افغانستان در حال عبور از یک بحران به سمت بحرانی دیگر است. این کشور از مکانی برای حضور افراط گرایان و استفاده آنها از تروریسم برای بدست آوردن قدرت سیاسی در مقیاس ملی و بینالمللی به مکانی برای مبارزه ایدئولوژیهای رادیکال جهت تسلط و واگرایی اولویتهای قدرتهای خارجی در حال تبدیل است. همین امر موجب بروز سوالاتی در خصوص رویکرد طولانی مدت هند نسبت به این کشور میشود.
ایران شرقی/
سیاست هند در قبال افغانستان، به ویژه پس از تهاجم سال 1979 شوروی به این کشور، بر این استوار بود که یک قدرت خارجی دوست میتواند نقش به سزایی در بهبود اوضاع افغانستان در بخشهای سیاسی و امنیتی داشته باشد. در عین حال، هند در بخشهای نرمی چون توسعه زیرساختها سرمایهگذاری کرده و درگیریهای خود در بخش امنیتی را محدود ساخته است. در دهه 1990، سیاست هند در خصوص افغانستان به روسیه و ایران پیوند خورده و هماهنگی منطقهای میان سه کشور از نظر راهبردی ممکن بود. با اینکه این دولتها دچار اختلافاتی بودند، اما از جبهه متحد موسوم به ائتلاف شمال علیه طالبان حمایت میکردند. همین امر باعث عدم درگیری مستقیم هند در این مناقشه شد.
بنابراین هنگامی که بازیگران اصلی درگیر هم راستا با منافع و اهداف هند رفتار میکردند، این تصمیم و انتخاب هند، درست و قابل قبول بود. اما امروز شرایط متفاوت است. رویکردهای ایران و روسیه دیگر با هند هم راستا نیست. برتری یافتن و توسعهی سلطه روسیه بر طالبان در افغانستان و پاکستان موجب بروز نگرانیهایی مبنی بر این شده است که مسکو در حال انحراف از رویکردهای پیشتر مطرح شده با هند است. مسکو و تهران بر سر حمایت هند از فرآیند صلح به رهبری و کنترل افغانها چالشهایی را ایجاد کردهاند. هند بر حمایت ایالات متحده از کابل برای حفظ ثبات تکیه داشته و به شدت بر آنچه که تهدید از جانب پاکستان میداند تمرکز کرده است. اما اینکه آیا میتوان بر ایالات متحده تکیه داشت مورد سوال بوده و موضع هند بر سر پاکستان، آن را در تضاد با ایران و روسیه قرار میدهد.
این تغییر زمینه به این معنا است که هند باید درباره موضع طولانی مدت خود نسبت به افغانستان مجددا فکر کرده و نقش فعالتری در ایجاد رویکردی دیپلماتیک نسبت به این مناقشه را اتخاذ کند.
افغانستان پس از شوروی
پس از خروج شوروی از افغانستان در سال 1989، این کشور شاهد قطبی شدن شرایط میان خطوط مذهبی، قومی و قبیلهای و بروز جنگ داخلی چندجانبه و چند قطبی شد. ظهور طالبان در سال 1996 و حمایت آن از سازمانهای جهادی بینالمللی مانند القاعده از سوی بسیاری از قدرتهای منطقهای جز پاکستان که از سلطه نرم و مداوم خود بر رژیم اطمینان داشت، تهدید تلقی میشد.
سیاستهای هند در قبال افغانستان در دهه 1990 به قدرت های خارجی وابسته بود، چنانچه لالیت منسین، وزیر سابق امور خارجه هند از سال 1999 تا 2000 میگوید: "ما (هند) زمانی که در دوره طالبان، ائتلاف شمال شکل گرفت متوجه شدیم که میتوانیم نقشی امنیتی در افغانستان ایفا کنیم و از آنجایی که روسیه و ایران در توافق کامل با هم بودند، ما ارائه کمکهای نظامی را مناسب دیدیم. اما در آن زمان، نگران خط سیر و جریان ماجرا نبودیم، چرا که حمایت فعالانه ایرانیها را داشتیم. بنابراین، تامین تجهیزات نظامی برای ائتلاف شمال مشکل بزرگی نبود. اما حقیقت این است که همین موضوع نشان میدهد که هند به تنهایی نمیتواند کاری انجام دهد. هند به تنهایی نمیتواند نقشی اساسی در وضعیت امنیتی افغانستان داشته باشد".
بنابراین، در دهه 1990 هند، ایران و روسیه زمینهای مشترک برای همکاری یافتند. تمامی این سه کشور ایالات متحده را به عنوان قدرتی نامطلوب در منطقه میدانستند. روابط روسیه با ایالات متحده با رقابت آنها دوران جنگ سرد شناخته میشد. هند حمایت ایالات متحده از پاکستان را یکی از دلایل اصلی ایجاد نگرانی میدانست. و روابط ایران با غرب پس از انقلاب به شدت به دلایل مذهبی و سیاسی با تنش مواجه بود.
هر سه کشور طالبان را به عنوان تهدیدی برای امنیت داخلی خود میدانستند. برای ایران، استقرار رژیمی سنی با حمایت سعودیها بسیار منفور بود. مسکو نگران بود که قدرت گرفتن طالبان در افغانستان با حمایت القاعده موجب تقویت جنبشهای اسلام گرایان در چچن شود. هند طالبان را به مثابه هویتی میدید که از سوی پاکستان حمایت مالی شده و موجب تشدید ناآرامیهای موجود در کشمیر میشود.
پس از آنکه سازمان ملل در میانجیگری ایجاد صلح بین جناحهای متخاصم در افغانستان شکست خورد، ایران ابتکار عمل را جهت برگزاری کنفرانسی بینالمللی درباره این مناقشه در سال 1996 به دست گرفت. اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران، درخواست پاکستان در خصوص ممانعت از حضور هند در این کنفرانس را نپذیرفت و همین امر موجب تحریم این کنفرانس توسط اسلامآباد شد. یک هفته قبل از این کنفرانس، رئیس جمهور هند کی آر نارایانان، برای بحث و تبادل نظر درباره موضوع افغانستان و کشمیر به تهران سفر کرده بود.
زمینهها و دلایل محکمی برای پیوند میان هند- ایران وجود داشت. رئیس جمهور سابق پاکستان ضیاءالحق و رهبران بعدی در اسلام آباد برای جلوگیری از تقویت و تعمیق روابط ایران- هند تلاشهای فراوانی انجام دادند که در نهایت همگی ناموفق بودند. دیدار آوریل 1995 رفسنجانی و دیدار ژانویه 1996 علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت ایران از هند گویای ایدههای مهم مشترک میان این دو کشور بر سر مسائل گوناگون استراتژیک بود.
این دیدارها، درک و فهم گروه متحد ایالات متحده- پاکستان را بر پایهای استوار و تقویت کرد که میتوانست به ضرر منافع هند باشد. روابط میان تهران و واشنگتن هم پس از دریافت راکتورهای اتمی از مسکو و متهم کردن ایالات متحده به ایجاد طالبان با معاونت و همکاری اسلام آباد، متشنج شده بود. در همین حال؛ ظهور طالبان در افغانستان و فعالیتهای نظامی شیعیان در پاکستان از عادی سازی روابط میان اسلام آباد و تهران جلوگیری میکرد. حمایت دیپلماتیک هند از ایران در اواسط تا اواخر دهه 1990 میلادی، بعدها در رد تلاشهای ایالات متحده مبنی بر مرتبط ساختن ایران با تروریسم برجسته شد و موثر افتاد.
از سوی دیگر، مسکو تهدید به استفاده از زور علیه طالبان را اعلام کرد که همین موضوع موجب همگرایی راهبردی هند، ایران و روسیه شد. در اکتبر سال 1996 ولادیمیر کولین، مشاور امور بینالملل رئیس جمهور وقت روسیه گفت که مداخله بی پروای ایالات متحده در امور افغانستان برای مقابله با ایران، اقدامی "ابتدایی و کوته بینانه" است. مسکو از ظهور طالبان به عنوان یک نیروی غالب و مسلط بیم داشت.
مسکو به تازگی بازنده جنگ اول چچن شده بود و در آستانه مدیریت آتش بس حساس در جنگ خونین ناگورنو- قره باغ بود. یادآوری جنگ داخلی تاجیکها و تازگی جنگ داخلی گرجستان، مسکو را در مقابله با طالبان مصمم تر میساخت. مسکو از قبل بخشی از نیروهای نظامیاش را در تاجیکستان در نزدیکی مرز افغانستان مستقر کرده بود.
