پر کردن خلأ ابرقدرت در پساخروج آمریکا از افغانستان
خروج و عقبنشینی، هزینههای خاصی را در پی دارد و لذا قدرتهای بزرگ تمایلی ندارند تا بدون حضور یک جایگزین قابل اعتماد از منطقهای عقبنشینی کنند. اشغال طولانی مدت افغانستان توسط آمریکا و خروج ناگهانی آن چند دلیل داشت که یکی از دلایل آن نبود یک جایگزین منطقهای قابل اتکا که حافظ منافع واشنگتن باشد. خروج سراسیمه نظامیان آمریکایی از افغانستان، فرصتی را در اختیار روسیه قرار داد تا بتواند بار دیگر هژمونی خود را در منطقۀ آسیای مرکزی بزرگ اعمال کند.
هر چند هند و ترکیه نیز مایل به ایفای نقش رهبری در منطقه هستند اما هیچکدام از منابع لازم برای تبدیل شدن به یک جانشین قابل اعتماد برخوردار نیستند. این وضعیت، میدان را برای رقیب اصلی آمریکا یعنی چین باز میکند.
مطالعات شرق/
از جمله دلایل طولانی شدن حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان، وجود دو مشکل بود: دشواری در تشکیل یک دولت مشروع و قابل اعتماد در کابل که نسبت به منافع ایالات متحده نیز متعهد باشد؛ و دوم، نبود یک متحد منطقهای در آسیای مرکزی که بتواند جانشین ایالات متحده در منطقه شده و از نظم امنیتی منطقهای مورد نظر واشنگتن حفاظت کند. از نظر ایالات متحده، کشورهای ترکیه و هند، بهترین گزینهها برای جانشینی ایالات متحده هستند. اما هیچیک از این کشورها از نفوذ نظامی، اقتصادی یا سیاسی کافی در منطقه برخوردار نیستند و هر دو، در بهترین حال، شرکایی نیمبند برای واشنگتن بهحساب میآیند. پس از خروج آمریکا از افغانستان، آنکارا تمایل خود را برای ایفای یک نقش امنیتی و دیپلماتیک در این کشور نشان داده بود اما این پیشنهاد چندان مورد استقبال واشنگتن قرار نگرفت. در واقع، ایالات متحده اقدام جدی برای معرفی این دو کشور بهعنوان کشورهای جایگزین خود در منطقۀ آسیای مرکزی انجام نداد. نه در سند وزارت خارجه آمریکا با عنوان After Action Review on Afghanistan و نه در ارزیابی کاخ سفید از روند خروج، ذکری از شرکای منطقهای به میان نیامده بود. در عوض، این دو سند عمدتاً روی ناکامیهای دولت افغانستان و همچنین نواقص عملیات ایالات متحده برای خارج کردن شهروندان آمریکایی و افغانستانی در جریان برنامۀ خروج تأکید داشتند.
تجربۀ روسیه در افغانستان
حمایت اولیۀ پوتین از مداخلۀ آمریکا در افغانستان، مبتنی بر این اصل بود که واشنگتن در حال پیگیری یک سری اهداف محدود ضد تروریستی است اما پس از حملۀ آمریکا به عراق در سال 2003، این حمایت تا حد چشمگیری کاهش پیدا کرد. در این بین وقوع یک سری تحولات دیگر، مثل به راه افتادن انقلابهای رنگی در گرجستان، اوکراین و قرقیزستان، حمایت آمریکا از عضویت اوکراین و گرجستان در ناتو و غیره، رابطۀ مسکو ـ واشنگتن را بیش از پیش تیره کرد. در پایان دومین دورۀ ریاست جمهوری پوتین در سال 2008، مسکو برای مهار تهدیدهای پیرامونی خود، مبادرت به بازسازی قابلیتهای نظامی خود کرد و بهجای همکاری با آمریکا و اروپا، تمرکزش را معطوف به همکاری با شرکای کشورهای همسود خود کرد.
تلاش دولت اوباما برای ازسرگیری رابطۀ بین آمریکا و روسیه، اندکی سبب بهبود مناسبات دو کشور شد. در دوران ریاست جمهوری «مدودوف»، روسیه اجازه داد تا آمریکا برای انتقال تدارکات مورد نیاز نیروهای خود در افغانستان از «شبکۀ توزیع شمال» استفاده کند. واشنگتن هم روند انتقال تجهیزات نظامی روسی (از جمله بالگردهای Mi-17) به ارتش افغانستان را از طریق چارچوب «شورای ناتو ـ روسیه» تسهیل کرد. امنیت افغانستان یکی از موضوعهایی بود که منافع روسیه و آمریکا در آن با یکدیگر همسویی داشت. آمریکا برای استفاده از «شبکۀ توزیع شمالی»، سالانه حدود 500 میلیون دلار به روسیه و چند کشور آسیای مرکزی پرداخت میکرد. با این حال، مسکو همچنان مصمم به اعمال هژمونی منطقهای بود و بهطور مکرر تصریح میکرد که استقرار بلند مدت نیروهای آمریکایی در منطقۀ آسیای مرکزی، غیرقابل قبول است.
روسیه در سالهای 2001 تا 2006 به دولت حامد کرزی کمک نظامی کرد اما با تیره شدن رابطۀ ایالات متحده و روسیه، پس از حملۀ آمریکا به عراق، این کمکها بهتدریج کاهش پیدا کرد. تنشها بین کابل و مسکو در سال 2006، زمانی که روسیه تمام کمکهای خود به دولت کرزی را به حالت تعلیق درآورد، به اوج خود رسید. با این حال، در سال 2010 نیروهای آمریکایی، روسی و افغانستانی عملیات مشترکی را در زمینۀ مبارزه با مواد مخدر در ولایت ننگرهار انجام دادند. طی سالهای 2014 ـ 2010، با تیره شدن رابطۀ کرزی و واشنگتن و کمکهای روسیه به افغانستان در جهت بازسازی، روابط روسیه و افغانستان تا حدودی بهبود پیدا کرد.
از اوایل دورۀ سوم ریاست جمهوری پوتین (2012 تا 2018)، مسکو تماسهای دیپلماتیک خود را با طالبان آغاز کرد. در سالهای 2015 ـ 2014، روسیه به این نتیجه رسید که شکست دادن طالبان از طریق نیروی نظامی امکانپذیر نیست و اینکه این گروه یک جنبش کمتر تهدیده کننده، بومی و ملیگرا است که تروریسم را صادر نکرده و به سایر جنبشهای رادیکالتر ارجحیت دارد. طالبان هم داعش را رقیبی برای خود در افغانستان میدید. در شرایطی که روسیه در حال نبرد با داعش در سوریه بود، دیپلماتهای روس بهطور همزمان با طالبان ارتباط برقرار کرده و دربارۀ راهبردهای مقابله با داعش خراسان در افغانستان با آنها تعامل داشتند. به گفتۀ «ضمیر کابلوف»، مسکو و طالبان در اوایل سال 2015، کانالهای ارتباطی محرمانهای را برای بحث دربارۀ نحوۀ مقابله با تهدیدهای فزاینده داعش ایجاد کردند.
در سالهای قبل از به قدرت رسیدن طالبان در آگوست 2021، روسیه میزبان چندین دور گفتوگو بین طالبان، آمریکا، پاکستان، چین و سایر کشورها بود و از طالبان میخواست تا با دولت افغانستان وارد مذاکره شود. در سال 2019، مسکو میزبان سه دور مذاکره بین طالبان و مقامهای افغانستانی بود. مذاکرات ماه سپتامبر، مدت کمی پس از آن صورت گرفت که ترامپ بهطور ناگهانی روند مذاکره با طالبان را متوقف کرده بود. در همان نشست، روسیه از طالبان خواست تا به مذاکرات خود با ایالات متحده ادامه دهد.
جایابی برای پایان بازی
در شرایطی که دولت بایدن در حال آمادهسازی مقدمات برای خروج از افغانستان بود، مسکو برنامههای دیپلماتیک خود را در آسیای مرکزی و جنوبی سرعت بخشید. «سرگئی لاوروف» وزیر خارجۀ روسیه پس از دیدار با همتای هندی خود، آوریل 2021 در اولین سفر خود به پاکستان پس از 9 سال، عازم اسلامآباد شد. لاوروف در این سفر دربارۀ امنیت منطقهای، مبارزه با تروریسم و دستیابی به یک راهحل صلحآمیز در افغانستان و همچنین گسترش همکاریهای تجاری و نظامی دوجانبه بین روسیه و پاکستان با طرف پاکستانی گفتوگو کرد. در این زمان، یک سری تنشها در رابطه با هند قابل مشاهده بود. لاوروف در طول سفر خود به دهلینو، با «مودی» نخست وزیر هند دیدار نکرد و بهشدت نسبت به حضور هند در مذاکرات Quad ، انتقاد داشت. با این حال، رابطۀ روسیه با هند، همواره نقش مهم و حیاتی در سیاستهای کرملین در منطقۀ آسیا ـ پاسفیک و آسیای مرکزی داشته است. لذا مسکو با ایجاد یک رابطۀ متوازن بین اسلامآباد و دهلینو تلاش کرده است تا ضمن حفظ نفوذ خود در کشور همسایۀ افغانستان، پتانسیل هند را هم برای تبدیل شدن به کشور جایگزین آمریکا در منطقه، محدود کند. شاید هند یک جایگزین واقعبینانه نباشد اما بهخاطر رابطۀ بین پاکستان و طالبان، دهلینو همچنان نگران تروریسم فراملی است.
مقامهای روسیه در ماههای منتهی به پیروزی طالبان، دولت افغانستان و رهبران طالبان را به دستیابی به یک راهحل مسالمتآمیز تشویق کرده و از تشکیل یک دولت ائتلافی بین طالبان و اشرف غنی حمایت میکردند. در آخرین دور مذاکرات در اکتبر 2021، مسکو ایدۀ تشکیل یک دولت فراگیر متشکل از نمایندگان گروههای قومی مختلف افغانستان را مطرح کرد.
روسیه ضمن حمایت از ایجاد یک صلح دایمی در افغانستان، تلاش کرد تا از خروج آمریکا بهعنوان ابزاری برای اعمال هژمونی منطقهای خود استفاده کند. روسیه با نشان دادن قدرت دیپلماتیکاش، خود را بهعنوان یک نیروی میانجی صادق به تصویر کشید که از قدرت میانجیگری بین طرفهای مختلف درگیری در افغانستان برخوردار است. این تصویر روسیه، در برابر تصویری قرار داشت که ناتوانی ظاهری آمریکا را در تأمین امنیت موثر منطقه نشان میداد. از نظر مسکو، خروج شتاب زده و نابسامان آمریکا از افغانستان، گواه روشنی بود بر ناتوانی ایالات متحده برای گسترش موفق دموکراسی در سطح جهان.
هژمونی روسیه پس از خروج ایالات متحده؟
خروج آمریکا، فرصت جذابی را در اختیار مسکو قرار داد تا بهعنوان تأمینکنندۀ اصلی امنیت و هژمون اصلی آسیای مرکزی وارد صحنه شود. مدت اندکی پس از خروج آمریکا، روسیه مخالفت خود را با هرگونه حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در منطقه ابراز داشت. اکتبر 2021، رئیس «شورای امنیت روسیه» از همۀ کشورهای مستقل همسود خواست تا هرگونه اعزام و استقرار نیروهای آمریکایی و ناتو را در خاک خود ممنوع کنند. سیاست کرملین در قبال افغانستان، بخشی از هدف بزرگتر این کشور برای حفظ امینت و ثبات در طول مرزهای جنوبی خود با آسیای مرکزی و شکلدادن به خطمشی ژئوپلتیکی کشورهای آسیای مرکزی است.
پس از سقوط دولت غنی در آگوست 2021، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی (بهجز تاجیکستان)، رویکرد «صبر و نظاره» را در قبال حکومت طالبان در پیش گرفتند: آنها ضمن حفظ سفارتخانههای خود در کابل، از شناسایی رسمی دولت طالبان اجتناب کردند. رژیمهای اقتدارگرای آسیای مرکزی نگران پتاسیل بیثباتکنندۀ نیروهای رادیکال مستقر در افغانستان بودند و از مسکو انتظار داشتند تا امنیت منطقه را تأمین کند. حتی قبل از حملۀ روسیه به اوکراین در سال 2022 نیز کشورهای آسیای مرکزی بر سر یک دو راهی قرار داشتند: اینکه ضمن حفظ استقلال خود، منتظر تأمین امنیت منطقه از سوی مسکو بودند.
جانشینهای منطقهای پس از خروج
راهبرد واشنگتن برای کاهش نفوذ روسیه و چین در منطقه محدود شده است چون این کشور شرکای قابل اعتمادی ندارد که بتوانند خلأ قدرت بهوجود آمده را پر کنند. هند یک قدرت بزرگ نوظهور است. هرچند دهلینو از طریق چارچوبQuad و سایر ابتکارهای منطقۀ هند ـ پاسفیک، همسویی بیشتری با ایالات متحده دارد اما این کشور یک سیاست خارجی بهشدت مستقل را دنبال میکند که مشخصه اصلی آن، عدم تعهد است. دهلینو نگرانیهای امنیتی مهمی در منطقۀ وسیعتر آسیای مرکزی دارد، از جمله جلوگیری از تجاوز پاکستان، مبارزه با تروریسم و حفظ ثبات منطقهای که همه آنها در سالهای پس از خروج ایالات متحده از افغانستان تشدید شدهاند. دهلینو بهدنبال آن است تا از طریق «سازمان همکاری شانگهای» و یا بهصورت دوجانبه، مناسبات خوب خود را با مسکو حفظ کند تا بتواند نفوذ چین را در منطقه متعادل کند. با این حال، دغدغههای امنیتی هند بیشتر مربوط به محور پاکستان ـ افغانستان ـ کشمیر است تا به پنج کشور آسیای مرکزی.
ترکیه هم بهعنوان یکی از اعضای ناتو که روابط فرهنگی و تاریخی نزدیکی با آسیای مرکزی دارد ظاهراً میتواند نقش جانشین ایالات متحده را در منطقه ایفا کند. در دوران ریاست جمهوری «اردوغان»، آنکارا نفوذ خود را در منطقۀ وسیعتر آسیای مرکزی طی سالهای اخیر گسترش داده و سرمایهگذاری زیادی در زمینۀ زیرساختهای منطقهای و افزایش تجارت از طریق «راهگذر میانی» انجام داده است ـ «راهگذر میانی» جایگزینی برای «راهگذر شمالی» است که مسیر طرح «کمربند و راه» چین را از طریق روسیه هموار میکند.
با وجود این، روابط ترکیه با ایالات متحده طی سالهای اخیر به شکل فزایندهای تیره شده است. دو کشور مواضع متناقضی در مورد طیف وسیعی از مسایل سیاسی دارند، از جمله نقض حقوق بشر توسط اردوغان، مخالفت ترکیه با عضویت سوئد در ناتو، برنامههای خرید سامانههای پدافند هوایی اس-400 روسیه و حمایت ایالات متحده از کردهای سوریه. بنابراین، ترکیه نمیتواند جانشین مناسبی برای ایالات متحده در آسیای مرکزی باشد چون تمایلی به پیشبرد برنامههای واشنگتن در منطقه ندارد. اردوغان با انتقاد از آنچه بهزعم وی، تسلط امپریالیستی غرب بر جهان اسلام است، توانسته حکومت اقتدارگرای خود را تثبیت کند.
چین برنده احتمالی
در این بین، برندۀ احتمالی خروج آمریکا از منطقه، چین است؛ کشوری که مثل نزدیکترین شریک راهبردی خود، روسیه، از خروج آمریکا از منطقه استقبال کرد. بهنظر میرسد کرملین حاضر است تا در ازای مخالفت پکن با حضور آمریکا در منطقه، نفوذ رو به گسترش چین را در آسیای مرکزی تحمل کند. پس از دیدار پوتین و شی در مارس 2023، دو طرف از عزم خود برای حمایت از رژیمهای آسیای مرکزی و رد مداخلههای غرب در این منطقه خبر دادند. این بیانیه، ضمن تقدیر از نقش «سازمان پیمان امنیت جمعی» در گسترش صلح منطقهای، بر پتانسیل افزایش همکاریهای امنیتی بین این سازمان و پکن تأکید کرده بود.
پکن هم مثل مسکو نگران جریان افراطگرایی اسلامی در افغانستان است، بهخصوص ارتباط بین داعش خراسان، القاعده و اویغورهای مسلمان منطقۀ «سین کیانگ». پکن و مسکو دربارۀ اتخاذ یک سیاست عملگرایانه در تعامل با طالبان با یکدیگر اتفاق نظر دارند تا بتوانند از این طریق این گروه، مانع خیزش عناصر افراطیتر در افغانستان شوند. آنها همچنین خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان را مورد انتقاد قرار داده و تجربۀ ایالات متحده در افغانستان را نشانهای از قدرت رو به افول آمریکا میدانند. با این حال، هدف چین از گسترش «طرح کمربند و راه» از طریق «راهگذر اقتصادی چین ـ پاکستان» و ساز و کار چهارجانبۀ آن برای همکاری و هماهنگی در زمینۀ مبارزه با تروریسم نمونهای از پروژههای چینی هستند که لزوماً با اولویتهای روسیه همسویی ندارند.
چین و روسیه توافق کردهاند تا از طریق «اتحادیه اقتصادی اوراسیا» و «طرح کمربند و راه»، در زمینۀ توسعه اقتصادی منطقهای آسیای مرکزی با یکدیگر همکاری کنند؛ البته دستاوردهای این همکاری، محدود خواهد بود چون نخبگان تجاری و سیاسی روسیه همچنان در برابر قدرت اقتصادی گسترده چین دست به عصا راه میروند. طبق یک تحقیق انجام شده، نخبگان روسی «طرح کمربند و راه» را یک چالش هنجاری برای هژمونی روسیه در آسیای مرکزی میدانند که با پروژۀ خود روسیه، موسوم به «پروژۀ اوراسیای بزرگ»، در رقابت است. با این حال، کرملین انتظار دارد که افزایش ارتباطها از طریق پاکستان، افغانستان و ازبکستان بتواند ضمن بهبود روند تجارت این کشور با هند و پاکستان، به سود منافع روسیه تمام شود.
ایران و خروج آمریکا از افغانستان
خروج آمریکا همچنین فرصتهای جدیدی را در اختیار ایران قرار داده است تا ضمن تعامل با آسیای مرکزی و مقابله با انزوای تحمیلی از سوی غرب، مسیرهای تجاری خود را برای دور زدن تحریمها گسترش دهد. ایران هم در کنار چین و روسیه، از خروج آمریکا از افغانستان استقبال کرد و مدعی شد که این اقدام نشان داد که ایالات متحده یک شریک و متحد قابل اعتماد نیست. ایران در سال 2023 عضو دائم «سازمان همکاری شانگهای» شد و پس از به قدرت رسیدن طالبان، تماسهای خود را با این گروه حفظ کرد. رابطۀ روسیه و ایران نیز از زمان اولین سفر پوتین به تهران برای شرکت در نشست «کشورهای ساحلی دریای خزر» در سال 2007، بهبود چشمگیری پیدا کرده است. هر دو کشور بهدنبال کاهش نفوذ آمریکا در خاورمیانه بوده، دربارۀ افغانستان با یکدیگر همکاری دارند، از رژیم اسد در سوریه حمایت میکنند و با تحریمهای آمریکا و همچنین سلطۀ دلار بر نظام اقتصاد جهانی مخالفت میکنند. با این حال، این پکن بود (و نه مسکو) که واسطۀ توافق مارس 2023 بین تهران و ریاض، برای بهبود مناسبات دیپلماتیک دو کشور شد.
پیامدهای خروج
خروج و عقبنشینی، هزینههای خاصی را در پی دارد و لذا قدرتهای بزرگ تمایلی ندارند تا بدون حضور یک جایگزین قابل اعتماد که بتواند در جهت پیشبرد برنامههای قدرت خارج شده عمل کند، از منطقهای عقبنشینی کنند. اشغال طولانی مدت افغانستان توسط آمریکا و خروج ناگهانی آن چند دلیل داشت، از جمله نبود یک جایگزین منطقهای قابل اتکا که حافظ منافع ایالات متحده باشد و همچنین احتمال اینکه قدرتهای بزرگ رقیب بتوانند جایگزین ایالات متحده، بهعنوان حامی امنیتی منطقۀ وسیعتر آسیای مرکزی شوند. خروج بههم ریختۀ نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال 2021، یک فرصت وسوسهبرانگیز را در اختیار روسیه قرار داد تا بتواند بار دیگر هژمونی خود را در منطقۀ آسیای مرکزی بزرگ اعمال کند. مسکو از این شکست برای برجسته کردن غیرقابل اعتماد بودن آمریکا استفاده کرد؛ با به راه انداختن یک پویش دیپلماتیک، روسیه را بهعنوان یک عنصر واسطه و صادق در منطقه به تصویر کشید؛ و بر نامناسب بودن مدل حاکمیتی لیبرال دموکراتیک غربی برای فرهنگهای غیرغربی تأکید کرد. خروج آمریکا برای مدت کوتاهی توانست جایگاه منطقهای روسیه را تقویت کند، بهنحوی که کشورهای آسیای مرکزی برای تضمین امنیت خود و همچنین (تا حد کمتری) برای بهبود وضعیت اقتصادی خود، رو بهسوی مسکو آوردند.
هند و ترکیه نیز هرچند مایل به ایفای نقش رهبری در منطقه هستند اما هیچکدام از آنها از منابع لازم برای تبدیل شدن به یک جانشین قابل اعتماد که بتواند خلأ قدرت منطقهای را پر کند برخوردار نیستند. این وضعیت، میدان را برای رقیب اصلی آمریکا باز میکند. بهرغم اینکه چین چندان در منطقه مورد اعتماد نیست اما قدرت اقتصادی و دیپلماسی ماهرانه آن، این احتمال را افزایش میدهد که پکن در نهایت بتواند بهعنوان هژمون منطقهای در آسیای مرکزی، جایگزین مسکو شود.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»