از زمان به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، تردیدهای زیادی درباره نوع تعامل با این رژیم جدید به وجود آمده است. جامعه بینالملل در این مدت سعی کرده است فاصله خود را از طالبانِ اصلاح نشده، حفظ کند اما در همان حال، برای اصلاح این گروه، یک دیپلماسی قهری مانند تحریم، بلوکه کردن داراییها و تعلیق کمکهای مستقیم را در پیش گرفته است. ولی این تاکتیکهای قهری نتوانستهاند نتایج مطلوب را بدنبال داشته باشند چون به رغم تحمیل هزینههای سنگین بر طالبان، مخاطرات سیاسی کمی برای آن به همراه داشتهاند. به علاوه، در شرایطی که افغانستان در آستانه وقوع یک بحران انسانی است، این خطر نیز وجود دارد که طالبان به این تاکتیکها اهمیت چندانی ندهد.
مطالعات شرق/
از زمان به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، تردیدهای زیادی درباره نوع تعامل با این رژیم جدید به وجود آمده است. هرچند جامعه بینالملل سعی کرده است فاصله خود را از طالبانِ اصلاح نشده، حفظ کند اما در همان حال، برای اصلاح این گروه، یک دیپلماسی قهری را در پیش گرفته است. ولی این تاکتیکهای قهری نتوانستهاند نتایج مطلوب را بدنبال داشته باشند چون به رغم تحمیل هزینههای سنگین بر طالبان، مخاطرات سیاسی کمی برای آن به همراه داشتهاند. به علاوه، در شرایطی که افغانستان در آستانه وقوع یک بحران انسانی است، این خطر نیز وجود دارد که طالبان به این تاکتیکها اهمیت چندانی ندهد.
پس از تسلط طالبان بر افغانستان، شماری از کشورها با اتخاذ سیاست «صبر و نظاره»، هنوز تصمیمی درباره به رسمیت شناختن طالبان نگرفتهاند. آنها تاکتیکهای قهری چون تحریم، بلوکه کردن داراییها و تعلیق کمکهای مستقیم را در پیش گرفتهاند، با این امید که بتوانند طالبان را به تشکیل یک دولت فراگیر ترغیب کرده و مانع از حمایت این گروه از شبکههای ترور و قاچاق شوند.
اما این دیپلماسی قهری هنوز به نتیجه نرسیده است. با گذشت 100 روز از زمان تشکیل حکومت طالبان، این گروه تغییر و پیشرفت چندانی نداشته است. این در حالی است که با تثبیت قدرت نیروهای تندروی طالبان در این مدت (که 14 نفرآنها هنوز در فهرست سیاه شورای امنیت قرار دارند)، چنین تغییری غیرمحتملتر هم به نظر میرسد. علاوه بر این، طالبان همچنان به اقداماتی چون حمله به اقلیتها، ممنوعیت حضور زنان در فضاهای دولتی و عمومی و همچنین حفظ رابطه خود با تروریستها و قاچاقچیان فراملی ادامه میدهد.
به طور کلی، سالها زمان میبرد تا تحریمها و تاکتیکهای قهری بتوانند نتیجه مطلوب سیاسی را در پی داشته باشند. اما افغانستان یک مورد استثنایی و غیرمعمول است. افغانستان تا حد زیادی یک اقتصاد شکست خورده است که برای حفظ بقا و پایداری خود، وابستگی زیادی به کمکهای بینالمللی دارد. بنابراین تعلیق کمکها، بلوکه کردن داراییها و قطع ارتباطات مالی از سوی جامعه بینالملل، سبب شکننده شدن اقتصاد افغانستان و آسیبپذیر مردم آن شده است. در حال حاضر، بیش از 18.4 میلیون افغان نیازمند کمکهای بشردوستانه بوده، 23 میلیون نفر از ناامنی غذایی رنج میبرند و 72 درصد نیز زیر خط فقر زندگی میکنند. همچنین پیش بینی میشود که اقتصاد این کشور تا سال 2022 حدود 30 درصد تحلیل رود.
شاید در یک دنیای موازی، این تاکتیکهای قهری و پیامدهای مستقیم آن تاکنون توانسته بودند رفتار طالبان را تعدیل کنند؛ اما در دنیای واقعی، چنین چیزی اتفاق نیفتاده است. حال سئوال اینجا است که چرا این تاکتیکهای دیپلماسی قهری، شکست خوردهاند؟
هزینهها
در وهله اول، باید به بررسی این موضوع بپردازیم که این تاکتیکها چه هزینههایی برای طالبان داشتهاند. در حال حاضر، هدف از اجرای این تاکتیکها، تعدیل رفتار طالبان و اثرگذاری بر سیاستهای آن بوده است. اینها، نه تحریمهای تنبیهی بودهاند و نه هدف مستقیم آنها، تغییر رژیم بوده است. این در حالی است که در طرف طالبان، اوضاع به گونه دیگری است. ایجاد نتایج مطلوب سیاسی در حوزه حمایت از حقوق زنان، تشکیل دولت فراگیر و قطع رابطه با دیگر سازمانهای تروریستی، موضوعات حساس و حیاتی برای طالبان هستند.
طالبان مجموعهای از نهادها و گروههای کوچک و بزرگی است که تفاسیر مختلفی از یک ایدئولوژی افراطی یکسان دارند. همان طور که بر همگان آشکار شده است، یک دو قطبی از نیروهای میانهرو و تندرو در داخل این رژیم در حال شکل گیری است، به نحوی که نیروهای میانهرو روی کسب مشروعیت بینالمللی تأکید دارند و نیروهای تندرو، مراقب هستند تا مانع از ایجاد هر نوع تغییرات اجتماعی شوند. موضوعاتی چون تحصیل و اشتغال زنان، حقوق بشر و حملات انتحاری نیز موضوعاتی به شدت اختلاف برانگیز و جنجالی در داخل این گروه هستند. در نتیجه، رهبران ارشد تلاش کردهاند تا برای حفظ انسجام داخلی گروه، یک تعادل ظریف را بین کادر خود برقرار کنند. زمانی که سئوالاتی درباره آینده کشور و حقوق زنان از رهبران پرسیده میشود، آنها از عبارات مبهمی چون «انطباق با تفاسیر اسلامی» استفاده میکنند.
در رابطه با فاصله گرفتن یا حمایت از سازمانهای تروریستی که به طالبان در جنگ با آمریکا کمک کردهاند نیز ابهام مشابهی را در درون سازمان مشاهده میکنیم. در شرایطی که عناصر تسهیل کننده ترور، مثل شبکه حقانی، توانستهاند سهم قابل توجهی از قدرت را در دولت به دست آورند، مواجهه با این مسائل دشوارتر هم خواهد شد. بنابراین، هر نوع اقدام جهت پذیرش مطالبات جامعه جهانی میتواند به انسجام سازمان و رژیم لطمه زده و عناصر تندروی گروه را به سمت رقبای افراطی چون داعش خراسان سوق دهد.
پیامد سیاسی
هر چند هدف از اجرای این تاکتیکهای قهری، اصلاح طالبان است اما عدم تن دادن طالبان به این موضوع، هیچ خطر و پیامد سیاسی را متوجه این گروه نخواهد کرد. طالبان هدایت یک رژیم غیر دموکراتیک را بر عهده دارد و تنها تاکتیک حکومتی که با آن آشنا است، کنترل مردم از طریق ترس و ارعاب و همچنین فساد و سوء استفاده از منابع است. این گروه نه مهارتی برای ایجاد یک حاکمیت خوب دارد و نه حساسیتی روی این موضوع دارد. کادر طالبان، برای انجام جهاد و تشکیل یک امارت اسلامی آموزش دیدهاند و هر اتفاقی که فراتر از این موضوعات باشد، جزو دغدغههای آنها نیست. بنابراین، موضوعاتی چون نارضایتیها، فشارهای عمومی و حاکمیت، اهمیت چندانی برای آنها ندارد؛ این در حالی است که نبود هر نوع پیامد سیاسی یا هر نوع مخالفت در برابر اقدامات آنها نیز این وضعیت را تشدید کرده است.
بر عکس، اگر این سازمان بتواند در برابر فشارهای بینالمللی و تاکتیکهای قهری مقاومت کند، پیامدهای سیاسی آن به نفع طالبان تمام خواهد شد. پس از آنکه جامعه جهانی به افغانها پشت کرد، طالبان از این تاکتیکهای قهری به نفع شعارهای سیاسی خود بهرهبرداری کرد. طالبان با اعلام اینکه جامعه جهانی هرگز دوست افغانها نبوده و نخواهد بود، از این وضعیت برای جلب حمایت و گسترش حس غرور ملی و ملیگرایی استفاده کرده است. بدین ترتیب، طالبان تلاش کرده است برای خود حمایت و مشروعیت دست و پا کند. علاوه بر این، مقاومت در برابر این تحریمها و فشارهای بینالمللی به نفع طالبان خواهد بود چون نشان میدهد که این گروه به شعارهای ایدئولوژیک خود پایبند است که این میتواند به حفظ انسجام داخلی آن کمک کند. بنابراین، با توجه به خطرات کم و منافع زیاد این تاکتیکهای قهری، طالبان همچنان در برابر هر نوع فشار خارجی برای انجام اصلاحات مقاومت خواهد کرد.
یک مخمصه دیپلماتیک
نکته آخر اینکه، طالبان میداند مشکلات منتج شده از افغانستان، مثل بحران پناهجویان، ناتوانی در حاکمیت، قاچاق غیرقانونی، اقتصاد موازی و حضور داعش و دیگر سازمانهای تروریستی، پتانسیل آن را دارند تا سایر نقاط منطقه و جهان را تحت تأثیر قرار دهد. طالبان نیز با در نظر داشتن این اهرم فشار، میداند که جامعه جهانی ناگزیر به ارائه کمک به این کشور میباشد، چه اینکه طالبان مبادرت به انجام اصلاحات کرده باشد و چه نکرده باشد. بر همین اساس، طالبان از جامعه جهانی خواسته است تا با ارائه کمکهای بینالمللی و کنار گذاشتن تاکتیکهای قهری، به تقویت دولت آنها کمک کند.
از سوی دیگر، با نزدیک شدن به فصل سرما، افغانستان خشک و قحطی زده دچار وضعیت وحشتناک و اسف باری خواهد شد. جامعه جهانی میداند که نمیتواند برای مدت طولانی، چشم خود را به روی بحران انسانی افغانستان ببندد. به همین خاطر است که جامعه جهانی، بدون به رسمیت شناختن طالبان، روند کمک به افغانستان را آغاز کرده است تا بتواند اثرات فراملی این فاجعه را کاهش دهد. ایالات متحده بیش از 474 میلیون دلار را در قالب کمکهای بشردوستانه به افغانستان اختصاص داده و شروع به ارائه مجوز برای تعامل محدود با طالبان و ارائه کمکهای بشردوستانه به مردم کرده است. اتحادیه اروپا و انگلیس نیز برای جلوگیری از سرازیر شدن سیل پناهجویان، شروع به ارائه کمک به همسایگان افغانستان کردهاند. حتی چین، هند، روسیه و پاکستان هم بدون به رسمیت شناختن طالبان، وعده کمکهای بشردوستانه دادهاند.
هر چند عدم به رسمیت شناختن دولت طالبان و پیامدهای سیاسی و حقوقی تحریمها، کارآیی این کمکها را به حداقل میرساند اما در عین حال، مهر تأییدی بر این نظریه طالبان است که ارائه کمک به افغانستان امری اجتنابناپذیر است. این مسئله، دیپلماسی قهری جامعه بینالملل را بین انتخاب یک وضعیت بد و بدتر قرار داده است.
در مجموع، تاکتیکهای قهری جامعه بینالملل نتوانستهاند به نتیجه مطلوب دست پیدا کنند چون این تاکتیکها، به رغم تحمیل هزینههای سنگین بر طالبان، مخاطرات و پیامدهای سیاسی اندکی برای این گروه داشتهاند. علاوه بر این، این درک بین طالبان وجود دارد که ارائه کمکهای بینالمللی امری اجتنابناپذیر است. این احتمال وجود دارد که با تشدید بحران انسانی در افغانستان، طالبان اهمیت کمتری هم به این تاکتیکهای قهری بدهد.
شکی نیست که طالبان این دوران را با استفاده از منابع مالی پنهانی و غیرقانونی خود طی خواهد کرد و این تنها مردم هستند که آسیب خواهند دید. بنابراین، حالا زمان آن است که جامعه بینالملل ضمن همکاری و کمک به ملت افغانستان، در تاکتیکهای قهری خود نیز تجدید نظر کنند. آنها همچنین باید زمینه تأمین بودجه پنهانی طالبان را محدود کرده و در زمان تنظیم تاکتیکهای قهری خود علیه طالبان، هویج را بر چماق اولویت دهند؛ یعنی ارائه مشوق، بر تحمیل هزینههای سنگین اولویت داشته باشد. در همین حال، برخورد با طالبان به عنوان یک نهاد چندگانه و ارائه مشوق به جناحهای نسبتا میانهروتر آن ممکن است دیگر بخشهای این سازمان را نیز به سمت انجام اصلاحات سوق دهد.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»