کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی عملکرد ارتش پاکستان

پارادوکس ارتش پاکستان

rusi , 16 مهر 1402 ساعت 10:37

مترجم : منصوره اسکندران

امروز ارتش بیش از هر زمان دیگری، از سال 1947 تاکنون، در داخل پاکستان منفور است. بنابراین به جای مقاومت بیشتر در برابر عمران خان، باید عقب نشینی کرده و در رویکرد خود نسبت به سیاست داخلی تجدید نظر کند.
مهمتر از همه، ارتش باید متقاعد شود که از یک رابطه جدید با هند حمایت کند، اقدامی که می‏تواند ثروت اقتصادی و سیاسی پاکستان را متحول کند. ممکن است نارندرا مودی، نخست وزیر هند، شریک خوبی برای صلح به نظر نرسد، اما او در گذشته ژست‏های مثبتی را نسبت به پاکستان گرفته و در دور سوم ریاست جمهوری خود، به دنبال برخی دستاوردهای جدید خواهد بود.


مطالعات شرق/
 
ارتش پاکستان با همه ایرادهای فراوانش، تنها نهادی است که می‏‌تواند در برابر نیروهایی که آینده پاکستان را به خطر می‏‌اندازند مقاومت کند. با این حال، ارتش باید از رویارویی خود با عمران‏‌خان دست کشیده و به دنبال نوعی تفاهم با هند باشد.
بیشتر افراد، نظرات اشتباه زیادی در مورد ارتش پاکستان دارند. آنها بر این باورند که ارتش بیش از حد در سیاست دخالت می‏کند. انتخاب‏های بدی در سیاست خارجی انجام می‏‌دهد. مانع از برقراری صلح با هند می‌‏شود. بیشترِ تولید ناخالص داخلی را هزینه می‌‏کند، در اقتصاد عمیقاً جا افتاده است. سوابق آن پر از نقض حقوق بشر است. با این حال، اکنون ارتش تنها نهاد اصلی است که پاکستان را حفظ کرده است. در کشوری که سلاح هسته‏‌ای در اختیار دارد، بقای ارتش منظم از اهمیت ویژه‏‌ای برخوردار است. از قضا این نکته باید بیش از همه برای هند مهم باشد، زیرا تجزیه پاکستان، فاجعه منطقه‏‌ای بزرگی را به دنبال خواهد داشت. در این میان، اخیراً تغییرات قابل توجهی در ارتش رخ داده است که می‌‏تواند پیامدهای بزرگی به دنبال داشته باشد.
ارتش پاکستان بر این باور است که عمران‏‌خان، گزینه مناسبی برای نخست وزیری بعدی نیست، بنابراین بازیکن سابق کریکت، در حصر باقی مانده است و هیچ نقشی در انتخاباتی که قرار است در چند ماه آینده برگزار شود، بازی نخواهد کرد. انتخابات این دوره یک قمار بزرگ برای ستاد فرماندهی در راولپندی و ژنرال عاصم منیر رئیس جدید ستاد ارتش (COAS) است. به نظر می‌‏رسد که اقدامهای ارتش نتیجه داده است. حتی زمانی که عمران‏‌خان در ماه آگوست محکوم شد، شورش گسترده 9 می، ‏تکرار نشد. باید دید که آیا پیروان ستایشگر او که تحت فشارهای تورمی قرار گرفته‌‏اند، او را فراموش کرده‌‏اند؟ ممکن است یک دولت تکنوکرات یا یک ائتلاف ضعیف دیگر بین شریف/بوتو (گرچه بعید به نظر می‏‌رسد که همچنان با هم بمانند) مردم را برای شرکت در انتخابات و رأی دادن تشویق کند. بنابراین، دولت بعدی احتمالاً انتخابِ درصدِ کمی از جمعیتِ در حال رشد پاکستان خواهد بود.
