چشمانداز امنیتی افغانستان تحت حاکمیت طالبان و تأثیر آن بر ثبات منطقهای و بینالمللی
گزارش پیش رو، به ارزیابی چشم انداز امنیتی افغانستان پس از به قدرت رسیدن طالبان پرداخته و ضمن بررسی روندهای اصلی، پیامدهای آن را برای صلح، امنیت و ثبات منطقهای و جهانی مورد واکاوی قرار میدهد. این گزارش، سه روند امنیتی اصلی در حال ظهور در افغانستان را شناسایی کرده است: (1) شکافهای درون طالبان، (2) حضور سازمانهای افراطی و تروریستی (3) ظهور گروههای مقاومت ضد طالبان.
این گزارش همچنین به بررسی منابع مالی طالبان، از جمله درآمدهای دولتی، کمکهای بین المللی و جریانهای مالی غیر قانونی پرداخته و تأثیر تحریمهای بین المللی را بر جامعه افغانستان ارزیابی میکند. بررسی خطرات بالقوه تحولات فوق الذکر، بر ثبات و امنیت جهانی و منطقهای نیز از دیگر بخشهای این گزارش است.
مطالعات شرق/
چکیده
گزارش پیش رو، به ارزیابی چشم انداز امنیتی افغانستان پس از به قدرت رسیدن طالبان در سال 2021 پرداخته و ضمن بررسی روندهای اصلی، پیامدهای آن را برای صلح، امنیت و ثبات منطقهای و جهانی مورد واکاوی قرار میدهد.
طالبان از زمان به قدرت رسیدن دوباره در افغانستان، با تحریمهای بینالمللی و انزوای دیپلماتیک مواجه شده، به نحوی که هیچ کشوری حاضر نشده است آن را به عنوان دولت مشروع افغانستان به رسمیت بشناسد. این تحول سیاسی، منجر به بروز یک بحران اقتصادی، انسانی و حقوق بشری شده و 28.3 میلیون نفر را در سال 2023 محتاج دریافت کمکهای بشردوستانه کرده است.
این گزارش، سه روند امنیتی اصلی در حال ظهور در افغانستان را شناسایی کرده است: (1) شکافهای درون طالبان، (2) حضور سازمانهای افراطی خشونت طلب و سازمانهای تروریستی جهانی و منطقهای و (3) ظهور گروههای مقاومت ضد طالبان. هرچند درگیریهای مسلحانه و خشونتبار تا حد زیادی کاهش پیدا کرده است اما با توجه به تنشهای روزافزون موجود بین جناحهای طالبان و رقابت آنها بر سر قدرت، هنوز نگرانیهایی درباره توانایی مقامهای غیر رسمی افغانستان برای حفظ کنترل خود در بلند مدت وجود دارد.
روابط جاری طالبان با شبه نظامیان افراطی خارجی و گروههای تروریستی بین المللی، مثل القاعده و داعش خراسان، تهدید جدی را متوجه امنیت منطقهای میکند. «تیم رصد شورای امنیت سازمان ملل» گزارش داده که القاعده از آزادی بیشتری در افغانستان تحت حاکمیت طالبان برخوردار شده است. این نگرانی وجود دارد که افغانستان دوباره به بهشتی برای تروریستهای بین المللی بدل شده و تأمین بودجه عملیاتی آنها نیز توسط گروههای تروریستی انجام شود که در زمینه اقدامهای تبهکارانه سازمان یافته بزرگ فعالیت دارند.
این گزارش همچنین به بررسی منابع مالی طالبان، از جمله درآمدهای دولتی، کمکهای بین المللی و جریانهای مالی غیر قانونی پرداخته و تأثیر تحریمهای بین المللی را بر جامعه افغانستان ارزیابی میکند. بررسی خطرات بالقوه تحولات فوق الذکر، بر ثبات و امنیت جهانی و منطقهای نیز از دیگر بخشهای این گزارش است.
در پایان نیز، براساس تحلیلهای انجام شده، پیشنهادهایی برای مداخلات کوتاه مدت و میان مدت شرکای مربوطه در سطوح ملی و منطقهای ارائه میشود تا بتوانند تهدیدهای امنیتی را کاهش دهند. این گزارش پیشنهاد میکند که جامعه بین المللی و سازمان ملل، توجه خود را معطوف به مقابله و کاهش خطرات نشأت گرفته از چشم انداز امنیتی در حال تغییر افغانستان کنند. پیشنهادهای اصلی ارائه شده در این گزارش عبارتند از: ادامه بررسی و ارزیابی اوضاع؛ همکاری با دولتهای منطقهای برای مبارزه با منابع مالی غیر قانونی و افزایش شفافیت؛ تقویت مدیریت و امنیت مرزی؛ و استفاده از تجربیات به دست آمده از برنامههای مقابله با افراطگرایی خشونت طلب.
این گزارش همچنین پیشنهاد میکند تا از طریق همکاری با کشورهای همسایه و انجام تبادلات اطلاعاتی، انجام عملیاتهای بازدارنده هماهنگ و تدوین راهبردهای مدیریت امنیت مرزی، به مقابله با قاچاق مواد مخدر و سایر کالاهای غیرقانونی پرداخته شود.
این گزارش از آن جهت حائز اهمیت است که میتواند از طریق ارائه یک تصویر جامع از وضعیت جاری و روندهای در حال ظهور در افغانستان، روند تصمیم سازی و برنامهریزی راهبردی را تسهیل کند.
روندهای امنیتی اصلی
از زمان بازگشت طالبان به قدرت در آگوست 2021، سه روند مهم ایجاد شده است که میتواند پیامدهای بالقوه عمیق و سریعی را برای ثبات و امنیت افغانستان و همچنین ثبات و امنیت کشورهای منطقه و فرا منطقه در پی داشته باشد. این روندها عبارتند از: (1) ایجاد شکافهای عمیق در درون طالبان، (2) خیزش گروههای افراطی خشونت طلب و گروههای تروریستی خارجی، و (3) ظهور خیزش مسلحانه علیه مقامهای غیر رسمی طالبان. هرچند این روندها هنوز در مراحل ابتدایی خود هستند اما با یکدیگر مرتبط بوده، رشد سریعی دارند و اگر مورد توجه قرار نگیرند ممکن است به یک نقطه غیر قابل بازگشت برسند.
روند امنیتی (1): شکافهای درونی طالبان
هرچند طالبان از دیرباز برای حفظ انسجام داخلی خود با چالشهایی مواجه بوده است اما نبرد آن با نیروهای خارجی و متحدان افغانستانی آنها، به این گروه کمک کرد تا بتواند در یک دوره حدودا 20 ساله، انسجام نسبی خود را حفظ کند. اما با پایان یافتن این نبرد و بازگشت دوباره طالبان به قدرت در سال 2021، به سرعت اختلافهایی در داخل این گروه شروع به نمایان شدن کردند. این اختلافها، در 4 حوزه ایجاد شدهاند و میتوانند چالشهایی را برای دولت غیر رسمی طالبان، سیاستهای داخلی، روابط دیپلماتیک با سایر نقاط دنیا و همچنین رابطه با سازمانهای تروریستی خارجی و گروههای افراطی خشونت طلب فعال در افغانستان ایجاد کنند. این 4 حوزه عبارتند از: (الف) شکافهای قبیلهای، (ب) شکافهای جناحی، (ج) جناحهای ایدئولوژیک و (د) از هم پاشیدگی ساختاری.
(الف) شکافهای قبیلهای
افغانستان یک کشور چند قومیتی و متشکل از چهار گروه اصلی است: پشتونها، تاجیکها، هزارهها و ازبکها. پشتونها که بزرگترین گروه قومی کشور را تشکیل میدهند، خود به قبایل و طوایف متعددی تقسیم میشوند. «دُرانیها» و «غلجاییها» دو قبیله اصلی در بین پشتونها هستند. درانیها عمدتا در جنوب افغانستان و غلجاییها عمدتا در شرق کشور ساکن هستند. این قبایل از گذشته دور (از زمان تشکیل کشور مدرن افغانستان در اواسط قرن 18) بر سر کسب قدرت با یکدیگر رقابت داشتند و این رقابت، به طور مستمر سیاستهای افغانستان را شکل داده است. جنبش طالبان که توسط درانیها، از جمله «ملا محمد عمر» و یاران نزدیک وی، در سال 1994 تشکیل شد نیز تحت تأثیر این نبرد قدرت قرار داشته است چون غلجاییها هم بعدها از طریق خانواده حقانی و سایر فرماندهان به آنها پیوستند. لذا از همان ابتدا، نوعی شکاف قبیلهای در درون جنبش وجود داشت. حالا که طالبان به قدرت رسیده، این شکاف پر رنگتر شده و سبب تشدید سایر اختلافهای درونی گروه شده است.
اکثر جنگجویان طالبان که 12 آگوست 2021 وارد کابل شدند و توانستند کنترل ساختمانهای کلیدی دولت (مثل کاخ ریاست جمهوری، وزارت کشور و اداره امنیت ملی) را در دست گیرند، غلجایی بودند. طبق گفته چند منبع مستقر در کابل که با آنها مصاحبه شد، این تصرف، از قبل با تنی چند از مقامهای دولت سابق که همگی از قبیله غلجایی بودند (از جمله رئیس دفتر رئیس جمهور، مشاور امنیت ملی و حتی خود اشرف غنی رئیس جمهور) هماهنگ شده بود تا بدین ترتیب، هسته قدرت همچنان در داخل غلجاییها باقی بماند.
لازم به ذکر است که این شکاف قبیلهای، سابقهای دیرینه داشته و ممکن است در آینده تشدید شود. طبق گفته منابع مستقر در کابل، این تنشها در حال افزایش است، به نحوی که برخی مقامهای رده بالای طالبان از قبیله درانی، از روند فعلی توزیع قدرت و مناصب دولتی راضی نیستند. برای مثال، رهبران ارشد درانی در کابینه طالبان (از جمله نخست وزیر، معاون وی و وزیر دفاع)، اتحادی را علیه اعضای مهم غلجایی کابینه (مثل سراج الدین حقانی، خلیل حقانی و عبدالحق واثق) تشکیل دادهاند. به گفته یکی از ناظران که دسترسیهایی به برخی جلسات کابینه دارد، اختلاف بین این دو جناح به قدری واضح است که هر موضوعی که به تأیید یکی از طرفها میرسد، طرف دیگر (حتی بدون هیچ دلیلی) با آن مخالفت میکند. این نشان دهنده آغاز اختلافهای درانی ـ غلجایی است که به صورت اختلافهای سیاسی واقعی در درون دولت جدید طالبان نمود پیدا کرده و ممکن است در آینده سبب تعمیق شکافهای داخلی جنبش شود.
(ب) شکافهای جناحی
علاوه بر شکافهای قبیلهای در دورن طالبان، یک شکاف ساختاری هم بین «شورای کویته» طالبان و «شبکه حقانی» طالبان وجود دارد. شورای کویته یا همان شورای رهبری، هسته اصلی جنبش طالبان بوده و عمدتا متشکل از چهرههای اهل جنوب افغانستان، به رهبری «ملا هبت ا... آخوندزاده» رهبر ارشد جنبش، است. شبکه حقانی که دست کم دو دهه قبل از طالبان فعالیت خود را آغاز کرده بود نیز در اولین ماههای شکلگیری طالبان در اواسط دهه 1990، به این جنبش پیوست اما استقلال غیر رسمی و همچنین مقر اصلی قدرت خود در جنوب افغانستان را همچنان حفظ کرد. به طور کلی، اعضای شورای کویته، خود را رهبران اصلی جنبش و پیروان واقعی ملا عمر، بنیانگذار طالبان، میدانند. آنها همچنین اکثریت جنبش را به لحاظ تعداد تشکیل میدهند. در سوی دیگر، شبکه حقانی به خاطر نقش نظامی فعالتر خود و ظرفیتهای عملیاتی که در جریان رهبری حملات بزرگ و متعدد خود بر ضد نیروهای غربی و افغان و همچنین عملیاتهات انتحاری، طی دو دهه گذشته، از خود نشان داده، خواهان گرفتن سهم بیشتری از قدرت در دولت جدید بوده است. در نتیجه، حقانیها سهم قابل توجهی از قدرت را در دولت جدید به دست آوردهاند. طبق گفته منابعی که در این گزارش با آنها مصاحبه شد، سراج الدین حقانی همچنان خود را رهبر ارشد دانسته و معتقد است که بعد از مرگ «اختر منصور» در سال 2016، باید به جای آخوندزاده بر کرسی رهبری مینشست.
شبکه حقانی و شورای کویته همچنین درباره رابطه با گروههای تروریستی خارجی و سازمانهای افراطی فعال در افغانستان با یکدیگر اختلاف نظر دارند. هرچند هر دو گروه، طی جنگ 20 ساله خود علیه جمهوری افغانستان و متحدان غربی آن، جنگجویان خارجی در صفوف خود داشته و با سازمانهای تروریستی غیر افغانستانی تعامل داشتهاند اما شبکه حقانی، به طور سنتی، ارتباط قویتری با گروههای خارجی داشته است، بخصوص با القاعده، داعش خراسان، گروههای مختلف پاکستانی و گروههای آسیای مرکزی مثل جنبش اسلامی ترکستان شرقی و جنبش اسلامی ازبکستان. در حال حاضر، بسیاری از این ارتباطات همچنان به قوت خود باقی است (شاهد این مدعا نیز کشته شدن ایمن الظواهری رهبر القاعده، معروف به دست راست سراج الدین حقانی، در خانه حقانیها در کابل بود).
اختلافهای جناحی در درون طالبان تاکنون منجر به بروز درگیریهای مسلحانه متعدد بین حامیان دو طرف شده است. یکی از مهمترین این درگیریها، در همان هفتههای اول به قدرت رسیدن طالبان و در کاخ ریاست جمهوری اتفاق افتاد. در ابتدا گفته شد که ملا برادر در جریان این درگیری کشته شده است اما بعد یک فیلم ویدئویی از وی منتشر شد و چند هفته بعد نیز خود وی در ملا عام حاضر شد. یک نمونه دیگر از درگیری بین این دو جبهه، حمله انتحاری به مسجدی در داخل وزارت کشور در تاریخ 5 اکتبر 2022 بود که در جریان آن، چهار عضو طالبان کشته شدند. علاوه بر اینها، درگیریهای پراکنده دیگری نیز بین این دو جناح وجود داشته که طالبان از انتشار اخبار آنها خودداری کرده است.
(ج) شکافهای ایدئولوژیک
مسئله دیگری که سبب بروز درگیری در داخل طالبان میشود، اختلاف نظرهای زیاد بین رهبران تندرو و میانهرو این گروه است. عناصر تندرو مثل ملا هبت ا... رهبر ارشد، ملا محمد حسن، ملا یعقوب، صدر ابراهیم، قاری فصیح الدین، ملا تاجمیر جواد و دیگران، اصرار دارند که طالبان همچنان باید ملتزم به اجرای یک تفسیر سختگیرانه از شریعت باشد، همه چهرههای سیاسی غیر طالبانی را از دولت بیرون کرده و قوانین پیوریتنی را به مرحله اجرا درآورد.(پیوریتن ها فرقه ای افراطی در مذهب پروتستان هستند که خود را نژاد اصیل و برتر می دانند . اشاره به این نام کنایه از باورهای افراطی است) در مقابل، رهبران میانهرویی چون ملا عبدالغنی برادر، ملا امیر خان متقی، شیر محمد عباس استانکزی، ملا عبدالسلام حنفی و دیگران، معتقد به فراگیر بودن ساختار دولت، میانهروی در سیاستها و تعامل با دنیا هستند. آنها بر این باورند که چنین اقدامهایی، سطحی از مشروعیت داخلی و جهانی مورد نیاز را به ارمغان خواهد آورد.
مسئله حق تحصیل زنان، یک موضوع جنجالی است که عمق اختلافهای موجود بین عناصر رادیکال و میانهرو طالبان را به تصویر کشیده است. مارس 2022، طالبان در ابتدا مبادرت به بازگشایی مدارس دخترانه کرد اما بعد به بهانه نبود معلم، کتاب درسی و لباس فُرم، این مدارس را تعطیل کرد. پیش از این، سازمان ملل موافقت کرده بود که حقوق معلمان را بپردازد. این تصمیم نشان دهنده عمق نفوذ جناحهای رادیکال جنبش است. به گفته مصاحبه شوندگان، علت اصلی تغییر تصمیم بازگشایی مدارس دخترانه این بود که ملا هبت ا... رهبر طالبان، به خاطر فشارهای وارده از جانب حلقه درونی مشاوران خود (که شامل عبدالحکیم حقانی قاضی القضات ، حسن آخوند نخست وزیر و دیگران میشد)، تصمیم خود را تغییر داد. تاکنون، عناصر تندرو، پیروز این منازعه و سایر موضوعهای مشابه بودهاند که این مسئله، طالبان را به سمت یک نظام حاکمیتی پیوریتنی و انحصاری سوق داده است.
(د) از هم پاشیدگی ساختاری
جنبش طالبان همچنین شکافهای داخلی را بین کادر رهبری و فرماندهان رده میانی خود (موسوم به «دلگیها» که رهبری واحدهای 70 تا 90 نفره از جنگجویان را بر عهده دارند) تجربه میکند. این فرماندهان، به لحاظ سنتی، در تصمیم سازیهای جنگی از سطح بالایی از استقلال برخوردار بودند و غالبا رابطه عملیاتی مستقیمی با گروههای تروریستی خارجی داشتند. از زمان روی کار آمدن دوباره طالبان در افغانستان، تنشهایی بین این فرماندهان و کادر رهبری به وجود آمده است، به نحوی که دلگیها مدعی هستند که آنها بار جنگ را به دوش کشیدهاند و حالا رهبران طالبان، به خاطر رسیدن به یک زندگی مجلل، دست از اهداف جهاد جهانی خود شستهاند. این وضعیت باعث شده است تا آنها از دستورات رهبران ارشد گروه تبعیت نکنند. طالبان تلاش کرده است تا برای کنترل این فرماندهان، آنها را وارد ساختارهای رسمی وزارت دفاع، وزارت کشور و اداره اطلاعات کند. اما دلگیها در مقابل این کار مقاومت کردهاند که یکی از دلایل آن، ارتباط این فرماندهان با گروههای تروریستی خارجی بوده است. در واقع، این مقاومت تا حدودی به خاطر نفوذ گروههای تروریستی خارجی بر فرماندهان دلگی بوده است چون ادغام این فرماندهان در ساختارهای دولت سبب به حاشیه رانده شدن جنگجویان خارجی خواهد شد.
نتیجهگیری
وجود این شکافهای مختلف در درون طالبان نشان میدهد که این جنبش، دیگر یک بازیگر متحد و یکپارچه نیست و نمیتواند در مورد مسایل مهم، یک روند عملی واحد را در پیش گیرد. این شکافها، باعث شده است تا آن جنبش نسبتا منسجم گذشته، حالا به مجموعهای از گروههای رقیب بدل شود که هر کدام دستور کارهای متفاوتی را دنبال میکنند و همگی برای کسب قدرت و منابع در داخل دولت غیر رسمی طالبان با یکدیگر رقابت میکنند. اختلافهای درونی طالبان، فراتر از مباحث ایدئولوژیک بوده و ریشه در تاریخ افغانستان، ساختار اجتماعی و قدرت طلبی دارد. این شکافها به سرعت در حال گسترش و تعمیق هستند که این وضعیت خطر وقوع درگیریهای خشونت بار را در درون جنبش افزایش میدهد. تعداد عناصر میانهرو طالبان که جامعه جهانی در قطر با آنها وارد مذاکره شد، به اندازهای کم است که نمیتوانند اثرگذاری زیادی روی اجرای تعهدات وعده داده شده از سوی طالبان به جامعه بین المللی (در مسایلی چون حقوق بشر، ارتباط با گروههای تروریستی خارجی و سازمانهای تبهکار فراملی) داشته باشند. در نتیجه، جامعه جهانی نمیتواند روی تعهدات طالبان درباره این مسایل حساب باز کرده و به آنها اعتماد کند.
اختلافهای درونی طالبان موضوع مهمی است که میتواند منجر به رشد جرایم سازمان یافته و تروریسم شود. این بدان خاطر است که نبود وحدت و نبود کنترل و فرماندهی موثر در درون جنبش ممکن است باعث شود که رهبران نتوانند تصمیمهای خود را به شکل موثری به مرحله اجرا درآورده و مانع از همکاری جناحهای سطح پایینتر با گروههای خارجی شوند. نمونه بارز این مسئله، سرپیچی فرماندهان دلگی از دستور رهبران طالبان درباره پیوستن به سازمانهای رسمی دفاعی و امنیتی کشور است.
روند امنیتی (2): گروههای تروریستی و گروههای افراطی خشونت طلب منطقهای و جهانی
طی دو دهه گذشته، علاوه بر طالبان، گروههای افراطی خشونت طلب و گروههای تروریستی غیر افغانستانی متعددی در افغانستان فعالیت داشتهاند. به قدرت رسیدن طالبان، فرصتی را در اختیار این گروهها قرار داده است تا به تقویت نیروهای خود پرداخته و مبادرت به اجرای برنامههای خشونت بار و افراطی در نقاط مختلف دنیا کنند. این در حالی است که شمار زیادی از این گروهها با یکدیگر در ارتباط بوده و رابطه دوستانهای نیز با جناحهای مختلف طالبان دارند. طبق آخرین گزارشهای منتشر شده، در حال حاضر 14 گروه تروریستی و افراطی فعال در داخل افغانستان وجود دارند که عبارتند از: القاعده، داعش خراسان، القاعده شبه قاره هند، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، جنبش اسلامی ازبکستان، لشکر طیبه، تحریک طالبان پاکستان، لشکر جهنگوی، جیش محمد، اتحاد جهاد اسلامی، حرکت المجاهدین، گروه طارق گیدر، حرکت الجهاد الاسلامی و جماعت الاحرار.
این گروههای تروریستی و افراطی، به واسطه ارتباطات ایدئولوژیکی، خانوادگی و عملیاتی، با یکدیگر مرتبط هستند، به نحوی که بسیاری از آنها با یکدیگر و با طالبان در ارتباط هستند. این به هم پیوستگی میتواند پشتیبانیها و همکاریهای متقابلی را بین این گروهها ایجاد کرده و آنها را قادر سازد تا اقدامهای خود را به شکل موثرتری انجام دهند.
ارتباطات ایدئولوژیک
بسیاری از رهبران این گروهها، با رهبر ارشد طالبان به عنوان «امیرالمومنین»، بیعت کردهاند. این یعنی، این گروهها رهبر طالبان را به عنوان رهبر کل جامعه اسلامی در سرتاسر جهان پذیرفتهاند. این بدان معنا است که اختلافهای نژادی، قومی، ملی، زبانی و سایر اختلافهای موجود بین گروهها، در برابر هویت مشترک آنها به عنوان مسلمان، در درجه دوم اهمیت قرار دارد. این بیعت اهمیت بالایی در ایدئولوژی این گروهها داشته و لذا به واسطه هر نوع توافق احتمالی با غیر مسلمانان یا مسلمانانی که به زعم آنها مرتد هستند، این بیعت شکسته نخواهد شد. این وحدت قدرتمند ایدئولوژیک، به این گروهها امکان میدهد تا برای رسیدن به یک هدف مشترک با یکدیگر همکاری کنند.
البته داعش خراسان، در زمینه بیعت ایدئولوژیک با رهبر ارشد طالبان، یک مورد استثنا است. در واقع، این گروه بیشتر به دنبال رقابت با طالبان بوده است تا تبعیت از آن. داعش خراسان نیز مثل داعش شامات، از همان ابتدا، رهبری طالبان را نپذیرفت و به رقیبی سرسخت برای این جنبش بدل شد. از همان اوایل سال 2015، داعش خراسان و طالبان در مناطق شرقی و جنوبی افغانستان با یکدیگر درگیر شدند و این درگیری سالها ادامه داشته است.
در این میان، یک مورد استثنا وجود دارد. در شرایطی که دو گروه همچنان در شرق افغانستان با یکدیگر درگیر بودند، در مناطق شمالی افغانستان (بخصوص در بغلان، بدخشان و قندوز) برای مقابله با نیروهای دولتی افغانستان، سطحی از همکاری را تجربه کردند. شاید این همکاری تا حدودی به این خاطر بوده است که جنگجویان داعش خراسان در شمال افغانستان، برخلاف جنگجویان حاضر در شرق، عمدتا اهل آسیای مرکزی بودند تا اهل پاکستان یا افغانستان. این جنگجویان به حمایت طالبان نیاز داشتند تا بتوانند جای پای خود را در شمال افغانستان حفظ کرده و از آنجا، به دنبال تحقق اهداف خاصتر خود در آسیای مرکزی باشند. بنابراین، برای جنگجویان داعشی، انجام این همکاری در شمال افغانستان، مهمتر از تفاوتهای ایدئولوژیک آنها با طالبان بود. این سناریو، هم اکنون نیز در جریان بوده و بخشهای خاصی از داعش خراسان همچنان به همکاری خود با جناحهای خاصی از طالبان در بخشهای مختلف افغانستان (بخصوص در شمال) ادامه میدهند.
ارتباطات خانوادگی
در چهار دهه گذشته، جنگجویان خارجی، طی سه موج به افغانستان آمدهاند. موج اول، پس از حمله شوروی به افغانستان در سال 1979 بود که با نام «عرب افغانها» مشهور شدند. اینها غالبا داوطلبان عربی بودند که برای پیوستن به جبهه مجاهدین و مقاومت در برابر دولت کمونیستی افغان به افغانستان آمدند. تعداد آنها حدود 10.000 نفر تخمین زده شد. در نهایت، بسیاری از این جنگجویان در اواخر دهه 1980، ذیل پرچم القاعده به رهبری اسامه بن لادن سازماندهی شدند. پس از سقوط رژیم کمونیستی افغانستان در سال 1992، بسیاری از این جنگجویان، از جمله بن لادن، به کشورهای خود بازگشتند. اما شماری از آنها، به خاطر ازدواج با دختران افغانستانی، در این کشور ماندند. با به قدرت رسیدن طالبان در سال 1996، بن لادن به افغانستان بازگشت و موج دوم جنگجویان خارجی نیز وی را همراهی کردند. این بار، این جنگجویان تنوع بیشتری داشتند و اتباع کشورهای تازه استقلال یافته آسیای مرکزی و قفقاز را نیز شامل میشدند. ماجرای 11 سپتامبر، حمله آمریکا به افغانستان و سقوط دولت طالبان منجر به پراکنده شدن این جنگجویان خارجی شد. اما با خیزش طالبان در سال 2007، جنگجویان خارجی دوباره به افغانستان بازگشتند تا دوشادوش طالبان نبرد کنند. از آن زمان به بعد، این جنگجویان در افغانستان ماندهاند.
در طول این دورههای درگیری، ازدواجهایی بین افغانها و خارجیها (از جمله اتباع عرب و آسیای مرکزی) صورت گرفت و منجر به تولد هزاران کودک دو رگه افغانستانی شد. در حالی که بسیاری از این افراد به طور کامل در جامعه افغانستان ادغام شدند، برخی دیگر (مثل پدران شان) به طالبان یا سازمانهای تروریستی و افراطی خارجی ملحق شدند. از زمان به قدرت رسیدن دوباره طالبان در سال 2021، برآورد میشود که حدود 3000 «عرب افغان» جدید (به غیر از افرادی که از قبل بودند) به صفوف طالبان پیوستهاند. همچنین منابع افغانستانی گزارش میدهند که طالبان برای جنگجویان خارجی، پاسپورت و کارت ملی افغانستانی صادر میکند تا آنها را از تیررس جستوجوهای بین المللی پنهان کرده و به طور بالقوه آنها را قادر سازد تا در صورت لزوم برای انجام عملیات به خارج از کشور سفر کنند. این نشان میدهد که طالبان به شکل فعالی سعی دارد تا از حضور این جنگجویان خارجی در افغانستان حمایت و حفاظت کند.
وجود ارتباطات گسترده و عمیق خانوادگی بین گروههای شبه نظامی مختلف خارجی و طالبان، عامل مهم دیگری است که مانع از قطع ارتباط طالبان با این گروهها میشود. این ارتباطات خانوادگی احتمالا انگیزهای قوی برای طالبان است تا رابطه خود با این گروهها را (حتی در صورت وجود اختلافهای ایدئولوژیک احتمالی) حفظ کند.
ارتباطات عملی
جنبههای عملی روابط بین این گروهها نیز موضوع مهمی بوده و ممکن است نسبت به هر نوع تعهد وعده داده شده از سوی طالبان به جامعه جهانی در توافق دوحه مهمتر باشد. در طول جنگ 20 ساله طالبان، این گروهها، جنگجویان، منابع مالی، ظرفیتهای فنی و امکان ارتباط با بازیگران افراطی خارج از افغانستان را برای طالبان مهیا کردهاند. در مقابل نیز طالبان به آنها پناهگاه داده، اجازه داده است تا از خاک افغانستان برای انجام برنامههای خود در منطقه و فراتر از آن استفاده کنند، از آنها در برابر حملات نیروهای افغانستانی و ناتو حفاظت کرده و به آنها امکان داده است تا جهاد خود بر ضد کفار را رهبری کنند. این رابطه دو سر بُرد، تا به امروز نیز ادامه یافته است، به نحوی که جنگجویان خارجی غالبا دوشادوش نیروهای طالبان، در نبرد در برابر جنگجویان مقاومت در پنجشیر و اندراب حضور دارند. این جنگجویان خارجی، داراییهای ارزشمندی برای طالبان به حساب میآیند چون گاهی تعداد زیادی از نیروهای افغانستانی به خاطر عدم دریافت دستمزد کافی و حمایتهای لجستیکی، از صفوف طالبان خارج میشوند. این در حالی است که جنگجویان خارجی چنین امکانی را ندارند چون در این صورت، امکان برخورداری از یک زندگی عادی را در افغانستان نداشته و در عین حال، امکان بازگشت به کشور خود را نیز ندارند. این یعنی، حفظ رابطه نزدیک با طالبان، یک اقدام مفید و بی دردسر برای دو طرف است.
روند امنیتی (3): مقاومت مسلحانه ضد طالبان
در حال حاضر، مقاومت مسلحانه بر ضد طالبان رو به افزایش است که البته این مقاومت در مقیاس کوچک و به صورت پراکنده است. دست کم 13 گروه مسلح شکل گرفته است و اغلب آنها مدعی هستند که به صورت فعال درگیر عملیاتهای پراکنده بر ضد طالبان در نقاط مختلف کشور هستند. این گروهها به شرح ذیل هستند: جنبش مقاومت برای عدالت (RMJ)
این گروه در سال 2003 توسط «عبدالغنی علیپور» تأسیس شد. وی از فرماندهان «حزب وحدت» بود که نیروهای آن عمدتا هزاره بودند.این گروه در سال 2021 با نیروهای دولتی افغانستان وارد درگیری شد و گفته میشود که نیروهای آن توانستند یک بالگرد ارتش را سرنگون کرده و موجب مرگ 9 خدمه آن شوند. این گروه با حملات سنگین ارتش مواجه شد و در آستانه از هم پاشیدگی قرار داشت. این گروه اخیرا در چند ولایت هزاره نشین (مثل غزنی، وردک، غور، بامیان و دایقندی) فعالیت خود را از سر گرفته است. جبهه مقاومت ملی (NRF)
جبهه مقاومت ملی، آگوست 2021، به رهبری «احمد مسعود» (فرزند فرمانده مشهور احمد شاه مسعود) تأسیس شد. این گروه فعالترین گروه مسلح ضد طالبانی بوده و جنگجویان آن عمدتا از قوم تاجیک هستند. در حال حاضر، عملیاتهای این گروه معطوف به ولایات پنجشیر، اندراب، پروان و کاپیسا است. پس از به قدرت رسیدن طالبان، این گروه توانست تا چند هفته کنترل ولایت پنجشیر را در دست گیرد. به دنبال این اقدام، طالبان به همراه هزاران جنگجوی طالبانی و خارجی، حمله همه جانبهای به این منطقه صورت داد. با همه اینها، جبهه مقاومت توانست پس از این حمله، شمار اندکی از نیروهای خود را در کوهستانهای پنجشیر نگه داشته و به تدریج نیروها و حوزه عملیاتی خود را گسترش دهد. در حال حاضر، مسعود و سایر اعضای این جبهه، در تاجیکستان اقامت دارند. جبهه آزادی ملی (NFF)
جبهه آزادی ملی، ژانویه 2022 توسط ژنرال «محمد یاسین ضیاء» فرمانده سابق ستاد کل نیروهای مسلح افغانستان تشکیل شد. در حال حاضر، نیروهای این جبهه عملیاتهای ضد طالبانی را در ولایات اندراب، تخار، قندوز و بدخشان انجام میدهند. ژنرال ضیاء (در یک مصاحبه از راه دور با نگارنده این گزارش) اعلام کرد که این جبهه طرحهای بلندپروازانهای دارد که فراتر از تشکیل یک نیروی شورشی کوچک صرف است. وی توضیح داد که این جبهه توانسته است، با همکاری ژنرال «ضیاء سراج» رئیس سابق اداره امنیت ملی، فهرست کاملی از نیروهای نظامی افغانستان (اعم از پلیس، ارتش و نیروهای اطلاعاتی) را تهیه کرده، حدود 70 درصد از آنها را گرد هم آورده و ساز و کارهای مجازی را برای هماهنگی بین آنها ایجاد کند. این گروه تمایل دارد تا بخشی از این نیروها را در شورشهای ضد طالبانی جاری و آینده مورد استفاده قرار داده و علاوه بر این، به طور پیوسته با نیروهای نظامی و امنیتی کشور (که برای آموزش آنها طی دو دهه گذشته، میلیاردها دلار هزینه شده است) در تماس باشد تا بتواند برای افغانستان پسا طالبان، یک دارایی ملی ارزشمند در اختیار داشته باشد. جبهه افغانهای آزاد (FAF)
این گروه که هیچ رهبر نمادینی ندارد، ژانویه 2022 تأسیس شد. این گروه در ولایات کابل، کاپیسا، خوست و پروان فعالیت دارد و ارتباطاتی با «جبهه مقاومت ملی» به رهبری احمد مسعود دارد. ببرهای آزاد ترکستان (FTT)
این گروه، فوریه 2022، تحت رهبری «یار محمد دوستم» (فرزند مارشال دوستم معروف) اعلام موجودیت کرد. نیروهای این گروه عمدتا ازبک بوده و بیشتر آنها عضو «جنبش ملی اسلامی» (گروهی که توسط پدر دوستم تأسیس شد) بودند. گفته میشود که این گروه در ولایات فاریاب و جوزجان در شمال افغانستان فعالیت دارد. تحریک اسلامی ملی آزادی افغانستان ((NIFMA
این گروه، مارس 2022، توسط ژنرال «خالد عزیز» از فرماندهان ارتش ملی افغانستان تشکیل شد. ولایات کنر و ننگرهار در شرق افغانستان و هلمند در جنوب این کشور، حوزههای عملیاتی جاری این گروه هستند. اعضای این گروه عمدتا پشتون هستند. جنبش آزادی و دموکراسی (FDM)
این گروه که آوریل 2022 تأسیس شد، متشکل از اعضای «حزب وحدت اسلامی» است. این جنبش، گروهی با قومیت هزاره است که مناطق شیعه نشین را به عنوان حوزههای عملیاتی اصلی خود اعلام کرده است. شورای عالی مقاومت (SRC)
این گروه که به عنوان «حلقه آنکارا» معروف است، یک گروه دوگانه سیاسی و نظامی است که سازمان دهندگان آن غالبا رهبران «حزب جمعیت اسلامی» (حزب استاد برهان الدین ربانی فقید که در دهه 1970 تأسیس شد) هستند. این شورا، مارس 2022 تشکیل شد و افرادی چون «عطا محمد نور» والی سابق بلخ و «محمد یونس قانونی» معاون سابق رئیس جمهور در زمان کرزی، در رأس کادر رهبری آن قرار دارند. در حال حاضر، این گروه مدعی است که مشغول انجام عملیاتهای شورش محدود در مناطق مرکزی و شمالی افغانستان است. حزب دموکراتیک خلق افغانستان (PDPA)
این گروه، آوریل 2022، توسط برخی اعضای حزب دموکراتیک خلق و نسل جوانتر افغانهایی که اعتقاد سوسیالیستی داشتند تأسیس شد. این گروه مدعی فعالیت در شرق و جنوب افغانستان است. جبهه آزادی نورستان غربی (WNFF)
این گروه، آوریل 2022، در ولایت نورستان تشکیل شد. خیزش آزادی (FU)
این گروه که مارس 2022 در ولایت دایکندی در مرکز افغانستان تأسیس شد، عمدتا متشکل از نیروهای هزاره، بخصوص پیروان تفکر «عبدالعلی مزاری»، است. مزاری رهبر گروه هزاره «حزب وحدت» بود که در سال 1996 به دست طالبان کشته شد. یگان گرگها (WU)
یک گروه کوچک از جنگجویان ازبک که وفادار به مارشال عبدالرشید دوستم هستند. این گروه که می 2022 تشکیل شد، مدعی است که در ولایت بغلان فعالیت دارد. جبهه میهنی (PF)
این گروه، می 2022 تشکیل شد و مدعی است در ولایات غزنی، کابل و هرات فعالیت دارد.
نتیجهگیری
طبق نظریههای کارشناسان، شورشیان معمولا در سه مرحله فعالیت میکنند: فعالیت سیاسی، جنگ چریکی و جنگ متعارف. در مرحله سیاسی، گروههای شورشی برای جمع آوری نیرو و کسب حمایت محلی، در میان مردم کار میکنند و حتی ممکن است برای دریافت حمایتهای مالی و لجستیکی مورد نیاز برای شورش، در خارج از حوزه عملیاتی خود (از جمله در کشورهای خارجی) نیز فعالیت سیاسی انجام دهند. در مرحله جنگ چریکی، شورشیان برای حمله به مواضع دشمن، از تاکتیکهای مختلف جنگ چریکی استفاده کرده و در عین حال، سعی میکنند با عدم تصرف سرزمینی و نداشتن یک آدرس مشخص و ثابت، جلوی حملات انتقامی دشمن را بگیرند. با افزایش اندازه و قدرت گروههای شورشی، این گروهها ممکن است وارد مرحله سوم که همان جنگ متعارف است شوند و به منظور شکست دادن دشمن و تغییر وضعیت موجود، با دشمن خود در میدان نبرد رو به رو شوند. طالبان در جریان جنگ 20 ساله خود، از هر سه مرحله مذکور عبور کرد.
به نظر میرسد که گروههای ضد طالبانی در حال حاضر در مراحل اولیه فعالیت سیاسی باشند. این گروهها، کوچک و پراکنده بوده و هر کدام از آنها تلاش دارد تا با جمع آوری منابع و عضوگیری، جای پای خود را تثبیت کند. اگر طالبان همچنان به سیاستهای انحصاری و افراطی خود ادامه دهد، پتانسیل رشد را برای این گروهها مهیا خواهد کرد. شاید برخی از این گروهها هرگز موفق نشوند اما برخی دیگر ممکن است رشد کرده و تبدیل به نیروی مقاومت قدرتمندی شوند که بتواند طالبان را در نقاط مختلف کشور به چالش بکشد. در حال حاضر، همه مولفههای لازم برای ظهور یک نیروی مقاومت بزرگ مهیا است و گذشت زمان میتواند این پتانسیل را بالفعل کند. برخی از این مولفهها عبارتند از: نارضایتی مردم، وجود نیروی انسانی کافی با تجربه و مهارت جنگی (شمار زیادی از جنگجویان حاضر در جنگهای گذشته و بیش از 300.000 نیروی نظامی و امنیتی آموزش دیده که به دنبال یک منبع درآمد هستند)، وجود تجهیزات جنگی مورد نیاز (تسلیحات به جای مانده از نیروهای آمریکایی و ناتو، فروش سلاح از سوی اعضای کم درآمد طالبان و یا تأمین تسلیحاتی شورشیان توسط کشورهایی که از جانب طالبان یا گروههای تروریستی خارجی و افراطی وابسته به آن احساس خطر میکنند)، وجود اراضی کوهستانی و صعب العبور در افغانستان که زمینه را برای جنگهای چریکی شورشیان مهیا میکند.
ابزارها و فرصتهای درآمدزایی برای طالبان و سایر گروهها
طالبان از زمان به قدرت رسیدن در آگوست 2021، ساختار دوگانه خود را به عنوان یک دولت غیر رسمی و یک جنبش شورشی حفظ کرده است. آنها در عین حال که کنترل همه نهادهای دولتی را در دست گرفتهاند، ساختار جنبش خود را نیز حفظ کردهاند. این وضعیت، هم کارکرد نظامی دارد و هم میتواند به حوزههای غیرنظامی مثل درآمدزایی و جریانهای مالی طالبان کمک کند.
سه سطح وجود دارد که میتوان براساس آنها، منابع و ابزارهای درآمدی و مالی طالبان و سایر گروههای تروریستی و افراطی فعال در افغانستان را مورد ارزیابی قرار داد: منابع و ابزارهای درآمد زایی و سازو کارهای مالی در (1) سطح دولت، (2) سطح گروه و (3) سطح فردی.
ساز و کارهای درآمدی در سطح دولتی
در سطح دولتی، طالبان در حال حاضر از طریق دو کانال اصلی درآمدزایی میکند: (الف) جمع آوری درآمدهای رسمی دولت و (ب) کمکهای خارجی.
درآمدهای رسمی دولت
وزارت دارایی افغانستان، منابع درآمدی خود را به سه گروه اصلی تقسیم کرده است: درآمدهای مالیاتی، درآمدهای گمرک و درآمدهای غیر مالیاتی.
•درآمدهای مالیاتی طالبان، 608.607.377 دلار آمریکا بوده است.
•درآمدهای گمرکی طالبان، 724,304,013 دلار آمریکا بوده است.
•درآمدهای غیرمالیاتی طالبان نیز 709,277,727 دلار آمریکا بوده است.
در مجموع، دولت طالبان در سال مالی 2023 ـ 2022 حدود 2042189117 دلار آمریکا درآمد دولتی داشته است.
کمکهای خارجی
در حال حاضر، سازمان ملل اصلیترین منبع کمکهای خارجی در افغانستان است. این کمکها، علاوه بر اینکه در حوزههای بشردوستانه مصرف میشوند، به حفظ ثبات نرخ ارز و جلوگیری از تورم افسار گسیخته در افغانستان نیز کمک میکنند. سایر کشورها از جمله چین، ایران و پاکستان نیز کمکهای مالی به افغانستان داشتهاند که البته رقم آنها نسبتا ناچیز بوده است و مشخص نیست که طالبان چگونه این کمکها را توزیع و مدیریت کرده است. لذا تضمین شفافیت در نحوه استفاده از این کمکها، حایز اهمیت است.
ساز و کارهای درآمدزایی در سطح گروه
اطلاعات مربوط به درآمدزایی در سطح گروه، بر خلاف درآمدهای دولتی، چندان دقیق و شفاف نبوده و عمدتا مبتنی بر اطلاعات از قبل موجود است. به گفته منابع، طالبان از زمان به قدرت رسیدن در سال 2021، درآمدهای خود را به عنوان یک گروه افزایش چشمگیری داده است. این درآمدها عمدتا از بازار غیرقانونی به دست میآید و البته یک سری درآمدهای نسبتا مشروع (مثل کمکهای خصوصی و جمع آوری زکات) را نیز شامل میشود.
در بازار غیرقانونی، دست کم هفت نوع فعالیت تبهکاری سازمان یافته فرا ملی وجود دارند که مبالغ هنگفتی را نصیب طالبان و سایر گروههای تروریستی و افراطی میکنند. این فعالیتها عبارتند از: تولید و قاچاق مواد مخدر (شامل تریاک، حشیش و مت آمفتامین)، استخراج غیر قانونی معادن، قاچاق انسان و قاچاق مهاجران، قاچاق اسلحه، قاچاق میراث فرهنگی و جرایم مربوط به پوششهای گیاهی و جانوری.
ساز و کارهای درآمدزایی در سطح فردی
جنبش طالبان دارای یک ساختار سلسله مراتبی است، به نحوی که افراد در سطوح و ردههای مختلف از سطح قابل توجهی از اختیار و استقلال برخوردار هستند. به لحاظ تاریخی، فرماندهان رده پایین و رده میانی، دستورهای راهبردی را از رهبران دریافت میکنند اما در زمینه عضوگیری، درآمد زایی و اتخاذ تصمیمهای عملیاتی در سطح محلی، از نوعی آزادی عمل برخوردار هستند. لذا این افراد میتوانند هم برای درآمد شخصی و هم برای تأمین معیشت سربازان خود، به منابع درآمدی خود تکیه کنند. این درآمدزایی دست کم از چهار طریق انجام میشود: ضبط و مصادره داراییهای مقامهای دولتی و سیاستمداران سابق و همچنین تجار و اشخاص حقیقی، اخاذی، گروگانگیری و دریافت رشوه.
ساز و کارها، حوزهها و کارگزاران انتقال دهنده پول
از آنجا که به واسطه تحریمهای اعمال شده بر ضد طالبان، هیچ نظام بانکی رسمی در افغانستان وجود ندارد، نحوه نقل و انتقال پول به داخل و خارج از افغانستان مشخص نیست. با این حال، یک سری اطلاعات کلی در این باره وجود دارند که به شرح ذیل هستند: ساز و کارهای انتقال پول
بازیگران غیرقانونی در افغانستان، ساز و کارهای مختلفی برای نقل و انتقال پول دارند که مهمترین آنها عبارتند از: نظام حواله، استفاده از پیک برای انتقال پول و پولشویی تجارت محور. حوزههای نقل و انتقال پول
عایدات غیرقانونی در افغانستان، معمولا راهی کشورهای آسیای مرکزی، چین، ایران، پاکستان، ترکیه و امارات میشوند. گفته میشود که از کشورهای دیگری (بخصوص قبرس و کشورهای حوزه بالتیک) نیز برای انباشت و پنهان کردن سرمایه بازیگران غیرقانونی در افغانستان استفاده میشود. کارگزاران حرفهای
شماری از بازیگران حرفهای، از جمله شرکتهای حسابداری، شرکتهای حقوقی، نهادهای ثبت شرکت، آژانسهای مسافرتی و غیره وجود دارند که روند انتقال، انباشت و پولشویی وجوه غیرقانونی به دست آمده در افغانستان و سایر نقاط را تسهیل میکنند. طالبان، شبکه حقانی و داعش خراسان نیز از مجموعهای از نهادهای قانونی مثل شرکتهای صادرات ـ واردات، شرکتهای ساختمانی، پمپهای گاز و همچنین سازمانهای خیریه برای تسهیل نقل و انتقال وجوه غیرقانونی استفاده میکنند. البته هنوز اطلاعات دقیقی درباره جنبههای مختلف این مسئله وجود ندارد. تأثیر تحریمها
هدف از وضع تحریمهای اقتصادی و مالی جاری بر ضد طالبان، جلوگیری از دسترسی آنها به منابع مالی و محدود کردن توانایی آنها برای نقل و انتقالات مالی است. هرچند این اقدامها، به اصطلاح، «هدفمند» هستند اما تأثیر به شدت مخربی بر جامعه و اقتصاد افغانستان داشتهاند. با توجه به اینکه این تحریمها منجر به کاهش چشمگیر فعالیتهای اقتصادی قانونی شده است، مردم افغانستان مجبور شدهاند تا برای امرار معاش و بقای خود، به بازارهای غیر قانونی روی بیاورند.
به علاوه، ممنوعیت تجارت با دلار و خارج شدن نظام بانکی افغانستان از سوئیفت، رابطه این کشور را با شبکه مالی جهانی قطع کرده است. در نتیجه، افغانها برای تراکنشهای مالی خود، به شکل روزافزونی به کانالهای غیرقانونی و غیر رسمی روی آوردهاند. این روشی است که طالبان و سایر گروههای تروریستی و افراطی هم برای دور زدن تحریمها از آنها استفاده میکنند.
هرچند تحریمها به نحوی سبب محدود شدن منابع مالی طالبان شدهاند اما اثرات ناخواسته مخرب آن بر جامعه و اقتصاد افغانستان ممکن است بر نتایج خواسته محدود آن غلبه پیدا کند.
ارزیابی تهدیدات بالقوه پیش روی امنیت و ثبات کشورهای منطقه و فرا منطقه
سال گذشته، افغانستان چالشهای متعددی را تجربه کرد؛ چالشهایی که تبعات زیادی برای این کشور، منطقه پیرامونی آن و جامعه جهانی داشت و افغانستان را به سمت یک بحران انسانی سوق داد. هرچند جامعه جهانی، کمکهای بشردوستانهای به افغانستان ارائه کرده اما از هر نوع مداخله سیاسی یا امنیتی در این کشور اجتناب کرده است، با این فرض که افغانستان تحت حاکمیت طالبان، یک تهدید جهانی نخواهد بود. اما چنین انتظاری، مبتنی بر سه فرضیه بالقوه غلط است: (1) اینکه طالبان تحول پیدا کرده و بهبود یافته است؛ (2) اینکه طالبان ارتباط خود را با گروههای تروریستی قطع کرده و آنها را از کشور بیرون خواهد کرد؛ (3) و اینکه طالبان تولید مواد مخدر را ممنوع کرده و طبق توافقنامه دوحه، مبادرت به انحلال شبکههای تبهکاری فرا ملی خواهد کرد.
اما ما در این گزارش، یک سناریوی دیگر را مطرح میکنیم: یک طالبان که روز به روز شکاف بیشتری پیدا کرده و دست کم با 20 گروه تروریستی خارجی و گروه افراطی که به شدت درگیر فعالیتهای جنایی و تبهکاری فرا ملی هستند متحد است و یک خطر فوری و محسوس برای کشورهای منطقه و فرا منطقه به حساب میآید.
در این بخش، به بررسی این تهدیدها میپردازیم؛ تهدیدهایی که نشأت گرفته از این موضوعها هستند: (1) تعمیق شکافهای درونی طالبان؛ (2) ظهور گروههای مقاومت مسلحانه ضد طالبانی؛ (3) نفوذ گروههای تروریستی خارجی و گروههای افراطی خشونت طلب؛ (4) رشد فعالیتهای تبهکارانه و جنایی سازمان یافته فرا ملی؛ و (5) موجهای گسترده مهاجرت.
تهدیدهای بالقوه ناشی از شکافهای درونی طالبان
پیامد شکافهای درونی طالبان، میتواند به شدت دامنگیر افغانستان و سایر کشورها شود. دست کم چهار تهدید بالقوه را در رابطه با شکافهای درونی طالبان میتوان پیش بینی کرد: بیثباتی سیاسی
شکافهای درونی طالبان میتواند به طور بالقوه سبب افزایش بی ثباتی در افغانستان شده و فضای مساعدتری را برای رادیکالیسم، تروریسم و جرایم سازمان یافته مهیا کند. این وضعیت میتواند پیامدهای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و تبهکاری جدی را متوجه کشورهای منطقه و فرا منطقه کرده و مانع از همکاریهای اقتصادی و اتصال منطقهای شود. درگیری مسلحانه
شکاف در درون طالبان میتواند منجر به درگیری مسلحانه بین جناحهای مختلف شده و ضمن ایجاد بی ثباتی در افغانستان، به طور بالقوه این بی ثباتی را به منطقه نیز سرایت دهد. این درگیری میتواند شرایط اجتماعی ـ اقتصادی را وخیمتر کرده، منجر به افزایش موج مهاجرت به خارج از کشور شده و زمینه ساز خشونتهای گسترده، جرایم جنگی و نقض حقوق بشر شود. چنین شرایطی ممکن است مستلزم مداخله جامعه جهانی باشد. حدود ارتباطی نامشخص
هر چند هیچ کشوری تا کنون طالبان را به طور رسمی به عنوان دولت مشروع افغانستان به رسمیت نشناخته است اما بسیاری از کشورها، در حال حاضر، با طالبان به عنوان مقامهای غیر رسمی کشور در ارتباط هستند. حفظ چنین ارتباطی، هم برای برنامههای بشردوستانه مهم است و هم برای هر نوع مسئله اضطراری، سیاسی و امنیتی. ایجاد شکاف در درون طالبان همچنین میتواند منجر به آن شود که جامعه جهانی، یک شریک مذاکره کننده مشخص و واحد را پیش روی خود نداشته باشد و نتواند به مسایل مربوط به صلح و امنیت در افغانستان به خوبی رسیدگی کند. این وضعیت همچنین روند رسیدن به یک راه حل برای درگیریهای جاری این کشور را پیچیدهتر کرده و میتواند به طور بالقوه منجر به ادامه خشونت و بی ثباتی شود.
فضای مساعد برای تروریستهای خارجی و عناصر افراطی خشونتطلب
شکافهای درونی طالبان، فضای مناسبتری را برای فعالیت گروههای تروریستی خارجی فراهم کرده است چون آنها میتوانند از این اختلافها به نفع خود بهره برداری کنند. این وضعیت باعث میشود تا برخی جناحها، بدون اطلاع یا رضایت سایر جناحها، به روابط خود با این گروهها ادامه دهند، بدون اینکه با هیچ پیامدی از سوی جامعه جهانی مواجه شوند. یک نمونه بارز از این مسئله، ماجرای قتل ایمن الظواهری بود. برخی ناظران، از جمله «زلمی خلیل زاد» نماینده ویژه سابق آمریکا در امور افغانستان، معتقد بود که احتمالا تنها چند تن از اعضای طالبان واقعا از حضور الظواهری در کابل اطلاع داشتهاند. برخی کارشناسان هم بر این باورند که ارتباط طالبان با گروههای تروریستی خارجی و سازمانهای افراطی خشونت طلب، پیچیدهتر شده است چون جناحهای مختلف طالبان در حال حاضر با طیفی از این گروهها مرتبط هستند.
تهدیدهای بالقوه ناشی از گروههای مقاومت مسلحانه ضدطالبان
هرچند برخی ممکن است بر این باور باشند که ظهور جریان مقاومت مسلحانه ضد طالبان میتواند راهی برای فشار آوردن به طالبان و منعطف کردن این گروه در برابر حقوق اجتماعی و سیاسی باشد اما بالا گرفتن این درگیریها در افغانستان، به نفع کشورهای منطقه و جهان نیست. این وضعیت سبب تشدید خشونت و بی ثباتی در افغانستان، مرگ انسانهای بیگناه و تخریب بیشتر کشور شده و علاوه بر این سبب نا امنی منطقه، افزایش موج مهاجرت و رشد جرایم سازمان یافته فرا ملی، بخصوص در زمینه تجارت مواد مخدر، خواهد شد. در حال حاضر، 14 گروه مقاومت مسلحانه تشکیل شدهاند و در حال انجام حملات کوچک و پراکنده علیه طالبان هستند. اگر طالبان در مواضع سیاسی جاری خود تغییری ایجاد نکند، ممکن است حجم و شدت این مقاومتهای مسلحانه افزایش پیدا کرده و به طور بالقوه منجر به بروز یک جنگ داخلی تمام عیار در افغانستان و پیامدهای فرا منطقهای آن شود.
تهدیدهای بالقوه ناشی از گروههای تروریستی خارجی و سازمانهای افراطی خشونتطلب
حضور تروریستهای خارجی و گروههای افراطی خشونت طلب در افغانستان، طیفی از تهدیدهای تروریستی را در پی خواهد داشت. این گروهها به دنبال آن هستند تا از خاک افغانستان برای انجام حملات تروریستی در مقیاس جهانی استفاده کنند. کشورهای منطقه، از جمله کشورهای آسیای مرکزی، ایران، چین، روسیه و هند، به خاطر مجاورت جغرافیایی با افغانستان، در معرض خطر بیشتری قرار دارند و پس از آنها نیز کشورهای اروپایی و شمال آمریکا هستند. این تهدیدها ممکن است دست کم به پنج صورت ظهور پیدا کنند: تروریسم هماهنگ
گروههای تروریستی فعال در افغانستان میتوانند با استفاده از خاک این کشور به عنوان یک مقر عملیاتی و استفاده از همه منابعی که در دسترس آنها قرار دارد (مثل بسترهای آموزشی، حمایت مالی، دسترسی به تسلیحات و مهمات و ابزارهای ارتباطی) مبادرت به طراحی، هماهنگی و اجرای حملات در کشورهای منطقه و فرا منطقه کنند. این حملات میتواند توسط سلولهای فعال در افغانستان و نقاط مختلف دنیا طراحی و تسهیل شده و توسط اعضای این گروهها اجرا شود. در گذشته، این حملات هم در مقیاس کوچک و هم در مقیاس بزرگ انجام شده است. با توجه به حضور گروههای تروریستی متعدد در افغانستان، احتمال انجام حملات مشابه در منطقه و نقاط مختلف جهان در آینده وجود دارد. تروریسم توطئهگر تنها
ممکن است گروههای تروریستی مستقر در افغانستان، در مرحله طراحی و آماده سازی یک حمله نقش داشته باشند اما حمله واقعی توسط فردی انجام شود که از طریق سلولهای موجود در نقاط مختلف جهان، به این گروهها وابستگی دارد. تسهیل مراحل مقدماتی یک حمله (مثل تأمین بودجه، سلاح و مهمات و همچنین انتخاب و شناسایی اهداف)، از جمله بخشهای مهم تروریسم است و بدون پناهگاه و منابع کافی، انجام چنین اقدامهایی در مقیاس بزرگ بسیار دشوار خواهد بود. اما پناهگاهها و منابع موجود برای گروههای تروریستی در افغانستان، به آنها اجازه استفاده از این تاکتیک را میدهد. تروریسم تنهای وابسته
گروههای تروریستی حاضر در افغانستان ممکن است افراد وابسته به خود را، به همراه یک سری دستورالعملهای کلی، به مکانهای مختلف مد نظر خود بفرستند تا در آنجا حملاتی را ترتیب دهند. این افراد پس از اعزام به محل مورد نظر، عملیات مربوطه را به تنهایی و بدون کمک گرفتن بیشتر از گروه خود، طراحی و اجرا میکند. این گروهها برای شناسایی، جذب، رادیکال کردن، تحریک کردن و آموزش دادن به این بازیگرانِ تنها، نیاز به پناهگاه دارند. پیش بینی و جلوگیری از انجام این حملات، کار دشواری است چون فرد مهاجم پس از اعزام به محل مورد نظر، به صورت مستقل و با کمترین میزان ارتباط با گروه خود (یا حتی بدون ارتباط با آنها) وارد عمل میشود. القاعده و گروههای وابسته به آن، داعش و گروههای وابسته به آن و گروههای بسیار دیگری تاکنون به دفعات چنین حملاتی را در نقاط مختلف دنیا انجام دادهاند. تروریسم بازیگر تنها
این حملات توسط فرد تنهایی طراحی و اجرا میشوند که هیچ نوع ارتباط رسمی با هیچ گروه تروریستی ندارد اما تحت تأثیر ایدئولوژی یک گروه قرار گرفته است. گروههای تروریستی مستقر در افغانستان میتوانند به راحتی افراد را برای انجام حملات فردی تحریک کنند، بدون اینکه این افراد وابستگی یا ارتباطی با این گروهها داشته باشند. حضور و بقای گروههای تروریستی فعلی در افغانستان میتواند افراد را در نقاط مختلف جهان تحریک کند تا به صورت یک بازیگر تنها دست به عملیاتهای تروریستی بزنند. گسترش رادیکالیسم
«پیروزی» طالبان بر نیروهای آمریکایی، افغانستانی و ناتو، تأثیر ایدئولوژیک زیادی بر افراد و گروههای اسلامگرای رادیکال در سرتاسر جهان داشته و نشان داده است که رادیکالیسم افراطی میتواند موفق شود. حضور گروههای تروریستی منطقهای و جهانی در کنار طالبان در افغانستان میتواند همچنان آتش رادیکالیسم را در آسیای مرکزی و همچنین در بین مسلمانان چین، اروپا و شمال آفریقا روشن نگه دارد. این گرایشهای ایدئولوژیک میتوانند به طور بالقوه در قالب چهار شکل تروریسم که پیشتر عنوان شد نمود پیدا کنند. تهدیدهای بالقوه ناشی از جرایم سازمان یافته فرا ملی
ماهیت فرا ملی هفت نوع فعالیت تبهکاری سازمان یافته در افغانستان و همچنین ارتباط آنها با تروریسم فرا ملی، بدان معنا است که تداوم و گسترش آنها احتمالا تبعات جهانی را در پی خواهد داشت. انتظار میرود که جریان مواد مخدر (از جمله تریاک، هروئین، مت آمفتامین و حشیش) از افغانستان به کشورهای آسیای مرکزی، چین، اروپا، ایران، پاکستان، روسیه و ترکیه افزایش پیدا کند.
اوضاع بی ثبات افغانستان همچنین منجر به افزایش سایر تحرکات غیرقانونی مثل قاچاق انسان و قاچاق مهاجران و همچنین قاچاق سنگهای قیمتی، مواد معدنی و فلزات نیمه قیمتی، میراث فرهنگی، الوار، وحوش و محصولات مرتبط با حیوانات شود. این کالاها و خدمات غیر قانونی معمولا مشتریان ثروتمندی دارند، بخصوص در آسیای مرکزی، کشورهای خلیج (فارس) و اروپا.
در شرایطی که بازارهای اروپا مدتها است مقصد اینگونه کالاهای غیرقانونی بودهاند، افزایش قابل توجه تولید این محصولات و قاچاق آسان آنها به خارج از افغانستان (که نتیجه به قدرت رسیدن طالبان است) ممکن است این روند را تشدید کند. این روند میتواند پیامدهای منفی زیادی را برای کشورهای اروپایی در پی داشته باشد: از مشکلات بهداشتی و امنیتی و همچنین تبهکاری و بی ثباتی گرفته تا نقض حقوق قانونی و انسانی و نقض حقوق حیوانات. تهدیدهای بالقوه ناشی از موجهای گسترده مهاجرت
سالها است که شمار زیادی از پناهجویان افغانستانی ساکن در کشورهای همسایه با چالشهای متعددی مواجه شدهاند، از جمله فقر، نقض حقوق بشر، آوارگی و آسیبهای اجتماعی ـ اقتصادی. این عوامل، آنها را مستعد پیوستن به سازمانهای تروریستی و افراطی میکند. این در حالی است که افزایش بالقوه تعداد پناهجویان و مهاجران، در کنار نبود مسیرهای امن و قانونی برای خروج از افغانستان، ممکن است سبب تشدید این مشکلات شود.
قاچاق مهاجران و قاچاق انسان میتواند به یک منبع مالی برای بازیگران تروریستی بدل شده و در عین حال، گروههای تبهکاری سازمان یافته نیز ممکن است از این کانالها برای تسهیل روند نفوذ تروریستها استفاده کنند. علاوه بر این، فشارهای وارده به زیرساختها و خدمات اجتماعی کشورهای میزبان نیز میتواند سبب افزایش تنش بین جوامع محلی و پناهجویان شده و ضمن افزایش بالقوه بیگانه هراسی، تبعیض و نا آرامیهای اجتماعی، نگرانیهای حقوق بشری آوارگان را بیشتر کند.
پیشنهادها
با توجه به اینکه تحولات افغانستان، خطرات قابل توجهی را متوجه این کشور کرده و ثبات و امنیت منطقهای و جهانی را در معرض تهدید قرار میدهد لذا لازم است تا جامعه جهانی، به خصوص سازمان ملل، گامهایی را برای مقابله و کاهش این خطرات انجام دهند. برای نیل به این هدف، یک سری پیشنهادهای قابل اجرا را در این بخش ارائه خواهیم کرد:
1-جمع آوری، رصد و مستند سازی اطلاعات
الف. اوضاع افغانستان را به طور مستمر و با تمرکز روی مسایل ذیل، مورد بررسی و ارزیابی قرار دهید:
•بررسی وضعیت حاکمیت رژیم، شکافهای داخلی بالقوه و تأثیر آن بر ثبات و امنیت، براساس تغییرات ایجاد شده در آنها در طول زمان؛
•بررسی اهداف، تواناییهای عملیاتی و اتحادهای بالقوه سازمانهای تروریستی خارجی، به منظور درک بهتر اهداف و روشهای آنها؛ و
•بررسی شبکهها و تحرکات تبهکاری غیر قانونی مرزی و شناسایی بازیگران، مسیرها و روشهای اصلی آنها، به منظور مختل کردن عملیاتهای آنها.
ب. به طور مرتب، رابطه گروه حاکم را با افراد و سازمانهای تروریستی خارجی و تبهکاران فرا ملی ارزیابی کنید، تا متوجه همکاریها، حمایتها و اعمال نفوذهای بالقوهای که ممکن است منطقه را تحت تأثیر قرار دهند شوید. ج. جریانهای مالی را که از افغانستان به سمت مقاصد منطقهای و جهانی میروند دنبال کنید، بخصوص آنهایی که به کسب درآمدهای غیرقانونی شهره هستند. راهکارهایی را برای ردیابی و توقیف داراییهای مرتبط با فعالیتهای غیر قانونی تعریف کنید. د. تراکنشهای بانکی افغانستان در منطقه و همچنین استفاده از حواله و برنامههای نقل و انتقال پول نقد را رصد کنید. چارچوبهای قانونی را تقویت کرده و نهادهای مربوطه را به تبادل اطلاعات ترغیب کنید. ه. بر روند تحویل و توزیع کمکهای بشردوستانه در افغانستان نظارت کرده و مطمئن شوید که این کمکها، بدون اینکه به سمت اهداف غیر قانونی منحرف شوند، به دست افراد نیازمند میرسند.
2- افزایش آگاهی الف.کارگاههایی را به منظور افزایش آگاهی شرکای مربوطه در مناطق همجوار، مثل آسیای مرکزی، برگزار کنید. این شرکا باید شامل (و البته نه محدود به) سرویسهای امنیتی، نهادهای انتظامی، افسران اطلاعاتی، گمرکات و واحدهای اطلاعات مالی (FIU) باشند. ب. کارگاههایی را به منظور افزایش آگاهی نسبت به تهدیدهای نشأت گرفته از اوضاع جاری افغانستان (مثل تروریسم، قاچاق، جریانهای مالی و تأثیر آنها بر امنیت داخلی) طراحی کنید. ابزارهای عملی را برای مقابله با این چالشها و تقویت همکاریهای منطقهای ایجاد کنید.
3- شناسایی نیازهای اولویتدار الف. ارزیابیهایی را در برخی کشورهای خاص واقع در مناطق همجوار انجام دهید تا بتوانید چالشهای جاری، شکافهای عملیاتی و نیازهای اولویت دار آنها را در حوزه ظرفیت سازی شناسایی کنید. در این مأموریت باید مهمترین و فوریترین تهدیدهای نشأت گرفته از افغانستان مد نظر قرار گیرند. ب. با دولتها و نهادهای محلی همکاری کنید تا بتوانید ضمن تدوین بهترین راهکارها، ارائه آموزشهای لازم و همچنین به اشتراک گذاشتن اطلاعات و منابع، زمینه تقویت زیرساختهای امنیتی منطقهای را فراهم کنید. همچنین براساس نیازها و بافت خاص هر کشور، اقدامهای متقابل موثری را طراحی و اجرا کنید.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»