کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نگاهی به سیاست کشورهای عربی به طالبان

سیاست شورای همکاری خلیج فارس در قبال افغانستانِ طالبان؛ روگردانی یا عمل‌گرایی؟

researchgate , 10 آذر 1401 ساعت 12:53

مترجم : زهرا خادمی راد

سلطه طالبان بر افغانستان، کشورها ـ بخصوص همسایگان ـ را بر آن داشت تا سیاست خارجی خود را در قبال افغانستان باز تنظیم کنند. این تغییر نظام همچنین باعث شد تا کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌ فارس، نوع تعامل خود با کابل را مورد بازنگری قرار دهند. خط مشی سیاست خارجی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در قبال افغانستانِ تحت کنترل طالبان، می‌تواند به طور بالقوه تعیین کننده چشم انداز ثبات در این کشور جنگ زده باشد. این موضوع به خصوص درباره سه کشور سلطنتی خلیج فارس، یعنی عربستان، امارات و قطر، صادق است؛ کشورهایی که نقش برجسته‌ای در ژئوپلتیک منطقه داشته و در موضوع‌های مربوط به طالبان و افغانستان، جزو کنشگران با نفوذ و اثرگذار بوده‌اند.


مطالعات شرق/

مقدمه  
سلطه طالبان بر افغانستان، کشورها ـ بخصوص همسایگان ـ را بر آن داشت تا سیاست خارجی خود را در قبال افغانستان باز تنظیم کنند. این انتقال همچنین باعث شد تا کنشگران مهم در خاورمیانه و شورای همکاری خلیج‌ فارس، مثل عربستان، امارات و قطر، نوع تعامل خود با کابل را مورد بازنگری قرار دهند. حضور حکومت طالبان در افغانستان ممکن بود به گروه‌های تروریستی اجازه دهد تا از خاک این کشور به عنوان سکویی برای انجام اقدامات تروریستی خود استفاده کنند. خروج آمریکا نیز می‌توانست روحیه گروه‌های افراطی خاورمیانه را برای پیشبرد برنامه‌های آنها بالا ببرد. واکنش‌های اولیه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به تحولات پر شتاب افغانستان، نوعی لحن بی‌طرفانه داشت ـ نه ستایش و نه رد طالبان. آیا واکنش‌ این کشورها، عمل گرایانه و ناشی از الزامات امنیتی و حقایق ژئوپلتیکی موجود بوده است؟ خط مشی سیاست خارجی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در قبال افغانستانِ تحت کنترل طالبان، می‌تواند به طور بالقوه تعیین کننده چشم انداز ثبات در این کشور جنگ زده باشد. در همین حال، این جهت‌گیری می‌تواند الگوهای جاری دوستی و دشمنی را در خلیج فارس متأثر کند. این موضوع به خصوص درباره سه کشور سلطنتی خلیج فارس، یعنی عربستان، امارات و قطر، صادق است؛ کشورهایی که نقش برجسته‌ای در ژئوپلتیک منطقه داشته و در موضوع‌های مربوط به طالبان و افغانستان، جزو کنشگران با نفوذ و اثرگذار بوده‌اند.

واکنش شورای همکاری خلیج فارس  به سلطه طالبان بر افغانستان
واکنش‌های اولیه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس ظاهرا به دقت تنظیم شده بود و رفتار طالبان را نه تأیید و نه رد می‌کرد. بحرین که در حال حاضر ریاست این شورا را بر عهده دارد، تأکید کرد که شورای همکاری خلیج فارس درباره تحولات افغانستان گفت‌وگو می‌کند؛ این در حالی است که دولت کویت درباره     خونریزی و به خطر افتادن امنیت مردم هشدار داد. در مقابل، عمان هیچ بیانیه رسمی نداد، به جز مدح مفتی اعظم این کشور از طالبان به خاطر بیرون راندن «مهاجمان» از این کشور. به نظر می‌رسید که دولت عمان بی‌طرفی خود را حفظ کرده است؛ موضعی که این کشور در برابر سایر تحولات اثرگذار بر منطقه نیز در پیش گرفته است، مثل رقابت ایران ـ عربستان و اختلاف‌های شورای همکاری خلیج فارس با قطر. لازم به ذکر است که عربستان و امارات، آخرین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بودند که به این رویداد واکنش نشان دادند. وزارت خارجه عربستان اعلام کرد که این کشور از انتخاب مردم افغانستان که بدون اعمال نفوذ خارجی انجام شده باشد حمایت کرده و از طالبان و طرف‌های افغان می‌خواهد تا با همکاری یکدیگر، زمینه ایجاد صلح و ثبات را در افغانستان فراهم کنند. واکنش پادشاهی سعودی به این رویداد، با در نظر گرفتن ژئوپلتیک‌های انتقالی در منطقه بود که به واسطه کاهش حضور آمریکایی‌ها ایجاد شده بود و همچنین نگرانی‌های آن درباره اعمال نفوذ ایران بر افراد و گروه‌هایی که بر ضد منافع پادشاهی عمل می‌کنند.

در همین حال، به نظر می‌رسید که امارات متحده عربی یک موضع خوش بینانه را در پیش گرفته است. این کشور ضمن امیدوارکننده خواندن اصلاحات اعلامی از سوی طالبان، درباره پذیرش صلح و ثبات از سوی طرف‌های افغان ابراز امیدواری کرد. عربستان و امارات همچنین برای بررسی تحولات امنیتی افغانستان، سفارتخانه‌های خود را در کابل، به طور موقت تعطیل کردند. قطر نیز که نقش یک عنصر میانجی را در مذاکرات طالبان ایفا کرده بود، صرفا بر لزوم رسیدن به یک راهکار سیاسی مسالمت آمیز تأکید کرد.

با توجه به تاریخچه اختلاف‌های از پیش موجود در خاورمیانه (بخصوص در خلیج فارس) و همچنین تأثیر پیروزی طالبان در افغانستان بر این اختلاف‌ها، واکنش کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس  محدود بود. نشست فرستادگان شورای همکاری خلیج فارس و طالبان در فوریه 2022، نتوانست به کشورهای عربی ـ خلیجی اطمینان خاطر دهد که دولت طالبان صادقانه اصلاحات ترقی خواهانه‌ای را انجام خواهد داد. نمایندگان طالبان وعده داده بودند که اصلاحاتی را در جهت بهبود وضعیت زنان در جامعه افغانستان (یکی از مطالباتی که در طول این نشست، از سوی کشورهای عضو شورای خلیج فارس مطرح شده بود) انجام خواهند داد.