در اکتبر 1996 نیز، روسیه، قزاقستان، جمهوری قرقیزستان و ازبکستان جهت بحث و تبادل نظر در خصوص ثبات و امنیت منطقهای در آلماتی دیدار داشتند. در نتیجه این دیدار، طالبان تهدیدی مستقیم برای ثبات داخلی و منافع ملی کشورهای مستقل مشترک المنافع و منطقه عنوان شد. این کشورها در خصوص حضور نظامی پررنگ تر روسیه در خاک کشورهای خود به دلیل ظهور و بروز طالبان، نگرانی چندانی نداشتند. آنها پذیرای حل و فصل مذاکره محور با طالبان بودند، اما حرفهای کمی در نتیجه نهایی این دیدار داشتند. در آن زمان ترکمنستان تامین کننده انرژی طالبان بود و به شدت بر حفظ روابط خوب خود با تمامی طرفین در افغانستان تاکید داشت، تا از عبور امن خط لولههای نفتی خود از افغانستان که تحت لابی فعالانه شرکت های آمریکایی و آرژانتینی (آنوکال و بریداس) بود، اطمینان داشته باشد.
کشورهای مستقل مشترک المنافع در نشست آلماتی، خواستار توقف فعالیتهای نظامی طالبان شده و آنان را تهدید کردند که در غیر این صورت به طالبان "پاسخ مقتضی" خواهند داد. وزیر امور خارجه هند در جستجوی تداوم حمایت های روسیه و بهره مندی از آن بر نتیجه این دیدار صحه گذاشت و آن را تصدیق کرد.
اما مشکلاتی هم وجود داشت. تصمیم سازان هندی هنوز درباره اینکه از طالبان حمایت کنند یا نه، حتی به صورت غیررسمی تصمیم نگرفته بودند. زمانی که طالبان در می 1997، شهر مزارشریف را به تصرف خود درآورد، هند در تصمیم برای تحریم طالبان مصمم شد.
چند روز پس از سقوط مزار شریف، وزارت امور خارجه هند بیانیه ای صادر کرده و در آن اظهار داشت که "وضعیت جدید کاملا مربوط به فضای داخلی افغانستان" است. همچنین تصمیمگیری "به دور از تاثیرگذاری و دخالت خارجی" درباره افغانستان را حق مردم این کشور دانست.
کمی پس از آن، رسانههای هند اعلام کردند که دولت هند به دنبال کانالی برای برقراری ارتباط با طالبان است. براساس این گزارش، دیدگاه سریعا بروز یافته و غالب در وزارت امور خارجه هند این بود که هند میبایست بخاطر "منافع ملی طولانی مدت" خود "با واقعیت کنونی در افغانستان کنار بیاید". مقامات هند در خفا تصریح کردند که سیاست هند در قبال افغانستان طی سال گذشته افول داشته است. و به سرعت مشخص شد که طالبان علاقه مند به تعامل با هند هستند.
به هرحال، تعامل با طالبان با توجه به معاملات گوناگون هند در موضوعات دفاعی و انرژی با روسیه، ایران و کشورهای مستقل مشترک المنافع، میتوانست حمایت دیپلماتیک بر سر مسئله کشمیر و دیگر مزایای مادی هند را به خطر بیاندازد. بنابراین هند همچنان با ایران و روسیه بر سر مسائل افغانستان هم نوایی کرده و با طالبان ارتباط برقرار نکرد.
افغانستان امروز
درست چند سال بعد، دوباره افغانستان دچار مداخله نظامی شد. از سال 2001 نیروهای بین المللی کمک به امنیت (آیساف) به سرپرستی ناتو و جایگزین آن برای ایجاد نهادهای دولتی افغان و شکست نظامی طالبان تلاشهایی کردند و باز هم ناموفق بودند. طالبان با دریافت کمک از مرزهای پاکستان، قیامی قدرتمند علیه نیروهای غربی را آغاز کرد که تا اواسط 2017 ادامه دارد.
پس از آیساف در افغانستان، بسیاری از شکافهای گفته شده باقی ماندند، اما کشور درگیر اوضاعی است که نسبت به وضعیت در دهه 1990 از بنیان متفاوت است. افغانستان به جای اینکه بهشتی امن و جایگاهی برای بروز ایدئولوژیهای افراطی مقید به استفاده از تروریسم به عنوان ابزاری سیاسی باشد، به مکانی برای رقابت این ایدئولوژیها تبدیل شده است. برخلاف دهه 1990 که رهبر طالبان با اطمینان حضور القاعده در خاک افغانستان را برخلاف مخالفتهای کادر خود پذیرفت، امروز بسیار محتاط تر عمل میکنند.
با افزایش رقابتهای داخلی ایدئولوژیک، گروه خودخوانده دولت اسلامی ولایت خراسان (ISK) برجستگی و برتری بیشتری یافته است. آنتونیو گیستوزی، کارشناس مسائل افغانستان در سخنرانی اخیر خود در کالج کینگ لندن خاطرنشان کرد که هدف دولت اسلامی ولایت خراسان، ایجاد "زیر مجموعهای" از داعش در افغانستان است. این گروه خود را به عنوان شریک و همکار طالبان نمیداند، بلکه خود را جایگزینی بهتر، دیندارتر و خشنتر میداند. این گروه با درآمد 271 میلیون دلاری خود در سال 2016، چشم انداز مالی و ایدئولوژیکی بهتری را برای جوانان مسلح ترسیم مینماید. پس تعجب آور نیست که دولت اسلامی ولایت خراسان جناحهای گوناگون جدا شده از طالبان در افغانستان و پاکستان و همچنین گروه های چینی را به خود جذب کند. تخمینها در سال 2017 نشان میدهد که تعداد کل اعضای دولت اسلامی ولایت خراسان از رقم ادعایی 6000-8000 نیرو به 1000-1500 نفر کاهش داشته است.
جهت حرکتی و رفتاری این سازمان در آینده مشخص نیست؛ اما چشم انداز اسلام گرایان شورشی در افغانستان را پیچیده کرده است. بیکفایتیهای بنیادین ساختاری در دولت افغانستان و شکافهای اجتماعی عمیق هم چنان باقی است. ظهور گروه دولت اسلامی ولایت خراسان در کنار شکافهای داخلی در دولت کابل و طالبان به شدت پراکنده این روزها، به همراه واشنگتن غیر قابل پیش بینی، پدیدهای بیسابقه در تاریخ است.
علاوه بر این، هدف استراتژیک ایران و روسیه متفاوت از دوران دهه 1990 است که همین موقعیت هند را پیچیده میسازد. هدف آنها تضعیف ایالات متحده و اثبات مجدد رهبری خود در افغانستان است. هیچ یک از کشورها روابط خوبی با واشنگتن ندارند. اظهارات دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده درباره تهران، خطر تخریب دستاوردهای حاصل از توافق هستهای 2015 ایران- ایالات متحده که امید عادی سازی روابط در آن وجود داشت را به همراه دارد. رابطهی روسیه با ایالات متحده نیز به ویژه پس از بحران کریمه در 2014 و درگیری نظامی مسکو در جنگ داخلی سوریه، تیره شده است.
روسیه نگران گسترش اسلام گرایی توسط دولت اسلامی ولایت خراسان است، اما دیگر مخالفتی با نقش پاکستان در افغانستان ندارد. با توجه به رقابت فعلی طالبان و دولت اسلامی ولایت خراسان برای دستیابی به سلطه بر شبه نظامیان افغانستان، مسکو روابط خوب با اسلامآباد را به دلیل نفوذ اسلامآباد بر رهبری طالبان موثر و مفید میداند. روابط قوی رو به افزایش روسیه با چین، علی الخصوص در ظهور طرح «یک کمربند، یک جاده»، به خوش رفتاری روسیه با اسلام آباد کمک استراتژیک میکند.
ضمیر کابلوف، فرستاده رییس جمهور روسیه به کابل، صادقانه بیان کرد که منافع روسیه و طالبان افغان "کاملا" همراستای با هم در جهت مبارزه با این سازمان جدید در میان شبه نظامیان افغانستان است. دیدار سه جانبه چین- روسیه- پاکستان در دسامبر 2016، با هدف تحکیم مبارزه مشترک علیه دولت اسلامی ولایت خراسان بود و وزن سخنان کابلوف را دوچندان کرد. در ماه آوریل، مقامات ایالات متحده، روسیه را به دلیل ارائه مخفیانه تجهیزات نظامی به طالبان افغان مورد سرزنش قرار دادند.
با توجه به روابط نامساعد روسیه با ایالات متحده، "همراستایی هدف" مسکو با طالبان افغان، به جهت تهدید بیش از پیش دولت اسلامی ولایت خراسان، تاکتیکی برای تضعیف تلاشهای شکست خورده ایالات متحده در مقابله با ناآرامیها در افغانستان است. مشارکت ایران با طالبان افغان را نیز میتوان به روابط تاریخی نامناسب ایران با ایالات متحده (برخلاف توافق هستهای ایران- ایالات متحده) و هم چنین تمایل تهران به حفظ نفوذ خود بر گروههای سیاسی که شاید روزی بخشی از دولت کابل شوند، مرتبط دانست.
وابستگی تقریبا نزدیک کابل به حمایتهای مالی و نظامی ایالات متحده و روابط بد میان واشنگتن با مسکو و تهران، افزایش نفوذ طالبان افغان بر سرزمینهای وسیع افغانستان، حمایت روسیه و ایران از طالبان در کنار حمایت قدیمی پاکستان از این جنبش و خطر دولت اسلامی ولایت خراسان، همگی عواملی هستند که به شدت موقعیت سیاسی داخلی و اطراف افغانستان را تحت تاثیر خود قرار داده و بغرنج کردهاند.
در این میان، هند بر نقش پاکستان در افغانستان تاکید دارد. هم چنین هند تمایلی به همکاری علنی با طالبان افغان نداشته و از دولت کابل حمایت میکند. علاوه بر این ها، دهلی نو به شدت بر حضور پایدار امنیتی ایالات متحده تکیه دارد.
این موضع از طرف هند کاملا در تضاد با خط سیر سیاستهای ایران و روسیه است. اجماع این سه کشور که ترویکای طالبان؛ پاکستان و ایالات متحده را برای منافع ملی خود خطرناک میدانستند، دیگر وجود ندارد. جاسوسان و دیپلماتهای هندی نتوانستند مسکو و تهران را متقاعد سازند که مشکل اصلی در افغانستان در آن طرف مرز دیورند در پاکستان است. بسیاری در مسکو همچنان بر تخریب تلاشهای ایالات متحده استوار هستند، چرا که آنها معتقدند که درست مانند مجاهدین در دهه 1980 و طالبان در دهه 1990 میلادی، دولت اسلامی ولایت خراسان نیز توسط ایالات متحده خلق شده است. از سوی دیگر، تهران نگران ارتباط عربستان سعودی و قطر با دولت اسلامی ولایت خراسان بوده و میخواهد نفوذ خود بر طالبان را حفظ کند. با توجه به همکاریهای روسیه و ایران در سوریه، جدایی این دو کشور بر سر مسائل افغانستان بنا بر درخواستهای هند بعید به نظر میرسد. در عین حال، دهلی نو با اصرار بر اینکه دولت اسلامی ولایت خراسان محصول سرویس سازمان اطلاعات نظامی پاکستان است، جایگاه خود را در میان متحدان منطقهای پیشین خود از دست داده است.
مسیر رو به جلوی هند
نه به خاطر اولویتهای متفاوت قدرتهای خارجی مانند روسیه، ایران و ایالات متحده، اما تلاش هند برای شکل گیری مذاکرات با طالبان افغان مهم نیست چه کشوری میانجیگری این مذاکرات را بر عهده داشته باشد، اقدام دیپلماتیک مطمئنی خواهد بود. این کار به هند امکان حمایت از شرکای خود در کابل را برای حفظ میز مذاکره فراهم آورده و هدف خط مشی هند در حفظ تعادلی استراتژیک میان افغانستان و پاکستان را دست یافتنی می سازد.
البته پیشرفتهایی در این زمینه صورت گرفته است. دیدار پنج ساعتِ آجیت دوال، مشاور امنیت ملی هند با تیم ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه، در ژانویه 2017 این اطمینان را ایجاد کرد که هند به مذاکرات 6 جانبه فوریه 2017 بر سر مسائل افغانستان دعوت خواهد شد. روسیه به هند دوباره اطمینان داد که خطوط قرمزی مانند پرهیز از خشونت، پایبندی به قانون اساسی افغانستان، و قطع روابط با القاعده، پیش نیازهای مذاکره با طالبان افغان هستند.
بااین حال، در این رویکرد دیپلماتیک نیاز است تا هند عدم تمایل قدیمی خود برای مذاکره رسمی با طالبان افغان را کنار بگذارد. نشانههای کافی مبنی بر این وجود دارد که تمام جناحهای طالبان از طرف پاکستان نیستند، تمام طالبان با هند خصومت ندارد و بسیاری از آنها حامی شبه نظامیان متمرکز بر کشمیر نیستند. در هر صورت، طالبان افغان به شدت احتیاط میکند تا میزبان جهادگرایان جهانی نباشد، چرا که بهای میزبانی از اسامه بن لادن را در دهه 1990 پرداخت کردهاند.
جذابترین گزینه سیاستگذاری برای دهلی نو در کوتاه مدت، پیوند دادن رویکرد دیپلماتیک با تداوم حمایت توسعه محور از افغانستان است. این گزینه به هند این امکان میدهد تا از حضورش در افغانستان بدون تخریب دستاوردهای 15 سال گذشته، بدون توجه به چیستی قدرت رهبر در فرآیند آشتی، اطمینان حاصل کند.
مقامات هندی اغلب با این استدلال که این جنبش میخواهد قدرت را به دست گیرد، این پرسش را دارند که به طالبان چه باید بگویند. این استدلال درست است. اما در افغانستان به شدت بر سر قدرت رقابت است. به هرحال، مشارکت ایران و روسیه با طالبان افغان نشان میدهد که چگونه این کشورها برای اثرگذاری و کمک به تنوع گزینههای جنبش در بیرون پاکستان در حال رقابت هستند.
پرسش دیگر هند این است که دهلی نو دقیقا با چه کسی در طالبان باید صحبت کند. فرضیه پشت این سوال این است که طالبان افغان یک جنبش دوگانه با جناحهایی است که به حمایت پاکستان وابستگی داشته و در صحنه قدرتمند هستند و جناحهایی که در تلاش هستند تا فضای سیاسی مستقل برای خودشان (به عنوان مثال مستقل از قطر) ایجاد کنند، اما در میدان بدون قدرت هستند. این درحالی است که تماس با جناح اول با تمایل هند برای افغانستان با ثبات و قوی در تضاد، و از طرفی همکاری با جناح دوم از نظر راهبردی بیفایده است.
جدای از این، تلهی تحلیلی مشاهده افغانستان از لنزی با تمرکز بر پاکستان، چالشی برای دهلی نو خواهد بود. همانطور که مشارکت با طالبان افغان، به معنای پذیرش این جنبش به ضرر کابل نیست، عدم برقراری ارتباط با جنبش نیز راهبردی موثر برای محدود ساختن تاثیر بی ثبات کننده آن به نفع کابل نخواهد بود.
هند میتواند یا تصمیم همکاری با روسیه و ایران برای مشارکت با طالبان افغان را اتخاذ کند، یا منتظر موقعیتی برای آرام شدن اوضاع بماند و خط مشی دیپلماتیک بر آن مبنا را پیش ببرد.
ایالات متحده، برگ برنده تمامی این وضعیتها است. با توجه به سردرگمی بروکراتیک واشنگتن، این احتمال که ایالات متحده بتواند نقشی قاطع در افغانستان در سالهای آتی بازی کند بعید به نظر میرسد. در حقیقت این احتمال وجود دارد که ایالات متحده از هند بخواهد که سهم آن در افغانستان را با ورود به صحنه بر پا نگاه دارد. چنین درخواستی برای هند بسیار هزینه بردار خواهد بود، چرا که هند هیچ تمایلی به استقرار نیروهای نظامی در افغانستان ندارد.
در این حالت، هند میتواند از اشتباهات خود در گذشته درس گیرد. در سال 1989، سازمانهای امنیتی هند ارزیابی کردند که دکتر نجیبالله رئیس جمهور وقت افغانستان با حمایت شوروی میتوانست در سالهای آتی بر قدرت بماند. دهلی نو در درک شکنندگی جماهیر شوروی موفق نبود. در آوریل 1992، دیپلماتهای هندی در کابل درد این اشتباه تحلیل را زمانی درک کردند که در فراری دادن نجیب الله و تبعید وی به هند شکست خوردند.
مشکلات داخلی ترامپ و ناسازگاری سیاست خارجی وی، باید در دهلی نو زنگ خطری را بر سر مسائل افغانستان به صدا در آورده باشد. ترامپ میتواند با روسیه، چین، پاکستان (نه ایران) برای دستیابی به توافق درباره افغانستان همکاری کند. یا میتواند افغانستان را به حال خود بگذارد. بیشتر احتمال میرود که ترامپ تعداد نیروهای رزمی ایالات متحده را طبق خواسته مشاوران امنیتی خود، برای کاهش تحرکات نظامی طالبان افغان افزایش دهد. هر چند که در کوتاه مدت سخت به نظر میرسد، اما این درست وضعیتی است که هند باید بیشترین نگرانی را درباره آن داشته باشد. نیروهای نظامی بیشتر ایالات متحده، فرجهای اغوا کننده ولی موقت را فراهم خواهد آورد.
تنها راه حل برای مناقشه افغانستان، راه حل سیاسی است. رویکردی روشنفکرانه از جانب هند با همکاری منطقهای میتواند به ایمن سازی دستاوردهای حاصل در 15 سال گذشته و حرکت به سمت پایان مناقشه افغانستان کمک کند.
انتهای مطلب/