جنگجویان خارجی جدید آسیای مرکزی: جنگ روسیه و اوکراین
مناطق درگیری جهادی تحت عنوان مراکز رشد تروریسم فراملیتی در آینده تلقی میشوند؛ فارغ از آن که این مبارزان به کشور خود بازگردند یا آن که در میادین دیگری درگیر شوند. دولتهای آسیای مرکزی به طور خاص نگران این مسئله بودهاند که جنگجویان بازگشتی از سوریه یا عراق، جهانبینی مضر، ذهنیت بیگانه، تمایل به خشونت و نقشههای محرمانه احتمالی را همراه خود به وطن میآورند. از طرف دیگر، احتمالا همین دولتها تشخیص دهند که برخی از چنین نگرانیهایی برای افرادی که از جنگ در اوکراین باز میگردند، نیز معقول به نظر میرسد. در غیاب یک فرآیند رسمی ادغام مجدد این افراد در جامعه، دشوار است که ببینیم چگونه نیروهای غیرقانونی خارج شده از نبرد به طور طبیعی در جامعه جای داده میشوند و به زندگی صلحآمیز غیرنظامی در چارجوب هنجارها و انتظارهای اجتماعی باز میگردند.
مطالعات شرق/
اتباع آسیای مرکزی در حال پیوستن به هر دو طرف درگیری در اوکراین هستند که این موضوع به همراه شکافهای تشدیدکننده داخلی، نگرانیهای حائز اهمیتی را برای امنیت منطقه پدید میآورد.
از هنگام آغاز درگیری کنونی در اوکراین، به واسطه گزارشهای رسانهای، اطلاع رسانیهای شبکههای اجتماعی و صفحات شخصی جنگجویان آسیای مرکزی و داوطلبانی که در هر دو طرف جنگ روسیه - اوکراین در حال نبرد هستند، چشماندازهای فزایندهای از این حضور وجود داشته است. اما ظهور این پدیده جدید جنگجویان خارجی - کمتر از یک دهه پس از ملحق شدن هزاران نفر از آسیای مرکزی به داعش در عراق و سوریه - نگرانیها و سوالهای حائز اهمیتی را در رابطه با امنیت آسیای مرکزی ایجاد میکند. علی رغم پدیده نبرد مردم آسیای مرکزی در عراق و سوریه، شکافها در اوکراین بسیار نزدیکتر است و منعکسکننده شکاف در جامعه آسیای مرکزی میباشد که این موضوع، چنین بسیجی را از بعد داخلی تفرقهانگیزتر میکند.
البته با توجه به گزارشهای متداولی که از نبرد داوطلبان و کهنه سربازان غربی برای اوکراین وجود دارد، آسیای مرکزی از این منظر منحصر به فرد نیست. اطلاعات مربوط به آسیای مرکزی همچنان پراکنده میباشد؛ اما گزارشهایی وجود دارد مبنی بر آن که اتباع آسیای مرکزی در روسیه توسط مقامهای روسی به منظور ملحق شدن به جنگ تحت فشار قرار میگیرند و یا آن که جنگجویان اهل آسیای مرکزی که در حال نبرد در یکی از دو طرف جنگ هستند، جان خود را از دست میدهند. مبارزانی که به آسیای مرکزی بازمیگردند میتوانند به عنوان نیروی تازه برای اهداف جنایی سازمان یافته استخدام یا در نهادهای افراط گرای خشونتآمیز به کار گرفته شوند و به آنهایی بپیوندند که تازه از درگیریهای خاورمیانه بازگشتهاند.
بازتاب درگیریها در منطقه
درگیری در اوکراین در مقایسه با بسیج سلفی جهادی پیشین در سوریه و عراق، پتانسیل بازتاب اجتماعی بسیار عمیقتری را در آسیای مرکزی داراست. درگیری در خاورمیانه در یک مکان دوردست رخ داده بود که از نظر مبارزان آسیای مرکزی، ارتباط اندکی بین این موضوع با زندگی روزمره آنها در وطنشان وجود داشت. با این حال، اوکراین از نگاه تجربه تاریخی مشترک، یک کشور شوروی سابق دیده میشود که در تلاش است روابط خود را با روسیه و غرب متعادل سازد. درگیری در اوکراین به یک موضوع روزانه در تلویزیون، رسانههای اجتماعی و چایخانههای آسیای مرکزی مبدل شده است و برای تعداد زیادی از اهالی آسیای مرکزی که به کار در روسیه یا حوالههای ارسال شده توسط اعضای خانواده متکی هستند، پیشرفت و نتیجه این جنگ اثرات بالقوه واقعی بر زندگی آنها دارد. دولتهای منطقه بیشک این نکته را مد نظر دارند که وفاداری و سرسپردگی جنگجویان خارجی و اظهارنظرهای قویاً دوقطبی از جانب افرادی که در جبهه داخلی میمانند، امکان دارد بر همبستگی اجتماعی اثر داشته باشد.
اکنون، تنها نشانههایی وجود دارد مبنی بر آن که احتمال دارد قومیتهای خاصی در قالب دستههای بزرگتری به سمت جبهه روسیه یا اوکراین گرایش داشته باشند. با وجود این، در صورتی که گرایشهای احتمالی یا واقعی فعلی در اذهان عمومی عمق بیشتری پیدا کند، خطر تشدید شکافهای قومی و ملیگرایانه وجود دارد که پیشتر نیز منطقه از این موضوع رنج میبُرد.
آسیای مرکزی با پدیده به کارگیری شهروندان خود به عنوان جنگجویان خارجی بیگانه نیست. بیش از 4000 نفر از اتباع آسیای مرکزی به گروههای افراط گرای خشن در سوریه و عراق ملحق شدهاند – که بسیاری از آنها کشته یا زندانی شدهاند. گرچه عوامل تاثیرگذار بر الحاق به درگیری اوکراین با عوامل سوریه و عراق تفاوت دارد، اما انواع روشهای جالب توجه برای جذب نیرو، آشنا هستند؛ مزایای مادی نظیر وعده غرامت پولی یا اخذ شهروندی روسیه؛ انجام کاری که به مردمِ زیادی، منفعت میرساند یا یک هدف نیکوکارانه نظیر بازگرداندن اراضی تصرفشده یک امپراتوری سابق یا نبرد با یک نیروی شیطانی مانند «نازیها» یا «امپریالیستها»؛ انجام وظیفه و پاسداری از شرافت، نظیر حفاظت از برخی ارزشها و انتظارات اجتماعی؛ غلبه بر بیعدالتی مانند رنج زنان و کودکان گرفتار در میدان نبرد؛ یا تنها میل به ماجراجویی یا همراهی.
آسیای مرکزی نظارهگر تاثیر چشمگیر به کارگیری این عوامل و سایر عوامل تاثیرگذار، برای پیوستن شهروندان خود به درگیریهای خشونتآمیز در خارج مرزهایش بوده است. اگرچه روسیه و اوکراین در این شرایط بازیگران دولتی قلمداد میشوند؛ اما به نظر نمیرسد روندها از آن چیزی که در زمان جذب این افراد توسط بازیگران غیردولتی نظیر القاعده و گروههای وابسته به داعش در سوریه و عراق شاهد آن بودیم، متفاوت باشند. به عنوان نمونه، گزارشهای اولیه حاکی از آن است که کارگران مهاجر آسیای مرکزی از جمله افرادی میباشند که برای استخدام، هدف گرفته میشوند. در روسیه، شایعه شده که فرآیند استخدام مهاجران کارگری آسیای مرکزی توسط شبکههای چچنی تسهیل میشود – که مشابه بسیج افراط گرای خشونتآمیز قبلی در خاورمیانه میباشد. در اوکراین، برخی از مهاجران کارگری آسیای مرکزی تحت عنوان بخشی از گردانهای تاتارهای کریمه نبرد میکنند.
از سرگیری تلاشها برای ادغام مجدد
این پدیده فراتر از فرآیند پیوستن افراد، سبب طرح سؤال درباره نحوه اجرای قوانین در مورد مزدوران یا داوطلبان در جنگهای خارجی میشود. هریک از کشورهای آسیای مرکزی، قوانینی دارند که از فعالیت مزدوران و جنگجویان خودفروخته در جنگها جلوگیری مینماید. آیا این امر حائز اهمیت است که متخاصمان یک بازیگر دولتی یا غیردولتی باشند تا دخالت مزدور را مجرمانه و در نتیجه دارای تبعات منفی برای جامعه آسیای مرکزی قلمداد کنند؟ این طور به نظر میرسد که تنها کشور ازبکستان به این موضوع توجه کرده است و به شهروندان خود در رابطه با خطر قانونی مشارکت در درگیری روسیه در اوکراین هشدار جدی صادر کرده است. اما سایر کشورهای آسیای مرکزی در این باره سکوت اتخاذ کردهاند. معمولا کشورها خطر بازگشت جنگجویان تروریست خارجی از جبهههای جهادی به وطن خود را ترسیم میکنند و به طور معمول چنین نگرانیهایی را برجسته میکنند که این جنگجویان خارجی دارای تجربه نبرد هستند و ذهن آنها با ایدئولوژیهایی که در خارج از کشور با آنها زندگی کردهاند، پر شده است.
مناطق درگیری جهادی تحت عنوان مراکز رشد تروریسم فراملیتی در آینده تلقی میشوند؛ فارغ از آن که این مبارزان به کشور خود بازگردند یا آن که در میادین دیگری درگیر شوند. دولتهای آسیای مرکزی به طور خاص نگران این مسئله بودهاند که جنگجویان بازگشتی از سوریه یا عراق، جهانبینی مضر، ذهنیت بیگانه، تمایل به خشونت و نقشههای محرمانه احتمالی را همراه خود به وطن میآورند. از طرف دیگر، احتمالا همین دولتها تشخیص دهند که برخی از چنین نگرانیهایی برای افرادی که از جنگ در اوکراین باز میگردند، نیز معقول به نظر میرسد. در غیاب یک فرآیند رسمی ادغام مجدد این افراد در جامعه، دشوار است که ببینیم چگونه نیروهای غیرقانونی خارج شده از نبرد به طور طبیعی در جامعه جای داده میشوند و به زندگی صلحآمیز غیرنظامی در چارجوب هنجارها و انتظارهای اجتماعی باز میگردند.
البته هنوز زود است که گفته شود احساسات متفاوت این افراد به گونهای تقویت میگردند که به تضعیف ثبات داخلی در آسیای مرکزی کمک نمایند یا به آسیای مرکزی اجازه دهند تا تحت تأثیر نخبگان یا بیگانگان واقع شوند. با وجود این، این تفاوت انعکاسدهنده شکاف در روایت افرادی است که در نبرد فعلی از مسیر آینده غرب- محور برای آسیای مرکزی پشتیبانی میکنند و آنهایی که از مسیر آینده روسیه- محور حمایت مینمایند. پشتیبانی از روسیه یا اوکراین به مثابه گسترش خطوط گسلی درنظر گرفته میشود که در حال حاضر در رقابت روسیه - غرب وجود دارد و افکار عمومی از آن مطلع است. تنها زمان نمایان خواهد ساخت که این داستان به چه سرانجامی میرسد. اما در حالی که دولتهای آسیای مرکزی به سختی، سعی در حفظ بیطرفی در درگیری روسیه - اوکراین دارند، به خوبی میتوانند با استفاده از شباهتها و آموختههای حاصل از پدیده جنگجویان خارجی پیشین، گامهای بازدارنده جهت پرداختن به این روایتها و همچنین اقدامهای لازم برای تقویت انسجام اجتماعی در داخل را در نظر بگیرند و مورد بحث قرار دهند.
به عنوان قدم اول، معقول به نظر میرسد که دولتهای آسیای مرکزی ، افرادی را که در درگیری اوکراین و روسیه در حال مبارزه هستند و همچنین آنهایی که به کشورهای خود برمیگردند، شناسایی و ردیابی نمایند. منافع بلندمدت و روشنگرانه ایجاب میکند که دولتها نوعی از توانبخشی و "باز ادغام سازی" در جامعه را برای این افراد لحاظ نمایند؛ دقیقاً مانند جنگجویان خارجی و اعضای خانواده بازگشته از مناطق درگیری در سوریه و عراق.
تجربه پیشین کشورهای آسیای مرکزی اهمیت سنجیدگی در تدوین برنامههای اقدام اولیه و ویژه جهت "باز ادغام سازی" را که شامل فعالیت گروههای کاری بین بخشی و متخصصان، از جمله روانشناسان میگردد، نمایان ساخته است. ادغام سازی مجدد نیازمند مشارکت گروهی از فعالان در سطح ملی و محلی میباشد. هماهنگی و تقسیم کار بین آنها نیازمند بحث و برنامه ریزی است تا اثربخش باشد. به همین ترتیب، تعیین پیگرد قانونی یا عفو و بخشش مبارزان بازگشته و رسمی سازی مکانیسمهای هر یک از این مسیرها میتواند به دوری جستن از نتایج موقت کمک نماید. در پایان، تجربه پیشین نشان داده است که افراد بازگشته احتمالاً به کمک بیرونی نیاز دارند تا خود را از طریق شغل، آموزش بیشتر، یادگیری حرفه یا حتی اسکان، در جامعه مستقر سازند. در مواردی که سازمانهای مدنی در آسیای مرکزی، مجاز به همکاری با افراد بازگشته از نبردهای بینالمللی درباره چنین موضوع هایی بودند، این مساله مشهود بوده که فعالیت آنها نه تنها روند ادغام مجدد را تسهیل میسازد؛ بلکه به عنوان یک پل ارتباطی بین خانوادهها، جوامع و دولت نیز کمک کننده بوده است.
انتهای مطلب/