در شرایطی که نبرد برای تغییر نظم جهانی در جریان است، سیاست چندجانبه عمیقا اشتباه است. این سیاست برای خود بازیگران هم اشتباه و خطرناک است. در این شرایط عدم قطعیت و خطرات سیستماتیک ناشی از آن، لازم است منطقه آسیای مرکزی الگوی جهانیتری - ایجاد ائتلاف "غیر غربی" و شکل گیری یک دوقطبی جدید – را ملاک عمل قرار داد.
اکنون کشورهای آسیای مرکزی باید نگاه دقیقتری به این فرآیندها داشته باشند. بخصوص که این کشورها در حال حاضر، خواسته یا ناخواسته در روند ایجاد ائتلاف "غیر غربی" مشارکت دارند.
مطالعات شرق/
بازسازی واقعیتهای ژئواکونومیکی و ژئوپلیتیکی در دنیا با سرعت هر چه تمامتر در جریان است. این امر هم بر اتحادیههای منطقهای و هم بر روابط دوجانبه بین دولتی تأثیر می گذارد. امنیت در فضای اوراسیا، همکاری اقتصادی باثبات، روابط دوستانه و حسن همجواری هنوز هم برای روسیه و کشورهای آسیای مرکزی در اولویت قرار دارند. کنستانتین کوریلف، استاد گروه تئوری و تاریخ روابط بین الملل دانشگاه دوستی مردم روسیه و مدیر مرکز مطالعات پساشوروی در مصاحبه باIa-centr.ru در مورد اینکه روسیه و کشورهای آسیای مرکزی چگونه می توانند منافع خود را با توجه به شرایط به سرعت در حال تغییر نظم جهانی تحقق بخشند، صحبت کرده است.
متن مصاحبه:
- در حال حاضر، چه خطراتی برای تعامل بین روسیه و کشورهای آسیای مرکزی – که شرکای روسیه در اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان پیمان امنیت جمعی در بین آنها حضور دارند - وجود دارد؟
- در اینجا ابتدا باید مشخص کنیم که ما در مورد کدام بعد تعامل صحبت می کنیم. در چارچوب حوزه علمی-آموزشی که من نماینده آن هستم، در حال حاضر، هیچ خطر جدی برای روابط روسیه و کشورهای آسیای مرکزی وجود ندارد.
ما با همکارانمان از دانشگاههای منطقه و همچنین با مراکز تحقیقاتی آسیای مرکزی روابط عمیق و دوستانه شخصی داریم.
اما براساس گزارشهای رسانهها، اخیرا در سطح همکاری و ارتباط بین دستگاههای اجرایی، «زنگهای هشدار» متمایزی به صدا درآمده است. بنابراین کاملا منطقی است که سوالات زیر مطرح شوند: "چرا اینطور شده است؟ این امر با چه چیز در ارتباط است؟ چه اتفاقی افتاده است؟"
به نظر من، یکی از مشکلات اصلی این است که روند همگرایی در چارچوب اتحادیه اوراسیا که شامل قزاقستان، قرقیزستان و روسیه به عنوان عضو کامل و ازبکستان به عنوان عضو ناظر میشود، در حال حاضر، به اوج توسعه خود رسیده است.
نمی توان انتظار داشت که تا سال 2025 چیزی تغییر کند. بنابراین، این سوال برای اتحادیه اقتصادی اوراسیا مطرح میشود که چگونه می تواند برای استفاده از فرصتهای بیشتر، از محدوده منطقه پساشوروی وارد قالب مشارکت اوراسیای بزرگ شود.
طی چند سال گذشته، این امر از طریق ایجاد مناطق آزاد تجاری با کشورهای پساشوروی خارج از اوراسیا صورت میگرفته است (با انعقاد قراردادهای ایجاد منطقه آزاد تجاری – به عنوان مثال با ویتنام).
روسیه و کشورهای آسیای مرکزی در حوزه نظامی-سیاسی - در چارچوب سازمان پیمان امنیت جمعی – نیز با هم تعامل دارند. در ماه ژانویه، این سازمان با مشارکت در عادی سازی وضعیت قزاقستان، وجهه خوبی از خود نشان داد.
با این حال، هنگامی که ما در مورد ساختار نظامی-سیاسی صحبت می کنیم، منظورمان سطح خاصی از روابط بین اعضای آن است که به آن «اتحاد» می گویند. حال این سوال مطرح می شود که آیا ما با شرکای خود در این سازمان بویژه با کشورهایی که نماینده منطقه آسیای مرکزی هستند چنین روابط متحدانهای داریم؟ به نظر من، بر اساس روایت سیاسی کشورهای آسیای مرکزی، به سختی میتوان روابط نظامی-سیاسی ما را متحدانه نامید.
منطقه آسیای مرکزی یک منطقه بسته بوده و توجه زیادی به ارزیابی فرآیندهای جاری از نظر موقعیتهای منطقهای دارد. این اساسا اشتباه است، بخصوص در همسایگی روسیه و چین. گاهی اوقات باید از منافع دولتی و واقعیتهای منطقهای فراتر رفت و به شیوه ای جامع و سیستماتیک به اتفاقات جهان نگریست.
چند ماه پیش، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه خاطرنشان کرده بود: «نبردی برای چگونگی نظم جهانی در جریان است». یعنی نظم جهانی در حال دگرگونی است. باید از همین جا شروع کرد و به دنبال فرصتی برای خود بود تا به صورت هماهنگ در این نظم نوظهور جهانی شرکت نمود.
از اقدامات همسایگان ما می توان دریافت که آنها امیدوارند نبرد برای نظم جهانی از کنار آنها بگذرد و آنها را درگیر نکند. متاسفانه یا خوشبختانه این طور نیست، اما همه باید تصمیم بگیرند: هم کشورهای کوچک، هم بازیگران بزرگ و هم قدرتهای منطقه ای.
- کدام سازمانهای «غیرغربی» می توانند به نهادینه شدن بیشتر تعامل بین روسیه و کشورهای آسیای مرکزی، یا شاید به طور گسترده تر، اوراسیا کمک کنند؟
- برخی در مورد تحکیم آینده نظم جهانی چند قطبی که در آن مراکز قدرت زیادی وجود دارد صحبت میکنند. برخی در مورد جهان سه قطبی (ایالات متحده آمریکا - چین - روسیه) فرضیاتی را مطرح می کنند.
اما ما به عنوان محقق، با تحلیل واقعیتهای کنونی و فرآیندهای ژئوپلیتیکی، معتقدیم که یک ساختار «دو قطبی جدید» - ائتلاف غربی به رهبری ایالات متحده و ناتو و ائتلاف غیر غربی – در حال شکل گیری است. ائتلاف غیر غربی (ائتلاف ناراضیها) شامل کشورهایی میشود که از جهان تک قطبی فعلی - جهان فشار، تحمیل زور، تحریم و غیره به رهبری ایالات متحده – ناراضی هستند.
ائتلاف غربی، آمریکایی محور و ائتلاف «غیرغربی» همچنان چین محور است. زیرا جمهوری خلق چین هم از نظر پتانسیل ملی و هم از نظر تولید ناخالص داخلی و قدرت خرید، توسعه صنعت و زیرساختها از ایالات متحده پیشی گرفته است.
ایالات متحده نیز نفوذ خود را از طریق استفاده از قدرت نظامی در مقیاس جهانی و همچنین از طریق قدرت نرم حفظ میکند.
روند جداسازی – شکاف اقتصادی تدریجی بین بزرگترین اقتصادهای جهان (ایالات متحده و چین) - حوزههای دیگر، از جمله حوزه فناوری، IT، ابعاد سیاسی و غیره را نیز در بر میگیرد. ما زودتر از چین این جدایی (قطع روابط) با آمریکا را پشت سر گذاشتیم. روسیه که از سال 2014 شروع به تنوع بخشیدن به روابط با غرب به نفع بازیگران جایگزین کرد، اکنون این روند را تکمیل کرده است.
سوزان استرنج، نماینده سرشناس اندیشه اقتصاد سیاسی غرب، با بازگشت به موضوع نهادها و سازمانها بهعنوان مکانیسمهای نفوذ، در مورد اولویت «قدرت ساختاری» صحبت میکند.
ناتو به عنوان یک نهاد نظامی، دلار به عنوان ارز پشتیبان، کنترل رسانههای جهانی، رتبه بندی دانشگاهی و غیره، نمادهای قدرت ساختاری جهان غرب هستند. آمریکاییها مدتهاست که از قدرت ساختاری خود با موفقیت استفاده میکنند.
اما قدرت ساختاری در ائتلاف "غیرغربی" فعلا در حال توسعه بوده و در مقیاس کوچکتری وجود دارد.
فعلا سازمان همکاری شانگهای به عنوان ساختار پشتیبان این ائتلاف در نظر گرفته میشود. مراحل گسترش سازمان همکاری شانگهای در سالهای اخیر - عضویت هند، پاکستان و اکنون ایران در این سازمان - گواه این امر است. بانک سرمایه گذاری زیربنایی آسیا، پلت فرم اقتصادی ائتلاف "غیرغربی" است.
از سال 2014 که ایالات متحده شروع به صحبت در مورد امکان قطع ارتباط روسیه با سیستم سوئیفت کرد، سیستم های جایگزین ارتباطات مالی شروع به توسعه کردند.
این امر تقریبا به طور همزمان هم در مسکو و هم در چین اتفاق افتاد و بدین ترتیب پایههای ایجاد قدرت ساختاری ائتلاف "غیر غربی" بنا نهاده شد.
اما این روند چقدر طول خواهد کشید؟ براساس برآوردهای قبلی ما، «انتقال قدرت» (انتقال رهبری جهانی از یک کشور به کشور دیگر) از ایالات متحده به چین باید حدود 10 تا 15 سال به طول میانجامید که این روند اکنون به دلیل اتفاقات اخیر سرعت گرفته است.
با این حال، بحران اوکراین تنها یکی از حلقههای این زنجیره است که وزیر خارجه روسیه آن را نبرد برای نظم جهانی نامید. البته، شکل گیری قالب ائتلاف "غیر غربی" به رویدادهای اوکراین (از جمله برای روسیه) بستگی دارد.
فعلا همه چیز به سمتی پیش می رود که چین مسئولیت نفوذ اقتصادی را در فضای ائتلاف «غیرغربی» بر عهده بگیرد و بر همین اساس، مسکو به عنوان تأمین کننده یا اپراتور امنیت عمل کند. در این صورت میتوان هم توسعه اقتصادی و هم توسعه نظامی-سیاسی و غیره را ایجاد کرد.
– در تقسیم بندی «غربی» و «غیرغربی»، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی چه جایگاهی خواهند داشت؟
- ابتدا باید عواملی را که ممکن است مانع توسعه کشورهای ما شوند را بررسی کنیم.
این امر برخی چالشها، از جمله مشارکت در عملیات حفظ صلح، مشارکت در کشتیرانی بین المللی، مشارکت در صادرات جهانی فناوری پیشرفته و کمک به توسعه بین المللی را برای روسیه ایجاد میکند که در مورد آنها این کشور از برترینهای جهان عقب است.
سهم پایین روسیه در تجارت جهانی، ارزش افزوده اندک صنعت و سرمایه گذاریهای خارجی منفعل ورودی و خروجی تا حدودی می توانند بر موقعیت ما در نظام بین المللی نوظهور تأثیر منفی بگذارند.
پیش بینی در مورد منطقه آسیای مرکزی نیز در اینجا آسان نیست. چه کسی در پایان سال 2021 انتظار داشت که چنین رویدادهایی در ژانویه سال 2022 در قزاقستان رخ دهد؟ رویدادهای ازبکستان نیز از قبل پیش بینی نشده بود.
در این شرایط عدم قطعیت و خطرات سیستماتیک، لازم است منطقه آسیای مرکزی الگوی جهانیتری - ایجاد ائتلاف "غیر غربی" و شکل گیری یک دوقطبی جدید – را ملاک عمل قرار داد.
اکنون کشورهای آسیای مرکزی باید نگاه دقیقتری به این فرآیندها داشته باشند. نادیده گرفتن این فرآیندها غیرممکن است. بخصوص که کشورهای آسیای مرکزی در حال حاضر، خواسته یا ناخواسته در روند ایجاد ائتلاف "غیر غربی" مشارکت دارند.
بیایید به این روند از نقطه نظر رأی گیری در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مورخ 2 مارس سال 2022 - در چارچوب رویدادهای اوکراین - نگاه کنیم. 141 کشور به قطعنامه محکومیت اقدامات روسیه در اوکراین رای مثبت دادند.
35 کشور رای ممتنع و 5 کشور (روسیه، بلاروس، سوریه، کره شمالی و اریتره) رای منفی دادند. این رقم با توجه به فشاری که ایالات متحده و شرکای آن بر تمام کشورهای غیر غربی وارد کرده و میکنند، بسیار زیاد است. ترکیب کشورهای "ممتنع" شامل 17 کشور آفریقایی از جمله آفریقای جنوبی و 13 کشور آسیایی از جمله چین، هند، پاکستان و قزاقستان میشود.
بنابراین، در شرایطی که نبرد برای نظم جهانی در جریان است، سیاست چندجانبه عمیقا اشتباه است. این سیاست برای خود بازیگران هم اشتباه و خطرناک است.
این نوع سیاست خارجی در دهه 2000 کاملا مناسب بود، اما در حال حاضر، در تلاطمی که به نظم نوین جهانی منجر می شود، همه مجبور به تصمیم گیری هستند.
بنابراین هر چه شرکا زودتر این کار را انجام دهند، شرایط مساعدتری برای ورود به این سیستم خواهند داشت. به نظر من، جغرافیا به خودی خود نشان می دهد که همسایگان ما در نظم نوین جهانی در چارچوب کدام پارادایم زندگی خواهند کرد.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»