رشد گسترده جمعیت پاکستان، یکی از عواملی است که آینده این کشور را به خطر می‏‌اندازد. در حال حاضر جمعیت این کشور 241 میلیون نفر است که از زمان استقلال در سال 1947 بیش از شش برابر شده است. نرخ بالای رشد جمعیت، فشار زیادی را بر ارائه دهندگان خدمات، بویژه آموزش و پرورش وارد می‏‌کند هرچند که مدارس اسلام‏گرا بسیار خوشحالند که این شرایط به آنها این فرصت را می‏‌دهد تا به بهانه پرکردن خلأ سیستم آموزشی مطالب افراطی خود را آموزش دهند. افزایش بیکاری و افزایش قیمت مواد غذایی به ناآرامی دامن می‌‏زند. بی شک به همین دلیل است که ارتش از روی کار آمدن سیاستمدار پوپولیستی که به اعتقاد او "محبوبیت شخصی مهم‏تر از حکومتداری سالم است"، نگران است.
روند نگران‎‌کننده دیگر در پاکستان، جدایی‌‏طلبی چهار ایالت (و یا شش ایالت اگر مناطق مورد مناقشه گیلگیت بلتستان و کشمیر آزاد را در نظر بگیرید) است. حزب مسلم لیگ پاکستان، اگرچه عمدتاً پنجابی بود، اما در هر شش ایالت جذابیت داشت. به همین ترتیب، حزب چپ میانه در زمان خود، اگرچه در خارج از سند مستقر بود اما می‌توانست در سراسر کشور رأی جمع کند. اما این شرایط دیگر صدق نمی‌کند. یکی از تحلیلگران برجسته، پاکستان را « کشوری ضعیف با بدن کتک خورده و روحی به شدت زخمی» توصیف کرده است.
ایالت‏های خیبر پختونخوا و بلوچستان، هنوز زخم‏های روحی شورش‏های اخیر و جنگ در افغانستان را با خود دارند. سِند نه تنها میزبان رقابت سنتی بین سندی‏ها و مهاجران (نوادگان پناهندگان هند در اواخر دهه 1940) است، بلکه اکنون جمعیت قابل توجهی پشتون در آن ساکن شده‌‏اند. مسکن نامناسب، خدمات ضعیف و جمعیت بالا، کراچی را به انبار باروت تبدیل کرده است. حتی در پنجاب، که به طور سنتی مرکز باثبات پاکستان است، فشارهای جمعیتی قربانی می‌گیرد. تأثیر تغییرات اقلیمی به زودی خود را در پاکستان نشان خواهد داد و بر پدیده مهاجرت پاکستانی‌‏ها افزوده خواهد شد.
ارتش را نمی‎‌توان به خاطر انفجار جمعیت مقصر دانست، اما این نهاد در مورد شکست پاکستان در ایجاد یک سیستم دموکراتیک باثبات مقصر است. کودتاها و مداخلات مداوم در طول 75 سال، باعث شده تا سیاستمداران هر زمان که شرایط ایجاب کرده از فرصت به نفع خود استفاده کرده‌‏اند. با این حال، از آنجا که جوامع طعمه شعارهای پوپولیستی شده‌‏اند، بنابراین، پاکستان تنها دموکراسی نیست که در آن سطوح اختیارات حکومت به طور قابل توجهی در سال‏های اخیر کاهش یافته است.
در این شرایط، یکی از ژنرال‏های سابق ارتش اذعان کرد که «زمان آن رسیده است که به جای دموکراسی از حکومت محافظت شود و آن را در اولویت قرار دهیم». این پیام، نشان دهنده آغاز دوره‌‏ای از حکومت ظاهراً غیرنظامی اما تحت کنترل شدید ارتش است. از قضا، این ممکن است به اقتصاد کمک کند. شهید جاوید بورکی اقتصاددان برجسته نشان می‏‌دهد که اقتصاد تحت نظارت نهاد نظامی بهتر عمل می‏‌کند. این در حالی است که ارتش تمایل دارد بودجه دفاعی را که در حال حاضر 6.27 میلیارد دلار است – (تقریباً حدود 3.83٪ از تولید ناخالص داخلی) محدود کند. این مقدار تقریباً دو برابر میانگین جهانی است. دلیل سطح بالای بودجه نظامی به دلیل تهدید محسوس از سوی هند و خطر واقعی تروریسم از جانب افغانستان است.
اما ارتش در سیاست خارجی، مهارت کمتری دارد. راولپندی به طور غریزی در برابر دستیابی به توافق با هند بر سر کشمیر مقاومت می‌‏کند. هم نواز شریف و هم بی نظیر بوتو، نخست وزیران سابق پاکستان، وقتی صحبت از گفتگو با هند به میان می‏‌آمد، از ارتش گله می‏‌کردند و حتی پرویز مشرف  رئیس جمهور سابق، که در سال‏های 2007 و 2008 به توافق با هند دست یافت، جزئیات این موضوع را به برخی فرماندهان ارشد اطلاع نداد چرا که احتمال می‏‌داد با مخالفت آنها مواجه شود.
در مورد افغانستان، این ارتش بود که عمدتاً مسئول به حکومت رسیدن طالبان که در آگوست 2021 قدرت را به دست گرفت، بود. درحالی که همه دولت‏های منطقه‏‌ای دیگر و جامعه بین‏‌المللی خواستار تقسیم قدرت در افغانستان بودند. فاجعه این اشتباه محاسباتی عظیم راولپندی این است که بهترین چشم‌‏انداز پاکستان برای بهبود اقتصادی، بهره‌‏برداری از موقعیت جغرافیایی عالی خود بین هند، ایران، چین و جمهوری‏‌های آسیای مرکزی به عنوان کریدور ایده‌آل برای تجارت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. به نظر می‏‌رسد تا زمانی که طالبان در افغانستان قدرت دارند، این ایده آغاز نخواهد شد.
ارتش پاکستان با وجود همه ایرادهایش، تنها نهادی است که روحیه وحدت ملی را القاء می‏کند. ساختار آن هنوز بر اساس سیستم قدیمی بریتانیا (سال‏های پس از 1857) است که از طیفی از قومیت‏ها در هر واحد نظامی تشکیل شده است. اگرچه پنجابی‏ها تمایل به تسلط دارند، اما پشتون‏ها، بلوچ‏ها و سندی‏ها نقش‏های اساسی دارند.
با این حال، ارتش به گونه‌‏ای در حال تغییر است که پیش‏‌بینی آینده را دشوار می‏‌کند. نخبگان اسلام‌‏آباد، لاهور و کراچی دیگر پسران خود را به ارتش نمی فرستند. در عوض، آنها را به دانشگاههای ایالات‏‌متحده و بریتانیا و یا برای کسب آمادگی برای کسب حرفه یا تجارت، به مراکز اقتصادی آن کشورها می‌‏فرستند. این امر پیوند بین نخبگان غیرنظامی و ارتش را از بین برده است. در عوض، افسران ارتش اکنون از طبقه متوسط و پایین‏‌تر هستند. آنها اسلام‏گرا نیستند، اما کمتر با طبقه کوچک حاکم در پاکستان و عادات غربی آن از جمله دموکراسی همدردی می‏کنند. آنها برای دشمنی با هند آموزش دیده‌‏اند، اما محتاط هستند و از گیرافتادن بیش از حد در مدار چین نیز خودداری می‌‏کنند. تغییر دیگر در ارتش پاکستان این است که ارتش پاکستان به نهادی تبدیل شده که کمتر دموکراتیک است. در اواخر سال 2001، رئیس جمهور مشرف با مخالفت قابل توجهی از سوی فرماندهان ارتش روبرو شد، اما امروزه فرمانده جدید ارتش بیشتر دیکتاتور است. این شرایط مایه تأسف است زیرا پاکستان پس از دهه‌‏ها حکومت ضعیف، به تصمیمات خوب نیاز دارد. امروز ارتش بیش از هر زمان دیگری، از سال 1947 تاکنون، در داخل پاکستان منفور است. بنابراین به جای مقاومت بیشتر در برابر عمران‌خان، باید عقب نشینی کرده و در رویکرد خود نسبت به سیاست داخلی    تجدید نظر کند مهمتر از همه، ارتش باید متقاعد شود که از یک رابطه جدید با هند حمایت کند، اقدامی که می‏تواند ثروت اقتصادی و سیاسی پاکستان را متحول کند. ممکن است نارندرا مودی، نخست وزیر هند، شریک خوبی برای صلح به نظر نرسد، اما او در گذشته ژست‏های مثبتی را نسبت به پاکستان گرفته و در دور سوم ریاست جمهوری خود، به دنبال برخی دستاوردهای جدید خواهد بود.
انتهای مطلب/


کد مطلب: 3578

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/3578/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir