کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

علما و امارت اسلامی

نقش علمای افغانستان؛ نیرویی به سمت میانه‌روی یا افراط‌گرایی

rusi , 15 فروردين 1402 ساعت 13:12

مترجم : زهرا خادمی راد

به رغم غلبه شدید علمای فرامحافظه‌کار بر هسته درونی مشاوران رهبری طالبان، برخوردهای درونی و پیرامونی جنبش طالبان این حس را القا می‌کنند که اکثریت، به لحاظ نظری، موافق انجام نوعی تعامل خارجی هستند ـ یا اینکه می‌توان آنها را درباره ارزش چنین رویکردی متقاعد کرد. در مورد برخی علما، این نگاه ظاهرا مبتنی بر تجربه‌های قبلی آنها در مورد کار با سازمان‌های بین‌المللی در افغانستان است. اما در مورد برخی دیگر، این نگاه احتمالا بیشتر عمل‌گرایانه و مشروط به تأیید این رویکرد از سوی طالبان بوده یا اینکه نشأت گرفته از یک تمایل ضمنی برای اطمینان از شناسایی رژیم طالبان در سطح وسیع‌تر است. این یعنی، مخالفان سرسخت هر نوع تعامل خارجی، در اقلیت قرار دارند.


مطالعات شرق/

در شرایطی که افغانستان تا حد زیادی به جهان بیرون پشت کرده، علمای این کشور ممکن است بتوانند اثرگذاری زیادی بر خط مشی دولت طالبان داشته باشند. اما این اثرگذاری، چه نوع اثرگذاری خواهد بود؟
پس از سرنگونی سریع دولت سابق افغانستان در آگوست 2021، طالبان به سرعت و با قاطعیت کنترل قدرت را در این کشور در دست گرفت. شاید طالبان اکنون در مراحل نسبتا اولیه حکومت خود بوده و تمایل چندانی ندارند تا درباره خط مشی دولت خود مصالحه کرده یا به توصیه‌ خارجی‌ها گوش کنند. در عوض، طالبان از علمای دینی خواسته تا به دولت آنها مشروعیت و مشاوره دهند. هر چه باشد، علما ستون فقرات طالبان را به عنوان یک جنبش دینی تشکیل می‌دهند و رهبران طالبان نیز خود را عالمان دینی می‌دانند.

طالبان از ابتدای شکل‌گیری در سال 1994، متعهد به اجرای شریعت بوده است، ولو اینکه به مرور زمان تغییرات زیادی در این نگاه رخ داده باشد. این علما در سطح داخلی یکدست نیستند. آشکارترین دسته‌بندی بین سنی‌ها و شیعیان است، به نحوی که شیعیان، حدود 15 درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند. هر چند چندین تن از علمای ارشد شیعه مذاکراتی با طالبان داشته‌اند اما هیچ یک از آنها به رهبری طالبان نزدیک نیستند. البته بین خود سنی‌ها هم دسته‌بندی‌هایی وجود دارد که مهم‌ترین آن، بین سلفی‌ها و حنفی‌ها است. سلفی‌ها حدود 5 درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند و سهم علمای آنها نیز احتمالا به همین اندازه است. «هبت‌الله آخوندزاده» رهبر طالبان اعلام کرده که تفسیر شریعت براساس فقه حنفی خواهد بود. در بین حدود 80 درصد از علمای حنفی نیز گرایش‌های مختلفی وجود دارد، مثل «اهل سنت و جماعت» که گرایشات سلفی داشته و یک گروه کاملا حاشیه‌ای در افغانستان هستند؛ فرقه‌های صوفی که به رغم افول طولانی مدت‌شان همچنان نیروهایی اثرگذار هستند؛ گروه‌های تحت تأثیر «اخوان المسلمین» که با هم متحد نیستند اما در مجموع حائز اهمیت هستند؛ و دیگر گروه‌ها.

علمایی که بیشترین اثرگذاری را بر کادر رهبری طالبان دارند، همگی حنفی‌هایی هستند که متأثر از فرقه شبه‌نظامی «دیوبندی» هستند؛ فرقه‌ای که محبوبیت زیادی در پاکستان پیدا کرده است. بسیاری از صوفی‌ها، اخوانی‌ها و اهل سنت و جماعت نیز با طالبان ارتباط داشته یا حامی آن هستند اما در مجموع، ارتباطی با رهبران ارشد ندارند. علمای مرتبط با «شبکه حقانی»، بیشتر به اخوان المسلمین یا حتی اهل سنت و جماعت نزدیک هستند تا به دیوبندی‌ها؛ آنها همچنین به «سراج‌الدین حقانی» وزیر کشور طالبان دسترسی دارند اما به آخوندزاده نزدیک نیستند.

در حال حاضر، شواهد کمی مبنی بر مخالفت گروه‌های علمای حنفی با امارت طالبان وجود دارد به نظر می‌رسد که حمایت گسترده‌ای، دست کم در بین پشتون‌ها، وجود داشته باشد. ظاهرا بسیاری از علما مایل به مشارکت در طراحی و اداره مدل حاکمیتی «امارت اسلامی افغانستان» هستند و با طالبان در این باره گفتگو کرده‌اند. گروه‌های مختلف علمای پیرامونی طالبان (حتی علمای شیعه) نیز بحث‌هایی در این باره ارائه کرده‌اند اما تاکنون نتیجه ملموسی حاصل نشده است. با توجه به اتکای شدید طالبان به قوانین سختگیرانه دینی در همه امور سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی، این احتمال وجود دارد که برخی علما بتوانند دسترسی‌ها و نفوذ قابل توجهی در درون امارت پیدا کنند. 30 ژوئن 2022، طالبان حدود 3000 عالم دینی همسو با خود را در جریان نشستی موسوم به «کنفرانس بزرگ علما» در کابل گرد هم آورد.

ترسیم نفوذ و نقش علما در درون امارت طالبان کاری دشوار بوده و تاکنون کار زیادی در این باره انجام نشده است. طبق گفته منابع حاضر در داخل دولت امارت و جنبش طالبان، سطح دانش علما از اسلام، به طور خودکار تعیین کننده قدرت و نفوذ آنها در درون طالبان نیست: طالبان یکی از علما را که روابط دیرینه‌ای با فرمانده نظامی دولت سابق دارد، به خاطر محبوبیت و دانش گسترده خود درباره اسلام، «کنار می‌گذارد». در همین حال، یک عالم دیگر می‌تواند به خاطر حمایت مردمی و اعتبار بالای دینی خود، مستقیما با مقام‌های امر به معروف و نهی از منکر ولایتی مخالفت کند. در واقع سطح علما در اینجا اهمیتی نداشته و نفوذ در بین طالبان به عوامل دیگری بستگی دارد. به نظر می‌رسد که نفوذ علمای افغان در بین طالبان، براساس سه معیار تعیین می‌شود:

• همسویی سیاسی با طالبان. حتی اگر برخی علما حامی برخی سیاست‌های طالبان باشند، این مسئله نمی‌تواند زمینه ساز نفوذ کامل آنها در درون طالبان باشد.

• ارتباطات شخصی و جایگاه افراد در درون طالبان، از جمله جایگاه قبایلی، جغرافیایی، خانوادگی، تجاری و رسمی آنها در درون ساختار سازمانی. معمولا مرسوم است که علما (حتی علمای مستقل)، یک یا دو خویشاوند در درون دولت داشته باشند. بسیاری از پیوندها و ارتباطات، مبتنی بر ارتباطات دیرینه تاریخی یا خانوادگی بوده و همکاری یک فرد با دولت سابق، لزوما به معنای طرد شدن وی نیست. اما در مجموع، منابع عنوان می‌کنند که تنها علمای نزدیک به رهبری طالبان شانس آن را دارند تا از نفوذ قابل توجهی برخوردار شوند و اینکه احتمال کمتری وجود دارد که طالبان به توصیه‌ها و مشاوره‌های علمای «غیر طالبانی» گوش فرا دهد. داشتن روابط شخصی نزدیک با هبت‌الله آخوندزاده، عبدالغنی برادر معاون نخست وزیر یا سایر اعضای ارشد رهبری و همچنین داشتن سابقه حضور فعال در شورش و یا داشتن یک خط مشی محافظه‌کارانه‌تر در تعامل با بازیگران خارجی، شانس کسب نفوذ را زیاد می‌کند.

• قدرت شخصی. هر نوع قدرت شخصی ممکن است از طریق مشارکت‌های مستقیم یا غیرمستقیم حاصل شود؛ مثلا اینکه یک فرمانده فعال یا سابق باشید یا اینکه مدیر یا معلم مدرسه‌ای باشید که صدها هزار نفر را برای پیوستن به امارت تربیت می‌کند. اعضای غیرنظامی یک محاذ (جبهه نظامی) هم می‌توانند با ایراد خطبه‌هایی در حمایت از طالبان در جریان نمازهای جمعه، بدون پست رسمی، در بین طالبان نفوذ پیدا کنند. تعداد انگشت شماری از علما هستند که وابستگی مستقیم یا غیرمستقیم به طالبان ندارند اما در صورت داشتن آگاهی دینی بالا و همچنین حمایت جوامع محلی می‌توانند از سطحی از نفوذ برخوردار شوند.

جدا از این سه معیار، الگوی عمومی طالبان، ترجیح دادن علمای محافظه کاری است که از قبل در جنبش طالبان حضور داشته‌اند یا اینکه وابستگی نزدیکی به طالبان داشته باشند. علمایی که ممکن است میانه‌رو به حساب آمده یا علاقمند به تعامل با جامعه بین‌المللی باشند، شانس بسیار کمتری برای دسترسی و نفوذ دارند. این همان فضایی است که طالبان از طریق تغییر شکل نظام‌مند فضای سیاسی ـ اجتماعی ایجاد کرده تا بتواند افراد را به همسویی با خود ترغیب کرده و از مخالفت بر حذر دارد.

شیخها آن دسته از علما هستند که از بیشترین سطح دانش اسلامی برخوردار هستند. آنها اهمیت خاصی برای طالبان داشته و تنها کسانی هستند که ممکن است بدون نیاز به هیچ ابزار دیگری، به بالاترین سطوح سازمان دسترسی پیدا کنند. رهبری طالبان درباره موضوع‌های مهم در حوزه دستورات و سیاست‌های امارت، با این افراد مشورت می‌کند. در برخی موارد، مقام‌های امارت از این علما می‌خواهند تا سیاست‌هایی را مبتنی بر شریعت یا دیگر اصول کلی‌تر اسلام تدوین کنند. به گفته یکی از فرماندهان طالبان، حدود 50 فرد برجسته وجود دارند که رهبری طالبان از مشورت‌ و راهنمایی آنها استفاده می‌کند. آنها به نمایندگی از امارت یا حتی به صورت شخصی در نشست‌ها و گردهمایی‌ها شرکت نمی‌کنند. آنها از رسانه و هر نوع حضور علنی و آشکار اجتناب می‌کنند. آنها اثرگذار هستند چون آنها را افرادی جدا از مردم عادی می‌دانند که تحت تأثیر نظرات خارجی قرار نمی‌گیرند و صرفا براساس دانش و تشخیص خود به عنوان یک عالم دینی عمل می‌کنند. آنها معمولا در «شوراهای علما»، چه در سطح ملی و چه ولایتی، فعالیت می‌کنند. رهبران طالبان، به برخی از این افراد بیشتر از وزرا یا والی‌ها اهمیت می‌دهند. قدرت آنها بیشتر ناشی از زهد و عدم تمایل به سازش است تا فضایل دینی.  

طالبان مراقب هسته ایدئولوژیک خود هستند. آنها سعی می‌کنند تا کنترل خود بر فضای سیاسی را از طریق حمایت از علمای همفکر، مرتبط و همسو با خود به لحاظ سیاسی و از طریق، از دور خارج کردن علمای میانه‌رو یا ناراضی افزایش دهند. دسترسی و نفوذ در درجه اول در دست علمایی است که نزدیک به هسته رهبری ارشد طالبان هستند. لذا به نظر می‌رسد که چنین سطحی از نزدیکی، بدون داشتن سطحی از رادیکالیسم ایدئولوژیک، قابل دستیابی نباشد ـ حتی اگر عوامل دیگری نیز در این زمینه دخیل باشند. بنابراین، علمای صاحب نفوذ، به شکلی نظام‌مند از تعامل با خارجی‌ها جدا شده و احتمال کمتری وجود دارد که به میانه‌روی دینی متمایل شوند. تعداد زیادی عالم «میانه‌رو» در طالبان وجود دارند که خواهان تعامل با جامعه بین‌الملل بوده یا حامی تحصیل زنان و دختران هستند اما این افراد لزوما همان افرادی نیستند که رهبری طالبان خواهان مشورت با آنها است.

حتی به رغم وجود راه‌های مختلف بالقوه برای نفوذ، علما باید مراقب نحوه استفاده از ارتباطات خود باشند، به خصوص زمانی که بحث مسایل سیاسی یا مشکلات به وجود آمده توسط امارت اسلامی در میان باشد. مهم نیست که یک ملا چقدر متنفذ باشد، یک حمله مستقیم به طالبان می‌تواند این نفوذ را از بین ببرد. برای بیشتر علما، حفظ موقعیت، نفوذ و دستمزد، احتمالا اهمیت بیشتری نسبت به درگیر شدن در موضوع‌های جنجالی دارد. طالبان انتقاد مستقیم و علنی از سیاست‌ها و حاکمیت خود را بر نمی‌تابد. حتی اگر علمای مورد اعتماد نزدیک به طالبان نیز از این خط عبور کنند، ممکن است نفوذ خود را از دست دهند. یافته‌های ما حکایت از آن دارند که رهبران طالبان احتمالا ترجیح می‌دهند نظرات علمای مورد اعتماد را به صورت فردی یا در قالب گروه‌های کوچک جویا شوند.  

دیدگاه‌ها
به رغم غلبه شدید علمای فرامحافظه‌کار بر هسته درونی مشاوران رهبری طالبان، برخوردهای درونی و پیرامونی جنبش طالبان این حس را القا می‌کنند که اکثریت، به لحاظ نظری، موافق انجام نوعی تعامل خارجی هستند ـ یا اینکه می‌توان آنها را درباره ارزش چنین رویکردی متقاعد کرد. در مورد برخی علما، این نگاه ظاهرا مبتنی بر تجربه‌های قبلی آنها در مورد کار با سازمان‌های بین‌المللی در افغانستان است. اما در مورد برخی دیگر، این نگاه احتمالا بیشتر عمل‌گرایانه و مشروط به تأیید این رویکرد از سوی طالبان بوده یا اینکه نشأت گرفته از یک تمایل ضمنی برای اطمینان از شناسایی رژیم طالبان در سطح وسیع‌تر است. این یعنی، مخالفان سرسخت هر نوع تعامل خارجی، در اقلیت قرار دارند.

در همین حال، به نظر می‌رسد که شمار معدودی از علما آماده‌اند تا تقریبا هر نوع استفاده از خشونت را توجیه کنند؛ مثل یک مولوی که گفته بود هر کس بر ضد امارت طالبان سخن بگوید باید سر بریده شود. اما غالب علما، براساس تجربه‌های قبلی در زمینه حل مناقشات درون گروهی و پادرمیانی بین گروه‌های مختلف و طالبان، مخالف خشونت هستند. در برخی موارد، خشونت تنها در شرایط جنگی و بر ضد متجاوزان قابل قبول است.
تعداد زیادی از علمایی که مورد بررسی قرار گرفتند نیز با تحصیل دختران موافق بوده و حتی برخی مخالفت خود را با رویکرد سختگیرانه وزارت امر به معروف و نهی از منکر اعلام کرده‌اند.

علاوه بر این، گزارش‌های به دست آمده در جریان این تحقیق نشان می‌دهند که علما به شکل روزافزون مورد توجه بازیگران مختلف ملی و بین‌المللی قرار گرفته‌اند تا به عنوان یک نوع نقطه ورود یا عنصر واسطه‌گر وارد عمل شوند. اگر چنین روندی صحت داشته باشد، ممکن است رقابت بین علمای محبوب و مردمی را برای استفاده از این فرصت افزایش داده و برخی علما را بر آن دارد تا از موقعیت و جایگاه خود برای پیشرفت شخصی استفاده کنند.

نتیجه‌گیری
علمای فرا محافظه‌کار و انزوا طلبی که به رهبران ارشد طالبان نزدیک هستند ممکن است آنها را برای اتخاذ سیاست‌هایی چون تعطیلی دبیرستان‌های دخترانه تحت تأثیر قرار داده باشند. اما به نظر می‌رسد که در بین قشر کم نفوذتر علما، دیدگاه‌های عمل ‌گرایانه‌تری حاکم باشد. حال باید منتظر ماند و دید که آیا این قشر کم نفوذتر در موقعیتی قرار می‌گیرند که بتوانند بر طالبان اثرگذار باشند؛ یا اینکه برعکس، به واسطه تغییر شکل فزاینده فضای سیاسی ـ اجتماعی توسط رهبران طالبان (از طریق ارائه مشوق‌ها و تحریم‌ها، به منظور تشویق نیروها به همسویی با دستورالعمل‌های طالبان و ممانعت از هر نوع مخالفت، بخصوص در سطح ملی)، این علما تحت تأثیر جنبش قرار خواهند گرفت.

در این بین، فشار گروه‌های ذی نفع و دینامیک‌های اجتماعی و بین‌المللی ممکن است مانع از به ثمر نشستن تلاش‌های طالبان برای اجرای یک برنامه «همگام سازی» از بالا به پایین شود. رهبری طالبان و علمای فرا محافظه‌کار آن ظاهرا به این نتیجه رسیده‌اند که تاکنون و در مقایسه با امارت اول، امتیازهای بزرگی داده‌اند: طی 15 ماه اول از زمان بازگشت طالبان به قدرت، مجازات حدود، اجرایی نشد؛ مدارس ابتدایی و دانشگاه‌ها به روی دختران باز بودند؛ و چند عنصر غیر طالبانی به عنوان معاون وزیر انتخاب شده‌اند. اما اوضاع همیشه یکسان باقی نمی‌ماند. اواسط ماه نوامبر، آخوندزاده دستور اجرای مجازات حدود را به قضات صادر کرد. این مسیر احتمالا با درک رهبران طالبان از نحوه پیشرفت اقدام‌های‌ آنها برای تعامل با دولت‌های خارجی و همچنین براساس تحولات داخلی طالبان تعیین می‌شود. هر چند رهبری طالبان تاکنون به صورت یک جزیره کاملا جداگانه به نظر رسیده اما با این حال نتوانسته به طور کامل از گزند لابی‌گری‌ گروه‌ها و جناح‌ها مصون بماند.

شبکه‌های مختلف علما، هم می‌توانند در افزایش شکاف‌ها بین عناصر فرامحافظه‌کار و هم در تقویت میانه‌روی نقش‌آفرینی کنند. طالبان در هر مسیری که قرار گیرد، علما احتمالا همچنان کانالی برای اثرگذاری طیف وسیعی از بازیگران ملی و بین‌المللی بر امارت طالبان خواهند بود. برای مثال، سازمان‌های مردم نهاد و نهادهای تجاری معمولا برای نزدیک شدن به مقام‌های امارت، بخصوص در سطح ولایات، به این علما اتکا می‌کنند. لذا تأکید بر اهمیت نقش این علما در شرایط کنونی، گزافه گویی نیست. 
 انتهای مطلب/
 
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»


کد مطلب: 3384

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/3384/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir