این گزارش به دنبال تبیین ساختار طالبان است؛ موضوعی که نقش مهمی در درک علت رفتارهای این جنبش جهادی از زمان کسب دوباره قدرت در افغانستان داشته است و همچنین نحوه رفتار آینده حکومت طالبان را در قبال موضوعاتی که دغدغه جامعه جهانی است مشخص میکند.
بررسی دقیق طالبان نشان میدهد که این گروه، دو بخش تعریف شده در درون ساختار خود دارد. اولین بخش، ساختار سلسله مراتبی سفت و سخت دولت رسمی طالبان است که با نام «امارت اسلامی» شناخته میشود. بخش دیگری که ساختار طالبان را تعریف میکند و شناخت ماهیت اصلی آن لازم و حیاتی است، زیر مجموعههای تحت حمایت این سازمان است.
بر همکنشهای جناحی و همچنین دینامیکهای موجود بین نهادهای رسمی و غیر رسمی جنبش طالبان تعیین کننده راهبرد و خط مشی سیاسی حکومت طالبان میباشد.
مطالعات شرق/
مقدمه
این گزارش به دنبال تبیین ساختار طالبان است؛ موضوعی که نقش مهمی در درک علت رفتارهای این جنبش جهادی از زمان کسب دوباره قدرت در آگوست 2021 داشته و نحوه رفتار آینده آن را در قبال موضوعهایی که دغدغه کل جامعه جهانی است مشخص میکند. این، بر همکنشهای جناحی و همچنین دینامیکهای بین نهادهای «رسمی» و«غیر رسمی» است که مشخص میکند کدام دیدگاههای ایدئولوژیک و راهبردی بر جنبش طالبان غلبه داشته و در حال حاضر، تعیین کننده خط مشی سیاسی دولت تحت کنترل جهادیون میباشند. این گزارش برای تشریح این تصویر پیچیده، شبکهای از منابع مختلف (غربی و افغانستانی) که طی این سالها ایجاد شدهاند و باید ناشناس باقی بمانند استفاده کرده است.
با بررسی دقیق وضعیت طالبان مشخص میشود که این گروه، دو بخش تعریف شده در درون ساختار خود دارد. اولین بخش، ساختار سلسله مراتبی سفت و سخت دولت رسمی طالبان است که با نام «امارت اسلامی» شناخته میشود. در درون امارت اسلامی، «شورای کویته» به رهبری «شیخ هبتالله آخوندزاده»، بدنه ارشد محسوب میشود. وزرای اصلی امارت، از جمله نخست وزیر و وزرای دفاع، کشور، دارایی، دادگستری و اطلاعرسانی، از آخوندزاده که در حال حاضر رهبر ارشد دولت میباشد دستور میگیرند. بخش دیگری که ساختار طالبان را تعریف میکند و شناخت ماهیت اصلی آن لازم و حیاتی است، زیر مجموعههای تحت حمایت این سازمان است.
لذا طالبان در عین حال که یک گروه مشخص، با نهادها و قدرتهای تعریف شده است، به طور هم زمان، یک جنبش عامتر نیز هست که گروههای مختلف و مجزا میتوانند تحت پرچم آن فعالیت کنند. علاوه بر کادر رهبری «شورای کویته» و نیروهای وفادار به آن، سه گروه مهم دیگر نیز وجود دارند که تحت نام طالبان فعالیت میکنند و در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. پس از آن نیز گروههایی وجود دارند (و برخی از آنها نیز به چند جناح تقسیم شدهاند) که از زمان تشکیل مجدد امارت اسلامی، ذیل بدنه اصلی طالبان فعالیت دارند.
به دنبال طالبانیزه شدن دوباره افغانستان، شایعاتی از درون امارت بر سر زبانها افتاد دال بر اینکه ساختار دولت جدید، عناصری از رهبری قبایلی این کشور را که به طور سنتی از جنبش طالبان منفک بودند در خود جای خواهد داد.
دلیلی که برای این اقدام ذکر شد این بود که این فراگیری، ثبات بلند مدت رژیم امارت اسلامی را تضمین خواهد کرد. اما تاکنون هیچ نشانهای از وجود یک ساختار فراگیر دیده نشده است.
خط مشی و روش کار طالبان نیز از زمانی که به عنوان یک سازمان شورشی جهادی و با هدف تشکیل یک حکومت اسلامی در افغانستان در سال 1994 تشکیل شد، اندکی تغییر کرده است. طالبان از زمان بازگشت به قدرت در آگوست 2021، در تلاش برای تثبیت قدرت و کنترل کامل خود بوده و برای سرکوب مخالفان و ریشه کن کردن افراد ناراضی، دست به حملات خشونت بار متعددی زده است. این سرکوبها به روشهای مختلفی انجام میشود، از اعزام افراد مسلح برای مقابله با معترضان گرفته، تا حمله به منازل و مغازهها و همکاری با نهادهای اجتماعی مختلف.
دولت طالبان که در انزوای شدیدی به سر میبرد، جدا از برنامههای سرکوبگرانه خود، از ناکارآمدیهای زیادی نیز رنج میبرد: این دولت ظرفیتهای کمی برای مدیریت نهادهای مدرن دارد؛ فاقد توانایی لازم برای استفاده از فناوریها، به منظور بهبود عملکرد جامعه افغان و همچنین فاقد نیروی متخصص برای بهرهبرداری از منابع طبیعی افغانستان (به خصوص منابع کشاورزی و معادن) است؛ و نیاز اجتنابناپذیری به روابط خارجی دارد تا بتواند جریان تجاری و درآمدی ایجاد کند اما ناتوان در ایجاد چنین روابطی است.
به رغم طیف وسیع جناحهای موجود در درون طالبان، قدرت سیاسی و نظامی توسط حلقه کوچکی از بازیگران در جنوب غرب افغانستان، بخصوص در ولایت قندهار، اعمال میشود. جدا از بدنههای حاکمیتی رسمی این گروه، تیم مشورتی چهار نفره آخوندزاده، متشکل از شیخهای تندرو، به طور غیررسمی کنترل کل امارت اسلامی را در دست داشته و قادر به رد یا پذیرش هر نوع تصمیم داخلی یا خارجی است.
طالبان همچنان تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی بوده و خطر امنیتی قابل توجهی را متوجه منطقه و فرامنطقه میکند، چون افغانستان تحت کنترل طالبان همچنان میزبان گروههای مختلف جهادی بینالمللی است. کشمکشهای داخلی طالبان بر سر قدرت، بین به اصطلاح «شبکه حقانی» و شیخهای منطقه جنوب، نیز منبع بالقوهای برای ایجاد بیثباتی در کشوری است که در حال حاضر عملا دارای یک دولت درمانده است؛ که این میتواند به طور بالقوه به مشکلات جامعه جهانی بیافزاید.
موضوعی که وضعیت را پیچیدهتر میکند آن است که طالبان تا حد زیادی تحت نفوذ یک سازمان اطلاعاتی فراملی ایدئولوژیک، موسوم به «آیاسآی» یا همان سرویس اطلاعاتی پاکستان است.
ساختار سازمانی طالبان
طالبان به عنوان یک سازمان، دو بخش کاملا مجزا دارد که ساختار آن را شکل میدهند. اولین بخش، ساختار سلسله مراتبی نسبتا سفت و سخت دولت رسمی طالبان است که رسما خود را با نام «امارت اسلامی» معرفی میکند.
در رأس این بدنه سیاسی، «شورای رهبری»، معروف به «شورای کویته»، وجود دارد که رهبری آن در حال حاضر در دست شیخ هبتالله آخوندزاده است. در درون دولت طالبان، آخوندزاده رسما «رهبری ارشد» همه مسائل سیاسی و نظامی را در اختیار دارد. پایینتر از او و «شورای کویته»، مناصب وزارتخانهای هستند که اختیارات ظاهری و اندکی دارند، از جمله:
دفتر نخست وزیری: که مدیر ارشد همه وزارتخانهها است.
وزیر کشور: که با مسائل امنیتی و سیاست داخلی سر و کار دارد.
وزیر دفاع: که بر مسائل نظامی نظارت دارد.
وزیر دارایی: که مسئولیت مسایل بودجهای را بر عهده دارد.
وزیر دادگستری: که دادگاهها و نظامهای مرتبط با آنها را مدیریت میکند.
وزیر اطلاعرسانی: که رسما مسئول رسانهها و اطلاعرسانی عمومی است اما در عمل، نقش بازوی تبلیغاتی دولت را بازی میکند.
در حالی که طالبان یک گروه مشخص با نهادها و قدرتهای مشخص است اما بخش دیگری که ساختار طالبان را تعریف میکند (و درک ماهیت واقعی آن دارای اهمیت زیادی است)، زیر مجموعههایی هستند که تحت پرچم این گروه فعالیت دارند. در واقع، این گروه یک جنبش وسیعتر است که گروههای مختلف و مجزایی میتوانند ذیل نام آن فعالیت کنند.
علاوه بر کادر رهبری اصلی طالبان در «شورای کویته» و نیروهای وفادار به آن، سه گروه دیگر نیز وجود دارند که تحت نام طالبان فعالیت میکنند:
- (Hezb-e-Walaati) ] نام فارسی این تشکیلات در هیچ منبعی پیدا نشد [که برای اولین بار در ولایت قندهار شروع به فعالیت کرد. رهبر این گروه، یک چهره شناخته شده در دولت طالبان به نام «دکتر انور» است که اصالتا اهل ولایت ارزگان میباشد. انور حدود سه دهه است که رابطه نزدیکی با رهبران ارشد طالبان، از جمله «ملا محمد عمر» موسس طالبان داشته است. پس از کشف شواهدی مبنی بر تخلفات اخلاقی انور (از جمله یک سری انحرافات جنسی)، او از سمت خود در کمیسیون مدنی طالبان در ارزگان برکنار و مجبور شد به پاکستان بگریزد. پس از خروج ناتو از افغانستان در سال 2021، انور فرصت یافت تا دوباره به افغانستان بازگردد. از آن زمان به بعد، وی حامیانی در درون دولت امارت اسلامی پیدا کرده و توانسته است تعداد قابل توجهی جنگجو دور خود جمع کند. به نظر میرسد که در حال حاضر، مرکز نفوذ وی در قندهار باشد.
«جناح خان»، به رهبری ژنرال «تادین خان» رئیس پلیس سابق لایت قندهار. خان سالها یکی از با نفوذترین چهرهها در افغانستان بود و این قدرت را در دورانی که طالبان مشغول نبرد با نیروهای ناتو در این کشور بود همچنان حفظ کرد. حمایت مردمی از وی، ناشی از توان مدیریتی و همچنین روابط خانوادگی وی در «قبیله اچکزی» است. زمانی که افغانستان تحت حاکمیت دولت منتخب «حامد کرزی» و دولتهای پس از وی بود، خان مبادرت به آموزش گروه بزرگی از جنگجویان در بلوچستان کرد و منابع حکایت از آن دارند که خان نیروهای فعلی خود را نیز از بین نیروهای جنگجویان این گروه جمع آوری کرده است. طبق گزارشها، خان همچنان رابطه نزدیکی با گروههای مقاومت ضد طالبان - از جمله افرادی که رسما با «اتحاد شمال» ارتباط داشتند - دارد.
در هر دو این گروهها، رهبران و اعضا، در وهله اول به خود گروه و در وهله دوم به مقامهای مرکزی طالبان وفادار هستند. هر یک از این گروهها برای کسب درآمد، شبکههای تجاری خاص خود را دارند و در عین حال، از قدرت رسمی در یک یا چند وزارتخانه امارت اسلامی (در سطح ولایتی یا وزاتخانهای) برخوردار هستند. همین موضوع درباره گروه سوم نیز صدق میکند:
- «شبکه حقانی»، به رهبری «سراجالدین حقانی»، فرزند «جلالالدین حقانی» موسس شبکه حقانی. سراج الدین هم زمان با نقش خود در طالبان، یکی از اعضای القاعده نیز هست و در گذشته علنا به دنبال انجام بمبگذاریهای انتحاری بوده است. شبکه حقانی در اصل یکی از واحدهای سرویس اطلاعات ارتش پاکستان است. حمایتهای مالی و لجستیکی گسترده این سرویس از شبکه حقانی و همچنین تشکیلات تجاری گسترده این شبکه در سرتاسر افغانستان، شبکه حقانی را به یک سازمان مستقل، ثروتمند و قدرتمند بدل کرده است. با توجه به اینکه سراجالدین در حال حاضر پست وزارت کشور را بر عهده دارد، شبکه حقانی قدرت رسمی زیادی نیز پیدا کرده و بر بخش امنیت داخلی کشور مسلط شده است؛ وضعیتی که به آن امکان داده است تا، برای مثال، از «ایمن الظواهری» رهبر القاعده در کابل میزبانی کند.
جناحهای انشعابی طالبان
علاوه بر گروههای ذکر شده در بالا، دست کم دو جناح هم وجود دارند که از زمان تشکیل دوباره امارت اسلامی، از بدنه اصلی طالبان منشعب شدهاند.
اولی، «جناح ذاکر» به رهبری «ملا عبدالقیوم ذاکر» است.
ملا ذاکر یکی از پر آوازهترین فرماندهان نظامی طالبان بود که در ابتدا رابطه نزدیکی با «ملا عمر» موسس طالبان و سپس با «ملا محمد یعقوب عمر» پسر وی داشت. در زمان حمله ناتو به افغانستان در سال 2001، ذاکر به ردههای ارشد طالبان رسید و در نهایت، فرمانده نظامی کل این جنبش شد. زمانی که ذاکر در این سِمت مشغول به کار بود، به عنوان یک عنصر تندرو در درون کادر رهبری طالبان شهرت یافت. تا سال 2014، مواضع تندروانه وی، از جمله عدم تمایل برای مذاکره با قدرتهای غربی و همچنین اشتهارش به داشتن روابطی با ایران، وی را ناچار کرد تا از سمت خود استعفا کند؛ با این حال، وی همچنان نقش فعالی در امور نظامی داشت.
پس از بازگشت طالبان به قدرت، ذاکر به خاطر مسایلی چون تمایل کادر رهبری امارت اسلامی برای همکاری با قدرتهای خارجی و مذاکره با آمریکا، به سرعت با رهبران گروه دچار اختلاف شد. سپتامبر سال 2021، ذاکر علنا به داعش خراسان در منطقه قندهار پیوست. اما یکی از دوستان نزدیک او به نام «امیرخان متقی» که در حال حاضر وزیر خارجه امارت اسلامی است، وی را متقاعد کرد تا به صفوف طالبان بپیوندد. اما اوایل نوامبر، ذاکر دوباره طالبان را ترک کرد. گفته میشود که وی پس از آنکه دوباره همان رفتارهای سابق را در کادر رهبری «شورای کویته» دید و متوجه شد که آنها روی اصول گروه سازش میکنند، دست به این کار زد؛ اینها همان دلایلی بودند که بار اول سبب جدا شدن وی از طالبان شده بودند.
ذاکر که هنوز از وفاداری کامل بسیاری از سربازان سابق خود برخوردار است، گروه جنگجویان خود را تشکیل داده و در حال حاضر در ولایت هلمند مستقر است. ماهیت دقیق «جناح ذاکر» محل بحث است. به گفته برخی منابع، ذاکر بار دیگر به داعش خراسان پیوسته است و با آنها همکاری دارد. اما طبق برخی گزارشهای دیگر، گروه ذاکر کاملا مستقل بوده و به هیچ گروهی، نه طالبان و نه داعش خراسان، وفادار نیست. در هر دو سناریو، ذاکر همچنان تسلط زیادی روی سربازان خود دارد و قادر است برای تحقق هدف اصلی خود که همانا تضعیف رهبری فعلی طالبان است، نیروهای خود را به طو مستقل اعزام کند. ذاکر همچنان تجمعات ضد طالبانی را در هلمند سازماندهی کرده و جنگجویان بیشتری را جذب جناح خود میکند.
گروه دوم، «جناح دادالله» به رهبری «محمود دادالله» است. محمود بزرگترین پسر «ملا منصور دادالله»، فرمانده نظامی ارشد سابق طالبان در جنوب افغانستان، است.
نارضایتی محمود دادالله از رهبری ارشد طالبان، ریشه در مرگ عموی خود «ملا دادالله آخوند»، رهبر نیروهای طالبان در جنوب، دارد که تا حدودی رقیب ملا عمر و همچنین یکی از خشنترین نیروهای طالبان بود. آخوند در سال 2007 در عملیات نیروهای ویژه ناتو کشته شد که همین مسئله سبب شعلهور شدن تنشهای از پیش موجود بین نیروهای وفادار به آخوند و «شورای کویته» شد. سپس مصالحهای انجام شد که بر اساس آن، «منصور دادالله» برادر کوچکتر آخوند توانست به عنوان یک فرمانده در جنوب افغانستان، جایگزین آخوند شود. منصور نیز در نهایت در سال 2015 و در درگیری با نیروهای وفادار به «شورای کویته» کشته شد. تا به امروز، رهبران طالبان همچنان عنوان میکنند که منصور در زمان مرگ خود، در حال همکاری با داعش بوده است. اخیرا، گزارشهایی منتشر شده دال بر اینکه محمود، گروه ضد طالبانی خود را که متشکل از نیروهای وفادار به پدر و عموی خود، تشکیل داده است. این گروه در ولایات جنوبی افغانستان مستقر است. همچنین گزارشهایی دال بر همکاری «جناح دادالله» با داعش خراسان دریافت شده است.
لازم به ذکر است که منابع، از ظهور جناحهای دیگر در درون ساختار کلی طالبان نیز خبر دادهاند. این جناحها نیز مثل سایر گروهها، منافع و فعالیتهای تجاری مجزا و خاص خود را دارند. دو مورد از این گروهها عبارتند از «جناح نیازی» به رهبری «ملا عبدالمنان نیازی» (از رهبران ارشد که در جریان تعیین جانشین پس از مرگ ملا عمر نقش داشت) و «گروه ملا نصرالله». البته جزئیات مربوط به این گروههای جدید، مثل کادر رهبری و اعضاء، چندان شفاف و قابل تأیید نیست.
در حال حاضر، وجود جناحهای متعدد طالبان در افغانستان، به وجود یک نوع بیثباتی و شکنندگی بنیادین در درون امارت اسلامی اشاره میکنند. جناحهایی که هنوز به طور رسمی بخشی از دولت هستند، ضمن اینکه مستقل از رهبری طالبان (یا در تضاد با آن) عمل میکنند، موانع بوروکراتیک و لجستیکی را بر سر راه اجرای برنامهها و راهبردهای «شورای کویته» در حوزههای مختلف (از سیاست اقتصادی گرفته تا امنیتی) به وجود میآورند. یکی از این موضوعها، بحث امنیت مرزها است. در شرایطی که گروههای ضد طالبانی و افراد وابسته به داعش خراسان، از وجود مرزهای متخلل بهره برده و میتوانند از طریق آنها افراد و تجهیزات خود را در منطقه جابجا کنند، «شورای کویته» به شدت در تلاش برای حفظ امنیت مرزها است.
گروههای انشعابی طالبان که به طور کامل از دولت جدا شدهاند نیز چالشهای جدی را پیش روی حاکمیت امارت اسلامی و توانایی آن برای اعمال کنترل کامل بر مناطق جغرافیایی خاص، بخصوص در مناطق جنوبی هلمند و قندهار، ایجاد میکنند. به علاوه، اگر این شاخههای انشعابی در برابر دولت مقاومت کنند، رهبری مرکزی طالبان برای مقابله با آنها باید منابع هنگفتی را اختصاص دهد که این، فشار بیشتری را به امارت اسلامی (که در حال حاضر نیز گرفتار مشکلات متعددی است) وارد خواهد کرد.
نکته آخر اینکه، وجود و رشد پیوسته انشعابات جناحی در درون طالبان میتواند توانایی رهبری مرکزی طالبان را برای عمل به وعدهها و تعهدات خود در قبال نهادهای خارجی زیر سئوال ببرد. حتی جایی که «شورای کویته» با حسن نیت تعهدی میدهد، مشخص نیست که آیا قادر به اجرای این تعهدات خواهد بود یا خیر، بخصوص در زمینه مسایل کلیدی مثل ترددهای مرزی، امنیت داخلی و حفاظت از پروژههای زیربنایی در داخل افغانستان که تحت حمایت مالی دولتهای خارجی قرار دارند.
چرا دولت طالبان «فراگیر» نخواهد بود؟
زمانی که طالبان در تابستان 2021 به قدرت باز گشت، شایعاتی از درون صفوف امارت اسلامی شنیده شد مبنی بر اینکه ساختار دولت جدید در افغانستان، عناصری از رهبران قبایلی را که به طور سنتی جدا از جنبش طالبان هستند، در خود جای خواهد داد.
هر چند قرار بود با این فراگیری، به حفظ ثبات بلند مدت رژیم امارت اسلامی کمک شود اما در حال حاضر، چنین عناصر قبایلی در درون دولت طالبان وجود ندارند. علت این مسئله، در منافع سیاسی شرکای خارجی، بخصوص پاکستان، نهفته است. طالبان از زمان شکل گیری در دهه 1990، تحت تسلط سرویس اطلاعاتی پاکستان بوده است؛ سرویسی که برای اولین بار، نفوذ و قدرت فوقالعادهای بر دولت طالبان داشت و تقریبا از یک آزادی کامل عملیاتی در افغانستان بهره میبرد. این بار، اختلاف بر سر جناحها است: وجود عناصر ظاهری در طالبان که ارتباط آنها با رهبری این گروه، کم یا در حد صفر است، نفوذ پاکستان را تهدید میکند. با توجه به اینکه پاکستان در حال حاضر از طریق روشهایی چون ارائه حمایت و کمک مستقیم در حوزههای مدیریتی اساسی دولت، اهرمهای فشار و نفوذ زیادی بر دولت نوپای امارت اسلامی دارد لذا رهبران طالبان چارهای جز این ندارند که از آوردن نیروهای اضافی با ماهیت مستقل، مثل این جناحهای قومی، اجتناب کنند.
باید توجه داشت که سایر حامیان امارت اسلامی، مثل ایران و روسیه و همچنین چین که حامی پاکستان است، رویکردی متفاوت از پاکستان در این زمینه دارند. منافع این کشورها میطلبد که نمایندگان قبایل نیز در ساختار دولت حاضر باشند تا بتوانند ضمن تعدیل گرایشهای افراطگرایانه جناحهای طالبان، شانس حضور و فعالیت سازمانهای بدتر را در این کشور کاهش دهند. برای مثال، چین نگران است که گروههای تروریستی ترکی مرتبط با القاعده که طالبان همچنان به آنها پناه میدهد، از خاک افغانستان برای سازماندهی، آموزش و انجام حملات در خاک چین استفاده کنند. از این منظر، وجود قدرتِ بیشتر در دستان گروههای غیر طالبانی، این احتمال را کاهش خواهد داد که اراضی و منابع این کشور به دست گروههایی بیفتد که میتوانند از طریق افغانستان، رژیم «حزب کمونیست چین» را تهدید کنند.
روش عملیاتی: مقایسه طالبان با سایر اسلامگرایان
طالبان که در سال 1994 با هدف تشکیل یک حکومت اسلامی در افغانستان ایجاد شد، شباهتهای بسیاری با سایر گروههای جهادی و اسلامگرا دارد.
مهمترین شباهت، تاکتیکهایی است که رهبری طالبان برای تثبیت کنترل و قدرت خود استفاده میکند. از زمان به دست گرفتن دوباره قدرت در افغانستان، طالبان برای سرکوب مخالفان و معترضان، حملات خشونت بار متعددی انجام داده است. این حملات به شکلهای مختلف انجام میشود. رایجترین نوع این حملات، اعزام افراد مسلح برای حمله به تظاهرات و تجمعات، حمله به منازل و مغازهها و تصرف نهادهای اجتماعی بوده است. در بسیاری از موارد، حتی افرادی که مظنون به تحریک اعتراضها، رابطه داشتن با گروههای مخالف یا همکاری با سایر سازمانهای مسلح در کشور بودهاند نیز بازداشت و در ملأ عام اعدام شدهاند.
امارت اسلامی، از طریق این اقدامها، دو هدف را دنبال میکند: اول، سرکوب مخالفان فعال؛ و دوم اینکه، در برابر هیاهوهای ایجاد شده درباره این سوء رفتارها، به جامعه جهانی نشان دهد که طالبان نیت و (مهمتر از آن) توانایی آن را دارد تا قدرت خود را در کشور اعمال کند.
یکی از مهمترین گروههایی که در افغانستان هدف قرار گرفتهاند، فعالان رسانهای هستند که اطلاعات مربوط به رژیم را در سطح جهان افشا کردهاند. وقایعی چون قتل چهار خبرنگار زن در مزار شریف در اوایل نوامبر 2021، نشان دهنده تاکتیکهایی است که طالبان به طور پیوسته از آنها استفاده میکند.
با این حال، تفاوتهایی نیز بین طالبان و سایر گروههای اسلامگرا وجود دارد. ریشه این تفاوتها نیز مربوط میشود به هدف کلی طالبان به عنوان یک جنبش.
طالبان در حال حاضر هیچ نوع هدف جهانی واقعی را دنبال نمیکند: افق دید این گروه محدود به جغرافیای افغانستان است. اما نگرانیهایی نیز وجود دارد. اول اینکه، طالبان همچنان حامی القاعده بوده و این سیاست را تا ابد ادامه خواهد داد. دوم اینکه، مقامهای دینی طالبان همواره به شکلی شعارگونه، درباره موضوعهای جهانی صحبت کرده و جنبش طالبان را بخشی از «امت اسلامی» جهانی میدانند. با این وجود، اقدامهای طالبان در عمل، روی افزایش کنترل سیاسی این گروه در افغانستان متمرکز است. این کاملا در تضاد با عملکرد سازمانهایی چون داعش است که همچنان یک نهاد فراملیتی بوده و خود را در جنگ با طالبان و القاعده میدانند.
یکی از تفاوتهای عملی این اختلاف ایدئولوژیکی آن است که طالبان تمایلی به درگیری با دولتهای خارجی نداشته و در واقع، گاهی اوقات به دنبال جلب حمایت آنان نیز هست.
روابط خارجی طالبان
دستور کار سیاسی انحصارگرایانه طالبان، مشکلات وحشتناکی را برای افغانستان ایجاد میکند و این در حالی است که انزوای رژیم نیز به این مشکلات دامن خواهد زد، چون این دولت فاقد صلاحیتهای اولیه در حوزههای مهم حاکمیت مدرن است. برخی از این مشکلات عبارتند از:
- ناکارآمدی در مدیریت نهادی مدرن؛
ناتوانی در استفاده از فناوریها به منظور بهبود وضعیت جامعه افغان؛
عدم داشتن تخصص کافی برای استفاده از منابع طبیعی افغانستان (به خصوص منابع کشاورزی و معدنی)؛ و
نیاز به برقراری رابطه با کشورهای خارجی به منظور ایجاد جریان تجاری و درآمدی؛ و این در حالی است که طالبان قادر به ایجاد چنین مناسباتی نیست چون سایر کشورها به شدت از سوی این رژیم احساس خطر میکنند.
گزارش منابع نزدیک به طالبان حکایت از آن دارد که کادر رهبری ترجیح میدهد تا همه این نیازها را از طریق همکاری با غرب برطرف کند. اما در حال حاضر، کشورهای توسعه یافته به دلایل مختلف (از ادامه رابطه این گروه با القاعده گرفته تا موارد نقض حقوق بشر توسط آن) تمایلی برای تعامل مستقیم با طالبان ندارند. این وضعیت، طالبان را بر آن داشته تا به دنبال سایر کانالها برای همکاری بینالمللی باشد، مثل کانال شبه نظامیان اسلامگرا.
عده زیادی در جهان اسلام، خروج ناتو از افغانستان در ماه آگوست را به منزله پیروزی طالبان بر مهاجمان غربی دانستند که این نگاه، وجهه امارت اسلامی را در بین گروههای اسلامگرا تقویت کرد. در حال حاضر، داراییهای دیپلماتیک اصلی طالبان شامل گروهی از شبه نظامیان اسلامگرا است که بسیاری از آنها با القاعده در خاورمیانه و منطقه آسیا ـ پاسفیک ارتباط دارند. این گروهها عبارتند از «حزب التحریر» ازبک، «کتیبه التوحید و الجهاد» (که عمدتا در سوریه فعالیت دارد)، «کتیبه امام البخاری» در آسیای مرکزی، «جماعت اسلامیه» که در فیلیپین، سنگاپور و سایر کشورهای حوزه پاسفیک فعالیت دارد، «حماس» در غزه و «الشباب» شاخه القاعده در سومالی.
در حال حاضر، رابطه با این گروهها و نفوذ در آنها، بخش مهمی از راهبرد بلند مدت طالبان میباشد و طبق گفته منابع، هم اکنون جای پای این گروهها در افغانستان مشاهده میشود. یک نمونه بارز، حضور «امین الحق» فرمانده امنیتی سابق «اسامه بن لادن» است که با کمک سرویس اطلاعاتی پاکستان، به پاکستان گریخته بود. امین الحق پس از دو دهه فعالیت در کشمیر، اخیرا به ننگرهار بازگشته تا عملیاتهای القاعده را در این کشور تقویت کند. به طور مشابه، «عبیدالرحمن الکویتی»، فرزند «ابو احمد الکویتی» که سال 2011 همراه با بن لادن در پاکستان کشته شد، نیز اخیرا اجازه ورود به افغانستان را پیدا کرده است. الکویتی هم مثل امین الحق به دنبال تقویت زیرساختهای القاعده در این کشور است.
رابطه با این گروههای شبه نظامی فراملی، دارایی ارزشمندی برای امارت اسلامی محسوب میشود. این گروهها عملا این فرصت را در اختیار طالبان قرار میدهند تا بتواند در جریانهای درآمدی تحت کنترل این گروهها، مشارکت و سرمایه گذاری کند. یک نفع عملی دیگر، کمکی است که این گروهها به طالبان میکنند تا بتواند تجارت بینالمللی را با همسایگان خود توسعه دهد. سازمانهایی چون حماس و القاعده، شبکههای تجاری موفقی در قطبهای تجاری مهم در ترکیه و خلیج دارند که میتوانند بازارهای سودآوری را در اختیار تولیدات افغانستان قرار دهند.
به لحاظ راهبردی، رابطه با گروههای شبه نظامی میتواند جایگزین همکاری با آمریکا و متحدان او شده و به طالبان اجازه میدهد تا غرب را تحت فشار قرار دهد؛ بدین صورت که به غربیها اعلام میکند که اگر منابع مورد مطالبه طالبان را فراهم کند، طالبان نیز رابطه خود را با این گروههای خطرناک (که همه آنها جزو سازمانهای تروریستی هستند) کاهش خواهد داد.
قطب فرماندهی طالبان در قندهار
به گفته منابع اطلاعاتی، همه امور سیاسی و نظامی در افغانستان، تحت کنترل شورای 24 نفره طالبان است که در جنوب غرب افغانستان، به خصوص ولایت قندهار، مستقر هستند.
بعد از 15 آگوست 2021، زمانی که طالبان دوباره به قدرت بازگشت، قندهار تبدیل به پایتخت دوم کشور شد و حتی در مواردی، از کابل پیشی گرفت. همه تصمیمهای داخلی و خارجی دولت طالبان، برای تأیید و اجرا، ابتدا به قندهار فرستاده میشوند.
این حوزه نیز مثل خیلی حوزههای دیگر، در مقایسه با زمانی که طالبان برای اولین بار کنترل افغانستان را در دست گرفت (1996 تا 2001)، تغییر چندانی نکرده است. در رژیم اول طالبان به رهبری ملا عمر نیز قندهار «پایتخت دوم» افغانستان بود.
علاوه بر هبتالله آخوندزاده «رهبر ارشد» گروه، چند چهره برجسته دیگر شورای 24 نفره مستقر در قندهار عبارتند از:
مولوی محمد یوسف وفا
وی که با نام «حاجی امین وفا» هم شناخته میشود، والی قندهار بوده و از نیروهای وفادار به آیاسآی پاکستان است. او بانفوذترین فرد در شورای قندهار، بعد از آخوندزاده، میباشد.
شیخ حدیث مولوی حبیبالله آغا صاحب
آغا صاحب در سال 1955 در روستای «وچ بختو» ولسوالی «شاه ولی کوت»، واقع در جنوب شرق ولایت قندهار به دنیا آمد. او از قبیله «سید» است. آغا صاحب آموزشهای اسلامی ابتدایی را در روستای خود گذراند و سپس برای کسب آموزشهای اسلامی بیشتر به پاکستان رفت. وی مشاور مخصوص ملا عمر بود و یک رهبر معنوی در دولت اول طالبان در دهه 1990 به حساب میآمد. او به آخوندزاده بسیار نزدیک است.
شیخ مولوی اختر محمد زعفرانی
زعفرانی معاون شورای 24 نفره آخوندزاده در قندهار است. او حدودا 50 ساله بوده و بومی ولایت قندهار است. در رژیم اول طالبان، آنها شورایی موسوم به «اتفاق» در مدرسه جهادی قندهار داشتند. سپس در دهه 1990، شیخ الحدیث مولوی زعفرانی معاون «مولوی محمد حسن» در قندهار شد. بعد از آزاد شدن افغانستان در سال 2001، زعفرانی در ابتدا خود را تسلیم دولت کرد و مشغول تدریس در یک مدرسه دینی در ولایت قندهار شد. بعدها، زعفرانی به عنوان رئیس «شورای علمای دینی قندهار» منصوب شد و تا 15 آگوست، رئیس این شورا باقی ماند. پس از سقوط دولت منتخب، زعفرانی به عنوان معاون در شورای جنوب غربی آخوندزاده منصوب شد.
مولوی عبدالهادی صاحب
صاحب رئیس بخش مالی و اداری شورای قندهار آخوندزاده است و درباره مسایل نظامی مشورت میدهد. صاحب در سال 1967 در ولسوالی «پنجوایی» ولایت قندهار به دنیا آمد. او تحصیلات دینی خود را تا درجه «شیخ الحدیث» ادامه داد. صاحب یک خانواده تاجر داشت و همه اعضای خانواده او تاجر میوه خشک هستند. با این وجود او به کسب و کار خانوادگی خود پشت کرد و همه دارایی خود را صرف آموزش جنگجویان طالبان کرد. او در رژیم اول طالبان، طالبان را به لحاظ مالی حمایت میکرد. او درس دین را در پاکستان خواند و گاهی اوقات به عنوان محافظ ملا عمر مشغول به کار بود. وی در حال حاضر، مدرسه دینی بزرگی به نام «جمعیت الحق» در منطقه «عینو مینه» ولایت قندهار دارد.
تیم مشورتی چهار نفره ویژه رهبر ارشد طالبان
یک ساختار موازی دیگر در درون رژیم طالبان، کمیته «مشورتی» چهار نفره هبتالله آخوندزاده رهبر ارشد طالبان میباشد. هر چند این نهاد به نام کمیته «مشورتی» شناخته میشود اما همین تیم است که درباره هر تصمیم امارت اسلامی، چه در حوزه داخلی و چه خارجی، حرف آخر را میزند. همه اعضای این کمیته مشورتی جزو تندروترین جناح طالبان هستند که همه قوانین بشری، از جمله قوانین بینالمللی، را رد کرده و به طور کلی مخالف برقراری هر نوع رابطه با کشورهای خارجی هستند ـ البته با یک مورد استثنای قابل توجه: پاکستان. «مولوی محمد یوسف وفا» والی قندهار، عضو رسمی این کمیته مشورتی نیست اما در هماهنگی تصمیماتی که محل بحث هستند دخالت دارد. وفا اولین عنصر خدمتگزار سرویس اطلاعاتی پاکستان در ردههای ارشد طالبان است.
چهار عضو شورای «مشورتی» عبارتند از:
شیخ مولوی جان محمد مدنی
مدنی، فرزند «محمد اکرم»، در سال 1954 در روستای «سیاچوی» ولسوالی «ژری»، واقع در ولایت قندهار به دنیا آمد. وی دروس دینی ابتدایی و متوسطه را در مساجد و مدارس مختلف کشور گذراند. مدنی در سال 1978 با گواهینامه «فدراسیون مدارس اسلامی»، از «دارلعلوم حقانی» (یک دانشگاه جهادی مشهور) فارغالتحصیل شد. وی در سال 1981، به دانشکده شریعت «دانشگاه اسلامی مدینه» رفت. او پس از فارغالتحصیل شدن در سال 1987، به افغانستان بازگشت. در دوران جهاد بر ضد اشغال شوروی در افغانستان (1979 تا 1989)، مدنی معاون بخش آموزشی سازمان «جمعیت اسلامی» در جنوب غرب کشور بود. او در دولت در تبعید طالبان، به عنوان مدیر کل بخش آموزش شریعت «وزارت آموزش» در جنوب شرق افغانستان منصوب شد. وی همچنین مدتی به عنوان سفیر افغانستان در امارات متحده عربی و رئیس دفتر ارتباطات خارجی وزارت خارجه در ولایت قندهار فعالیت داشت. در روزهای ابتدایی آزادسازی افغانستان به دست ناتو در سال 2001، مدنی از بنیانگذاران و نویسندگان مجله عربی «الصمود» بود و اخیرا نیز عضو به اصطلاح «هیئت سیاسی طالبان» بود که تظاهر به انجام مذاکرات صلح در قطر میکرد. وی در حال حاضر، مشاور ویژه آخوندزاده در قندهار است.
شیخ الحدیث محمد عمر جان
محمد عمر جان حدودا 55 ساله بوده و ساکن ولسوالی «میوند» ولایت قندهار است. در رژیم اول طالبان، او مشاور دینی جوان ملا عمر بود. او هفت سال اول پس از آزادسازی افغانستان، در پاکستان بود و سپس برای کمک به شروع مبارزات تروریستی به قندهار بازگشت. جالب اینکه او با کمک «احمد ولی خان کرزی»، برادر حامد کرزی رئیس جمهور وقت، به این منطقه برگشت.
شیخ مولوی محمد عیسی
عیسی مسئول شاخه «دار الشریعه» مدرسه دینی «شیخ هبت الله» واقع در منطقه «کچلاق» بود. او حدودا 60 سال سن داشته و بیشتر عمر خود را در پاکستان گذرانده است. او از دوستان نزدیک «مولانا فضل الرحمن»، رهبر حزب «جمعیت علمای اسلام» و از بنیانگذاران معنوی طالبان است.
شیخ مولوی کمالزاده
کمالزاده حدودا 57 تا 60 سال سن داشته و بومی منطقه «دند» ولایت قندهار است.
تهدید طالبان برای امنیت و صلح بینالمللی
دومین رژیم طالبان که در سال 2021 بر سر کار آمد، بیش از رژیم اول که در دهه 1990 بود، یک تهدید امنیتی برای کشورهای منطقه و فرامنطقه محسوب میشود. افغانستان طالبان، میزبان گروههای جهادی بینالمللی متعددی است و پیش از این نیز جنگجویان خارجی (اویغورها، تاجیکها، ازبکها، ترکمنها، کردها و عربها) وارد بخشهای شمال شرقی، جنوب شرقی و شرق افغانستان شدهاند.
مناطق بدخشان، نورستان، خوست، کنر و «توره بوره» در ولایت ننگرهار بار دیگر با حمایت طالبان، به مرکز فعالیت القاعده و گروههای وابسته به آن مثل «حزب اسلامی ترکستان» و «تحریک طالبان پاکستان» بدل شده است. این در حالی است که در مناطق خارج از کنترل طالبان شاهد افزایش فعالیت گروه «داعش خراسان» هستیم. دهها مرکز آموزشی برای جنگجویان خارجی و داخلی فعال شد و از نیروهای آموزش دیده خارجی برای آموزش آن دسته از جنگجویان که به افغانستان آمدند استفاده شد؛ مثلا از مربیان مصری در زمینه ساخت مین و خنثیسازی مین، از مربیان مسلمان چینی در زمینه درگیریهای مسلحانه و آموزش تاکتیکهای ویژه نبرد.
به علاوه، در حوزه بهداشت و سلامت، مستشاران هندی و ژاپنی توسط سازمانهای خارجی مختلفی، مثل «موسسه تماس ژنو» که مدتهای طولانی با شبه نظامیان طالبان در افغانستان همکاری داشتهاند آموزش میبینند. طالبان افغانستان از هر گروه خارجی که باورهای جهادی داشته و با هدف پایان دادن به کفر در جهان مبارزه میکند، به گرمی استقبال میکند.
پس از سلطه طالبان بر افغانستان، بیش از 30 درصد مراکز آموزشی مدرن در این کشور، تبدیل به مدارس دینی جهادی شدهاند. این مدارس دینی مستقیما تحت نظارت «دارالعلوم کراچی» و «دارالعلوم حقانی» اداره میشوند. بیش از 40 درصد طلبههای مدارس دینی نیز برای دریافت آموزشهای مدرن وارد دانشگاهها شدهاند. در مدارس و دانشگاهها، به جای اساتید حرفهای در حوزه علوم مدرن، از معلمان دروس اسلامی مثل ملاها، حافظها و قاریها استفاده میشود. این اقدام ضمن اینکه باعث کنار گذاشته شدن دانشجویانی شده که طی بیست سال دولت جمهوری، حضور موفقی در نهادهای آموزشی داشتهاند، تلقینهای فکری جهادی را نیز وارد نهادی میکند که زمانی محل آموزش علوم مدرن بوده است. به تدریج میتوان پیامدهای مخرب تربیت کودکان را در فضاهای نفرتافکنانه و متعصبانه و افراطی مشاهده کرد.
از جنبه عملیتر، یکی از تهدیداتی که طالبان، بخصوص «محمد یعقوب مجاهد» وزیر دفاع، در حال ایجاد آن است، تلاش برای وارد کردن جهادیون خارجی به مناطق شمالی افغانستان است. این منطقهای است که طالبان به لحاظ تاریخی، کمرنگترین حضور سیاسی و در عین حال، بیشترین فرصتهای لجستیکی را داشته است؛ جایی که هم مرز با آسیای مرکزی بوده و پس از آن نیز دسترسی به روسیه و اروپا را ممکن میکند.
طالبان که به دنبال کسب مشروعیت بینالمللی (و پول) است، تلاش کرده تا پناه دادن به گروههای تروریستی خارجی را پنهان کند. اما هر چه بیشتر مشخص شد که طالبان نمیتواند به این زودیها به مشروعیت بینالمللی برسد، باعث شد تا این گروه در زمینه ایجاد اردوگاههای آموزشی و ارائه سایر کمکها به گروههای جهادی مختلف در نقاط مختلف افغانستان، بیپردهتر عمل میکند. در تبلیغات طالبان دیده شده که این گروه پس از نماز جمعه مبادرت به جمع آوری زکات کرده و سپس این پول را در اختیار گروههای جهادی خارجی قرار داده است. طالبان همچنین پیشرفتهترین سلاحهای به جای مانده از دولت سابق افغانستان و نیروهای ویژه آمریکایی را به این نیروهای جهادی داده است.
کشمکشهای داخلی دولت طالبان
در حال حاضر، شکافهای داخلی در درون طالبان وجود دارد، بخصوص بین شوراهای شیوخ قندهار که به هبتالله آخوندزاده رهبر ارشد طالبان مشاوره میدهند و شبکه حقانی. عامل اصلی تنش بین شوراهای جنوب غرب و حقانیها، در زمان مذاکرات سیاسی دوحه به وجود آمد؛ به رغم اینکه «مذاکرات» صرفا یک ترفند و نیرنگ بود اما هنوز برای خیلی از نیروهای افراطی، تجربه غیرقابل تحملی بود. این مسایل و اختلافها، از زمان بازگشت طالبان به قدرت، تشدید شده است.
شبکه حقانی به رهبری «جلالالدین حقانی»، در سال 1980 توسط سرویس اطلاعاتی پاکستان ایجاد شد تا به عنوان یکی از واحدهای مجاهدین، در برابر اتحاد جماهیر شوروی و دولت کمونیستی دست نشانده آن در افغانستان مبارزه کند. پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر 1991 و سقوط دولت کمونیستی چند ماه بعد از آن، یک جنگ داخلی بین گروههای مجاهدین در گرفت. زمانی که طالبان در سال 1994 در افغانستان سر برآورد، با متهم کردن مجاهدین به فساد و آشوب، مقابل آنها ایستاد. زمانی که طالبان، با کمک سرویس اطلاعاتی پاکستان، شروع به فتح مناطق وسیعی از افغانستان کرد، شبکه حقانی (برخلاف اغلب مجاهدین) به طالبان پیوست. با همکاری «نصرالله خان بابر» وزیر کشور پاکستان، بین 4.000 تا 7.000 جنگجوی جدید برای جلالالدین حقانی فرستاده شدند. اغلب این جنگجویان، طلاب مهاجر افغانستانی بودند که از مدارس دینی متعلق به «جمعیت علمای اسلام» در پاکستان فارغالتحصیل شده بودند. در پاکستان، این مهاجران افغانستانی توسط مولانا فضل الرحمن و مولانا انور الحق در «دارالعلوم حقانی» و «دارالعلوم کراچی» تحت آموزشهای جهادی قرار گرفته بودند.
تا سال 2001، جلالالدین حقانی و ملا عمر موسس طالبان، با حمایت ارتش و سرویس اطلاعاتی پاکستان، همکاری آرام و بدون مشکلی با یکدیگر داشتند. مشکلات، پس از آزادسازی افغانستان به وجود آمد، زمانی که طالبان به پاکستان رانده شد. در داخل «شورای کویته»، اختلاف نظرهایی بین دو جناح وجود داشت که یکی از آنها حول «ملا عبدالغنی برادر» «ملا اختر محمد منصور» جمع شدند و گروه دیگر، حول «ملا عمر» و «ملا دادالله آخوند»؛ بعد از آن نیز مشکلاتی درباره باید و نبایدهای نحوه برخورد «شورای کویته» با شبکه حقانی به وجود آمد. این اختلافات، از زمان بازگشت طالبان به قدرت در سال 2021، تشدید شده است.
در شوراهای طالبان در قندهار و جنوب غرب، اختلافها و زخمهای کهنه بین عناصر تندروی جهادی و عناصر عملگراتر دوباره سر باز کرده است. در دهه 1990، ملا عمر رهبری عناصر تندرو را بر عهده داشت و حالا این آخوندزاده است که هیچ علاقهای به کسب مشروعیت بینالمللی ندارد ـ او به اصول ایدئولوژیک طالبان وفادار بوده و تمرکز وی صرفا روی اجرای قانون اسلامی در افغانستان است. آخوندزاده میتواند روی وفاداری و اطاعت اغلب سربازان پیاده طالبان از فرامین خود حساب باز کند، چون این نیروها به مقام معنوی او باور دینی دارند. ملا برادر همچنان رهبری نیروهای عملگرا را بر عهده دارد. این گروهی است که تجربیات سیاسی در خارج از کشور داشته و میتواند به دیپلماسی و مناسبات بینالمللی با کشورهای خارجی، وزن بیشتری دهد.
درباره رابطه بین حقانیهای و نیروهای جنوب غرب شایعات فراوانی وجود دارد، از جمله اینکه شبه نظامیان حقانی، مدت اندکی پس از سلطه طالبان بر کابل، ملا برادر را زخمی کرده و دو تن از محافظان وی را به قتل رساندند. چه این شایعات حقیقت داشته و چه نداشته باشند، یک حقیقت وجود دارد: رابطه بین شبکه حقانی و شوراهای طالبان در جنوب غرب تیرهتر شده است.
در همه مسایل مهم و بزرگ پیش روی طالبان (مثل حق تحصیل دختران، فراگیر بودن دولت، طرحهای منطقهای برای همکاری و ادغام اقتصادی، حضور جهادیون فراملیتی خارجی در افغانستان و کسب مشروعیت بینالمللی)، شکاف موجود در درون کادر رهبری طالبان، عامل محرک مهمی در روند تصمیم سازیها بوده است. تاکنون، عناصر تندروی جنوب غرب و حقانیها، دست بالا را داشتهاند.
تبانی طالبان با گروههای تروریستی بینالمللی
آگوست 2021 طالبان با کمک القاعده دوباره به قدرت بازگشت و این گروه (که 11 سپتامبر 2001 حملات مرگباری را در آمریکا انجام داد)، اصلیترین ذی نفع به قدرت رسیدن دوباره طالبان است.
القاعده که بین سالهای 1987 تا 1988 توسط «افغانهای عرب» در پاکستان و تحت رهبری «اسامه بن لادن» بنیانگذاری شد، حدود 14 شاخه اصلی و مستقیم در نقاط مختلف جهان دارد، به همراه دهها گروه وابسته غیرمستقیم که تعداد جنگجویان فعال آنها به حدود 50.000 نفر میرسد.
دومین گروهی که پس از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان مستقر شده، «تحریک طالبان پاکستان» یا «طالبان پاکستانی» است که عمدتا در مناطق شرق و جنوب شرق افغانستان حضور دارد. تحریک طالبان در سال 2007 و تحت رهبری «بیتالله محسود» در وزیرستان تشکیل شد. تعداد نیروهای تحریک طالبان پاکستان حدود 5.000 نفر تخمین زده میشود.
سومین گروهی که در افغانستان مستقر شده، «حزب اسلامی ترکستان» یا «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» است که مقرهایی در بدخشان و نورستان دارد. این گروه عمدتا از اویغورهای چین تشکیل شده است اما نیروهای ازبک و تاجیک نیز در آن حضور دارند. رهبری این گروه بر عهده «اسلم فاروقی» است که البته درباره حیات وی تردیدهایی وجود دارد. تاکنون گزارشهای متعددی درباره مرگ وی به سرویسهای اطلاعاتی، بخصوص نهادهای امنیتی تاجیکستان، رسیده است. «حزب اسلامی ترکستان» در حال حاضر حدود 1.100 تا 1.600 جنگجو دارد که طبق برخی گزارشهای اطلاعاتی، تعداد آنها به بیش از 2.000 نفر رسیده است.
چهارمین گروه، «جنبش اسلامی ازبکستان» است که پس از به قدرت رسیدن دوباره طالبان، حضور خود را در افغانستان گسترش داده است. این جنبش در سال 1988 تحت رهبری «طاهر یولداش» آغاز به کار کرد و در حال حاضر حدود 3.500 جنگجو در اختیار دارد که حدود نیمی از آنها فعال هستند.
پنجمین گروه، «لشکر طیبه» پاکستان است که عمدتا روی ولایات جنوب شرق افغانستان، بخصوص خوست، کنر و ننگرهار، تمرکز دارد. «لشکر طیبه» برای اولین بار در سال 1986 فعالیت خود را تحت کنترل مستقیم سرویس اطلاعاتی پاکستان (آیاسآی) آغاز کرد. «حافظ محمد سعید» رهبر این گروه، از عوامل کهنه کار سرویس اطلاعاتی پاکستان است که حملات متعددی را در هند، به خصوص کشمیر، ترتیب داده است. با این حال، این گروه هر جا که آیاسآی لازم بداند مورد استفاده قرار میگیرد، از جمله در افغانستان.
ششمین گروه که در حال حاضر مراکز آموزشی محرمانهای در ولایت خوست دارد، گروه «جیش محمد» است که یکی دیگر از جبهههای مستقیم آیاسآی به حساب میآید. گروه «جیش محمد» در سال 2000 تحت رهبری «مولانا مسعود اظهر» فعالیت خود را آغاز کرد. این گروه با همکاری سازمانهای جهادی بنگال غربی و هند، دست به اقدامات خرابکارانهای در بنگلادش زد. مولانا مسعود اظهر رهبر این گروه، روابط نزدیکی با «عبدالله»، فرزند اسامه بن لادن بنیانگذار القاعده و مسئول سازماندهی امور دفاعی القاعده دارد. فوریه 2022 مسعود اظهر، به دعوت عبدالله، به ولایت خوست آمد و در حال حاضر در روستای «چرخی» ولایت خوست که در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان واقع شده است زندگی میکند.
طالبان همچنین ارتباطاتی با گروههای متعدد جهادی در خارج از افغانستان دارد. یکی از این گروهها (که از بسیاری از جهات، دنباله رو طالبان است) گروه «هیئت تحریر الشام» است که تحت رهبری «ابو محمد الجولانی» در سوریه فعالیت دارد. هر چند ماهیت دقیق رابطه بین «هیئت تحریر الشام» و طالبان مشخص نیست، ضمن اینکه تفاوتهایی نیز بین این دو گروه وجود دارد اما قطعا آنها به لحاظ ایدئولوژیکی و راهبردی با یکدیگر همسو هستند.
در این بین، روابط مستحکمتری بین طالبان و گروههای جهادی مختلف بنگالی وجود دارد، به نحوی که رهبران برخی از این گروهها برای شرکت در نشستهای مختلف به ولایت خوست دعوت شدهاند. «حرکت الجهاد الاسلامی» که در سال 1985 به رهبری «فضل الرحمن خلیل» تشکیل شد و همچنین «جماعت المجاهدین بنگلادش» که از سال 1998 تحت رهبری «بنگالا بهای» فعالیت خود را آغاز کرد، نمونههای بارزی از این گروههای مرتبط با طالبان هستند. این گروهها متشکل از حدود 10.000 جنگجو میباشند که عمدتا در تلاش برای بیثبات کردن بنگلادش هستند و منابع و عمق استراتژیک خود را در افغانستان تحت کنترل طالبان میبینند.
بعد پاکستان
برخی نهادهای اطلاعاتی، مثل سیا آمریکا و SIS/MI6 بریتانیا هستند که امیدوار هستند بتوانند برای مقابله با بدترین نیروهای جهادی در افغانستان، مثل القاعده و داعش، به نوعی با طالبان همکاری داشته باشند. اما این امیدها ممکن است بر باد روند.
نهاد اطلاعاتی که به شکلی مسلط و در واقع، خفقان آور، بر طالبان نفوذ دارد، سرویس اطلاعاتی پاکستان است که حتی برخی اعضای طالبان، به آن «مار سیاه» میگویند. ارتش پاکستان و نظام اطلاعاتی آن، سرسختانه به دنبال آن بودهاند تا افغانستان، تحت کنترل نیروهای جهادی دوست درآید. در سال 2021، آنها توانستند طالبان را بار دیگر بر کرسی قدرت بنشانند. با این حال، پاکستان که نمیخواهد به خاطر حمایت از گروههای تروریستی، تحت مجازاتهای بینالمللی (سیاسی و غیرسیاسی) قرار گیرد، تلاش دارد دست خود را پنهان کند.
لذا پاکستان (مثل گذشته) تلاش خواهد کرد تا در مقابل جامعه جهانی و کشورهای همسایه، خود را به عنوان یک بازیگر ضد تروریسم در افغانستان معرفی کرده و دست به حملات نمایشی در مناطق قبایلی مرزی بزند. پاکستان در محافل عمومی، با صدای بلند ادعا میکند که این کشور قربانی تروریسم است. اما در همین حال، سرویس اطلاعاتی پاکستان همچنان بر رژیم طالبان اعمال نفوذ میکند، بخصوص از طریق یگانهای نخبهای چون شبکه حقانی. این نهاد همچنان بر اردوگاههای آموزشی جهادی گروههای مختلفی که در حال بازگشت به افغانستان هستند نظارت داشته و تلاش خواهد کرد تا (مثل دو دهه جنگ با ترور) به نام مبارزه با تروریسم، از غربیها پول گرفته و سپس این پول را صرف تأمین بودجه تروریسم کند.
نتیجهگیری
با پر رنگتر شدن حضور گروههای جهادی فراملی در افغانستان، اوضاع این کشور تیره و تار به نظر میرسد. جغرافیا و مسیرهای تجاری که از خاک افغانستان و کشورهای همسایه میگذرند، حکایت از آن دارند که این وضعیت مهار نخواهد شد: پاکستان، بخصوص مناطق مرزی چون وزیرستان، آشکارا آماده طالبانیزه شدن هستند و از آنجا، سایر مناطق آسیای جنوبی تا آسیای مرکزی، خاورمیانه و فراتر از آن، در نهایت اثرات آن را احساس خواهند کرد. جهادیون از همه نقاط دنیا در افغانستان بوده و مشغول دریافت آموزشهای نظامی ـ تروریستی و عقیدتی هستند. نسلی از کودکان افغانستان نیز در حال دریافت آموزشهای ایدئولوژیک میباشند که اگر طالبان همچنان در قدرت باقی بماند، این آموزهها به نسل بعد نیز منتقل خواهد شد. دفعه قبل، این وضعیت پنج سال طول کشید تا در نهایت به حادثه 11 سپتامبر رسید؛ حالا دنیا در مقایسه با سال 2001 بسیار کوچکتر شده است.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاعرسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»