پس از هفتهها درگیری سیاسی، عمران خان از طریق طرح رای عدم اعتماد در مجلس ملی پاکستان برکنار شد. وی نیز مانند تمام نخست وزیران قبلی پاکستان نتوانست دوره تصدی خود را به پایان ببرد و نخست وزیری وی نیز پیش از موعد پایان یافت. خان اولین نخست وزیر پاکستان است که به این شکل برکنار شد. با رفتن عمران خان، شهباز شریف، رهبر مجموعه اپوزیسیون از حزب مسلم لیگ شاخه نواز به عنوان نخست وزیر بعد سوگند یاد کرد. شهباز شریف در بدو ورود با چالشهایی روبرو است که مهمترین آنها عبارتند از اقتصاد پاکستان، ائتلاف چند حزبی، جلب اعتماد ارتش، مسئله افغانستان، و کشمیر. شریف سیاستمداری با تجربه است که رقبا و رفقای درون و بیرون خود را میشناسد. وی ارتش و مکانیسم آن را برای کنترل سیاست مدنی نیز به خوبی میشناسد. نحوه برخورد این سیاستمدار 70 ساله با چنین مسائل پیچیدهای در ماههای آتی مشاهده خواهد شد.
مطالعات شرق/
پس از هفتهها درگیری سیاسی، عمران خان از طریق طرح رای عدم اعتماد در مجلس ملی پاکستان برکنار شد. وی نیز مانند تمام نخست وزیران قبلی پاکستان نتوانست دوره تصدی خود را به پایان ببرد و نخست وزیری وی نیز پیش از موعد پایان یافت. وی اولین نخست وزیر پاکستان است که به این شکل برکنار شده است. با رفتن عمران خان، شهباز شریف، رهبر مجموعه اپوزیسیون مسلم لیگ پاکستان (N) به عنوان نخست وزیر بعدی انتخاب شد و سوگند یاد کرد. این نوشتار به بررسی مختصر چالشهایی میپردازد که شهباز شریف باید فورا به آنها رسیدگی کند.
چالشها
اولین و اصلیترین چالشی که البته با اینکه بسیار نگرانکننده است اما به ندرت توجه سایرین را به خود جلب نموده، اقتصاد پاکستان است. این چالش تنها زمانی توجه رسانهها را به خود جلب میکند که وام بیشتری از کشورهایی مانند چین یا عربستان سعودی یا سایر مؤسسات مالی دریافت میشود. با قرار گرفتن پاکستان در فهرست خاکستری گروه ویژه اقدام مالی (FATF) از ژوئن 2018، اوضاع به طورفزایندهای بدتر شده است. کاهش نرخ رشد، کاهش سرمایه خارجی و افزایش وابستگی به وام، پاکستان را به آستانه ورشکستگی مالی رسانده است. تنها نقطه روشن و طلایی این است که چین، طلبکار اصلی پاکستان، از طریق رسانههای دولتی خود، قبلا از شهباز شریف استقبال کرده و حمایت چین از پاکستان را تضمین کرده و اعلام نموده که به شخص خاصی وابسته نیست. با این حال، وامهای چینی به ویژه پس از تأثیری که بر اقتصاد سریلانکا داشته، که اکنون ورشکسته شده، چندان دلگرمکننده نیستند. برای پاکستان و رژیم شهباز شریف بهتر است که هر چه زودتر دست به اقدامی جدی بزنند، زیرا اقتصاد پاکستان در حال غرق شدن بوده و نیاز مبرم و فوری به توجه دارد.
چالش دوم، ائتلاف چند حزبی است که به شهباز اجازه نخست وزیری داده است. ائتلافی که شهباز شریف مایل به رهبری آن است بر دو موضوع اصلی، نارضایتی آنها از دخالت نظامی در سیاست مدنی و عمران خان (تجسم مداخله نظامی در سیاست) بنا شده است. با حذف عمران خان، شهباز شریف باید با ایجاد انسجام بین احزاب سیاسی و حفظ موازنه بین رقابت و انتظارات احزاب همچنان اتحاد خود با آنها را حفظ نماید. او برای دستیابی به این هدف با دو چالش اساسی مواجه است. نخستین چالش، عمران خان است که قبلا ائتلاف را دست نشانده آمریکا خوانده و منتظر کوچکترین لغزش از سوی دولت شریف است. موضوع دوم، حضور بلاول بوتو زرداری در داخل ائتلاف است، وی چالش مهمی برای شریف محسوب میگردد زیرا اهداف سیاسی او تا حد زیادی پنهان مانده است. حضور بلاول بوتو مانند خاری بر چشم شهباز شریف است. بلاول بوتو زرداری 19 ساله بود که مادر او در یک نقشه ترور کشته شد. بلاول حتی زمانی که تحقیقات درباره قتل بی نظیر بوتو به سازمان ملل محول شد، آن را به ارتباط بین گروههای قومی، جهادی و نهادهای نظامی مربوط دانست و محکوم کرد. بلاول بوتو زرداری که اکنون 33 سال دارد قرار است به عنوان وزیر امور خارجه پاکستان منصوب شود. قابل درک است که او اکنون بالغتر از زمانی است که مادر او ترور شد. علاوه بر این؛ ارتش تحت فرماندهی فرمانده باجوا بیطرفتر از آنچه در سال 2007 در زمان فرمانده مشرف بوده، میباشد. اما اگر بلاول همچنان به نقش ارتش در ترور بی نظیر بوتو معتقد باشد، متأسفانه شهباز شریف وارث درگیری بزرگی است که فعلا مانند آتشی زیر خاکستر ساکت و آرام مانده و روزی شعلهور خواهد شد.
سومین چالش، جلب اعتماد ارتش پاکستان است که میبایست در اولویت نخست وزیر جدید قرار گیرد. تعداد بسیار کمی معتقد هستند که عمران خان توسط ارتش پاکستان به عنوان نخست وزیر تعیین نشده است. با این حال، مشخص نیست که عمران خان چگونه اعتماد ارتش را از دست داد یا چگونه ارتش ناگهان تصمیم گرفت که موضعی بیطرفانه بگیرد. دلیل آن هر چه که باشد، هم ائتلاف حاکم و هم فرماندهان باید موقعیت خود را برای گرفتن تصمیمی دوستانه ارزیابی و بررسی کنند تا دولت مدنی باثباتی بوجود آید که بتواند در جهت خدمت و بهبود شرایط زندگی مردم فعالیت کند. در راس ائتلاف حاکم، این وظیفه نخست وزیر جدید است که اعتماد ارتش پاکستان را جلب کند.
همچنین شایان توجه است که سیاست خارجی پاکستان در طول دولت عمران خان چگونه به شکل قابل توجهی تغییر کرده است. سخنرانی عمران خان درباره اسلامهراسی در کشورهای غربی؛ انتقاد صریح او از رئیس جمهور فرانسه در مورد اقدامات او نسبت به اسلامگرایان افراطی؛ محکوم کردن علنی نخست وزیر هند؛ بیتوجهی به مسلمانان اویغور که از اقدامات چین در رنج بسر میبرند؛ تمایل وی به وطنپرستی متعصبانه اردوغان رئیس جمهور ترکیه؛ تلاش برای دور شدن از متحدان قدیمی پاکستان مانند سعودیها و اماراتیها؛ حمایت آشکار وی از طالبان در شکستن قید بردگی آمریکا و در نهایت، طرح تئوری توطئه آمریکا، همه اینها اوضاع را برای شهباز شریف وخیمتر کرده است. تا زمانی که اصلاحی صورت نگیرد و تعادلی بین منافع ملی پاکستان و پوپولیسم حاصل نشود، پاکستان برای تامین منافع خود همچنان در فشار و با مشکلات جدی مواجه خواهد بود.
به نظر میرسد افغانستان چالش مهم دیگری است. فرماندهان پاکستان در پایان دادن به جنگ در افغانستان موفق و در بازگرداندن طالبان پیروز شدند. اما عمران خان و دولت او نتوانستند چه به طور دیپلماتیک و چه در حوزه اقتصادی، حمایت دیگر کشور ها از رژیم طالبان را به دست آورند. علاوه بر این، درگیریها بر سر خط دیورند به یک موضوع مهم بین ارتش پاکستان و طالبان تبدیل شده است و هر روز که میگذرد شرایط وخیمتر و پیچیدهتر میشود. شهباز شریف میداند که با خزانه خالی نمیتواند به رژیم طالبان کمک کند. در واقع، هند، مجهز به اقتصاد توانمندتر، از طریق برنامههای کمک رسانی خود تلاش میکند تا اعتماد مردم افغانستان را به دست آورد. بنابراین، شهباز شریف به سختی میتواند به طالبان کمک کند که به جریان اصلی جهانی بپیوندد، زیرا ارتش اجازه نخواهد داد پروژه تحت کنترل آنها به دلیل "ناتوانی سیاسی" شکست بخورد.
طبق معمول، کشمیر موضوع دیرینهای برای پاکستان محسوب میگردد مخصوصا پس از لغو ماده 370 توسط هند و تصویب پایان دادن به وضعیت ویژه جامو و کشمیر که آن را به قلمرو هند ملحق نمود و بیان این موضع از سوی هند مبنی بر اینکه هر گونه گفتگو در مورد کشمیر تنها شامل کشمیر تحت اشغال پاکستان خواهد بود. مودی نخست وزیر هند در توئیت تبریک به شهباز شریف این موضع را تکرار کرده است. مهم این است که او چگونه میخواهد هند را به پای میز مذاکره بکشاند چرا که سیاست جنگ بین این دو تا آنجا که به سیاست کشمیر پاکستان مربوط میشود شکست خورده است. علاوه بر این، وی برای انجام هر نوع حرکتی در کشمیر به حمایت ارتش نیاز دارد.
نتیجهگیری
شهباز شریف سیاستمداری با تجربه است که رقبا و رفقای درون و بیرون خود را میشناسد. او ارتش و مکانیسم آن را برای کنترل سیاست مدنی نیز به خوبی میشناسد. نحوه برخورد این سیاستمدار 70 ساله با چنین مسائل پیچیدهای در روزهای آینده تماشایی خواهد بود.
انتهای مطلب/
« این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست »