لشکر طیبه که به نام جماعت الدعوه نیز شناخته میشود، بیشتر در هند و تا حد محدودی در حملات افغانستان مشارکت میکند، برای دولت پاکستان مهم است زیرا این گروه برای امنیت داخلی نیز کاربرد دارد. لشکر طیبه تنها سازمان جهادی در پاکستان است که به اهداف ملی- اسلامی استبلیشمنت وابسته میباشد و با فرقهگرایی مخالف است.
این گروه یکی از شرکای اصلی دولت پاکستان در مسیر ترویج و تضمین حمایت عمومی از کریدور اقتصادی چین و پاکستان بویژه در بلوچستان میباشد.
با این حال، ترویج حضور فزاینده چین در بلوچستان توسط لشکر طیبه، تاثیرات مفیدی را که دولت پاکستان پیشبینی میکرد نداشت. با توجه به ماهیت این سازمان و همسویی صریح آن با چین و CPEC، حضور جماعت الدعوه در بلوچستان مانند ریختن روغن روی آتش بوده و شرایط را تشدید کرده است.
مطالعات شرق/
لشکر طیبه (LeT) که به نام جماعت الدعوه (JuD) در پاکستان نیز شناخته میشود، شناخته شدهترین سازمان تروریستی مستقر در پاکستان است که با حمایت پاکستان بیشتر در هند و تا حد محدودی در حملات افغانستان مشارکت میکند. تا زمانی که لشکر طیبه به عنوان نماینده ارتش پاکستان در اجرای سیاستهای امنیتی خارجی شناخته میشود، این سازمان برای دولت پاکستان مهم است زیرا اهداف امنیتی داخلی را نیز پیش میبرد.
برای مثال، این سازمان بخشی از مبارزه ملی علیه داعش در پاکستان است. این سازمان همچنین تنها سازمان جهادی در پاکستان است که "به اهداف ملی- اسلامی استبلیشمنت (نهاد قدرت/ارتش) وابسته میباشد و همچنین با فرقهگرایی مخالف بوده و معتقد است که هر کسی را که به یگانگی خدا ایمان دارد، صرف نظر از جرم نمیتوان او را کشت، بلکه تنها از طریق دعوت (دعوت به پذیرش تفسیر لشکر طیبه از اسلام) و تبلیغ میتوان آن را هدایت کرد. در حالی که لشکر طیبه از کشتار بیرحمانه غیرمسلمانان "بهویژه هندوها" در خارج از کشور حمایت میکند، از خشونتهای جمعی در داخل پاکستان ابراز بیزاری میکند.
در عوض، سازمان لشکر طیبه از بخشهای خیریه و تبلیغی خود برای تغییر مذهب هندوهای پاکستانی، به ویژه در سند که هندوها در آن متمرکز هستند، استفاده میکند. لشکر طیبه همچنین با تلاش برای تضعیف هر رژیم سیاسی در پاکستان اعم از غیرنظامی و نظامی مخالف است، زیرا در برقراری ثبات که اولویت دولت است سهیم میباشد. شایان توجه است که لشکر طیبه در جریانهای اخیر در مورد دولت سابق عمران خان و رویارویی وی با ارتش عمدا سکوت اختیار کرد. در نهایت، لشکر طیبه یکی از شرکای اصلی دولت پاکستان در مسیر ترویج و تضمین حمایت عمومی از بخش اقتصادی بحثبرانگیز چین و پاکستان (CPEC) بویژه در بلوچستان میباشد.
با این حال، ترویج حضور فزاینده چین در بلوچستان توسط لشکر طیبه، تاثیرات مفیدی را که دولت پاکستان پیشبینی میکرد نداشت. در این مقاله، نتایج حاصل از ارزیابی دادهها پیرامون ضدیت بلوچها با لشکر طیبه و گروه قومی پنجابی که لشکر طیبه از آن منشأ میگیرد، ارائه میشود. سپس بهطور خلاصه اقدامات این سازمان در بلوچستان و همچنین تلاش آن برای تبلیغ CPEC بازگو شده و سپس نتایج کلیدی بدست آمده از ارزیابی دادهها ارائه میگردد. و بحث با بیان پیامدها و نتیجهگیری به پایان میرسد.
جماعت الدعوه در بلوچستان و فراتر از آن
در طول تاریخ پاکستان، بلوچستان ایالتی ناآرام با شورشهای طولانی قومی بوده است و این ناآرامیها عمدتاً از این واقعیت ناشی میشود که بسیاری از بلوچها در زمان ایجاد پاکستان تمایلی نداشتند که بخشی از پاکستان باشند. در حالی که ساکنان بیشتر قلمرویی که امروزه به پاکستان تبدیل شده است از حق شرکت در انتخابات 1945-1947 برخوردار بودند، بلوچها از این امتیاز بینصیب ماندند. تقریبا از سال 2005، این ایالت پس از یک دوره طولانی صلح نسبی در وضعیت شورش همیشگی قرار داشته است. یکی از مشکلات عمده بلوچستان این است که از منابع غنی، قلمرو وسیع و کم جمعیت و قدرت سیاسی پایین برخوردار است. بلوچها نسبت به این امر شاکی هستند که تنها زمانی که ارتش یک اردوگاه میسازد، از گاز یا برق برخوردار میشوند که نشاندهنده این واقعیت است که بلوچستان توسعهنیافتهترین ایالت پاکستان است.
اکنون کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) به فهرست نارضایتیهای بلوچها از دولت پاکستان اضافه شده است. این کریدور حملونقلی و زیرساختی از گیلگیت - بلتستان در شمال، که با سینکیانگ ناآرام چین مرز مشترک دارد تا بندر گوادر ساخت چین در بلوچستان در جنوب، امتداد مییابد. این در حالی است که بلوچها مدتها است نسبت به استعمار پنجابیها در ایالت خود ابراز نگرانی کردهاند. این نگرانیها از زمان اعلام کریدور اقتصادی در آوریل 2015 تشدید شده است. در آن زمان، وعده اختصاص 46 میلیارد دلار برای پروژههای انرژی و زیرساختی در پاکستان، از جمله توسعه بندر گوادر ارائه شد.
در حالی که بلوچها مدتها است توزیع ناعادلانه منافع اقتصادی و سایر تحولات در دولت مرکزی را محکوم کردهاند، اکنون نیز در مورد مزایای ناچیز این کریدور برای بلوچها در بلوچستان صحبت میکنند. همان طور که اسماعیل و کامبا اشاره میکنند، بلوچستان با تامین 62 درصد از زمینهای مورد نیاز، از جمله خط ساحلی گوادر که در آن جوامع سنتی امرار معاش میکردند، بار نامتناسبی را بر دوش میکشد. با این حال، بلوچستان تنها 4.5 درصد از بودجه کریدور را دریافت میکند. در مقابل، ایالات توسعهیافتهتر سند و پنجاب از بزرگراهها و پروژههای این کریدور بهره میبرند (یا قول این پروژهها به آنها داده شده است). از سوی دیگر بلوچها خسارات قابل توجهی در این پروژه متحمل شدهاند.آنها معتقد هستند که پروژههای مختلف منابع گرانبهایی مانند آب و همچنین دسترسی به مناطق ماهیگیری سنتی را از بین برده و هدر میدهند. در همین حال، طرح تاسیس جادههای CPEC بلوچها را بدون پرداخت غرامت از سرزمین خود بیرون رانده و آواره کرده است. این تحولات اساسا موجب تشدید نگرانیهای طولانی مدت و خشم فزاینده بلوچها نسبت به تسلط بیگانگان بر سرزمین آنها شده است.
در واقع، مهاجرت گسترده پنجابیها به بلوچستان که منجر به رشد مناطق تحت کنترل پنجابیها در این ایالت شده، برای بلوچها از دیرباز تحریککننده بوده است، زیرا آنها دولت پاکستان را استعمارگری میدانند که میخواهد آنها را در اقلیت نگه دارد. علاوه بر این، بلوچها نگاهی خصمانه به کارگران چینی دارند که پروژههای مربوط به CPEC و پروژههای دیگر را در بلوچستان انجام میدهند. بلوچها معتقد هستند که کارگران خارجی سرنیزه استعمارگران چینی هستند که از نزدیک با "اصل دولت " پاکستان - به مرکزیت راولپندی (منظور ارتش است) با همراهی اسلامآباد- همکاری میکنند تا در حالی منابع بلوچستان را غارت کنند که «صاحبان» این منابع از هیچ یک از این مزایا و منابع برخوردار نیستند. مطمئناً، منطقی در روایت تبانی چین-دولت-پنجابیها وجود دارد، اما کارگران، مغز متفکران امپراتوری نیستند. از آنجایی که چینیها از وضعیت بلوچستان میترسند و عادتهایی مانند مصرف گوشت خوک و فساد اخلاقی توسط فاحشههای چینی دارند که برای مردم محلی بسیار توهینآمیز است، بنابراین آنها در مناطق تحت کنترل نیروهای امنیتی چین که از نزدیک با نیروهای امنیتی پاکستان همکاری میکنند، مستقر هستند.
به دلایل گفته شده بلوچهای پاکستان به طور کلی و بهویژه شبهنظامیان بلوچ بهشدت با این ابتکار عمل در سراسر مسیر فرضی CPEC مخالفت میکنند. دولت پاکستان همین اواخر و از سال 2005 برای مقابله با شورشیهای بلوچ، کمپین مقابله بیوقفه با تروریسم را به راه انداخته است. نهاد امنیتی پاکستان مدتها است که در کنار بازوی بشردوستانه خود با نام بنیاد فلاح انسانیت (FIF) به جماعت الدعوه در بلوچستان تکیه کرده است، زیرا این سازمان فعالانه «ایدئولوژی پاکستان» را ترویج میکند. (در سال 2010، ایالات متحده بنیاد فلاح انسانیت را به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی معرفی کرد و سازمان ملل نیز این کار را مطابق قطعنامههای 1267 (1999) و 1989 (2011) شورای امنیت سازمان ملل متحد انجام داد) ارتش پاکستان امیدوار است که این ایدئولوژی اسلامگرای دولتی اقدام متقابل ایدئولوژیک موثری در برابر هویت قومی بلوچ و آرمانهای مبهم آن باشد.
بلوچستان نقطه کانونی فعالیت جماعت الدعوه و جبهههای مختلف دیگر آن مانند بنیاد فلاح انسانیت بوده است. در سال 2012، یکی از نمایندگان جماعت الدعوه توضیح داد که این سازمان در بلوچستان، بر پروژههای عمرانی و رفاهی تمرکز خواهد کرد، زیرا معتقد است که نارضایتی بلوچها "تنها توسط جماعت الدعوه قابل حل است." حافظ عبدالرئوف، رئیس بنیاد فلاح انسانیت، ادعا کرد که "جماعت الدعوه اختلافها بین مردم را به حداقل خواهد رساند. " و در ادامه خاطر نشان کرد که جماعت الدعوه داوطلبانی را از سراسر پاکستان برای کار در این ایالت بسیج خواهد کرد، این چیزی است که بلوچها آن را "استعمار" میخوانند. (در واقع، بلوچها به طور معمول مهاجرت از سایر نقاط پاکستان به بلوچستان را «استعمار» میخوانند. از آنجا که اغلب مهاجران پنجابی هستند و از آنجا که پنجابیها بر ارتش پاکستان مسلط هستند، بسیاری از بلوچها از کلمات «استعمارگر» و «پنجابی» به جای یکدیگر استفاده میکنند.) حافظ. سعید توضیح داد که دولت پاکستان برای حل مسائل بلوچستان به ایدئولوژی جماعت الدعوه نیاز دارد.
جماعت الدعوه به چند دلیل متحد مهم دولت پاکستان در بلوچستان است. نخست، بسیاری از پاکستانیهایی که از رسانههای مکتوب یا تلویزیونی پاکستان استفاده میکنند، به طور گسترده بر این باور هستند که هند، افغانستان و حتی ایالات متحده در پشت شورشهای سکولار و قومی- ناسیونالیستی بلوچستان قرار دارند. دستگیری کلبوشان که ظاهراً عامل اطلاعاتی هند در بلوچستان بوده است، جای هیچ گونه شک و تردیدی را در میان پاکستانیها در مورد دست پنهان خارجیها در ماجرای شورشیان بلوچ باقی نگذاشته است. (در حالی که هندیها اصرار دارند که پاکستانیها وی را نه در پاکستان بلکه در ایران گرفتهاند، با این حال وی بدون شک یک عامل اطلاعاتی بوده است).
گزارشهای جماعت الدعوه با گزارش دولت پاکستان مطابقت دارد: به دلیل اینکه شبهنظامیان از قوم بلوچ هستند، بنابراین از عوامل هند میباشند و دیگر نمیتوانند شکایت مشروع داشته باشند چرا که پاکستانی نیستند. دوم، شورشیان بلوچ تهدیدی وجودی برای دولت به شمار میروند، زیرا ادعا میکنند سکولار هستند و با اسلامگرایی و اقدامات دولت برای بسیج اسلام بهعنوان ایدئولوژی ملی مخالف بوده یا کاملاً با آن دشمنی میکنند. سوم، بلوچستان همچنین شاهد خشونت مذهبی علیه هزارههای قومی بوده که توسط دیوبندی، شبهنظامیان ضدشیعه مانند لشکر جهنگوی انجام شده است. همان طور که توضیح داده خواهد شد، جماعت الدعوه طغیانهای فرقهای را عامل اصلی بیثباتی میداند. در نهایت، بلوچستان به مرکز فعالیتهای داعش تبدیل شده که دشمن وجودی جماعت الدعوه است بنابراین، ادعای جماعت الدعوه کاملاً درست است چرا که اگر بتواند ایدئولوژی خود را با موفقیت در سراسر این ایالت تبلیغ کند، بسیاری از مشکلات بلوچستان را میتوان اساساً با بلااثرکردن شخصیت قومی-ناسیونالیستی نارضایتیهای بلوچ و تعدیل فرقهگرایی دیوبندی در این ایالت کاهش داد.
علیرغم مخالفت بلوچها، بنیاد فلاح انسانیت در سال 2015 هنگامی که زلزله مرگباری کویته و اطراف آن را لرزاند، انحصار اقدامات امدادی را دراختیار گرفت. در سپتامبر 2013، پس از یک زلزله مرگبار دیگر، پاکستان مجوز انحصاری امدادرسانی را در اختیار بنیاد فلاح انسانیت قرار داد و در عین حال مجوز پزشکان بدون مرز را که آماده ارائه خدمات در منطقه آسیب دیده بودند، رد کرد. بنیاد فلاح انسانیت و جماعت الدعوه با حذف سایر رقبا و با در اختیار داشتن ریشه پنجابی و پیوند با شبه نظامیان اسلامگرا، در خط مقدم امدادرسانی در هر دو فاجعه قرار داشتند. این یک موضوع پنهانی نبود. در واقع، فعالیتهای امدادی بنیاد فلاح انسانیت به طور گسترده در سطح بینالمللی و همچنین از رسانههای مکتوب و تلویزیونی پاکستان اعلام شد. بنیاد فلاح انسانیت و جماعت الدعوه مانند سال 2013 تلاشهای امدادی خود را در سال 2015 نیز به طور گسترده تبلیغ کردند. با این حال بسیاری از پستهای رسانههای اجتماعی حذف شدند، زیرا پاکستان وانمود میکند که این سازمانها را تعطیل کرده است.
صفحه فیس بوک شعبه کویته بنیاد فلاح انسانیت هنوز در دسترس است. عکسها نشان میدهد که تصویر خودروهای سازمان با پرچم سیاه و سفید معروف لشکر طیبه (تصویر 1) در حال پخش شدن هستند و افسران ارتش از هنگ بلوچ با کلاههای قهوهای خود در کنار آنها عکس گرفتهاند.
