ریاست جمهوری استبدادی سفت و سخت در ترکمنستان. آنچه این کشورها را متحد میکند، نقش کلیدی شخص رئيس جمهور است. بر این اساس، همه کشورهای آسیای مرکزی بیش از حد وابسته به سران دولتهای خود برای حفظ ثبات داخلی هستند.
از لحاظ اقتصادی نیز کشورهای آسیای مرکزی مدلها و اولویتهای توسعهای بلند مدت مختلف را دنبال میکنند. بیست و پنج سال پس از استقلال، تنها چند کشور آسیای مرکزی موفقیت نسبی در ایجاد یک اقتصاد رقابتی، متنوع و باز با سیستم موثر برای محافظت از اموال خصوصی و حقوق سرمایه گذار، کسب نمودهاند. گزارشی در این زمینه (نقشه سرمایهگذاری کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی) تهیه شده توسط «مرکز کارشناسی توسعه اوراسیا» بیانگر همین موضوع است. بر اساس این گزارش، قزاقستان و ازبکستان، دو کشور غنی از منابع طبیعی و دو اقتصاد بزرگ با بازارهای پذیرا و جمعیتهای بزرگ، رهبران منطقهای هستند. اما موفقیت نسبی آنها فقط تا حدی می تواند با در اختیار داشتن منابع طبیعی توضیح داده شود. رهبران آنها با داشتن اراده سیاسی برای برنامه ریزی، توسعه، تنوع اقتصاد خود و ایجاد فضای مناسب سرمایه گذاری، نقش سرنوشت سازی را ایفا نمودند. قزاقستان، قطعا در این زمینه پیشرو است، این جمهوری دارای پتانسیل قوی اقتصادی، یک بازار بزرگ (17 میلیون نفر جمعیت به علاوه بازارهای کشورهای اتحادیه اقتصادی اوراسیا) قانون سرمایهگذار پسند و برنامههایی به منظور توسعه یک اقتصاد مبتنی بر غیر منابع طبیعی، میباشد. همچنین این کشور تمایل به ایجاد یک محیط مساعد برای سرمایه گذاران در بخشهای اقتصادی دارد و مرکز مهم حمل و نقل اوراسیا برای پروژههای اقتصادی جاده ابریشم چین است.
ازبکستان پس از پشت سر گذاشتن انتقال موفق قدرت با دارا بودن یک بازار بزرگ (بیش از 30 میلیون نفر جمعیت)، یک اقتصاد متنوع و منابع طبیعی غنی در رتبه بندیهای جهانی صعود داشته است. «شوکت میرضایف» رئيس جمهور جدید ازبکستان، برای اصلاح اقتصاد و ایجاد محیط مساعد برای سرمایهگذاران، که جذابیت سرمایه گذاری در این کشور را افزایش میدهد، برنامههایی در مقیاس بزرگ طرحریزی نموده است.
در این گزارش دیگر کشورهای آسیای مرکزی مانند قرقیزستان، تاجیکستان و ترکمنستان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این کشورها با وجود در اختیار داشتن مزیتهای بالقوه و رقابتی، در ایجاد مدل های اقتصادی با ثبات موفق نبوده و جایگاه خود را در بازارهای بینالمللی پیدا نکردهاند. رژیم سیاسی سرسخت ترکمنستان و کنترل کامل دولت بر اقتصاد، این کشور را با وجود منابع عظیم گاز طبیعی از تبدیل شدن به مدل پادشاهیهای مرفه خزر باز داشته است. قرقیزستان به دلیل بیثباتی سیاسی و مشکلات حمایت از مالکیت خصوصی، هنوز قادر به اجرای پتانسیلهای سرمایه گذاری خود نشده است. با این وجود، صنعت گردشگری، صنعت نور و بخش آموزش عملکرد خوبی در این کشور داشتهاند. تاجیکستان، توانسته است با همکاری چین و ایران، شرکای اصلی خود، تعدادی پروژههای زیربنایی را اجرا نماید. اما موضع انعطاف ناپذیر آن در مورد ایستگاه برق آبی «روگان» سرمایه گذاران خارجی را از این کشور دور کرده و روابط این کشور را با ازبکستان، همسایه و شریک بزرگ اقتصادی خود، خراب کرده است.
همانطور که از گزارشهای منابع بینالمللی و مطالعات انجام شده توسط مراکز پیشرو تحلیلی مشخص است، قزاقستان با توجه به معیار فعالیتها و ظرفیتهای بینالمللی، فراتر از دستور کار منطقه، در میان پنج کشور آسیای مرکزی پیشرو است. این جمهوری با توجه به سیاست خارجی متعادل خود به عنوان یک کشور«بیطرف»، اعتماد بالایی را در سطح جهان به خود جلب کرده است. قزاقستان، میزبان چهار دور مذاکرات صلح سوریه بوده و اقتدار شخصی و میانجیگری رئيس جمهور «نورسلطان نظربایف» در عادی سازی روابط روسیه و ترکیه بوده موثر بوده است. همچنین، قزاقستان یکی از بنیانگذاران اتحادیه اقتصادی اوراسیا، بزرگترین پروژه یکپارچهسازی پس از فروپاشی شوروی میباشد. علاوه بر این، «آستانه» روابط عملی و سازنده با همه کشورهای همسایه آسیای مرکزی دارد، عاملی که به وزن سیاسی بینالمللی آن میافزاید. بعلاوه، همکاری بین قزاقستان و ازبکستان که پس از روی کار آمدن «شوکت میرضایف» در ماه دسامبر 2016 افزایش یافته است نشان از تلاشهای سیستماتیک برای استقلال بیشتر منطقه از بازیگران خارجی دارد و کلید این استقلال، همکاریهای منطقهای است.
انتهای مطلب/.