افزایش مشارکت چین در امور آسیای مرکزی، ابعاد جدیدی به درک امنیت در منطقه اضافه کرده است. امنیت سرمایه گذاریها، جلوگیری از تروریسم و انتقال افراط گرایی به استانهای ناآرام چین - اهداف اصلی دیپلماسی چین در آسیای مرکزی هستند. چین از مدتها قبل (حدود دو دهه پیش) شروع به ایفای نقش فعالتر در امنیت منطقهای کرده است. چین این کار را هم با همکاری روسیه و هم به صورت کاملا دوجانبه انجام داده است و بعد از آن بود که فعالیتهای چین در چارچوب سازمان همکاری شانگهای و همچنین فعالیتهای دوجانبهاش با کشورهای منطقه آغاز شد.
مطالعات شرق/
در این مطلب، "روسلان ایزیماف" تغییرات احتمالی ساختار امنیتی در آسیای مرکزی را در راستای توسعه منافع چین در منطقه را با "واسیلی کاشین"، کارشناس روسی مورد بحث و گفتگو قرار داده است.
امنیت سرمایهگذاریها، جلوگیری از تروریسم و انتقال افراطگرایی از «مناطق آشفته» - اهداف اصلی دیپلماسی منطقهای چین هستند. آیا حضور چین امنیت منطقه را تقویت میکند یا برعکس زمینههای بالقوه رقابت را با مسکو ایجاد میکند؟ روسیه چه دیدی نسبت به این رویدادها دارد؟
اخیرا، ساختار امنیتی در آسیای مرکزی در اطراف روسیه و سازمان پیمان امنیت جمعی شکل گرفته است. اما امنیت منطقهای ایجاد شده توسط روسیه دارای اشکالاتی بود. جنگ در افغانستان تغییرات خاصی در درک خطرات امنیتی منطقه ایجاد کرد. ازبکستان که در سال 2012، عضویت خود را در سازمان پیمان امنیت جمعی لغو کرد، دلیل این کار خود را عدم موافقت مقامهای دولتی تاشکند با برنامههای استراتژیک این سازمان پیرامون افغانستان اعلام کرد.
اما در واقع، کشورهای آسیای مرکزی به طور مستقیم و غیرمستقیم در عملیات نظامی ناتو در افغانستان مشارکت داشتند که همواره با اهداف و مقاصد سازمان پیمان امنیت جمعی ناسازگار بوده است. در نتیجه، تعداد اعضای این سازمان از 9 عضو به شش عضو کاهش یافت. در حال حاضر، آذربایجان، گرجستان و ازبکستان عضو این سازمان نیستند. نبود ازبکستان و نزدیکی افغانستان، به نقطه ضعفهای کلیدی سازمان پیمان امنیت جمعی تبدیل شده است. علاوه بر این، سازمان پیمان امنیت جمعی به طور آشکار از مشارکت در مناقشهها و درگیریهای درون منطقه ای خودداری میکند، هرچند مسکو عملا همواره نقش میانجی را ایفا کرده است.
سازمان همکاری شانگهای که در سال 2001 ایجاد شد و در آن مسکو و چین به طور مشترک بر تروریسم نظارت دارند، برای رفع برخی از این کاستیها در نظر گرفته شده است. البته افزایش مشارکت چین در امور آسیای مرکزی، ابعاد جدیدی به درک امنیت در منطقه اضافه کرده است. امنیت سرمایه گذاریها، جلوگیری از تروریسم و انتقال افراط گرایی به استانهای ناآرام چین - اهداف اصلی دیپلماسی چین در آسیای مرکزی هستند.
ابتدا در سال 2019 شایعههایی مبنی بر ظهور پایگاه چینی در منطقه مرغاب تاجیکستان در نزدیکی مرز افغانستان منتشر شد و اخیرا نیز در ماه اکتبر 2021 پس از خروج عجولانه نیروهای آمریکایی، پارلمان تاجیکستان تفاهمنامه مربوط به ساخت تاسیسات جدید را بین وزارت امور داخلی تاجیکستان و وزارت امنیت عمومی چین تصویب کرد. به گفته مقامهای دولتی تاجیکستان، این پایگاه در روستای واخان در منطقه خودمختار دورافتاده گورنو-بدخشان این کشور قرار خواهد گرفت و به یک واحد ویژه واکنش سریع تعلق خواهد داشت. این پایگاه در واقع یک پست پلیس است.
این امر چه تغییری در معماری کلی امنیتی آسیای مرکزی ایجاد میکند؟ آیا دخالت چین امنیت منطقه را تقویت میکند یا برعکس، زمینه های بالقوه رقابت را با مسکو ایجاد میکند؟ دیدگاه روسیه چیست؟
متن مصاحبه:
روسلان ایزیماف: چین ممکن است چه اهدافی را در حوزه امنیت آسیای مرکزی دنبال کند؟ آیا هدف آن، تنها مقابله با افراط گرایی اسلامی است یا کمک به تامین امنیت داخلی رژیمهای آسیای مرکزی؟ آیا چین میتواند در کوتاه مدت و میان مدت، در درگیریهای منطقهای مداخله و یا نقش میانجی را ایفا کند؟
واسیلی کاشین: من فکر میکنم که در آینده قابل پیش بینی، منافع اصلی چین اولا با تامین ثبات در منطقه و ثانیا با محدود کردن نفوذ رقبای جهانی - مخالفان چین، بویژه ایالات متحده در منطقه در ارتباط خواهد بود. یعنی منطقه باید باثبات باشد و نباید از خاک آن برای ایجاد تهدید علیه چین استفاده شود. یکی دیگر از جنبههای افزایش روزافزون اهمیت منطقه، امکان عبور از مسیرهای حمل و نقل آن است که وابستگی چین را به مسیرهای دریایی که از دریای جنوبی چین، تنگه مالاکا و اقیانوس هند میگذرند کاهش میدهد. علاوه بر این، آسیای مرکزی با کاهش وابستگی چین به خاورمیانه، نقش خاصی در تنوع بخشیدن به منابع واردات انرژی چین ایفا میکند. بر همین اساس، تامین رژیمهای سیاسی باثبات و دوستانه در منطقه و فقدان رویداد حوادث ناگوار در اینجا برای چین مهم است.
چین به محدود کردن همکاری کشورهای منطقه با ایالات متحده علاقهمند خواهد بود، اما به احتمال زیاد در این مرحله برنامههای گستردهای نخواهد داشت.
علاوه بر این، چین به خوبی میداند که احساسات ضد چینی مرتبط با رویدادهای سین کیانگ در آسیای مرکزی افزایش یافته است. بنابراین، حالا که امکان جاهطلبیهای آنها در آسیای مرکزی برای آینده قابل پیشبینی نسبتا محدود خواهد بود، به احتمال زیاد در مبارزات سیاسی داخلی کشورهای منطقه دخالت نخواهند کرد، چرا که میدانند این امر با احتمال بالایی نتیجه عکس خواهد داشت و نگرانی و مخالفت روسیه را برخواهد انگیخت. این موضوع همچنین باعث وحشت و افزایش احساسات ضد چینی در جوامع محلی و نخبگان سیاسی خواهد شد. چینیها سعی خواهند کرد بدون ریسک زیاد فرصتهایی را برای نفوذ به دست آورند، اما به نظر من، نمیتوان در آینده قابل پیش بینی مداخله کامل را در مبارزات داخلی انتظار داشت.
روسلان ایزیماف: ارزیابیهای متفاوتی از چگونگی گسترش چین در حوزه امنیت آسیای مرکزی وجود دارد. به اعتقاد برخی از کارشناسان، چین به دنبال گسترش روزافزون حوزههای نفوذ، سیاست توسعه طلبانهای را در منطقه دنبال میکند که ممکن است در نهایت به وابستگی کامل کشورهای آسیای مرکزی به چین منجر شود. دیگر کارشناسان معتقداند که چین در آسیای مرکزی تنها به اقتصاد علاقه دارد، در حالی که روسیه مسئول مسائل امنیتی در منطقه است و نوعی تقسیم کار بین مسکو و پکن وجود دارد. نظر شما چیست؟ آیا این گفته درست است؟ یا با وجود این، هم چین و هم روسیه در حوزه امنیت و اقتصاد به یک شکل عمل میکنند و در عین حال مواظب اند منافعشان در تضاد آشکار با یکدیگر قرار نگیرد.
واسیلی کاشین: هیچ یک از دو دیدگاه، یعنی دیدگاه مربوط به توسطه طلبی بی رویه چین و دیدگاه مربوط به تمرکز چین بر اقتصاد و تمرکز روسیه بر امنیت، با واقعیت تطابق ندارند. چین از مدتها قبل (حدود دو دهه پیش) شروع به ایفای نقش فعالتر در امنیت منطقهای کرده است. چین این کار را هم با همکاری روسیه و هم به صورت کاملا دوجانبه انجام داده است و بعد از آن بود که فعالیتهای چین در چارچوب سازمان همکاری شانگهای و همچنین فعالیتهای دوجانبهاش با کشورهای منطقه آغاز شد. چین در دهه 2000 شروع به ارائه کمکهای نظامی به تعداد محدودی از کشورهای آسیای مرکزی کرد. این کمکها در ابتدا شامل تجهیزات و وسایل نقلیه بود. بعدها همکاریهای نظامی-فنی نیز آغاز شد. در طول دهه 2010، چین شریک نسبتا مهمی برای کشورهای منطقه در زمینه همکاریهای نظامی-فنی بود.
ترکمنستان بزرگترین خریدار تسلیحات چینی است. ازبکستان هم سامانههای دفاع هوایی و پهپادهای چینی را خریداری کرده است. قزاقستان نیز هواپیماهای بدون سرنشین و هواپیماهای ترابری نظامی ساخت چین را خریداری کرده است. همکاری کاملا فعالی بین آنها وجود دارد. در کنار رزمایشهای مداوم در چارچوب سازمان همکاری شانگهای، اقدامات دوجانبه نیز در حال انجام است. برخی از افسران آسیای مرکزی هم در چین آموزش دیدهاند.
این همکاری همچنان ادامه داشته و در حال افزایش است، اما در عین حال حتی یک لحظه به سطح قابل مقایسه با روسیه در منطقه نرسیده است.
یعنی اگر حتی پیشرفتهترین شکلهای این همکاری مانند تحویل محمولههای تسلیحاتی بزرگ به تمام کشورها را در نظر بگیریم، به جز ترکمنستان که یک مورد کاملا مجزاست، تدارکات تسلیحاتی روسیه چندین برابر بیشتر از چینیها است. میزان همکاری در حوزه آموزش پرسنل نظامی نیز غیرقابل مقایسه است. در سال 2016، چین توافقنامه مهمی در ارومچی با تاجیکستان، افغانستان و پاکستان امضا کرد. این تفاهم نامه چهارجانبه توسط روسای ستادهای کل برای همکاری در زمینه مبارزه با تروریسم به امضا رسید.
این توافق به چین این فرصت را داد هرازگاهی وارد خاک این کشورها شود و به گشت زنی بپردازد. از آن زمان تاکنون گشت زنی دورهای توسط واحدهای نظامی پلیس مسلح خلق چین در کریدور واخان افغانستان صورت گرفته و ایستهای بازرسی چینی در منطقه مرزی تاجیکستان مستقر شدهاند. البته این را نمیتوان با میزان حضور نظامی روسیه در تاجیکستان مقایسه کرد، اما این امر نشان میدهد که چینیها به منظور جلوگیری از ورود شبه نظامیان از افغانستان به منطقه خودمختار سین کیانگ اویغور هم مرز با تاجیکستان به حوزه امنیت علاقهمند شدهاند.
این یک نگرانی قدیمی برای چین است. به طور کلی، آنها از اینکه دولت ضعیف تاجیکستان قادر به انجام مسئولیتهای امنیتی خود نباشد، واهمه دارند. اکنون نیز شاهد اشکال جدیدی از همکاری، یعنی تامین مالی ساخت تاسیسات برای نیروهای مسلح و نیروهای امنیتی تاجیکستان، توسط چین هستیم.
روسلان ایزیموف: در حال حاضر در رسانههای مختلف و مجامع کارشناسی درباره تأسیسات نظامی چین در تاجیکستان بسیار صحبت میشود. اما میدانیم که اولین نشانههای پایگاه نظامی یا تأسیسات نظامی در مرز تاجیکستان و افغانستان توسط چین در سال 2016 ظاهر گردیده بود. اهداف این کار برای اکثر ناظران و جامعه کارشناسی قابل درک است. در حال حاضر، برنامههای ساخت تاسیسات نظامی جدید چه معنایی دارد؟ اینکه اخیرا اطلاعاتی در مورد موافقت مقامهای تاجیکستان با ساخت پایگاه نظامی توسط طرف چینی منتشر شده است و در حال حاضر، میبینیم که چگونه چین در حال ساخت پایگاههای نظامی و سایر تأسیسات نظامی در تاجیکستان است. آیا امکان افتتاح همین تاسیسات نظامی در سایر کشورهای آسیای مرکزی در آینده وجود دارد؟ مثلا در قرقیزستان یا قزاقستان؟ آیا تأسیسات نظامی از قبل ساخته شده یا برنامه ریزی شده در قلمروی تاجیکستان در آینده تحت کنترل چین خواهند بود؟
واسیلی کاشین: کاری که چینیها در تاجیکستان انجام میدهند و حضور دورهای آنها در آنجا و همچنین تأمین مالی تأسیسات نظامی، هدف تامین امنیت در مرز منطقه خودمختار سینکیانگ را دنبال میکند. چینیها در گذشته هم چنین کارهایی را انجام میدادند. آنها سعی داشتند قبل از سقوط دولت قبلی افغانستان، چنین اقداماتی را در افغانستان نیز انجام دهند.
زمانی گفته میشد که چینیها بودجه ساخت پایگاه نظامی و تجهیز نیروها را در ولایت بدخشان افغانستان دقیقا به همین شکل تأمین میکنند تا این نیروها مناطق مشکلآفرین از دید چینیها را پوشش دهند. اما به دلیل فروپاشی تدریجی دولت افغانستان هیچ نتیجهای حاصل نشد. اکنون آنها سعی دارند همین کار را در خاک تاجیکستان انجام دهند. توجه به این نکته مهم است که به جز آنها، هیچ کس این کار را انجام نمیدهد. بسیار بعید است که روسیه براساس تمایل خود متعهد به محافظت از مرزهای چین باشد. این نقشی است که هیچ کس به جز چینیها نمیتوانند ایفا کند.
اما آیا آنها در سایر کشورهای منطقه پایگاه ایجاد خواهند کرد؟ باید توجه داشته باشیم که در واقع، هرازگاهی شایعههایی در این مورد منتشر میشوند. میتوان به یاد آورد که در سالهای 2006-2007، یکی از مقامهای چینی اظهاراتی مبنی بر ایجاد پایگاه در شهر اوش قرقیزستان بیان کرد. این موضوع برای مدتی مطرح بود و سپس ناپدید شد.
در شرایط فعلی چنین اقداماتی برای خود چینیها با خطرات نسبتا قابل توجهی همراه است. جوامع کشورهای آسیای مرکزی احساسات ضد چینی کاملا جدی دارند. بنابراین، چینیها اقداماتی را که فراتر از حد لازم برای حفاظت از مرز هستند انجام نخواهند داد و به احتمال زیاد از آن اجتناب خواهند کرد. شاید در درازمدت که تمام محرکهای کنونی مرتبط با سینکیانگ فراموش شوند، تحت شرایط خاص، دوباره به این موضوع علاقه نشان دهند. به احتمال زیاد، روسیه نگرش نسبتا منفی نسبت به این موضوع خواهد داشت و این ابتکار احتمالا مقاومت کاملا جدی روسیه را برخواهد انگیخت.
روسلان ایزیماف: به نظر شما چین چه منافعی در تاجیکستان و افغانستان دارد؟ پکن چه نگرشی نسبت به مخالفت دوشنبه با طالبان دارد؟ آیا میتوان گفت که پکن تا حدی به دوشنبه اعتماد دارد، زیرا رحمان دیدگاه تهاجمی نسبت به اپوزیسیون اسلامی دارد و این امر دو رژیم را به هم نزدیکتر میکند؟
واسیلی کاشین: من فکر میکنم که چینیها اغلب در چنین مواردی تمام تخم مرغها را در یک سبد قرار نمیدهند. از یک سو، همکاری آنها با مقامهای جدید افغانستان در حال توسعه است. آنها به تفاهم خاصی با یکدیگر رسیدهاند. چینیها از مقامهای دولتی افغانستان تعهداتی در مورد تامین امنیت چین دریافت کردهند. از سوی دیگر، آنها به خوبی میدانند که وضعیت افغانستان غیرقابل پیشبینی است و هیچکس نمیتواند مطمئن باشد که درگیری داخلی در واقع پایان یافته است.
هیچ کس نمیتواند مطمئن باشد که مقامهای افغانستان واقعا قادر به انجام تعهدات خود به چینیها هستند. بنابراین، براساس برخی از سناریوهای توسعه، مشارکت و تعامل با تاجیکستان در حوزه امنیت میتواند نقش بسیار مهمی ایفا کند. بدین ترتیب، آنها از یک سو به تلاشهای دیپلماتیک خود برای تعامل با طالبان ادامه میدهند، اما از سوی دیگر، میبینیم که تعامل آنها با رحمان که از طالبان انتقاد میکند نیز به شدت فعال شده است. روسیه هم دقیقا همین کار را انجام میدهد.
روسلان ایزیماف: همین کار؟
واسیلی کاشین: بله برنامه ریزی در چند سطح در حال انجام است. از یک سو، هر دو طرف سعی دارند گفتوگو را با طالبان توسعه دهند. از سوی دیگر، آنها در حال تقویت همکاریهای امنیتی با شرکای خود در سازمان همکاری شانگهای، از جمله تاجیکستان هستند. و از سوی دیگر، در صورتی که همه چیز کاملا خراب شود، ما شاهد تشدید رزمایشها و افزایش حضور نظامی آنها خواهیم بود. یعنی آنها تمام اقدامات را انجام میدهند.
روسلان ایزیماف: آیا روسیه به طور جداگانه یا با کشورهای آسیای مرکزی مکانیسمی برای مخالفت با برنامههای چین پیرامون گسترش حوزه نفوذ خود در حوزه امنیت منطقه دارد؟ آیا خطوط قرمزی وجود دارد که چین فراتر از آنها نرود؟
واسیلی کاشین: اگر کشورهای آسیای مرکزی نخواهند اجازه ورود به چین بدهند، چین نمیتواند وارد آنجا شود. اما آنچه اکنون در واقعیت شاهد آن هستیم این است که کشورهای آسیای مرکزی، مانند اکثر کشورهای کوچک، زمانی که رقابت خاصی بین قدرت های بزرگ وجود دارد، به فکر ایجاد تعادل و حداکثر تنوع بخشی به روابط خود میافتند. من شک دارم که چینیها ازبکستان را مجبور به خرید سامانههای موشکی ضدهوایی و یا قزاقستان را مجبور به خرید پهپادهای جنگی کرده باشند.
این تصمیم در چارچوب سیاست کلی تنوع بخشی به روابط اتخاذ شده است. قزاقستان که بیشتر تسلیحات خود را از روسیه خریداری میکند، اما به طور همزمان با اروپای غربی و اسرائیل همکاری فعال دارد، ممکن است به خریدهای خود از چین نیز ادامه دهد. این یک استراتژی منطقی است که باعث میشود تمام شرکای قزاقستان یا سایر کشورهای آسیای مرکزی بهترین شرایط را بدست آورند. من فکر میکنم روسیه به خوبی میداند که چین در این موضوع تا حدودی مشارکت خواهد داشت و تلاش برای بیرون راندن آن از حوزه امنیت منطقه کاملا بیهوده خواهد بود.
درگیرشدن در رویارویی با چین نیز به دلیل تفاوتهای جزئی و جنبههای جزئی رقابت، کاملا بیهوده است. اگر گسترش نقش چین در امنیت منطقهای و سیاست منطقهای این کشور تهدیدی مستقیم برای ساختارها و فرمتهای تعامل روسیه باشد، این امر به مشکل تبدیل خواهد شد. اگر چینیها به طور فعال و مستقیم شروع به تضعیف موجودیت اتحادیه اقتصادی اوراسیا و روابط آن و همچنین شروع به تضعیف سازمان پیمان امنیت جمعی و روابط دوجانبه روسیه با کشورهای منطقه در حوزه امنیت کنند، روسیه باید واکنش نشان دهد، اما این دقیقا همان چیزی است که چینیها از آن اجتناب میورزند. برای اینکه رفتار چین تغییر کند، باید تلاطمهای جهانی رخ دهد و ریشه اولویتهای چین در رابطه با روسیه تغییر کند. در این صورت، چینیها احتمالا میتوانند مقابله کرده و به موفقیتهای سریع در آسیای مرکزی دست یابند. با این حال، احساسات ضد چینی شدیدی در منطقه وجود دارد و نخبگان آسیای مرکزی نسبت به چینیها هراس دارند.
در حال حاضر، هیچ کس به طور جدی به آنها اعتماد ندارد، هرچند چینیها سعی دارند کانالهای ارتباطی نزدیکتری با نخبگان محلی ایجاد کنند. اما نخبگان محلی نسبت به آنها مشکوک هستند. یعنی در حال حاضر، روسیه هیچ دلیلی برای درگیری با چین ندارد، حتی اگر جزئی باشد. در آسیای مرکزی، در مورد بیشتر مسائل راه حلهای سازشکارانه وجود دارد. در حال حاضر، هیچ تمایل تهدیدآمیزی از سوی چینیها وجود ندارد، اما آنها میتوانند احتمالات مختلفی را در آینده شناسایی کنند. بنابراین، هیچ چیز بعید نیست. در حال حاضر، نکته اصلی، مشاهده، تبادل اطلاعات و تقویت تعامل در قالبهای موجود است.
روسلان ایزیماف: بله، من با این مورد کاملا موافقم. چرا که در آینده برنامههای خاصی از جانب چین وجود دارد که ممکن است با منافع روسیه در ساختارهایی که روسیه و کشورهای آسیای مرکزی با هم تعامل دارند در تضاد باشد. در اینجا سازمان پیمان امنیت جمعی، اتحادیه اوراسیا و غیره مد نظر هستند. در این راستا دو سوال به ذهن میرسد. اول اینکه احتمال حضور شرکتهای نظامی خصوصی چینی در آسیای مرکزی در میان مدت چقدر است؟ آیا میتوان گفت که احتمال جذب چنین شرکتهایی برای محافظت از شهروندان چینی، سرمایه گذاریها و زیرساختها وجود دارد؟ آیا فعالیت شرکتهای نظامی خصوصی میتواند با منافع روسیه در منطقه منافات داشته باشد؟
واسیلی کاشین: چین چنین شرکتهای نظامی خصوصی را در اختیار ندارد. روسیه نیز به طور رسمی آنها را در اختیار ندارد. نکته دیگر این است که روسیه ساختارهایی دارد که در حال انجام اقدامات نظامی هستند، اما در قوانین روسیه گنجانده نشدهاند. چین در حال حاضر، تنها دارای شرکتهای امنیتی و تجارت امنیتی نسبتا توسعه یافته است که در خارج از کشور نیز در حال توسعه هستند. این شرکتها در حال حاضر به حفاظت از کشتیهای تجاری چینی در مناطق خطرناک از لحاظ دزدان دریایی و همچنین به حفاظت از داراییهای چین در مناطقی مانند آفریقا و برخی از کشورهای خاورمیانه مشغول هستند.
تا جایی که من میدانم، مقامهای آسیای مرکزی با توجه به حساسیت وضعیت این منطقه همچنان سعی دارند از طریق همکاری با ساختارهای محلی و یا با دستیابی به ساختارهای محلی اقدام کنند. در حال حاضر، کشورهای آسیای مرکزی با سوالاتی در مورد امکان استفاده از شرکتهای امنیتی چینی مواجه هستند و اصولا فشارهایی روی این موضوع وجود دارد، اما به احتمال زیاد حتی اگر توسعه طلبی واقعی آغاز شود، در قالب شکل گیری ساختارهای مختلط و شرکتهای امنیتی که تا حدی توسط مقامهای امنیتی محلی کنترل میشوند و تا حدی نیز با چینیها مرتبط خواهند بود، صورت خواهد گرفت. من مطمئن هستم که دولت محلی و ساختارهای امنیتی محلی اجازه نخواهند داد این روند کاملا از کنترل خارج شود و چینیها به طور کلی میدانند که تحمیل چیزی با زور به نفع آنها نیست.
روسلان ایزیماف: بین شرکتهای نظامی خصوصی و شرکتهای امنیتی که شما نام میبرید تفاوت کمی وجود ندارد؟ آیا هر دو وظایف یکسانی انجام نمیدهند؟
واسیلی کاشین: هنوز تفاوتهایی وجود دارد.
روسلان ایزیماف: چه تفاوتهایی؟ لطفا برای مخاطبان توضیح دهید.
واسیلی کاشین: تعریف مشخصی در مورد شرکتهای نظامی وجود دارد. آنها طیف وسیعی از خدمات را ارائه میدهند که شامل آموزش پرسنل نظامی، جمع آوری و پردازش اطلاعات، تامین لجستیک و غیره میشود. اینها خدماتی هستند که نه به حوزه اجرای قانون، بلکه به حوزه نظامی مربوط میشوند. شرکتهای چینی که در خارج از کشور فعالیت میکنند هیچ کاری از این دست انجام نمیدهند. آنها محدود به حفاظت از تأسیسات و اسکورتِ بار هستند. با این حال، نمیتوان احتمال گسترش دامنه فعالیت شرکتهای امنیتی چین را در آینده غیرممکن دانست .اما تا اینجا این طور نبوده و چنین چیزی در قوانین چین قید نشده است.
روسلان ایزیماف: یکی دیگر از حوزههای امیدوارکننده برای چین، صنعت فناوری است که این کشور در حال گسترش نفوذ خود در این حوزه در آسیای مرکزی است. بدین ترتیب، در برخی از کشورهای منطقه با کمک چین زیرساختهایی برای معرفی فناوریهای نسل پنجم ایجاد میشوند. همچنین سیستمهای چینی برای نظارت بر رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی و سیستم "شهر هوشمند" ایجاد میشوند. فناوریهای چینی همچنین برای ایجاد هوش مصنوعی در آسیای مرکزی استفاده میشوند. در این پس زمینه، مشارکت چین در تقویت امنیت سایبری کشورهای آسیای مرکزی جالب به نظر میرسد. در این راستا میخواهم از شما بپرسم که استفاده از فناوریهای چینی در فضای اطلاعاتی ممکن است چه خطرها و چالشهایی برای کشورهای آسیای مرکزی ایجاد کند؟ بسیاری از کشورهای غربی این موضوع را یک تهدید آشکار میدانند. نگرش روسیه نسبت به استفاده از فناوریهای چینی در حوزه اطلاعات چگونه است؟
واسیلی کاشین: من معتقدم که استفاده از فناوریهای چینی، بویژه ایده ساخت شهرهای هوشمند و ایمن در آسیای مرکزی، یک کوتاهی بسیار بزرگ از جانب روسیه، دولت روسیه و همچنین ساختارهایی است که مسئول همکاری اقتصادی با منطقه هستند. در واقع، یک قرارداد بزرگ وجود دارد که توسط چینیها با دولت ازبکستان پیرامون ایجاد سیستمهای نظارت ویدئویی و ایجاد آنالوگهای شهر هوشمند در تاشکند و گسترش آن در سراسر کشور به امضا رسیده است. همچنین برخی پروژههای بزرگ را در قزاقستان و پروژههای محلیتر مرتبط با ایجاد سیستمهای نظارت ویدئویی را در بیشکک و دوشنبه داریم.
روسیه در حال اجرای پروژههای بزرگ خود است. این پروژهها، پروژه "شهر امن" هستند که در مسکو انجام میشوند و با ایجاد سیستمهای نظارت ویدئویی، سیستم ارتباطات اضطراری، سیستم هشدار و واکنش به بلایای طبیعی در ارتباط اند. این یک سیستم پیچیده عظیم است که امکان کنترل تمام جوانب زندگی شهری مدرن را فراهم آورده و با توجه به وضعیت کل زیرساختها از اهمیت اقتصادی بالایی برخوردار است.
اینکه روسیه برای ارتقاء صادرات خود در این حوزه، به منطقه آسیای مرکزی ، اولویتدار خود را نادیده گرفته است، یک کوتاهی از نظر سیاستهای صنعتی و برنامه ریزی اقتصادی است. پیشرفت چین در این زمینه قبلا اتفاق افتاده است. این برای ما ناخوشایند است، چرا که خیلی دیر به این بازار بسیار مهم و حساس از لحاظ سیاسی رسیدیم و امیدوارم بتوانیم این عقب ماندگی را جبران کنیم.
بنابراین، با توجه به مشکلات امنیتی، برای کشورهای کوچک و متوسط که نمیتوانند تجهیزات و فناوریهای مناسب را تولید کنند، حفظ تعادل بین تامین کنندگان خارجی و عدم کنترل و تسلط کامل هر یک از آنها مهم است.
از دیدگاه من، منطقی است که کشورهای منطقه نه تنها با Huawei در حوزه 5G همکاری کنند، بلکه به تجزیه و تحلیل جامع شرایط و تهدیدات و همچنین طراحی استراتژی برای جلوگیری از وابستگی کامل به هریک از طرفها بپردازند. البته هرچقدر هم که روابط دوستانه باشد، در نشریات میبینیم که کشورهای منطقه به تهدیدهای احتمالی که ممکن است از سوی چین ایجاد شوند کاملا توجه دارند.
این امر هرازگاهی با رسواییهای جاسوسی بین قزاقستان و چین و همچنین قرقیزستان و چین نشان داده میشود. بنابراین، منطقی است که به جوانب اطلاعاتی و جوانب مرتبط با فناوریهای اطلاعاتی مدرن توجه داشته باشیم و در مورد آنها فکر کنیم. از سوی دیگر، کشورهای منطقه به راه حل های سریع و مقرون به صرفه برای مبارزه با جنایت، تروریسم و ثبات سیاسی داخلی نیاز دارند. بنابراین، مهم است که بین اهداف مختلف تعادل ایجاد شود.
روسلان ایزیماف: ما در مورد فناوریهای جدیدی صحبت میکنیم که در حوزه 5G از چین وام گرفتهایم. اوضاع در روسیه چگونه است؟ وقتی انتخاب بین غرب و چین باشد، آیا چین درد سر کمتری را برای روسیه ندارد؟ واقعا اوضاع چطور پیش میرود؟ روسیه از چه فناوریهایی در این زمینه استفاده میکند؟
واسیلی کاشین: ما در کنار شراکت با Huawei، با Ericsson نیز تعامل داریم و این تعامل در حال حاضر، متوقف نشده است. Ericsson کاملا فعال بوده و با بزرگترین اپراتورهای روسیه همکاری میکند. این Ericsson بود که اولین شبکه 5G را در روسیه راه اندازی کرد. اما به طور کلی، احتمالا تعامل با Huawei غالب خواهد بود. در شرایط کنونی که چین در وضعیت جنگ فناوری با ایالات متحده قرار دارد، اهمیت روسیه در حال افزایش است. چرا که Huawei همکاری خود را با شرکتها و دانشگاههای فنی روسی افزایش داده، مراکز مهندسی خود را در روسیه گسترش داده و دانشمندان و مهندسان بیشتری را استخدام میکند. Huawei برنامههای خاصی برای بومی سازی تجهیزات در روسیه دارد.
و تا آنجا که من میدانم، هدف روسیه حفظ تعادل بین Huawei و تامین کنندگان غربی و در عین حال، استفاده از تمام امکانات برای دستیابی به سطح مشخصی از بومی سازی تولید تجهیزات است. یعنی روسیه مایل است خود سهم قابل توجهی از تجهیزات را تحت مجوز تولید کند.
اما در عین حال واضح است که هرگونه وابستگی به فناوریهای خارجی در حوزه اطلاعات و ارتباطات با خطرهایی همراه است. احتمالا برای ما در حال حاضر و در آینده قابل پیشبینی، خطرات احتمالی ناشی از جمهوری خلق چین کمتر از خطرات ناشی از ایالات متحده است که دائما با آن درگیر هستیم. اکنون ما با یک بحران امنیتی منطقهای دیگر در اروپای شرقی مواجه هستیم. بنابراین، واضح است که چین کمترین درد سر را برای ما دارد.
روسلان ایزیماف: خطرات افزایش تقابل بین ایالات متحده و چین را برای کشورهای آسیای مرکزی چگونه ارزیابی میکنید؟
واسیلی کاشین: نکته مهم این است که جبهه اصلی این رویارویی اقیانوس آرام است. چین یک تهدید عمده برای آمریکا در منطقه هند -اقیانوسیه است. آنها بر سر کشورهای منطقه هند -اقیانوسیه با هم رقابت دارند. با تشکیل اتحاد AUCUS متشکل از استرالیا، ایالات متحده و بریتانیا؛ چین شکست بزرگی را متحمل شد. با این حال، چین در سایر کشورهای بزرگ منطقه مانند تایلند نیز موقعیتهای قوی دارد. موضع آینده کره جنوبی موضوع مبارزه بین آنهاست. یعنی کره جنوبی متحد آمریکاست، اما اکنون هیچکس نمیداند که این کشور چقدر در استراتژی مهار چین نقش خواهد داشت. اینها مسائل سرنوشت سازی هستند.
در این پس زمینه، اهمیت آسیای مرکزی تا حدی رو به کاهش است. آسیای مرکزی یکی از جبهههای مبارزه بزرگ دیپلماتیک است، اما واضح است که حتی یک جبهه فرعی هم نیست. چینیها با دیدن فعالیت دیپلماسی آمریکا در اینجا عصبی میشوند، به تبلیغات آمریکا واکنش عصبی نشان میدهند، تغییرات افکار عمومی را رصد میکنند، سعی دارند برخی تعهدات امنیتی را از کشورهای منطقه بگیرند و وفاداری سیاسی را تامین کنند. اما من فکر میکنم رقابت اصلی آنها بیشتر در کشورهای جنوب شرقی آسیا است. علاوه بر این، مبارزه به خاطر اروپا برای آنها بسیار مهم است و رقابت در مناطقی مانند آفریقا و آمریکای لاتین نیز اهمیت خود را حفظ کرده اند.
من فکر میکنم که این رقابت برای کشورهای آسیای مرکزی یک فرصت است. آنها از این فرصت برای مدرن سازی اقتصادها، زیرساختها و حوزه آموزش خود استفاده میکنند. این یک فرصت برای ایجاد روابط اقتصادی با هر دو کشور است. اما تحقق این فرصت، مستلزم برنامهریزی دقیق و جلوگیری از دخالت خارجی در امور داخلی است.
در واقع، چینیها هرگز مهارت خاصی از خود نشان ندادهاند، اگرچه گاهی اوقات تلاش میکردند گروههای طرفدار چین را به قدرت وارد کنند. البته غرب در اینجا سابقه طولانی دارد، هر چند اکنون ضعیف شده است. بنابراین با یک سیاست سیستماتیک و سنجیده و با در نظر گرفتن منافع متضاد، میتوان به خوبی در این مبارزه پیروز شد.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»