«یانوش بوگایسکی»، پژوهشگر ارشد بنیاد جیمزتاون در واشنگتن در مصاحبه با «یورونیوز» دربارۀ تأثیر جنگ روسیه و اوکراین، نفوذ چین و پیامدهای انتخابات آمریکا بر آسیای مرکزی، صحبت کرده است. متن این مصاحبه به شرح زیر است:
بوگایسکی: در دیپلماسی آمریکا و غرب معمولاً از اصطلاح «منطقۀ منافع ژئوپلیتیکی» استفاده نمیشود. این در حالی است که پس از جنگ روسیه و گرجستان در سال 2008، «دیمیتری مدودف» رئیسجمهور وقت روسیه، به صراحت در مورد «مناطق منافع دولتی روسیه» صحبت کرد. در دورۀ «بایدن»، کمکهای آمریکا به آسیای مرکزی به دلیل خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و انتقال این کمکها به اوکراین کاهش یافت. اما «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور منتخب، به منابع طبیعی این منطقه اهمیت میدهد و بر مهار نفوذ چین و احتمالاً روسیه تمرکز خواهد داشت. به طور کلی، آمریکا و اتحادیۀ اروپا بهدنبال تقویت روابط نزدیک با آسیای مرکزی از طریق سرمایهگذاری، تجارت، حملونقل و همکاریهای امنیتی هستند.
بوگایسکی: در سالهای ابتدایی ریاستجمهوری «یلتسین»، روابط میان جمهوریهای سابق شوروی نسبتا دوستانه بود. روسیه مشغول رسیدگی به مشکلات داخلی خود بود و همین امر این فرصت را برای کشورهای آسیای مرکزی فراهم کرد تا استقلال خود را تقویت کنند. «نورسلطان نظربایف»، نخستین رئیسجمهور قزاقستان، نقش مهمی در این فرآیند (فرآیند دولتسازی) ایفا کرد. قزاقستان نهتنها از نظر مساحت و تولید ناخالص داخلی بزرگترین کشور منطقه است، بلکه طولانیترین مرز مشترک را نیز با روسیه دارد که این امر اهمیت این کشور را دوچندان میکرد.
کشورهای آسیای مرکزی در مقایسه با کشورهای بالتیک (مانند لیتوانی، لتونی و استونی)، از پیشینۀ طولانیتر و تجربۀ بیشتری در داشتن ساختارهای حکومتی برخوردار بودند. چرا که آنها پیش از دوران شوروی نیز به نوعی، دارای ساختار حکومتی یا سیاسی بودند که میتوانست مبنای دولتسازی پس از فروپاشی شوروی باشد.
کشورهای آسیای مرکزی باید سه تحول همزمان را پیش میبردند: سیاسی، اقتصادی و بینالمللی. آنها باید نهادهای سیاسی مستقلی بنا میکردند که از سلطۀ مسکو رها باشد، اصلاحات اقتصادی گستردهای را برای گذار به اقتصاد بازارمحور اجرا میکردند و مدل ناکارآمد کمونیستی برنامهریزی متمرکز را کنار میگذاشتند. در عین حال، لازم بود بهعنوان دولتهایی مستقل در عرصۀ بینالمللی حضور یابند و از تأثیرپذیری از کرملین فاصله بگیرند. قزاقستان در این مسیر پیشگام بود و نقش محوری در تحقق هر سه تحول ایفا کرد.
بوگایسکی: امپراتوری روسیه تزاری، پس از قرنها توسعهطلبی، در اواخر قرن نوزدهم، کل آسیای مرکزی را تحت سیطرۀ خود درآورد. میراث این سیاست استعماری سرکوبگر همچنان در منطقه باقیمانده است. اما امروزه نسل جدید قزاقها، ازبکها و دیگر ملتها در تلاشاند هویت ملی و فرهنگی خود را که در دوران حکومت شوروی تحت تأثیر قرار گرفته بود، بازسازی و کشف کنند.
نقش و تأثیر رهبرانی همچون نورسلطان نظربایف در قزاقستان و «اسلام کریماف» در ازبکستان در این فرآیند بازسازی هویت ملی و فرهنگی، بهطور کامل درک و ارزیابی نشده است. این رهبران در هدایت کشورهای خود در دوران پساشوروی نقشی کلیدی ایفا کردهاند، اما این نقشها هنوز بهطور گسترده مورد توجه و تأیید قرار نگرفته است.
کشورهای آسیای مرکزی علیرغم داشتن روابط نزدیک با روسیه، و برخلاف انتظار مسکو از حملۀ روسیه به اوکراین حمایت نکردند. از سوی دیگر جنگ در اوکراین به فرصتی برای بازنگری در تاریخ و روابط این کشورها از جمله قزاقستان، با روسیه تبدیل شد.
در عین حال، رهبران کشورهای آسیای مرکزی بهخوبی میدانند که روسیه همچنان یکی از قدرتهای مسلط در اوراسیا بوده و از حمایت چین (دیگر قدرت بزرگ) نیز برخوردار است.
بوگایسکی: جنگ روسیه علیه اوکراین باعث کاهش توانایی نظامی و منابع مالی روسیه شده است. اما مسکو میتواند از ابزارهای سیاسی، اطلاعاتی و مالی خود برای تغییر دولتهایی در آسیای مرکزی که بیش از حد مستقل یا طرفدار غرب هستند، استفاده کند. این موضوع شبیه نقشی است که روسیه در گذشته در کشورهایی مانند گرجستان و مولداوی داشته است. مؤثرترین راههای محافظت کشورهای آسیای مرکزی در برابر چنین سناریویی عبارتند از:
1. پیشبرد سیاست خارجی چندجانبه: سیاستی که نظربایف از زمان استقلال قزاقستان دنبال کرده است، این رویکرد امکان نفوذ بیشتر این کشورها را در عرصۀ بینالمللی فراهم میکند.
2. تقویت همگرایی منطقهای: این امر به کاهش وابستگی اقتصادی به روسیه یا چین کمک خواهد کرد و توان کشورهای آسیای مرکزی را در مقابله با فشارهای خارجی افزایش میدهد.
3. گسترش روابط اقتصادی و تجاری با اروپا و ایالات متحده: این روابط میتواند موجب افزایش توجه و علاقۀ جامعۀ ترنس-آتلانتیک[1] به امنیت و استقلال آسیای مرکزی شود.
4. تقویت ارتباطها با منطقۀ اقیانوس آرام: ارتباط نزدیکتر با کشورهای مهمی مانند ژاپن و کرۀ جنوبی نیز میتواند نقش مهمی در تنوع بخشیدن به همکاریهای اقتصادی و امنیتی کشورهای آسیای مرکزی ایفا کند.
کشورهای آسیای مرکزی نمیتوانند از «چتر هستهای» ناتو برای حفاظت از امنیت خود استفاده کنند. در عوض، آنها میتوانند از طریق سیاست خارجی چندجانبه، بهتر از منافع ملی خود محافظت کنند. این به معنای پرهیز از همکاری نزدیک و بیش از حد با یک کشور خاص و به جای آن تعامل با سازمانهای بینالمللی متعدد، از جمله سازمان همکاری شانگهای، سازمان امنیت و همکاری اروپا، سازمان کشورهای ترکزبان و کنفرانس تعامل و اقدامهای اعتمادساز در آسیا است.
در چارچوب این سازمانها میتوان اقدامهای سازندهای برای تقویت آسیای مرکزی انجام داد، اقدامهایی از قبیل حل مسائل مرزی، ایجاد جبهۀ مشترک مبارزه با تروریسم، توسعۀ همکاریهای فرهنگی و حفاظت از محیط زیست. قزاقستان در چارچوب سیاست خارجی چندجانبهاش تصمیم گرفته از پیوستن به گروه بریکس (BRICS) صرفنظر کند. این کشور همچنین در طرح توسعۀ زیرساخت «نورلی ژول[2]» سرمایهگذاری کرده است.
بوگایسکی: همانطور که اتریش، فنلاند و سوئیس در دوران جنگ سرد در کاهش تنشها نقش داشتند، امروز نیز قدرتهای رقیب جهانی میتوانند در سرزمینی بیطرف مانند قزاقستان گرد هم آیند، درست مانند آنچه که در گذشته در وین، هلسینکی، ژنو و لوزان رخ داد. اگرچه کشورهای آسیای مرکزی نمیتوانند مستقیماً در مذاکرات پایان جنگ اوکراین نقش داشته باشند، اما میتوانند بهعنوان بستری بیطرف برای بحث و بررسی موضوعهای مرتبط با جنگ، از جمله تبادل اسرا، حفاظت از زیرساختهای غیرنظامی یا تضمین صادرات غلات از طریق دریای سیاه، عمل کنند. هماهنگی در زمینۀ ایمنی هستهای و حفاظت از محیطزیست در سراسر جهان از اهمیت بالایی برخوردار است و قزاقستان در تلاش است بستری برای همکاریهای بینالمللی در این زمینه فراهم آورد.
بوگایسکی: رمز تقویت استقلال و دوری از گرفتار شدن در بلوکهای رقیب در دنیای قطبیشده، تلاش همزمان کشورهای آسیای مرکزی برای افزایش همگرایی منطقهای و حضور فعالتر در عرصۀ بینالمللی است. این راهبرد باعث تقویت قدرت اقتصادی، پتانسیل سرمایهگذاری، امنیت و اعتبار بینالمللی آنها خواهد شد. منطقهای منسجمتر و متحدتر توانایی بیشتری برای مقابله با تأثیرهای منفی خارجی خواهد داشت.
پس از فروپاشی شوروی، تلاشهایی برای همگرایی منطقهای صورت گرفت، اما اثر آن محدود بود. در سال ۱۹۹۴، نظربایف ابتکار ایجاد اتحادیۀ آسیای مرکزی با ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان را مطرح کرد که در ابتدا بر همکاریهای اقتصادی متمرکز بود. اما این طرح به دلیل رقابتهای مستمر بین برخی از کشورهای منطقه، اختلافها بر سر منابع آب محدود، رقابت برای جذب سرمایهگذاریهای خارجی و تلاشهای روزافزون پکن و مسکو برای سلطه بر منطقه با استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن»، لغو شد.
روسیه و چین با راهاندازی طرحهایی همچون اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا و کمربند اقتصادی جادۀ ابریشم، تلاش کردهاند ضمن جلوگیری از شکلگیری ابتکارهای مستقل منطقهای در آسیای مرکزی، نفوذ خود را در این منطقه تقویت کنند. نظربایف در سال ۲۰۰۷ هم ایدهای برای تشکیل اتحادیۀ اقتصادی آسیای مرکزی مطرح کرد که هدف آن حذف موانع تجاری، تسهیل جابجایی سرمایه و افراد و تقویت امنیت، رشد اقتصادی و ثبات سیاسی در منطقه بود. این اتحاد میتوانست به کشورهای آسیای مرکزی امکان دهد تا با همکاریهای نزدیکتر، تأثیرهای منفی قدرتهای خارجی را کاهش دهند.
اما با وجود چالشها، پروژۀ همگرایی منطقهای در سالهای اخیر، بهویژه با بهبود چشمگیر روابط میان قزاقستان و ازبکستان (دو قدرت اصلی منطقه) جانی تازه گرفته است. این دو کشور نهتنها بر تقویت پیوندهای اقتصادی تمرکز کردهاند، بلکه در تلاشاند به مسائل حیاتی منطقهای، از جمله بحرانهای زیستمحیطی، مهاجرت گسترده، قاچاق مواد مخدر و تهدیدهای ناشی از افغانستان و داعش رسیدگی کنند. افزون بر این، ابتکار عمل B5+1 به رهبری ایالات متحده نیز نقشی اساسی در پیشبرد این همگرایی داشته است.
بوگایسکی: نظربایف مجبور بود همزمان سه تغییر اساسی انجام دهد: گذار از اقتصاد برنامهریزیشدۀ شوروی به اقتصاد بازار، دولتسازی و توسعۀ روابط با شرکای بینالمللی.
در حال حاضر، ازبکستان تحت رهبری شوکت میرضیایف نیز در مسیر اصلاحات اقتصادی و برقراری روابط اقتصادی و دیپلماتیک متنوع قرار دارد. در واقع، سایر کشورها نیز از مدل نظربایف الهام گرفتهاند و آن را دنبال میکنند، چرا که این مدل کارایی زیادی دارد.
در این راستا، باید همگرایی منطقهای را تقویت کرد زیرا کل منطقه با هم از اجزای خود بزرگتر و تأثیرگذارتر خواهد بود؛ فرآیندی که در حال حاضر تا حد زیادی در حال تحقق است. بهعلاوه، کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا در پی ایجاد یک بازار مشترک در آسیای مرکزی هستند که بهطور بالقوه شامل ۸۲ میلیون مصرفکننده خواهد بود و این امر فرصتی بینظیر برای رشد و توسعۀ منطقه فراهم میآورد. این امر همچنین حاکمیت هر یک از کشورها را نیز تقویت میکند، حجم تجارت و سرمایهگذاریهای درونمنطقهای را افزایش میدهد و به منطقه، هویت واضحتری در عرصۀ جهانی میبخشد.
به هر حال زمانی که جنگ در اوکراین به اوج خود برسد، کشورهای آسیای مرکزی باید تصمیم مهمی بگیرند. آنها یا باید همکاریهای منطقهای خود را تقویت کرده و در تعاملات سیاسی و اقتصادی جهانی شرکت کنند، یا اینکه به کشورهای حاشیهای تبدیل شوند و همچنان تحت تأثیر امپراتوریهای روسیه یا چین قرار داشته باشند.
کد خبر:3896