عمل نکردن طالبان به وعده‌های خود درباره صدور مجوز تحصیل دختران، سبب تعمیق رنجش‌ها شد. کشورهای عضو شورای همکاری، از جمله قطر که از نفوذ سیاسی زیادی در افغانستان برخوردار است، از تصمیم لحظه آخری طالبان درباره بازگشایی مدارس ابراز ناخرسندی کردند. کشورهای عربی ـ خلیجی تأکید داشتند که زنان، حتی در جوامع مبتنی بر قانون شریعت، باید از حق تحصیل و کار برخوردار باشند. کشورهایی چون قطر، امارات و عربستان، برای بهبود وجهه عمومی خود به عنوان اقتصادهای در حال پیشرفت و جذب تجار و سرمایه‌گذاران، اصلاحاتی را به منظور تقویت حقوق زنان انجام داده‌اند. طی این سال‌ها، بحرین، قطر، کویت، عمان، امارات و عربستان، به رغم بروز برخی وقفه‌ها و مشکلات، روندهای مثبتی را در حوزه سلامت، تحصیل و آموزش زنان شاهد بوده‌اند. هر چند واکنش شورای همکاری خلیج فارس ممکن است صرفا جنبه ظاهری داشته باشد، با این حال سیاست‌های واپس‌گرایانه طالبان در قبال حقوق زنان تأثیر خوبی روی روند به رسمیت شناختن طالبان و آزادی دارایی‌های مسدود شده این کشور و به تبع آن، بهبود اوضاع افغانستان نخواهد داشت. لذا اگر طالبان بتواند در این رابطه مورد عنایت کشورهای شورای همکاری قرار گیرد، کمک خوبی به این گروه خواهد بود. قدرت‌های غربی، از جمله اتحادیه اروپا، ارائه کمک‌های بشردوستانه به افغانستان را منوط به بهبود وضعیت حقوق بشری در این کشور کرده‌اند. اما به نظر می‌رسد که طالبان در این مسیر حرکت نمی‌کند؛ این در حالی است که حدود 9 میلیون افغانستانی در معرض شرایط اقلیمی سخت و همچنین پیامدهای شیوع کرونا و قحطی قرار دارند.

به طور همزمان، کاهش بحران انسانی و ایجاد شرایط نسبتا پایدار در افغانستان می‌تواند به نفع کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باشد. بحران پناهجویان که به واسطه سرنگونی دولت افغانستان ایجاد شد ظاهرا کشورهای حاشیه خلیج فارس را در معرض خطر قرار داده است. تشدید بحران در این کشور جنگ زده می‌تواند موجب تشدید بحران پناهجویان شده و امنیت کشورهای شورای همکاری را به مخاطره اندازد. عربستان و امارات در پذیرش موج پناهجویان افغان مردد بوده‌اند. ابوظبی، پس از درخواست‌های آمریکا، موافقت کرد تا حداکثر 5 هزار پناهجو از خاک امارات به عنوان یک مسیر عبوری استفاده کرده و ظرف 10 روز برای اسکان عازم کشورهای دیگر شوند. با این حال، این دولت، به دلایل بشردوستانه، از «اشرف غنی» رئیس جمهور سابق افغانستان و برخی دیگر از مقام‌های دولت وی، برای پناه گرفتن در امارات استقبال کرد.

البته چنین ژست‌هایی از سوی ابوظبی، موضوع جدیدی نبوده و این کشور برای کسب اهرم‌های سیاسی، بخصوص در برابر آمریکا، میزبان چندین شخصیت مهم بوده است. بحرین هم مثل امارات، به پناهجویان افغانستانی اجازه داد تا از «امکانات ترانزیتی» این کشور استفاده کنند. در این بین، قطر بیشترین بار بحران پناهجویان را متحمل شد و پایگاه «العدید» را برای پرواز حدود 60.000 افغانستانی آماده کرد.
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس واکنش‌های خود را طوری تنظیم کرده‌اند تا بتوانند خود را به عنوان بازیگرانی مسئول که دغدغه اوضاع افغانستان را دارند به نمایش بگذارند اما در واقع، منافع امنیتی خود را در اولویت قرار داده‌اند. سایر کشورهای اسلامی در خارج از حوزه خلیج فارس، مثل ترکیه و پاکستان که در گذشته میزبان پناهجویان افغانستانی بودند نیز این بار به خاطر دلایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی، در انجام این کار تردید داشتند. مقاومت نمادین کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نشان دهنده نگرانی‌هایی است که به واسطه سلطه طالبان بر افغانستان، در حوزه همسایگی آن به وجود آمده است. لازم به ذکر است که واکنش کشورهای شورای همکاری به خشونت‌های انسانی طالبان، فاقد هر نوع محکومیت بوده و به شدت ضعیف‌تر از موضع‌گیری آنان در قبال سایر موضوع‌های مربوط به امنیت بین‌المللی بوده است. با وجود این، این کشورها در زمان تنظیم سیاست خارجی خود در قبال افغانستان، نگرانی‌های امنیتی نشأت گرفته از افغانستان تحت کنترل طالبان را در محاسبات خود لحاظ خواهند کرد.

موضع‌گیری شورای همکاری خلیج فارس در برابر افغانستان
موضوعی که همه شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس ظاهرا روی آن توافق دارند این است که یک افغانستان با ثبات می‌تواند بیشترین منفعت را برای امنیت منطقه داشته باشد. دسامبر 2021، بحث تسلط طالبان بر افغانستان، یکی از مباحث اصلی نشست وزرای خارجه شورای همکاری خلیج فارس و انگلیس بود. کشورهای عضو شورا، از مصالحه ملی در افغانستان و تشکیل یک دولت فراگیر که بتواند منجر به رشد و شکوفایی این کشور شود حمایت کرده‌اند. آنها با این نظر موافق هستند که ارائه کمک‌های بشردوستانه می‌تواند به بهود اوضاع در افغانستان و تحقق صلح در این کشور کمک کند. نگرانی این کشورها نیز حول موضوع‌هایی چون بحث پناهجویان و آوارگان داخلی و همچنین تهدیدهای تروریستی است که ممکن است از سوی افغانستان تحت کنترل طالبان متوجه آنها شود. موضوع‌های بی‌ثبات کننده‌ای چون تقویت گروه‌های تروریستی و قاچاق اسلحه، مواد مخدر و سایر اقلام غیر قانونی در همسایگی آنها نیز جزو نگرانی‌های اصلی کشورهای حاشیه خلیج فارس است.

خطر اسلام سیاسی نیز تردیدهایی را در بین کشورهایی چون عربستان و امارات که خواهان دور ماندن از این قضایا (بخصوص پس از بهار عربی) هستند، به وجود آورده است. اسلام‌گرایان را می‌توان به طور کلی براساس نوع رویکرد اتخاذی آنها و مبتنی بر تحلیل‌های هزینه ـ فایده طبقه‌بندی کرد. پیوریستها یا ناب گرایان دخالتی در سیاست ندارند و صرفا مشغول خطابه برای ترویج دیدگاه اسلامی خود هستند. سیاست گرایان برای ترویج ایدئولوژی خود، دست به اقدام‌های سیاسی غیر خشونت بار می‌زنند. اما جهادیون (که طالبان نیز در این دسته قرار می‌گیرد) کسانی هستند که برای پیشبرد مقاصد خود دست به خشونت می‌زنند؛ اینها گروهی هستند که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس خواهان مدارا با آنها هستند. احتمال بسیار زیادی وجود دارد که پیروزی طالبان در افغانستان، سبب تشویق و تهییج گروه‌های افراط‌گرای اسلامی در منطقه خلیج فارس شود.

افغانستان از گروه‌های افراطی متعددی چون القاعده و داعش میزبانی کرده که حتی خود طالبان را نیز به چالش کشیده‌اند. جدا از این موضوع، افغانستان همواره درگیر فعالیت‌های غیرقانونی بوده است. طالبان مدت‌ها به کمک درآمدهای حاصل از قاچاق مواد مخدر و سایر جرایم فراملی، عملیات‌های خود را سر پا نگه داشته است. طبق گزارش «دفتر مواد مخدر و جرایم سازمان ملل»، افغانستان در سال 2021 حدود 1.8 تا 2.7 میلیارد دلار عایدی از محل مواد مخدر داشته است و تخمین زده می‌شود که مبلغ بسیار بیشتری نیز از طریق زنجیره‌های تأمین مواد مخدر غیرقانونی به دست آورد.  بازیگران غیر دولتی می‌توانند به طور بالقوه با استفاده از این منابع، بودجه عملیات‌های خود را تأمین کنند. اعضای شورای همکاری خلیج فارس آشکارا موضع خود را در مخالفت با انجام چنین اقدام‌هایی در حیاط خلوت خود اعلام کرده‌اند. آنها دولت جدید افغانستان را ترغیب کرده‌اند که با این مسایل امنیتی برخورد کند و به آن پیشنهاد همکاری در زمینه مبارزه با تروریسم داده‌اند. این کشورها همچنین اصرار داشته‌اند که طالبان برای احیای اقتصاد و نظام سیاسی افغانستان و کاهش بحران در این کشور، از کمک جامعه جهانی، بخصوص سازمان‌های بین‌المللی، استفاده کند.

همچنین به نظر می‌رسد که رژیم جدید طالبان، کسب مشروعیت بین‌المللی را در اولویت قرار داده است و قصد دارد از طریق پیش درآمدهای دیپلماتیک، با قدرت‌هایی چون چین، روسیه، هند و کشورهای خلیج فارس ارتباط برقرار کند. اگر طالبان همچنان مشتاق انجام این کار باشد، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس می‌توانند برای ایجاد ثبات در افغانستان و منطقه، حوزه‌های همکاری مشترک با طالبان را شناسایی کنند.

سیاست شورای همکاری خلیج فارس در قبال افغانستان
رابطه بین افغانستان و برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس همواره دارای اهمیت بوده است، بخصوص با حکومت‌های پادشاهی عربستان، امارات و قطر. اما ماهیت این روابط، متفاوت بوده است. این سه کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس، منافع مختلفی در افغانستان داشته و سیاست‌های آنان همسو با این منافع بوده است. نقش عربستان سعودی در عرصه سیاسی افغانستان، به قرن نوزدهم بازمی‌گردد. افغانستان اولین کشور اسلامی بود که دومین دولت سعودی را به رسمیت شناخت. در عصر معاصر نیز درک ریاض درباره اینکه روابطش با اسلام آباد و تهران تحت تأثیر تحولات افغانستان قرار خواهد گرفت، خط مشی سیاسی این کشور را تعیین کرده است. اهمیت پاکستان برای منافع پادشاهی سعودی و همچنین تهدیدی که ایران متوجه مشروعیت آن در خلیج فارس می‌کند، سیاست خارجی عربستان را در قبال افغانستان شکل داده است.

از نظر امارات متحده عربی نیز یک افغانستان با ثبات نقش حیاتی در حفظ منافع این کشور و ادامه مناسبات خوب آن با سایر قدرت‌های منطقه‌ای در خاورمیانه خواهد داشت. این کشور برای حمایت فعال از مجاهدینی که برای جنگ با اشغالگران شوروی در افغانستان آموزش می‌دیدند، به عربستان ملحق شد. پس از فروپاشی شوروی نیز هر دو کشور از طریق ابزارهای دینی و مالی، به اعمال نفوذ خود در عرصه سیاسی افغانستان ادامه دادند. در دهه 1990، وهابیت، حلقه اتصال حلقات دینی عربستان و طالبان بود. امارات سیاست مستقلی در قبال طالبان نداشته است و برای تأمین منافع خود، ردپای آمریکا و عربستان را دنبال می‌کند. ریاض و امارات جزو اولین کشورهایی بودند که حکومت طالبان موسوم به «امارت اسلامی افغانستان» را در سال 1996 به رسمیت شناختند. اما در سال 1998روابط طالبان با عربستان و امارات رو به افول گذاشت؛ چون طالبان حاضر نشد «اسامه بن لادن» را به عربستان تحویل دهد. پس از حادثه تروریستی 11 سپتامبر، عربستان و امارات رابطه خود را با طالبان قطع کردند و از طریق کمک‌های توسعه‌ای و آموزش نیروهای امنیتی این کشور، دولت افغانستان را اندکی یاری کردند.

از زمان مذاکرات دوحه در سال 2018، عربستان و امارات به لحاظ راهبردی خود را از بحران افغانستان دور کردند. با توجه به کاهش آرام حضور آمریکا در منطقه، به نظر می‌رسد که کشورهای حاشیه خلیج فارس درباره اتکای صرف به ایالات متحده برای تأمین امنیت خود دچار تردید شده‌اند. از زمانی که بحث خروج آمریکا از منطقه مطرح شد، این کشورها به فکر تنوع بخشی به روابط خود با سایر قدرت‌ها، از جمله روسیه، چین و اسرائیل افتاده‌اند. دولت‌های «باراک اوباما» و «دونالد ترامپ» به طور مکرر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را یک مشت «مفت خور» دانسته و تلاش کردند تا اتکای این کشورها را به ایالات متحده کاهش دهند.

«پیمان ابراهیم» که بین اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مانند امارات و بحرین امضا شد، نمونه‌ای از این تلاش‌ها است که با حمایت آمریکا انجام شد، با این هدف که این کشورها بدون اینکه منتظر ایالات متحده باشند بتوانند نیازهای امنیتی خود را مرتفع کنند. عربستان و امارات نیز همکاری خود را با روسیه و چین در ابعاد مختلف، از جمله در حوزه‌های دفاعی و انرژی هسته‌ای، تقویت کرده‌اند. آگوست 2021، مقام‌های سعودی و روسی برای توافق درباره تأمین تجهیزات دفاعی، با یکدیگر دیدار داشتند. عقب نشینی نهایی آمریکا از افغانستان و جمع کردن سامانه‌های دفاع موشکی از عربستان، می‌تواند ریاض را به سمت تقویت هر چه بیشتر مناسبات دفاعی‌ خود با مسکو سوق دهد. دو غول‌ نفتی امارات و عربستان همچنین در بحبوحه بحران اوکراین، درخواست‌های بین‌المللی را که تحت رهبری آمریکا، درباره کنار گذاشتن روسیه از اتحاد OPEC+ مطرح شده بود رد کردند و روسیه را یک عضو مهم این اتحاد دانستند. علاوه بر این، چین برای توسعه رآکتورهای هسته‌ای این کشورها با آنها وارد همکاری شده است. این گونه تصمیم‌ها نشان می‌دهد که متحدان خلیجی آمریکا، در میانه تغییرات ژئوپلتیکی در حال ظهور در همسایگی‌ خود، مصمم به گسترش دایره همکاری‌ خود، بخصوص در حوزه امنیتی، هستند. با این وجود، بعید است که تمایل آنها برای جلب حمایت آمریکا و اتکا به واشنگتن به منظور پیشبرد منافع راهبردی‌ آنها از بین برود.

عربستان سعودی: مهار رقیب
از زمان روی کار آمدن «محمد بن سلمان»، عربستان به تدریج اقدام‌هایی را در جهت مدرنیته کردن کشور روی دست گرفته است. نیروهای محافظه‌کار، از جمله بخش قابل توجهی از جوانان این کشور، از این تغییر فرهنگی ناخرسند هستند. پذیرش آشکار یک نهاد اسلام‌گرای افراطی (یعنی طالبان) با اصلاحات سیاسی و اجتماعی ولیعهد همسو نخواهد بود. حتی دبیرکل عربستانی «سازمان همکاری اسلامی»، اقدامات خشونت بار طالبان در افغانستان را مصداق «نسل کشی مسلمانان» دانست و آن را محکوم کرد. این موضع‌گیری نشان می‌دهد که گزینه احیای دوباره روابط نزدیک عربستان و طالبان در دهه 1990، چندان جای طرح ندارد.

اگر قرار است طرح بن سلمان برای عربستان به نتیجه برسد، سعودی‌ها باید این اطمینان را ایجاد کنند که از خاک این کشور برای میزبانی یا تأمین مالی تروریست‌ها استفاده نخواهد شد. با این وجود، ریاض تمایل دارد تا با ارائه کمک‌های مالی و بشردوستانه، نفوذ رسمی خود را در کابل حفظ کرده و مراقب تحرکات ایران در افغانستان باشد. عربستان شاهد بهره‌برداری تهران از مناطق درگیر و بی‌ثبات در کشورهایی چون یمن، سوریه و عراق بوده است و نمی‌خواهد که این وضعیت در افغانستان نیز تکرار شود. ایران به شکل ماهرانه‌ای روابط دوستانه‌ای با طالبان برقرار کرده است؛ تغییری که پس از قطع روابط رسمی عربستان با این گروه اسلام‌گرا نمود پیدا کرد. طبق گزارش‌ها، ایران از برخی فرماندهان طالبان پشتیبانی کرده و میزبان برخی رهبران ارشد طالبان نیز بوده است.  نکته قابل توجه اینکه ایران، تصمیم گرفت تا در جریان حملات طالبان در سال 2021 نقش یک تماشاگر خاموش را ایفا کرده و برای جلوگیری از اشغال غرب افغانستان توسط طالبان هیچ مقاومتی از خود نشان ندهد. یکی از دلایل این رویکرد آن بود که درگیر شدن با طالبان ممکن بود شکاف‌ها و تهدیداتی را در غرب ایران ایجاد کند. در دهه 1990، هر دو طرف روابط خصمانه‌ای با یکدیگر داشتند؛ لذا روابط آنها ناپایدار بوده است. از زمان سلطه طالبان بر افغانستان، ایران ژست‌های دیپلماتیک خود را در برابر طالبان افزایش داده است. ایران حتی در تلاش برای ایجاد روابط سازنده، پیشنهاد داده که حاضر به آموزش نیروهای طالبان است. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مشتاق پیگیری این تحولات خواهند بود چون نمی‌خواهند شاهد گسترش بیش از پیش حوزه نفوذ ایران باشند. در همین حال، ایران برای اثرگذاری بر سیاست‌های افغانستان باید مسیر سخت و پر چالشی را پشت سر بگذارد، چنان که شیعیان همچنان در افغانستان تحت تعقیب قرار دارند. بعید است ریاض بخواهد متأثر از مناسبات ایران با طالبان، رویکرد خود را در قبال این گروه افراطی بازنگری کند. تفاوت‌های ایدئولوژیک همچنان در اولویت بوده و باعث تداوم فاصله راهبردی بین طرف‌ها خواهد بود.

به فاصله اندکی پس از سلطه طالبان بر افغانستان، دولت طالبان رسما وهابیت را رد کرد. این اقدام طالبان تعجب برانگیز بود چون این گروه در دوران حکومت اول خود در دهه 1990، از ایدئولوژی اسلام سنی الهام می‌گرفت. با این حال، هنوز مدت زیادی از وعده‌های دور و دراز طالبان نگذشته بود که رفتار این گروه با ادعاهای خود تناقض پیدا کرد؛ موضوعی که نشان دهنده ترفند تبلیغاتی این گروه برای جلب حمایت بین‌المللی داشت. دولت از وعده‌های خود درباره حقوق زنان و حقوق بشر سر باز زده و همچنان مانع تحصیل زنان شده و اعتراض‌ها را به شدت سرکوب می‌کند. هر چند این وضعیت آنها را در شرایط بدی قرار می‌دهد اما واکنش کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به این وضعیت، چندان قابل توجه نبوده است.

ابوظبی: فرصت‌سازی و وجهه‌سازی  
رویکرد امارات در قبال طالبان، از همان ابتدا، منعطف بوده است. امارات از زمانی که به عنوان یکی از اولین کشورها، طالبان را به رسمیت شناخت، تا زمانی که رابطه خود با این گروه را پس از 11 سپتامبر قطع کرد و بعد از آن نیز از برنامه آمریکا برای تعامل دوباره با طالبان پیروی کرد، همواره همسو با شرایط در حال تغییر حرکت کرده است. پناه دادن دولت امارات به برخی مقام‌های افغانستانی نیز نشان دهنده تمایل این کشور برای ادامه نقش آفرینی خود در افغانستان است. این رژیم همواره نگران ظهور اسلام سیاسی در منطقه بوده است؛ لذا امارات مراقب تحرکات طالبان و رابطه آن با قطر خواهد بود. با این وجود، دولت امارات نشان داده است که از یک سیاست میانه‌رو و غیرافراطی برای ثبات افغانستان حمایت خواهد کرد. کمک‌های بشردوستانه و همچنین کمک‌های این کشور به اجرای برنامه تخلیه در افغانستان، فرصتی فراهم آورد تا ابوظبی اراده خود را برای نقش آفرینی در افغانستان پسا جنگ به نمایش گذاشته و اعتبار بین‌المللی خود را افزایش دهد. امارات روابط نزدیک‌تری با ترکیه ایجاد کرده است و روی جنبه‌های مختلف، از جمله همکاری‌های منطقه‌ای، کار می‌کند که در این میان، افغانستان یکی از حوزه‌های مهم مورد علاقه خواهد بود. به نظر می‌رسد که سیاست امارات در قبال دولت فعلی افغانستان، سیال بوده و خواهد بود. این سیاست منوط به رفتار طالبان و همچنین مبتنی بر تغییرات ژئوپلتیکی منطقه بوده و در هر دو صورت، رویکردی است که به سود منافع راهبردی این کشور باشد. به نظر می‌رسد که نگاه عمل‌گرایانه امارات، به این کشور کمک کرد تا بتواند با غلبه بر قطر و ترکیه، اداره فرودگاه‌های کابل، قندهار و هرات را در اختیار بگیرد.

قطر: منجی
در دهه 1990، قطر برخلاف دو همسایه عرب خود و به رغم اینکه مناسبات کاری با افغانستان داشت، طالبان را به رسمیت نشناخت. مهارت قطر در ایجاد روابط متوازن و نفوذ آن در بین گروه‌های اسلام‌گرا، به این کشور کمک کرد تا تبدیل به عنصر میانجی شود که بتواند آمریکا و طالبان را پای میز مذاکره بکشاند. این جایگاهی بود که عربستان و امارات در دوره‌های مختلف نتوانستند به آن دست پیدا کنند. روابط نزدیک عربستان و امارات با آمریکا و شرایطی که به تبع آن حاصل می‌شد (مثل تقبیح القاعده و حمایت از قانون اساسی افغانستان) چندان به مذاق طالبان خوش نمی‌آمد. قطر به خاطر پذیرش و حمایت ظریف از اقدام‌های اسلام‌گرایان، بهترین گزینه طالبان برای میزبانی دفتر طالبان بود. این کشور حاشیه خلیج فارس مثل همسایگان خود مخالف اسلام سیاسی نبود. نقش برجسته قطر در این زمینه، نگرانی‌هایی را در ریاض و ابوظبی به وجود آورد، تا جایی که این دو کشور به همراه مصر و بحرین، در نهایت در سال 2017 رابطه خود با قطر را به بهانه حمایت این کشور از گروه‌های تروریستی قطع کردند. با این حال، با خارج شدن آمریکا از صحنه، قطر می‌تواند به عنوان یک سرمایه‌گذار برجسته در افغانستان ظاهر شود. طالبان برای حفظ کشور و رژیم خود می‌تواند انتظار سرمایه‌گذاری و کمک از جانب دوحه را داشته باشد. قطر نیز تمایل خواهد داشت تا زمانی که تحریم‌های غرب تأثیری بر تعاملات آن با طالبان نداشته باشد، مهار سیاست‌های افغانستان را در دست داشته باشد.

قطر در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس، نقش محوری در بحران افغانستان دارد ـ به عنوان یک میانجی و تأمین کننده یک مکان بی‌طرف برای مذاکرات. قطر همچنان برای طالبان و همچنین برای ایالات متحده دارای اهمیت خواهد بود. دونالد ترامپ مجبور شد به خاطر نقش این کشور کوچک حاشیه خلیج فارس در میانجیگری افغانستان، حمایت خود را از محاصره قطر بردارد؛ اقدامی که سبب رنجش کشورهای عربی سردمدار این محاصره شد. قطر احتمالا از این جایگاه خود به عنوان اهرم فشاری برای امتیازگیری استفاده خواهد کرد. طالبان نیز به نوبه خود تمایل دارد تا با استفاده از ارتباطات خود با قطر، به کسب مشروعیت بین‌المللی برسد. علاوه بر این، طالبان برای مقابله با بحران اقتصادی که به خاطر مسدود شدن دارایی‌های دولت توسط ایالات متحده برای این کشور پیش آمده است، می‌تواند روی سرمایه‌گذاری‌ها و کمک‌های مالی دوحه حساب کند.

طالبان، برخلاف دهه 1990، تشنه کسب حمایت بین‌المللی است و در همین رابطه، فرصت‌هایی را در قطر می‌بیند. با این وجود، طالبان برای کسب مشروعیت بین‌المللی باید تصویر خود را به طور جدی اصلاح کرده و از یک گروه اسلام‌گرای رادیکال به یک دولت میانه‌رو بدل شود. با توجه به نزدیکی قطر با آمریکا و طالبان، این کشور می‌تواند نقش مفیدی در مذاکرات بین دو طرف داشته باشد. پایگاه «العدیده» همچنان مکان مناسبی برای آمریکا است تا بتواند اوضاع افغانستان را رصد کند. معرفی قطر به عنوان یک متحد مهم غیر ناتو از سوی آمریکا، موید عزم این کشور برای ارتقای رابطه‌ای است که تأمین کننده منافع ایالات متحده در منطقه خلیج فارس است.

ترکیه: بازی با کارت دوحه
در خارج از منطقه خلیج فارس، ترکیه به دنبال مشارکت اساسی در افغانستان بوده است. ترکیه برای درگیر شدن در مسئله افغانستان، تلاش کرد تا کنترل فرودگاه کابل را پس از خروج آمریکایی‌ها به دست آورد. دسامبر 2021، آنکارا و دوحه با هم گفت‌وگو کردند تا هماهنگی و اداره فرودگاه کابل و همچنین فرودگاه‌های سایر مناطق مثل هرات، خوست، قندهار و بلخ را بر عهده گیرند. با توجه به موقعیت مرکزی افغانستان، فعالیت این فرودگاه‌ها با تأیید طالبان می‌توانست سبب تقویت اهداف و برنامه‌های اقتصادی قطر و ترکیه شود. اما به رغم مزیت‌های نسبی این دو کشور، اداره فرودگاه‌ها به ابوظبی داده شد. به نظر می‌رسد که قوانین مالی سختگیرانه و وضعیت نامعلوم اقتصاد ترکیه، بر تلاش مشترک دوحه و آنکارا اثرگذار بوده است. طبق صحبت‌های اولیه، قرار شد این دو کشور هر کدام در ابتدا حدود 100 میلیون دلار را به تأمین هزینه‌های عملیاتی این فرودگاه‌ها اختصاص دهند. اما تأخیر در انجام مذاکره و توافق، وزنه را به سمت امارات سنگین کرد.  

در دوره ریاست جمهوری «رجب طیب اردوغان»، ترکیه به طور پیوسته تلاش خواهد کرد تا با کمک به بازسازی این کشور جنگ زده، با تمام توان و ظرفیت خود، نقش مهم و مستقیمی در افغانستان پیدا کند. ثبات در افغانستان مانع از ریزش سیل پناهجویان به سمت ترکیه شده و کمک آنکارا به برقراری دوباره ثبات، از طریق برنامه‌های توسعه‌ای، می‌تواند به تحقق این هدف کمک کند. افغانستان همچنین می‌تواند یک سکوی مناسب برای ترکیه به منظور به چالش کشیدن جایگاه عربستان به عنوان رهبر جهان اسلام باشد. آنکارا این چشم‌اندازها را یک سناریوی برد ـ برد برای خود می‌داند.

پیامدها برای شورای همکاری خلیج فارس  
چشم‌انداز سیاسی جدید در افغانستان، پیامدهای قابل توجهی برای اعضای شورای همکاری خلیج فارس دارد. اول از همه، عربستان و امارات نگران نقش آفرینی ترکیه و قطر در افغانستان خواهند شد؛ دو کشوری که حامی اسلام سیاسی بوده و همکاری نزدیکی با اسلام‌گرایان دارند. اگر طالبان در نهایت کمک و حضور آنکارا و دوحه را در افغانستان بپذیرد، این وضعیت ممکن است سبب تشدید رقابت موجود بین رقبا شود. ممکن است عربستان سعودی از مسیر به انزوا کشاندن قطر دوری کند چون تلاش‌های قبلی در این زمینه، پیامدهای خوبی برای پادشاهی سعودی و متحدان منطقه‌ای آن نداشت. با توجه به نفوذ سیاسی فزاینده قطر و نزدیکی آن به ایالات متحده، هر نوع تلاش برای تنبیه دوحه ممکن است نتیجه بخش نباشد.

دوم اینکه، به نظر می‌رسد که آمریکای بایدن هم اعتماد ملت آمریکا و افغانستان و هم اعتماد طالبان را از دست داده است. این وضعیت زمانی بدتر شد که رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد نیمی از دارایی‌ها بانک مرکزی افغانستان صرف پرداخت غرامت به خانواده قربانیان 11 سپتامبر خواهد شد. در این میان، این افغان‌ها هستند که باید بار فشارهای ناروای آمریکا را تحمل کنند. در چنین شرایطی، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس  می‌توانند نقش مهمی ایفا کنند. هر چند کمک‌های مالی قدرت‌های حاشیه خلیج فارس نمی‌تواند به هیچ عنوان اقتصاد رو به افول افغانستان را جبران کند اما این کشورها می‌توانند نقش مهمی در بسیج منابع دیپلماتیک ایفا کرده و جامعه بین‌المللی را ترغیب به انجام اقدام‌هایی در جهت کاهش بحران انسانی افغانستان کنند. چنین حرکتی به نفع شورای همکاری خلیج فارس نیز خواهد بود چون بدتر شدن وضعیت زندگی در افغانستان، مردم این کشور را به سمت فعالیت‌های غیرقانونی مثل سوء مصرف و قاچاق مواد مخدر یا مشارکت در برنامه‌های افراط‌گرایانه سوق خواهد داد.

یکی از جریان‌هایی که کشورهای همسایه افغانستان و حتی خود طالبان از آن بیم دارند، تحرکات رو به رشد داعش و نیروهای وابسته به آن در افغانستان است. افزایش قابل توجه حملات داعش، از 60 مورد در سال 2020 به 334 حمله در نوامبر 2021، نشان از ناتوانی طالبان در مقابله با این گروه افراطی دارد. قدرت‌های عربی حاشیه خلیج فارس نیاز پیدا خواهند کرد تا با جریان تروریسم در افغانستان مبارزه کنند چون این وضعیت می‌تواند عناصر اسلام‌گرای حاضر در همسایگی این کشورها را به انجام حملات مشابه بر ضد رژیم‌های موجود ترغیب کند. به دنبال انجام اصلاحات لیبرال در کشور عربستان و متحدان منطقه‌ای آن و دور شدن آنها از قوانین محافظه کارانه، القاعده و داعش این کشورها را تهدید کرده‌اند. امارات و عربستان، ردای پیشرفت اجتماعی و اقتصادی بر تن کرده‌اند و بسیاری از محدودیت‌هایی را که ده‌ها سال بخشی از پادشاهی آنان بود کاهش داده‌اند. لذا کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باید مطمئن شوند که نیروهای تروریستی در واکنش به این اصلاحات، این کشورها را از خاک افغانستان هدف قرار نخواهند داد.  

یکی دیگر از نگرانی‌های امنیتی اصلی این کشورهای خلیج فارس، تأثیر تحرکات طالبان بر درگیری‌های جاری در خاورمیانه است. حوثی‌های یمن، موفقیت‌های اخیر طالبان را جشن گرفتند. بسیاری از مقام‌های ارشد حوثی نیز با مشابهت دادن وضعیت افغانستان و یمن، تصریح کردند که کشورهای مهاجم مثل عربستان، یا باید مثل خروج آمریکا از افغانستان، با پای خود از یمن خارج شوند یا اینکه مثل ماجرای ویتنام، به زور بیرون رانده شوند. خیلی‌ها بر این باور هستند که آنچه در افغانستان رخ داد، روند پایان یافتن جنگ یمن را تسریع خواهد کرد. در سوی دیگر خاورمیانه نیز «حزب الله»، «حماس» و «جهاد اسلامی فلسطین»، ضمن ستایش طالبان، به اسرائیل هشدار دادند که ممکن است دچار سرنوشتی مشابه با آمریکا شود. از واکنش این گروه‌ها مشخص می‌شود که موفقیت اخیر طالبان سبب تقویت روحیه آنها شده و همچنان الهام بخش آنها و تحرکات‌شان در منطقه خواهد بود. با توجه به اینکه اغلب این گروه‌ها به عنوان نیروهای نیابتی ایران عمل می‌کنند، این مسئله نگرانی‌های عمیقی را در کشورهای حاشیه خلیج فارس، به خصوص عربستان و امارات و شریک آنها در سرزمین شامات، یعنی اسرائیل، ایجاد خواهد کرد. این گونه پیامدهای غیر مستقیم حضور گسترده طالبان در افغانستان، چالش‌هایی هستند که این کشورهای خلیجی باید با آنها مقابله کنند.

قطر پیش از این از طریق میزبانی از دفتر طالبان در دوحه و ایفای نقش یک واسطه، به خوبی با طالبان همساز شده است. سیاستگذاران عربستانی و اماراتی هم ظاهرا متوجه این حقیقت شده‌اند که برای تحقق اهداف خود، ناگزیر باید یک سیاست خارجی عمل گرایانه را در قبال افغانستان تحت رهبری طالبان در پیش گیرند. عربستان و امارات به دنبال آن هستند تا اقتصاد خود را به سمت و سویی سوق دهند که این کشورها را تبدیل به قطب‌های تجارت بین‌المللی کند. ابوظبی فهرستی از اصلاحات را معرفی کرده است که در واقع سود مطلوبی را عاید این کشور می‌کند. در این میان، عربستان با چالش بزرگ‌تری مواجه است؛ این کشور باید فرسخ‌ها از وضعیت فعلی خود فاصله گیرد تا بتواند با انجام اصلاحات اقتصادی و سیاسی، خود را به عنوان یک مقصد مناسب برای سرمایه‌گذاری خارجی معرفی کند. ریاض برای تنوع بخشی اقتصادی خود می‌تواند از مدل امارات الهام بگیرد و در عین حال از ارزش‌های اسلامی خود محافظت کرده و جایگاه خود را به عنوان نگهبان اماکن مقدس اسلامی حفظ کند. در صورت نبود یک دیپلماسی و سیاست ماهرانه در قبال افغانستان که بتواند تهدیدات نشأت گرفته از افغانستان (مثل صدور تروریسم) را مهار کند، بحران افغانستان ممکن است به سمت منطقه خلیج فارس سر ریز کند. وقوع حملات تروریستی در خاک این کشورها ـ که به تحریک گروه‌های متأثر از طالبان انجام می‌شود ـ می‌تواند با تخریب چشم‌اندازهای سرمایه‌گذاری در این کشورها، تلاش‌ آنان را برای تنوع بخشی به اقتصاد آنها ناکام گذارد. وقوع چنین رویدادی می‌تواند سبب افزایش فشارهای داخلی به دولت‌های این دو کشور شود؛ وضعیتی که این کشورها فعالانه تلاش دارند از آن اجتناب کنند. این کشورها برای موفقیت طرح‌های توسعه اقتصادی خود، باید از برقراری ثبات و امنیت در کشورهای مرتبط با خود اطمینان حاصل کنند. بنابراین، اتخاذ یک سیاست هماهنگ و متوازن در قبال افغانستان و ایجاد یک افغانستان نسبتا پایدار، کل منطقه را منتفع خواهد کرد.
 
پیامدها برای افغانستان
از جهت‌گیری‌های فعلی شورای همکاری خلیج فارس به عنوان یک سازمان و همچنین جهت‌گیری تک تک اعضای این شورا چنین برمی‌‌آید که این کشورها آماده به رسمیت شناختن طالبان نیستند. با این حال، این کشورها اعلام کرده‌اند که حاضر هستند از طریق ابزارهای سیاسی و اقتصادی، از اقدام‌هایی که سبب بهبود اوضاع در افغانستان خواهد شد حمایت کنند. با توجه به رابطه دوستانه قطر و طالبان، نقش قطر دارای بیشترین اهمیت بوده و طالبان از این کشور انتظار خواهد داشت تا به روند بازسازی افغانستان کمک کند. قطر همچنین تنها کشور عربی حاشیه خلیج فارس است که از ظرفیت و توانایی لازم برای جمع کردن گروه‌های افغان، به منظور رسیدن به یک مصالحه مذاکره شده، برخوردار است؛ مصالحه‌ای که همانا تشکیل یک دولت متشکل از نمایندگان بخش‌های مختلف جامعه است. هرچند طالبان تاکنون هیچ نشانه‌ای از عزم خود برای ایجاد روابط دوستانه با عربستان، امارات یا دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بروز نداده است اما بعید است که به کمک‌های پیشنهادی از سوی این کشورها نیز دست رد بزند. قدرت دینی عربستان هنوز می‌تواند یک ابزار کارآمد برای تعامل با طالبان باشد اما میزان اثربخشی آن مشخص نیست. تردیدهای طالبان درباره عربستان و امارات می‌تواند مشارکت این کشورها را در امور افغانستان محدود کرده و آن را به سطح چند کمک کننده مالی صرف تقلیل دهد. در نگاه وسیع‌تر، شورای همکاری خلیج فارس می‌تواند وظیفه ایجاد یک مسیر را که بتواند به تحقق صلح و ثبات در افغانستان کمک کند بر عهده گیرد، به شرط اینکه طالبان امنیت و منافع آنان را در منطقه به خطر نیندازد.

نتیجه‌گیری
پس از تسلط طالبان بر افغانستان، واکنش کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به این رویداد، محدود و محتاطانه بود و به نظر می‌رسید که آنها به شکل عمل‌گرایانه به این موضوع نزدیک شده‌اند. این دولت‌ها، تشکیل دولت طالبان در افغانستان را نه ستایش و نه تقبیح کردند. هرچند این کشورها در پذیرش پناهجویان فرار کرده از دست طالبان مردد بودند اما نقش موثری در اجرای برنامه تخلیه داشتند. کمک قطری‌ها در این زمینه، اهمیت زیادی برای آمریکا و قدرت‌های اروپایی داشت و توانست در بحبوحه بحران افغانستان، مسیرهای امنی را برای خروج از افغانستان فراهم کند. اقدام‌های برخی از این کشورها نشان داد که آنها خواهان گرفتن سهمی از افغانستان هستند. اما تنها عربستان، امارات و قطر ممکن است همچنان بازیگرانی مرتبط با طالبان و افغانستان باقی بمانند، هر چند آنها هنوز قصد به رسمیت شناختن دولت را ندارند. کمک‌های بشردوستانه این کشورها، موجب تقویت وجهه بین‌المللی آنان شده است. آنان می‌توانند از این وجهه، به عنوان ابزاری برای نقش آفرینی در افغانستان استفاده کنند ـ کمک به روند بازسازی و در عوض، بهره بردن از آنچه کابل می‌تواند به آنها ارائه کند. قطر و امارات پیش از این برای به دست آوردن مسئولیت عملیات‌های فرودگاهی، به خصوص فرودگاه کابل، با یکدیگر در رقابت بوده‌اند؛ مسئولیتی که ضمن سود رساندن به اقتصاد آنها، می‌تواند حضور آنان را نیز در افغانستان تضمین کند. از یک سو، مشارکت فزاینده ترکیه و همکاری آن با قطر، به دقت زیر ذره بین قرار دارد چون ریاض و دبی نگران حمایت آنکارا و دوحه از اسلام سیاسی هستند. از سوی دیگر، با توجه به تلاش‌های تهران برای گسترش حوزه نفوذ خود، تحرکات ایران نیز به دقت رصد می‌شود.

علاوه بر این، خروج آمریکا باعث شد تا کشورها، بخصوص عربستان و امارات، در سیاست‌ خارجی خود تجدیدنظر کنند. این کشورها برای تأمین نیازهای دفاعی خود، به تدریج رو به سوی روسیه و چین آورده‌اند. آنها همچنان به تحولات افغانستان چشم خواهند داشت تا بتوانند تأمین منافع خود را تضمین کنند. تهدید القاعده، داعش خراسان و قاچاق مواد مخدر که نشأت گرفته از افغانستان است، جزو نگرانی‌های اصلی شورای همکاری خلیج فارس به شمار می‌رود. در همین حال تشجیع عناصر افراطی در سایر مناطق درگیر در منطقه (مثل عراق، یمن و سوریه)، پس از پیروزی طالبان، یک عامل نگرانی دیگر برای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس خواهد بود. در شرایطی که اهمیت قطر در این رابطه، هم از منظر طالبان و هم آمریکا، رو به افزایش است لذا عربستان و امارات ممکن است برای به چالش کشیدن قطر در منطقه، روند تنوع بخشی اقتصادی و دیپلماتیک خود را تسریع کنند.

برای تعامل با طالبان و سایر گروه‌های افغان و متقاعد کردن آنها به نشستن پای میز مذاکره و رسیدن به یک راه حل برای بحران افغانستان، می‌توان از ابزارهای دیپلماتیک موثر و، در صورت لزوم، قدرت و اختیارات دینی کمک گرفت. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای کمک به تحقق این هدف باید فعالانه وارد صحنه شوند. اهرم‌های دیپلماتیک قطر، قدرت اقتصادی امارات و وزن دینی عربستان می‌توانند ابزارهای عملی را برای تدوین یک رویکرد چند جانبه، با حمایت سایر قدرت‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای، فراهم کرده و با وارد کردن شرکای مهم به صحنه افغانستان، سرنوشت این کشور را رقم بزنند. شورای همکاری خلیج فارس می‌تواند با استفاده از مشوق‌هایی چون کمک به بازسازی و روابط عمومی، به متعادل شدن شیوه حکومتداری طالبان در افغانستان کمک کنند. چنین اقدامی می‌تواند یک منفعت دو سویه داشته باشد: ایجاد ثبات در افغانستان و تأمین منافع شورای همکاری خلیج فارس.  
 انتهای مطلب/
 

«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»


کد مطلب: 3293

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/3293/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir