ارتباط افغانها با سرزمین فلسطین و بیتالمقدس قدمت طولانی دارد. در عصر عثمانی، حجاج افغان در بیتالمقدس برای زیارت مسجد الاقصی توقف میکردند و حتی افغانها خانقاهی را به نام «الزاویه الافغانیه» در نزدیکی یکی از دروازههای مسجد الاقصی، احداث کردند. افغانها در تاریخ مبارزات فلسطین هم نقش برجستهای داشتهاند و در دهههای گذشته نیز حمایت از فلسطینیان در بین مردم افغانستان یک واقعیت مسلم بوده است. به همین دلیل «طوفان الاقصی» و جنگ غزه در افغانستان بازتاب بسیار وسیعی داشته است.
مطالعات شرق/
پانزدهم مهرماه سال جاری عملیات طوفانالاقصی خاورمیانه را تکان داد. این عملیات که توسط گردانهای عزالدین قسام - شاخه نظامی حرکت مقاومت اسلامی، حماس - از داخل غزه انجام شد، به شکل بسیار ماهرانه و حرفهای، از هوا، زمین و دریا سرزمینهای اشغالی نزدیک به غزه را درنوردید. طی این عملیات، مبارزان حماس خود را به پشت جبهه و تأسیسات نظامی رژیم اشغالگر رساندند و در یک اقدام ضربتی ۹ مرکز نظامی را هدف قرار دادند و نظامیان حاضر در این مراکز را کشته و یا اسیر کردند. رزمندگان سپس وارد شهرکهای یهودینشین شدند تا ضمن قدرتنمایی، به آنها بفهمانند که فلسطین دیگر جای امنی برای شهرکنشینان نبوده و بهتر است هرچه زودتر سرزمینهای اشغالی را به مالکان اصلی واگذار کنند.
حمله مبارزان فلسطینی به حدی غافلگیرانه، سریع و خردکننده بود که در نتیجه آن، سران سیاسی، ارتش و اطلاعات رژیم اشغالگر، روحیه خود را باختند. در این رویداد، ۷۲ ساعت بعد از شروع عملیات، ابتکار در دست نیروهای حماس بود و فرماندهان نظامی اسرائیل توان تصمیمگیری را از دست داده بودند.
از آغاز عملیات طوفانالاقصی، نخستوزیر راستگرای رژیم اشغالگر، با رهبران کشورهای مختلف بویژه آمریکا و اروپا در تماس بود. بزرگترین نگرانی رهبری رژیم اشغالگر بعد از حمله حماس از غزه، ترس از حملههای مشابه از مرزهای لبنان و سوریه بود. در چنین لحظات دشوار، کشورهای اروپایی و آمریکا به حمایت رژیم اشغالگر شتافتند و بایدن رئیس جمهور آمریکا به صورت یکجانبه از عملیات انتقامجویانه اسرائیل به مردم غزه اعلام حمایت کرد.
جدا از موضعگیری ضعیف کشورهای اسلامی علیه تجاوزگری اسرائیل اما امت اسلامی با وجود تسلط دولتهای استبدادی و وابسته به غرب در کشورهای اسلامی، بر اساس وظیفه ایمانی عمل میکنند. این روحیه ملتهای مسلمان از همان آغاز عملیات طوفانالاقصی، از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی، انعکاس وسیعی داشت. آنها پیروزی حماس در انجام عملیات غافلگیرانه علیه مراکز نظامی رژیم اشغالگر را به ملت فلسطین تبریک گفته و از این اقدام تجلیل کردند. پس از آن که حملههای انتقامجویانه رژیم اشغالگر به غزه شروع شد، ملتهای مسلمان به خیابانها آمدند و نفرت و انزجار شدید خود را از این اقدام وحشیانه اسرائیل به نمایش گذاشتند.
پس از آغاز این رخداد، شبکههای اجتماعی، مملو از پیامهای تبریک کاربران افغان به مجاهدین حماس شد و شعارهای مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا، فضای مجازی را اشباع کرد. البته واکنش ملت افغانستان تنها به فضای مجازی خلاصه نشد بلکه 21 مهرماه چندین تظاهرات در شهرهای بزرگ افغانستان در محکومیت حملههای رژیم اشغالگر و در حمایت از مردم غزه برگزار شد. در تظاهرات کابل که جمع کثیری از اهالی شهر کابل و مناطق همجوار حضور یافته بودند، سخنرانان به نمایندگی از اقشار مختلف جامعه افغانستان، مسئله قدس را مسئله امت اسلامی اعلام کردند و مبارزه برای آزادی قدس را تکلیف هر شهروند افغانستان دانستند. متعاقب آن، تظاهراتکنندگان، شعارهای مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا سر دادند و پرچم رژیم اشغالگر را به آتش کشیدند.
افغانستان، افغانها و مسئله فلسطین
ارتباط افغانها با سرزمین فلسطین و بیتالمقدس، قدیمی است. در عصر خلافت عثمانی، حجاج افغان که تعداد آنها به هزاران نفر میرسید، در راه سفر به مکه و بازگشت از آن، در بیتالمقدس برای استراحت و زیارت مسجدالاقصی، توقف میکردند. در سال ۱۰۴۳هجری قمری تعدادی از افغانها، خانقاهی را به نام «الزاویه الافغانیه» در نزدیکی باب الغوانمه یکی از دروازههای مسجدالاقصی، احداث کردند. این خانقاه بعداً از طرف محمود پاشا والی وقت دولت عثمانی، جزئی از موقوفات قدس شد که تاکنون هم فعال است.
افغانها در زمان خلافت عثمانی، آزادانه به سرزمین فلسطین رفت و آمد میکردند. در آن زمان تعدادی از خانوادههای افغان در شهر ساحلی «یافا» سکونت داشتند اما با ظهور صهیونیستها و وقوع فاجعه سال 1948، افغانهای فلسطینی به شهرهای دیگری چون نابلس، قلقیلیه و قدس مهاجرت کردند که تاکنون ساکن این شهرها هستند و مراکز تجمع خود را دارند. مثلاً در حال حاضر خانقاه افغانی در بیتالمقدس به نام خانقاه قادریه یاد میشود. از مشایخ باسابقه این خانقاه، عبدالله فرزند رحمدل شاه افغانی از اهالی قره باغ ولایت غزنی بود که در سال 1979 فوت کرد. خانقاه قادریه تاکنون در بیتالمقدس فعال است و شیخ عبدالکریم افغانی مسئولیت آن را به عهده دارد.
جدا از حضور تاریخی افغانها در فلسطین، افغانها در تاریخ مبارزات این سرزمین هم نقش برجستهای داشتهاند. به عنوان مثال: محمد هارون المجددی فرزند محمدصادق المجددی سفیر سابق افغانستان در مصر، عملاً در تشکیلات مجاهدین اخوانالمسلمین علیه نیروهای انگلیسی حامی اسرائیل در جنگهای کانال سوئز شرکت کرد که بعداً به همین جرم در مصر زندانی شد.
در اواسط سلطنت محمدظاهر، آخرین شاه افغانستان، علماء و مبارزان مسلمان در کابل، برای مجاهدین قدس از مردم کمک مالی جمعآوری کردند. در اواخر سلطنت ظاهرشاه، موج بیداری اسلامی به دانشگاهها و مجامع علمی افغانستان نیز رسید. در آن زمان دفاع از قدس و مخالفت با رژیم صهیونیستی، از مواضع ثابت جنبش جوانان مسلمان افغانستان بود و ضمن تظاهرات خیابانی و انتشار مقالات در حمایت از فلسطینیها، شعار مرگ بر اسرائیل و زنده باد قدس نیز سرداده میشد.
بعد از کودتای اردیبهشت ۱۳۵7 و حمله ارتش سرخ به افغانستان، هزاران تن از جوانان و علمای دردمند امت اسلامی، به پاکستان رفتند و سپس با مجاهدین افغان وارد افغانستان شدند. در این میان، صدها تن از فرزندان فلسطین نیز شامل این جوانان فداکار بودند که به جبهات مختلف افغانستان رفتند و مردانه جنگیدند و دهها تن از آنها در سنگرهای جهاد، جان خود را از دست دادند.
به رغم رابطه عمیق دینی و تاریخیای که مردم افغانستان با فلسطین دارند، هنوز هم در این رابطه خلأهایی دیده میشود که به شرح زیر قابل طرح است:
1- کوتاهی در رسیدن به اخبار درست:
متأسفانه بیشتر افغانها، بخصوص کاربران شبکههای اجتماعی و گردانندگان رسانهها، به علت عدم آشنایی با زبان عربی، اخبار مربوط به خاورمیانه به صورت عموم و اخبار مربوط به روابط فلسطینیها و رژیم اشغالگر را به طور خاص از منابع فارسی و انگلیسیزبان غربی میگیرند. رسانههای فارسی و انگلیسیزبان غربی به نحوی در خدمت سیاستهای صهیونیستها هستند که در اخبار این رسانهها، همواره قاتل در جای مقتول قرار میگیرد. لذا مناسب است که فعالان افغان به جای انتخاب منابع همسو با رژیم صهیونیستی، به منابع قابل اعتماد مراجعه کنند.
2- عدم آگاهی درباره تاریخ رژیم صهیونیستی:
بسیاری از افغانهای نسل نو، هنوز نمیدانند که اسرائیل یک دولت غیر مشروع است که به کمک اروپاییها بخصوص انگلیس در قلب جهان اسلام به خاطر اهداف استعماری تشکیل شد. نسل جوان افغانستان باید تاریخ رژیم صهیونیستی را مطالعه کند و بداند که تعداد یهودیها قبل از سال 1948 در فلسطین، فقط سه درصد بودند.
3- عدم آگاهی در مورد ماهیت رژیم صهیونستی:
نسل نو افغان باید بداند که رابطه مستقیمی میان وجود رژیم اشغالگر در قلب سرزمین اسلامی و حفاظت از منافع غرب در این منطقه وجود دارد. غرب، بعد از پایان یافتن دوره استعمار قدیم و قوت گرفتن حرکت استعمارزدایی در جهان اسلام، مجبور بود به خاطر متفرق نگهداشتن دنیای عرب و تداوم غارت ثروتهای سرشار این منطقۀ نفتخیز، در کنار استقرار دولتهای وابسته در منطقه، تشکیلات نامتجانس صهیونیستی را به وجود بیاورد.
نتیجهگیری
قضیه فلسطین به مرحله حساسی رسیده است و نشانههای سقوط رژیم اشغالگر از داخل، بوضوح دیده میشود. آخرین نشانۀ آن شکست نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در عملیات طوفانالاقصی بود. این رژیم برای سرپوش گذاشتن بر شکست خود، حملههای سنگینی را به غیرنظامیان غزه آغاز کرده است که تاکنون هزاران تن از کودکان و زنان غزه جان خود را از دست دادهاند. در چنین شرایطی، بیتفاوت نشستن و به دعا اکتفا کردن برای هیچ مسلمانی، بخصوص مردم عدالتخواه و صلحدوست افغانستان، مناسب نیست. کمک مالی در چنین شرایطی، بزرگترین نیاز مردم غزه، برای تهیه مواد غذایی، معالجه زخمیها و اسکان آوارگان است.
افغانهایی که توانایی دارند، در کنار کمک به زلزله زدگان غرب افغانستان، باید از طریق نهادهای خیریه مطمئنِ فلسطینیها که در کشورهای مختلف جهان فعال هستند، کمکهای انسان دوستانه خود را ارسال کنند. دومین مسئولیت افغانها، تلاش در جهت درک درست قضیه فلسطین، فهم دقیق اوضاع جاری و تأیید مقاومت در غزه و محکوم کردن جنایات رژیم اشغالگر است.
در کنار این، امارت اسلامی افغانستان باید به شکل مداوم، جنایتهای روزمره ارتش رژیم اشغالگر را محکوم کرده و شرکای جنایت این رژیم از جمله آمریکا و دولتهای اروپایی را از ورود به دشمنی آشکار با ملتهای مسلمان، برحذر دارد. به رغم عدم به رسمیت شناخته شدن امارت اسلامی، با تصویر خوبی که از امارت اسلامی به عنوان طرف پیروز در جنگ با آمریکا در اذهان جهانیان وجود دارد، موضعگیری امارت اسلامی تأثیر مثبت خود را به نفع آزادی فلسطین و رسوایی بیشتر رژیم صهیونیستی، به دنبال خواهد داشت .
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»