طالبان غیر پشتون در شمال؛ مطالعه موردی فاریاب و سرپل
حضور در ولایتهای شمالی افغانستان یکی از اهداف استراتژیک طالبان به شمار می رود. این گروه برای نفوذ در شمال افغانستان مجبور به استخدام طالبان غیرپشتون شد، این اقدام طالبان مشکلاتی هم برای این گروه ایجاد کرده اما به نظر میرسد آنها را به آرزوی دیرینه خود نزدیک خواهد کرد.
ایران شرقی/
طالبان سالها وقت صرف متمرکز نمودن مبارزات خود در شمال افغانستان کرده است. در آنجا جنگجویان محلی و فرماندهانی استخدام کرده و برای گرفتن نیروی تازه به شبکه مدارس مذهبی ازبکهای افغان در پاکستان و شمال افغانستان رجوع کرده است. این تلاشها و مبارزات نتیجه مطلوب داده است.
در ولایتهای اکثریت ازبک فاریاب و سرپل، طالبان قلمرو قابل توجهی در برابر دولت به دست آورده است. در اعزام دوم طالبان غیر پشتون به شمال، عبید علی از شبکه تحلیلگران افغانستان (Afghanistan Analysts Network) به دقت حرکت استخدام و قدرت طالبان را بررسی کرده و همچنین نگاهی انداخته به تهدیدها و خطراتی که این قدرت میتواند هم بر دولت افغانستان و هم بر ژنرال دوستم، معاون اول رئیس جمهور و مرد قدرتمند برجسته ازبکها تحمیل کند. (با کمک دادههایی از توماس روتیگ)
قبل از اینکه به دقت بررسی کنیم که چگونه شورشیان با قدرت در ولایتهای غالبا ازبک فاریاب و سرپل ایستادگی میکنند، ارزشمند است، نگاهی بیاندازیم به این که ازبکها در زمانی که طالبان بر سر قدرت بودند چگونه عمل میکردند. انجام این مقایسهها مفید است.
ازبکها قبل و در طول امارت اسلامی طالبان
نهضت طالبان در تابستان سال 1994 توسط پشتونها در قندهار به عنوان یک قدرت محلی تأسیس شد. نیروهای اولیه آنها از جنوب از قندهار بزرگ، از ولایتهای قندهار، ارزگان و هلمند سر بر آوردند. در آغاز؛ بسیاری از نیروهای طالبان در مدارس مذهبی افغانستان درس خوانده بودند و بسیاری از رهبران این نهضت به عنوان اعضای جناحهای مختلف مجاهدین علیه شوروی جنگیده بودند. اغلب، آنها بخشی از جبهههای ویژه طالبان را تشکیل میدادند، (طالبان جمع کلمه دری/ پشتوی طالب به معنی دانشآموز یک مدرسه مذهبی است).
با این حال، از اوایل سال 1995، علمای دینی تاجیک و ازبک و دانش آموزانی از شمال افغانستان که در پاکستان مستقر شده بودند به عنوان پناهندگان آمدند و در جنبش نوپا تلاش و مبارزه کردند. این محققان و دانش آموزان از اعضای یک سازمان مذهبی به نام جمعیت طلاب افغانستان بودند. (انجمن دانشجویان مذهبی)
اعضای جمعیت طلاب (که نمیخواهند از آنها نامی برده شود) به شبکه تحلیلگران افغانستان توضیح دادند که بسیاری از اعضای این انجمن شخصا و جداگانه به ملا محمد عمر، رهبر طالبان نزدیک شدند تا حمایت خود را از وی اعلام کنند. این گروه شامل مولوی عبدالرقیب، ازبکی از ولایت تخار و یک چهره با نفوذ در میان اعضای ازبک انجمن بود. وی در سال 1994به عنوان صدر (رهبر) خدمت کرده است.
عبدالرقیب به ملا محمد عمر رهبر طالبان در سال 1995 اعلام وفاداری کرد و با این کار صدها نفر از دانش آموزان ازبک از انجمن و به تدریج تعداد بیشتری از روحانیون ازبک (نه فقط از انجمن) تشویق شدند که به جنبش بپیوندند. ملاعمر بلافاصله عبدالرقیب را به عنوان رئیس جبهه طالبان در ولایت میدان وردک منصوب کرد (عبدالرقیب بعدا در رژیم طالبان وزیر شد).
وی اولین عنصر غیر پشتون مهم بود که به جنبش طالبان پیوست. (همچنین تاجیکهایی به ویژه از بدخشان، در اواسط دهه 1990 به نهضت طالبان پیوستند)
با این حال، فرصتها برای ازبکها با توجه به وجود سایر غیر پشتونهای و همچنین پشتونهای غیر قندهاری برای احراز موقعیتهای عالی در دولت طالبان محدود باقی ماند. این مسئله در کل دوره امارت اسلامی طالبان ادامه یافت.(1996-2001) تنها تعداد انگشتشماری از روحانیون ازبک در موقعیتهای عالی رتبه طی حکومت طالبان خدمت کردهاند.
اسامی آنها عبارتند از:
• مولوی عبدالرقیب با پسوند اسمی تخاری که قبلا از او نام برده شد. وی در منطقه کلفگان در ولایت تخار به دنیا آمده است. اول به عنوان فرمانده جبهه طالبان در میدان وردک منصوب شد، سپس وی در قندهار در سال 1995 رییس بخش پناهندگان طالبان گردید که موقعیتش مشابه موقعیت وزرا بود. پس از اینکه طالبان در سال 1996 کابل را اشغال کرد، او به عنوان وزیر مهاجرین و پناهندگان منصوب شد. او در همین پست تا زمان سقوط حکومت طالبان در سال 2001 باقی ماند. مولوی عبدالرقیب در سال 2014 توسط افراد مسلح ناشناس در پیشاور به قتل رسید.
• عبدالسلام حنفی، ازبکی از فاریاب است که به عنوان معاون وزیر آموزش و پرورش در طول امارت طالبان خدمت کرده است. او در حال حاضر عضو دفتر سیاسی طالبان در قطر است.
• مولوی عبدالرحمن، یک ازبک از فاریاب به عنوان رئیس اتاق بازرگانی و تجارت در ولایت هرات خدمت کرده است و در حال حاضر والی در سایه جوزجان است.
• حافظ نورالله، یک ترکمن از ولایت جوزجان که به عنوان رئیس بندر حیرتان در ولایت مزار شریف خدمت کرده است و در حال حاضر عضو کمیسیون نظامی طالبان است. وی به عنوان وزیر دفاع نهضت عمل میکند. او نمونهای از حضور نمایندگان گروههای ترکی کوچکتر در جنبش طالبان است.
جامعه ازبک همچنین هزاران نفر سربازان پیاده نظام را در طول امارت طالبان به این نهضت اعطا کرده است که در کنار طالبان پشتون جنبش در شمال مبارزه کردهاند، اما به صورت سازمانی جدا از آنها بودهاند، و در خط مقدم منطقه میجنگیدند. در بسیاری از موارد، ازبکها خواستهاند در ولایتهای خود تحت فرماندهی خود ازبکها مبارزه کنند. با این حال، حتی در ولایتهای غالبا ازبک مانند فاریاب و سرپل، فرمانداران و فرماندهان نظامی پشتونها بوده اند و جنگجویان ازبک تحت امر فرماندهان پشتون مبارزه کردند.
نسل جدیدی از طالبان ازبک
پس از سال 2001 از آنجا که طالبان به دنبال مبارز جهت انجام شورش بودند، تغییر رویه دادند. آنها اکنون پی بردهاند که در مناطق غیرپشتون، محلی کردن جنگ و ستیز داشتن گروههای محلی که میجنگند، فرماندهان محلی که آن را رهبری میکنند و استخدام محلی در ساختاری موازی آنها میتواند نهضت را بهتر حفظ کند. در حالی که آنها تاکنون در مناطق غیرپشتون نسبتا ضعیف عمل کرده بودند. (مورد مشابه درباره پشتونها صدق میکند؛ در مناطق غیر قندهاری در جایی که مردم محلی استخدام شده بودند تا مبارزه کنند و شورش را رهبری کنند)
در شمال کشور، طالبان گسترش قلمرو را از سال 2008 به بعد آغاز کردهاند و ساختارهای ولایتی را راهاندازی کردند. این تحولات در شمال یک مرحله جدید در راه اندازی مجدد جنبش «جهادی» علیه دولت در نقاط مختلف کشور ایجاد کرد، و طالبان بازسازی و تحکیم ساختارهای خود در جنوب را نیز دنبال میکنند. طالبان با ارائه فضای بزرگتر به غیر پشتونها و جای دادن آنها در صفوف خود همچنین قصد دارد تصویری از خود، به عنوان یک جنبش چند قومیتی در ذهن مردم ایجاد کند. جنبشی که فقط پشتون نمیباشد. (چنانچه که اغلب هم در افغانستان و هم خارج از کشور به تصویر کشیده شده است)
این تغییر در سیاست فضایی برای نسل جدید از غیر پشتونها جهت خدمت به عنوان مقامات محلی طالبان در شمال افغانستان ارائه میدهد. در تلاش برای استخدام نیرو، تأثیر و ارتباطات محلی شخصیتهای ازبک طرفدار طالبان به کار گرفته شد. این کار این چنین آغاز شد و هنوز هم به شدت در میان دانشآموزان ازبک تحصیل کرده در مدارس پاکستان رواج دارد. به گفته دانش آموزانی که مدارس مذهبی در پاکستان را به اتمام رساندهاند، هزاران نفر از دانش آموزان از مناطق روستایی ولایت های فاریاب و سر پل با هدف تبدیل شدن به علمای دینی در مدارس پاکستان شرکت میکنند.
با این حال، تعداد بسیار گستردهای از مساجد و مدارس مذهبی ثبت نشده در ولایتهای شمالی افغانستان وجود دارند که برای طالبان زمینه استخدام بالقوه محلی را ایجاد میکنند. این مدارس در سراسر کشور توسعه یافتهاند.
در طول سالهای گذشته، تعداد مدارس چند برابر شده است، چرا که مدارس مذهبی محلی شاخههای متعددی در بسیاری از مناطق ایجاد کردهاند. امامان آنها عمدتا توسط جوامع محلی منصوب شدهاند، بدون اینکه مقامات دولتی نقشی داشته باشند. از آنجا که امامان حقوق ماهانه و غالبا غذای خود را به صورت رایگان از جوامع دریافت میکنند، این امتیازات و مزایا خانوادهها را تشویق میکند کودکان خود را به مدارس دینی بفرستند تا در آینده امام و روحانی شوند. با این حال، بسیاری از خانوادههایی که فرزندان خود را به چنین مدارس مذهبی میفرستند از این واقعیت به طور کامل آگاه نیستند که ماجرا فقط این نیست که فرزندانشان تبدیل به علمای دینی شوند، بلکه همچنین ممکن است آنها به عنوان نیروی مبارز استخدام شوند. این رویکرد طالبان به استخدام در حال حاضر نتایج موثری در میدان جنگ نشان داده که در مطالعات موردی دو استان بررسی خواهد شد.
سخت است؛ نسبت دقیق بخشهای تحت کنترل دولت یا طالبان را در ولایت برآورد کنیم. با این حال، فاریاب به طور کلی یکی از ولایتهایی است که بر سر آن بیشترین رقابت ها و کشمکشها در شمال غرب انجام شده است. اخیرا بر سر شش منطقه به شدت مبارزه در حال انجام است: المار، کوهستان، خواجه سبزپوش، شیرین تگاب، دولت آباد و غورماچ. در آنجا، بنا بر گفته چندین منبع محلی، حضور دولت به مراکز منطقهای و چند کیلومتر در اطراف آنها محدود است. در تابستان 2016 کوهستان تا مرز سقوط و افتادن به دست طالبان پیش رفت و بنا بر گزارش روزنامهنگاران محلی در سه منطقه دیگر قیصار، گورزیوان و پشتون کوت، دولت و شورشیان هر یک کنترل حدود نیمی از آن مناطق را بر عهده دارند. قطعات و دیگر بخشهای باقیمانده ولایت یعنی میمنه مرکز ولایتی، اندخوی (دومین شهرستان بزرگ ولایت) مناطق خانچارباغ، بلچراغ، کارقان و کرمکول- نسبتا آرام است و فعالیتهای طالبان تنها به روستاهای دور افتاده آنها محدود است.
فاریاب
یکی از ولایتهایی که در آن طالبان تلاش متمرکزی برای استخدام نیروی محلی دارد؛ فاریاب است که در آنجا بنا بر آمار و ارقام سازمان ملل متحد، ازبکها بیش از نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند. فاریاب از لحاظ استراتژیک حائز اهمیت است؛ چون بخشهای غربی کشور را با شمال ارتباط میدهد، از طریق فاریاب بود که طالبان برای تصرف مزار شریف در سال 1997 و 1998 حرکت کرد و از همانجا بود که نیروهای ضد طالبان برای پس گرفتن این فرمانداری در سال 2001 اقدام کردند. این ولایت متشکل از 14 منطقه است؛ علاوه بر این، منطقه غورماچ در همسایگی بادغیس از سمت غرب گاهی به عنوان بخشی از فاریاب در نظر گرفته میشود.
کریم یورش سخنگوی رئیس پلیس ولایت فاریاب به شبکه تحلیلگران افغانستان گفت که مبارزان طالبان در فاریاب تماما مردم محلی هستند؛ چه ازبک، چه تاجیک و یا پشتون باشند. با این حال انجام یک برآورد از تعداد آنها و یا از کسانی که از طریق شبکههای مدرسه ازبک، تازه استخدام شدهاند، مشکل است. براساس گفته یورش طالبان مبارزان جدیدی از مناطق تحت کنترل خود استخدام کردهاند که افزایش تعداد کلی آنها را در بر داشته است. او تصور میکند که در فاریاب بیش از 3000 نفر از جنگجویان طالبان فعال هستند. با این حال چنین آمار و ارقامی، اغلب اغراق آمیز است، و مقامات محلی هم غالبا تصویر روشنی از ترکیب قومی گروههای شورشی ندارند.
در هر حال نکته قابل توجه این است که فرماندهان جوان از جامعه ازبک فاریاب به طور فزاینده نقش پیشرو در شورشهای محلی را ایفا کردهاند. یکی از نمونههای قابل توجه قاری صلاحالدین ایوبی از منطقه المار است. او به عنوان والی در سایه این استان و رئیس کمیسیون نظامی ولایتی از سال 2013 تا سپتامبر 2015 به طالبان خدمت کرده است. بنا به گزارشها وی در سال 2015 ، در ولایت هرات در مسیر خود به سوی قندهار توسط اداره امنیت ملی افغانستان دستگیر شد. ایوبی صدها نفر از مبارزان را علیه نیروهای دولت در فاریاب بسیج کرده بود و یک اردوگاه آموزشی ویژه برای آنها در منطقه دولت آباد، معروف به "کمپ ایوبی" تأسیس کرده بود.
بنابر اعلام منابع نزدیک به طالبان در آنجا دهها تن از کارشناسان نظامی مبارزان محلی را آموزش میدهند که چگونه با سلاحهای سبک شلیک کنند و همچنین به آنان شلیک راکت نارنجکانداز را یاد میدهند و نیروها را به لحاظ جسمی و بدنی آماده مبارزه میکنند.
در دسامبر سال 2014، طالبان برای اولین بار فیلم اول از یک سری از ویدیوهای مبارزان در اردوگاه آموزشی را منتشر کردند که نحوه آموزش به نیروها را نشان میداد و در آن برخی از مبارزان از وسایل نقلیه در حال حرکت با اسلحه شلیک میکردند. در این ویدیو با یکی از مربیان مصاحبه شد که به زبان ازبکی در مورد آموزش نظامی ارائه شده صحبت میکرد.
دیگر ویدئوها صلاحالدین را در حال سخنرانی باز هم به زبان ازبکی نشان میداد، وی در مورد ارزش «جهاد» و تشویق جنگجویان نه تنها در فاریاب بلکه در سراسر کشور صحبت میکرد. (این ویدیو دیگر در وب سایت رسمی طالبان در دسترس نیست)، (مقامات محلی و خبرنگاران به شبکه تحلیلگران افغانستان گفتند که ویدیوها واقعی بوده است)
با این حال بازداشت ایوبی، مانع شورش در ولایت فاریاب نشد. طالبان به سرعت یک جایگزین برای وی به نام مفتی مظفر معرفی کرد. او یک ازبک جوان دیگر، این بار از ولایت همسایه یعنی سرپل بود. تحت رهبری او در اکتبر 2015، طالبان به میمنه حمله کردند و سعی کردند مرکز ولایتی فاریاب را اشغال کنند. درگیری چندین ساعت به طول انجامید تا اینکه در نهایت نیروهای امنیت ملی افغانستان موفق شدند شورشیان را به عقب برانند. علاوه بر این، فیلمها به طور مداوم منتشر میشدند و شامل اردوگاههای آموزشی بودند که با وجود رهبری مظفر هنوز هم به عنوان "کمپ ایوبی" معرفی میشوند.
از سال 2008، قبل از ایوبی و مظفر، والی ولایت در سایه طالبان برای فاریاب در اکثر مواقع یک ازبک بوده است. در بسیاری از مناطق این استان دارای جوامع اکثریت ازبک، ازبکها، همراه با چند تاجیک، به عنوان مقامات طالبان کار می کنند. تنها در سه منطقه باقی مانده که در آن پشتونها بخش قابل ملاحظه جمعیت محلی را تشکیل میدهند، یعنی قیصر، شیرین تگاب و دولت آباد. پشتونها در پست های سطح متوسط خدمت میکنند. در آنجا هم حکمرانان منطقهای در سایه از پشتونهای محلی هستند: مولوی علاالدین در قیصر، ملا راز محمد خنجری در دولت آباد و ملا میر آقا واثق در شیرین تگاب.
سرپل
در سرپل نیز طالبان یک دولت فعال راهاندازی کردند و ساختار نظامیای ایجاد کردند که به طور عمده از مردم محلی غیر پشتون تشکیل میشود. سرپل، در شرق فاریاب قرار گرفته و با هفت منطقه (بلخاب، گوسفندی، صیاد، کوهستانات، سانچارک، سوزما قلعه و مرکز سر پل) دارای جمعیت اکثریت ازبک است (31 درصد)؛ اما طبق آمار و ارقام سازمان ملل متحد، گروههای مهم تاجیک (25 درصد)، هزاره (22 درصد) و ایماق (11 درصد)، و همچنین دستههایی از اعراب و پشتونها هم در آنجا زندگی میکنند.
از سال 2012، مواضع طالبان در این ولایت توسعه یافته است. (در طول امارت طالبان، بلخاب مرکز مقاومت بود) در حال حاضر، آنها کنترل بیش از نیمی از ولایت را در دست دارند. منطقه کوهستانات، برای مثال، در ماه جولای 2015 به طور کامل تحت کنترل طالبان در آمد، در حالی که سوزما قلعه و صیاد به شدت مورد کشمکش و رقابت هستند و کنترل دولت در آنجا محدود به مرکز منطقه و روستاهای اطراف است. در سانچارک، یکی از منطقههای مورد بحث، دولت حدود 50 درصد از خاک منطقه را کنترل میکند و بخشهای باقی مانده تحت کنترل طالبان است.
نهضت همچنین حضور خود در مکان های نزدیک به مرکز ولایتی را حفظ کرده است. به طور مثال، شرامه، منطقهای در ده کیلومتری غرب دفتر والی ولایت درست خارج از مرزهای شهر به طور کامل تحت کنترل طالبان است. در دو منطقه باقی مانده، گوسفندی و بلخاب کنترل دولت بهتر است، اما هنوز هم محدود است.
پستها در دولت در سایه طالبان و کمیسیون نظامی آنها در سرپل توسط فرماندهان غیر پشتون احراز شده است. عطاالله عمری والی نام نهاد طالبان یک ازبک از اهالی فاریاب است که نهضت را در این ولایت هدایت میکند. معاون او قاری قدرت یک تاجیک است که آموزش مذهبی را در مدرسه منهاج السراج این ولایت دریافت کرده است. کمیسیون نظامی توسط یعقوب هدایت میشود. یعقوب ایماق است و در اصل از اهالی مرکز ولایت سرپل است؛ در حالی که کمیسیون قضایی توسط صبغتالله روحانی، یک عرب از روستای شرامه در نزدیکی مرکز ولایت گردانده میشود. طالبان همچنین یک واحد ویژه تاسیس کرد که مسئول اجرای حملات تروریستی و ترور مقامات دولتی بود. این واحد توسط احمدی، یک ازبک از روستای لاقمانا در نزدیکی مرکز استانی رهبری میشود.
چند قومیتی بودن کارکنان کلیدی از ویژگیهای بارز این ولایت است. بنا به گفته اسدالله خرم، عضو شورای ولایتی، تنها جامعه ازبک نبودند که مبارزانی به طالبان بخشیدند. او به شبکه تحلیلگران افغانستان گفت که تاجیک ها، ایماق ها و قومیت عربها نیز به طور قابل ملاحظه در شورشها درگیر بودهاند.
به عنوان مثال در کوهستانات با جمعیت قابل توجه ایماق و تاجیک، شورش توسط ایماقها و تاجیکها هدایت میشود، در حالی که سوزما قلعه که اکثرا ازبک هستند، تحت سلطه ازبکها است.
در خصوص فاریاب؛ طالبان همچنین ویدئوهای تبلیغاتی به طور منظم در مورد فعالیتهای خود در این ولایت منتشر میکنند. در یک ویدیو که در سال 2015 منتشر شده، یک گردهمایی گسترده از صدها نفر از جنگجویان طالبان نشان داده میشود که وسایل نقلیهای که از نیروهای امنیتی غنیمت گرفتهاند را میرانند و در یک گردهمایی حمایت خود را از ملا اختر محمد منصور رهبر جدید طالبان در آن زمان اعلام کنند.
عطاالله عمری والی در سایه طالبان یک سخنرانی به دو زبان محلی اصلی، یعنی دری و ازبکی انجام داد. در ویدیوی دیگری که در ژوئن 2016 منتشر شد، طالبان در سرپل اعلام وفاداری به رهبر جدید بعدی،یعنی هیبتالله آخوندزاده را اعلام میکردند. روزنامهنگاران محلی، بزرگان و اعضای شورای استانی به شبکه تحلیلگران افغانستان اطمینان دادند که جنگجویان محلی بوده اند و فیلم ها هم واقعی بوده است.
ژنرال دوستم و ضد حمله او
یک اثر عمده استخدام موفق طالبان از ازبکها در شمال افغانستان، چالشی جدی است که برای سلطه نظامی و سیاسی ژنرال عبدالرشید دوستم، شخصیت ازبک پیشرو افغانستان و رهبر حزب جنبش ایجاد شده است. دوستم تاکنون توانسته با موفقیت خود را به عنوان تنها رهبر جامعه ازبک کشور مطرح کند. او توانست در دو انتخابات ریاستجمهوری (2009 و 2014) رای جامعه یکپارچه رأیدهندگان ازبک را به (پشتون) برندگان ارائه دهد.
در سال 2014، این تاکتیک برای او بالاترین موقعیت احراز شده توسط یک ازبک در دولت افغانستان را به ارمغان آورد، و او معاون اول رئيس جمهور اشرف غنی شد. مطالعات موردی بالا از فاریاب و سرپل نشان میدهد که ازبکی شدن شورش طالبان محلی در حال حاضر اولین چالش نظامی برای او (ژنرال دوستم) را برانگیخته؛ آن هم در سرزمینی که چندین سال برای او حکم سرزمین قلب مرکزی را داشته است، (او در سال 2004 پایگاه قدرت قبلی خود، مزار شریف و استان بلخ، را در مبارزه قدرت به استاد عطا محمد نور واگذار کرد).
این ماهیت تهدید طالبان در شمال کشور، دوستم را وادار کرد تلاش های قابل توجهی برای مبارزه با آنها انجام دهد و سعی کند تأثیرگذاری و رشد طالبان در جوامع ازبک را کاهش دهد. او شخصا تعدادی از ضدحمله ها علیه طالبان را رهبری کرده است. این حملات از ژوئن 2015 آغاز شده است. هم نیروهای امنیت ملی افغان و هم نیروهای محلی استخدام شده در این حملات دخیل بودند. در سال 2015 و 2016 سه عملیات این چنینی تنها در فاریاب رخ داد. طی یک مصاحبه در جولای 2015، دوستم به طالبان اخطار داد که اگر سلاحهای خود را زمین نگذارند و به روند صلح نپیوندند با عواقب کار خود مواجه خواهند شد. در ماه اوت سال 2015، دوستم با حضور در یک گردهمایی در منطقه المار از استان فاریاب وعده داد که این استان را از وجود طالبان "در عرض دو روز" پاک کند و امنیت آن را دوباره تامین نماید.
اول کار موفقیتهایی حاصل شد، اما هیچ نتیجه مطلوب بلند مدتی نداشتند. پس از صرف چند هفته زمان در فاریاب در سال 2015، نیروهای دوستم موفق شدند جنگجویان را از اکثر نقاط فرمانداری قیصر غورماچ، دولتآباد و شیرین تگاب بیرون برانند. پس از آن، او به مبارزه خود در سرپل ادامه داد و هماهنگسازی عملیات پاکسازی مشابهی را در آنجا انجام داد. با این وجود، نیروهای امنیت ملی افغان در فاریاب، بدون ایجاد پایگاههای نظامی قوی برای محافظت از مناطق پاکسازی شده، امنیت ایجاد شده را به نیروهای محلی از جمله پلیس ملی افغانستان، پلیس محلی افغان و گروههای قیام ضد طالبان تحویل دادند و طالبان هم توانستند کنترل بیشتر این مناطق آسیبپذیر را باز پس بگیرند.
در ماه ژوئن 2016، دور دوم ضد حمله تحت فرماندهی شخص دوستم علیه شورشیان در دولت آباد، شیرین تگاب و منطقه خواجه سبزپوش آغاز شد. باز هم نیروهای امنیت ملی افغان و نیروهای شبهنظامی در آن شرکت کردند و دوباره اکثر نقاط این مناطق از حضور طالبان پاک شد. اما هنگامی که ژنرال دوستم به کابل برگشت، این حمله هم ناتمام باقی ماند.
در اکتبر سال 2016، او برای هماهنگکردن عملیات پاکسازی در فاریاب و به طور ویژه در منطقه غورماچ، لباس نظامی خود را برای سومین بار به تن کرد. در غورماچ مرکز منطقه توسط شورشیان کنترل میشد و آنها پایگاه ارتش ملی افغانستان را تحت محاصره خود در آورده بودند. پس از نه روز جنگ و مقاومت شدید از جانب طالبان، مرکز فرمانداری غورماچ پاکسازی شد و ژنرال دوستم به دژ بالای خود در شبرغان واقع در ولایت جوزجان بازگشت.
استفاده دوستم از شبهنظامیان در ضد حملهها سئوالات جدی را برانگیخت. به دوستم اتهام زدند که از جماعت غیر نظامی به ویژه در مناطق پشتون نشین سوء استفاده کرده است. یوناما، در گزارش خود راجع به تلفات غیرنظامیان، نگرانی خود در مورد استفاده از گروههای مسلح طرفدار دولت برای مبارزه با طالبان در سراسر کشور را بیان می کند. اما همچنین توجهات را به رفتار آنها در فاریاب و شمال جلب میکند. میگوید در آنجا آنها "قتل عمد، ضرب و جرح، اخاذی، تهدید و ارعاب و سرقت اموال انجام دادهاند".
به گفته یوناما، شبهنظامیان هیچ پایه و اساسی در قانون افغانستان ندارند و "فاقد آموزش ارائه شده به نیروهای امنیت ملی افغانستان هستند و همچنین فاقد نظم و انضباط و مسئولیتپذیری تحمیل شده از طریق یک ساختار فرماندهی رسمی هستند".
تکیه بر شبهنظامیان برای افزایش قدرت به وضوح مشکلساز است. ژنرال دوستم هم به نقاط ضعف نیروهای امنیت ملی افغان اشاره کرده و در آنجا، او رهبری ملی را سرزنش کردهاست. بعد از ماموریت سوم در شمال، در اواخر اکتبر 2016، دوستم هم رئیس جمهور اشرف غنی و هم عبدالله عبدالله رئیس اجرایی را به باد انتقاد گرفت، و آنها را به تعصبات قومی در استخدام نیرو، و در انتصاب رهبران بیکفایت براساس تصمیمگیریهای سیاسی متهم نمود. او همچنین به فساد بزرگ در وزارت کشور اشاره کرد و گفت: پستها در اداره پلیس افغانستان خریداری و فروخته میشوند. او گفت همه اینها، توانایی مبارزه و اخلاقیات سربازان را تضعیف کرده است.
با وجود تلاشهای دوستم و دستاوردهای جزئی ولایت های فاریاب و سرپل هنوز پرتنش باقی ماندهاند. به خصوص در منطقه مورد رقابت و کشمکش غورماچ در ولایت فاریاب، نیروهای امنیت ملی افغان تنها کنترل بخشهای اندکی از مرکز منطقه را در دست دارند. (ناحیهای به شعاع حدود دو کیلومتری دور محدوده زندگی حاکم این منطقه)، در حالی که باقی قلمرو توسط شورشیان اشغال شده است. در المار منطقه همسایه، طالبان یک حمله در مقیاس بزرگ در برابر نیروهای امنیت ملی افغانستان ترتیب دادند، و در ژانویه 2017 برای تاخت و تاز کردن در مرکز منطقه تلاش کردند. درگیری چند روز ادامه یافت و صدها خانواده به شهرستان میمنه فرار کردند. در نهایت، نیروهای امنیت ملی افغانستان با حمایت از نیروی هوایی افغانستان، موفق شدند مانع پیشروی طالبان شوند.
چالشی برای تسلط جنبش در میان ازبکها؟
انعطافپذیری طالبان در استانهای تحت سلطه ازبکها در فاریاب و سرپل نشان میدهد که تلاش آنها در استخدام نیرو از میان گروههای قومی غالب محلی موفقیتآمیز بوده است. طالبان در آنجا یک پایگاه تأسیس کردهاند که نیروهای امنیت ملی افغان و نیروهای جنبش قادر نبودند آن را از بین ببرند. این یافتهها همچنین پژوهشهای قبلی شبکه تحلیلگران افغانستان را تایید میکند و نشان میدهد که علمای غیر پشتون محلی منافذ ورود برای استخدام و بسیج نیرو در شمال افغانستان بودهاند.
نکات بسیاری باقی مانده است که باید در مورد آنها تحقیق شود که دقیقا چگونه و چرا، تعادل محلی قدرت تغییر کرده است. اما میتوان فرض کرد که یکی از دلایل اصلی این است که برای نخستین بار، نیروهای محافظه کار مذهبی و به ویژه روحانیت در مناطق روستایی هر دو ولایت در حال حاضر در طالبان "چند قومیتی"، دارای یک نیروی نظامی و قدرت سیاسی هستند که برای شناسایی و جذب نیروها و برقراری ارتباطات آماده است. نیروهای محافظه کار در طالبان، نهضتی را یافته که میتواند علیه سلطه بلامنازع دوستم و حزب جنبش او در میان ازبکها ایستادگی کند.
با این حال، دوستم نشان داده است که هنوز هم میتواند در میان ازبکها رای جمع کند. در حالی که حزب جنبش وی که تا حدودی (در شرایط افغانستان) سکولار و حزب شهری محسوب میشود و جای پایی در دولت مرکزی دارد، نیز نشان داده است که به خودی خود میتواند به طور موثر حوزههای انتخابی خود را سازماندهی کند. جذابیتهای طالبان برای بسیاری از جوانهای ازبک تحصیل کرده در مدارس مذهبی افزایش یافته است و این هم میتواند یک تهدید دیگر، هم برای دولت و هم برای ژنرال دوستم محسوب شود.
انتهای مطلب/.