مواجهه طالبان با موضوع کوچیها؛ مدیریت درگیری یا انتقام
وقوع یک سری درگیریها بین روستائیان بومی و گروههای پشتون تازه وارد به ولایت شمالی «تخار»، بار دیگر مسئله دعوا بر سر زمین را در کانون توجه قرار داد. هر چند این مسئله قدمتی دیرینه دارد اما سقوط دولت جمهوری، توازن قدرت محلی را تغییر داده است. این وضعیت سبب احیای بسیاری از ادعاهای قدیمی بر سر زمین، درگیریها، منازعات و اتهامهای حقوقی شده است. در این میان، درگیریهای مکرر بین کوچیهای پشتون و ساکنان «هزارهجات» دوباره آغاز شده است. اما امسال، برای اولین بار از سال 2001، این طالبان است که باید حجم انبوهی از ادعاهای ضد و نقیض را که از پتانسیل درگیری برخوردار هستند، مدیریت کند. این در حالی است که برخی جوامع افغانستان، طالبان را حامی کوچیها و لذا یکی از طرفهای درگیری دانسته و آن را یک میانجی بیطرف به حساب نمیآورند.
مطالعات شرق/
وقوع یک سری درگیریها بین روستائیان بومی و گروههای پشتون تازه وارد به ولایت شمالی «تخار»، بار دیگر مسئله دعوا بر سر زمین را در کانون توجه قرار داد. هر چند این مسئله قدمتی دیرینه دارد اما سقوط دولت جمهوری، توازن قدرت محلی را تغییر داد و گروههای مختلف را به سمت طرف پیروز سوق داد. این وضعیت سبب احیای بسیاری از ادعاهای قدیمی بر سر زمین، درگیریها، منازعات و اتهامهای حقوقی شده است. در این میان، درگیریهای مکرر بین کوچیهای پشتون که در تلاش برای دسترسی به مراتع تابستانی «هزارهجات» هستند و ساکنان محلی، دوباره آغاز شده است. اما امسال، برای اولین بار از سال 2001، این طالبان است که باید حجم انبوهی از ادعاهای ضد و نقیض را که از پتانسیل درگیری برخوردار هستند، مدیریت کند. این در حالی است که برخی جوامع افغانستان، طالبان را حامی کوچیها و لذا یکی از طرفهای درگیری دانسته و آن را یک میانجی بیطرف به حساب نمیآورند. گزارش پیش رو تلاش دارد با بررسی دو موضوع مختلف (ادعای پناهجویان بازگشته به تخار درباره زمینها و همچنین درگیری کوچیها و هزارهها در منطقه هزارهجات بر سر زمین)، نحوه مدیریت این درگیریها را توسط طالبان تا به امروز بررسی کند، آن هم در شرایطی که شاهد تغییر قابل توجه توازن سیاسی و افزایش رقابت بر سر منابع هستیم.
لایههای مهاجرت و جابجایی در مرز شمال شرقی
اواسط سپتامبر 2022، در منطقه «خواجه بهاءالدین» ولایت تخار، درگیریهایی بین ساکنان محلی و پناهجویان بازگشته سابق که سعی داشتند در این مکان مستقر شوند، رخ داد. بازگشتگان، پشتون و عمدتا کوچی بودند. هر چند این پشتونها طی چند دهه گذشته، در پاکستان و برخی ولایات جنوبی و جنوب شرقی زندگی میکردند اما مدعی بودند که اصالتا اهل این مناطق بوده و مالک زمینهایی در این مکان هستند که باید به آنها بازگردانده شود. این درگیریها که با ساکنان عمدتا ازبک (و بعضا تاجیک) این منطقه رخ داد، دست کم سه کشته بر جای گذاشت.
هر چند مناقشه بر سر زمین، موضوع جدیدی در افغانستان نیست اما در این مورد، ابعاد قومی این مسئله، در کنار زمینههای سیاسی در حال ظهور، ممکن است این مناقشه را به جایی فراتر از مناقشه اصلی سوق دهد. موضوعی که در اینجا قابل توجه میباشد این است که تخار در دوران حکومت اول طالبان (1996 تا 2001) یا تحت کنترل نیروهای مخالف طالبان و یا درگیر منازعات سخت با این نیروها بود. هر چند طالبان طی دو دهه گذشته توانسته در بین بخشهایی از جمعیت تخار نفوذ پیدا کند اما قطعا نمیتوان این ولایت را یکی از مقرهای طالبان به شمار آورد. «جبهه مقاومت ملی» نیز در بخشهای جنوبی این ولایت فعالیت داشته و در سایر مناطق آن نیز حامیانی دارد. به علاوه، طالبان نگران آن است که جمعیت ازبک و تاجیک تبار این منطقه، جذب جبهه مقاومت یا حتی داعش خراسان شوند و این در حالی است که سایر گروههای اسلامگرای محلی حاضر در این منطقه، مثل «جندالله»، اتحاد ضعیفی با طالبان دارند.
لذا مقامهای طالبان با سرعت و شدت به این درگیریها واکنش نشان داده و به نفع کوچیها وارد عمل شدند. 6 اکتبر، مقامهای این ولایت، به 400 خانوار ساکن در این منطقه سه روز فرصت دادند تا منازل و زمینهای خود را ترک کرده و جا را برای پناهجویان بازگشته باز کنند. به دنبال اعتراض ساکنان محلی به این حکم، کمیتهای از سوی رئیس الوزراء برای حل این مناقشه تعیین شد. این کمیته نیز پشتونها را مالکان اصلی این سرزمین دانست اما اعلام کرد که با «عنایات امیرالمومنین»، 60 هکتار زمین در همان حوالی در اختیار ساکنان ازبک و تاجیک این منطقه قرار داده خواهد شد. ولی مشخص نیست که آوارگان جدید چگونه میتوانند در زمستان پیش رو، وضعیت زندگی خود را به سرعت سر و سامان دهند.
درگیری در «خواجه بهاءالدین» یکی از چند مورد مناقشه به وجود آمده در تخار از زمان بازگشت طالبان به قدرت است، بخصوص در مناطق شمالی این ولایت در نزدیکی «آمو دریا» و مرز تاجیکستان، از جمله «دشت قلعه»، «رستاق»، «درقد»، «ینگی قلعه». چنین به نظر میرسد که پس از به قدرت رسیدن طالبان، بسیاری از جوامعی که درگیر مناقشات طولانی یا رقابت برای کسب منابع محلی بودند (بخصوص پشتونها و کسانی که سابقه حمایت از طالبان را در کارنامه خود داشتند)، حالا احساس میکنند در طرف پیروز قرار داشته و میتوانند از حمایت نهادهای ملی و محلی برخوردار شوند. در تخار نیز مثل سایر نقاط کشور، این گروهها قصد دارند تا از فرصت موجود بهترین استفاده را ببرند. اما این به معنای آن است که سایر جوامع باید به ناگهان همه دارایی خود را که شامل زمین کشاورزی و منزل مسکونی است، از دست دهند.
مناقشه کوچیها و هزارهها بر سر زمین در سال 2022
تقریبا هر ولایت افغانستان، اگر نگوییم هر ولسوالی، نوع خاصی از مناقشات بر سر زمین را دارد که ریشه آن به دهها سال قبل باز میگردد. اما درگیری بین عشایر کوچی و روستانشینان هزاره در ارتفاعات مرکزی افغانستان، به خاطر وسعت، مدت و اهمیت سیاسی آن، از سایر مناقشات سرزمینی جلوتر است.
