خروج ناتو و آمریکا از افغانستان باعث ایجاد یک خلأ در این کشور شده است. در عین حال، عدم سیاستگذاری کنشگرانه از سوی غرب در مورد افغانستان طالبان، منجر به اتخاذ یک رویکرد مشابه از سوی کشورهای همسایه و منطقه نشده است.
در حال حاضر، شاهد بازتنظیم سیاستها در قبال افغانستان تحت حاکمیت طالبان هستیم که این مسئله پیامدهایی را برای سیاستهای غرب در پی خواهد داشت. این بازتنظیم، بر اساس سه عامل مهم انجام میشود: اوضاع جاری افغانستان (از جمله مسایل بشردوستانه، امنیتی، اجتماعی ـ اقتصادی و حاکمیتی)؛ بافت ژئوپلتیکی و امنیتی در حال تغییر فرا افغانستانی؛ و خط مشی سیاسی کشورهای غربی تحت رهبری آمریکا در قبال افغانستان.
مطالعات شرق/
مقدمه
به رغم وقایع پر سرو صدا و کم سابقهای که پس از سلطه طالبان بر افغانستان در آگوست 2021 رخ داد، توجه جامعه جهانی به طور پیوسته از این کشور منحرف شده است. به خاطر جنگ اوکراین و برخی مسایل جهانی دیگر، افغانها در تلاش بودهاند تا توجه جامعه جهانی را به خود جلب کرده و بتوانند بحرانهای مختلف به وجود آمده در این کشور را در رسانههای جهانی بازتاب دهند. هرچند برخی بحرانهای پیش روی افغانها، مثل بیکاری، مهاجرت، آوارگی، فجایع طبیعی و چالشهای زیرساختی، مربوط به قبل از سلطه طالبان بر کابل در آگوست 2021 میشوند اما با این وجود، از دست رفتن دستاوردهای بزرگ به دست آمده طی بیست سال گذشته را، پس از به قدرت رسیدن دوباره طالبان، نمیتوان نادیده گرفت.
افغانستان به عنوان یک کشور محصور در خشکی، به چند منطقه متصل است: آسیای جنوبی، آسیای مرکزی، آسیای غربی و خاورمیانه. به رغم اهمیت جهانی تحولات افغانستان، این تحولات پیامدهای امنیتی، اقتصادی و ژئوپلتیکی عمیقی بر چشم انداز این مناطق دارند. برای این که افغانستان بتواند پیشرفت کرده و شروع به مقابله با بحرانهای متعدد خود کند، نباید نقش این مناطق و منافع آنها را نادیده گرفت. در همین حال، خلأ به وجود آمده به واسطه خروج آمریکا و ناتو از افغانستان، فرصتهایی را برای بازیگران مختلف به وجود آورده است، از دولتها گرفته تا گروههای مسلح و بازیگران غیردولتی.
نبود یک سیاستگذاری شفاف و کنشگرانه از سوی کشورهای غربی تحت رهبری آمریکا، بدان معنا نیست که مجموعه بازیگران مختلف نیز خلأ به وجود آمده در افغانستان را دست نخورده باقی خواهند گذاشت. حمله پهپادی آمریکا در ماه جولای که منجر به کشته شدن «ایمن الظواهری» در قلب کابل شد، نشان دهنده روابط به شدت پیچیده موجود بین جناحهای مختلف طالبان (اگر نگوییم کل جنبش) و بازیگران فراملی شریک در امر تروریسم بود. در چنین شرایطی، ناتوانی طالبان در تبدیل شدن از یک گروه شورشی به یک حزب سیاسی و حاکمیتی ممکن است سبب تحریک و تشدید این گونه روابط شود.
سیاست فعلی ایالات متحده، عدم شناسایی رژیم طالبان است. به رغم اینکه طالبان با کشورهای مختلف همسایه و منطقهای تعامل داشته اما هنوز رویکرد منطقهای واحدی درباره افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان اتخاذ نشده است؛ وضعیتی که خط بطلانی بر پیش بینیهای اولیه کشید، مبنی بر اینکه خروج کامل آمریکا منجر به تعاملات منطقهای در این کشور خواهد شد. نبود انسجام منطقهای میتواند به نفع طالبان تمام شود، به نحوی که این گروه میتواند برای کسب مشروعیت، به طور جداگانه با کشورهای مختلف لابی گری کرده و به رغم شکافهای داخلی و ناتوانیاش در اداره موثر کشور، تصویری از یک دولت بالقوهی متحد و با ثبات را از خود به نمایش بگذارد.
با این حال، نبود یک رویکرد منسجم در قبال افغانستان در سطح منطقهای را نباید به معنای آن دانست که کشورهای منطقه فاقد تمایل یا ابزارهای لازم برای تعامل با رژیم طالبان هستند. در حال حاضر، شاهد بازتنظیم سیاستها در قبال افغانستان تحت حاکمیت طالبان هستیم که این مسئله پیامدهایی را برای سیاستهای غرب در پی خواهد داشت. این بازتنظیم، براساس سه عامل مهم انجام میشود: اوضاع جاری افغانستان (از جمله مسایل بشردوستانه، تروریستی، اجتماعی ـ اقتصادی و حاکمیتی)؛ بافت ژئوپلتیکی و امنیتی در حال تغییر فرا افغانستانی؛ و خط مشی سیاسی کشورهای غربی تحت رهبری آمریکا در قبال افغانستان.
در تحقیق پیش رو، سئوالاتی مطرح شده است که نشان دهنده لزوم تحلیل و درک عمیقتر دینامیکهای منطقهای است؛ دینامیکهایی که تحت تأثیر افغانستان قرار گرفتهاند یا افغانستان را تحت تأثیر خود قرار دادهاند. برای مثال، در جایی که هند دیگر حضور دیپلماتیک موثری ندارد، کشورهای آسیایی چگونه میتوانند با حمایت از افغانستان، در حفظ تعادل منطقهای ایفای نقش کنند؟ روی کار آمدن تدریجی کشورهای منطقه، مثل قطر و ترکیه، چگونه دینامیکهای جدید را در حوزه تعاملات منطقهای شکل داده و در عین حال، بر تلاشهای طالبان برای نزدیک شدن به جامعه بین المللی اثرگذارند؟ تأثیر به قدرت رسیدن طالبان بر گروههای تروریستی افغانستان و منطقه چیست؟
یکی از اهداف اصلی این تحقیق، فاصله گرفتن از تحلیلهای جانبدارانه و جزئی نگرانه درباره افغانستان و حرکت به سمت موضوعهای "منطقه محور" است که بر تغییرات و معضلات پیش روی طالبان در مسیر تحکیم قدرت در افغانستان اثرگذارند. در این تحقیق، روند تکامل دینامیکهای موجود بین طالبان و شرکای کلیدی منطقهای، قبل و بعد از به قدرت رسیدن طالبان، مورد ارزیابی قرار میگیرد تا بتواند زمینه را برای انجام گفتوگوهای سیاسی برای رسیدن به راهحل محور فراهم کند. هدف کلی این تحقیق، یافتن راهکارهایی برای تعامل با افغانستان است، به نحوی که سبب تضعیف بحثهای امنیتی و حقوق بشری در این کشور نشود.
به چالش کشیدن فرضیهها
«هر اقدامی در ایالات متحده، یک واکنش تأخیری است.»
یکی از کارشناسان در گفتوگویی در مارس 2022، درباره واکنش ایالات متحده به اوضاع به سرعت رو به وخامت افغانستان پس از به قدرت رسیدن طالبان گفت: «همه چیز در آمریکا، یک واکنش تأخیری به اوضاع افغانستان است؛ ظاهرا سیاستگذاران آمریکایی بر این باور بودند که پس از خروج نظامی کامل قادر هستند به هر چالش پیش بینی نشدهای واکنش نشان دهند.» به نظر میرسد که این فرضیه، به رغم انجام یک حمله هدفمندِ از راه دور بر ضد الظواهری، همچنان بدون تغییر باقی مانده باشد. هنوز مشخص نیست که آیا این حمله پهپادی، یک اقدام تکرار نشدنی بوده یا اینکه بخشی از رویکرد مستمر (یا رویکرد میان مدت تا بلند مدت) ایالات متحده در قبال افغانستان بوده است.
آوریل 2021 و قبل از فرا رسیدن بیستمین سالگرد حملات 11 سپتامبر، «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا از خروج نظامی کامل و بی قید و شرط ایالات متحده از افغانستان (که به طور طبیعی شامل خروج کامل نیروهای نظامی ناتو نیز میشد) خبر داد؛ خبری که زمینه را برای سرنگونی هر چه سریعتر دولت جمهوری اسلامی افغانستان مهیا ساخت. جولای 2021، رئیس جمهور از تصمیم خود برای پایان دادن به «طولانیترین جنگ این کشور» دفاع و تصریح کرد که ایالات متحده حضور دیپلماتیک خود را در افغانستان حفظ خواهد کرد. اما با شروع آخرین مراحل خروج سربازان، همچنان سئوالهایی درباره امکان حمایت از «نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان» (ANDSF) پس از خروج نظامی کامل آمریکا وجود داشت.
هر چند رئیس جمهور بایدن خواهان اختصاص یک کمک امنیتی 3.3 میلیارد دلاری به افغانستان در سال 2022 شده بود (که در مقایسه با مرحله قبل، اندکی افزایش نشان میداد) اما به نظر میرسید دولت به این باور رسیده است که پیامدهای تکان دهنده خروج نظامی، تأثیری بر عملکرد نیروهای امنیتی افغانستان نخواهند داشت. گزارش می 2022 «بازرس ویژه کل برای بازسازی افغانستان» (سیگار) نیز مهر تأییدی است بر آنچه تحلیلگران مدتها درباره آن صحبت کردند: توافقنامه آمریکا ـ طالبان که فوریه 2020 در دوحه به امضا رسید، سرآغازی برای از بین رفتن روحیه نیروهای امنیتی افغانستان بود؛ این گزارش همچنین تصریح دارد که نیروهای امنیتی افغانستان هرگز نتوانستند به شاخصهای خود کفایی دست پیدا کنند و همچنان وابستگی شدیدی به حمایت نظامی آمریکا داشتند. نکته مهم آن بود که این موضوع شامل حملات هوایی میشد که به عنوان یک عامل تقویت کننده برای نیروها به حساب میآمدند. افرادی که در این تحقیق با آنها مصاحبه شد نیز ضمن تأیید یافتههای «سیگار»، هر نوع تصور را مبنی بر اینکه نیروهای امنیتی افغانستان خواهان جنگ با طالبان نبودند، به چالش کشیدند.
«پشیمانی برنده» در پاکستان؟
سپتامبر 2021، پس از آنکه طالبان با ادعای پیروزی دوباره به صحنه قدرت در افغانستان بازگشت، حدود 55 درصد پاکستانیها (طبق یک نظرسنجی ملی در این کشور) از حکومت طالبان در افغانستان خرسند بودند. این حمایت در مناطق شهری و در بین افراد سالخورده، بیشتر بود. شاید بخشی از این پدیده را بتوان با شعارهای پوپولیستی رایجی که «عمران خان» نخست وزیر پیشین پاکستان را بر کرسی قدرت غیرنظامی در این کشور نشاند توضیح داد. عمران خان که به واسطه رأی عدم اعتماد پارلمان در آوریل 2022 از سمت خود برکنار شد، مدتها بود که بر ضد به اصطلاح «جنگ با ترور» شعار سر میداد؛ این شعارهای ضد آمریکای وی توانست میلیونها نفر را، فراتر از عناصر اسلامگرا در جامعه پاکستان، بسیج کند. یک روز پس از ورود طالبان به ارگ ریاست جمهوری در کابل، عمران خان گفت که این گروه غل و زنجیرهای بردگی را در هم شکسته است. دسامبر 2021، عمران خان سعی کرد اقدام طالبان درباره ممنوعیت تحصیل دختران را توجیه کند؛ وی گفت: «حقوق بشر و حقوق زنان در هر جامعهای متفاوت است.» اظهارات وی، موجی از واکنشها را در پی داشت، از جمله از سوی «ملاله یوسف زی» که اهل یک منطقه پشتون نشین پاکستان است.
همان طور که بسیاری از تحلیلگران نیز پیش بینی میکردند، حامیان دیرینه طالبان در درون دالانهای تشکیلات امنیتی پاکستان، از جمله سرویس اطلاعاتی این کشور (آی.اس.آی)، بازگشت طالبان به قدرت را جشن گرفتند. کمتر از یک هفته پس از به قدرت رسیدن طالبان، «فیض حمید» رئیس وقت آی.اس.آی با لباس غیر رسمی عازم کابل شد و در هتل مجلل «سرنا»ی این شهر چای نوشید. این اقدام، به همان اندازه که یک نمایش اعتماد و اطمینان بود، نفوذ تشکیلات امنیتی پاکستان بر طالبان را نیز به طور نمادین تأیید میکرد. اما پیروزی طالبان در افغانستان ظاهرا تا حد زیادی باعث افزایش اعتماد به نفس احزاب اسلامگرای پاکستان و علمای دینی سنی شد که توانایی آنها در بسیج تودهها در مناطق شهری انکار ناپذیر است. تعداد قابل توجهی از این علما، در مدیریت شبکههای مدارس دینی در پاکستان "که شامل هزاران مدرسه دینی ثبت نشده نیز میباشد" نقش برجستهای دارند.
هرچند طالبان نقش واسطه را بین دولت پاکستان و گروه «تحریک طالبان پاکستان» ایفا کرده است اما تاکنون نشانههای اندکی (در بهترین حالت) وجود داشته که نشان دهد کنترل طالبان بر افغانستان دستاوردهای محسوسی برای حل مسایل امنیتی، اقتصادی و ژئوپلتیکی پیش روی پاکستان داشته است. هرچند ساز و کارهای کلی و ماهیت مناسبات پاکستان با طالبان احتمالا بدون تغییر باقی میماند اما کنار رفتن عمران خان از قدرت به معنای آن است که دولت غیررسمی طالبان در جریان تلاشهای خود برای کسب مشروعیت منطقهای و بین المللی، یک متحد مردمی مهم را از دست داده است.
رهبران طالبان "بخصوص رهبران جناح حقانی و همچنین سایر جناحهای طالبان " به خاطر ترددهای خود و خانوادههایشان، منافع اقتصادی و اقامت در شهرهای بزرگ پاکستان، همچنان رابطه مستحکمی با پاکستان دارند. اما شناخته شدن به عنوان آلت دست تشکیلات امنیتی پاکستان، حتی برای دولت طالبان، به وجهه و اعتبار آنها آسیب میزند. از اواخر سال 2021، جنگجویان طالبان که مسئول تأمین امنیت مرزهای افغانستان بودهاند، درگیریهایی با نیروهای نظامی و مرزی پاکستان در طول «خط دیورند» داشتهاند. هرچند خط دیورند به لحاظ بین المللی مرز بین دو کشور محسوب میشود اما دولتهای مختلف افغانستان، از زمان تشکیل کشور پاکستان در سال 1974، درباره این خط مناقشه کردهاند. طالبان در دهه 1990 هم دیدگاه مشابهی درباره خط دیورند داشت.
طالبان پس از بازگشت دوباره به قدرت، بارها تلاش کرده است تا مانع از حصارکشی در خط دیورند توسط پاکستان شود. هرچند پاکستان این اقدامها را کم اهمیت جلوه میدهد اما این مناقشه یک عامل مهم در کاهش حسن ظن و اعتماد بین رژیمهای مختلف دو کشور طی چند دهه گذشته بوده است. تنشها در خط دیورند، به طور نمادین، طالبان را قادر میسازد تا خود را به عنوان یک هویت ظاهرا ملیگرا معرفی کند که در حال ایستادگی مقابل پاکستان است؛ اما این درگیریها در عین حال، سبب افزایش نگرانیها در پاکستان نیز خواهند شد، جایی که احساسات دیرینه ضد هندی نقش مهمی در مسایل مربوط به امنیت مرزی افغانستان ایفا میکنند. به تازگی، دولت طالبان قیمت زغال سنگ صادراتی را به پاکستان افزایش داد و موجبات ناراحتی همتایان پاکستانی و همچنین تجار را فراهم آورد. هرچند این اقدام قطعا نشان دهنده نیاز مبرم طالبان به افزایش منابع درآمدی بوده اما این تصمیم تا حدودی واکنشی به اظهارات «شهباز شریف» نخست وزیر پاکستان نیز بوده است؛ نخست وزیر پاکستان مدعی شده بود که واردات زغال سنگ ارزان از افغانستان، با واحد پول پاکستان، حافظ منابع ارزی رو به اضمحلال پاکستان خواهد بود. احتمال میرود که طالبان به خاطر صیانت از خود و حفظ بقا، همچنان روند مشابهی را دنبال کند، حتی اگر این گونه اقدامها به قیمت کاهش حسن نیت شرکایی چون پاکستان تمام شود.
تحلیلگرانی که در جریان این گزارش با آنها گفتوگو شد، ایجاد یک مصالحه مسالمت آمیز در افغانستان را مطلوبترین نتیجه برای تحقق اهداف بزرگتر پاکستان در آسیای جنوبی میدانستند؛ به گفته آنها، سیاستگذاران پاکستانی میدانستند که خروج آمریکا، بار انسانی و امنیتی را بر دوش همسایگان افغانستان ـ بخصوص پاکستان ـ میگذارد. نگاه جامعه جهانی به پاکستان به عنوان حامی رژیم سرکوبگر طالبان، کمکی به مقامهای فعلی پاکستان نمیکند، بخصوص در زمینه اطمینان بخشی به نهادهای مالی بین المللی. پاکستان در بحبوحه یک تورم فزاینده و یک طوفان اقتصادی است که منجر به بروز یک بحران جدی در زمینه تأمین هزینههای زندگی شده است. این آسیب وارد شده به وجهه پاکستان، تا حدودی توضیح میدهد که چرا پاکستان در مقابل درخواست به رسمیت شناختن رژیم طالبان (بخصوص از سوی گروههای اسلامگرای داخلی) مقاومت کرده است. در همین حال، پاکستان سفارت خود را در کابل همچنان فعال نگه داشته، از نمایندگان طالبان در اسلام آباد میزبانی کرده و به عنوان یک «پل» بین طالبان و چین و دیگر کشورها عمل کرده است.
پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، پاکستان در جبهه امنیتی شاهد افزایش حملات «تحریک طالبان پاکستان» بوده است. اوایل سال 2022، تخمین زده شد که این حملات در مقایسه با مدت مشابه سال قبل حدود 80 درصد افزایش پیدا کرده است. رسانهها و تشکیلات حکومتی پاکستان، سالها دولتهای سابق افغانستان را به خاطر حمایت از تحریک طالبان سرزنش میکردند. اما خیزش دوباره تحریک طالبان از آگوست 2021 به بعد، نشان میدهد که روابط ریشهدار بین طالبان و تحریک طالبان پاکستان، فراتر از دوستیهای شخصی رفته و دامنه آن، تا به اشتراک گذاشتن تاکتیکها و اراضی در دو طرف خط دیورند گسترش یافته است. ژوئن 2022، برخی گزارشها از کابل حکایت از آن داشت که طالبان، بین دولت پاکستان و تحریک طالبان پاکستان (TTP) واسطهگری کرده و اینکه این گروه حاضر به پذیرش یک آتش بس برای مدتی نامعلوم شده است. هنوز مشخص نیست که پاکستان چه امتیازهایی به تحریک طالبان داده است و اینکه آیا تحریک طالبان میتواند در نهایت از مذاکرات به عنوان یک وقفه تاکتیکی برای انسجام دوباره گروه خود استفاده کند یا خیر ـ شبیه به آنچه طالبان در جریان روند دوحه با دولت سابق افغانستان انجام داد -. سیل ویرانگر اخیر در پاکستان ممکن است چالشهای اجتماعی ـ اقتصادی این کشور را افزایش دهد. این سیل که بخشهای وسیعی از پاکستان را به زیر آب برده است، نشان دهنده تأثیر تغییرات آب و هوایی بر منطقه جنوب آسیا نیز هست. این در حالی است که پیامدهای امنیتی و سیاسی این وضعیت نیز احتمالا قابل توجه خواهد بود.
«دوستی» متزلزل چین با طالبان
سالها، تحلیلگران و سیاستگذاران عنوان کردهاند که چین روی فرصتهای اقتصادی افغانستان سرمایهگذاری میکند و اینکه منافع چین در ایجاد ثبات در افغانستان، با منافع ایالات متحده در این زمینه همسو است. اما درباره صحت و سقم این فرضیهها تردیدهایی وجود دارد. منافع اصلی چین در افغانستان، مربوط به وضعیت امنیتی بوده است. چین یک مرز طولانی غیر قابل دسترس با افغانستان دارد و شواهد کمی دال بر مداخله پکن در چشم انداز سیاسی داخلی افغانستان وجود دارد. در مقابل، مناسبات تجاری دیرینهای بین دو کشور وجود دارد که حتی در دوران حکومت قبلی طالبان نیز قابل مشاهده بوده است.
طی دو دهه گذشته، پکن در تلاش بوده است تا از طریق همکاری با مقامهای افغان، مانع از به مخاطره افتادن منافع چین توسط اویغورها و سایر گروهها شود. در سالهای اخیر، چین به شکل عملگرایانهای، کانال ارتباطی خود را با طالبان باز نگه داشته است. زمانی که «ملا عبدالغنی برادر» در ژوئن سال 2019 عازم پکن شد، این اقدام حرکتی از سوی چین برای ایجاد روابط بهتر با شرکای افغانستانی و تعمیق مناسبات تجاری و در عین حال، رسیدگی به دغدغههای امنیتی این کشور دانسته شد.
از آگوست 2021، هیئتی متشکل از سران ارشد طالبان عازم چین شدند و «وانگ یی» وزیر خارجه چین نیز مارس 2022 سفری به کابل داشت. تاکنون، رژیم طالبان نتوانسته است پاداشهای مالی و دیپلماتیک کافی از چین بگیرد، به طوری که نشان دهنده کسب یک دستاورد معنادار باشد. چین حضور دیپلماتیک خود را در کابل حفظ کرده و اخیرا نیز توافق کرده است تا میزبان یک هیئت طالبان در سفارت افغانستان در پکن باشد اما این کشور هنوز رژیم طالبان را به رسمیت نشناخته است.
فرضیاتی مبنی بر اینکه چین دولت طالبان را به رسمیت شناخته یا اینکه با خروج آمریکا از افغانستان، آماده انجام سرمایهگذاریهای چند میلیارد دلاری در این کشور میباشد هنوز محقق نشده است. هرچند چین با سرمایهگذاری در معدن مس «عینک» و میدان نفتی «آمو دریا» شناخته شده است اما سرمایهگذاری در زمینه خطوط ریلی، خطوط انتقال برق یا پالایشگاههای نفت انجام نشده که این نشان دهنده رویکرد ریسک گریز چین است. شاخصهای دیگری نیز در این باره وجود دارند، از جمله نشانههایی از نگرانی چین درباره امنیت سرمایهگذاریهایش در «کریدور اقتصادی چین ـ پاکستان» (که بخشی از طرح بلندپروازانه «کمربند و راه» میباشد)، در شرایطی که تهدیدهای جهادی و دیگر تهدیدها بر ضد منافع چین افزایش یافته است.
گزارشهایی وجود دارند دال بر اینکه پکن که نگران است مقامهای پاکستانی از توانایی یا اراده کافی برای حفاظت از سرمایهگذاریها و منافعاش برخوردار نباشند، به دنبال آن است تا نیروهای چینی را برای تأمین امنیت پروژه «کریدور اقتصادی چین ـ پاکستان» اعزام کند. در چنین شرایطی، میتوان نتیجه گرفت که بسیار بعید است طالبان از ظرفیت لازم برای تأمین امنیت سرمایهگذاریهای زیربنایی یا سایر سرمایهگذاریهای بزرگ چین در افغانستان برخوردار باشد؛ آن هم در شرایطی که میبینیم یک تشکیلات قوی نظامی و امنیتی در کشور همسایه، یعنی پاکستان، به راحتی از عهده این کار برنمیآیند.
کارشناسانی که در جریان این گزارش با آنها مصاحبه شد، اذعان داشتند که نقش چین در وضعیت اقتصادی افغانستان، در کوتاه مدت تا میان مدت، اغراق شده بوده و در بلند مدت نیز در بهترین حالت، یک نقش آرمانی است. شاید خروج شتابزده آمریکا و ناتو از افغانستان توانسته باشد فرصت خوب و به هنگامی را در اختیار چین قرار داده باشد تا بتواند نقش رو به رشد خود را به عنوان هژمون جدید برجسته کرده و ایالات متحده را به عنوان یک هژمون خسته به تصویر کشد اما باید گفت که سرمایهگذاری مالی در افغانستان، آن هم در شرایطی که طالبان تحت تحریمهای سنگین قرار دارد، بعید به نظر میرسد. انتظار نمیرود که چین، مثل زمانی که مبادرت به واردات نفت تحریمی ایران کرد، بخواهد از مرزهای تحریمی تعیین شده توسط آمریکا درباره طالبان بگذرد.
ایران و طالبان: اقدامات متوازن کننده
از دهه 1990 بدین سو (زمانی که ایران و طالبان دارای منافع متضاد بسیار بوده و با مخالفان یکدیگر متحد شده بودند) رابطه طالبان با ایران تغییرات قابل توجهی داشته است. به رغم تفاوتهای قومی و فرقهای موجود بین ایران شیعه فارسی زبان و طالبان سنی پشتون، تهران دست کم به مدت یک دهه تلاش کرد تا با یک شبکه ارتباطی در داخل طالبان ارتباط برقرار کرده و اعتماد سازی کند. ایران روابط تاریخی با افغانستان دارد اما در عین حال، نگران چشم انداز سیاسی و درگیریهای این کشور نیز میباشد. نگرانیهای اصلی ایران عبارتند از: جریان پناهجویان و مواد مخدر به داخل ایران؛ فرقهگرایی؛ و افراطگرایی سنی خشونت طلبی که تهدیدی برای شیعیان افغانستان بوده و ممکن است به داخل ایران نیز سرایت پیدا کند. توافقنامه تسهیم آب که در سال 1973 با افغانستان به امضا رسید، زمینهای برای مناسبات فرامرزی ایران شد ـ هرچند که ایران، طی سالهای اخیر، به شدت با برنامههای سد سازی دولت سابق افغانستان مخالفت میکرد. جولای سال جاری، ایران به وزارت خارجه طالبان هشدار داد که عدم رعایت حقوق آبی ایران در «رودخانه هلمند» ممکن است رابطه تهران ـ کابل را تحت الشعاع خود قرار دهد. تأثیرات مخرب تغییرات آب و هوایی در افغانستان و منطقه میتواند تنشها بر سر مدیریت آبی و تقسیم آب را تعمیق کند.
شاید مواردی وجود داشته که منافع ایران و آمریکا در افغانستان با یکدیگر همسو شده است اما تنشها بر سر «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ، منجر شد تا ایران بیش از پیش نسبت به حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان دچار بی اعتمادی شود. گفته میشود که چند ماه قبل از آگوست 2021، تهران منابعی را برای افزایش ظرفیت اردوگاههای پناهجویان افغان در مرز خود با افغانستان اختصاص داده بود. همچنین شواهدی وجود دارد دال بر اینکه ایران نقش فعالی در پادرمیانی بین طالبان و نیروهای افغان در تهران داشته است.
ایران هم مثل پاکستان، حضور دیپلماتیک خود را در کابل حفظ کرده است. علاوه بر این، پروازهایی نیز بین کابل و شهرهای بزرگ ایران انجام میشود. افغانها میتوانند درخواست ویزای ایرانی کنند، هرچند که دریافت ویزا یک روند سخت و نامشخص است. تهران به طور مکرر عنوان کرده است که تنها دولتی را در کابل به رسمیت میشناسد که نمایندگان همه گروههای قومی را در خود جای داده و بازتابی از تنوع دینی افغانستان باشد. ژانویه 2022، تهران میزبان رهبران اپوزیسیون سرشناس و عمدتا تاجیک در تهران بود تا بتوانند با هیئت نمایندگی طالبان در این شهر دیدار و گفتوگو کنند. اما این گفتوگوها نتیجهای در بر نداشت. علاوه بر این، گزارشهایی دال بر چند مورد درگیری مرزی بین نیروهای طالبان و مرزبانان ایرانی در نزدیکی ولایت «نیمروز» افغانستان مخابره شد که البته هر دو طرف این تنشها را کم اهمیت دانستند.
رابطه ایران و طالبان را میتوان در بهترین حالت، یک سری اقدامهای متوازن کننده تعبیر کرد؛ هر دو طرف به یکدیگر نیاز دارند تا بتوانند ثبات را در طول مرز حفظ کرده و مانع از پیچیدهتر شدن چالشهای ژئواستراتژیک خود شوند.این یک رابطه در حال تکامل است، به نحوی که هم ایران و هم طالبان، هر دو، از ابزارهای لازم برای اعمال فشار بر یکدیگر برخوردار هستند. ایران میزبان میلیونها پناهجوی افغانستانی (به همراه شمار زیادی دیگری از پناهجویان ثبت نشده) است؛ ایران به طور پیش فرض، از توانایی حمایت از شیعیان افغانستان برخوردار است که این مسئله میتواند دردسرهای زیادی برای طالبان ایجاد کند؛ افغانستان برای واردات به ایران متکی است و بنادر ایران نیز یک مسیر ترانزیتی برای تجارت بین المللی این کشور هستند.
در همین حال، طالبان کنترل گذرگاههای مرزی به سمت ایران را بر عهده داشته و سالها تجربه در زمینه جنگهای شورشی و تجارت مواد مخدر دارد. اگر این وضعیت لجام گسیخته شود، تیپی از بمبگذاران انتحاری طالبان و نسلی از جنگجویان جوانی که در مدارس سنی ضد شیعه و تندرو پاکستان تحصیل کرده یا تحت تأثیر آنها قرار گرفتهاند میتوانند به طور جدی موازنه با ایران را به مخاطره اندازند. در حال حاضر، طالبان از سوی ایران به رسمیت شناخته نشده است اما رابطه با ایران، بخشی از یک چشم انداز وسیعتر است که طالبان قصد دارد از طریق آن، مشروعیت رژیم خود را در سطح منطقه به نمایش بگذارد.
روسیه و طالبان: داستان یک همراهی محافظت شده
مسکو در دهه 1990، رژیم طالبان را به رسمیت نشناخت و در سال 2003 این گروه را یک گروه تروریستی اعلام کرد. اما در سال 2007، روسیه جزو اولین کشورهایی بود که تماسهای مخفیانه با طالبان را دنبال کرد تا بتواند با نگرانیهای روزافزون خود در زمینه قاچاق مواد مخدر از افغانستان به آسیای مرکزی مقابله کند. در سال 2010، عوامل روسی و آمریکایی برای از بین بردن کارگاههای تولید مواد مخدر در افغانستان با یکدیگر همکاری کردند. در سال 2015، «ضمیر کابلوف» نماینده ویژه ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در امور افغانستان، مدعی شد که منافع روسیه در افغانستان، به صورت عینی با منافع طالبان همخوانی دارد چون هر دو طرف مایل به نبرد با داعش هستند. قبل از سقوط دولت جمهوری اسلامی افغانستان، مسکو برای حمایت از اقدامهای مربوط به صلح، از چند نشست بین الافغانی میزبانی کرد. اما «دیمیتری ژیرنوف» سفیر روسیه در افغانستان، جزو اولین مقامهایی بود که از رضایت کشور خود درباره سلطه طالبان بر افغانستان خبر داد: «اوضاع فعلی کابل که تحت کنترل طالبان قرار دارد، بهتر از اوضاع زمان اشرف غنی است.»
در ماههای پس از تثبیت قدرت طالبان، از جمله در جریان اعلام فهرست کابینه موقت طالبان در سپتامبر 2021، «سرگئی لاوروف» و سایر مقامهای روسی عنوان کردهاند که روسیه تنها دولتی را به رسمیت میشناسد که نماینده همه افغانها ـ بخصوص گروههای قومی تاجیک، هزاره و ازبک ـ باشد.
مقامهای روسی و طالبان به طور مستمر نشستهایی را در کابل برگزار کردهاند؛ جایی که سفارت روسیه همچنان فعال است، هرچند مشخص نیست که آیا افغانها میتوانند درخواست ویزا بدهند یا خیر. اخیرا گزارشهایی منتشر شده است مبنی بر اینکه وزارت خارجه روسیه، اعتبارنامه کاردار انتصابی از سوی طالبان را برای اداره سفارت افغانستان در مسکو پذیرفته است. رهبری طالبان تمایل دارد تا اقلام مصرفی ضروری را از روسیه تهیه کند چون جنگ اوکراین، زنجیرههای تأمین گندم و سایر اقلام غذایی را دچار اختلال شدید کرده است.
مسکو در جریان اقدامهای متوازن کننده ظریف خود در تعامل با طالبان و کاهش خطرات پیش بینی نشده، ممکن است به دنبال کسب تضمینهای منطقهای از کشورهایی چون پاکستان باشد. مسکو همچنین ممکن است ساز و کار همکاریهای امنیتی را با متحدان خود در آسیای مرکزی تقویت کند. سپتامبر 2021، «سازمان پیمان امنیت جمعی» به رهبری روسیه، در واکنش به سقوط دولت افغانستان در ماه گذشته، رزمایش نظامی را در قرقیزستان برگزار کرد.
کارشناسانی که در این گزارش با آنها گفتوگو شد، احتمال شناسایی رسمی رژیم طالبان را از سوی روسها منتفی دانستند. جنگ اوکران، مسکو را تحت تحریمهای سنگین بین المللی قرار داده است. هرچند به رسمیت شناختن حاکمان فعلی افغانستان از سوی روسیه قریب الوقوع نیست اما اگر این تصور به وجود آید که طالبان به حوزه نفوذ روسیه پیوسته است، طالبان ممکن است خود را در یک انزوای پیچیدهتر در مقابل کشورهای غربی بیابد.
نارضایتی سرسختانه تاجیکستان از طالبان
پس از سلطه طالبان بر افغانستان، تاجیکستان صدها تن از سربازان خود را به حال آماده باش درآورد و دست کم بیست هزار نیرو را به مرز افغانستان اعزام کرد. تاجیکستان نیز مثل سایر کشورهای منطقه، عنوان کرده که شناسایی رسمی دولت طالبان منوط به تشکیل یک دولت فراگیر (بخصوص درباره گروههای قومی تاجیک) در افغانستان است؛ تاجیکستان تنها کشور همسایهای است که آشکارا با بازگشت طالبان به قدرت مخالفت کرده است.
با این حال، به نظر نمیرسد که تاجیکستان به دنبال تقابل مستقیم با طالبان در افغانستان باشد. تحلیلگران معتقدند که «امامعلی حمان» رئیس جمهور تاجیکستان به شکل روزافزونی از هرج و مرج افغانستان تحت کنترل طالبان بهره برداری کرده است تا بتواند خود را به عنوان حافظ صلح در تاجیکستان معرفی کرده و رهبری خود را بیش از پیش تقویت کند. دوشنبه به نیروهای مقاومت ضد طالبان افغان، مثل «احمد مسعود» رهبر «جبهه مقاومت ملی»، پناه یا ویزا داده است. تاجیکستان در ژستی که حاکی از حمایت این کشور از چهرههای سرشناس تاجیک تبار افغانستان بود، بالاترین نشان افتخار غیرنظامی تاجیکستان را به «احمد شاه مسعود» فقید و «برهان الدین ربانی» رئیس جمهور سابق افغانستان اهدا کرد.
در زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تاجیکستان یکی از امنیتیترین مرزها را با افغانستان داشت. اما بعد از سال 2001، رابطه تاجیکستان ـ افغانستان شکوفا شد. ولی به رغم مناسبات روزافزون فرهنگی و مردمی و ارتباطات مرزی، نگرانی درباره نا امنیهای افغانستان، بر سیاست خارجی تاجیکستان سایه افکند. هرچند این نگرانیها غالبا حقیقی بودند اما هر از گاهی نیز نوعی توجیه آسان و بی دردسر برای ربط دادن مسایل داخلی تاجیکستان به تحولات خارجی بودند ـ مثل مسئله رشد افراطگرایی اسلامی.
می 2022، گزارشهایی درباره وقوع یک سری درگیریها در مرز افغانستان ـ تاجیکستان، در «بندر شیر خان»، در نزدیکی ولایت «قندوز» افغانستان منتشر شد. در همین حال، داعش خراسان نیز به صورت جداگانه حملات راکتی را از خاک افغانستان به سمت تاجیکستان انجام داد. البته این نوع درگیریها با تاجیکستان دور از انتظار نبوده و نشان دهنده ناتوانی طالبان در استقرار مرزبانان آموزش دیدهتر و حرفهایتر میباشند. ولی امتناع آشکار تاجیکستان از تعامل با رژیم جدید طالبان و اصرار این کشور بر حضور نیروهای تاجیک در تشکیلات سیاسی جدید افغانستان، زمینه را برای خصومتهای دو جانبه فراهم میآورد. این خصومت، پیچیده است چون طالبان نیاز به حسن ظن (و حتی حمایت تاکتیکی) روسیه و حمایت منطقهای از رژیم خود را دارد. طالبان نمیتواند از پس هزینه درگیریهای مرزی که مسکو را مجبور به مداخله و حمایت از تاجیکستان میکند برآید. به علاوه، تاجیکستان در مقایسه با دهه 1990، از ارتش و نیروهای مرزی قویتری برخوردار است. اگر رژیم طالبان، به صورت خواسته یا ناخواسته، با تاجیکستان یا هر کشور همسایه دیگری وارد درگیری شود، به شدت آسیب پذیر خواهد بود.
حسن ظن ازبکستان نسبت به طالبان
ازبکستان به عنوان یک کشور محصور در خشکی، به شدت نسبت به روابط خود با همسایگاناش و منطقه حساس است. تاشکند تاکنون توانسته است روابط دوستانه خود را با طالبان تقویت کرده و در عین حال، مناسبات خوبی نیز با کشورهای غربی برقرار کند. از آگوست 2021، تاشکند به عنوان یک قطب، نقش مهمی در ارائه کمکهای بشردوستانه به افغانستان ایفا کرد. اما ازبکستان خواهان اتصال به آسیای جنوبی، بخصوص پاکستان، است که این مهم بدون دسترسی به خاک افغانستان امکان پذیر نمیباشد. به رغم عدم شناسایی بین المللی رژیم طالبان، ازبکستان اخیرا اعلام کرد که در حال یک تدوین نقشه راه برای ایجاد یک راهگذر ارتباطی به سمت پاکستان، از طریق خط آهن ترانس افغان است. این پروژه ریلی قرار است با عبور از شهر «ترمذ» ازبکستان و شهرهای «مزار شریف»، «کابل»، «جلال آباد» و «تورخم»، در نهایت به «پیشاور» پاکستان برسد.
از زمان بازگشت طالبان به قدرت، هیئتهای بلندپایه ازبک تاکنون چندین بار به کابل سفر کردهاند. در سالهای اخیر، «شوکت میرزایف» رئیس جمهور ازبکستان اصرار داشته است که افغانستان نیز باید بخشی از آسیای مرکزی به حساب آید و از زمان سلطه طالبان بر کابل در آگوست 2021 نیز همین رویکرد عملگرایانه را ادامه داده است. «عصمت الله ایرگاشف»، مشاور ارشد رئیس جمهور ازبکستان در امور افغانستان، در این باره میگوید: «بدون توجه به اینکه چه کسی در افغانستان بر سر قدرت است، ما منافع مشترک بیشمار و آینده مشترکی در افغانستان داریم.» با این حال، تاشکند به رسمیت شناختن رژیم طالبان را تا زمانی که جامعه جهانی موضع شفافتری در این باره بگیرد به تعویق انداخته است.
از آنجا که ازبکستان ظاهرا تلاش دارد تا روابط منطقهای و بین المللی با رژیم طالبان را به طور جمعی عادی سازی کند، این ملاحظه قابل توجه است. ماه جولای امسال، «کنفرانس تاشکند» با حضور نمایندگان 30 کشور ـ از جمله ایالات متحده ـ برگزار شد و این بزرگترین رویداد چند جانبهای بود که با حضور نمایندگان طالبان، پس از به قدرت رسیدن آنها در افغانستان، انجام شد. البته مشخص نیست که آیا نمایندگان طالبان دستاورد مثبتی از این نشست داشتند یا خیر. حمله پهپادی آمریکا به محل استقرار «الظواهری» در کابل که چند روز پس از این کنفرانس انجام شد نیز توجهها را معطوف به ادعاهای ضد و نقیض طالبان درباره قطع ارتباط با شبکههای تروریستی فرا ملی کرد.
قطر، ترکیه، هند: سه گانه منطقهای
قطر از سال 2013 میزبان دفتر سیاسی طالبان در شهر دوحه بوده و میزبان مراسم امضای توافقنامه آمریکا ـ طالبان (موسوم به توافقنامه دوحه) در فوریه 2020 بود. قطر همچنین نقش کلیدی در تسهیل و حمایت از روند تخلیه از افغانستان، پس از سقوط دولت جمهوری اسلامی افغانستان داشت. دوحه یک کانال دایمی برای رایزنی بین طالبان و گفتوگو کنندگان غربی بوده است. سفارت آمریکا و سایر دفاتر دیپلماتیک غربی در امور افغانستان، همگی از کابل به دوحه منتقل شدند و بدین ترتیب، جایگاه قطر را به عنوان یک عرصه مهم برای رایزنی، میانجیگری و سیاستگذاری در حوزه افغانستان ارتقا داد.
می 2022، وزارت خارجه قطر از جامعه جهانی خواست تا تعاملات خود با رژیم طالبان را فراتر از مباحث بشردوستانه گسترش دهند. دوحه خطرات افزایش افراطیگری و رادیکالیسم را که نشأت گرفته از اوضاع اقتصادی رو به وخامت افغانستان است گوشزد کرده است. در سطح وسیعتر، مشارکت قطر در افغانستان، بخشی از همکاری این کشور با ایالات متحده بوده و بخشی از آرزوی آن برای تبدیل شدن به یک نیروی میانجی صلح در سطح جهانی میباشد ـ یک «دولت کوچک» که میتواند فراتر از وزن خود در صحنه منطقهای و بین المللی قدرت نمایی کند.
به نظر میرسد که نقش برجسته اولیه ترکیه، پس از سقوط کابل به دست طالبان، چند ماهی است کمرنگ شده است. ظاهرا منافع ترکیه در بافت افغانستان تغییر کرده است، هرچند که این کشور هنوز رابطه مستحکمی با شماری از چهرههای سرشناس ازبک و تاجیک دارد ـ مثل «عبدالرشید دوستم»، از جنگ سالاران سابق و معاون رئیس جمهور سابق افغانستان. در سالهای اخیر، آنکارا تلاش کرده است تا از افغانستان به عنوان اهرمی برای بهبود مناسبات خود با ایالات متحده استفاده کند. هدف دوم، تبدیل کردن ترکیه به یک «محافظ مرزی» در برابر موج مهاجرت پناهجویان افغانستانی به سمت اروپا بوده است؛ با انجام این کار، «رجب طیب اردوغان» تلاش کرده است تا اهرم فشاری در مقابل اروپا پیدا کند. نکته آخر اینکه، تمایل آنکارا برای تبدیل شدن به یک هژمون منطقهای و اسلامی باعث شد تا این کشور در ابتدا مشتاق تعریف نقشی درباره تعامل ترکی با افغانستانِ طالبان باشد.
ترکیه سفارت خود را در افغانستان باز نگه داشته و سفیر و سایر کارمندان دیپلماتیک آن در افغانستان باقی ماندهاند. با این حال، ترکیه و چند همسایه نزدیک افغانستان، جزو چند کشوری هستند که هزاران افغان را به افغانستان تحت کنترل طالبان دیپورت کردهاند. با توجه به اینکه ترکیه در همین زمان از پناهجویان اوکراینی استقبال کرده، اخراج افغانها ممکن است حسن ظن آنها را نسبت به آنکارا کاهش دهد. مسئله پذیرش پناهجویان احتمالا جزو موضوعهای مهم در جریان انتخابات سال آینده خواهد بود. انتخابات برگزار شده در سال 2021 نشان داد که بیش از 70 درصد مردم ترکیه، به حزبی رأی میدهند که مواضع سختتری در قبال پناهجویان اتخاذ کرده باشد.
هند که مراقب است قطع ارتباط کامل با رژیم طالبان را دوباره تکرار نکند، برخی کانالهای بشردوستانه به سمت افغانستان را باز نگه داشته است، از جمله پروازهای مستقیم بشردوستانه به منظور ارسال کالاهای اساسی برای قربانیان زمین لرزه ویرانگر اخیر در شرق افغانستان. حمله به هندوها و سیکها (که تعداد آنها به شدت کاهش یافته است)، یکی از دغدغههای همیشگی هند بوده است. حمله اخیر داعش خراسان به عبادتگاه سیکها در کابل، دهلی نو را مجبور کرد تا روند صدور سریع ویزای الکترونیک را تسهیل کند و لذا احتمال میرود که آخرین گروه باقیمانده از سیکهای افغانستانی به زودی عازم هند شوند.
طی بیست سال گذشته، دهلی روابط مستحکمی با دولتهای افغانستان و همچنین طیف وسیعی از نهادها و نخبگان سیاسی این کشور داشته است. هرچند حوزههایی برای تعامل و همکاری دوجانبه با رژیم طالبان وجود دارد (مثل تأمین غلات، گندم و دارو توسط هند) اما با توجه به اینکه نفوذ سخت اسلام آباد در افغانستان از آگوست 2021 کاملا آشکار بوده است لذا خصومتها با پاکستان کاهش نخواهد یافت. رقابت ژئوپلتیکی هند با چین نیز ممکن است بر رویکرد دهلی نو در قبال برقراری رابطه با طالبان اثرگذار باشد. اما اینکه رابطه چین ـ طالبان تا چه اندازه قوام یافته است، هنوز محل بحث دارد.
گفته میشود که مقامهای هندی از طریق مذاکرات پنهانی که غالبا در قطر یا روسیه برگزار شده است با طالبان تعامل داشتهاند. ماه ژوئن، «جی پی سینگ» رئیس عمومی بخش افغانستان، پاکستان و ایرانِ وزارتِ خارجه هند، در سفری غیرمنتظره که اولین سفر یک هیئت دیپلماتیک هندی به کابل بود، با «امیر خان متقی» وزیر خارجه دولت موقت طالبان دیدار کرد. پس از این سفر، گزارشهایی منتشر شد دال بر اینکه هند قصد دارد پس از اعزام یک «تیم فنی» (که شامل دیپلماتهایی برای کمک به ارائه و رصد کمکهای بشردوستانه هند میباشد) مبادرت به بازگشایی سفارت خود در کابل کند.
باید مراقب چه چیزهایی بود؟
به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان یا خارج شدن این کشور از سر تیتر رسانههای بین المللی، نباید موجب دست کم گرفتن ابعاد و ماهیت چالشهای موجود در این کشور شود. این چالشها و تهدیدها، پتانسیل تعمیق یافتن، گسترده شدن، هم پوشانی پیدا کردن و همچنین سرایت پیدا کردن به سطوح مختلف جهانی و منطقهای را دارا میباشند. مهمتر اینکه، پیامدهای این چالشها و خطرات، به طرق مختلف، تأثیرات عمیقی بر زندگی افغانها خواهند گذاشت. در بخش ذیل، به برخی از مهمترین چالشها و تهدیدهای بالقوهای که طی این تحقیق شناسایی شدهاند اشاره میکنیم:
- 1- افزایش مقاومت مسلحانه، ناامنی و چند پارگی که سلطه طالبان بر قدرت را تهدید میکند. این دسته تهدیدها، طیف مختلفی از حملات را شامل میشود: از حملات داعش خراسان گرفته، تا مقاومت مسلحانه «جبهه مقاومت ملی» و سایر گروهها. چند دسته شدن احتمالی نیروهای سابق وفادار به طالبان، بخصوص در بین عناصر غیر پشتون، نیز یک نگرانی دیگر است. در تمام این موارد، لازم است تا واکنشهای طالبان و همچنین نحوه افزایش احتمالی سطح خشونتها در این کشور مورد ارزیابی قرار گیرد. ظهور فضاهای دور از کنترل دولت در افغانستان، یک عنصر تعیین کننده مهم در زمینه تقویت و گسترش عناصر مختلف ضد طالبانی است که میتواند اثرات قابل توجهی روی سطح تهدیدها داشته باشد. اگر داعش خراسان یا جبهه مقاومت بتوانند ولسوالیها یا مراکز مهم ولایتی، بخصوص مناطق شمالی یا مناطق هم مرز با کشورهای همسایه، را تحت کنترل خود درآورند در آن صورت، کنترل ارضی کامل رژیم طالبان دچار چالش بزرگی خواهد شد. به علاوه، این وضعیت میتواند نحوه حاکمیت و کنترل طالبان بر مراکز جمعیتی را نیز به چالش بکشد.
2- ناتوانی طالبان در حاکمیت و نیز تغییر وضعیت از یک گروه شورشی به دست کم شکلی از یک جنبش سیاسی. این وضعیت مربوط میشود به ناتوانی طالبان در تئوریزه کردن دولتی که هم بتواند برای افغانها کاربردی باشد و هم بتواند زمینه برقراری مناسبات بین المللی را فراهم کند. شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد طالبان میتواند بدون عملیاتی کردن نهادها و ساختارهای دولت سابق افغانستان، حاکمیت خود را محقق کند. در شرایطی که طالبان همچنان برای ایجاد یک حاکمیت موثر تقلا میکند، ساختارها و نهادهای محلی ضعیف و نوپایی که باقی ماندهاند، با فرسایش کامل مواجه میشوند که یکی از تبعات این وضعیت، از دست رفتن سرمایههای انسانی به شدت مورد نیاز است. ناتوانی نهادهای دولتی افغانستان، پیامدهای مستقیمی بر بخش بهداشت و درمان، آموزش و سایر خدماتی خواهد داشت که به شدت مورد نیاز هستند اما تحت فشار زیادی قرار دارند.
3- از آگوست 2021 به بعد، به طور مداوم شاهد چند پارگی و مناقشات داخلی در درون طالبان بودهایم. بزرگترین مناقشه در مارس 2022 ظاهر شد، زمانی که مدارس در حال آماده شدن برای آغاز فعالیت خود در سال تحصیلی جدید بودند. به رغم وعدههای مکرر درباره اینکه به دختران نیز اجازه ورود به دبیرستانها داده خواهد شد، تغییر ناگهانی و لحظه آخری این تصمیم، محکومیتهای گسترده بینالمللی را به دنبال داشت. این ماجرا همچنین اختلاف نظرهای داخلی شدید بین اعضای ارشد «ترقیخواهتر» طالبان (که برخی از آنها پیشتر در دوحه مستقر بودند) و رهبران تندروتر این گروه را که عمدتا در قندهار مستقر بودند به نمایش گذاشت. نشست علما در کابل نیز در ابتدا به عنوان فرصتی برای رسیدگی به این دغدغهها نشان داده شد اما این رویداد در نهایت با تهدیدهای رهبر طالبان به پایان رسید، مبنی بر اینکه رژیم وی تسلیم فشارهای داخلی و خارجی نخواهد شد. همچنین میتوان این احتمال را مطرح کرد که شکافهای داخلی باعث شده بود تا برخی عناصر طالبان از حضور الظواهری در کابل اظهار بی اطلاعی کنند، آن هم در شرایطی که طبق گزارشها، الظواهری در منزلی متعلق به یکی از دستیاران نزدیک «سراج الدین حقانی» وزیر کشور طالبان و رهبر جناح حقانی این گروه اقامت داشته است.
4- اقدامات سرکوبگرانه علیه بخشهای مختلف جامعه، بخصوص زنان، باید همچنان جزو دغدغههای اصلی باشد. باید توجه داشت که احتمالا گروههای مختلف طالبان نظرات متفاوتی راجع به تحصیل دختران و نقش زنان بیرون از خانه دارند. با وجود این، نحوه برخورد جامعه جهانی با طالبان در سطح سیاسی، باعث شده است تا طالبان تضمینهای سرسری درباره مسئله حقوق و تحصیل زنان بدهد و این در حالی است که به طور همزمان، مدعی است که برنامه حقوق زنان یک برنامه غربی (یا یک تحمیل غربی) است.
5- درگیریهای مرزی با همسایگان و حملات مرزی از خاک افغانستان که توسط بازیگرانی به غیر از طالبان (مثل داعش خراسان) انجام میشود میتواند خطر وقوع یک درگیری بزرگ را به همراه داشته باشد. ناتوانی طالبان در استقرار مرزبانان حرفهای، حفاظت از گذرگاههای مرزی و ایجاد کانالهای ارتباطی بین مرزی برای مدیریت بحران، خطر وقوع درگیریهای مرزی را با کشورهای همسایه افزایش میدهد.
6- رویکرد سرکوبگرانه طالبان در قبال رسانهها و خبرنگاران افغانستانی و در عین حال، دادن اجازه دسترسی محدود به خبرنگاران غربی، ممکن است باعث پنهان ماندن سانسور اطلاعاتی و از بین رفتن آزادی رسانهها و خبرنگاران در این کشور شود. کیفیت گزارشهای ارسالی از افغانستان، تأثیر مستقیمی بر نحوه ارزیابی نیازها و درک شرایط میدانی انسانی و حقوق بشری دارد.
7- نبود جریانهای مالی و وجود بحرانهای بانکی و مسئله نقدینگی میتواند افزایش اقدامهای اقتصادی غیرقانونی (بخصوص تأمین مالی تروریستها، استخراج غیرقانونی معادن و اقتصاد مواد مخدر) را تبدیل به یک معضل جدی کند. این مسئله همچنین مربوط میشود به عدم توجه به مخارج طالبان و نبود اطلاعات جاری درباره آن و همچنین عدم اطلاع از نحوه خرج کرد درآمدهای مالی که این گروه به دست آورده است.
8- تخریب محیط زیست، خشکسالی و کمبود آب (هم در حوزه کشاورزی و هم آشامیدنی) در مناطق روستایی و شهری، عوامل بسیار مهمی هستند که معاش و ثبات را در آینده تحت تأثیر قرار خواهند داد. نبود ملاحظات سیاسی یا ضعیف بودن این ملاحظات طی 20 سال گذشته از سوی نهادهای بین المللی و افغانستانی نیز بر این چالش افزوده است. زمین لرزهها و سیلهای اخیر در این کشور، نشان دهنده آسیب پذیری بخشهای زیادی از افغانستان در برابر فجایع طبیعی میباشند. این پدیدهها همچنین نشان دهنده نقش مهم و حیاتی کشورهای کمک کننده غربی در ارائه حمایتهای مالی برای افغانهای آسیب دیده از بلایای طبیعی است؛ نقشی که هنوز با نقش کشورهای منطقهای، از جمله چین، برابری نکرده است.
9- در شرایطی که بحث مهاجرت به خارج از کشور، به تیتر مهم رسانهها بدل شده و نشانه مهمی از پدیده فرار مغزها در افغانستان است، افزایش جمعیت آوارگان داخلی نیز همچنان باید در رأس نگرانیها قرار داشته باشد. مسئله آوارگان داخلی، ضمن اینکه باعث افزایش فشار بر بازیگران فعال در حوزه بشردوستانه میشود، میتواند تبدیل به یک سری مناقشات محلی بر سر زمین و دیگر منابع شده و بدین ترتیب، بستری را برای عناصر جناحی و خرابکار فراهم کند تا از این مسئله به عنوان یک ابزار سیاسی بهره گیرند.
10- رفاه، امنیت و پیشرفت نیروهای تخلیه شده افغان که در کشورهای منطقه و فرا منطقه اسکان داده شدهاند، همچنان جزء موضوعهای مهم میباشد.
مسیر پیش رو
هیچ «راه حل سریعی» برای اوضاع کلی افغانستان وجود ندارد. خروج ناتو و آمریکا بدون شک باعث ایجاد یک خلأ در این کشور شده است. این علاوه بر اوضاع به شدت دشوار پیش روی افغانها است که در آن، رژیم منزوی شده طالبان، بدون شناسایی سیاسی و دیپلماتیک خارجی، بر آن حکومت میکند. همانطور که گفته شد، عدم سیاستگذاری کنشگرانه از سوی غرب در مورد افغانستان، منجر به اتخاذ یک رویکرد مشابه از سوی کشورهای همسایه و منطقه نشده است.
مقابله با بحرانهای متعدد افغانستان، مستلزم تعامل از سوی غربیها است؛ تعاملی که نه تنها لازم است با توجه به عبرتهای 20 سال گذشته انجام شود بلکه باید پیچیدگیهای بافت فعلی افغانستان، از جمله دینامیکهای منطقهای این کشور، را نیز مد نظر قرار دهد. برای تحقق این امر، ما در این گزارش مجموعهای از پیشنهادها را ارائه میکنیم که مخاطب اصلی آن، سیاستگذاران غربی و آمریکایی، بازیگران بین المللی و شرکای منطقهای و سایر شرکایی هستند که در حال حاضر در تلاش برای یافتن راهکاری برای چالشهای افغانستان میباشند.
- 1- درک ماهیت چند بعدی بحرانهای افغانستان مستلزم اتخاذ رویکردهای خلاقانهای است که فراتر از ارائه کمکهای بشردوستانه اضطراری باشند. برای مثال، فقر رو به گسترش افغانستان (که در حال حاضر به مناطق شهری نیز کشیده شده است) را نمیتوان بدون یک اقتصاد کاملا کارآمد و همچنین نهادهای بومی فعالی که قادر به مقابله با معضلات اجتماعی ـ اقتصادی هستند حل و فصل کرد. احیای اقتصاد افغانستان باید به یکی از اولویتهای اصلی سیاست آمریکا در قبال افغانستان بدل شود. هرچند نقش بخش خصوصی یک نقش مهم و برجسته است اما رکود ادامه دار اقتصاد این کشور، سبب کاهش انعطاف پذیری بخش خصوصی خواهد شد (و حتی میتواند به طور بالقوه عامل تخریب آن شود). احیای ارتباطات افغانستان با نظامهای مالی بین المللی باید در اولویت قرار گیرد، با این هدف که بتوان بخش نوپای خصوصی، کسب و کارهای افغان و ساز و کارهای تجاری را تقویت کرد.
2- برای اطمینان از اینکه کمکهای بین المللی و بشردوستانه در نهایت سر از تشکیلات امنیتی و قوای مسلح سرکوبگر طالبان در نیاورند، بازیگران بین المللی میدانی باید به شکلی موثر مبادرت به احیای بازیگران مدنی، مثل «شوراهای توسعه اجتماعی» کنند. این اقدام، امکان کار در سطح محلی را فراهم کرده و باعث ایجاد نوعی نظارت در سطح محلی، در زمینه ارائه حمایتهای بینالمللی خواهد شد.
3- به منظور احیای نهادهای مدنی افغانستان و سر پا نگه داشتن نهادهای دولت جمهوری اسلامی افغانستان که در حال حاضر به نوعی فعال هستند (مثل نهادهای فعال در حوزه بهداشت و درمان، آموزش، مالیات و جمع آوری درآمد، مقابله با بحران و غیره)، باید هر چه سریعتر روشهای تعاملی را پیدا کرد که فراتر از قلمرو بشردوستانه رفته و وارد عرصه مداخلات توسعهای شوند. جامعه جهانی باید در این باره شفاف باشد که در حال حاضر، هر نوع تعامل برای مقابله با بحرانهای انسانی، به طور پیش فرض، مستلزم داشتن سطحی از تعامل با دولت غیررسمی طالبان است. برای از بین بردن چرخه وابستگیهای فزاینده به کمکهای مالی و بشردوستانه، به ناچار باید مداخلات توسعهای و حمایت از ملت افغانستان، احیا شود.
4- برای چالشهایی که به واقع منطقهای و بلند مدت هستند، باید به دنبال راهکارهای منطقهای بود: مراقبتهای بهداشتی اولیه، آموزش، مسایل زیست محیطی، کمبود انرژی، شهرنشینی، بیکاری جوانان و غیره. آموزش و ظرفیت سازی درباره این چالشهای بلند مدت باید به نحوی گسترش گسترش پیدا کند تا بتوان مسایل مربوط به ایجاد ثبات و حفاظت از محیط زیست و همچنین سیستمهای هشدار اولیه را در اولویت قرار داد. این اقدام تضمین خواهد کرد که افغانها میتوانند در حوزههایی چون مقابله با بحران، امنیت غذایی کشاورزی و چالشهای مربوط به شهرنشینی، دارای انعطاف پذیری و ظرفیتهای بومی شوند.
5- وزارت خارجه آمریکا و سایر نهادهای سیاست خارجی در ایالات متحده و کشورهای متحد غربی باید در زمینه کارشناسیهای منطقهای در حوزه جنوب آسیا سرمایه گذاری کنند. همکاری با پروژههای تحقیقی شواهد محور در سازمانهای پژوهشی، راه حلی خواهد بود برای مقابله با هر نوع کمبود ظرفیت ظاهری در داخل وزارتخانههای دولتی. کارشناسانی که در جریان این تحقیق با آنها گفتوگو شد، اذعان داشتند که در برخی محافل سیاست خارجی آمریکا نوعی گرایش برای تغییر تمرکز از منطقه آسیای جنوبی به منطقه هند ـ پاسفیک وجود دارد؛ اما تحقیق ما نشان میدهد که ایالات متحده و متحدان غربی آن باید تخصص، منابع و همکاریهای پژوهشی بهتر و قویتری را در حوزه آسیای جنوبی، در جهت اولویتهای سیاسی در حال تغییر منطقه هند ـ پاسفیک، ایجاد کنند.
6- رصد و بررسی مستمر ماهیت، دینامیکها و چشم انداز مناسبات بین طالبان و چین و طالبان و روسیه باید تبدیل به یک اولویت سیاسی مهم شود. این کار باید با حمایت از تحلیلهای معتبر و شواهد محوری آغاز شود که بتوانند به درک بهتر رژیم فعلی طالبان و دینامیکهای این گروه کمک کنند. تحقیق پیش رو، تا حدودی، مناسبات طالبان ـ پاکستان و طالبان ـ ایران را مورد موشکافی قرار داده است. اما اتکای طالبان به منابع (یا دست کم حمایتهای سیاسی) چین و روسیه میتواند موضعگیری این جنبش را در مخالفت با ایالات متحده و شرکای غربی آن تقویت کرده و سبب افزایش اقدامات سرکوبگرانه این گروه علیه افغانها شود. همچنین در این تحقیقات، باید هر نوع تعامل بالقوه شرکتهای خصوصی یا دولتی چینی و روسی که در حال حاضر به دنبال سرمایه گذاری در حوزه منابع طبیعی افغانستان و دیگر بخشهای این کشور هستند مورد بررسی قرار گیرد.
7- جامعه جهانی همچنان با مسئله اهرمهای فشار موجود بر ضد طالبان دست به گریبان هستند. برخی کارشناسانی که در جریان این تحقیق با آنها گفتوگو شد، عنوان کردند که ایالات متحده هنوز از جایگاه قدرتمندی برخوردار است. برای مثال، یکی از کارشناسان گفته بود که پاکستان به احتمال زیاد در سال 2021 رژیم طالبان را به رسمیت خواهد شناخت اما اسلام آباد در این زمینه محتاط عمل کرده چون واشنگتن، طالبان را به رسمیت نشناخته است. نهادهای رسمی ایالات متحده، نقش کلیدی در کاهش یا افزایش محدودیتهای مالی و نقدینگی در مقابل رژیم طالبان دارند. همچنین ایالات متحده به خاطر حق رأی خود در شورای امنیت سازمان ملل، اهرم فشاری در اختیار دارد ـ شورایی که نقش فعالی در تسهیل مأموریت یوناما (مأموریت کمک رسانی سازمان ملل در افغانستان) و وضع ممنوعیتهای سفر، تحریمها و سایر محدودیتهای وضع شده بر ضد طالبان دارد. آمریکا و متحدان او باید از طریق این ساز و کارها به دنبال یافتن اهرم فشاری بر ضد طالبان باشند و از یافتن اهرمهای فشار از طریق مداخله در امور بشردوستانه و مشروط کردن کمکها (اقدامی که تاکنون نتوانسته است بر تغییر رفتار یا سیاستهای طالبان اثرگذار باشد) اجتناب کنند.
8- تجربههای اخیر نشان داده است که طالبان ـ بخصوص نیروهای تندروی آن ـ میتوانند از مسئله حقوق زنان افغان، بر ضد زنان افغانستانی و حامیان بین المللی آنها استفاده کنند. باید هر چه سریعتر رهبران زن در داخل افغانستان و رهبران زن افغانستانی در خارج از این کشور، با شبکههای معتبر در داخل افغانستان تقویت شوند، به نحوی که طالبان نتواند موضوع حقوق زنان را به عنوان یک برنامه صرفا غربی مورد بی اعتنایی قرار دهد. جامعه بین المللی باید با همکاری چهرههای زن سرشناس در کشورهای مسلمان در سطح منطقهای، زنان افغانستانی را در جریان تعریف دستور کار حقوق بشریشان مورد حمایت قرار دهد. این اقدام باید خیلی زود از طریق انجام مذاکرات معنادار با رهبران زن افغان آغاز شود؛ از جمله گفتوگو درباره نیازهای این رهبران و اینکه منابع چگونه میتوانند به بهترین شکل در دسترس آنها قرار گیرد.
9- سازمانهای رسانهای مستقل در افغانستان (حتی اگر حوزه عمل آنها در مقایسه با قبل از دوران سلطه طالبان محدود شده باشد) باید امکان دسترسی به حمایتهای مالی بین المللی را، بخصوص در سطح محلی، پیدا کنند. این اقدام ضمن جلوگیری از فرار مغزها، تضمین میکند که ظرفیتهای لازم برای جمع آوری و تبادل اطلاعات در داخل افغانستان حفظ میشود؛ موضوعی که نقش حیاتی در رصد، رسیدگی و پاسخگویی در مسایل حقوق بشری دارد.
10- حمایت مالی از سازمانهایی که حامی تحصیل دختران، بخصوص در مقطع متوسطه هستند باید ادامه پیدا کند. پرداختن به مسئله مهم دسترسی دختران به آموزش، باید بیشتر در سطح فنی (و نه سیاسی) و سطح ملی انجام شود. کمک کنندگان باید برخی برنامههای کمک رسانی خاص را مشروط کنند. جدا کردن مسایل سیاسی و فنی از موضوعهایی که به عنوان شرط مطرح می شوند، احتمالا میتواند زمینه اصلاح و تنظیم مجدد شروط کلی کمک کنندگان را فراهم کند.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»