سند 11 مادهای، با عنوان «موضع چین در قبال مسئله افغانستان»، به دو دلیل حائز اهمیت است. نخست این که، این سند تصویر روشنی را از سیاست چین در قبال افغانستان بحران زده ارائه کرده و نشان میدهد که پکن در تعاملات پیش روی خود با طالبان، چه حوزههایی را در اولویت قرار خواهد داد. دوم، در حوزه فرا افغانستانی، این سند بازتابی از تلاشهای اخیر چین برای بازسازی تصویر خود در سطح بینالمللی است. از تصویر کشوری که به دنبال بر هم زدن نظم جهانی است، تا کشوری که برای رسیدگی به «موضوعات داغ بینالمللی» سرمایهگذاری سنگینی انجام میدهد، بدون اینکه (مثل آمریکا) به دنبال تأمین منافع مطلق خود باشد.
مطالعات شرق/
اوایل آوریل امسال، «چین گانگ» وزیر خارجه چین، به همراه همتایان روسی، ایرانی، پاکستانی، تاجیکستانی، ترکمنستانی و ازبکستانی خود، برای شرکت در نشست وزرای خارجه همسایگان افغانستان، در «سمرقند» گرد هم آمدند. این نشست همزمان بود با انتشار سندی که تبیین کننده مواضع و سیاستهای چین در قبال افغانستان بود. این سند 11 مادهای، با عنوان «موضع چین در قبال مسئله افغانستان»، به دو دلیل حائز اهمیت است. اول اینکه، این سند تصویر روشنی را از سیاست چین در قبال این کشور بحران زده ارائه کرده و نشان میدهد که پکن در تعاملات پیش روی خود با طالبان، چه حوزههایی را در اولویت قرار خواهد داد. دوم اینکه، در حوزه فرا افغانستانی، این سند بازتابی از تلاشهای اخیر چین برای بازسازی تصویر خود در سطح بینالمللی است: از تصویر کشوری که به دنبال بر هم زدن نظم جهانی است، تا کشوری که برای رسیدگی به «موضوعهای داغ بینالمللی» سرمایهگذاری سنگینی انجام میدهد، بدون اینکه (مثل آمریکا) به دنبال تأمین منافع مطلق خود باشد.
تبیین انتخابهای سیاسی
این سند با تبیین سیاستهای چین در قبال افغانستان، در ابتدا اصول اساسی را که تعیین کننده انتخابهای سیاسی پکن هستند مشخص میکند: «سه احترام» و «سه نباید»؛ بدان معنا که چین به استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضی افغانستان و «انتخابهای مستقل» آن احترام میگذارد. همچنین پکن برای احساسات دینی و آداب و رسوم ملی مردم افغانستان احترام قایل است. این اصول، در تضاد با سیاستهای دنبال شده توسط غربیها هستند که به گفته چینیها، صرفا مبتنی بر مسایل ژئوپلتیک و منافع مطلق کشورهای غربی بوده است.
از نظر پکن، افغانستان هم اکنون در حال انتقال از دوران پر التهاب فعالیت یک دولت تحت حمایت آمریکا، به یک دوره ثبات نسبی در دوران طالبان است. مضمونی که به طور مکرر در این سند تکرار میشود، ناکامی غرب در انجام تعهدات خود در قبال افغانستان است. چینیها، تصمیم غرب برای مداخله نظامی و همچنین تحمیل مفاهیم خود از دموکراسی را بر ملت افغانستان (بدون در نظر گرفتن ویژگیهای متمایز این کشور)، نقطه شروع بحران در این کشور میدانند. چین با به سخره گرفتن تصمیمهای آمریکا برای وضع تحریمهای یکجانبه و مسدود کردن غیرقانونی داراییهای خارجی افغانستان، خواهان تجدید نظر در این تصمیمها میشود. در این سند، پکن خود را به عنوان یک بازیگر بهتر و مسئولیتپذیرتر (در مقایسه با واشنگتن) ترسیم میکند که قادر به اتخاذ و اجرای یک رویکرد جایگزین و منطقهای در قبال کابل است. پکن خود را متعهد به سرمایهگذاری در روند بازسازی و توسعه افغانستان و همچنین کمک به این کشور برای حرکت به سمت یک اقتصاد پایدارتر میداند.
استفاده از گروههای جایگزین، بدون حضور آمریکا و متحدان او
چین ضمن اینکه جامعه بینالمللی را ترغیب میکند تا نگاه «جامع، متوازن و عینی» به مسئله افغانستان داشته باشند، سعی دارد تا برای بحث درباره مسئله افغانستان، از گروههای منطقهای جایگزینی استفاده کند که شامل آمریکا و متحدان او نمیشوند؛ مثل «سازمان همکاری شانگهای»، «مذاکرات فرمت مسکو»، گروه وزرای خارجه که اخیرا با هم دیدار داشتند، مذاکرات سه جانبه وزرای خارجه چین ـ افغانستان ـ پاکستان و غیره.
این اقدام، به پکن کمک میکند تا یک مدل جایگزین را که برخلاف رویکرد مخدوش شده غرب است ارائه کرده و ضمن تمرکز بیشتر روی اولویتهای خود، نوعی اجماع را در بین همسایگان افغانستان به وجود آورد. همچنین اتخاذ یک رویکرد مجزای منطقهای که مانع از هرگونه مداخله ایالات متحده باشد، سبب تقویت اعتبار چین در حوزه رهبری و صلح سازی شده و به این کشور فضا میدهد تا به بیان عقاید خود در مخالفت با آمریکا بپردازد.
پکن که حضور خود در افغانستان را در حوزههای صرفا بشردوستانه، همسایگی خوب و احترام متقابل به همسایگان شکل داده، از بیان منافع خود در این کشور اجتناب کرده است. چینیها میگویند که اوضاع نابسامان جهان (که شامل بحرانهای متعدد و بالا گرفتن دوباره رقابتها است) آنها را مجبور کرده است تا یک «رویکرد کنشگرانه» را در پیش گیرند. آنها توضیح میدهند که با ترک فعل ایالات متحده در انجام مسئولیتهای خود، حالا کشورها از چین میخواهند تا این مسئولیت را بر عهده گیرد. پکن با تشریح رویکردهای خود به این شیوه، سعی دارد این حقیقت را بپوشاند که ثبات افغانستان، برای پکن هم حائز اهمیت است؛ هم به لحاظ تأمین منافع امنیتی و اقتصادی چین و هم برای مقابله با هژمونی سیاسی و مالی ایالات متحده.
چرا افغانستان اهمیت دارد؟
از نظر پکن، تهدیدهای تروریستی نشئت گرفته از افغانستان و پتانسیل آن برای آسیب رساندن به منافع و پرسنل چین (هم در مرز غربی چین و هم در سطح وسیعتر منطقهای)، یک تهدید واقعی است. چین با ترغیب کشورها برای اتخاذ رویکردهای دوجانبه و چند جانبه به منظور مقابله با سه نیروی تروریسم، افراطیگری و جداییطلبی، از طالبان و کشورهای منطقه و جامعه جهانی میخواهد تا مبادرت به سرکوب گروههای تروریستی، بخصوص «جنبش اسلامی ترکستان شرقی»، کرده و به افغانستان کمک کنند تا بتواند تواناییهای ضد تروریستی خود را تقویت کند. مسئله پناهجویان و همچنین مسئله تولید، فروش و قاچاق مرزی مواد مخدر نیز از دیگر موضوعهای اشاره شده در این سند است که نشان دهنده اهمیت آنها برای پکن است. به علاوه، افغانستان به واسطه موقعیت راهبردی خود، اهمیت اقتصادی بسیار زیادی برای چین دارد: هم به خاطر «طرح کمربند و راه» و هم به خاطر وجود منابع عظیم و دست نخورده معدنی در این کشور.
در شرایطی که تعاملات اقتصادی بین دو طرف همچنان ادامه دارد، شرکتهای چینی علاقمندی خود را برای سرمایهگذاری در معادن لیتیوم و سایر معادن و همچنین سرمایهگذاری در میادین نفتی اعلام کردهاند. این ضرورتهای اقتصادی نیز مستلزم حضور چین در این کشور هستند.
از ابتدای سال 2023، چین تلاش مضاعفی انجام داده است تا بتواند تصویر خود را به عنوان یک کشور مهم و اثرگذار تثبیت کند؛ کشوری که نقش حیاتی در تضمین حاکمیت جهانی داشته و میتواند یک «فضای میانهرو و تکثرگرایانه» را برای مذاکره فراهم کند. انتشار یک سند مفهومی درباره طرح امنیت جهانی و پیشنهاد صلح در اوکراین که قبل از سند مربوط به افغانستان منتشر شده بود، نشان دهنده تمایل پکن برای اصلاح تصویر خود و تثبیت نقش خود به عنوان یک میانجی مسئول است. موفقیت ظاهری چین در نشاندن ایران و عربستان پای میز مذاکره و همچنین دیدارهای رهبران اروپایی، همگی نشان دهنده نفوذ روزافزون چین هستند.
با توجه به اینکه طالبان از سند چین درباره افغانستان و «حمایت سیاسی بلند مدت» پکن از این کشور حمایت کرده است، حال، موفقیت چین منوط به چیزهای قابل ارائه آن برای طالبان خواهد بود. شعارهای پر سر و صدای چین درباره روابط بین افغانستان و چین، هنوز تحقق چندانی در میدان عمل پیدا نکرده است. برای هندیها هم، ادامه تعاملات چین با روسیه و ایران، در کنار تعامل با کشورهای آسیای مرکزی، نقش مهمی در درک نحوه شکلگیری سیاست این کشورها و همچنین تأثیر آن بر منافع دهلی نو در افغانستان خواهد داشت.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»