(تصویر 2). در سال 2017، نیوزویک پاکستان گزارش داد که حافظ سعید "شایعه کرده که دویست هزار مرد در ترپارکر و بلوچستان مستقر شده و بر مردمی تسلط یافتهاند که پاکستان آنها را دوست ندارد.
پس از آن، ملیگرایان بلوچ خشم خود را از ارائه خدمات امدادی بنیاد فلاح انسانیت ابراز کردند. بلوچها به درستی ترویج این سازمان توسط راولپندی را به عنوان یک ابتکار دولتی برای جاسازی «عوامل جهادی» در منطقه و «تلقین افراطگرایی مذهبی برای مقابله با ناسیونالیسم سکولار بلوچ» تفسیر کردند. سخنگوی یک سازمان ملیگرای بلوچ (BSO-Azad) توضیح داد که دولت پاکستان عمداً سازمانهای کمکرسان سکولار را از مشارکت در عملیاتهای امدادی محروم میکند در حالی که به بنیاد فلاح انسانیت مجوز انحصاری میدهد، زیرا بنیاد فلاح انسانیت ابزار ارتش پاکستان در عملیات ضدشورش محسوب میشود. علاوه بر این، دولت در این ایالت پروژههای بهداشتی و آموزشی را در مناطق متعددی مانند شهر آواران، لباچ، دالبندی، زیارتدان، ملار و گیشکور به بنیاد فلاح انسانیت اعطا کرد.
استعمار پاکستان برای غنیسازی چین
در حالی که کریدور اقتصادی چین- پاکستان بیشتر به عنوان اقدامی ترانزیتی برای بهبود اتصالات جادهای و ریلی پاکستان و همچنین پروژههای برق در نظر گرفته میشود، اما این کریدور بستری برای بهرهبرداری کشاورزی نیز میباشد. در سال 2017، رسانه The Dawn طرح جامع CPEC را فاش کرد. بیشتر تفسیرها بر امور مالی نامطلوب آن که شرایط آن توسط چین تعیین میشد متمرکز بود و بازار یا سرمایهگذاری جادهای و ریلی و تولید برق نقشی در آن نداشتند. عجیب است که هیچ کس به این مطلب توجه نکرد که برخلاف تصوری که از CPEC به عنوان یک شرکت عظیم صنعتی و حمل و نقل، که نیروگاهها و بزرگراهها را نیز در بر میگیرد وجود دارد، هدف اصلی طرح در واقع در کشاورزی نهفته است. این طرح بیشترین تعداد پروژه را برای تسهیل کشاورزی ارائه میکند.
طرح کشاورزی CPEC نقشه راهی را ارائه میدهد که کل زنجیره تامین را دربرمیگیرد و از ناکارآمدیهای بیشمار خود پاکستان در بخش کشاورزی آن سوءاستفاده میکند. به عنوان مثال، مشاهده میشود که 50 درصد محصولات کشاورزی پاکستان در حین برداشت و حمل و نقل فاسد میشوند زیرا پاکستان تجهیزات لجستیکی و پردازش زنجیره سرد قابل توجهی در اختیار ندارد. در نتیجه، در این طرح درخواست تهیه بذر و سایر نهادهها، مانند کود و آفتکشها از طریق تامین اعتبار ارائه میشود، در حالی که باید توجه داشت که شرکتهای مختلف چینی "مزارع خود را راهاندازی خواهند کرد و شرکتهای لجستیک هم سیستم ذخیرهسازی و حمل و نقل بزرگی را برای محصولات کشاورزی راه اندازی خواهند نمود."
با نگاه خوشبینانه این شرایط فرصت خوبی در اختیار پاکستان قرار میدهد و در واقع، مطبوعات پاکستان هشداری درمورد این جنبه از CPEC نمیدهند. عجیب است زیرا همان طور که هما یوسف به روشنی توضیح میدهد، پاکستان طی بیست سال آینده به کمآبترین کشور در منطقه تبدیل خواهد شد. در حالی که ممکن است بیست سال دور به نظر برسد، در حال حاضر، 30 میلیون پاکستانی به آب آشامیدنی دسترسی ندارند. شاید یکی از دلایلی که چرا تعداد کمی نسبت به بهرهبرداری مداوم از منابع پاکستان برای پیشبرد نیازهای غذایی و منافع سیاسی پکن ابراز نگرانی کردهاند این باشد که پاکستان در مورد بحرانهای آبی خود جدی نیست و اقدامات سیاسی مناسب کمی را در نظر گرفته است. در بهترین حالت، کمبود آب به عامل تسریع درگیری با هند تبدیل خواهد شد اما ابعاد کامل مشکلات آب پاکستان به ندرت مورد توجه قرار میگیرد.
یوسف خاطر نشان میکند که فساد و سوءمدیریت در بخش آب قابل توجه بوده اما توجه پاکستانیها را به خود جلب نکرده است. وی اشاره میکند که چگونه کارتلسازی در صنعت شکر و وسواس پاکستان برای صدور شکر این چالشهای آبی را به دلیل آب بر بودن این محصولات تشدید میکند. ارتباط بین سوءتغذیه و کمبود آب نیز مهم است. از قضا، سوءتغذیه در مناطق پرآب پاکستان بیشتر است، زیرا تولیدکنندگان، منابع آبی لازم برای کشت محصولات و صادرات آنها را نسبت به امنیت غذایی داخلی در اولویت قرار میدهند. همچنین پاکستانیها به طور کامل این واقعیت را درک نکردهاند که آب برای بسیاری از بخشهای صادرات محور پاکستان مانند نساجی نیز مورد نیاز است زیرا پنبه به آب زیادی نیاز دارد. وقتی آب نباشد، امیدی به تبدیل شدن پاکستان به یک مرکز اقتصادی نیز وجود ندارد. این مسائل، غیرواقعی بودن ادعای مزیت بخشی CPEC برای پاکستان را آشکار میکند.
اما مانیفست مسلم لیگ ملی که حزبی سیاسی بوده و توسط جماعت الدعوه برای رقابت در انتخابات 2018 تشکیل شده، صریحترین و دقیقترین حمایت از CPEC را به عمل آورده است. این حزب چشمانداز خود برای برنامههای سیاست داخلی و خارجی کشور را در شماره اکتبر 2017 مجله Invite(مجله انگلیسی زبان جماعت الدعوه) بیان کرد. مواضع اعلام شده این حزب با مواضع دولت اصلی/ارتش مطابقت کامل دارد. شایان توجه است که این حزب به CPEC متعهد است و اذعان میکند که برای متقاعدکردن بلوچهای بلوچستان که در حال حاضر مخالف این پروژه هستند، تلاش خواهد کرد تا اهمیت پروژههای چینی برای تامین استقلال مالی پاکستان را بپذیرند.
به دلیل ترکیب بیش از حد پنجابیها در سازمان و اجرای سیاستهای دولتی در داخل و خارج از کشور، بسیاری از بلوچها جماعت الدعوه را صرفاً توسعهدهنده ارتش پاکستان میدانند و دلایل خوبی هم برای این ادعا دارند. بنابراین، عجیب نیست که دولت مرکزی پاکستان چنان مطمئن به نظر میرسد که جماعت الدعوه در پیشبرد منافع دولت و منافع چین در بلوچستان موفق خواهد شد.
در واقع، دادههای بدست آمده از افکار عمومی نشان میدهد که استراتژیهای مختلف دولت در حال شکست هستند. در سال 2013، نظرسنجی در میان نمونهای متشکل از 7656 پاکستانی انجام گرفت تا نظر آنها در مورد موضوعات حساس مختلف به روش پرسش غیرمستقیم مورد ارزیابی قرار گیرد. در بلوچستان و خیبرپختونخوا نمونهبرداری حداکثری انجام گرفت تا تخمینهای معتبر در این ایالتها با اطمینان انجام گردد.
معیاری برای ارزیابی حمایت از لشگر طیبه ارائه شد که در آن از پاسخدهندگان پرسیده میشد آیا معتقد هستند این سازمان طیف وسیعی از فعالیتها را انجام میدهد یا نه، این طیف عبارتند از: 1. برای رهایی مسلمانان کشمیری از سلطه هند تلاش میکند. 2. خدمات اجتماعی مانند کلینیکها و مدارس را به مسلمانان ارائه میکند. 3. برای بیرون راندن خارجیها از افغانستان تلاش میکند. 4. برای انطباق پاکستان با شریعت تلاش میکند. 5. پاکستان را از شر مرتدین و منافقین (کسانی که بین مسلمانان اختلاف افکنی میکنند) خلاص میکند. 6. به دعوت (تبلیغ) برای گسترش فهم و عمل صحیح اسلام میپردازد.
اگر پاسخ دهندهای بر این اعتقاد بود که سازمان یکی از این فعالیتها را انجام داده است، کد جواب با یک و در غیر این صورت با صفر درج میشد. سپس نمره کل از حاصل جمع پاسخ شش سوال بدست میآمد. نمره 6 نشاندهنده بالاترین حمایت از سازمان بود در حالی که نمره صفر نشاندهنده کمترین میزان حمایت از سازمان است.
سپس تحلیل رگرسیون این متغیر در مقابل چندین متغیر که حاوی اطلاعات مربوط به پاسخگو بودند، از جمله: جنسیت، میزان ثروت، میزان تحصیلات، سن، منطقه محل زندگی، تفسیر اسلام مورد پذیرش آنها (بریلوی، شیعه، اهل حدیث، دیوبندی، جماعت اسلامی) و نیز قومیت آنها (پشتون، پنجابی، سندی، بلوچ، مهاجر) اجرا شد.
با توجه به این که این سازمان یک سازمان پنجابی بوده و پیوندهای قوی با ارتش پاکستان که تحت تسلط پنجابیها است، دارد، جای تعجب نیست که پنجابیها بیشترین حمایت را از این گروه داشتند و سنیهای اهل حدیث، که جماعت الدعوه آن را مطرح میکند، نیز به احتمال زیاد از این سازمان حمایت میکردند. در مقابل، کسانی که سنت تفسیری اسلامی دیگری را پذیرفته بودند با این گروه مخالفت کردند.
باتوجه به اهداف این مطالعه، بلوچها سرسختترین مخالفان این گروه بودند، در حالی که بلوچها در سند در جایگاه دوم مخالفت قرار گرفتند. دلایل مخالفت سندیها مشابه بلوچها است. ناسیونالیسم سندی پر جنب و جوش است، آنها نسبت به پنجابیها لیبرالتر هستند و این ایالت محل زندگی بسیاری از اقلیتهای فرقهای و جمعی است که اگر غیرمسلمان هم نباشند، توسط جماعت الدعوه هدف قرار میگیرند تا آنها را تغییر داده و اعتقادات فرقهای خود را در قالب اسلام به سبک جماعت الدعوه به آنها عرضه کنند. نتایج بدست آمده با دیدگاه سازمان نسبت به بلوچها به عنوان یک تهدید وجودی برای رهبری پنجابی سازگار است.
نتیجهگیری
دولت پاکستان برای پیگیری قانونی برنامه خود در بلوچستان از مدتها قبل به بنیاد فلاح انسانیت، جماعتالدعوه و لشگر طیبه تکیه کرده و معتقد است که این سازمان صادقانه ایدئولوژی پاکستان را تبلیغ میکند و در امور امنیت داخلی با دولت همسویی کامل دارد،. این وضعیت، شرایطی را ایجاد کرده تا این سازمان قادر باشد ریشههای عمیقی در بلوچستان بدواند. با اهمیت یافتن روزافزون کریدور اقتصادی چین-پاکستان، این که دولت بتواند بلوچهای ناآرام را آرام کند اهمیت یافته است. با این حال، با توجه به ماهیت قوی پنجابی سازمان و همسویی صریح آن با چین و کریدور اقتصادی چین و پاکستان، پرتاب جماعت الدعوه به بلوچستان مانند ریختن روغن روی آتش بوده و دقیقاً تأثیر معکوس داشته و شرایط را تشدید کرده است.
انتهای مطلب/
« این متن در راستای اطلاعرسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشرشده است و انتشار آن الزاماً به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست »