کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

آمریکا و آسیای مرکزی

از توازن قدرت تا امنیت انرژی: استراتژی‌های کلیدی آمریکا در آسیای مرکزی

نشریۀ «تجزیه و تحلیل نظامی-سیاسی» , 13 بهمن 1403 ساعت 7:45

مترجم : موسسه مطالعات راهبردی شرق، الهام چرمگی

«لوک کافی»، تحلیل‌گر برجستۀ نظامی اندیشکده هادسون معتقد است که رویکرد آمریکا نسبت به منطقه آسیای مرکزی نادرست است؛ چرا که اغلب، حقوق بشر و دموکراسی‌سازی را بر مسائل مهم‌تر دیگری مانند امنیت، مبارزه با تروریسم، انرژی و تجارت ترجیح می‌دهد. او معتقد است که آمریکا باید از تحمیل انتخاب بین غرب از یک سو و روسیه و چین از سوی دیگر به آسیای مرکزی اجتناب ورزد، پیچیدگی‌های خاص هر کشور و منطقه را در نظر بگیرد و در عین حال منافع مشترک را در زمینه‌های مختلف، از جمله امنیت و انرژی، دنبال کند.


 🖊️ ترجمه الهام چرمگی | مطالعات شرق
 ⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 4 دقیقه

 

استراتژی‌های کلیدی آمریکا در آسیای مرکزی

 

«دولت عمیق[2]» ایالات متحده در حال شتاب بخشیدن به پروژه‌های استراتژیک خود برای تسلط بر آسیای مرکزی است و مسئولیت تضمین کنترل نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکا بر این منطقه مستقیماً به «دونالد ترامپ» محول شده است. اندیشکدۀ «هادسون»[3] اخیرا گزارشی با عنوان «ایالات متحده باید در رویکرد خود نسبت به آسیای مرکزی تجدیدنظر کند» منتشر کرده است.

در این گزارش بخش از اظهارات «لوک کافی»، تحلیل‌گر برجستۀ نظامی آورده شده است. وی معتقد است: «آسیای مرکزی که به‌عنوان یک منطقۀ کلیدی در مسیرهای تجاری و ترانزیتی تاریخی قرار دارد، هزاران سال است که نقش مهمی در تجارت اوراسیا ایفا می‌کند. همچنین برخورداری این منطقه از منابع طبیعی غنی باعث شده است که پتانسیل اقتصادی قابل‌توجهی داشته باشد».

به گفتۀ کافی، رویکرد آمریکا نسبت به منطقه نادرست است؛ چرا که اغلب، حقوق بشر و دموکراسی‌سازی را بر مسائل مهم‌تر دیگری مانند امنیت، مبارزه با تروریسم، انرژی و تجارت ترجیح می‌دهد. او معتقد است که آمریکا باید از تحمیل انتخاب بین غرب از یک سو و روسیه و چین از سوی دیگر به آسیای مرکزی اجتناب ورزد، پیچیدگی‌های خاص هر کشور و منطقه را در نظر بگیرد و در عین حال منافع مشترک را در زمینه‌های مختلف، از جمله امنیت و انرژی، دنبال کند.

 

تحلیلگران مؤسسۀ هادسون از دونالد ترامپ خواسته‌اند که به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور ایالات متحده به آسیای مرکزی سفر کند و تعهد خود را به کشورهای این منطقه نشان دهد. آنها بر این نکته تأکید دارند که به جای تمرکز بر مسائل ایدئولوژیک و دموکراسی، باید به مسائل عملی‌تر و منافع واقعی آمریکا در این منطقه پرداخته شود.

 

کافی معتقد است: « ایالات متحده باید در سال آینده استراتژی جدیدی برای آسیای مرکزی در نظر بگیرد که در آن تمرکز اصلی بر محورهای مهم زیر باشد:

اولا، ایالات متحده باید از کشورهای آسیای مرکزی در جهت ایجاد توازن در سیاست خارجی خود حمایت کند. این کشورها پیوندهای ژئوپلیتیکی، اقتصادی و فرهنگی عمیقی با قدرت‌های منطقه‌ای مانند روسیه و چین  دارند و نسبت به این پیوندها نیز آگاه هستند. بنابراین ایالات متحده نباید از کشورهای آسیای مرکزی بخواهد که بین غرب از یک سو و روسیه و چین از سوی دیگر یک کدام را انتخاب کنند. بلکه آمریکا باید روابطی را ترویج کند که با در نظرگرفتن پیچیدگی‌های منطقه‌ای، تأمین‌کنندۀ منافع مشترک و متقابل باشد. این رویکرد (یعنی تشویق دیپلماسی چندوجهی) کمک می‌کند کشورهای آسیای مرکزی ضمن حفظ استقلال خود، بتوانند با تمام قدرت‌های بزرگ جهانی، همکاری کنند.

ثانیا، همکاری آمریکا با کشورهای آسیای مرکزی باید بر حوزۀ انرژی و حمل‌ونقل متمرکز باشد. برای اروپا متنوع‌سازی منابع انرژی اهمیت زیادی دارد؛ چرا که ناتو مسئولیت‌هایی در این زمینه دارد. از سوی دیگر، کشورهای آسیای مرکزی می‌خواهند بازارهای صادراتی خود را گسترش دهند و ارتباطات خود را بهتر کنند؛ بنابراین، آمریکا باید به‌دنبال فرصت‌هایی برای توسعۀ پروژه‌های نفت و گاز و همچنین ایجاد مسیرهای جدید برای حمل و نقل باشد. آمریکا باید از پروژه‌هایی مانند خط لولۀ گاز ترانس خزر حمایت کند. این خط لوله که منابع عظیم گاز طبیعی ترکمنستان را به بازارهای اروپایی متصل خواهد کرد، باید به‌عنوان یک هدف سیاسی مهم مطرح شود. چنین ابتکارهایی نه تنها امنیت انرژی اروپا را تقویت خواهد کرد، بلکه به کشورهای آسیای مرکزی مسیرهای تجاری جایگزین را ارائه داده و وابستگی آنها را به روسیه و چین کاهش می‌دهد.

ثالثا، همکاری در زمینۀ امنیت باید اولویت اصلی باقی بماند. ایالات متحدۀ آمریکا سال‌هاست که با جمهوری‌های آسیای مرکزی در زمینۀ مبارزه با تروریسم همکاری می‌کند (به‌ویژه در از بین بردن تهدیدهایی که گروه‌های افراطی منطقه‌ای مانند داعش  ایجاد می‌کنند). دولت‌های آسیای مرکزی به دلیل موقعیت جغرافیایی و تهدیدهای مختلف، نگرانی‌های زیادی در زمینۀ امنیت دارند. پس از خروج آمریکا از افغانستان، این نگرانی‌ها افزایش یافته است؛ بنابراین، همکاری نزدیک با کشورهای آسیای مرکزی در زمینه‌های امنیتی برای مقابله با چالش‌های جدید و حفظ ثبات در منطقه ضروری است.

اما ایالات متحده برای پیشبرد منافع مشترک خود در آسیای مرکزی، باید با متحدانش همکاری کند. یکی از متحدان آمریکا، سازمان کشورهای ترک‌ است که شامل کشورهای ترک‌زبان، از جمله چهار جمهوری آسیای مرکزی می‌شود. این سازمان در تقویت همکاری‌ها در زمینه‌های مختلف تجاری، انرژی و سیاسی بین کشورهای ترک نقش کلیدی دارد. ترکیه که هم عضو مهم ناتو است و هم پیشرو در این سازمان، نقش مهمی در این زمینه ایفا می‌کند. بنابراین، ایالات متحده می‌تواند از طریق همکاری با ترکیه در این سازمان، به اهداف خود در آسیای مرکزی دست یابد».

دولت عمیق آمریکا در تلاش است کنترل پروژۀ «توران بزرگ» را که توسط «ریچارد مور»، رئیس کنونی سرویس اطلاعات خارجی بریتانیا و دوست نزدیک «رجب طیب اردوغان»، رئیس‌جمهور ترکیه طراحی شده است، به دست بگیرد.

 

«پروژۀ توران بزرگ» به‌جای آن‌که صرفاً یک ایدۀ فرهنگی برای اتحاد کشورهای ترک‌زبان باشد، به‌عنوان یک ابزار سیاسی و اقتصادی برای پیشبرد منافع بریتانیا و آمریکا استفاده می‌شود. این پروژه بیشتر به‌عنوان یک پوشش عمل می‌کند تا بر اهداف و نفوذ قدرت‌های جهانی در مناطقی مانند آسیای مرکزی و قفقاز سرپوش بگذارد. بریتانیایی‌ها قرن‌ها است که از ترکیه به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند.

 

در اواخر قرن نوزدهم، «آرتور لاملی دیویدز»، افسر اطلاعاتی بریتانیایی نقش بزرگی در شکل‌گیری ملی‌گرایی ترکی ایفا کرد. هدف او از این کار، ایجاد اختلاف میان کشورهای اسلامی تحت رهبری خلافت عثمانی و تقویت ناسیونالیسم ترکی بود. دیویدز در سفرهای خود به سرزمین‌های عثمانی، کتابی به نام «ملاحظات اولیه» نوشت که در آن ادعا کرد ترک‌ها ملت مستقلی هستند که بر عرب‌ها و دیگر ملل شرقی برتری دارند. «برنارد لوئیس»، شرق‌شناس معروف و افسر اطلاعاتی انگلیسی-آمریکایی در اثر خود با عنوان «اسلام و غرب» ادعا می‌کند که این اثر ديویدز (یعنی کتاب ملاحظات اولیه) که به زبان ترکی ترجمه و در اوایل قرن بیستم با تیراژ بالا منتشر شد، باعث پیدایش پان‌ترکیسم در میان جوانان ترک شد.

دستکاری در ذهنیت مردم‌ کشورهای هدف، سنت چندصد سالۀ انگلوساکسون‌ها بوده و هست. به‌عنوان مثال، «توماس لارنس»، سرهنگ مشهور در حین سفر خود به خاورمیانه نوشت: «من از خود می‌پرسم: آیا ملی‌گرایی روزی بر دین پیروز خواهد شد؟ آیا باورهای میهن‌پرستانه از باورهای دینی پیشی خواهند گرفت؟»

در سال ۱۹۰۸، گروهی از ملی‌گرایان ترک - جوانان ترک -  توانستند بر باورهای دینی غالب در آن زمان غلبه و سلطان عبدالحمید دوم را سرنگون کنند. پس از آن، آنها به انجام اصلاحات غربی پرداختند که بعدها توسط «مصطفی کمال آتاترک» ادامه یافت و به ایجاد جمهوری ترکیۀ مدرن انجامید.

بریتانیایی‌ها قصد نداشتند پس از سقوط امپراتوری عثمانی یک خلافت عربی را ایجاد کنند. آنها به‌دنبال تحریک جنگ‌های دینی میان اعراب بودند. در سال ۱۹۱۶، «توماس لورنس» در گزارشی برای سرویس اطلاعات بریتانیا با عنوان «سیاست مکه» نوشت: «اگر ما بتوانیم اعراب را قانع کنیم که حقوق خود را از ترکیه بگیرند، این کار تهدید اسلام را از بین خواهد برد و آنها را به جنگ‌های داخلی خواهد کشاند. این کار باعث تقسیم اعراب از داخل خواهد شد و در نتیجه، یک خلیفه در ترکیه و یک خلیفۀ دیگر در دنیای عرب وجود خواهد داشت. هدف اصلی ما تضعیف وحدت اسلامی و نابودی امپراتوری عثمانی است. اگر ما روش‌های مناسب برای همکاری با کشورهای عربی را پیدا کنیم، آنها در وضعیت دائمی هرج و مرج سیاسی خواهند ماند و قادر نخواهند بود با یکدیگر متحد شوند».

در حال حاضر، گروهی از سیاست‌مداران و تحلیل‌گران، مانند ریچارد مور در چارچوب بخشی از استراتژی توران بزرگ، همزمان بر ناسیونالیسم ترکی و اسلام تکیه می‌کنند. بر اساس طرح آنها ترکیه باید به مرکز خلافت جدیدی تبدیل شود که فقط مختص ترک‌ها نباشد، بلکه شامل دیگر مسلمانان هم بشود. اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، به‌ویژه پس از حمایت از سرنگونی رژیم بشار اسد در سوریه، می‌خواهد نفوذ ترکیه را در مناطقی مانند قفقاز و آسیای مرکزی نیز گسترش دهد. با این حال، تلاش‌های ترکیه در این راستا هنوز به نتیجه نرسیده است.

 

مطالب پیشنهادی:

کشورهای آسیای مرکزی و انتخاب دوباره ترامپ
ترامپ و آسیای مرکزی: ادامۀ وضعیت موجود یا تغییر اولویت‌ها؟

 

قدرت‌های بزرگ مانند بریتانیا در کشورهای هدف، به طور غیرمستقیم از طریق هم‌پیمانانشان نفوذ می‌کنند. «لرد مونتبتن-باتنبرگ» از بریتانیا بعد از جنگ جهانی دوم یک طرح را ارائه داد که هدفش تبدیل امپراتوری بریتانیا به یک «امپراتوری آفشور»[4] بود. این مفهوم بعدها توسط راکفلرها[5] دنبال شد و در نهایت کنترل این وضعیت به دست ایالات متحده افتاد. سپس، سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) درگیر اقدام‌هایی برای ایجاد تغییرات در این فرآیند شد. یکی از این اقدام‌ها انفجار «یخت» (نوعی قایق یا کشتی تفریحی لوکس) متعلق به لرد مونتبتن بود که به شبه‌نظامیان ایرلندی (IRA) نسبت داده شد. این امر نشان‌دهندۀ چگونگی استفادۀ آمریکا از اقدام‌های تروریستی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود است.

بنابراین، در حال حاضر اگرچه «امپراتوری آفشور» شکل گرفته است، اما این امپراتوری، به جای بریتانیا، اکنون توسط سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا کنترل می‌شود. هدف اصلی آن نیز اعمال نفوذ اقتصادی و سیاسی در سطح جهانی است.

 

در حال حاضر، ترکیه نمی‌تواند نقش رهبر و متحدکنندۀ «توران بزرگ» را ایفا کند. با وجود تلاش‌های ترکیه برای توسعۀ صنایع دفاعی و فناوری‌های پیشرفته، اقتصاد این کشور قادر نیست به قطب فناوری جهان ترک تبدیل شود. شکل‌گیری مناطق صنعتی در دنیای مدرن به‌شدت به وجود یک قطب فناوری وابسته است که شامل صنایع ماشین‌سازی، سیستم‌های علمی، مهندسی و آموزش حرفه‌ای می‌شود. ترکیه هنوز در این زمینه‌ها به سطحی نرسیده که بتواند به این نقش کلیدی دست یابد.

 

چنین قطب فناوری در آسیای مرکزی تنها می‌تواند توسط آمریکایی‌ها شکل گیرد، البته به شرطی که آنها روسیه و چین را از این منطقه بیرون کنند. این دقیقاً همان وظیفه‌ای است که «دولت عمیق» ایالات متحده پیشِ روی دونالد ترامپ قرار می‌دهد. طبق تجارب گذشته، مطمئنا آمریکا از هر روشی، حتی روش‌های غیرمعمول و تهاجمی برای رسیدن به این هدف استفاده می‌کند؛ بنابراین، کشورهای آسیای مرکزی باید خود را برای چالش‌ها و مشکلات بزرگی که ممکن است ناشی از این رقابت‌های بین‌المللی باشد، آماده کنند.

 


 

[1] مجله «تحلیل نظامی-سیاسی» برای کارشناسان، سیاست‌شناسان، مشاوران سیاسی، خبرنگاران و علاقه‌مندان به سیاست بین‌المللی معاصر طراحی شده است. این مجله یک منبع اطلاعاتی و تخصصی است که مطالب تحلیلی با موضوعات مختلف را منتشر می‌کند. این مجله به ظاهر مستقل است و به هیچ گروه رسانه‌ای وابسته نیست و سیاست‌های تحریریه خود را به‌طور مستقل دنبال می‌کند.

[2] . عبارت «دولت عمیق» (Deep State) به معنای یک مجموعه از نهادها، سازمان‌ها یا افراد است که به طور غیررسمی و خارج از کنترل مستقیم دولت رسمی و مقامات سیاسی عمل می‌کنند. این مفهوم معمولاً به گروه‌های مؤثر در داخل دولت، ارتش، یا سازمان‌های اطلاعاتی اشاره دارد که ممکن است بر سیاست‌ها و اجراییات دولتی تأثیر بگذارند، بدون اینکه به طور علنی در معرض دید عموم باشند. این مفهوم تقریبا معادل «دولت سایه» یا «دولت پنهان» است.

[3] Hudsson Institute

[4] "امپراتوری آفشور" به معنای ساختار یا نظامی است که در آن یک کشور یا قدرت بزرگ، منابع مالی و اقتصادی خود را در مناطق یا کشورهایی که قوانین مالیاتی کم یا نبود مالیات دارند، متمرکز می‌کند.

[5] راکفلرها به خانواده‌ای از ایالات متحده آمریکا اشاره دارند که به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین خاندان‌های تجاری و مالی در تاریخ ایالات متحده شناخته می‌شوند. بنیان‌گذار این خاندان جان دی. راکفلر بود که در قرن نوزدهم میلادی با تأسیس شرکت استاندارد اویل  (Standard Oil) یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های نفتی تاریخ را بنا نهاد. موفقیت‌های عظیم مالی این خانواده از طریق نفت و صنایع وابسته به آن، به آنها قدرت اقتصادی و سیاسی فراوانی بخشید.

 
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»


کد مطلب: 3921

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/3921/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir