روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ که منافع خاص خود را از جمله در منطقه آسیای مرکزی و اطراف آن دارد، اصولا نمی تواند یک سیاست هموار و تک بعدی را دنبال کند. سیاست خارجی قدرتهای پیشرویِ جهانی، همواره چند جانبه است. آنها در حوزههای مختلف بازی می کنند.
مطالعات شرق/
سفر دو روزه اخیر ولادیمیر پوتین به تاجیکستان و ترکمنستان اولین سفر خارجی رئیس جمهور روسیه پس از آغاز عملیات ویژه در 24 فوریه بود. تاجیکستان و ترکمنستان هر دو با افغانستان که تهدید آغاز جنگ داخلی جدید در آن در حال افزایش است، هم مرز هستند. به گفته کارشناسان، در حالی که درگیری در اوکراین ادامه دارد، روسیه به هر طریقی سعی دارد جناح جنوبی خود را ایمن سازد.
رئیس جمهور روسیه در تاجیکستان با همتای خود امامعلی رحمان گفتوگو کرد. به گفته طرفین، مسئله افغانستان در وهله اول اهمیت قرار دارد. علاوه بر این، کانونهای درگیری در آسیای مرکزی نیز باعث نگرانی رهبر روسیه می شود.
بختیار ارگاشف، مدیر مرکز ابتکارات سیاسی مانو در مصاحبه با خبرنگار ریتم اوراسیا، دیدگاه خود را در مورد ویژگیهای سیاست خارجی روسیه در آسیای مرکزی که با توجه تغییرات سریع شرایط ژئوپلیتیکی باید مورد توجه دقیق قرار گیرد بیان کرده است.
متن مصاحبه:
سوال- چرا تاجیکستان پس از 24 فوریه به عنوان اولین کشور برای سفر خارجی ولادیمیر پوتین انتخاب شد؟ آیا این ربطی به همسایگی افغانستان دارد؟
ارگاشف - در هر فرآیند پیچیده سیاسی عوامل زیادی وجود دارد. اکنون تمام کارشناسان به دو موضع که کشورهای آسیای مرکزی پس از به قدرت رسیدن طالبان، نسبت به افغانستان اتخاذ کردهاند اشاره میکنند: اولین موضع، موضع ازبکستان است: به رسمیت نشناختن (مانند کل جامعه جهانی) دولت طالبان به طور رسمی. اما در عین حال، تاشکند سعی دارد یک سیاست سازنده را دنبال کند که شامل برقراری ارتباط با همسایگان و همکاری با آنها میشود.
دولت ازبکستان معتقد اتست که به دلیل داشتن مرز مشترک با افغانستان و همچنین با توجه به مشکلات انسانی جدی در این کشور، باید به دنبال فرصتهایی برای ارائه کمکهای بشردوستانه به افغانها بود. در غیر این صورت، وضعیت فقط بدتر خواهد شد و به یک فاجعه انسانی منجر می شود. به علاوه، ازبکستان به دلیل داشتن یک پروژه حمل و نقل جدی تحت عنوان "پروژه ساخت کریدور ریلی در امتداد مسیر مزار شریف - کابل – پیشاور"، از همان ابتدا موضع روابط سازنده و تعامل با طالبان را برگزید. در حال حاضر، نادیده گرفتن آنها یا مقابله با آنها بهترین ایده نیست.
دومین موضع، موضع دولت تاجیکستان - عدم به رسمیت شناختن دولت طالبان، مخالفت شدید با آنها و حمایت از نیروهای مخالف ضد طالبان - است. بر این اساس، به نظر من ولادیمیر پوتین در سفر خود به تاجیکستان، موضوع افغانستان را که همیشه برای منطقه ما مهم است و باید به آن رسیدگی شود، با رهبر این کشور مورد بررسی قرار داده است. علاوه بر این، نباید فراموش کرد که تاجیکستان عضو سازمان پیمان امنیت جمعی بوده و بزرگترین پایگاه نظامی خارجی (روسیه) در آنجا واقع شده است.
به نظر من، تمام این مسائل مهم در اجلاس خزر مورد بحث قرار گرفته اند. به اعتقاد من، پوتین علاقه مند بود که از رحمان اطلاعات دست اول را در مورد اتفاقات بدخشان کوهستانی - جایی که درگیری بین نیروهای دولتی و مخالفان هنوز در جریان است - دریافت کند.
البته موضوعات فرعی هم برای بحث وجود داشت. به عنوان مثال، در صورت افزایش فشار تحریمها از سوی غرب، تاجیکستان چگونه رفتار خواهد کرد؟ آیا کشورهای آسیای مرکزی رژیم تحریم را زیر پا میگذارند و در معرض خطر تحریمهای ثانویه و غیره قرار میگیرند؟
سوال- بسیاری از کارشناسان معتقدند که پوتین به منظور تحت فشار قرار دادن رحمان برای صلح با طالبان و قطع ارتباط با احمد مسعود جوان، رهبر یک گروه مخالف طالبان وارد تاجیکستان شد. آیا این درست است؟
ارگاشف - روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ که منافع خاص خود را از جمله در منطقه آسیای مرکزی و اطراف آن دارد، اصولا نمی تواند یک سیاست هموار و تک بعدی را دنبال کند. سیاست خارجی قدرتهای پیشرویِ جهانی، همواره چند جانبه است. آنها در حوزههای مختلف بازی می کنند.
توجه کنید که آمریکاییها چگونه پس از فرار شرم آور از افغانستان، اکنون به طور فعال به افغانستان باز میگردند. همین چند روز قبل صحبت از احتمال بازگشت بخشی از ذخایر طلا و ارز بانک ملی افغانستان شد که به پیشنهاد آمریکا در غرب بلوکه شده بود. یعنی آنها قصد تعامل با طالبان و دیگر نیروهای سیاسی را دارند. روسیه هم همین کار را می کند. این عقیده که مسکو سیاست حمایت از دولت طالبان را اجرا می کند، برای من به عنوان یک کارشناس خنده دار است.
در واقع، این ممکن است چندان قابل توجه نباشد، اما روسیه با نیروهای ضد طالبان نیز که توسط احمد مسعود جوان رهبری می شوند، تعامل دارد. نیروهای دیگری هم هستند که روسیه با آنها کار می کند. آنها کشورهای کوچک و متوسطی هستند که اغلب مجبوراند یک بازیگر را انتخاب کنند و فقط با آن کار کنند.
فکر نمیکنم پوتین از تاجیکستان خواسته باشد شعارهای ضد طالبان را کاهش دهد. زیرا دوشنبه این حق را دارد که سیاست خارجی خود را دنبال کند. روسیه ممکن است با برخی موضوعات موافق و با برخی مخالف باشد. بنابراین، نمیتواند مانع بازیهای ضد طالبانِ تاجیکستان شود. به همین دلیل، نیازی به فشار شدید بر رحمان برای تعدیل موضع خود در قبال طالبان و توقف حمایت از نیروهای مخالف تاجیک در افغانستان نبود.
سوال- آیا سفر به ترکمنستان که با افغانستان هم مرز است با اقدامات طالبان در مرزهای جنوبی ارتباط دارد؟
ارگاشف - مجمع کشورهای حاشیه دریای خزر در ترکمنستان برگزار شد. بدون شک در هر اجلاس منطقه ما همیشه بحث افغانستان مطرح بوده است، اما من فکر می کنم که موضوع طالبان در اولویت نبود. اجلاس سران کشورهای دریای خزر به خودی خود جالب است. در این اجلاس مسائل جدی امنیتی و اقتصادی که به طور مستقیم به کشورهای حاشیه دریای مربوط میشوند، مورد بحث و گفتگو قرار گرفتند.
سوال-در این اجلاس، طرفهای حاضر، توافقِ مبنی بر عدم ورود کشتیهای جنگی خارجی را به دریای خزر تایید کردند. چرا این بیانیه مطرح شد؟
ارگاشف - هر توافقی حد و حدود خاص خود را دارد. اگر دولتی بخواهد آن را نقض کند همیشه دلیلی برای آن پیدا می کند. مسئله کلی این است که آیا کشورهای دیگر پتانسیل توقف حرکت در این مسیر را دارند؟ اگر هر یک از کشورهای حاشیه دریای خزر مانند آذربایجان یا قزاقستان بخواهند رزمایش نظامی را با مشارکت کشورهای غیرخزری برگزار کنند، این امر با واکنش منفی جدی روسیه و ایران مواجه خواهد شد. در این صورت، کشورها باید انتخاب کنند: یا نوعی رزمایش نظامی-دریایی را در دریای خزر با مشارکت نیروهای مسلح کشورهای غیرخزری انجام دهند و روابط با مسکو و تهران را خراب کنند یا بالعکس. روسیه و ایران به طور قاطع خواستار دور نگه داشتن نظامیان کشورهای غیرخزری از دریای خزر هستند.
واضح است که اگر کشوری بخواهد تعادل برقرار شده را به هم بزند، باید به طور جدی به عواقب آن فکر کند. آیا برگزاری این رزمایشها به قیمت آسیب دیدن روابط با همسایگان در دریای خزر ارزش دارد؟ این نمونه ای از مسئله ی انتخاب اولویتها در سیاست خارجی است.
سوال-قزاقستان و آذربایجان از این اجلاس استفاده کردند تا یک بار دیگر در مورد ترانزیت کالاها از طریق دریای خزر گفتگو کنند. آیا سایر کشورهای آسیای مرکزی نیز سعی دارند با دور زدن روسیه کالاهای خود را از طریق دریای خزر صادر کنند؟
ارگاشف - من شخصا حامی بزرگ کریدور حمل و نقل بزرگ ترانس خزر هستم که کشورهای آسیای مرکزی را از طریق دریای خزر به آذربایجان و سپس به گرجستان و ترکیه متصل می کند. این امر امکان ورود محمولهها را از شرق دریای خزر به بنادر دریای سیاه و مدیترانه فراهم میآورد. این یک مسیر بسیار امیدوار کننده است. پس از ساخت کریدور ریلی قفقاز جنوبی باکو- تفلیس- قارص، فرصتها برای اجرای پروژههای حمل و نقل از طریق کریدور ترانس خزر به شدت افزایش یافته است.
به عنوان مثال، در سفر اخیر الهام علیاف به ازبکستان، یکی از موضوعات مطرح شده، مسئله افزایش حمل و نقل کالاها بین ازبکستان و آذربایجان بود. این، جهت گیری بسیار مهم همکاری بین دو کشور است و به نظر من، صرف نظر از تحولات ژئوپلیتیکی که از 24 فوریه آغاز شده است، رشد و توسعه خواهد یافت.
کشورهای منطقه علاقمند به ایجاد کریدورهای حمل و نقل هستند. باید جایگزین های زیادی وجود داشته باشد، آنها مکمل یکدیگر خواهند بود و امنیت جابجایی کالاها را در برابر هرگونه تنش ژئوپلیتیک تضمین می کنند. بله، مسیر کریدور ترانس خزر هزینه بیشتری نسبت به حمل کالاها از چین از طریق قزاقستان، روسیه و بلاروس با دسترسی به کشورهای اتحادیه اروپا دارد.
این مسیر در صورت آغاز ساخت راه آهن چین - قرقیزستان - ازبکستان، انگیزه مثبت جدی دریافت خواهد کرد. اگر موافقت کنند و این کریدور ریلی را بسازند، بخش خاصی از کالاهای چینی میتوانند از این مسیر به جنوب اروپا، کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا صادر شوند. این پروژه را باید خارج از رویدادهای 24 فوریه و تمام موارد پس از آن در نظر گرفت. این یک پروژه استراتژیک بلندمدت است که از چندین سال پیش آغاز شده و تغییر نخواهد کرد.
سوال- تحلیلگران نظامی غربی دائما نگران ناآرامیهای گسترده در آسیای مرکزی در سال جاری هستند. آیا دیدار پوتین نشانی از حمایت روسیه از دو کشور فقیر منطقه بود، همانطور که از قزاقستان حمایت کرد؟
ارگاشف - تحليلگران نظامي غربي به دلايل مختلف به طور مرتب پيش بيني هايی در مورد وخامت احتمالی اوضاع آسياي مركزي ارائه مي دهند. برخی از آنها مشکلات را در مسائل فرامرزی می بینند. برخی دیگر مشکلات را در مسائل زیست محیطی (کاهش آب رودخانه های مشترک) میبینند که می تواند به مشکلات جدی در روابط متقابل منجر شود. برخی مشکلات اجتماعی را می بینند. تحلیلگران باهوش تر از تهدید جهاد اسلامی زیر زمینی سخن به میان می آورند که هر لحظه ممکن است فوران کند، بویژه اگر از طریق اعزام گروه های تروریستی به منطقه به آن دامن زده شود.
مشکلات زیادی در منطقه وجود دارد که تشدید آنها می تواند به انفجار اوضاع منجر شود. نه روسیه و نه چین هیچ علاقه ای به بحران در منطقه ندارند. آنها در مجاورت منطقه قرار داشته و بنابراین، به ثبات آن علاقمند هستند. من فکر می کنم که مسکو و پکن پتانسیل کافی را برای توقف تلاش ها در جهت بی ثبات کردن کشورهای آسیای مرکزی دارند.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»