برخلاف وضعیت تخار، مناقشه بر سر زمین در ارتفاعات هزاره جات، به طور ناگهانی پس از بازگشت طالبان به قدرت در سال 2021 ظهور پیدا نکرده و این مسئله طی پانزده سال گذشته وضعیت ثابتی داشته است. محور این درگیری، ادعاهای کوچیها درباره حق استفاده از مراتع تابستانی هزاره جات است ـ منطقهای تاریخی در مرکز افغانستان که شامل ولایات امروزی بامیان و دایکندی و همچنین بخشهایی از میدان وردک، غزنی، ارزگان، غور، سر پل، سمنگان و پروان است.
طی چند دهه گذشته، کوچیها تنها در زمان اشغال نظامی این مناطق توسط طالبان در سالهای 1991 تا 2001 توانستند وارد هزاره جات شده و حقوق قدیمی خود را با توسل به زور از ساکنان محلی بستانند. اما بعد از سال 2001، این مراتع تابستانی دوباره به یک میوه ممنوعه برای کوچیها بدل شد و به رغم تلاش کوچیها، آنها نتوانستند وارد این منطقه شوند. از سال 2007 بدین سو، درگیریهای سالانه بین کوچیها و هزارهها در مرزهای هزاره جات، در فصل بهار بالا میگرفت. درگیریهایی که در نهایت با مداخلات دولتی و عقبنشینی کوچیها پایان مییافت و سال بعد دوباره از سر گرفته میشد.
اما امسال، برای اولین بار از سال 2001 تاکنون، مسیر حرکت به سمت این مراتع مرتفع باز شد و تعداد بیشتری از کوچیها، در مقایسه با سال قبل، به سمت هزاره جات حرکت کردند. برخی از این کوچیها حتی توانستند به مناطق «پنجاب» و «ورس» ولایت بامیان که در مرکزیترین بخش هزاره جات واقع شدهاند، برسند؛ جایی که برخی از مرغوبترین مراتع مورد ادعای کوچیها در آن قرار گرفته است. حتی گفته میشود که این بار کوچیها، تعداد دام بیشتری به همراه داشتهاند و مدت اقامت آنها نیز بیشتر بوده است.
مجموعه اولویتهای کوچیها در مناطقی که وارد آنها شدهاند نیز متفاوت اما محدود بوده است. برخی از آنها، خواهان دریافت اجاره بهای زمینهای مورد استفاده هزارهها طی سالهای گذشته (از 20 سال تا حتی 43 سال گذشته) شدهاند، برخی دیگر نیز منازل مسکونیای را که روستائیان روی این زمینها ساختهاند، هدف قرار داده و از ساکنان خواستهاند که یا اجاره بهای آن را پرداخت کنند و یا این خانهها را تخلیه کنند. این در حالی است که آنها با دامهای خود مبادرت به تخریب سطح وسیعی از اراضی تحت کشت ساکنان محلی کردهاند که این وضعیت گاهی اوقات باعث بالا گرفتن درگیری شده و تلفاتی را نیز به دنبال داشته است.
واضح است که امسال، کوچیها از جایگاه برتر وارد این تقابل سالانه شدهاند. پس از اولین نشانههای مقاومت هزارهها در برابر کوچیها در فصل بهار، مقامهای حکومتی، دست به یک خلع سلاح نامتقارن زدند. به گفته هزارهها، بسیاری از کوچیها آزادانه سلاح حمل کرده و حتی مقامهای محلی طالبان، به بهانه «دفاع از خود»، سلاح در اختیار آنها قرار دادهاند. در برخی موارد هم، کوچیها از نشان و لباس طالبان استفاده کرده یا حتی سوار بر خودروهای نظامی وارد این مناطق شدهاند.
در چنین شرایطی، روستائیان هزاره، در مقابل کوچیهایی که ظاهرا از حمایت دولت برخوردار هستند، احساس استیصال کرده و غالبا چارهای جز تسلیم شدن ندارند. پیش از این نیز در پاییز 2021، طالبان در یک اقدام به ظاهر تلافی جویانه و برای انتقام گیری از هزارهها (به عنوان «طرف بازنده» و به عنوان گروهی که در زمان شورش، حامی طالبان نبودند)، هزاران روستایی هزاره را مجبور به ترک منازل خود در منطقه «گیزاب» کرده بود. البته به رغم اینکه نمیتوان بین سیاستهای طالبان در قبال مناقشات سرزمینی و استفاده فرصت طلبانه برخی افراد و گروهها (که ارتباطاتی با طرف پیروز داشتهاند) از این فرصت برای کسب منفعت و تقویت جایگاه خود، به راحتی تمایز قایل شد اما به هر حال، اقدامهای غیررسمی مقامها و حامیان طالبان، این حس را در بین هزارهها به وجود آورده که مقامهای طالبان تا حد زیادی طرف کوچیها هستند و از آنها حمایت میکنند.
در همین حال، طالبان به عنوان دولت مرکزی، تلاشهایی را نیز برای مدیریت درگیری بین کوچیها و هزارهها انجام داده است.
مدیریت درگیری کوچیها ـ هزارهها توسط طالبان
پس از ماجرای «گیزاب» که محکومیتهای گستردهای به دنبال داشت، بخشهایی از جنبش طالبان ظاهرا تلاش کردند مانع از تکرار دوباره این رویداد شوند. لذا امارت برای کاهش احتمال ایجاد شعلههای جدید در درگیری کوچیها و هزارهها و نشان دادن اینکه دولت کنترل اوضاع را در دست دارد، اقدامهای اولیهای را در این باره انجام داد.
بهار سال 2022، رهبران امارت مبادرت به ایجاد چند کمیسون محلی، متشکل از نمایندگان کوچی و هزاره کردند تا بتوانند بین کوچیها و روستائیان هزاره پادرمیانی کنند. با این حال، برخی ساکنان محلی هزاره از عملکرد این کمیسیونها راضی نبوده و معتقد بودند که آنها به نفع کوچیها و مقامهای طالبان عمل میکنند. در مقابل، کمیسیونرهای کوچی، کار این کمیسیونها را در جلوگیری از درگیری و بازگرداندن حقوق از دست رفته خود موثر میدانستند.
به نظر میرسد که به رغم تلاشهای انجام شده برای جلوگیری از وقوع یک درگیری بزرگ و خرید زمان، الگوی واضحی نیز از رفتارهای سودجویانه مقامهای محلی طالبان، به نفع کوچیها، وجود داشته است. این در حالی است که مقامهای پشتون تباری که بعد از پیروزی طالبان عازم مناطق هزاره نشین شدهاند، غالبا در مناقشات موجود بر سر منابع محلی، یک سری منافع و تعصبات شخصی نیز دارند.
روند خاموش دیگری که در منطقه هزاره جات در جریان است، طرح دوباره دعاوی حقوقی کوچیها بر ضد هزارهها، درباره تلف شدن افراد یا احشام آنها در جریان درگیریهای گذشته آنان با هزارهها است. در بیشتر این موارد نیز مقامهای طالبان غالبا طرف پشتونها/ کوچیها را گرفته و مبادرت به تنبیه جمعی جوامع محل کردهاند. این اقدام، چیزی فراتر از دریافت جریمه یا خون بها بوده و در واقع، راهی است برای جلوگیری از مقاومت هزارهها و یا شکست آن و ممانعت از مخالفت احتمالی آشکار آنها با ادعاهای کوچیها ـ و در سطح وسیعتر، مخالفت با قدرت دولت.
حمایت طالبان از کوچیها؛ علل و پیامدها
بسیاری از این اقدامها حکایت از همسویی منافع بین کوچیها و طالبان (هم در بین مقامهای محلی طالبان و هم در بین ردههای بالاتر دولت مرکزی) دارد. حال سئوال اینجا است که دخالت عمیق دولت طالبان در مسئله حساس و جنجالی مناقشات سرزمینی بین کوچیها و جوامع روستایی، چه دستاوردی برای دولت داشته و چه منطقی پشت این راهبرد حمایت از کوچیها است.
به نظر میرسد که دست کم هفت انگیزه احتمالی پشت این اقدامها باشد:
همبستگی قومی/ قبیلهای طالبان با گروههای کوچی، در مقابل جوامع غیرپشتون:
قطببندیهای قومی، موضوع جدیدی در منازعات افغانستان نیست و واضح است که طالبان برخلاف ادعاهای خود درباره ماهیت فراگیر جنبش، به طور کامل به گروههای غیرپشتون اعتماد نداشته و عمدتا آنها را از مناصب دولتی کنار گذاشته است؛
لزوم تقدیر از حامیان و صاف کردن حسابهای قدیمی با رقبا، در سطح محلی:
در افغانستان، زمین همیشه به عنوان یک پاداش بین متحدان تقسیم میشده است. به علاوه، در سالهای گذشته و در زمان دولت جمهوری، گروههایی که در مناقشه بر سر زمین در طرف بازنده قرار داشتند، غالبا از طالبان میخواستند تا در ازای دریافت حمایت یا عضوگیری از بین آنها، به نفع این گروهها وارد عمل شود. حالا طالبان احتمالا در حال عمل به وعدههایی است که قبل از پیروزی خود داده است.
لزوم کاهش فشارهای وارده به گروههای بزرگ پناهجویان بازگشته به وطن یا کوچیهایی که به شدت به دنبال زمین هستند، در مناطقی که نقش محوریتری در جغرافیای قدرت طالبان و گروههای حامی آنها دارند.
استفاده از مناقشه گروهها مختلف بر سر زمین، به عنوان دستاویزی برای خلع سلاح جوامع محلی، بخصوص آن دسته از افرادی که حامی طالبان نبوده یا به طور بالقوه، شورشی به حساب میآیند.
استفاده احتمالی از مناقشات، به عنوان ابزاری برای ارعاب گروههای فوق الذکر، از طریق وضع جریمه، بازداشت و حضور گسترده نیروهای امنیتی؛
جمع آوری درآمد از طریق تثبیت قدرت و کنترل بر جوامع روستایی و وضع گسترده مالیات؛
ایجاد یک منطقه حایل، متشکل از جوامع پشتون حمایت کننده، در قلب اراضی متخاصم؛ به منظور مختل کردن ظرفیت عملیاتی و شبکههای لجستیکی گروههای مسلح مخالفی که ممکن است به دنبال گسترش حوزه نفوذ خود باشند.
مورد آخر نیاز به ارائه یک سری توضیحات دارد. به گفته رسانههای منتقد طالبان، هدف طالبان هم در شمال شرق و هم در هزاره جات، تضمین کنترل نظامی خود بر مناطقی است که در دوران حکومت اول خود در دهه 1990 موفق به فتح آنها نشده بود. لذا اسکان مجدد و قدرتمند کردن کوچیها در این مناطق میتواند بخشی از این راهبرد باشد. در واقع، طالبان قصد دارد از طریق ادامه سیاستهای شاهان افغانستان (از عبدالرحمن گرفته تا ظاهر شاه) و با واگذاری زمین، روند مهاجرت پشتونها را مدیریت کند.
هر چند ادعاهای مطرح شده درباره اینکه امارت طالبان در حال اجرای یک پروژه پشتونستان سازی تمام عیار در کشور است ـ از جمله با آوردن ساکنان پشتون ساکن در آن سوی «خط دیورند» (یعنی پشتونهای پاکستانی تبار) ـ اندکی دور از ذهن به نظر برسد اما رهبران محلی طالبان نشان دادهاند که علاقهمند به استفاده از کوچیهای بدون زمین و سایر گروههای پشتون بازگشته به وطن، به منظور ایجاد کنترل سیاسی و نظامی هستند.
علاوه بر این، رقابت بر سر زمینها، صرفا مربوط به کنترل یک محدوده زمین نیست بلکه مشخص میکند که چه چیزها و چه افرادی میتوانند از این مناطق عبور کنند. در مناطقی چون «تخار»، طالبان ممکن است به دنبال تکرار پروژه عبدالرحمن برای ایجاد یک منطقه حایل از پشتونها در مرزهای شمالی کشور باشد. در آن زمان، شاه نگران تهاجمهای احتمالی از شمال بود. اما حالا طالبان هدف محدودتری را دنبال میکند ـ غیرقابل نفوذ کردن مرز با تاجیکستان که در دهه 1990، شریان لجستیکی مخالفان مسلح طالبان به شمار میرفت و به «احمد شاه مسعود» کمک کرد تا بتواند مقرهایی را در «خواجه بهاءالدین» ایجاد کند.
به علاوه، در جریان جنگهای افغانستان، قاچاق مرزی (بخصوص مواد مخدر) شریانهای لجستیکی برای تأمین بودجه جنگ به حساب میآمدند. منطقه «ماورای کوکچه» ولایت تخار یکی از کانونهای اصلی برای چنین قاچاقهایی بوده و حالا که طالبان کنترل همه گذرگاههای مرزی مهم را در دست دارد، همه بازیگران محلی طبیعتا به دنبال دسترسی به این منابع درآمدی هستند.
اما حمایت طالبان از کوچیها میتواند هزینههایی نیز برای آن داشته باشد. هر دولتی که در جریان مناقشه بر سر زمین، بخواهد یک جانبه رفتار کرده یا براساس انگیزههای ایدئولوژیک یا متعصبانه عمل کند، ممکن است اعتبار خود را در میان گروههای مختلف مردمی از دست دهد. خطر سوق دادن جوامع بیطرف به سمت مخالفت فعال و حتی دور شدن حامیان سابق را میتوان در ماجرای شورش «مولوی مهدی» فرمانده هزاره طالبان در سال گذشته مشاهده کرد. البته ماجرای مولوی مهدی، تنها نمونه از این دست نبوده و افزایش نارضایتیها، سایر فرماندهان غیر پشتون را نیز نسبت به طالبان بیاعتماد کرده است.
البته برای مقابله با این جریان، برخی بخشهای طالبان در تلاش هستند تا ظرفیت میانجیگری خود را در بین جوامع محلی بهبود بخشند (فراتر از کمیسیونهای ویژه و موقتی مثل آنچه در مناقشه کوچیها و هزارهها ایجاد شده است). اما محدوده حمایتی طالبان در بسیاری از مناطق، غالبا محدود به گروههای ایدئولوژیکی، از جمله شبکههای دینی، است. برای مثال، ولایت معمولا به حاشیه رانده شده تخار، جزو اولین ولایاتی بوده که شاهد تشکیل یک شورای جدید متشکل از رهبران دینی بوده است. این شورا، برخلاف کمیسیونهای میانجی، دایمی بوده و دارای ردیف بودجهای است. فصل پاییز، «هبت الله آخوندزاده» نشستی با رهبران و علمای تخار داشت. اما این گونه اقدامها هم ممکن است برای مقابله با اثرات منفی ناشی از قطب بندیهای قومی و گروهی در شمال شرق کشور کافی نباشند.
مناقشه بر سر زمین در افغانستان، همیشه پتانسیل تبدیل شدن به یک موضوع بزرگتر را داشته و ممکن است با افزایش نارضایتیها، موجب تشدید قطب بندیهای قومی و وقوع درگیریهای گسترده شود. طالبان هم باید به نقش محوریِ این مناقشات، در ایجاد نارضایتی و شعلهور کردنِ شورشهایِ احتمالی، واقف باشد. هر چه باشد، خود آنها نیز به مدت حدود دو دهه از این درگیریها، به نفع پیشبرد نبرد خود بر ضد دولت جمهوری و متحدان خارجی آن، استفاده کردهاند.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»