با روی کار آمدن طالبان، بحث «امر به معروف و نهی از منکر» مثل دوران اول حکومت این گروه، همچنان در رأس اولویتهای طالبان قرار دارد. به نظر این گروه، این مسئله جزو لازمههای یک نظام حکومتی اسلامی است.
در حال حاضر، هیچ دستورالعمل دقیق و جامعی برای این امر تدوین نشده و طیف گستردهای از نظرات وجود دارد. برخی از اعضای طالبان درباره رویکرد امر به معروف در دوران امارت اول انتقاد دارند و معتقدند که این رویکرد نادرست بوده است از جمله تعدادی از نیروهای شاخه سیاسی طالبان که مدتی در قطر زندگی کردهاند «دیدگاههای بسیار میانهرو و حتی روشنفکرانه» دارند. اما رهبر طالبان و حلقه نزدیک به وی، از «سیاست میانهرو فعلی» وزارت امر به معروف راضی نیستند و «خواهان اجرای تمام قد شریعت» میباشند.
اما در نظر داشت که مسئله قدرت نسبی دولت در برابر جامعه مطرح است. افغانستان 2022 دیگر افغانستان 1996 نیست تا بتوان فرهنگ روستاهای پشتوننشین جنوب افغانستان را به مردم تحمیل کرد و این کشور تغییر یافته، انتظارات متفاوتی از دولت دارد.
مطالعات شرق/
«پلیس دینی» طالبان به صحنه بازگشته است و حالا بسیاری از افغانها نگران هستند که دوباره شاهد اقدامات وزارت امر به معروف طالبان به سبک دهه 1990 باشند. اما با گذشت دو دهه از آن زمان و تغییرات اجتماعی به وجود آمده در افغانستان، چنین به نظر میرسد که دیدگاه طالبان درباره امر به معروف و نهی از منکر نیز تغییر کرده است. هرچند طالبان هنوز معتقد است که نظارت فعالانه بر اخلاق عمومی، وظیفه یک دولت اسلامی است اما حالا نسل جدیدی از رهبران این گروه بر سر کار آمدهاند که برخی از آنها محافظه کاری کمتری دارند. در شرایط کنونی، این سئوال مطرح میشود که آیا این نسل جدید ممکن است رویکرد نرمتری را، در مقایسه با اسلاف خود، در قبال مسئله نظارت بر اخلاق عمومی در پیش گیرد.
با روی کار آمدن دولت جدید طالبان، بحث «امر به معروف و نهی از منکر» مثل دوران اول حکومت این گروه در سالهای 1996 تا 2001، همچنان در رأس اولویتهای طالبان قرار دارد. به نظر این گروه، این مسئله جزو لازمههای یک نظام حکومتی اسلامی است. طالبان در زمان اعلام اولین کابینه خود پس از تصرف کابل، در 12 سپتامبر، دوباره «وزارت دعوت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر» را تشکیل داد. این گروه با انحلال «وزارت امور زنان»، ساختمان آن را در اختیار وزارت دعوت و ارشاد قرار داد. این اقدام، سئوالاتی را در این باره به وجود آورد که آیا به رغم تغییرات زیادِ به وجود آمده در جامعه افغانستان از دهه 1990 تاکنون، طالبان قصد دارد دوباره به سیاستهای اجتماعی بیرحمانه خود در دورانِ حکومتِ اولش بازگردد؛ زمانی که آنها خروج زنان از خانه را بدون همراهی یکی از محارم مرد و بدون پوشیدن برقع ممنوع کرده و کارهایی چون نواختن موسیقی و تماشای تلویزیون را غیرقانونی دانسته بودند و مجازاتهای سنگینی را برای متخلفان تعیین کرده بودند، مثل شلاق زدن در ملا عام.
این گزارش نگاهی دارد به وضعیت امر به معروف در دو دولت مختلف طالبان که به فاصله 20 سال از یکدیگر روی کار آمدهاند. به همین منظور، 45 مصاحبه با مقامات طالبان، جنگجویان طالبان، بزرگان قبایلی، معلمان و دیگر افراد در 5 ولایت و همچنین در شهر کابل، قبل و بعد از به قدرت رسیدن طالبان، انجام شده است. در این گزارش، این حکم دینی لحاظ شده است که مسلمانان باید از طریق امر به معروف و نهی از منکر، یکدیگر را متعهد و پاسخگو نگه دارند. ما در این نوشتار نگاهی خواهیم داشت به مشکلات موجود در روند امر به معروف در امارت اول طالبان و اینکه این روند چگونه در طول شورش تغییر پیدا کرد. ما نگاه عمومی اعضای طالبان را درباره اینکه نظارت عمومی باید شامل چه موضوعاتی باشد و همچنین درباره احیای دوباره وزارت امر به معروف مورد بررسی قرار دادهایم ـ اینکه این بخش از دهه 1990 تا کنون چه تفاوتهایی کرده است و چرا.
به خصوص نگاهی خواهیم داشت به اینکه چه چیزی باعث شده است تا برخی اعضای نسل جدید رهبران طالبان، متمایز از اسلاف خود شوند و اینکه این موضوع چه تأثیری بر سیاستها و اقدامات طالبان در حوزه نظارت بر اخلاق عمومی خواهد داشت.
امر به به معروف و نهی از منکر چیست؟
امر به معروف و نهی از منکر یکی از دستورات شریعت (هم شیعه و هم سنی) است که ریشه در اصل اسلامی «حَسبِه» داشته و امت اسلامی را موظف میکند تا با دعوت مردم به خوبیها (معروف) و نهی آنها از بدیها (منکر)، از نظم و قانون عمومی و همچنین اخلاق اجتماعی محافظت کنند. یکی از اهداف این کار، مصون نگه داشتن مسلمانان از فتنه، بی نظمی اجتماعی و هرج و مرج است که به خودی خود میتوانند زمینه ساز گناه شوند. در مکتب اسلامی، «فتنه» معانی متعددی دارد اما در حوزه امر به معروف و نهی از منکر، مصاحبه شوندگان از این عبارت استفاده میکردند تا توضیح دهند که عادی شدن منکر در یک جامعه اسلامی چگونه میتواند منجر به بروز بی نظمی اجتماعی و گناه شود.
اغلب نیروهای طالبان که در این گزارش با آنها مصاحبه شد، تأکید داشتند که مراقبت مردم از نحوه اجرای قوانین شریعت در زندگی روزمرهشان به تنهایی کافی نیست و اینکه ظاهر مسلمان نیز باید حکایت از مسلمان بودن آنها داشته باشد. در حالی که تقریبا همه مسلمانان باور دارند که امر به معروف وظیفهای است که به نگه داشتن مومنان در مسیر درست کمک میکند اما قرنها است که علمای اسلامی درباره ساز و کار درست این کار و اینکه تا چه حد اجازه ورود به حریم شخصی افراد جامعه وجود دارد دچار اختلاف نظر هستند. تنها چند کشور مسلمان هستند که امر به معروف را در قالب یک نهاد دولتی سازماندهی کردهاند تا بتوانند بر زندگی و رفتار شهروندان خود نظارت داشته باشند، از جمله ایران و عربستان.
نکته مهم اینکه، این طالبان نبود که برای اولین بار امر به معروف را در قالب یک نهاد دولتی در افغانستان ساماندهی کرد. طبق مطالب منتشر شده در سایت رسمی وزارت دادگستری، «اداره احتساب» که با نام امر به معروف هم شناخته میشد، برای اولین بار توسط «نادر شاه» در سال 1929 معرفی شد و در سال 1930 شکل رسمی به خود گرفت. بعدها در دوران حکومت «ظاهر شاه»، پسر نادر شاه، بود که این اداره (که حالا متشکل از 20 عالم دینی است) تحت نظارت دیوان عالی شروع به کار کرد.
سالها بعد، دولت مجاهدین «برهان الدین ربانی» (1992 تا 1996) وزارت امر به معروف و نهی از منکر را تأسیس کرد تا بتواند رفتار مردم و ظاهر بیرونی آنها را براساس تفاسیر شریعت تنظیم کند. همین وزارتخانه بود که در دوران تشکیل امارت اول طالبان در سال 1996، احیا شد و گسترش پیدا کرد.
نحوه اجرای امر به معروف در دوران امارت اول طالبان
نسل اول رهبران طالبان عمدتا متشکل از ملاهای سنتی و کهنه سربازان جنگ شوروی ـ افغانستان بودند که تعداد زیادی سرباز بیسواد در اختیار داشتند. اغلب آنها (اگر نگوییم همه)، در مناطق روستایی جنوب افغانستان بزرگ شده بودند و آموزشهای دینی اولیه را در همان منطقه زادگاه خود فراگرفته بودند. تربیتِ نسبتا بسته این افراد باعث شده بود تا آنها با سایر فرهنگها و اعمال دینی، حتی در درون خود افغانستان، ناآشنا باشند. آنها طبق همان تفاسیر اسلامی محدود و سنتی که در روستای محل زندگی خود، حجرهها و مدارس دینی آموخته بودند عمل میکردند. البته این تنها قوانین شریعت نبود که دیدگاه امارت اسلامی اول طالبان را نسبت به بحث امر به معروف شکل داد بلکه شوک فرهنگی هم در این امر بی تأثیر نبود. طالبان در شهرهای تازه تصرف شده، با رفتارهایی مواجه شد که هرچند در این مناطق شهری کاملا عادی به نظر میرسیدند اما با تجربه روستایی طالبان و هنجارهای فرهنگی روستاهای پشتون نشین جنوبی تفاوت فاحشی داشتند. در سایه همین اتفاقات بود که طالبان وزارت امر به معروف و نهی از منکر را (که یادگاری از دولت قبلی مجاهدین بود) ، احیا و آن را تبدیل به یکی از مهمترین نهادهای دولتی خود کرد.
از «پلیس اخلاق» طالبان برای اجرای دقیق و غالبا خشونت آمیز قوانینی استفاده میشد که برخی رفتارها یا پوششهای خاص را ممنوع یا اجباری کرده بودند. مردها مجبور بودند ریش خود را بلند کرده و شلوار و پیراهن بلند بپوشند و زنان نیز تنها میتوانستند با پوشیدن برقع از خانه خارج شوند. اگر مردان در زمان اذان، بیرون از خانه بودند باید نماز خود را به جماعت در مسجد برگزار میکردند. بسیاری از فعالیتهای روزمره ممنوع شده بود، مثل پیک نیکهای خانوادگی، نواختن موسیقی، تماشای تلویزیون و انتشار یا همراه داشتن عکس افراد یا حیوانات.
زنان، به طور خاص، از محدودیتهای شدید طالبان آسیب دیدند. زنان بزرگسال اجازه نداشتند بدون همراهی یکی از محارم از خانه خارج شوند و همچنین نمیتوانستند، جز در بخش بهداشت و درمان، بیرون از منزل به کاری اشتغال داشته باشند. این در حالی بود که دختران هم اجازه تحصیل نداشتند. مأموران امر به معروف این اختیار را داشتند تا در محل به اعمال مجازات بپردازند، مجازاتهایی چون ضرب وشتم، شلاق و بازداشت.
چند تن از مصاحبه شوندگان که در آن روزها زندگی میکردند، عنوان کردند که ضرب و شتم در ملا عام و سایر مجازاتها، جزو خاطرات وحشتناکی هستند که هرگز از ذهنشان پاک نخواهد شد؛ برای مثال، یک مغازه دارد در کابل، گفت:
وقتی آنها حس میکردند که کسی نمازش را نخوانده یا ریش خود را کوتاه کرده است، او را مقابل چشم هم کتک میزدند... اگر زنی پوشش مناسبی نداشت یا برقع نپوشیده بود، محرم او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار میدادند چون نمیتوانستند خود آن زن را کتک بزنند.
طبق گزارش سازمان ملل در سال 1999 که درباره حقوق زنان و کودکان در افغانستان بود، خیلی از زنان هم خاطراتی از کتک خوردن خودشان داشتند.
این دستورات نشأت گرفته از یک قرائت عالمانه از قانون شریعت نبود. در واقع، امارت اسلامی اول طالبان یک مجموعه مدون و خبره برای تنظیم و ابلاغ سیاستها و اقدامات خود نداشت. در اغلب موارد، این اقدامات طبق دستور رهبران طالبان و به ویژه «ملا عمر» بنیانگذار این جنبش انجام میشد. اغلب این افراد، از جمله ملا عمر، نیز تحصیلات دینی خود را تکمیل نکرده بودند و صرفا یک سری آموزشهای محلی و غالبا غیررسمی در حجرهها دیده بودند. ترجیحات و صلاحدیدهای شخصی افراد و همچنین هنجارها و سنتهای کلی مناطقی که این افراد آنجا بزرگ شده بودند، یعنی روستاهای پشتون نشین جنوب افغانستان، نیز نقش مهمی در این زمینه داشتند. همه این مسایل، تعریف یک رهبر طالبان را درباره زندگی مبتنی بر شریعت و رفتار مناسب شکل میداد. یکی از فرماندهان طالبان در این باره گفت: «در آن روزها، هر کسی طبق آن چیزی که فکر میکرد خوب و درست است امر به معروف میکرد.»
از نظر طالبان، امر به معروف صرفا برای اجرای آن چیزی نبود که به زعم آنها، رفتار و پوشش اسلامی محسوب میشد. وزارتخانه امر به معروف، یک ابزار قدرتمند برای کنترل سایر افغانها، بخصوص کسانی که ساکن شهرها بودند، نیز محسوب میشد تا بتواند آنها را بیمناک و مطیع نگه دارد. این پیروی ظاهری، نشان دهنده قدرت دولت طالبان بود.
بعد از سال 2001، وزارت امر به معروف تعطیل شد و مأموران آن دیگر در شهرها و خیابانهای افغانستان دیده نشدند. روی آوردن شمار زیادی از افغانها به سمت تماشای تلویزیون، گوش دادن به موسیقی، تبعیت از قوانین پوشش راحتتر، رفتن دختران به مدرسه و اشتغال برخی زنان بیرون از خانه، همگی نشان دهنده سطحی بودن این قوانین اجباری بود؛ این در حالی بود که مساجد مملو از جمعیت نشان میداد که ایمان مردم، بدون توجه به این مسایل، همچنان ادامه دارد. البته بخش امر به معروف به طور کامل از بین نرفت و به عنوان یک ستاد نسبتا کم قدرت، ذیل وزارت حج و امور دینی به حیات خود ادامه داد.
سیاست امر به معروف و نهی از منکر در دوران شورش
در سالهای اولیه شورش، طالبان سازماندهی مستحکمی نداشت و مشغول نبرد با دشمن بود. این گروه تنها پس از آنکه توانست بخش قابل توجهی از اراضی را به تصرف خود درآورد، مبادرت به تشکیل یک دولت سایه کرد و با ایجاد کمیسیونهایی (مثل کمیسیون بهداشت و آموزش) بر مناطق تحت کنترل خود حکومت میکرد. در حالی که برخی از این کمیسیونها در همان اوایل تشکیل شده بودند، کمیسیون امر به معروف بین سالهای 2016 تا 2017، پس از آنکه طالبان کنترل خود را بر مناطق روستایی تثبیت کرد و «ملا هبت الله آخوندزاده» به عنوان رهبر آن منصوب شد، کار خود را آغاز کرد. هبت الله که بیشتر یک ملای سنتی از ولسوالی «پنجوایی» ولایت قندهار بود و بیشتر پیشینه فعالیت در شغل قضاوت را داشت تا فرماندهی نظامی، تلاش کرد تا بلافاصله پس از رسیدن به قدرت، بر رفتار مردم نظارت داشته باشد و لذا دستور تشکیل کمیسیون امر به معروف را صادر کرد. اما حتی در آن زمان هم، شاخههای ولایتی و منطقهای این کمیسیون غالبا در مناطقی فعال بودند که طالبان کنترل کامل و حضور بلامنازعی در آنجا داشت.
معمولا در مناطقی که کنترل طالبان ناپایدار و در معرض خطر بود، کمیسیون امر به معروف حضور سازماندهی شدهای نداشت. به گفته یکی از اعضای طالبان، در مناطقی که کنترل طالبان «ضعیف» بود، اولویتهای جنگی و تقویت حضور جنبش، بر فعالیت سازماندهی شده کمیسیون امر به معروف تقدم داشت. برای مثال، در منطقه «یاوان» ولایت بدخشان، جایی که طالبان حضور مستحکم و بلامنازعی داشت، کمیسیون امر به معروف فعال بود اما در ولسوالی «تیشکان» این ولایت که طالبان غالبا درگیر جنگ با نیروهای ارتش ملی افغانستان بود، امر به معروفی هم وجود نداشت.
در طول این دوران، فعالیتهای این کمیسیون در هر منطقه متفاوت بود. در برخی مناطق، طالبان مقامات غیرنظامی یا به ندرت، فرماندهان نظامی را به عنوان رئیس شعب این کمیسیون در ولایات و ولسوالیها منصوب میکرد. برای مثال، در ولسوالی «اندراب» ولایت غزنی، یک قاضی سابق طالبان به عنوان رئیس کمیسیون امر به معروف در این منطقه تعیین شد. در صورت لزوم، فرماندهان نظامی به کمک رئیس کمیسیون و سایر اعضای طالبان میآمدند. در سایر مناطق، طالبان از ملاهای محلی همسو با خود برای این منظور استفاده میکرد. این ملاها هم غالبا از طریق خطابه، نصیحت یا تهدیدِ کسانی که آنها را ناقضانِ احکام شریعت میدانستند وارد عمل میشدند. برای مثال، در زابل، ملاهای وابسته به طالبان در سخنرانیهای خود در مساجد و سایر اجتماعات و مراسم (مثل مراسم عروسی یا عزا) درباره رعایت تقوا صحبت میکردند و موارد منکر را نیز به شاخه نظامی گزارش میدادند.
در نقاط دیگری که کمیسیون حضور فعالی نداشت، جنگجویان رده پایین و فرماندهان، این مسئولیت را بر عهده داشتند و هر از گاهی احکامی را صادر کرده و بر شیوه زندگی مردم نظارت میکردند، برای مثال تلفنها را چک میکردند یا درباره مدل موی جوانان به آنها هشدار میدادند. مثلا، به گفته برخی ساکنان منطقه «راغستان» ولایت بدخشان، پسران جوان به خاطر انجام کارهایی چون گوش دادن به موسیقی یا تراشیدن ریش خود ممکن بود مورد آزار و اذیت یا حتی ضرب و شتم فرماندهان محلی قرار گیرند.
درحالی که در زمان شورش، نحوه اجرای امر به معروف، منطقه به منطقه متفاوت بود، در دوران امارت اول طالبان یک موضوع درباره سیاست طالبان همچنان ثابت باقی ماند: هیچ سیاست رسمی یا دستورالعمل دقیقی وجود نداشت. نبود سیاستها و دستورالعملهای جامع باعث میشد تا سرنوشت خاطیان به صورت محلی تعیین شده و این کار یا از طریق مأموران امر به معروف یا مستقیما توسط فرماندهان و با همکاری علمای محلی و غالبا نیز با در نظر داشتن برخی حساسیتهای محلی انجام میشد.
نبود یک سیاست واحد باعث میشد تا نظرات شخصی فرماندهان طالبان نقش مهمی در شکل گیری سیاستها و رویکردها در سطح محلی داشته باشد. برای مثال، در ولایت شرقی کنر که کمیسیون امر به معروف فعالیتی در آنجا نداشت، رویکردها براساس نظر نیروهای محلی طالبان تعیین میشد. اغلب فرماندهان طالبان در این ولایت، کارهایی چون تراشیدن ریش را نادیده میگرفتند. به گفته یکی از اهالی، آنها به نظر ناراضی میرسیدند اما ملامتی نمیکردند؛ این یعنی، فرماندهان طالبان در این منطقه، مردم را به خاطر کارهایی که از نظر آنها تخلفات جزیی محسوب میشد اذیت نمیکردند. اما در ولایت جنوبی زابل، برخی فرماندهان محلی رویکرد خصمانهای نسبت به خاطیان داشتند. یکی از مصاحبه شوندگان در این باره گفت: «آنها تراشیدن ریش را دوست نداشتند چون آن را مغایر با شریعت میدانستند.»
لذا بسیاری از فرماندهان، برخی فعالیتها مثل نواختن موسیقی و برخی بازیها مثل کریکت را ممنوع کردند و به سایر فرماندهان نیز دستور دادند تا هر روز به حریم خصوصی مردم تجاوز کرده و برای مثال، تلفنهای هوشمند آنها را بررسی کنند. برای کسانی که از این قوانین سرپیچی میکردند نیز مجازاتهای سختی در نظر گرفته شده بود. جولای 2020، زمانی که نویسنده این گزارش سفری به ولسوالی «اندر» ولایت غزنی و ولسوالی «متی خان» ولایت پکتیکا داشت، متوجه شد که طالبان گوش کردن به موسیقی را در منطقه «اندر» ممنوع کردهاند و به طور مرتب به اهالی هشدار میدهند که نقض کنندگان این دستور تنبیه خواهند شد. به گفته اهالی، طالبان چند نفر از جوانان را به خاطر گوش کردن به موسیقی در خانههایشان مورد ضرب و شتم قرار داده بودند. ساکنان منطقه «متی خان» نیز گفتند که طالبان چند نفر از مردان را به خاطر انجام بازی تخم مرغ جنگی (یک بازی سنتی که در ایام عید انجام میشود و طالبان آن را بستری برای قمار میداند) کتک زدند. در بسیاری از موارد، حتی در جاهایی که کمیسیون امر به معروف نیز وجود داشت، فرماندهان محلی برای مجازات افرادی که ظاهرا دست به اقدامات غیراخلاقی زده بودند، به صورت خودمختار عمل میکردند.
به طو رکلی، در دوران شورش، کارها به شدت به صورت محلی و براساس شرایط میدانی انجام میشد و حتی در مناطقی که کمیسیون رسمی امر به معروف وجود داشت، شاخه نظامی پیشتاز بود. به عبارت دیگر، علما و کمیسیونهای رسمی امر به معروف، غالبا اختیار کار را به دست فرماندهان نظامی میدادند. اتخاذ یک رویکرد نرمتر معمولا به این خاطر بود که بتوان حمایت مردم محلی را از شورش به دست آورد، یا دست کم این حمایت مهم را از دست نداد. اما یکی از اعضای طالبان علت دیگری را نیز برای این اقدام ذکر کرد: «ما مسئولیت نداشتیم شریعت را در جامعهای اجرا کنیم که در آن زمان کنترل کاملی بر آن نداشتیم و نظام اسلامی کاملی بر آن حاکم نبود.»
دیدگاههای متفاوت درباره امر به معروف، در امارت دوم طالبان
در حال حاضر، نظرات موجود در میان اعضای طالبان راجع به مسئله «حسبیه»، تا حدودی پیچیده است؛ هم اکنون، هیچ دستورالعمل دقیق و جامعی برای جنبش تدوین نشده و این در حالی است که ما با طیف گستردهای از نظرات مواجه هستیم. ابتدا اینکه، اغلب کسانی که با آنها مصاحبه کردیم، درباره رویکرد امربه معروف در دوران امارت اول انتقاد داشتند و معتقد بودند که این رویکردی ناعادلانه و نادرست بوده است. برای مثال، یکی از جنگجویان طالبان از ولایت فراه در این باره گفت:
در امارت قبلی، مردم حتی به خاطر امور مستحب نیز مواخذه شده و مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند. انجام ندادن یک کار مستحب، گناه نیست و لذا کسی نمیتواند دیگران را به خاطر عدم انجام آن مجازات کند.
این عضو طالبان گفت که در دهه 1990، افرادی که در وزارت امر به معروف کار میکردند، فاقد صلاحیت بودند: آنها نمیدانستند چه اموری واقعا در شریعت مجاز است و چه اموری مجاز نیست.
در همین حال، همه مصاحبه شوندگان، از هر ردهای، معتقد بودند که نظر اسلاف آنها درباره معروف و منکر، مثل ممنوعیت نواختن موسیقی، درست بوده است. آنها همچنین بر این باور بودند که امر به معروف و نهی از منکر، بخشی جدایی ناپذیر از یک نظام حکومتی اسلامی است. در این رابطه، امارت اسلامی در تضاد با اکثر کشورهای مسلمان دیگری است که بنا نداشتهاند نهادهای دولتی را برای انجام امر به معروف و نهی از منکر ایجاد کنند. اما میتوان گفت که طالبان بخشی از یک سنت وسیعتر افغانستانی درباره ایجاد اینگونه نهادهای دولتی است که تاریخ آن به زمان «نادر شاه» برمیگردد. اما نقطه اختلاف مصاحبه شوندگان، روی نحوه انجام امر به معروف و نهی از منکر بود. طبق گفت وگوهای انجام شده، دو خط فکری جداگانه قابل شناسایی است.
خط فکری اول معتقد است که برخی کارها، صرفا یک سری خطاهای کوچک فردی هستند که تأثیری بر جامعه ندارند و حاکمان و هم کیشان مسلمان تنها باید به موعظه کردن فرد خاطی بسنده کنند. البته در این خط فکری هم ظاهرا اجماعی درباره اینکه چه کارهایی خطاهای جزیی هستند و چه کارهایی برای جامعه مضر میباشند، وجود ندارد. زمانی که از مصاحبه شوندگان درباره خطاهای جزیی سئوال شد، برخی از آنها تراشیدن ریش را یک موضوع شخصی و یک گناه کوچک دانستند که باید از طریق اطلاع رسانی به مردم با آن مقابله کرد. اما گروهی دیگر با این نظر مخالف و معتقد بودند که باید با اعمال زور جلوی تراشیدن ریش را گرفت. یکی از فرماندهان طالبان در این باره گفت:
ریش گذاشتن یک سنت است. حتی برخی از علما آن را واجب میدانند. بنابراین اگر فردی که در یک جامعه اسلامی زندگی میکند برخلاف سنت رفتار کرد، دیگران را نیز به تخطی از این دستور تشویق میکند. به همین خاطر است که باید ممنوعیتهای سفت و سختی در قبال مسئله تراشیدن ریش اعمال شود.
این تفاوت در نگاه، در موضوع موسیقی نیز مشهود است. تقریبا همه اعضای طالبان که با آنها مصاحبه شد معتقد بودند که نواختن و گوش کردن به موسیقی، حرام است، به جز نیایشهای دسته جمعی که بدون آهنگ پیچیده و ابزارهای موسیقی خوانده میشوند و ترانههایی که در مدح طالبان هستند. اما رویکرد طالبان در برخورد با خاطیان، تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارد. برخی اعضای طالبان معتقدند که بیشتر شکلهای موسیقی باید ممنوع اعلام شده و خاطیان نیز مجازات شوند اما گروهی دیگر بر این باورند که هر کس موسیقی گوش میکند نباید تنبیه شود.
در مقابل، خط فکری دومی که در بین مصاحبه شوندگان ما وجود داشت این بود که همه اعمال و رفتاری که به مثابه نقض قوانین شریعت هستند باید از جامعه اسلامی ریشه کن شوند. مصاحبه شوندگانی که در این گروه جای میگرفتند اعتقاد راسخ داشتند که پیروی از شریعت یک امر مطلق است و باید با جدیت در یک نظام حکومتی اسلامی اجرا شود. یکی از فرماندهان گفت: «در این دوران بد، نمیتوان پیروی مردم را از شریعت تضمین کرد.»
هرچند افراد گروه دوم، از ممنوعیت سرسختانه و جدی برخی مسایل خاص حمایت میکردند اما اغلب آنها با رویکرد کلی اسلاف خود در دهه 1990 نیز موافق نبودند. حمایت مصاحبه شوندگان از استفاده از زور در روند امر به معروف، صرفا مربوط به برخی موضوعات خاص بود. برای مثال، یکی از فرماندهان طالبان از ولایت کنر مخالف آن بود که افراد به خاطر نپوشیدن شلوار گشاد مورد تنبیه قرار بگیرند.
برخی مصاحبه شوندگان، بخصوص کسانی که طرفدار خط فکری دوم بودند، تصریح داشتند که روند انجام امر به معروف باید به تدریج سختتر شود. برای مثال، یک مقام طالبان رده میانی 30 ساله اهل غزنی که در اداره آموزش و پرورش این ولایت کار میکرد گفت:
در شریعت، برخی ممنوعیتها به تدریج وارد شده است. برای مثال، تحریم شراب در دوران پیامبر (ص)، در سه مرحله انجام شد. ابتدا، به مردم توصیه شد که خوردن شراب خوب نیست. بعد دستور رسید که خوردن شراب در زمان نماز ممنوع است و در نهایت، حکم ممنوعیت کامل خوردن شراب صادر شد. لذا با برخی کارها که گناهان بزرگی هستند و به جامعه آسیب میزنند باید با همین روش برخورد کرد.
بسیاری از افراد گروه دوم، معتقدند که نظام اسلامی باید در ابتدا به مردم درباره گناهان خاص آگاهی دهد، سپس چند ماه یا چند روز بعد در صورت تکرار، افراد خاطی را تهدید کرده و در نهایت اگر قانونی به طور مکرر نقض شد، باید به زور جلوی انجام آن را بگیرد.
چگونه دیدگاههای مختلف درباره امر به معروف تبدیل به سیاست میشوند؟
وزارت احیا شده امر به معروف و نهی از منکر به سرعت در حال تبدیل شدن به یکی از نهادهای دولتی مهم در امارت اسلامی دوم طالبان است. سرپرست این وزاتخانه، «شیخ محمد خالد حنفی» اهل ولایت نورستان است که گفته میشود از اساتید حدیث است. شیخ حنفی بعد از سال 2001 به طالبان پیوست و با پیمودن سریع پلههای ترقی، در دوران شورش در دستگاه قضایی طالبان مشغول به کار شد. به گفته رئیس یکی از بخشهای این وزارتخانه، سیاستگذاریها مبتنی بر دستورات دلبخواهی افراد نیست بلکه همسو با قوانین شریعت بوده و توسط علمای خود طالبان انجام میشود. شیخ حنفی، خود، جزو کم محافظهکارترین نیروهای طالبان بوده و دنباله رو اولین خط فکری ذکر در شده در بالا است. اما به گفته منابع این وزارتخانه، وقتی نوبت به اجرای امر به معروف میرسد، در بین نیروهای این وزارتخانه طیف مختلفی از علما وجود دارند که شامل محافظهکارترین و تندروترین افراد نیز میشوند. چند تن از کارمندان این وزارتخانه عنوان کردند که هدف شیخ حنفی، ایجاد وزارتخانهای است که متشکل از کارمندانی باشد که به خوبی در زمینه شریعت آموزش دیدهاند و بتوانند از طریق نصیحت یا زبان نرم (دست کم در شرایط کنونی) جامعه مسلمانان افغانستان را به سمت زندگی ایده آل اسلامی سوق دهند. یکی از نمادهای این طرح نیز آن است که نسل جدید کارگزاران امر به معروف، پیراهن و شلوار سفید به تن میکنند و گاهی اوقات نیز روپوش سفید به تن کرده و سوار خودروی سفید رنگ میشوند. همچنین ممکن است به دلایل عمل گرایانه، رویکرد نرمتری اتخاذ شود. برای مثال، یکی از مقامات این وزارتخانه گفت: «غرب به مدت دو دهه، تلاش کرد تا مردم افغانستان را به نام مدرنیته به سمت کفر سوق دهد. حالا ما برای بازگرداندن مردم به مسیر زندگی اسلامی، به زمان و آگاهی بیشتری نیاز داریم، نه به ضرب و شتم و کتک زدن.»
وزارت امر به معروف از سه بخش تشکیل شده است: اول، بخش محتسبین است که در هر ناحیه انتظامی، 10 مأمور را مستقر کرده است تا بتوانند از طریق موعظه در پستهای ایست و بازرسی، مراسم، مغازهها و سایر مکانهای عمومی، مردم را امر به معروف و نهی از منکر کنند. منابع متعددی در درون دولت نیز عنوان کردند که این وزارتخانه شروع به برگزاری دورههای کوتاه مدت آموزشی برای کارمندان غیرنظامی خود در زمینه امر به معروف کرده است. بخش دوم این وزارتخانه، مسئول دادن «کارت عفو» به مقامات رژیم سابق بوده و موظف به تضمین امنیت آنها است. بخش سوم هم، «ریاست دعوت و ارشاد» است که مسئول امر به معروف اعضای خود طالبان بوده و موارد منکراتی نیروهای خود را رصد و پیگیری میکند. علاوه بر این، ظاهرا یک واحد نظامی هم وجود دارد که مسئول رسیدگی به شکایتهای انجام شده بر ضد اعضای طالبان است.
برخی اعضای طالبان که خواهان اجرای شکل متفاوتی از امر به معروف در مقایسه با دوران امارت اول هستند، این نظرات را براساس تجربیات خود در دوران تبعید به دست آوردهاند. آن دسته از نیروهای شاخه سیاسی طالبان که مدتی در قطر زندگی کردهاند، نظرات کمتر سختگیرانهای درباره مسئله امر به معروف و نهی از منکر دارند؛ هم به خاطر اینکه با یک جامعه مسلمان متفاوت و البته دیندار برخورد داشتهاند و هم به خاطر اینکه تحصیلات آکادمیکتری داشتهاند. به گفته یک منبع آگاه که ارتباطات خوبی با اعضای ارشد طالبان داشته و یک شغل رده دوم در درون امارت دارد، بسیاری از رهبران ارشد این شاخه و همچنین نیروهای جوانتر طالبان که مدتی در قطر و پاکستان زندگی کردهاند، «دیدگاههای بسیار میانهرو و حتی روشنفکرانه» دارند. یکی از مقامات طالبان که مسئول تیم ارتباطات و رسانه یکی از وزارتخانهها است در گفتوگو با شبکه تحلیلگران گفت: «بسیاری از آنها به این موضوع اهمیت نمیدهند که شما ریش خود را تراشیدهاید یا نه، یا اینکه آیا شلوار گشاد وکلاه دارید یا خیر.» این عناصر طالبان معتقدند که باید روی ایجاد یک دولت قدرتمند تمرکز شود که جدا از دنیا نبوده و بیشترین توجه خود را معطوف به اولویتهای اقتصادی و سیاسی کند، نه اینکه به دنبال اجرای امر به معروف به روشهای سختگیرانه و سنتی باشد.
با این حال، به گفته یک منبع نزدیک به کادر رهبری، «ملا هبت الله آخوندزاده» رهبر ارشد طالبان و حلقه نزدیک به وی، از «سیاست میانهرو فعلی» این وزارتخانه راضی نیستند و «خواهان اجرای تمام قد شریعت» میباشند. طبق گفته همین منبع، وزرای طالبان و سایر رهبران مستقر در کابل تلاش دارند تا ملا هبت الله را مجاب کنند که مواضع خود را در برخی حوزهها تعدیل کند اما تاکنون موفق به انجام این کار نشدهاند. در عوض، او و حلقه مشاوران نزدیکش آرزو دارند تا زمان به عقب و به دهه 1990 بازگردد؛ آنها آمادگی آن را ندارند تا برای کسب مشروعیت داخلی یا بین المللی، سیاستهای خود را تغییر داده یا از تفسیر سنتی خود از شریعت دست بردارند. یکی از منابع طالبان در این باره گفت: «او میخواهد دنباله رو خط ملا عمر بوده و شریعت را به همان شکل اجرا کند.» این در حالی است که طبق مشاهدات ما، سایر اعضای طالبان دیدگاه متفاوتی دارند.
برای مثال، این تفاوت دیدگاه زمانی مشخص شد که وزارت امر به معروف در تاریخ 28 می به همه کارمندان مرد دولت دستور داد تا کلاه بر سر گذاشته و ریش خود را بلند کنند. به گفته یکی از منابع نزدیک به کادر رهبری، این تصمیم مستقیما از جانب امیر صادر شد و وزارتخانه هیچ نقشی در آن نداشت. پس از اعلام این دستور، برخی مقامات طالبان علنا این تصمیم را در شبکههای اجتماعی مورد انتقاد قرار دادند که این نشان میداد مواضع ایدئولوژیک متضادی در داخل جنبش وجود دارد. برای نمونه، 28 مارس، یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی طالبان به نام «اسد بری» در توییتی نوشت: «آیا کارمندان امر به معروف میتوانند یک نمونه در تاریخ اسلام ذکر کنند که افرادی که ریش خود را تراشیدهاند مورد مجازات قرار گرفته باشند؟... اینها تلاشهایی برای بدنام کردن دولت است.» یکی از مقامات رده میانی امنیتی که از این تصمیم ناراضی بود نیز در گفتوگو با شبکه تحلیلگران گفت:
رهبری باید محتاطانه و آگاهانه قدم برداشته و متوجه اولویتهای مردمی و دینی باشد. شریعت تنها محدود به بلند کردن ریش نیست و هیچ دلیل محکمی هم وجود ندارد که براساس آن بتوان مردم را وادار به ریش گذاشتن کرد.
«قاری عبدالستار سعید» رئیس دفتر تیم رسانهای امارت نیز که یکی از متفکران برجسته و مورد احترام در بین نسل جدید طالبان به شمار میرود، در توییتی (که البته بعدا حذف شد) نوشت: «در تاریخ اسلام، تقریبا هیچ نمونهای وجود ندارد که فردی به خاطر کوتاه کردن ریش یا داشتن یک مدل موی خاص، مورد ضرب و شتم قرار گرفته یا دستگیر و مجازات شده باشد.» جالب اینکه، پس از آنکه این حکم بلافاصله از سوی خود نیروهای طالبان ـ هم در شبکههای اجتماعی و هم در محافل خصوصی ـ مورد انتقاد قرار گرفت، اجرای آن لغو شد. به نظر میرسد که درگیری مشابهی نیز درباره بحث تحصیل دختران در پشت صحنه رخ داده است (هرچند که این مسئله فی نفسه به وزارت امر به معروف مربوط نمیشده است). حکم دیگری که نشان داد فاصله بین دیدگاه کارگزاران امر به معروف (حتی نیروهای میانهرو آن) با مردم درباره امور دینی تا چه اندازه است، حکم پوششی بود که 7 مارس 2022 صادر شد. طبق این دستور، زنان باید در محافل عمومی صورت خود را میپوشاندند ـ ترجیحا با برقع و یا با یک شال و نقاب مشکی. در این حکم آمده بود که بهترین حالت آن است که زنان جز در مواقع ضروری از خانه خارج نشوند. این دستور توسط یک کمیسیون عالیرتبه، متشکل از وزرای آموزش و پرورش، دادگستری و حج و اوقاف و به ریاست «حنفی» تهیه و امضا شد. برخلاف حکم مربوط به کارمندان مرد دولت درباره لزوم کلاه گذاشتن و بلند کردن ریش، حکم پوشش زنان، انتقادات گستردهای را در درون طالبان به دنبال نداشت و در مجموع، مورد استقبال قرار گرفت. اغلب نیروهای طالبان با این موضوع موافق بودند که زنان باید صورت خود را در محافل عمومی بپوشانند. حتی آن دسته از افرادی که میگویند قانون شریعت هیچ الزامی برای پوشش صورت زنان ندارد نیز معتقدند که در «دوره و زمانه بد کنونی» ، این بهترین گزینه است. شاید عناصر «میانهرو» نیز دستور فعلی را گامی به جلو در مقایسه با دهه 1990 ـ که زنان تنها اجازه داشتند برقع بپوشند ـ بدانند، بخصوص با توجه به اینکه به نظر میرسد عناصر به شدت محافظه کار در درون طالبان همچنان استفاده مطلق از برقع را ترجیح میدهند.
در سرتاسر کشور، رویکرد طالبان نسبت به مسئله امر به معروف، تاکنون شبیه به رویکرد به شدت متغیر دوران شورش بوده است، زمانی که احساسات محلی و به خصوص ترجیحات فرماندهان غالب بود. با توجه به نبود یک زیرساخت کاملا عملیاتی و سرتاسری در قبال مسئله امر به معروف یا یک سیاست اجرایی دقیق در این حوزه، چنین وضعیتی دور از انتظار نبوده است. یک مقام رده میانی وزارتخانه در گفتوگو با نویسنده در اواخر ماه آوریل، عنوان کرد که این وزارتخانه تنها به تازگی کار انتصاب مقامات را در سطح ولسوالیها آغاز کرده و روند استخدام نیرو هنوز کامل نشده است؛ این در حالی است که برخی ولسوالیها و حتی ولایات هنوز رئیس یا کارمندی ندارند. در بسیاری از ولایات، فرماندهان نظامی طالبان و سایر مقامات هنوز مشغول مداخله در مسایل مربوط به رفتار و پوشش مردم بودند. برای مثال، به گفته یکی از اهالی ولایت هلمند، رئیس اداره امر به معروف طالبان در این ولایت، جوانان را تهدید کرد که باید ریش خود را بلند کرده و خود را با ظاهر اسلامی و افغانستانی همسو کنند. اما در ولسوالی «اندراب» ولایت غزنی، جایی که همه شکلهای موسیقی از جمله دهل سنتی، ممنوع شده بود، حالا نواختن دهل مجاز شده است؛ البته این اتفاق پس از تغییر فرماندار و رئیس پلیس منطقه رخ داد. همین وضعیت را درباره مسابقه جنگ تخم مرغی در منطقه «متا خان» ولایت پکتیکا نیز شاهد بودیم. در زمان سفر نویسنده به این منطقه، در عید گذشته (اوایل می 2022)، جنگ تخم مرغی توسط مقامات ولایتی آزاد شده بود. به طور کلی، در طول حکومت 9 ماهه طالبان، رویکرد این گروه در قبال مسئله امر به معروف، نرمتر از دوران شورش شده است. یک مقام رده میانی این وزارتخانه که ماه آوریل با وی مصاحبه شد، گفت: «ما (وزارت امر به معروف) برای اجرای ممنوعیتها، نیرو در اختیار نداریم.»
متفاوت بودن نحوه اجرای امر به معروف و نهی از منکر را میتوان به باورهای فردی متفاوت اعضای طالبان ارتباط داد و این در حالی است که هنجارهای منطقهای نیز همچنان نقش مهمی در این زمینه ایفا میکنند. برای مثال، جوامع ساکن در جنوب افغانستان که درگیر جنگهای شدید بوده و به محافظهکاری شهره هستند، طی دو دهه گذشته کمترین میزان تغییر را در هنجارهای اجتماعی داشتهاند که همین وضعیت درباره نیروهای طالبان مستقر در این مناطق نیز صدق میکند. اما ساکنان مناطق شرقی، جنوب شرقی، مرکزی و شمالی افغانستان، پذیرش بیشتری در قبال تغییر هنجارها در سطح محلی داشتهاند. در اینجا به یک نمونه اشاره میکنیم: طبق گزارش رسانهها، در قندهار، طالبان یک ایستگاه رادیویی محلی را به جرم پخش موسیقی تعطیل کرد و سه کارمند آن را بازداشت کرد؛ این در حالی است که در ولایت خوست، رادیو محلی به طور مرتب مبادرت به پخش موسیقی میکند.
هم اکنون به خاطر تغییر ساختار مناطق تحت کنترل طالبان، نحوه انجام امر به معروف نیز در مقایسه با دوران شورش تغییر کرده است. قبل از آگوست 2021، طالبان تنها کنترل چند منطقه روستایی را در اختیار داشت؛ جایی که نوع رفتار و پوشش مردم انطباق بیشتری با انتظارات آنها از یک مسلمان واقعی داشت. اما حالا، طالبان دوباره مسئول کنترل شهرها شده است و مثل دوران امارت اول، فعالیتهای مربوط به امر به معروف عمدتا روی مراکز شهری، به خصوص کابل، متمرکز است. بسیاری از اعضای طالبان معتقدند که ساکنان شهرها، غربزده شدهاند و دیگر رفتار یک مسلمان واقعی را ندارند. لذا بخش امر به معروف، خود را مسئول هدایت شهرنشینان به سمت سبک زندگی همسو با سنت پیامبر (ص) میداند.
نکته مهم دیگر اینکه، مجریان خیابانی امر به معروف، معمولا جنگجویان مجرب و رده پایین طالبان هستند که عمدتا بیسواد بوده و درک عمیقی از شریعت ندارند. اما حتی این افراد هم به خاطر پیشینه متنوع و همچنین قرار گرفتن در معرض آزادیهای اجتماعی در دوران 20 ساله حکومت جمهوری، به اندازه نیروهای دهه 1990 محافظهکار نیستند. به علاوه، این افراد از همان قدرت و اختیاری که اسلافشان در دوران امارت اول داشتند برخوردار نیستند، نه در مورد اجرای امر به معروف و نه در زمینه اثرگذاری بر سیاستها.
نکته آخر اینکه، ملا هبت الله مثل ملا عمر یک رهبر کاریزماتیک نیست. ملا عمر میتوانست شخصا هر اقدام جنبش را هدایت کرده و در رفع ابهامات و حل اختلافات، حرف آخر را بزند. این موضوع، در کنار نبود یک مجموعه قوی از ادبیات ایدئولوژیک، بدان معنا است که تدوین سیاستها در حوزه امر به معروف کار آسانی نیست.
در مجموع باید گفت، طالبان به طور کلی بر این باور است که دولت باید اخلاق عمومی را در جامعه حاکم کند اما اغلب اعضای این گروه نسبت به رویکرد خشن امربه معروف در دوران امارت اول انتقاد دارند. برخی عناصر طالبان معتقدند که تخلفات «جزیی» از قانون شریعت، یک مسئله شخصی به حساب میآیند؛ هرچند هنوز درباره اینکه چه کارهایی در زمره تخلفات جزیی قرار میگیرند، اختلاف نظر وجود دارد. گروهی دیگر بر این باورند که دولت باید با هر گونه تخطی از قانون شریعت، به سختی برخورد کند اما حتی در چنین شرایطی نیز، ترجیح این است شریعت از طریق اقدامات «نرمتر» و به صورت تدریجی اعمال شود و نه اینکه در همان مرحله اول به زور متوسل شود. هنوز تعداد زیادی از پستهای این وزارتخانه خالی است و هیچ دستورالعمل ملی نیز درباره امر به معروف وجود ندارد. سیاستها و نحوه اجرای امر به معروف نیز، مثل دوران شورش، در نقاط مختلف متفاوت است اما امر به معروف در شهرها، قویتر و سازماندهی شدهتر است ـ مثل دهه 1990 ـ چون طالبان معتقدند که شهریها غربزده شدهاند و باید آنها را به راه راست برگرداند.
اینکه طی 20 سال گذشته، چه چیزهایی در جامعه افغانستان و در درون طالبان تغییر کرده است که حالا زیربنای نسخه امر به معروف در حال ظهور کنونی شده است و تفاوتهای آن با نسخه دهه 90، موضوعی است که در بخش پایانی این گزارش بدان خواهیم پرداخت.
جامعه در حال تغییر و طالبان در حال تغییر
از زمانی که طالبان آخرین بار قدرت را در دست داشت تا کنون، جامعه افغانستان دچار تغییراتی شده است. دو دهه تعامل بین المللی و همچنین ایجاد فرصتهای بیشتر برای آموزش، ارتباطات بیشتر، اقتصاد قویتر و مهاجرت گسترده به شهرها، همگی تغییرات سریع اجتماعی را به خصوص در مناطق شهری رقم زدند. در دوران حکومت جمهوری، آزادیهای فردی، آزادی مطبوعات و نقش آفرینی زنان در جامعه، از جمله مشارکت سیاسی آنها، تا حد چشمگیری بهبود پیدا کرد. طی دو دهه گذشته، افغانستان به بالاترین نرخ سواد آموزی در تاریخ خود دست یافت. تحصیل در مدرسه، نه فقط برای پسران بلکه برای دختران، به یک هنجار و یک مطالبه مهم در بسیاری از بخشهای کشور بدل شد. طبق گزارش «بانک جهانی»، در سال 2020، زنان حدود 19 درصد مجموع نیروی کار حقوق بگیر کشور را تشکیل میدادند و تعداد دختران دبیرستانی از 7 درصد در سال 2004 به 40 درصد در سال 2020 افزایش یافت. همچنین طبق آمار وزارت تحصیلات عالیه، در سال 2003 حدود 78000 زن افغانستانی در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کردند که این رقم در سال 2003 حدود 1000 نفر بود.
مهمتر اینکه، این تغییرات تنها محدود به مناطق شهری نبود بلکه روستاهای افغانستان نیز تا حد زیادی تغییر پیدا کردند و شکاف بین مناطق شهری و روستایی کاهش پیدا کرد. این مسئله، حکومت طالبان را در مواجهه با جامعهای قرار داده است که انتظارات بیشتری از دولت در حوزههایی چون تحصیل دختران و آزادیهای فردی، در مقایسه با دولت اول طالبان دارند.
در دوران شورش، طالبان کنترل مناطقی را در دست گرفت که در آنجا بسیاری از کارهایی که در زمان امارت اول ممنوع بودند، تبدیل به یک کار عادی شده بودند. بسیاری از عادتهای شهری که در دهه 1990 برای روستائیان افغانستان غیرعادی به نظر میرسیدند و همچنین کارهایی که فناوریهای جدید آنها را ممکن کرده بودند، حالا تبدیل به یک فعالیت عادی شده بودند، حتی در زادگاه طالبان در روستاهای جنوبی. برای مثال، موسیقی و خویش اندازهای تلفن همراه (عکسهای سلفی)، حالا در دورافتادهترین مناطق هم یک مشغولیت عادی بودند. مردان افغان ریش خود را میتراشیدند و موی خود را به سبک «غربی» کوتاه میکردند. خانوادهها دختران خود را به مدرسه فرستاده و حتی برخی زنان بیرون از خانه مشغول به کار شده بودند. در دوران شورش، به رغم اینکه به طور کلی، حکومت طالبان مستبدانه بود، درباره جمع آوری مالیات سختگیری میکرد، آماده استفاده از خشونت بود و مخالفان خود را تحمل نمیکرد اما فرماندهان طالبان تا حدودی اینگونه اقدامات را تحمل میکردند چون به حمایت مردم نیاز داشتند.
برخی تغییرات به وجود آمده در درون طالبان، مثل اختلاف نظرهای فراوان درباره مسئله امر به معروف، ریشه در گستردهتر شدن و متنوعتر شدن طیف مقامات و جنگجویان این گروه داشته و بازتابی از تغییرات عمومی به وجودآمده در جامعه افغانستان است. هرچند ملا هبت الله همچنان پیرو دیدگاههای دهه 1990 میباشد (هم به لحاظ درک وی از شریعت و هم در بسیاری از موارد، به لحاظ اعتقاد به اینکه اجرای شریعت باید سرسختانه توسط دولت انجام شود) اما بسیاری از اعضای طالبان به خاطر تجربه زندگی و تحصیلی که در تبعید داشتند، حالا تفاسیر انعطافپذیرتری راجع به مقوله امر به معروف دارند.
شمار زیادی از رهبران ارشد طالبان، مدتها در شهرهایی چون دوحه قطر و پیشاور، اسلام آباد و کراچی پاکستان زندگی کردهاند. این نسل از رهبران طالبان از امکانات زندگی مدرن، مثل اینترنت، استفاده کردهاند (آنها نشان دادهاند که در استفاده از شبکههای اجتماعی برای اهداف تبلیغاتی تبحر دارند) و حتی دختران و پسران خود را به مدرسه فرستادهاند. این مواجهه با زندگی شهری، از جمله در کشورهای خارجی که هنوز مسلمان و خدا ترس هستند اما با جامعه روستایی جنوب افغانستان تفاوت دارند، باعث ایجاد تغییراتی در برخی دیدگاهها شده است. اما باید گفت که بحث تحصیل و آموزش هم به همین اندازه حائز اهمیت بوده است.
بسیاری از رهبران و اعضای طالبان و حتی علمای نسل قبل، بهتر از رهبران دهه 1990 طالبان، در زمینه فقه حنفی آموزش دیدهاند. طی دو دهه گذشته، برنامه درسی مدارس دینی در افغانستان و پاکستان که براساس کتب جدید تنظیم شده، این امکان را برای اعضای طالبان فراهم ساخته است که تا سطوح پیشرفتهتر تحصیل کرده و درک بهتر و دقیقتری از شریعت پیدا کنند. اغلب رهبران ارشد و سایر مقامات، به سطوح پیشرفتهای مثل «مولوی»، «مفتی» و «شیخ الحدیث» رسیدهاند. یکی از مقامات طالبان در این باره میگوید:
در گذشته، به خاطر مسایل متعددی مثل نبود مدرسه، نبود معلمان شایسته و همچنین جنگ و درگیری، علما شانس کمتری داشتند که بتوانند به آموزشهای پیشرفته دسترسی داشته باشند. علما در مناطق نزدیک به خود به این امکانات دسترسی نداشتند یا اینکه از عهده مخارج آن برنمیآمدند. لذا آنها غالبا چند کتاب محدود را در مدارس محلی و مساجد مطالعه میکردند و ملا میشدند. اما حالا همه چیز وجود دارد، مدرسهها همه جا هستند، کتابها به راحتی در دسترس قرار دارند و معلمان دینی بیشتری هم وجود دارند. در گذشته، علما به ندرت تمایل داشتند تا با انجام تحصیلات بیشتر، به درجات بالاتری مثل مفتی برسند. این درجات مسئولیت بزرگی به همراه داشتند و مردم به ندرت جرأت میکردند به سمت آنها بروند.
طالبان همچنین تعامل نزدیکی با سایر جنبشها و ایدئولوژیها داشته است ـ و نه فقط با القاعده. در گزارشی که شبکه تحلیلگران سال 2017 درباره ایدئولوژی طالبان منتشر کرد آمده است: «این جنبش که زمانی کتابهای قرضاوی و اخوان المسلمین را ممنوع کرده بود، حالا فعالانه آثار این منابع را ترویج کرده و به طور مرتب از گروههای اسلامگرا در فضای کلی ضد امپریالیستی دفاع میکند. با این حال، شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد این مواجهه باعث اصلاح بخشی از تفاسیر وسیعتر آنها از اسلام شده باشد؛ بخشهایی چون مخالفت مستمر طالبان با انتخابات دموکراتیک که اخوان المسلمین رسما از آن حمایت کرده است.»
همواره در درون طالبان نوعی تنش بین مطالبات اسلام و مطالبات فرهنگ قبایلی وجود داشته است. در دهه 1990، ملا عمر رسم «بد/ بدل دادن» را ممنوع کرد. این اتفاق زمانی است که برای حل و فصل یک نزاع خونین، دختری را به عقد خانواده مقتول درمیآورند که این رسم قبایلی مورد تأیید شریعت نیست. اما به ندرت اتفاق میافتاد که قوانین طالبان در دهه 1990 که عنوان اسلامی بر آن گذاشته میشد، در صورت تضاد با آداب و رسوم آشنای پشتون، از این رسوم فاصله بگیرند. ولی حالا در بین نسل جدید رهبران طالبان، علما و ایدئولوگهایی هستند که تحصیلات پیشرفتهتری داشته و درک عالمانهتری از فقه حنفی دارند. برخلاف دهه 1990، تفسیر آنها از اسلام کمتر رنگ و بوی قبایلی داشته و بیشتر ریشه در درک عالمانه آنها از تفکرات مکتب حنفی دارد. در برخی موارد، آنها تلاش میکنند تا تعاریف علمی و روشنتری از باید و نبایدها ارائه کرده و فتواهای مبتنی بر شریعت صادر کنند.
برای مثال، نویسنده در چند مورد شاهد مداخله طالبان در مناقشات مربوط به زنان بوده است، مثل حق یک زن بیوه برای ازدواج با مرد دلخواه خود یا حق ارث زنان. 3 دسامبر 2021، رهبر ارشد طالبان حکمی در ممنوعیت ازدواجهای اجباری صادر کرد و بر حق الارث زنان و حق آنها برای انتخاب همسر تأکید کرد. یک قاضی طالبان در ولایت غزنی، ماه نوامبر در گفتوگویی، این مسئله را بدین صورت تشریح کرد:
ما طی سه ماه گذشته، دهها پرونده مهم را حل و فصل کردهایم. در یک مورد، دختری مجبور به ازدواج با یکی از خویشاوندانش شده بود اما او راضی به انجام این کار نبود. قبل از اینکه او به عقد این مرد درآید، توانسته بود با کمک برادرش پیش ما آمده و شکایت کند. ما هم به خانواده او گفتیم که براساس شریعت، آنها نمیتوانند دختر خود را مجبور به ازدواج با کسی کنند که دوستش ندارد. ما به پدر این دختر هشدار دادیم که اگر به این کار ادامه دهد مجازات خواهد شد.
نویسنده همچنین در چند مورد مشاهده کرده که پس از شکایت چند زن درباره گرفتن حق الارث، طالبان از حق اسلامی این زنان حمایت کرده است. برای مثال، در ولایت فراه، یک مقام رده میانی طالبان در گفتوگو با شبکه تحلیلگران گفت: «وقتی زنی نزد ما آمده و خواستار دریافت سهم الارث خود است، ما فورا این قضیه را طبق قانون شریعت حل و فصل میکنیم.» این نسل جدید از علما و ایدئولوگها اصرار دارند که حتی در چنین مسایل خانوادگی حساسی، دیدگاههای فقهی بر دیدگاههای قبایلی ارجح میباشند. این یعنی، برخی اعضای طالبان تمایل دارند تا دست کم در شرایط کنونی، به جای نادیده گرفتن این موضوعات، آنها را براساس قانون شریعت حل و فصل کنند.
برخی مصاحبه شوندگان به ذکر نمونههایی میپردازند که نشان میدهد دیدگاه طالبان درباره مسئله امر به معروف و نهی از منکر تا چه اندازه نسبت دوران حکومت اول آنها تغییر کرده است؛ از جمله، نمونه ذیل:
پس از آنکه طالبان در دهه 1990 کنترل کابل را در دست گرفت، حضور زنان در مکانهای عمومی را بدون همراهی یکی از محارم ممنوع کرد. اما در حال حاضر، حکم رسمی این است که زنان میتوانند تا مسافت 72 کیلومتر یا نهایتا تا سه روز (این حکم هنوز اجرایی نشده است) بدون همراهی محارم از خانه خارج شوند. یکی از مقامات ولایتی امر به معروف در این باره میگوید:
زنان میتوانند تا سه روز بدون همراهی محارم از خانه خارج شوند. این یعنی، آنها میتوانند به سفر سه روزه رفته یا اینکه با توجه به فناوریهای امروز، میتوانند تا مسافت 72 کیلومتر با خودرو سفر کنند. برای سفرهای طولانیتر یا بیشتر از سه روز، باید یکی از محارم را در کنار خود داشته باشند.
در دهه 1990، طالبان نوع خاصی از حجاب موسوم به برقع را اجباری کرد اما اعضای طالبان که با آنها مصاحبه کردیم، اذعان داشتند که شریعت نوع خاصی از حجاب را تعیین نکرده است. به گفته یکی از مصاحبه شوندگان، «زمانی که یک زن صورت، دستها و بدن خود را با هر نوع حجابی بپوشاند، این حجاب مطلوب است.» یکی دیگر از مصاحبه شوندگان گفت: «پوشاندن صورت با حجاب، حکم شریعت نیست اما در این دوره و زمانه بد، اگر صورت پوشیده شود، بهترین گزینه برای زنان است.» بسیاری از اعضای طالبان که با آنها مصاحبه کردیم معتقد بودند در دوران کنونی که فتنه در همه جا گسترده شده است، برای جلوگیری از ایجاد فتنه بیشتر، لازم است تا زنان صورت خود را بپوشانند.
در دوران امارت اول، طالبان به شکل سختگیرانهای وضعیت ریش مردان را رصد میکرد. مجریان امر به معروف، طول ریش مردان را اندازه گرفته و بررسی میکردند که آیا موی قسمتی از صورت تراشیده و اصلاح شده است یا خیر؛ بعد هم خاطیان را مجازات میکردند. اما حالا مصاحبه شوندگان طالبان معتقد بودند که شریعت قوانین خاصی، هم برای تراشیدن ریش و هم برای تراشیدن سبیل دارد. یک عضو طالبان گفت:
بلند کردن ریش و تراشیدن سبیل یک سنت در شریعت اسلامی است و پیامبر همیشه این کار را انجام میداد ـ به نحوی که این عمل شبیه به یک عمل واجب شده است. تراشیدن سبیل به اندازه نتراشیدن ریش اهمیت دارد. بنابراین کسی که خود را مسلمان میداند باید از همه دستورات تبعیت کرده و راه پیامبر را ادامه دهد. اگر کسی همیشه ریش خود را تراشیده و سبیل بگذارد، همواره در گناه خواهد بود. کسی که ریش خود را نمیتراشد اما سبیل خود را به اندازهای که اسلام گفته است کوتاه نمیکند نیز گناهکار است.
در دوران امارت اول، پلیس دینی طالبان، مردان را مجبور میکرد تا نماز خود را به جماعت بخوانند و کسانی که این کار را نمیکردند مورد ضرب و شتم قرار میداد. اما حالا بیشتر اعضای طالبان که با آنها مصاحبه کردیم، نگاه متفاوتی به این مسئله دارند. یکی از نیروهای طالبان در ولایت ننگرهار گفت:
شما باید مردم را به نماز تشویق کنید، نه اینکه آنها را مجبور کنید، چون امر به معروف و نهی از منکر راهی برای انگیزه بخشی و آگاهی بخشی است. در بسیاری از موراد، شما فقط باید کار دست و غلط را برای یک نفر توضیح دهید. مجبور کردن یک نفر به اقامه نماز، راه کاملا غلطی است. اگر کسی از ترس نماز بخواند، نمازش مورد قبول خدا نخواهد بود. بنابراین، نباید کسی را طوری به نماز واداشت که آن نماز مورد قبول خداوند قرار نگیرد. اگر ما مردم را وادار به نماز خواندن کنیم، چه کسی صحیح نماز خواندن آنها را تضمین خواهد کرد؟ آیا آنها غسل خود را انجام دادهاند؟ این کاملا غلط است. این کار از نظر شریعت قابل قبول نیست و نباید در آینده تکرار شود.
طالبان همچنین از موضع قبلی خود درباره ممنوعیت استفاده از عکس موجودات زنده که به زعم آنها، نمادی از شرک و بت برستی بود، عقب نشینی کرده است. در دهه 1990، آنها تصاویر همه موجودات زنده و همچنین استفاده از تلویزیون و ویدئو را ممنوع کردند. در دوران شورش، با توجه به لزوم انجام تبلیغات موثر، علمای طالبان در این تصمیم تجدید نظر کردند و حالا معتقدند که این کار طبق شریعت مجاز است. یکی از فرماندهان طالبان میگوید:
عکس و ویدئو در دوران امارت اول ممنوع شده بود اما حالا مجاز است چون ما به ارزش آنها آگاه هستیم. اینها ابزارهایی بسیار مهم بوده و یک نیاز مهم در این دوران به شمار میروند. این ابزارها برای تحقق هدف ما نیز مناسب هستند چون میتوانیم از طریق آنها پیام اسلام را به جهانیان برسانیم. لذا ما این موضوع را مورد بررسی قرار دادیم و اغلب علما موافقت کردند که با توجه به نیاز روز، استفاده از عکس و فیلم، طبق شریعت، گناه نیست. بنابرین، حالا همه امارت، قدر و ارزش این ابزارها را میداند.
با توجه به اینکه طالبان معتقد به لزوم پیروی از شریعت است لذا عدم اجرای امر به معروف درباره همه تخلفات، یک سئوال مهم است. برای مثال، طالبان میپذیرد که سهم الارث همه زنان باید پرداخت شود اما هنوز به طور عمومی آن را به مرحله اجرا درنیاورده است. این مسئله درباره تحصیل دختران نیز صادق است: مقامات طالبان، چه در محافل عمومی و چه به صورت خصوصی، غالبا اذعان دارند که تحصیل یک حق همگانی است اما تاکنون نتوانستهاند این موضوع را درباره دختران اجرایی کنند. آنها همچنین معتقدند که اصلاح سبیل تا یک حد مشخص، مثل نتراشیدن ریش، سنت پیامبر است اما در عمل، تنها روی نتراشیدن ریش مردان اصرار دارند: آیا اهمیت سبیل کمتر از ریش است؟
در آینده چه رخ خواهد داد؟
طالبان معتقد است که ترویج معروف و جلوگیری از منکر در بین مردم، وظیفه دولت است. در درون جنبش طالبان، حس نفرت بسیار زیادی راجع به کسانی وجود دارد که به نوعی نقض کننده شریعت محسوب میشوند اما اعضای طالبان درباره نوع برخورد با این تخلفات و اینکه آیا تخلفات جزیی نیز باید مورد توجه قرار گیرند یا خیر، دچار اختلاف نظر هستند. شواهد حکایت از آن دارند که حتی نیروهای محافظهکار امروز نیز نمیخواهند دوباره شکل خشن و سرکوبگرانه امر به معروف دهه 1990 را تکرار کنند. اما حتی انعطافپذیرترین مجریان امر به معروف هم نمیتوانند تک تک افغانها را در انتخاب نوع رفتار و پوشش خود آزاد بگذارند ـ چیزی که برخی افغانهای غیر طالبان به دنبال آن هستند.
اما حالا طالبان که دوباره بر کرسی قدرت تکیه زده، با مردمی رو به رو است که طی 20 سال گذشته تغییر کردهاند؛ البته نه همه کس و همه جا، بلکه به طور کلی. شاید بتوان گفت که اغلب افغانها هنوز خود را متعهد به پیروی از سنت پیامبر میدانند. تاکنون اعتراضات عمومی کمی را نسبت به اِعمال شریعت طالبان و احکام صادره از سوی این گروه شاهد بودهایم. تنها در این میان، شماری از فعالان حقوق زنان بودهاند که همچنان شجاعانه به دنبال بازگرداندن آزادیهای از دست رفته خود بودهاند. با این حال، ناراحتیهایی در میان مردم وجود دارد که هنوز در قالب یک نارضایتی آرام است، بخصوص درباره برخی موضوعات مثل تحصیل دختران، قوانین پوشش و اشتغال زنان.
چنانکه در گزارش قبلی شبکه تحلیلگران درباره حکم طالبان راجع به لزوم پوشش صورت زنان گفته شد، پیچیدگیهای زیادی در درون جامعه افغانستان، از سطوح بالا تا سطح خانوادهها، وجود دارد درباره اینکه رفتار و پوشش مناسب برای مسلمانان چیست و اینکه آیا دولت حق دخالت در بسیاری از مسایل خانوادگی مردم را دارد یا خیر. در همین حال، مطالعات بیشتر برخی اعضای طالبان درباره فقه، باعث شده است تا شماری از آنها تمایل بیشتری پیدا کنند تا در مسایلی چون حق الارث زنان و رضایت دختران و بیوهها در زمان ازدواج، ورود پیدا کنند. در این شرایط، محدود کردن حقوق زنان در زمینه پوشش، تحصیل، اشتغال و سفر میتواند همزمان با حمایت آنها از سایر حقوق شرعی و قانونی زنان باشد. با انجام این کار، هم رضایت جامعه روستایی و هم شهری به دست خواهد آمد. (این کار شبیه به ممنوعیت تولید و تجارت مواد مخدر است؛ کاری که طبق شریعت ممنوع است اما نقش حیاتی در اقتصاد ملی و معیشت مردم دارد.)
در پس همه این مباحث، مسئله قدرت نسبی دولت در برابر جامعه مطرح است. کابل سال 2022 دیگر آن شهر نیمه ویران سال 1996 نیست که به تصرف طالبان درآمد و این گروه توانست فرهنگ روستاهای پشتون نشین جنوب افغانستان را به مردم مأیوس کابل تحمیل کند. به لحاظ ملی نیز افغانستان یک کشور تغییر یافته است که انتظارات متفاوتی از دولت دارد. شاید طالبان و وزارت امر به معروف، درباره نحوه اجرای احکام مربوط به نوع رفتار و پوشش مردم دچار تغییر شده باشند اما آنها هنوز تصور میکنند حق دارند تفسیر خود از شریعت را به افغانها تحمیل کنند. پس از دو دهه حاکمیت جمهوری، این یک نوع قبضه گسترده قدرت توسط دولت است ـ وضعیتی که احتمالا بدون مخالفت نخواهد ماند.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»