حکومت دوم طالبان، تفاوتهای زیادی با حکومت اول این گروه دارد و طالبان شروع به رفتارهای عملگرایانهتر کرده و یک بستر باز را برای گفتگو با همسایگان و قدرتهای جهانی و منطقهای ایجاد کرده است.
میتوان با اطمینان پیشبینی کرد که اغلب کشورهای اوراسیا که با جنبش طالبان در تماس بودهاند، روابط خود با این دولت را در آینده تثبیت خواهند کرد. علاوه بر این، روابط اقتصادی و تجاری بین افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی که علاقمند به صادرات کالاها، محصولات کشاورزی و منابع انرژی خود به بازار افغانستان هستند نیز رو به بهبود است. با ایجاد ثبات کامل در افغانستان، این احتمال وجود دارد که کریدورهای حمل و نقلی، لجستیکی و تجاری جدیدی بین روسیه، آسیای مرکزی و آسیای جنوبی ایجاد شوند و دسترسیهای بیشتری را تا آفریقا و آمریکای لاتین ایجاد کنند.
مطالعات شرق/
به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، پایان چندین سال جنگ بود. امروز صلح عملا به افغانستان بازگشته است. طالبان در حال تحکیم قدرت خود هستند و برای یک حکومت بلندمدت در این کشور آماده میشوند. آسیای مرکزی در جستجوی یک مدل قابل قبول برای تعامل با دولت جدید افغانستان است. امروز عملاً هیچ نیروی سیاسی خارجی یا داخلی وجود ندارد که بتواند در حکومت طالبان دخالت کند. جامعه جهانی که از مشکل افغانستان خسته شده و صلح بد را به جای جنگ خوب با طالبان انتخاب کرده است.
امروزه، چشم انداز ژئوپلیتیک اوراسیا در حال تجربه یک تغییر ساختاری و بنیادی است. برخی درگیریها جای خود را به برخی دیگر میدهند و کل جهان را در حالت تعلیق نگه داشتهاند. احتمالاً با از بین رفتن جهان تک قطبی، نابودی ساختار ژئوپلیتیک منسوخ شده اجتنابناپذیر خواهد بود. در همین حال، نظام جدید جهانی روابط بین الملل بهینهسازی خواهد شد. در چنین شرایطی، ممکن است کانونهای جدید درگیری ایجاد شده یا درگیریهای منجمد دوباره آغاز شوند. درگیری افغانستان، در مرحله فعال خود، تا زمان خروج نیروهای اشغالگر آمریکایی از افغانستان در آگوست 2021 بود. این تحول تقریباً همزمان با آغاز نابودی جهان تک قطبی و متعاقب آن عملیات ویژه نظامی روسیه در شرق اروپا بود.
سقوط افغانستان به دست طالبان، تا مدتها تیترِ یکِ رسانهها نبود و درگیریها در اروپای شرقی، بر این مسئله سایه افکنده بود. واضح است که حالا، دولتسازی در افغانستان، مبتنی بر دینمحوری خواهد بود. در حال حاضر، تفسیرهای دینی طالبان درباره تحصیل و حقوق زنان، مغایر با تفسیر سایر کشورهای مسلمان خاورمیانه است.
اکنون طالبان با اطمینان در افغانستان حکومت میکنند. حکومت دوم طالبان، تفاوتهای زیادی با حکومت اول آنها داشته و طالبان حالا شروع به رفتارهای عملگرایانه تر کرده و یک بستر باز را برای گفتگو با همسایگان خود و قدرتهای جهانی و منطقهای ایجاد کرده است. ادبیات آنها نیز تغییر کرده و دیپلماتیکتر شد. این نکته نیز حائز اهمیت است که از وقتی طالبان دوباره در افغانستان به قدرت رسیده، عرصه نظامی- سیاسی در این کشور نیز از نیروهای رقیب با طالبان پاک شده و جنگ در این کشور عملاً متوقف شده است.
پیشبینیهای مختلف درباره این که گروههای غیرپشتون در این کشور مبادرت به ایجاد حلقههای مقاومت کرده و نیروهای رادیکال دینی را کنار میزنند نیز درست از آب در نیامد. حالا حتی یک کشور در جهان نیست که آمادگی یا توانایی تشکیل جبههای چون «ائتلاف شمال» را داشته باشد. حتی نیروهای مخالف طالبان نیز در حال حاضر از انسجام برخوردار نبوده و فاقد یک پایگاه مستحکم در داخل افغانستان و همچنین یک رهبری مقتدر و منسجم هستند.
در حال حاضر، افغانستان از یک بحران اجتماعی ـ اقتصادی شدید رنج میبرد. اما اگر صلح در این کشور برقرار شود، سرمایهگذاران افغانستانی به سرعت اقتصاد و تجارت این کشور را احیا خواهند کرد. اگر افغانستان بتواند در آینده، صلح و ثبات و اقتصاد ملی خود را تقویت کند، در آن صورت، توازن ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی منطقه را تغییر خواهد داد.
اغلب کشورهای همسایه افغانستان نیز تمایل دارند تا دست کم از نوعی قدرت متمرکز در این کشور برخوردار باشند و با استفاده از آن بتوانند ضمن حفظ فاصله خود، همکاریهای محدودی در همه حوزهها داشته باشند. در همین حال، طالبان نیز بدون تغییر دادن ماهیت رادیکال خود، در حال گفتوگو با همسایگان خود و سایر کشورها بوده و اجازه هیچ نوع دخالت خارجی را نداده است. حالا میتوان با اطمینان پیشبینی کرد که اغلب کشورهای اوراسیا که با رژیم طالبان در تماس بودهاند، روابط خود با این دولت را در آینده تثبیت خواهند کرد. علاوه بر این، روابط اقتصادی و تجاری بین افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی که علاقمند به صادرات کالاها، محصولات کشاورزی و منابع انرژی خود به بازار افغانستان هستند نیز رو به بهبود است. با ایجاد ثبات کامل در افغانستان، این احتمال وجود دارد که کریدورهای حمل و نقلی، لجستیکی و تجاری جدیدی بین روسیه، آسیای مرکزی و آسیای جنوبی ایجاد شوند و دسترسیهای بیشتری را تا آفریقا و آمریکای لاتین ایجاد کنند. چین هم علاقمند به ایجاد صلح و ثبات در افغانستان و همچنین استفاده از پتانسیل ترانزیتی آن در طرح جهانی «کمربند و راه» است. هم چین و هم روسیه، تاکنون همکاریهای اقتصادی محدودی با دولت فعلی افغانستان داشته و مذاکرات سیاسی با آن انجام دادهاند.
قدرت طالبان هم روز به روز در حال بیشتر شدن بوده و آنها در تلاش برای حل مشکلات اجتماعی ـ اقتصادی این کشور هستند. این احتمال وجود دارد که منطق حل مشکلات اقتصادی، در نهایت باعث شود که طالبان «ایدئولوژیک» جای خود را به طالبان «عملگرا» در ساختارهای قدرت این گروه دهند. همچنین میتوان تصور کرد که این دوره گذار، چند سال به طول انجامیده و ما شاهد آن باشیم که سازمان نظامی ـ سیاسی طالبان به طور کامل تبدیل به یک حزب سیاسی تمام عیار شده و ساختارهای مسلحانه آن، وارد صفوف ارتش منظم این کشور شوند. همچنین، به اعتقاد من، هم جامعه ناهمگون افغانستان و هم کشورهای همسایه، در نهایت خود را با حقایق جدید وفق خواهند داد؛ هرچند، این روند مدتی زمان خواهد برد.
اما نکته مهمی که در حال حاضر در کانون توجه همسایگان افغانستان و همچنین جامعه جهانی است، بحث اعتماد به وعدههای طالبان است. یافتن پاسخ این سئوالها مهم است: از نظر طالبان، نقش و جایگاه آسیای مرکزی چیست؟ آیا این گروه قصد دارد طبق اصول همسایگی در کنار ما زندگی کند یا این که تهدیدی برای ما باشد؟ هنوز هیچ پاسخ روشنی برای این سئوالها وجود ندارد. شاید زمانی که طالبان در سطوح سیاسی و اجتماعی ـ اقتصادی قدرتمندتر شده و شناسایی بینالمللی را به دست آورد، بتواند کنترل جدیتری بر گروههای تروریستی بینالمللی مستقر در افغانستان اعمال کند. در حال حاضر، مباحث تروریستی و افراطگرایی، بزرگترین دغدغه کشورهای آسیای مرکزی است و لذا این کشورها در تلاش هستند تا ضمن انجام همکاریهای تجاری و اقتصادی با طالبان، به طور همزمان، تواناییهای دفاعی خود را نیز تقویت کنند.
در حال حاضر، طالبان که خود را پیروز میدان جنگ افغانستان میداند، حاضر به پذیرش هیچ نوع مداخله خارجی در امور داخلی این کشور نیست و برای مثال، در برابر هر نوع پیشنهاد در رابطه با حفظ حقوق زنان و سایر اقلیتهای قومی، به شدت واکنش منفی نشان میدهد (حتی به رغم اینکه این پیشنهادها غالبا از سوی کشورهای مسلمان حامی طالبان ارائه میشوند). در نتیجه، طالبان معمولا در حوزههایی که مورد انتقاد بینالمللی قرار میگیرند، سیاستهای سختگیرانهتری اعمال میکند. لذا مذاکره با طالبان به زبان تهدید، امکان پذیر نخواهد بود.
بر همین اساس، وارد شدن به یک درگیری جدید با طالبان، به نفع هیچ نیروی سیاسی خارجی نخواهد بود. به همین خاطر است که حالا، بازیگران جهانی و منطقهای اصلی که در فضای ژئوپلتیکی منطقه ما حضور دارند، یک صلح بد با طالبان را به یک جنگ خوب با این گروه ترجیح دادهاند.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»