حتی مرور کوتاهی بر مناطق و روندهای درگیری در کشورهای منطقه نشان میدهد که آنها منشاء داخلی دارند. با وجود این، در هر گفتگو در مورد امنیت و ثبات آسیای مرکزی، "بحث افغانستان" نیز مطرح میشود.
مطالعات شرق/
الکساندر کنیازف در مقالهاش برای روزنامه "نیزاویسمایا گزیتا" خاطرنشان میکند که دو رویداد اخیر - به قدرت رسیدن جنبش "طالبان" در کابل در ماه اوت سال 2021 و رویدادهای ژانویه سال جدید در قزاقستان، از جمله اولین ماموریت حفظ صلح سازمان پیمان امنیت جمعی در تاریخ - نقشه درگیری چند سطحی آسیای مرکزی را به طور جدی تغییر دادند. از اواخر ماه نوامبر رویدادهای مهمی نیز در منطقه خودمختار کوهستانی بدخشان تاجیکستان و همچنین جنگ مرزی قرقیزستان و تاجیکستان در دره فرغانه رخ داده است.
درگیری بین مردم منطقه بدخشان و دولت مرکزی دوشنبه سابقه طولانی دارد که احتمالا میتوان نقطه شروع آن را فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دانست. سطح فعالیت مدنی مردم در پامیر همیشه بالا بوده و هست و این شرایط نمیتواند برای دولت تاجیکستان که کل فضای سیاسی جمهوری را در انحصار خود درآورده است، مناسب باشد.
تقریبا تمام اقدامات امنیتی دولت تاجیکستان در سالهای اخیر در منطقه بدخشان که معمولا اقدامات ضد جنایی تلقی میشوند، تا حدی انگیزه سیاسی داشته و هدفشان، حذف مخالفان فعلی و بالقوه حکومت بوده است.
تمایل مردم و نخبگان محلی به خودمختاری واقعی، اما غیررسمی در تاجیکستان وضعیت منطقه بدخشان را بدتر کرده است.
اقتصاد این منطقه روند درگیری را که ماهیت سیاسی-اجتماعی دارد، تشدید میکند. آب و هوای نامناسب برای زندگی و شکل زمین کوهستانی، مشکلات ارتباطی و منابع محلی محدود – تمام این موارد باعث شد که این منطقه در دوران اتحاد جماهیر شوروی مورد توجه خاص باشد.
پس از فروپاشی شوروی، دولت مرکزی تاجیکستان توجهی به منطقه خودمختار کوهستانی بدخشان نداشت و این استان به فقیرترین منطقه جمهوری تاجیکستان تبدیل شد.
اقدامات قهرآمیز علیه فعالیتهای اجتماعی که اغلب با تلفات انسانی همراه است، به طور منظم در منطقه بدخشان صورت میگیرند و در شرایط رویاروییهای اطلاعاتی مدرن، تفسیرهای خاصی را ایجاد میکنند. به طور کلی از ماه نوامبر سال گذشته، مردم این منطقه در تنش دائمی به سر میبرند.
منابع خبری خاروغ نشان میدهند که در حال حاضر، نیروهای ویژه بلاروس در منطقه خودمختار کوهستانی بدخشان حضور دارند. آنها یادآوری میکنند که سرهنگ خزالبیک عطابیکاف تاجیک تبار، معاون فرمانده نیروهای داخلی وزارت امور داخلی جمهوری بلاروس است.
چنین پیامهایی که به طور گسترده در فضای اینترنتی پامیر پخش میشوند، نه تنها تنش عمومی را تشدید میکنند، بلکه هر روزه بر دامنه بی اعتمادی مردم از دولت مرکزی میافزاید.
مشارکت نیروهای سازمان پیمان امنیت جمعی در رویدادهای قزاقستان یک تجربه جدید بود: در حال حاضر، رهبران کشورهای عضو این سازمان میتوانند از این سابقه برای حل و فصل چالشهای سیاسی داخلی و خارجی خود استفاده کنند.
در این شرایط نزدیکی مرز افغانستان فرصتهای فراوانی را برای دولت تاجیکستان ایجاد میکند تا تفاسیر سودمندی به لحاظ تاکتیکی داشته باشد.
از سوی دیگر، انتشار اطلاعاتی مانند "حضور نیروهای ویژه بلاروس در استان بدخشان" باعث شکل گیری سوءظن و در نتیجه یک نگرش منفی نسبت به سازمان پیمان امنیت جمعی (البته نه نسبت به بلاروس، بلکه نسبت به روسیه) خواهد شد.
به طور کلی، تاجیکستان، علاوه بر افغانستان با قرقیزستان نیز هم مرز است که ممکن است تهدیدها و خطرات بیشتری را در بر داشته باشد. چندین دهه است که در این بخش از مرز درگیریها به صورت دورهای اتفاق میافتد و هر بار دشوارتر میشود.
استفاده از وسایل نقلیه زرهی، توپخانه و هواپیماهای نظامی برای نیروهای مسلح هر دو طرف که در چارچوب سازمان پیمان امنیت جمعی با هم متحد هستند، به یک هنجار تبدیل شده و در حال حاضر، هم بیشکک و هم دوشنبه به طور فعال استفاده از نوآوریهایی مانند پهپادها را در این جنگ فرا گرفتهاند.
ده ها سال است که طرفهای قرقیزی و تاجیکی در هر درگیری مرزی بر این سؤال متمرکز میشوند که «مقصر کیست» و «چه کسی اول درگیری را شروع کرده است». سؤال مناسبتر این است که "چه باید کرد". این سوال حتی توسط طرفین مورد توجه قرار نمیگیرد.
در جریان جنگ مرزی مشابه دیگر در سال 2020 هم دوشنبه و هم بیشکک میانجیگری پیشنهادی روسیه را رد کردند. در تمام درگیریهای بعدی هم، شعارهای طرفها نشاندهنده آمادگی روزافزون هر دو طرف برای حل و فصل وضعیت موجود با استفاده از زور است.
در همین راستا، ظرفیت سازمانهای مذهبی-افراطی زیرزمینی در هر دو طرف افزایش مییابد. تنها تفاوت این است که در تاجیکستان، فعالیت حزب تندروی حزب التحریر و برخی از فرقههای سلفی غالب است و در قرقیزستان رادیکالها توسط جنبش نه چندان معروف "جماعت تبلیغی" که در تمام کشورهای منطقه و روسیه ممنوع است، اما به طور قانونی در قرقیزستان فعالیت میکند، رهبری میشوند.
یکی از شاخههای این جنبش - "یاکین اینکار" - در قزاقستان به عنوان بخش تروریستی حوادث ژانویه ثبت شد.
رویدادهای قزاقستان قطعا از بسیاری جهات در تمام کشورهای منطقه پیش بینی میشود و فقط به مشکلات قزاقستان محدود نمیشوند. دولت قزاقستان هنوز اعلامیههای خود را مبنی بر مشارکت بینالمللی در شورشها که به عنوان تلاش برای کودتای دولتی و یک اقدام تروریستی بینالمللی شناخته میشود، اثبات نکرده است. اما به راحتی میتوان عنصر مشارکت شهروندان هر یک از کشورهای آسیای مرکزی را در این رویدادها فرض کرد.
سازمانهای مخفی زیرزمینی افراطی مذهبی ماهیت فرامرزی دارند و در شرایط متشنح، فرصتهای آنها برای تعاملِ بینِ کشوری، بسیار زیاد است. احتمالا تصادفی نیست که در جریان عملیات ضد تروریستی در آلماتی، بسیاری از گروههای تروریستی مسلح سعی داشتند خاک قزاقستان را به مقصد قرقیزستان ترک کنند.
ضعف ساختارهای دولتی همراه با لیبرالترین سیاست در منطقه در حوزه مذهبی غیررسمی، جمهوری قرقیزستان را به بستر مناسبی برای این نوع بازیگران فراملی تبدیل میکند.
در ازبکستان، هم رویدادهای سال گذشته در افغانستان (تسخیر کابل توسط جنبش طالبان) و هم رویدادهای قزاقستان در ماه ژانویه باعث موج عظیمی از فعالیتهای همبستگی سازمانهای زیرزمینی رادیکال شده است.
ممکن است تعداد جوانان رادیکال در میان مردم چندان بحرانی نباشد. اما، افزایش شدید تعداد آنها که اخیرا در شبکه های اجتماعی ثبت شده است، نمی تواند نگران کننده نباشد.
نزدیکی تدریجی بین مواضع ملی گرایان قومی و رادیکالهای مذهبی یک روند منفی نگران کننده است. به گفته برخی از کارشناسان محلی، ساختارهای دولتی هنوز نتوانستهاند ابزارهای مؤثری برای مقابله با تهاجم ایدئولوژی اسلام گرا بیابند.
در پاسخ به سوال مربوط به امکانات رادیکالها در ازبکستان برای تکرار آخرین تجربه قزاقستان، به راحتی میتوان پاسخ مثبت داد. ظرفیت افراطی مذهبی در ازبکستان شاید بالاترین ظرفیت در منطقه البته به شکل نهفته باشد.
جدیدترین سیاست ترکمنها نیز خاص است. لازم به ذکر است که مانند تاجیکستان، یکی از فرآیندهای بسیار مستعد درگیری در ترکمنستان، آماده سازی برای انتقال قدرت - از پدران به پسران - است. تجربه تازه انتقال قدرت قزاقستان احتمالا باید در عشق آباد نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
حتی مرور کوتاهی بر مناطق و روندهای درگیری در کشورهای منطقه نشان میدهد که آنها منشاء داخلی دارند. با وجود این، در هر گفتگو در مورد امنیت و ثبات آسیای مرکزی، "بحث افغانستان" نیز مطرح میشود.
وضعیت افغانستان پس از به قدرت رسیدن طالبان بسیار نامشخص و بلاتکلیف شده است. فهرست بزرگی از شوراها و جبهه های «ضد طالبان»، در صورت حمایت جدیِ مادی و سیاسی از سوی بازیگران خارجی می تواند به عامل مهمی برای بیثبات سازی و تشدید مولفه نظامیِ درگیری در افغانستان تبدیل شود.
این امر احتمالا در بهار خود را نشان خواهد داد. درگیری افغانستان با مرحله جدیدی از تشدید مواجه خواهد شد که برای حوزه امنیت کشورهای آسیای مرکزی مناسب نخواهد بود.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»