کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

اجتناب قدرت‌ها از جنگ داخلی در افغانستان

ثبات در افغانستان؛ نقطه تفاهم آمریکا، چین و روسیه

lowyinstitute , 5 فروردين 1402 ساعت 14:50

مترجم : زهرا خادمی راد

به نظر می‌رسد در دورانی که به طور مکرر از آن به عنوان دوران «جنگ سرد دوم» یا «جنگ سرد جدید» نام برده می‌شود، موضوع‌های زیادی وجود ندارند که آمریکا درباره آنها بتواند با چین و روسیه به توافق برسد. اما در بین همه این تفاوت‌های عقیدتی، یک نفع حیاتی متقابل وجود دارد: جلوگیری از وقوع یک جنگ داخلی در افغانستان.
وقوع یک جنگ داخلی دیگر در افغانستان، ممکن است افغانستان را به سوریه‌‌ای دیگر تبدیل کند؛ جنگ نیابتی مخوف با حضور قدرت‌های بزرگ و اصلی که در آن گروه‌های مختلف مسلح خواهند شد.


مطالعات شرق/

به نظر می‌رسد در دورانی که به طور مکرر از آن به عنوان دوران «جنگ سرد دوم (یا جدید)» نام برده می‌شود، موضوع‌های زیادی وجود ندارند که آمریکا درباره آنها بتواند با چین و روسیه به توافق برسد. اما در بین همه این تفاوت‌های عقیدتی، یک نفع حیاتی متقابل وجود دارد: جلوگیری از وقوع یک جنگ داخلی در افغانستان.

جغرافیای افغانستان برای هر سه قدرت آمریکا، روسیه  چین حائز اهمیت است. این کشور از شمال، با منطقه محصور در خشکی آسیای مرکزی هم مرز است؛ جایی که وابستگی‌های سیاسی، کشورهای سابق شوروی را وارد حوزه نفوذ روسیه می‌کند. افغانستان همچنین از طریق گذرگاه شمال شرقی «واخان»، هم مرز با استان مسلمان نشین «سین‌کیانگ» چین است. در سمت شرق نیز افغانستان هم مرز با پاکستان است؛ پاکستانی که از زمان تجزیه هند بریتانیا، متحد منطقه‌ای راهبردی غرب بوده است.

سرنگونی رژیم تحت حمایت شوروی در سال 1992، برخلاف سرنگونی دولت تحت حمایت آمریکا در افغانستان در سال 2021، منجر به وقوع یک جنگ داخلی ویرانگر شد. در شرایطی که طالبان، یک جنبش منسجم و دارای یک زنجیره فرماندهی مدون است، مجاهدین ضد شوروی، ائتلافی از هم گسیخته، متشکل از نیروهای شبه نظامی متفرق، بودند. این شبه نظامیان، پس از رسیدن به قدرت، به روی هم اسلحه کشیدند و مناطق مختلف افغانستان را یکی پس از دیگری ویران کردند. در طول این دوران، افغانستان تبدیل به یک «دولت شکست خورده» شد؛ جایی که جنگ سالاران و نیروهای شبه نظامی وابسته به آنها، به شکلی خشونت بار، قلمروهایی را ایجاد کردند که هیچ گونه پاسخگویی درباره دولت ناکارآمد خود نداشتند. همین هرج و مرج و بی‌قانونی این جنگ داخلی بود که زمینه را برای پناه گرفتن القاعده در افغانستان و به دنبال آن، حملات 11 سپتامبر در ایالات متحده فراهم کرد.    
 
در حال حاضر نیز وقوع یک جنگ داخلی دیگر در افغانستان می‌تواند همان تهدیدهای امنیتی (یا حتی بزرگ‌تر از آن) را نه تنها برای ایالات متحده و غرب، بلکه برای چین و روسیه هم در پی داشته باشد. تهدید امروز، برخلاف دهه 1990، به واسطه حضور گروه «داعش خراسان» که جذابیت زیادی برای بسیاری از عناصر رادیکال دارد افزایش می‌یابد. داعش خراسان، طالبان را به خاطر انجام مذاکرات صلح با ایالات متحده، برقراری رابطه با چین به رغم اقدام‌های سرکوبگرانه این کشور علیه اقلیت‌های مسلمان و همچنین به خاطر نداشتن برنامه‌های فراملی و پان اسلامی، دشمن می‌داند.

از نظر مسکو، یک افغانستان پر آشوب، پناهگاهی مناسب برای گروه‌های تروریستی و افراطی آسیای مرکزی خواهد بود. به رغم استقلال کشورهای آسیای مرکزی از کرملین، این جهادیون همچنان رژیم‌های آسیای مرکزی را آلت دست «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه و ادامه حاکمیت چند ده ساله شوروی می‌دانند؛ حاکمیتی که عملا فعالیت‌های اسلامی را در این منطقه ممنوع کرده بود. در شرایطی که بیش از 4 هزار نیرو از آسیای مرکزی به گروه داعش در عراق و سوریه پیوسته‌اند، حضور یک شاخه محلی داعش در افغانستان، چالشی امنیتی برای مناطق پیرامونی به حساب می‌آید. داعش خراسان توانست از نارضایتی نیروهای اسلام‌گرای آسیای مرکزی نسبت به رژیم‌های سکولار و سرکوبگر این منطقه، بهره‌برداری کرده و جنگجویان تاجیکستانی را روانه حملات انتحاری کند.

از آگوست 2021، دولت‌های آسیای مرکزی، طالبان را تحت فشار قرار داده‌اند تا حملات داعش خراسان را مهار کند. در دوره پسا شوروی و در زمان جنگ داخلی افغانستان، «جنبش اسلامی ازبکستان»، شاخه تاجیکستانی آن و سایر شاخه‌ها، از پناهگاه‌های خود در کشور جنگ زده افغانستان، حملات مسلحانه‌ای را علیه دولت‌های آسیای مرکزی ترتیب دادند. روس‌ها مدت‌ها است که آسیای مرکزی را منطقه‌ حائل در برابر تهدیدهای نشأت گرفته از مناطق جنوبی دانسته و آن را وسیله‌ای برای به نمایش گذاشتن قدرت نفوذ خود در منطقه آسیا به حساب می‌‌آورند. لذا بازگشت به دوران پر آشوب دهه 1990 افغانستان، در حالی که چالش داعش خراسان هم به آن اضافه شده است، می‌تواند دوباره به این نگرانی‌های امنیتی در آسیای مرکزی و مسکو دامن بزند.

از نظر پکن، وقوع جنگ داخلی در افغانستان می‌تواند زمینه‌ساز سوء استفاده از مسلمانان اقلیت اویغور در این کشور شود. دولت چین متهم به نقض گسترده حقوق بشر در قبال مسلمانان اویغور تبار است، به نحوی که بسیاری از تحلیل‌گران، آن را نوعی نسل کشی قلمداد کرده‌اند. گروه‌های اسلام‌گرای اویغور، مثل «حزب اسلامی ترکستان»، مدت‌ها به منظور آموزش نیروهای خود برای جنگ در سین‌کیانگ، در افغانستان مستقر بودند. اخیرا، طالبان برای جلب نظر چین و دریافت کمک‌های مالی این کشور، اقدام‌هایی را برای محدود کردن تحرکات «حزب اسلامی ترکستان» انجام داده است. از سال 2017، داعش خراسان با بهره‌برداری از سیاست‌های چین در قبال سین‌کیانگ، مبادرت به جذب جنگجویان اویغور کرده است تا بتواند ضمن کاهش مشروعیت دشمن خود - طالبان - به رابطه آنها با چین نیز لطمه وارد کند.

دسامبر سال 2022، داعش خراسان به هتلی در کابل که محل اقامت اتباع چینی بود حمله کرد و پنج تن از آنها را زخمی کرد. وقوع یک جنگ داخلی در افغانستان، علاوه بر اینکه منافع امنیتی پکن را از اولویت طالبان خارج می‌کند، زمینه مساعدی را برای حملات تروریستی داعش خراسان و «حزب اسلامی ترکستان» علیه چین مهیا می‌سازد.
از نظر واشنگتن و متحدان غربی آن نیز ممانعت از تبدیل شدن افغانستان به پناهگاه امن گروه‌های جهادی سلفی، جزو سیاست‌های اصلی آنها در قبال طالبان است. در توافقنامه 2020 دوحه، تأکید شده که طالبان باید مانع از آن شود که افراد یا گروه‌های تروریستی بین‌المللی، با استفاده از خاک افغانستان، علیه امنیت آمریکا و متحدان آن وارد عمل شوند. دو دهه پس از وقوع حملات 11 سپتامبر، خطر حمله گروه‌های تروریستی سلفی بر ضد غربی‌ها همچنان به قوت خود باقی است؛ در چنین شرایطی، وقوع یک جنگ داخلی در افغانستان می‌تواند این روند را تقویت کند، بخصوص با توجه به همسویی عقیدتی داعش خراسان و القاعده.

در حالی که طالبان نا امیدانه در تلاش برای مهار حملات داعش خراسان است، جامعه جهانی باید از هرگونه حمایت از وقوع یک جنگ داخلی، با کمک نسل جدید «اتحاد شمال» یا نیروهای باقیمانده از ارتش ملی سابق افغانستان، اجتناب کند. هر چند جامعه جهانی در حال حاضر اشتیاق چندانی برای به راه افتادن یک جنگ داخلی ندارد اما این احتمال را نمی‌توان نادیده گرفت. ایالات متحده از دو دهه جنگ در افغانستان خسته شده و این در حالی است که چین و روسیه هم برای تحقق اهداف منطقه‌ای خود از طریق اتصال آسیای جنوبی و مرکزی، به ثبات منطقه‌ای نیاز دارند.

وقوع یک جنگ داخلی دیگر در افغانستان، ممکن است افغانستان را به سوریه‌‌ای دیگر بدل کند - به راه افتادن یک جنگ نیابتی مخوف، با حضور قدرت‌های بزرگ و اصلی که مبادرت به مسلح کردن گروه‌های مختلف می‌کنند.
در مقابل، این به نفع همه کشورهای عضو سازمان ملل است تا طالبان را مجاب کنند که حکم ممنوعیت تحصیل دختران را لغو کرده، مبادرت به تشکیل یک دولت فراگیر افغان از طریق مصالحه سیاسی کند و تلاش کند تا ثبات را در این کشور جنگ زده برقرار کند. روسیه و چین باید با حمایت از مواضع وزارت خارجه آمریکا و اتحادیه اروپا، اعلام کنند که از هیچ گونه درگیری مسلحانه‌ای حمایت نخواهند کرد. تجربه دهه 1990 نشان داد که یک افغانستان پر آشوب و نا آرام، مکانی مناسب برای گسترش گروه‌های تروریستی خواهد بود.
انتهای مطلب/
 

«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»

 


کد مطلب: 3419

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/3419/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir