آسیای مرکزی: افزایش فعالیتهای اعتراضی همراه با آشفتگی سیاسی
غرب تمام تلاش خود را برای بی ثبات سازی منطقه آسیای مرکزی به کار خواهد بست. بخصوص که تمام پیش نیازها و فرصتهای مورد نیاز برای این کار در این منطقه وجود دارد. چالشهای دیرینه که از همان روزهای اول استقلال به یک بمب ساعتی تبدیل شدهاند، می توانند هر لحظه در هر یک از کشورهای منطقه منفجر شوند. باید درک کرد که با عمیقتر شدن بحران اقتصادی و آشفتگیهای سیاسی در کشورهای آسیای مرکزی، فعالیتهای اعتراضی نیز بیشتر و عمیقتر خواهند شد.
مطالعات شرق/
قزاقستان و قرقیزستان در صدر فهرست کشورهای آسیای مرکزی با فعالیت اعتراضی شدید قرار دارند. پورتال inbusiness.kz با استناد به "پروژه موقعیت مکانی درگیریهای مسلحانه و دادههای این رویدادها" (ACLED) این اطلاعات را منتشر کرده است.
بر اساس این دادهها، طی سه سال گذشته، دو کشور قزاقستان و قرقیزستان بیشترین تعداد (84 درصد) اعتراضها را در منطقه به خود اختصاص دادهاند. در واقع در قزاقستان 59 درصد و در قرقیزستان دقیقا یک چهارم کل تظاهرات منطقه برگزار شده است.
بر اساس دادههای ACLED، در طول دوره مورد بررسی، 2915 مورد تظاهرات مختلف در قزاقستان صورت گرفته است که اکثر آنها – 87% - تظاهرات مسالمت آمیز بودند. در عین حال، تنها در 4 درصد موارد از کل اعتراضهای این جمهوری، مقامهای دولتی تلاش کردند که بدون استفاده از سلاح و تلفات در میان غیرنظامیان، معترضان را سرکوب کنند. البته رویدادهای "ژانویه خونین" سال 2022 که طی آن 238 نفر کشته و حدود 10 هزار نفر بازداشت شدند، از این برآورد جداست.
علاوه بر این، لازم به ذکر است که در یک سال گذشته، فعالیتهای اعتراضی در سه کشور از پنج کشور منطقه (به استثناء تاجیکستان و ترکمنستان) افزایش یافته است.
اگر اعتراضهای مسالمت آمیز را در نظر بگیریم، در سه سال اخیر، در قزاقستان - 92 درصد، در قرقیزستان و ازبکستان - به ترتیب 82 و 80 درصد و در تاجیکستان و ترکمنستان - بیش از یک چهارم رویدادها را اعتراضهای مسالمت آمیز تشکیل می دادند. اقدامهای خشونت آمیز علیه معترضان نیز در قزاقستان و قرقیزستان به ترتیب 6٪ و 7٪ رویدادها را در کل دوره مورد بررسی تشکیل میداد. در عین حال، این پورتال به افزایش چنین اقدامهایی اشاره میکند: در سال 2020، در قزاقستان و قرقیزستان به ترتیب 22 و 18 مورد اقدام خشونت آمیز علیه معترضان ثبت شده است. این در حالی است که این رقم در سال 2021 در هر دو کشور حدود 2 برابر افزایش یافته است.
نمی توان دادههای ارائه شده تعجب آور دانست. قرقیزستان تنها کشور در فضای پساشوروی است که در عرض 15 سال سه انقلاب را پشت سر گذاشته است. تغییر خشونت آمیز قدرت به یک امر عادی در این کشور تبدیل شده است. این سه انقلاب بنا به دلایل استانداردی، از جمله نارضایتی از فساد، خویشاوند گرایی، افزایش قیمتها و همچنین به گفته معترضان، به دلیل انتخابات ناعادلانه صورت گرفتهاند. وضعیت در این کشور به گونه ای است که قبایل محلی به حل مشکل تغییر قدرت از طریق شورشهای عمومی عادت کرده اند.
در مورد قزاقستان باید گفت که در کل تاریخ آن تنها یک کودتای بزرگ (بدون احتساب اعتراضهای کارگران در غرب کشور که توسط دولت سرکوب شد)، آن هم پس از استعفای داوطلبانه نورسلطان نظربایف رخ داد.
تغییر قدرت در ازبکستان و ترکمنستان نیز تنها پس از مرگ رهبران دائمی آن - کریموف و نیازوف – صورت گرفت. ترکمنستان متعاقبا انتقال موروثی قدرت را تجربه کرد. تغییر ناپذیری حاکمان در هر دو کشور با رژیمهای استبدادی سرسخت (بویژه در ترکمنستان) در ارتباط است. البته لازم به ذکر است که تا ژانویه سال 2022 نیز همین فکر را در مورد قزاقستان میکردند.
تاجیکستان هم هنوز پیامدهای جنگ داخلی را تجربه می کند و دولت آن، بیشتر بر اجماع نخبگان سکولار (که نمی خواهند این جنگ تکرار شود) و همچنین بر نظامیان روسیه استوار است. اما نمیتوان موقعیت آن را قوی توصیف کرد.
اگر در مورد "انقلابهای رنگی" صحبت کنیم (نشانههای آن در کل فضای پساشوروی، از جمله آسیای مرکزی مشاهده می شود)، ابتدا باید یادآور شدکه چه شرایطی برای وقوع این انقلابها ضروری است.
اولین عامل انقلابهای رنگی، وجود رژیمی مستبد و فاسد و تغییر ناپذیری قدرت است. این عامل به نوعی در همه کشورهای منطقه وجود دارد. به جز قرقیزستان که در آن افرادصاحب قدرت مدام در حال تغییر هستند.
دومین عامل، فقر و اختلافهای اجتماعی گسترده است. این عامل هم در همه جا وجود دارد. کشوری که علیرغم داشتن درآمد نفتی و گازی، چیزی از این درآمد به دست مردمش نمیرسد و هزینه انرژی برای شهروندانش بیشتر از کشورهای واردکننده است، گرفتار انقلاب خواهد شد. به عنوان مثال، در ابتدای سال جاری افزایش قیمت گاز مایع مورد استفاده بخش قابل توجهی از مردم قزاقستان، دلیلی برای آغاز شورشها در این کشور بود.
قزاقستان در حال تجربه یک عدم تناسب اقتصادی-اجتماعی بزرگ است. به این صورت که مناطق غربی که محل استخراج معادن هستند، در قیاس با مناطق شرقی که از منابع آنها منتفع میشوند (مفت خوری میکنند!)، چندین برابر فقیرتر هستند. این عدم تناسب ناشی از ساختار طایفهای جامعه است.
بنابراین، عامل سوم، وجود ساختار طایفه ای همراه با کشمکشهای داخلی مکرر است. این عامل در قرقیزستان که شمال و جنوب آن دائما در حال جدال برای سرنگونی قدرت یکدیگر هستند و همچنین در تاجیکستان به وضوح مشاهده می شود.
چهارمین عامل، ناسیونالیسم و بنیادگرایی مذهبی است که غالبا توسط برخی مقامهای دولتی در جهت ایجاد تفرقه و کنترل جامعه پرورش می یابد. معمولا این افراط گرایان (که مقامها از وجود آنها چشم پوشی کرده و مانع فعالیتشان نمیشوند) هستند که به نیروی ضربتی "انقلابها" تبدیل می شوند.
در مورد عامل اسلامی، باید توجه داشت که این عامل در تاجیکستان که در آن رادیکالها یکی از طرفهای جنگ داخلی بودند و همچنین در ازبکستان که جنبش اسلامی ازبکستان علی رغم سرکوب شدن توسط دولت، با گسترش"سلولهای" خود در قرقیزستان، تاجیکستان، پاکستان و افغانستان مواضع پایدار خود را حفظ کرده است، بسیار قوی است.
بر اساس تحقیقات مرکز آمریکایی Soufan Group، در سال 2015 (در زمان اوج مبارزه با داعش در سوریه و عراق)، در میان شبه نظامیان این گروه، شهروندان ازبکستان و قرقیزستان (هر کدام 500 نفر)، تاجیکستان (386 نفر)، ترکمنستان (360 نفر) و قزاقستان (300 نفر) حضور داشتند. افراطگرایان در جریان حوادث ژانویه در قزاقستانِ "سکولار" هم خود را نشان دادند.
عامل پنجم جهت گیری ژئوپلیتیکی است که «انقلابیها» به دنبال تغییر آن هستند و متحد اصلی (روسیه) را مقصر همه مشکلات کشور می دانند.
عامل ششم، حضور سازمانهای غیر تجاری آمریکایی است که آزادانه در این کشورها فعالیت می کنند. بنیاد معروف سوروس نمونه بارز این حضور است. این بنیاد تنها در ازبکستان در سال 2004 بسته شد. اما هنوز در تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان به فعالیت خود ادامه می دهد.
درست است که به دلیل ماهیت بسته ترکمنستان هیچ سازمان غیردولتی غربی در این کشور فعالیت نکرده است، اما این امر، تضمینی برای ثبات نیست. عناصر مخرب میتوانند فورا شکافهایی که به طور ناگهانی ایجاد می شوند را پر کنند.
به عبارت دیگر، ما می بینیم که تمام کشورهای آسیای مرکزی انبارهای باروتی هستند که افراط گرایان به صورت دوره ای در تلاش برای زدن کبریت به آنها هستند.
باید به وضعیت ژئوپلیتیکی منطقه که روسیه، ایالات متحده، چین و ترکیه برای نفوذ در آن و همچنین برای منابعش با هم می جنگند نیز توجه داشت. ترکیه فقط سعی دارد در این بازی شرکت کند، اما سه کشور دیگر در طول تاریخ استقلال این کشورها، به صورت دوره ای با تحت فشار قرار دادن یکدیگر با هم رقابت میکنند.
در حال حاضر، با توجه به ترک افغانستان توسط آمریکاییها و تلاش آنها برای استقرار پایگاههای نظامی خود در تاجیکستان، قرقیزستان و ازبکستان، وضعیت بدتر شده است. برخی از تحلیلگران بر این باورند که افزایش درگیریها در مرز قرقیزستان و تاجیکستان و تلاش برای کودتا در قزاقستان یک نوع امکان سنجی از سوی طرف ثالث – یعنی آنگلوساکسونها – بوده است.
تنشها در افغانستان کاهش نمی یابد. تشدید تقابل بین ایالات متحده و چین هم جزء مخاطرات محسوب میشود. نباید فراموش کرد که چین یکی از بزرگترین سرمایه گذاران و وام دهندگان به کشورهای منطقه بوده و مدتها در تلاش برای تصاحب منابع این منطقه است که این امر باب طبع آمریکاییها نیست. چین مدتهاست سعی دارد آنگلوساکسونهای مستقر در قزاقستان را بیرون کند که به گفته بسیاری از کارشناسان، احتمالا هدف اصلی کودتای برنامهریزی شده در ژانویه، نیز همین بوده است. علاوه بر این، غربیها قاسم جومارت توکایف، رئیس جمهور فعلی قزاقستان را حامی پکن میدانند.
در نهایت، رویارویی کنونی غرب و روسیه را در نظر می گیریم که به طور غیرقابل برگشتی وارد مرحله «جنگ نیابتی» داغ اقتصادی شده است. در این پس زمینه، آسیای مرکزی به عنوان منطقه نفوذ سنتی مسکو، توسط غرب به عنوان یکی از "جبهه ها" در نظر گرفته می شود. اخیرا صحبت از جبهه دوم علیه روسیه در میان است که بیشتر به مولداوی و ماوراء قفقاز اشاره دارد. اما آسیای مرکزی که در آن رویدادهای مخرب می توانند به طور جدی به روسیه ضربه بزنند نیز می تواند به یک جبهه تبدیل شود. بنابراین، همزمانی تشدید درگیری ارمنستان و آذربایجان و درگیری مرزی قرقیزستان و تاجیکستان با حضور نیروهای روسی در اوکراین تصادفی به نظر نمی رسد.
بدیهی است که غرب تمام تلاش خود را برای بی ثبات سازی منطقه به کار خواهد بست. بخصوص که تمام پیش نیازها و فرصتهای مورد نیاز برای این کار وجود دارد. چالشهای دیرینه که از همان روزهای اول استقلال به یک بمب ساعتی تبدیل شدهاند، می توانند هر لحظه در هر یک از کشورهای منطقه منفجر شوند. باید درک کرد که با عمیقتر شدن بحران اقتصادی و آشفتگیهای سیاسی در کشورهای آسیای مرکزی، فعالیتهای اعتراضی نیز بیشتر و عمیقتر خواهند شد.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»