کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نگاه طالبان به غرب

خروج از بن‌بست؛ فرصت‌هایی برای تعامل غرب با حکومت طالبان

rusi , 19 تير 1403 ساعت 8:00

مترجم : زهرا خادمی راد

هرچند دیدگاه کشورهای غربی دربارۀ تعامل با دولت غیررسمی طالبان با یکدیگر متفاوت است اما به نظر می‌رسد که اغلب دولت‌ها در حال حاضر، به برقراری سطحی از تعامل علاقمند هستند؛ ضمن اینکه فعلا از شناسایی رسمی اجتناب می‌کنند.
یک مسئله اساسی‌تر و احتمالاً بلندمدت‌تر، این حقیقت است که طالبان ظاهرا بحث فراگیری سیاسی را به‌طور کامل کنار گذاشته است؛ موضوعی که جزو مطالبه‌های اصلی کشورهای غربی و همسایگان است. حتی اگر گره تعاملات آینده، به واسطه حل موضوع‌هایی چون تحصیل زنان، باز شود، این تعامل محدود باقی خواهد ماند.
برخی سیگنال‌دهی‌های مثبت می‌تواند به باز شدن درها کمک کرده و همچنین سبب تقویت جایگاه آن دسته از عناصر عمل‌گرای طالبان شود که معتقدند برقراری مناسبات خوب با کشورهای غربی، یک اصل مهم برای دولت غیررسمی طالبان است. بدون این سیگنال‌دهی‌های مثبت، نیروهای عمل‌گرا دست تنها باقی مانده و به‌تدریج به حاشیه رانده می‌شوند.


مطالعات شرق/

هرچند در حال حاضر، توجه رسانه‌های بین‌المللی به جنگ‌های اوکراین و غزه معطوف شده اما تعامل یا عدم تعامل با دولت غیررسمی طالبان همچنان یک موضوع جنجالی در محافل دیپلماتیک غربی است. این گزارش، بیش از آنکه به مقوله تعامل یا عدم تعامل با طالبان بپردازد، سعی دارد با تبیین دیدگاه‌ها‌، دستور کارها و روش‌های عملیاتی طالبان، درک بهتری دربارۀ نحوۀ تعامل با طالبان در آینده، ایجاد کند. هدف این گزارش، به‌طور خاص، سیاستگذاران غربی هستند و قرار نیست طیف وسیعی از دیدگاه‌های طالبان را دربارۀ جهان خارج پوشش داده و یا روند تصمیم‌سازی خارجی این گروه را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد. لذا این گزارش، رابطۀ طالبان با همسایگان افغانستان را پوشش نمی‌دهد.
این گزارش دو بخش اصلی دارد. در بخش اول، به دیدگاه طالبان نسبت به کشورهای غربی می‌پردازد و در بخش دوم، دستورکار طالبان را در قبال کشورهای غربی ارزیابی می‌کند. در پایان هم، به اختصار، پیامدهای تعامل با طالبان را برای قدرت‌های غربی مورد بررسی قرار می‌دهد.

نوع نگاه طالبان به غرب
ناخشنودی و تردید
طالبان پس از بیش از دو سال تعامل و مذاکرۀ دیپلماتیک، حالا دربارۀ ارزش تعامل با غرب مردد است. یکی از اعضای ارشد طالبان در این باره گفت: «ما طی دو سال گذشته، مذاکره‌های باز و آشکاری با بسیاری از چهره‌های سیاسی، دیپلمات‌ها و مقام‌‌های سازمان ملل داشته‌ایم اما این مذاکره‌ها کمترین نتیجه را در پی داشته‌اند.» البته این بدان معنا نیست که طالبان دیگر از ایجاد ارتباط با غرب دست کشیده است (دست کم هنوز چنین وضعیتی پیش نیامده است). طالبان، توافقنامۀ دوحه 2020 را اصلی‌ترین سندی می‌داند که تنظیم کنندۀ روابط آن با ایالات متحده و کشورهای غربی است، چون این توافق به «آمریکا، متحدان آن و نیروهای ائتلاف» اشاره می‌کند. اختلاف دربارۀ نحوۀ اجرای این توافق، سبب افزایش بی‌اعتمادی طالبان به آمریکا و متحدانش (و همچنین بی‌اعتمادی آمریکا به طالبان) شده است. آمریکایی‌ها به‌طور مکرر طالبان را به عدم اجرای کامل مفاد این توافقنامه متهم کرده‌اند، به‌خصوص در رابطه با مهار گروه‌های مرتبط با القاعده.
عبارات مورد استفاده در توافقنامه دوحه حالت مبهمی دارند، به‌نحوی که از طالبان می‌خواهند تا مانع استفاده افراد و گروه‌های تروریستی از خاک افغانستان برای تهدید امنیت آمریکا و متحدانش شود؛ که همین عبارت «متحدان» تفسیرهای مختلفی دارد. همچنین نکته مهم‌تر اینکه، وزارت خارجۀ آمریکا دربارۀ اینکه آیا این توافق همچنان پابرجا است یا خیر، سکوت اختیار کرده است. وزارت خارجه، ضمن اینکه دربارۀ رفتار طالبان با زنان و مسایل حقوق بشری صحبت می‌کند، به‌طور تدریجی دیدگاه مثبت‌تری نسبت به مهار نیروهای جهادی خارجی، توسط طالبان پیدا کرده است.
طالبان هم در پاسخ می‌گوید که طبق توافقنامۀ دوحه:
آمریکا قرار بود تحریم‌های جاری بر ضد طالبان را مورد بررسی قرار داده و تا 27 آگوست 2020 این تحریم‌ها را رفع کند اما این اتفاق رخ نداد.
آمریکا قرار بود تعامل دیپلماتیک را با سایر اعضای شورای امنیت و افغانستان آغاز کند، با این هدف که تا 29 می 2020 نام اعضای طالبان را از فهرست تحریم‌ها حذف کند؛ اما این اتفاق نیفتاد.
آمریکا همچنین متعهد شد تا از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت سرزمینی افغانستان و یا استقلال سیاسی این کشور و همچنین مداخله در امور داخلی افغانستان اجتناب کند. اما طالبان مدعی است که آمریکایی‌ها به‌طور پیوسته به‌خاطر این موضوع‌ها به آنها فشار وارد می‌کنند.
طالبان همچنین معتقد است که مسدود کردن دارایی‌های بانک ملی و همچنین ادامۀ پرواز پهپادهای آمریکایی بر فراز آسمان افغانستان، نقض روح توافق‌نامه دوحه است. منابع به‌شدت روی این موضوع تأکید داشتند و مدعی بودند که رهبران طالبان حس می‌کنند که پرواز مداوم پهپادهای شناسایی، به‌ نوعی، تهدید علیه آنها محسوب می‌شود و برخی از آنها، این اقدام آمریکایی‌ها را نشانه نبود حسن نیت در بین آنها می‌دانند. برخی رهبران معتقدند که این رفتار غیردوستانه، به نفع نیروهای تندرویی تمام می‌شود که مخالف تعامل با غرب هستند و نیروهای عمل‌گرای طالبان را وادار می‌کند تا حفظ انسجام گروه را در اولویت قرار داده و از هرگونه اقدام برای به حاشیه راندن عناصر تندرو اجتناب کنند.
هرچند این اظهارات تا حدی حالت تدافعی داشته و شاید دلایل دیگر و مهم‌تری هم وجود دارد که نشان می‌دهد چرا نیروهای تندرو توانسته‌اند از سپتامبر 2021 به بعد نفوذ بیشتری در بین جنبش به دست آورند اما دست‌کم این نکته قابل قبول است که هر چه طالبان بیشتر احساس تهدید کند و هرچه بی‌اعتمادی به کشورهای غربی بین صفوف آن بیشتر شود، نیروهایی که مخالف تعامل با غرب هستند، آسان‌تر می‌توانند خط‌مشی‌های خود را به طالبان تحمیل کنند.
پس از 20 سال جنگ، وجود بی‌اعتمادی بین طالبان و کشورهای غربی، جای تعجب ندارد. اما با وجود این، یک عامل دیگر هم هست که توضیح می‌دهد چرا دولت غیررسمی افغانستان، تاکنون رغبت چندانی نداشته است تا به درخواست دولت‌های خارجی برای تغییر سیاست‌های خود پاسخ مثبت دهد ـ  و البته با این پیش فرض که این دولت‌ها و نهادها نمی‌توانند امتیاز ملموسی به این گروه بدهند. در واقع، طالبان معتقد است که محوریت قانون شریعت در نظام حاکمیتی طالبان، قابل مذاکره نیست. آنها همچنین به روش خود، تفسیر شریعت را در هر موردی مشخص می‌کنند و اختیارات اصلی در این حوزه را بر عهدۀ امیر «هبت‌ا... آخوندزاده» می‌دانند (فردی که رهبر جنبش طالبان است اما نقش رسمی در دولت طالبان ندارد).
یکی از مثال‌هایی که نشان می‌دهد این بی‌اعتمادی چگونه به خود طالبان آسیب می‌رساند، ناکام ماندن نشست «دوحه 2» در 18 فوریه 2024 بود. در این نشست، نمایندگان ویژه کشورها در امور افغانستان برای بحث دربارۀ گزارش «فریدون سینیرلی اوغلو» هماهنگ کنندۀ ویژه سازمان ملل، در قطر گرد هم آمده بودند. هرچند هدف این نشست، ترسیم یک نقشۀ راه برای عادی‌سازی روابط با طالبان بود اما این گروه، پیشنهاد ارائه شده دربارۀ انتصاب نمایندۀ ویژه سازمان ملل در امور افغانستان را تلاشی برای تحقیر خود دانست. آنها همچنین به حضور نمایندگان جامعۀ مدنی که به‌ظاهر در سطحی برابر با طالبان در این نشست شرکت کرده بودند، اعتراض کردند. لذا زمانی که مشخص شد دبیرکل سازمان ملل ریاست نشست با طالبان را بر عهده نخواهد گرفت، طالبان این اقدام را نوعی توهین به خود تلقی کرد (این در حالی است که گوترش در هیچ حالتی نمی‌توانست با این دولت غیررسمی و به رسمیت شناخته نشده، دیدار کند). در نهایت هم طالبان نتوانست به‌سرعت دربارۀ پیشنهاد نهایی سازمان ملل تصمیم گرفته و رضایت رهبران این گروه در کابل و قندهار را به دست آورد و نتیجه این شد که این گروه در نشست «دوحه 2» شرکت نکرد.

حساسیت به انتقاد
 طالبان به خاطر آنچه آن را ایجاد ثبات در افغانستان و پایان دادن به جنگ 40 ساله در این کشور می‌داند، به خود می‌بالد. در این مدت، سقوط دولت اتفاق نیفتاد و طالبان بدون شک ثابت کرده است که می‌تواند امنیت کشور را تأمین کند. آنها این مسئله را اصلی‌ترین عامل مشروعیت رژیم جدید خود می‌دانند. به گفته طالبان، حالا مردم افغانستان می‌توانند آزادانه و بدون به خطر افتادن جانشان در نقاط مختلف کشور تردد کنند. یکی از اعضای طالبان در این باره گفت: «بسیاری از مردم پس از ده‌ها سال توانسته‌اند برای اولین بار به روستاهای اجدادی خود سفر کنند.» طالبان همچنین از این مسئله ابراز ناراحتی کرده است که دیپلمات‌های خارجی یا به دستاوردهای این گروه برای «خنثی سازی تهدید داعش خراسان» اذعان نکرده‌اند و یا اگر هم اذعان کرده‌اند، بلافاصله با طرح یک سری شکایت‌ها دربارۀ عدم رعایت حقوق زنان و اقلیت‌ها، این دستاوردها را تضعیف کرده‌اند. به نظر می‌رسد، بسیاری از عناصر طالبان معتقدند که نقش این گروه در مهار داعش خراسان و جلوگیری از سقوط دولت، باید بتواند سایر نگرانی‌های کشورهای غربی را رفع کند.
رهبران و مقام‌های طالبان عنوان می‌کنند که پذیرای پیشنهادها و توصیه‌ها هستند اما «فرق زیادی است بین توصیه‌ای که توسط دشمن شما داده می‌شود و پیشنهادی که توسط یک دوست ارائه می‌شود»؛ این جمله به‌طور ضمنی نشان می‌دهد که کشورهای غربی، «دوست» نیستند. این اظهارات یک مقام ارشد دیگر طالبان نیز نشان دهنده وجود این بی‌اعتمادی نسبت به کشورهای غربی است:  
آنچه ما نمی‌پسندیم این است که غربی‌ها و به‌خصوص آمریکا طوری از موضع بالا شروع به نصیحت کردن امارت اسلامی درباره مسایل حقوق بشری می‌کنند که گویی ما شاهد اقدام‌های آنها در افغانستان و سایر کشورهای دنیا نبوده‌ایم؛ همین حالا نگاهی به وضعیت غزه بیندازید.
طالبان همچنین دوست ندارند در محافل دیپلماتیک مورد انتقاد آشکار قرار بگیرند:
زمانی که شما یک نفر را با حسن نیت نصیحت می‌کنید، این نصیحت و روش انجام آن باید به‌صورت مسالمت‌آمیز بوده و ترجیحاً به‌شکل خصوصی باشد. هدف از نصیحت باید کسب رضایت خدا باشد و نه رسیدن به یک هدف یا تحقیر کردن طرف دیگر. اگر نصیحتی به‌صورت عمومی و جنجال برانگیز مطرح شود، طالبان آن را نوعی اهانت تلقی می‌کند.
حساسیت بسیار زیاد طالبان به انتقاد علنی و آشکار، چیز منحصر به فردی نیست (و اغلب دولت‌ها نسبت به این مسئله حساس هستند) اما احتمالا وجود نوعی حس ناامنی در میان این گروه که نشأت گرفته از نبود مهارت‌های دیپلماتیک و سابقۀ نسبتا کم آنها در حضور در عرصه‌های دیپلماتیک است، این حساسیت‌ها را تشدید کرده است. یک عامل دیگر و شاید مهم‌تر، این است که در کشمکش مداوم درون طالبانی بر سر خط‌مشی‌ سیاست خارجی، آن دسته از نیروهای طالبان که طرف صحبت کشورهای غربی بوده و مورد انتقاد آشکار قرار گرفته‌اند، حس می‌کنند تحقیر شده‌اند و بدین ترتیب، در چشم نیروهای بدبین‌تر طالبان تضعیف شده‌اند.
برعکس، طالبان غالباً تشنۀ تعریف و تمجید غربی‌ها هستند. برای مثال، برخی نیروهای طالبان، گزارش جولای تا اکتبر 2023 «بانک جهانی» را که یک ارزیابی مثبت از وضعیت اقتصادی و مالی افغانستان ارائه کرده بود، به‌شدت مورد ستایش قرار دادند. این نشان می‌دهد که طالبان (به‌خصوص نیروهای عمل‌گرای آن) تا چه حد برای این تأییدها و تمجیدها ارزش قایل هستند. آنها این گزارش‌ها را نشانه‌ای از یک ستایش سیاسی و خارجی می‌دانند که می‌توانند آن را به رخ نیروهای انزواگراتر طالبان بکشند.
لذا وجود دیدگاه‌های سیاسی ناهمگن در بین طالبان توضیح می‌دهد که چرا، دست کم در سطح ظاهری، طالبان در برابر پذیرش نصیحت‌های هر منبعی، غربی یا غیرغربی و آشکار یا نهان، مقاومت داشته است. با این وجود، گفته می‌شود که رهبران طالبان و جناح‌های موجود در داخل جنبش، حاضر به شنیدن توصیه‌های منابع مختلف (قطر، امارات، چین و حتی در برخی موارد سازمان سیا) هستند اما ارائه توصیه‌های متناقضی که خنثی کننده یکدیگر هستند تاکنون منجر به تحرک سیاسی چندانی نشده است.

چرا طالبان فکر میکند که نیاز به تعامل با غرب دارد؟
طالبان تمایل دارد تا نشان دهد که نیازی به حمایت خارجی ندارد اما در برخی شرایط به دنبال جلب این حمایت است. برای مثال، به گفته یکی از مقام‌های ارشد طالبان، دلیل اصلی صدور حکم ممنوعیت کشت خشخاش و تولید و تجارت مواد مخدر در آوریل 2022، آگاهی از این حقیقت بود که مواد مخدر باعث ویرانی و تباهی خود افغانستان می‌شود، ضمن اینکه تولید مواد مخدر طبق قانون شریعت ممنوع است. اما تمایل طالبان برای جلب حمایت خارجی در این زمینه، وقتی مشخص می‌شود که آنها از تعدادی از دیپلمات‌های خارجی خواستند تا به این کشور در مقابله با پدیدۀ گستردۀ اعتیاد در این کشور کمک کنند و فرصت‌های معیشتی جایگزینی برای خشخاش‌کاران ایجاد کنند.
طالبان همچنین اصرار دارد که تثبیت وضعیت امنیتی بهبود یافته افغانستان، منوط به «بهبود وضعیت معیشت مردم و به‌خصوص ایجاد فرصت‌های شغلی جدید برای جوانان ساکن در مناطق روستایی» است. از نظر طالبان، لزوم پیشرفت اقتصادی افغانستان یکی از دلایلی اصلی برای انجام تعاملات خارجی است. با این حال، طالبان حاضر به پذیرش بده بستان‌هایی نیست که ممکن است به‌نوعی سبب مداخلۀ خارجی در روند تصمیم‌سازی‌های داخلی این گروه شود. با وجود این، طالبان شروع به اجرای طرح‌هایی کرده‌ است تا بخش معدنی افغانستان را به روی سرمایه‌گذاران باز کند؛ به‌خصوص با این هدف که کشورهای غربی را تشویق کند تا برای مقابله با سرمایه‌گذاری‌های سنگین مورد انتظار چین در اقتصاد افغانستان، وارد میدان شوند.
 
دستور کار طالبان
سرسختیها و برخی چرخشهای طالبان
جای تردید نیست که طالبان از وجود یک سری مواضع سخت‌گیرانه در روند تصمیم‌سازی خود رنج می‌برد. برخی از اینها ممکن است «سخت‌گیری‌های ایدئولوژیک» باشد؛ که یا ریشه در خاستگاه‌های اصلی اعتقادی طالبان دارد و یا از ترس عقب ماندن آنها از سایر گروه‌های افراطی‌تر است. برخی از این سخت‌گیری‌ها نیز مربوط به جنگ قدرت و رقابت‌های داخلی بین جناح‌های مختلف و رهبران بوده است. بعضی از این مواضع سخت‌گیرانه نیز صرفاً برای نشان دادن قدرت حاکمیت طالبان بوده است.
برای مثال، نیروهای عمل‌گرا و نوگرای طالبان مدعی هستند که صدور حکم تعلیق تحصیل زنان و دختران در دبیرستان‌ها در سپتامبر 2021 و ممنوعیت تحصیل در دانشگاه‌ها در دسامبر 2022، نتیجۀ فشار یک گروه اقلیت از رهبران به شدت محافظه‌کار بوده است؛ گروهی که عمدتاً در قندهار بوده، اساساً معتقدند که تمهیدات آموزشی قبلی، مغایر با قانون شریعت بوده است و از حمایت امیر نیز برخوردارند. این در حالی است که این سیاست، سیاست چندان محبوبی، حتی در بین خود اعضای طالبان هم نیست. بسیاری از مقام‌های طالبان می‌گویند که دیدگاه‌های افرادی چون «عبدالحکیم حقانی» وزیر دادگستری طالبان را دربارۀ اینکه جهاد باید تا زمان استقرار نظام کامل اسلامی ـ یعنی استقرار یک نظام دولتی بسیار سخت‌گیرانۀ مبتنی بر نسخۀ تعریف شدۀ طالبان از اسلام- ادامه پیدا کند، زیاد جدی نمی‌گیرند. از نظر آنها، با سقوط کابل در آگوست 2021، جهاد هم به پایان رسیده است. اما حتی این دسته از اعضای طالبان نیز اجرای این‌گونه سیاست‌ها را با یک دلیل ایدئولوژیک دیگر توجیه می‌کنند: اینکه طبق قانون شریعت، شورش در برابر «امیر مشروع»، بدون «توجیه مشروع» مجاز نیست. (این شورش تنها با بی‌اعتقاد شدن امیر به خدا امکان‌پذیر است) لذا امیر حتی در صورت «بی‌عدالتی» باید مورد اطاعت قرار گیرد. نکتۀ مهم دیگر اینکه، اطاعت از امیر یک محور اساسی برای حفظ انسجام طالبان نیز به حساب آمده و طبق گفتۀ یکی از اعضای طالبان، «موفقیت ما در گرو حفظ اتحاد ما است.»
در سایر حوزه‌ها، طالبان مدعی است که برخی تصمیم‌های سیاسی، بیشتر برای مقابله با ادعاهای تبلیغاتی داعش خراسان (مبنی بر اینکه طالبان خود را به غرب فروخته) بوده تا اینکه ناشی از اعتقادهای خود آنها باشد. البته این می‌تواند نوعی بهانه‌تراشی برای توجیه یک سری تغییرهای سیاسی باشد که توجیه آن به‌شکلی دیگر برای مقام‌های طالبان دشوار است؛ مثل بحث تعلیق حق تحصیل زنان. با وجود این، مواردی هم وجود دارد که این آسیب‌پذیری‌ها، زمینه‌ساز تغییر سیاست‌ها شده است. در گفت‌وگوهای ما با مقام‌های رده پایین طالبان در سال‌های 2021 تا 2023، به‌وضوح مشخص بود که طالبان نگران رفتن برخی اعضای ناراضی خود به سمت داعش خراسان است. یکی از سیاست‌هایی که احتمالاً تحت تأثیر همین مسئله بوده است، تصمیم طالبان برای اجرای کامل حدود شریعت و همچنین سخت‌گیری بیشتر در قبال جامعۀ شیعیان از تابستان 2023 به بعد بوده است؛ چون ناتوانی طالبان در اجرای قانون شریعت و همچنین رابطۀ محترمانۀ آن با جامعۀ شیعیان، دو مورد از محورهای تبلیغاتی داعش خراسان علیه طالبان بوده ‌است.
در ارزیابی نقش ایدئولوژی در روند تصمیم‌سازی طالبان، باید مسئلۀ رقابت‌های درون طالبانی را نیز مد نظر قرار داد. هرچند تعداد زیادی از علمای به شدت محافظه‌کار (علمای ارشد) در درون طالبان وجود دارند اما مشخص نیست که امیر نیز همسویی ایدئولوژیک با آنها دارد یا خیر. رویکرد امیر در سال‌های 2016 تا 2021 به‌وضوح عمل‌گرایانه بوده است ـ برای مثال، تمایل وی برای پذیرش حمایت روسیه از طالبان در سال 2016 و در اوج مداخلۀ روسیه در سوریه، به‌رغم مخالفت‌های گستردۀ موجود در درون کادر رهبری.
این مسئله، این سئوال را ایجاد می‌کند که امیر تا چه حد ممکن است از فتوای علمای خود برای تضعیف آن دسته از رهبران طالبان استفاده کند که سعی دارند قدرت وی را دور بزنند، از جمله از طریق تماس با دیپلمات‌های غربی بدون رضایت امیر (موضوعی که به دفعات در سال‌های 2021 تا 2022 اتفاق افتاد). لازم به ذکر است که صدور حکم تعلیق حق تحصیل دختران، زمانی اتفاق افتاد که مقام‌های طالبان در حال دیدار با دیپلمات‌های غربی بودند.
هر عاملی پشت این سخت‌گیری‌ها باشد، باید گفت که آنها عمدتاً عوامل درونی هستند که تأثیر زیادی بر نحوه تعامل طالبان با سایر کشورهای جهان داشته‌اند. با این حال، تغییر یا نرم کردن این مواضع، غیرممکن نیست. رویکرد محتاطانه طالبان در قبال نیروهای جهادی خارجیِ مستقر در افغانستان، یک نمونه در این زمینه است. امارت اسلامی در مواجهه با تلاش‌های آشکار داعش خراسان برای جذب نیروهای جهادی خارجی و دور کردن آنها از طالبان، سعی کرد فشار زیادی به گروه «تحریک طالبان پاکستان» وارد نکند؛ به‌رغم اینکه اسلام‌آباد به‌شدت خواهان فشار وارد کردن به این گروه بود. دلیل این مسئله هم روشن است: اگر هزاران جنگجوی تحریک طالبان پاکستان با داعش خراسان متحد می‌شدند، می‌توانستند شرق افغانستان را بی‌ثبات کنند. اما امارت، گروه‌های جهادی کوچک‌تر اویغور و ازبک را تحت نظارت شدید قرار داد و سپس آنها را وادار به جابجایی کرد. برآورد طالبان این بود که پیوستن اعضای این گروه‌ها به داعش خراسان، آسیب محدودی در پی خواهد داشت، ضمن اینکه این اقدام طالبان می‌توانست با استقبال پکن و تاشکند مواجه شوند.  
نمونه‌های دیگری هم وجود دارد. سپتامبر 2023، طالبان در واکنش به حادثه قرآن‌سوزی در سوئد، همۀ فعالیت‌های کمک‌رسانی کشور سوئد را به حال تعلیق درآورد. یکی از اعضای طالبان در این باره گفت:
تنها گزینه برای ما این بود که همه فعالیت‌های سوئد را تحریم کنیم. ما ضمن انجام این کار، تمام تلاش خود را کردیم تا از دارایی‌ها و کارکنان سازمان‌های کمک‌رسان سوئد محافظت کنیم اما ما نمی‌توانستیم برخلاف خواست ملت افغانستان که احساسات‌شان به واسطه این حادثه، به‌شدت جریحه‌دار شده بود، عمل کنیم. 
با این حال، طالبان اخیرا مراقب بوده است تا برای مثال، در حال ترویج بسیج نیرو برای حمایت از حماس در غزه دیده نشود؛ به‌رغم اینکه این مسئله مد نظر بسیاری از نیروهای طالبان بوده است. شاید این رویکرد را بتوان نوعی سیگنال‌دهی به غرب تعبیر کرد. در مجموع، تصور این است که کادر رهبری طالبان در حال مدیریت هم‌زمان سرمایه‌های سیاسی خود بوده و ضمن اتخاذ یک رویکرد سخت‌گیرانه در قبال برخی مسایل ایدئولوژیک که مربوط به مسایل داخلی است، یک عمل‌گرایی قابل توجه را نیز دربارۀ یک سری موضوع‌های دیگر (به‌خصوص مسایل مربوط به چشم‌انداز رشد اقتصادی) در دستور کار خود قرار داده است. ظاهراً آنها به این نتیجه رسیده‌اند که کنار گذاشتن هر نوع حمایت از جنبش‌های جهادی خارج از کشور، تأثیر زیادی روی آنها نداشته یا آسیب چندانی به آنها وارد نمی‌کند، به‌جز در مورد گروه «تحریک طالبان پاکستان» در پاکستان.
همچنین لازم به ذکر است که طالبان به‌رغم رویکردهای سخت‌گیرانه خود، گاهی اوقات نیز به لابی سازمان‌های مردم نهاد، بزرگان محلی و قبایلی و حتی کشورهای همسایه، پاسخ مثبت داده است ـ هرچند که در مرکز، مذاکره دربارۀ این مواضع سخت‌گیرانه دشوارتر است. به نظر می‌رسد، ارسال پیام‌های محتاطانه و بدون هیاهو، تأثیر بیشتری بر روند سیاست‌گذاری طالبان دارند و این گروه معمولاً اظهارات علنی، تهدید و تعیین ضرب‌الاجل را رد می‌کند.

دیدگاه طالبان دربارۀ مفهوم «فراگیر بودن» حکومت
تشکیل یک دولت فراگیرتر به لحاظ قومی، دینی و سیاسی در افغانستان، نه تنها خواست کشورهای غربی است بلکه جزو مطالبه‌های اغلب کشورهای همسایه نیز هست. در حال حاضر، وقتی از طالبان دربارۀ بحث فراگیری سئوال می‌شود، آنها به دفاع از خود پرداخته و عنوان می‌کنند که این گروه تشکیلات دولتی خود را در مقایسه با سال 2001، به‌طور کامل تغییر داده است. آنها معتقدند که دولت غیررسمی طالبان بخش زیادی از مقام‌های دولت سابق را حفظ کرده است، به‌نحوی که وزارتخانه‌ها غالباً مثل روند گذشته خود در حال فعالیت هستند. در واقع، مقام‌های رده پایین عمدتاً حفظ شده‌اند و این مدیران ارشد هستند که جایگزین شده‌اند. طالبان می‌گویند که حتی مقام‌هایی را که زمانی با گروه‌های مخالف طالبان در ارتباط بوده‌اند، حفظ کرده‌اند و تمام توان خود را به کار بسته‌اند تا دستمزد این افراد را به‌موقع (هرچند به میزان کمتر) پرداخت کنند؛ این در حالی است که پرداخت دستمزد بسیاری از اعضای خود طالبان، گاهی اوقات با تأخیرهای طولانی انجام می‌شود. شواهد حکایت از آن دارند که مقام‌های غیرنظامی دستمزد خود را دریافت می‌کنند اما دستمزد اعضای طالبان در نیروهای مسلح، غالباً نامرتب پرداخت می‌شود.
درک طالبان دربارۀ جوامع خاص نیز غالباً مانعی بر سر راه تشکیل یک دولت فراگیر بوده است. طالبان معتقدند که احتمال وقوع تنش‌های قومی، چه در داخل افغانستان و چه در بین خود طالبان، اندک است. چند منبع به نقل از «سراج الدین حقانی» وزیر کشور طالبان گفتند: «در حال حاضر، هیچ نوع تعصب قومی و زبانی در کشور وجود نداشته و امارت اسلامی به هیچ کس اجازۀ انجام این کار را نمی‌دهد. مردم باید مطمئن باشند که بین گروه‌های قومی افغانستان، وحدت کامل وجود دارد.» چند تن از اعضای طالبان که با آنها گفت‌وگو شد، مدعی بودند که درگیری و تنش بین عشایر کوچی و روستاییان هزاره در منطقه «بهسود» ولایت وردک اخیرا آرام شده است و اینکه آنها اخیرا از رهبران شیعه، مثل «کریم خلیلی» و «حاجی محقق» دعوت کرده‌اند تا به افغانستان برگردند. اما به‌نظر می‌رسید که آنها به بدتر شدن رابطۀ خود با شیعیان، پس از درگیری‌های مراسم عاشورا در تابستان 2023 و یا بدتر شدن رابطۀ بین پشتون‌ها از یک سو و ازبک‌ها و تاجیک‌ها از سوی دیگر، از جمله در بین خود طالبان، توجهی ندارند.
در نهایت اینکه طالبان هر نوع بحث دربارۀ نظام حاکمیتی را منتفی می‌داند. از نظر آنها، امارت اسلامی، راه حل است و نظام به اصطلاح «ترکیبی» که همه عناصر امارت دهه 1990، عناصر دولت جمهوری و حتی نیروهای سلطنتی را گرد هم می‌آورد (موضوعی که تا هفته‌ها پس از به قدرت رسیدن طالبان، محل بحث بود) دیگر جای بحث ندارد. اما در حقیقت، نظام امارت اسلامی همچنان تعریف ضعیفی دارد، به‌خصوص دربارۀ توزیع قدرت و حاکمیت. با وجود این، اعتقادی راسخ وجود دارد که نظام امارت اسلامی توانست در طول دو دهه جنگ، کمک زیادی به طالبان بکند و به گفتۀ یکی از منابع، نیروهای عمل‌گرا نمی‌توانند به‌راحتی رهبران را مجاب کنند که یک نظام دیگر ممکن است برای دوران صلح مناسب‌تر باشد.   
مطالبه‌های خارجی برای تجدیدنظر در این مسئله نیز نوعی مداخله در امور داخلی دولت غیررسمی دانسته شده و رد می‌شود. البته طالبان، هم در محافل خصوصی و هم (به‌طور ضمنی) در محافل عمومی، اذعان دارد که عدم فراگیری همچنان یک مسئله است. اما آنها منکر این قضیه هستند که طالبان اراده یا تمایلی برای تبعیض قایل شدن علیه یک گروه قومی خاص دارد. به علاوه، آنها قصد دارند این عدم فراگیری را به روش خود حل کنند: از طریق همکاری با افرادی از جوامع مختلف و نپذیرفتن حضور گروه‌های سازمان یافته. بازیگرانی چون «حامد کرزی» رئیس جمهور سابق و دکتر «عبدا...» رئیس اجرایی دولت سابق که برای ایجاد یک فراگیری سیاسی بیشتر در کابل لابی کرده‌ بودند، حالا به‌نظر به حاشیه رانده شده‌اند. احزاب سیاسی که بلافاصله پس از به قدرت رسیدن طالبان، وعده تصدی پست‌های دولتی به آنها داده شده بود (مثل گلبدین حکمتیار رهبر «حزب اسلامی»)، همگی تا اکتبر 2022 امید خود را از دست دادند. تا ژانویه 2024، تنها تعداد انگشت شماری از نیروهای غیر طالبانی، در سطوح بالای حکومتی حاضر بودند. اعلام دقیق تعداد این افراد دشوار است، چون برخی افرادی که گفته می‌شود غیرطالبانی هستند ممکن است در گذشته روابط محتاطانه و غیرمحسوسی با طالبان داشته‌اند؛ چنانکه دربارۀ «نورالدین عزیزی» وزیر بازرگانی و «قلندر عباد» وزیر بهداشت چنین ادعایی مطرح است. علاوه بر اینها، پنج معاون وزیر هستند که ارتباط‌ تأیید شده‌ای با طالبان نداشته‌اند: «شیخ مدار علی کریمی بامیانی» (توسعه شهری)، «عبداللطیف نظری» (اقتصاد)، «حسن غیاثی» (بهداشت)، «محمد عظیم سلطان‌زاده» و «محمد بشیر» (بازرگانی).

طالبان بهدنبال پذیرفته شدن به عنوان یک دولت اقتدارگرا و «حلال مشکلات»
طالبان می‌داند که تعداد زیادی از کشورهای منطقه توسط دولت‌های مستبد و اقتدارگرا اداره می‌شوند. لذا آنها احتمالا هیچ دلیل خاصی نمی‌بینند که رژیم اقتدارگرای آنها هم مورد پذیرش قرار نگیرد. در واقع، منابع طالبان معتقدند که موفقیت آنها در ایجاد ثبات در اقتصاد افغانستان، ناشی از «قدرت آنها برای اعمال حاکمیت» در برابر منافع محلی، جناحی، فرقه‌ای و قومی/ قبیله‌ای بوده است. به گفتۀ یک مقام ارشد، یکی از نمونه‌های این اعمال حاکمیت، ممنوعیت استفاده از سایر ارزها برای تجارت در افغانستان است. طالبان همچنین به موفقیت خود در ممنوعیت تولید مواد مخدر، از جمله مت‌آمفتامین، به عنوان نمونه‌ای از توانایی خود برای اعمال حاکمیت اشاره می‌کند. به عبارت دیگر، طالبان معتقد است که رویکرد مقتدرانۀ‌ این رژیم در فضای عملیاتی‌اش کارآمد بوده است.
تفاوت بین نیروهای محافظه‌کار و عمل‌گرا در آن است که  نیروهای عمل‌گرا معتقدند طالبان قبل از اینکه بتواند پذیرش بین‌المللی کامل و شناسایی دیپلماتیک به دست آورده و بتواند به کمک‌های خارجی دسترسی پیدا کند، باید در عمل با موضوع‌های خاصی چون تبعیض جنسیتی و تشکیل حکومت فراگیر (دست کم تا حدودی) مقابله کند. اما در سوی دیگر، نیروهای محافظه‌کار بر این باورند که طالبان برای کسب مقبولیت بین‌المللی، صرفا باید بتواند قدرت و پایداری خود را به نمایش گذاشته و افغانستان را منسجم نگه دارد.  

نتیجهگیری و تبیین پیامدهای تعامل
هرچند دیدگاه کشورهای غربی دربارۀ تعامل با دولت غیررسمی طالبان با یکدیگر متفاوت است اما به نظر می‌رسد که اغلب دولت‌ها در حال حاضر، به برقراری سطحی از تعامل علاقمند هستند؛ ضمن اینکه فعلا از شناسایی رسمی اجتناب می‌کنند. آن دسته از دولت‌هایی که مایل به تعامل هستند، باید مسایل ذیل را مدنظر قرار دهند:
دیدگاه‌های طالبان درباره غرب، فضای بی‌اعتمادی متقابل و تصورهای معیوب دوجانبه.
عزم طالبان برای حفظ مدل حاکمیتی امارت.
دیدگاه‌های راهبردی متفاوت و واگرا در بین رهبران طالبان.
بی‌اعتمادی و سوء برداشت، پس از 20 سال جنگ، امری اجتناب‌ناپذیر است. یکی از این سوء برداشت‌ها دربارۀ میزان «ایدئولوژیک بودن» طالبان است. برخی رویکردهایی که معمولا به عنوان سختگیری‌های ایدئولوژیک در نظر گرفته می‌شوند، در واقع، تاکتیک‌های سیاسی هستند که یا ناشی از حس ناامنی طالبان بوده و یا نشأت گرفته از رقابت‌ قدرت درونی این گروه هستند.
یک مسئله اساسی‌تر و احتمالاً بلندمدت‌تر، این حقیقت است که طالبان ظاهرا بحث فراگیری سیاسی را به‌طور کامل کنار گذاشته است؛ موضوعی که جزو مطالبه‌های اصلی کشورهای غربی و همسایگان است. به‌طور مشابه، طالبان حتی تلاش نکرده است تا تصویری به جز یک دولت اقتدارگرا از خود به نمایش بگذارد و به‌وضوح هم نشان داده است که قصد ندارد تغییری در این وضعیت ایجاد کند. بنابراین، حتی اگر گره تعاملات آینده، به واسطه حل موضوع‌هایی چون تحصیل زنان، باز شود، این تعامل محدود باقی خواهد ماند ـ به‌خصوص، در مقایسه با میلیاردها دلار کمک‌های توسعه‌ای که افغانستان قبل از سال 2021 دریافت می‌کرد ـ و لذا تأثیرهای آن تنها در میان مدت یا بلند مدت قابل مشاهده خواهد بود و به‌مرور زمان نیز کاهش پیدا خواهد کرد. اما یک حقیقت تلخ آن است که هر نوع سقوط دولت در افغانستان یا تعمیق بحران اقتصادی در این کشور، صدها هزار افغانستانی دیگر را مجبور به مهاجرت یا پناهندگی در غرب خواهد کرد. این وضعیت، این سئوال را ایجاد می‌کند که آیا به تأخیر انداختن این تعامل برای کشورهای اروپایی عاقلانه است یا خیر.
برخی سیگنال‌دهی‌های مثبت می‌تواند به باز شدن درها کمک کرده و همچنین سبب تقویت جایگاه آن دسته از عناصر عمل‌گرای طالبان شود که معتقدند برقراری مناسبات خوب با کشورهای غربی، یک اصل مهم برای دولت غیررسمی طالبان است. بدون این سیگنال‌دهی‌های مثبت، نیروهای عمل‌گرا دست تنها باقی مانده و به‌تدریج به حاشیه رانده می‌شوند. حتی برداشتن گام‌های کوچک هم می‌تواند یک چرخه مطلوب ایجاد کند. برای مثال، کمک به مقابله با مسایلی چون امتناع بانک‌های بین‌المللی از تراکنش با افغانستان، نیاز به یک تعامل بسیار جزیی دارد و در عین حال، نتایج بسیار مثبتی در پی داشته و زمینه سرمایه‌گذاری در این کشور را مهیا خواهد کرد. پروژه‌هایی که هدف آنها ترغیب یا تسهیل سرمایه‌گذاری خصوصی است نیز می‌تواند به‌طور مشابه، فضای دیپلماتیک را بهبود بخشد، بدون اینکه لزوماً سبب تضعیف مطالبه‌های حقوق بشری غرب شود.
یک آزمون مهم برای این موضوع، تصمیم اخیر «بانک جهانی» برای باز کردن جریان بودجه‌های توسعه‌ای برای افغانستان است. اقدامی که از نظر طالبان، یک اقدام بالقوه اعتمادساز خواهد بود. فقط سئوالی که اینجا مطرح است این است که آیا پس از آغاز روند انتقال تدریجی این بودجه‌ها به سمت پروژه‌های میدانی، سیاست‌گذاران طالبان در کابل تمایل یا توانایی آن را دارند تا (دست کم با یک ژست کوچک و نمادین) اقدام مقابله‌ای دراین باره انجام دهند یا خیر.
لازم به ذکر است که در نشست دوحه 2 در فوریه 2024، چین، روسیه و ایران همگی از مخالفت طالبان با پیشنهاد تعیین یک نمایندۀ ویژه برای افغانستان حمایت کردند و به‌وضوح نشان دادند که منتظرند تا از بده‌بستان شکست خوردۀ غرب و طالبان به نفع خود بهره‌برداری کنند. مشخص نیست که کشورهای غربی تا چه اندازه نگران وارد شدن طالبان به حلقۀ این همسایگان هستند اما اگر نگرانی‌ای در این باره وجود دارد، خود دلیل دیگری است که ثابت می‌کند نباید تعامل را بیش از این به تأخیر انداخت.
 انتهای مطلب/
 
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»


کد مطلب: 3765

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/3765/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir