سناریوهای آمریکا برای آسیای مرکزی پس از خروج از افغانستان
ایالات متحده به دنبال راههایی برای بازگشت به منطقه خواهد بود. بنابراین، برای ایالات متحده، آسیای مرکزی از نظر ژئواستراتژیک، از اهمیت اساسی برخوردار است. طرحهای آمریکا، از قبیل «بازی بزرگ»، «آسیای مرکزی بزرگ»، «هارتلند» و غیره نیز به همین دلیل هستند.
از دست دادن حضور در منطقهای که با رقبای اصلی ژئوپلیتیکی، در درجه اول روسیه و چین هم مرز است، یک شکست بسیار جدی برای سیاست خارجی آمریکا خواهد بود.
مطالعات شرق/
خروج کامل نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان و روی کار آمدن جنبش طالبان را میتوان تأثیرگذارترین رویداد سال گذشته برای آسیای مرکزی و جنوبی، خاورمیانه و کل اوراسیای بزرگ دانست. پایان کمپین نظامی آمریکایی در افغانستان در چارچوب رویارویی ژئوپلیتیکی بین آمریکاییها و متحدان آنها - از یک سو و روسیه، چین، ایران و برخی از کشورهای وابسته به آنها از سوی دیگر از اهمیت خاصی برخوردار است. در حال حاضر اما، پیامدهای «خروج» ایالات متحده از منطقه مهمتر شده است. ساده لوحانه است که باور کنیم طرف آمریکایی با از دست دادن نفوذ خود در منطقه کنار آمده است. آمریکا در آسیای مرکزی چگونه عمل خواهد کرد و چه چیزی در انتظار کشورهای منطقه است؟ نتایج تحلیل این وضعیت که توسط مرکز مطالعات اوراسیایی دانشگاه ایالتی سنت پترزبورگ با مشارکت Ia-centr.ru انجام شده است در ادامه می آید :
کارشناسان در چارچوب یک نشست تخصصی با موضوع تحلیل وضعیت که توسط مرکز مطالعات اوراسیایی دانشگاه دولتی سنت پترزبورگ با مشارکت مرکز تحلیل-اطلاعات دانشگاه دولتی مسکو در 22 دسامبر سال 2021 انجام شد، سناریوهای احتمالی ایالات متحده را برای آسیای مرکزی پس از خروج آمریکا از افغانستان مورد بحث و گفتگو قرار دادهاند.
این نشست تخصصی با حضور الکساندر کولسنیکوف، مدیر مرکز و پروفسور دانشگاه دولتی سنت پترزبورگ؛ استانیسلاو پریتچین، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات پساشوروی موسسه اقتصاد جهانی و روابط بین الملل آکادمی علوم روسیه؛ یوری تاوروفسکی، رئیس شورای کارشناسی کمیته روسی-چینی دوستی، صلح و همکاری؛ عزیز آریانفر، مدیر مرکز تحقیقات افغانستان (آلمان)؛ بختیار ارگاشف، مدیر مرکز ابتکارات تحقیقاتی "مانو" (ازبکستان)؛ رستم بورناشف، استاد دانشگاه قزاقی-آلمانی (قزاقستان) و الکساندرا پرمینووا، سردبیر مرکز اطلاعات- تحلیل دانشگاه دولتی مسکو برگزار شد. آندری گروزین، رئیس بخش آسیای مرکزی و قزاقستان مؤسسه کشورهای مستقل مشترک المنافع و الکساندر کنیازف، استاد دانشگاه ایالتی سنت پترزبورگ نظر خود را در مورد موضوعات مورد بحث به صورت غیابی مطرح کردند.
الکساندر کولسنیکوف در افتتاحیه نشست تاکید کرد که بررسی اتفاقات روی داده و پیشبینی رویدادهای آینده تنها برای کشورهای همسایه افغانستان، اشتباه است. چرا که حتی کشورهای به ظاهر دور از آسیای مرکزی مانند کره جنوبی یا ژاپن، ترکیه یا کشورهای خاورمیانه نیز در جریان اتفاقات منطقه هستند... این کارشناس با اشاره به تز ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه درباره اوراسیای بزرگ، توجه حاضران را به لزوم توجه به تأثیرگذاری وضعیت افغانستان و تأثیر خارجی بر افغانستان در بستر وسیع فضای اوراسیا جلب کرد.
اکثر شرکت کنندگان این نشست با نظر استانیسلاو پریتچین در مورد اینکه در شرایط جدید یک قالب جدید تهدید نیز بوجود میآید، موافق بودند. به گفته پریتچین، ایالات متحده به دنبال راههایی برای بازگشت به منطقه خواهد بود. بنابراین، برای ایالات متحده، آسیای مرکزی از نظر ژئواستراتژیک، از اهمیت اساسی برخوردار است. طرحهای آمریکا، از قبیل «بازی بزرگ»، «آسیای مرکزی بزرگ»، «هارتلند» و غیره نیز به همین دلیل هستند.
از دست دادن حضور در منطقهای که با رقبای اصلی ژئوپلیتیکی، در درجه اول روسیه و چین هم مرز است، یک شکست بسیار جدی برای سیاست خارجی آمریکا خواهد بود.
رستم بورناشف معتقد است که در حال حاضر، (حداقل در دوره ریاست جمهوری فعلی) آمریکاییها مسئولیت وضعیت افغانستان را به کشورهای همسایه یعنی ایران و پاکستان خواهند سپرد. علاوه بر این، کشورهای آسیای مرکزی نیز مسئول این وضعیت خواهند بود.
الکساندر کنیازف نیز با رستم بورناشف در مورد عدم وجود سناریوی برنامه ریزی شده و گام به گام موافق است. به گفته این کارشناس، چند گزینهای بودن، جزء ویژگیهای سیاست خارجی آمریکا است. به گفته الکساندر کنیازف، هرگونه سناریوی رفتاری ایالات متحده، پیامد مجموعه خاصی از روندهای موجود است.
مهم است که تغییر ناپذیری اهداف سیاست خارجی آمریکا، از جمله برای منطقه آسیای مرکزی در نظر گرفته شود. این اهداف عبارتند از: 1. تمایل ایالات متحده برای حفظ سلطه خود در سیاست جهانی. 2. تداوم انحصار آمریکا در مدیریت فرآیندهای فرامرزی بزرگ. استراتژی آمریکا در آسیای مرکزی شامل مقابله با فعالیت جمهوری خلق چین و همچین مقابله با تداوم نفوذ روسیه در منطقه و تضمین انزوای منطقهای ایران میشود.
عزیز آریانفر نیز در این باره اظهار داشت: استراتژیهای آمریکا تغییر نمیکنند، بلکه فقط تاکتیکها تغییر میکنند. اکنون آمریکاییها سعی دارند به منظور ایجاد یا حفظ کانون تنش در مرکز اوراسیا و فضای سازمان همکاری شانگهای، اوضاع افغانستان را از راه دور کنترل کنند. ماهیت این پروژه - صادرات بی ثباتی از افغانستان است که امکانات زیادی برای آن وجود دارد: از جمله قاچاق مواد مخدر، افزایش افراط گرایی مذهبی، تروریسم و غیره.
محورهای "جنگ سرد جدید"
عزیز آریانفر تزهای زبیگنیو برژینسکی را در کتاب "صفحه بزرگ شطرنج" معروف وی یادآور میشود - فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به غرب اجازه داد خلاء ایجاد شده را در اینجا اشغال کرده و از ظهور نیروهای دیگر در این فضا جلوگیری کند.
آریانفر معتقد است که در چهارچوب فعالیتهای بلندمدت ایالات متحده در آسیا از طریق محور واشنگتن-لندن-تل آویو-دوحه-اسلام آباد در 20 سال گذشته، تمایل محسوسی برای الحاق کابل و پایتختهای آسیای مرکزی به این محور وجود دارد.
کشورهای آسیای مرکزی منعکس کننده مفهوم شناخته شده "آسیای مرکزی بزرگ" پروفسور فردریک استار هستند. این «بازی بزرگ» فقط شکل خود را تغییر میدهد، اما به هیچ وجه محتوایش تغییر نمیکند.
یوری تاوروفسکی هم در مورد استفاده از اروپا و کشورهای دیگر منطقه در جنگ سرد علیه روسیه و چین در دوران بایدن صحبت کرد. ترامپ زمانی قصد داشت «به تنهایی» با مسکو و پکن مقابله کند. او پیمان شراکت ترانس پاسیفیک را لغو نمود و در مورد بی فایده بودن ناتو صحبت کرد. اکنون بلوک ناتو در غرب و شرق - ساختار گفتگوی چهارجانبه امنیتی و تمایل به کشاندن هند به پیوند نظامی-سیاسی ضد چینی - فعالتر شده است. ایجاد AUKUS - اتحاد دفاعی سه جانبه ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا - نیز گواه این امر است.
آمریکا با خروج از افغانستان، توانایی انجام فعالیتهای اطلاعاتی فنی را در قلمروی کشورهای همسایه آسیای مرکزی، ایران و پاکستان از دست داد. به گفته بختیار ارگاشف، بر همین اساس، ایالات متحده ممکن است به فعالیت نظامی- دیپلماتیک فعال برای توسعه تأسیسات جدید در قلمروی یکی از کشورهای آسیای مرکزی و همچنین پاکستان ادامه دهد. این امر به آمریکاییها اجازه میدهد فعالیتهای شناسایی قانونی را در افغانستان و مناطق مجاور انجام دهند.
با این حال، به گفته استانیسلاو پریتچین، بازتابهای منطقهای جدید ایالات متحده لزوما در سطح نظامی نخواهند بود. به عنوان مثال، کره جنوبی، یک ابزار نسبتا جدی برای توقف همگرایی اوراسیا است. این امر را میتوان در مثال مغولستان مشاهده کرد. مغولستان به سرعت دو قرارداد را در زمینه مناطق آزاد تجاری با کره جنوبی و ژاپن امضا کرد که این امر امضای همان توافقنامه را با اتحادیه اقتصادی اوراسیا پیچیده ساخت.
اخیرا همین وضعیت به ازبکستان نیز تعمیم داده شده است. این کشور از یک سو با اتحادیه اقتصادی اوراسیا همکاری میکند و از سوی دیگر در حال کار بر روی یک توافق مشابه در مورد منطقه آزاد تجاری با کره جنوبی است.
حاشیه یا مرکز "بازی بزرگ"
رستم بورناشف در مورد جایگاه آسیای مرکزی در سیاست جهانی دیدگاه ویژهای داشت. از دیدگاه وی عوامل ثبات و پایداری با موقعیت کشورها در فضای سیاست جهانی تعیین میشوند. کشورهای آسیای مرکزی چندان برای کسی جالب نیستند، بنابراین نباید انتظار نفوذ جدی خارجی را در آنها داشت. تمام چالشها و مخاطرات در منطقه، داخلی هستند، بنابراین تا حدودی کنترل شده بوده و کشورهای آسیای مرکزی قادر به مقابله با آنها هستند. عدم وجود تأثیر خارجی جدی امکان ثبات وضعیت را فراهم میآورد.
آندری گروزین معتقد است که منطقه آسیای مرکزی (قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ترکمنستان) با قرار داشتن در جنوب فضای پساشوروی، یکی از مهمترین عناصر ثبات و امنیت قارهای است. در پسزمینه پاندمی جهانی کروناویروس، تهدیدهای امنیتی علیه کشورهای آسیای مرکزی در تابستان سال 2021، به طور موقت در حاشیه قرار گرفتند.
بین سرویسهای ویژه و سایر ساختارهایی که از امنیت دولتی کشورهای آسیای مرکزی و روسیه حفاظت میکنند، تعامل وجود دارد، اما این تعامل نیاز به مدرن سازی دارد. به عقیده آندری گروزین، وضعیت نظامی-سیاسی در افغانستان به شدت رو به وخامت است. در عین حال، چشم اندازهای دولت ایالات متحده برای طراحی هر گونه استراتژی مثبت در مورد مشکل افغانستان پس از قدرت گرفتن طالبان مشکوک به نظر میرسد.
تهدیدها و ابزارها
به گفته الکساندر کنیازف، ممکن است ملی گرایان و جداییطلبان مختلف علیه اقلیتهای موجود در کشورهای آسیای مرکزی تحریک شوند. به عنوان مثال، میتوان به بی ثباتی اخیر در منطقه خودمختار گورنو-بدخشان تاجیکستان اشاره کرد. این رویدادها به هیچ وجه به طور مستقیم با وضعیت افغانستان همسایه مرتبط نیستند، اما با توجه به احساسات جدایی طلبانه موجود در محافل نخبگان جامعه اسماعیلی در بدخشان افغانستان، درگیری بین جامعه اسماعیلی ولایت گورنو بدخشان تاجیکستان و دولت تاجیکستان میتواند پیامدهای بلند مدت منفی بدنبال داشته باشد. چنین احساساتی هنوز در میان مردم گورنو بدخشان ثبت نشده است، اما در صورت عدم واکنش مناسب دولت، نمی توان ظهور و تشدید آنها را غیرممکن دانست.
ابزارهای سیاست منطقهای آمریکا عبارتند از:
- حفظ و نگهداری مناطق درگیری موجود، فعال سازی مناطق درگیری جدید.
- تشویق سیاسی-ایدئولوژیک پروژههای توسعهای غیرواقعبینانه (زیرساختی) برای کشورهای جنوب آسیا.
- کمک به مشارکت بیشتر کشورهای آسیای مرکزی در وضعیت افغانستان.
- نفوذ در وضعیت داخلی کشورها به منظور تضعیف رژیمهای سیاسی موجود.
- حفظ بی ثباتی در افغانستان با استفاده از منابع مختلف نیابتی، از جمله تمام نیروهای ضد طالبان که عمدتا در ترکیه یا امارات متحده عربی، ایالات متحده آمریکا و یا کشورهای اروپایی هستند.
بختیار ارگاشف بارزترین تهدیدها و خطرهای ناشی از استراتژی منطقهای آمریکا را برای کشورهای همسایه افغانستان نام میبرد:
- وخامت روابط با دولت طالبان برای کشورهایی که در زمینه استقرار تأسیسات نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده در قلمروی خود با آمریکا همکاری خواهند کرد.
- تغییر جهت تلاشهای سازمانهای تروریستی بین المللی فعال در افغانستان (داعش - ولایت خراسان، انصارالله، کتیبه توحید والجهاد، القاعده و غیره) توسط طالبان به سمت این کشورها (کشورهایی که در زمینه استقرار تأسیسات نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده در قلمروی خود با آمریکا همکاری کنند)؛
با این حال، به دلیل نقش سازندهای که روسیه و چین در منطقه ایفا میکنند، محتمل ترین سناریو برای یک کارشناس، استقرار چنین تاسیساتی در پاکستان و نه کشورهای آسیای مرکزی است.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»