امکان و ضرورت رسمیت بخشی به طالبان از نگاه کارشناسان آسیای مرکزی
کشورهای آسیای مرکزی نباید برای به رسمیت شناختن طالبان به سازمان ملل نگاه کنند. چرا که اولا سازمان ملل خیلی دور است. ثانیا، سازمان ملل مکانیسمی برای اجرای سیاست ایالات متحده است. بنابراین، پیش بینی میشود که این موضوع در سطح فدراسیون روسیه، چین، ایران و همه کشورهای آسیای مرکزی، به طور قانونی حل و فصل خواهد شد.
روند به رسمیت شناختن در پس زمینه فعالیت سیاسی خارجی روسیه صورت میگیرد، زیرا اقدامات اصلی در منطقه اوراسیا دقیقا به ابتکار روسیه انجام میشود.
مطالعات شرق/
به گفته سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، اولین دیپلمات طالبان در روسیه اعتبارنامه رسمی دریافت کرد. وی خاطرنشان کرد که دولت جدید افغانستان با وجود کمبود تجربه مدیریتی، محدودیتهای مالی و اقتصادی و فشار نظامی - سیاسی از سوی ایالات متحده و متحدانش، در مجموع توانسته کشور خود را سرپا نگه دارد.
وزیر خارجه روسیه اظهار داشت: «مبارزه با تروریسم نتایج مثبت مشخصی داشته است. تلاشهایی برای رعایت حقوق بشر در حال انجام است. کابل به طور فعال به گسترش روابط دیپلماتیک و اقتصادی میپردازد. ما شاهد ایجاد تدریجی همکاری تجاری-اقتصادی، در درجه اول با کشورهای منطقه هستیم. تمام این روابط قطعا باعث به رسمیت شناخته شدن بینالمللی مقامهای جدید افغانستان خواهند شد». پایگاه تحلیلی استانرادار دیدگاه کارشناسان روسیه و آسیای مرکزی را در مورد امکان و ضرورت به رسمیت شناختن حکومت طالبان به اشتراک گذاشته است که در ادامه میخوانید:
بختیار ارگاشف، مدیر مرکز ابتکارات مطالعاتی "Ma'no" (ازبکستان)
به هنگام صحبت در مورد افغانستان و روندهای به رسمیت شناختن یا عدم به رسمیت شناختن دولت موقت طالبان، باید توجه داشت که تحولات جدی در این مسئله رخ خواهند داد. در روزهای 30 و 31 ماه مارس یک رویداد جالب در چین رخ داد که به دلیل رویدادهای اوکراین، کمتر مورد توجه قرار گرفت. اما، به نظر من، این رویداد اهمیت بسیار جدی دارد. سومین نشست وزرای خارجه کشورهای همسایه افغانستان با حضور پاکستان، ایران، تاجیکستان، ترکمنستان و روسیه برگزار شد. همچنین گفتگوی وزرای خارجه در قالب "کشورهای همسایه افغانستان + افغانستان" با دعوت از نمایندگان اندونزی و قطر صورت گرفت. امیرخان متقی سرپرست وزارت خارجه هیئت حاکمه موقت افغانستان نیز به نمایندگی از افغانستان در این نشست حضور داشت.
مشکلات افغانستان عبارتند از: بحران اقتصادی در کشور؛ قحطی؛ مشکلات جدی حقوق بشر؛ عدم فراگیری، یعنی حضور ضعیف اقلیتهای ملی و مذهبی در حکومت؛ گسترش تروریسم؛ افزایش تولید و قاچاق مواد مخدر. اینها مشکلات بزرگی هستند که باید حل و فصل شوند. اما با انزوای افغانستان و دولت طالبان نمیتوان آنها را حل کرد. در طی شش ماه گذشته، من به این باور رسیدهام که طالبان به طور جدی و برای مدت طولانی به افغانستان آمده اند.
دولت طالبان در کاری موفق بوده است که هیچ دولت دیگری در چند دهه گذشته نتوانسته است انجام دهد: طالبان تقریبا تمام قلمروی افغانستان را تحت کنترل خود درآورده است. بله، مشکلات مدیریتی در کنترل واقعی برخی مناطق وجود دارد، اما این کنترل تقریبا به یک شکل در کل قلمروی افغانستان وجود دارد – این موضوع قطعی است و باید به رسمیت شناخته شود. این بدان معناست که طالبان یک جنبش جدی است و ما باید برای حل و فصل مشکلات موجود با آن گفتگو کنیم.
هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که بیشتر از کشورهای همسایه به حل و فصل مسئله افغانستان علاقهمند باشد. آنها آماده همکاری با افغانستان بوده و درک میکنند که راه حل مشکلات افغانستان انجام برخی عملیاتهای بشردوستانه و کمک به واردات مواد غذایی نیست، بلکه حل مشکلات به صورت اساسی است. تنها در صورت اجرای پروژههای نوسازی بزرگ (مانند اجرای پروژههای بزرگ حمل و نقل-زیربنایی و ایجاد تأسیسات صنعتی بزرگ که از منابع عظیم معدنی افغانستان - از مس و لیتیوم گرفته تا گاز - استفاده می کنند) میتوان این مشکلات را به طور اساسی حل کرد. افغانستان دارای مواد خام است . این مواد خام باید برای توسعه صنعتی کشور استخراج شوند. تنها توسعه صنعتی، رشد اقتصادی پایدار را تضمین میکند.
برای انجام همه اینها و همچنین برای اجرای برنامههای اقتصادی، باید با دولت طالبان گفتگو کرد. بنابراین، ما اکنون شاهد روندی هستیم که من آن را به رسمیت شناختن دولت طالبان مینامم. تا آنجایی که ما میتوانیم قضاوت کنیم، به رسمیت شناختن دولت طالبان، عمدتا توسط کشورهای هم مرز با افغانستان به تدریج صورت میگیرد. و من فکر میکنم این روند در آینده هم ادامه خواهد داشت.
روسیه هم در حال حاضر، شروع به تعامل با طالبان کرده است. "طالبان" هنوز به لحاظ قانونی به رسمیت شناخته نشده است، اما نمایندگان دیپلماتیک دولت طالبان در حال حاضر در مسکو حضور دارند. من فکر میکنم در کشورهای دیگر هم همین وضعیت وجود داشته باشد. این روند تدریجی به رسمیت شناختن، زمینه را برای برقراری گفت گوی منظم و مستمر با دولت طالبان ایجاد کرده و در نتیجه، مسائل مربوط به اجرای پروژههای بزرگ در افغانستان حل و فصل خواهد شد. تنها چنین رویکردی میتواند راه حلی مناسب برای مشکلات جدی موجود در افغانستان ارائه دهد.
نورلان دوسالیف، کارشناس امنیت منطقهای (قرقیزستان)
امکان به رسمیت شناختن طالبان مانند قبل است. اولین گام باید لغو تصمیم دادگاه در سال 2003 در مورد به رسمیت شناختن طالبان به عنوان یک سازمان تروریستی باشد. در منطقه آسیای مرکزی بسیاری از نیروهای مترقی میبینند که طالبان مدت هاست که بخشی از یک ساختار تروریستی بین المللی نیستند. بر خلاف سیستم ایجاد شده توسط غرب که ساختارهای تروریستی بین المللی را تغذیه میکند، طالبان اصلا تروریست نیستند. شهروندان ما باید این موضوع را درک کنند.
چرا باید طالبان را به رسمیت شناخت؟ زیرا آنها تنها نیروی اصلی و بلامنازع حاکم بر افغانستان هستند. آنها کاستیهایی دارند، اما به طور کلی و عمدتا در افغانستان از آنها حمایت میشود. آنها این کشور، این مردم و این دولت را در دستان خود دارند.
کشورهای آسیای مرکزی نباید برای به رسمیت شناختن طالبان به سازمان ملل نگاه کنند. چرا که اولا سازمان ملل خیلی دور است. ثانیا، سازمان ملل مکانیسمی برای اجرای سیاست ایالات متحده است. بنابراین، من پیش بینی میکنم که این موضوع در سطح فدراسیون روسیه، چین، ایران و همه کشورهای آسیای مرکزی، به طور قانونی حل و فصل خواهد شد.
روند به رسمیت شناختن در پس زمینه فعالیت سیاسی خارجی روسیه صورت میگیرد، زیرا اقدامات اصلی در منطقه اوراسیا دقیقا به ابتکار روسیه انجام میشود.
بنابراین، طالبان بخشی از یک ساختار تروریستی بینالمللی نیست که با تلاشهای جمعی غرب ایجاد شده است. طالبان در حال حاضر، نظم و ساختار خاصی را در کشور خود حفظ کرده و از حمایت مردم برخوردار است و این اصلیترین نکته است. به محض اینکه روسیه گامهای اولیه را برای به رسمیت شناختن دولت طالبان بردارد، بلافاصله اجماع منطقه ای در مورد این موضوع صورت خواهد گرفت.
پارادایم جدید این است که کشورهای مخالف طالبان از ساختارهای تروریسم بین المللی حمایت میکنند، در حالی که مخالفان تروریسم بین المللی به خوبی از ریشههای آن آگاه هستند. آنها نیز از دولت فعلی طالبان حمایت خواهند کرد. این یک نکته جالب است. نکته جالب دیگر این است که به محض به رسمیت شناختن دولت طالبان، تغییرات سیاسی خارجی کاملا جدید در منطقه آسیای مرکزی آغاز خواهد شد. به نظر من، به رسمیت شناختن طالبان بر چندجانبه گرایی تاثیر دارد. تمام کشورهای ما از این بیماری بد رنج میبرند، اما فکر میکنم این چندجانبه گرایی به شدت کاهش خواهد یافت.
هدف اصلی،جلوگیری از تبدیل شدن دوباره افغانستان به عرصه بی ثباتی منطقهای و درگیری نظامی است. در غیر این صورت، کل سیستم امنیتی کشورهای همسایه و کل منطقه دوباره نامتعادل خواهد شد. به رسمیت شناختن طالبان تأثیر مفیدی خواهد داشت. به اعتقاد من، این امر می تواند نقش واکسیناسیون را علیه چندجانبه گرایی در سراسر آسیای مرکزی ایفا کرده و بر تقویت اعتماد متقابل در منطقه و امنیت تأثیر مثبت داشته باشد. این امر همچنین پاسخگوی اهداف و مقاصد فضای اوراسیایی ما خواهد بود.
علاوه بر این، به رسمیت شناختن طالبان مستلزم گسترش روابط اقتصادی است که تأثیر مفیدی بر روابط تجاری و اقتصادی کل منطقه خواهد داشت. کشورهای همسایه میتوانند برق، منابع انرژی و کل محصولات کشاورزی را به افغانستان عرضه کنند. این امر تأثیر مفیدی بر توسعه کشاورزی در افغانستان خواهد داشت. یعنی افغانستان در نهایت به جای کشت محصولات مواد مخدر به تولید محصولات معمولی خواهد پرداخت و حوزه صنعت توسعه خواهد یافت. پیشتر افغانستان از نظر صنعتی یک کشور توسعه یافته بود و دارای شرکتهای ماشین سازی و مونتاژ ماشین ابزار بود. مردم افغانستان این را به خاطر دارند، می دانند و حتی دلتنگ روابط عادی و مستحکم با همسایگان خود هستند. افغانستان نمیخواهد به عنوان کشوری انبوه از تروریست که کلیشه های غربی را پخش می کنند تلقی شود. اگر ما حکومت طالبان را به رسمیت بشناسیم، این امر پایه و اساس روابط اقتصادی بین کشورهای منطقه خواهد بود.
نیکیتا مندکوویچ، رئیس باشگاه تحلیلی اوراسیا (روسیه)
روسیه در حال ایجاد روابط با طالبان است. در واقع هیچ راه گریزی از آنها وجود ندارد. این جنبش پس از ویرانی برق آسای دولت و ارتشی که آمریکایی ها بیست سال ایجاد کرده بودند به قدرت رسید.
بنابراین، اکنون طالبان بیشترِ کشور، از جمله مرزهای افغانستان-آسیای مرکزی را تحت کنترل دارند. با طالبان تنها میتوان در مورد مسائل امنیتی، مبارزه با مواد مخدر و جستجوی راههای همکاری اقتصادی گفتگو کرد.
"طالبان" میراثی است که آمریکاییها برای ما و دیگر همسایگان افغان به جا گذاشتهاند و ما سعی داریم با آنها صحبت کنیم، نه اینکه فورا درگیر تیراندازی شویم. فعلا از تشدید و صدور تروریسم جلوگیری شده است.
ما بدین منظور به دیپلمات ها نیاز داریم: دیپلماتهای ما در کابل هستند. این به معنای به رسمیت شناختن فوری سیاسی نیست، اما هر گونه جایگزین برای گفتگوی سیاسی، وضعیت را بدتر خواهد کرد.
مارلیس اولو ادیل، رئیس انجمن عمومی بین المللی "کنگره ترک ها" (قرقیزستان)
پس از بحران اوکراین، جهان تغییر کرده است. به عبارت دقیق تر، جهان به تمدن غربی و شرقی تقسیم خواهد شد. از این گذشته، ما واقعا از نظر ذهنی بسیار متفاوت هستیم. دمکراسی غربی برای کشورهای شرقی غیرقابل قبول است و بر همین اساس، الگوی حکومت شرقی یا حتی خصلت شرقی برای مردم غربی غیرقابل درک نیست.
در حال حاضر روسیه به رهبر قطب شرق تبدیل شده است. جایی که شامل کل آسیا، از جمله چین، هند و حتی ژاپن میشود. البته افغانستان هم یکی از نمونههای آشکار یک قرن تلاش برای معرفی الگوی غربی در یک کشور شرقی است. اما همه ما می بینیم که این تلاشها چگونه پایان یافت. گرایش افغانستان به رهبر قطب شرق، روسیه، یک پدیده طبیعی است.
این نشانه بسیار خوبی برای آسیای مرکزی است. زیرا پس از فرار آمریکا، افغانستان به عنوان کشوری که هرج و مرج ابدی داشت، منطقه خطر واقعی برای کل منطقه ما بود. و اکنون، برقراری روابط دیپلماتیک با روسیه صلح را برای آسیای مرکزی به ارمغان میآورد. هر چه افغانستان از غرب دورتر شود، منطقه ما آرام تر است. به هر حال، این روسیه است که ضامن امنیت آسیای مرکزی است. در کشورهای ما این نگرانی وجود داشت که غرب به منظور «گشایش جبهه دوم» علیه روسیه، از مجاهدان گروههای مختلف مستقر در افغانستان استفاده کرده و عبور از مرزهای کشورهای آسیای مرکزی را سازماندهی کند. اما توافق فعلی بین روسیه و طالبان تمام این خطرات را بیاثر میسازد.
الکساندر کنیازف، استاد دانشگاه دولتی سنت پترزبورگ، دکترای علوم تاریخی (روسیه)
قطبی شدن جدید در جهان - جدی و طولانی است. همیشه آنچه برای اتحاد جماهیر شوروی تروریسم بوده، برای ایالات متحده یک جنبش آزادیبخش ملی بوده است و بالعکس.
از آنجا که کشورهای غربی ضد طالبان و ضد روسیه هستند، ما باید با طالبان همکاری کنیم.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»