توانایی طالبان برای ایجاد یک نظام حاکمیتی امنیتی مبتنی بر حاکمیت قانون، تا حد زیادی منوط به منابع مالی است. این گروه قبل از تسلط بر افغانستان، میتوانست با چند صد میلیون دلار در سال، نیروهای شبه نظامی خود را اداره کند اما اکنون حتی وجود نیرویی به همان اندازه نیز هزینههای بسیار بیشتری را به طالبان تحمیل خواهد کرد به همین دلیل به دنبال راهی برای کاهش هزینه تشکیلات امنیتی خود و جذب منابع مالی خارجی است.
در این بین، ایجاد نیروی مسلح منظم سبب افزایش هزینهها خواهد شد چون مستلزم ایجاد یک سلسله مراتب فرماندهی تحت حمایت یک بوروکراسی وزارتخانهای است. انتصاب «سراجالدین حقانی» به عنوان وزیر کشور حکایت از آن دارد که این وزارتخانه قرار است وزن واقعی داشته باشد؛ حقانی فردی نیست که اداره یک وزارتخانه نمایشی، وی را راضی نگه دارد و در پی آن است که وزارت کشور، نیروی مسلح خاص خود از جمله یگان «بدری 313» را در اختیار داشته باشد.
مطالعات شرق/
طالبان از زمان به قدرت رسیدن در افغانستان در 15 آگوست، با مجموعهای از مشکلات و مسایل جدید مواجه شده است. زمانی که آنها به عنوان یک گروه شورشی فعالیت داشتند، هدف آنها تضعیف امنیت در کشور بود اما حالا که در مسیر تبدیل شدن به یک دولت و کنترل کامل کشور هستند، نیازمند حفط نظم و قانون میباشند. به نظر میرسد که یکی از اهداف امنیتی این گروه، تشکیل یک ارتش متعارف باشد. اما طالبان برای حفظ یک نیروی جنگی سازمان یافته و تعریف مدلی که بتواند متناسب با وضعیت افغانستان باشد (از جمله منابع مالی محدود، مهارتهای فنی پایین، تهدیدات امنیتی بالا و وجود شکاف در درون طالبان) با موانعی رو به رو هستند.
البته تلاش طالبان برای ایجاد این تغییر، ناشی از ضرورت نظامی نیست؛ آنها به توانایی خود برای کنترل کمربند پشتون اعتماد دارند (هر چند، با توجه به تشدید تحرکات داعش خراسان در شرق افغانستان، این تصور شاید چندان هم درست نباشد). در واقع، طالبان نگران حفظ وجهه خود است. از نظر جامعه جهانی، همکاری با رژیم جدیدی که همچنان تحت کنترل یک نیروی شورشی سابق بوده و فاقد یک ساختار منسجم و یک سلسله مراتب فرماندهی مشخص است، به شدت دشوار میباشد.
طالبان قبل از تصرف کشور، سیستم حاکمیتی امنیتی خاص خود را داشت که متشکل از یگانهای محلی طالبان (در اصل، نیروهای میلیشیا روستایی)، یک سیستم اطلاعاتی و یک دولت سایه مرکب از فرماندهان، استانداران و دادگاهها بود. هدف این سیستم، کنترل مردم (به خصوص در مناطقی که شاهد حضور پررنگ طالبان بودند) و جلوگیری از اقدامات جاسوسی رژیم سابق علیه جنبش بود. کنترل مردم موثر واقع شد: طالبان تحرکات افراد را در داخل و خارج مناطق عملیاتی خود رصد میکرد و تیمهای ضربت آن سالانه حدود هزار نفر از نیروهای هم دست با دشمن را به قتل میرساندند.
دادگاههای طالبان، احکام خود را براساس تفاسیر این گروه از قوانین اسلامی صادر میکردند و کار پروندههای «سیاسی» نیز به ندرت به دادگاه کشیده میشد. احکام حبس عمدتا براساس تحقیقات و شواهد شفاهی صادر میشد که منطبق با استانداردهای هیچ کشور مدرنی نبودند. اما با توجه به اینکه سطح بسیار بالای فساد در دولت جمهوری اسلامی باعث شده بود تا عملکرد آن در بخش قضایی بسیار بدتر از عملکرد طالبان باشد لذا مردم روستایی، نظام قضایی طالبان را ترجیح میدادند. وزیر جدید دادگستری اعلام کرد که این گروه به قضاتی که در دوران رژیم قبلی آموزش دیدهاند نیازی ندارد؛ این نشان میدهد که طالبان چگونه در صدد است تا نظام قضایی خود را به شهرها نیز صادر کند.
مجموعه جدیدی از مسایل و مشکلات
طالبان که خود را حزب شریعت اسلامی معرفی میکند، به راحتی جنایتکاران را تعقیب میکند اما حفظ نظم، موضوع دیگری است. برای مثال، این گروه با مسئله مقابله با تظاهرات خیابانی مواجه شده است. پلیس دولت جمهوری اسلامی افغانستان، به رغم برخورداری از یگانهای کنترل شورشی که توسط مستشاران اروپایی آموزش دیده بودند، نتوانست عملکرد موثری در حوزه حفظ امنیت تظاهرات کنندگان داشته باشد. زمانی که نیروهای پلیس با آشوبگران مواجه میشدند معمولا دست به اسلحه برده و سبب مرگ شمار زیادی از مردم میشدند. با توجه به این وضعیت، میتوان گفت که طالبان در زمینه حفظ نظم در کابل بهتر عمل کرده است، هر چند که آنها هنوز با یک آشوب واقعی مواجه نشدهاند.
حالا که طالبان مسئولیت وزارت کشور را در دست گرفته است، از طرح خود برای سازماندهی دوباره نیروی پلیس خبر داده و تاکنون نیز روسای پلیس ولایات را منصوب کرده است؛ البته هنوز مشخص نیست که ساختار این نیروی جدید چگونه بوده و طالبان چگونه از پس هزینههای آن برخواهد آمد. به منظور محافظت از کادر رهبری و همچنین حفظ داراییهای حیاتی، حقانیها یگان «بدری 313» را تشکیل دادهاند که طبق گفته منابع طالبان، پنچ هزار نیرو در سرتاسر کشور داشته و از تجهیزات و یونیفورمهای به دست آمده از نیروهای کماندو سابق افغانستان استفاده میکند.
در حال حاضر، چنین به نظر میرسد که دستگاه قضایی فعالیت چندانی ندارد؛ تاکنون چندین مورد اعدام تبهکاران در ملا عام گزارش شده است، بدون اینکه محکمه خاص و جدی برای آنها برگزار شده باشد. با این حال، طالبان تا حد زیادی به وعده خود برای مصونیت دادن به مقامات دولت سابق عمل کرده است؛ از بین صدها هزار هدف بالقوه، تنها چند ده مورد نقض عهد این گروه در هر ماه گزارش شده است که این نشان میدهد رفتار انتقامی و تهاجمی نیروهای سرکش طالبان تا حد زیادی کنترل شده است.
یک ارتش منظم
طالبان همچنین اعلام کرده است که قصد تشکیل یک ارتش منظم را دارد؛ ارتشی که ساختار آن، از بزرگترین بخشها گرفته تا کوچکترین یگانها، شبیه ساختار ارتش ملی قدیمی دولت جمهوری سابق باشد. طالبان میگوید قصد دارد اعضای سابق ارتش ملی را جذب این نهاد کند؛ که احتمالا این جذب نیرو عمدتا شامل کارشناسان، نیروهای اداری و پستهای فنی است. این گروه همچنین در تلاش است تا نیروی هوایی افغانستان را دوباره فعال کند و در این بین، توانسته است چند تن از خلبانان نیروی هوایی سابق افغانستان را به استخدام خود درآورد؛ با این وجود، در شرایط کنونی، طالبان تنها قادر به استفاده از چند بالگرد به جای مانده از نیروی هوایی سابق افغانستان بوده و هنوز هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد این گروه قادر به حفظ و نگهداری این تجهیزات میباشد.
ماه نوامبر، منابع طالبان به تدریج شروع به طرح این ادعا کردند که ارتش جدید، کوچک بوده و احتمالا متشکل از 40.000 نفر نیرو خواهد بود. هنوز مشخص نیست که آیا آنها قصد دارند ساختارهای دیگری، مثل محافظان مرزی یا ارتش محلی و منطقهای، را نیز ذیل نظارت وزارت دفاع تشکیل دهند یا خیر. همچنین در ماه نوامبر، منابع محلی گزارش دادند که طالبان در حال اجرای طرح نظام خدمت سربازی در چند ولایت، از جمله قندهار و کابل، است. هر چند طالبان گزینه خرید خدمت سربازی را نیز ارائه کرده است اما با توجه به برنامه این گروه برای کاهش اندازه ارتش، به نظر میرسد هدف از اجرای طرح خدمت سربازی، ایجاد یک نوع نیروی محلی و منطقهای باشد.
در گذشته، طالبان در محافل داخلی خود، بحثهایی درباره اینکه چه مدلی را برای نیروهای مسلح انتخاب کنند داشتهاند؛ در این بین، برخی اعضا، به خصوص «ابراهیم صدر» از فرماندهان برجسته نظامی طالبان، از مدلی حمایت میکردند که شبیه به ساختار «سپاه پاسداران ایران» بوده و متخصص در انجام جنگهای نامتقارن و ترکیبی باشد. البته آنها علاقهای به تخصص سپاه ایران در انجام عملیاتهای پنهانی در خارج از کشور ندارند و تمرکز آنها صرفا روی نیرویی است که بتواند در مقابل هر مهاجمی مقاومت کند. مسلما تبدیل نیروهای مسلح طالبان به چنین ارتشی، آسانتر از تبدیل طالبان به یک ارتش متعارف خواهد بود. تاکنون، یگانهای نخبه طالبان توانستهاند تا حد زیادی عملکردی شبیه به سپاه پاسداران داشته باشند. تاکتیکهای ترکیبی آنها قطعا میتواند بیشتر به دفاع از امارت در برابر دشمنان خارجی کمک کند تا یک ارتش دائمی ضعیف به لحاظ مالی و آموزشی که طالبان احتمالا قادر به سر هم کردن آن خواهد بود.
البته تشکیل یک نیرو با الهام از سپاه پاسداران، به معنای تمایل این گروه برای برقراری یک ارتباط نزدیک با ایران نیست؛ برخی از بهترین یگانهای جنگ ترکیبی طالبان، وابسته به شبکه حقانی هستند که هیچ همسویی با ایران ندارد. در هر حال، چنین به نظر میرسد که رهبری طالبان به دنبال یک مدل متعارفتر باشد، ولو اینکه ممکن است یک نیروی موازی به سبک سپاه پاسداران را نیز همچنان حفظ کند. این تصمیم نه تنها ناشی از نگرانی رهبران طالبان برای کسب مشروعیت بینالمللی است بلکه نتیجه تلاش این گروه برای شباهت پیدا کردن به یک دولت است.
شباهت پیدا کردن با سپاه پاسداران ایران، به خصوص زمانی جالب میشود که از منظر سیاستگذاران آمریکایی به آن نگاه شود. ایالات متحده برای تروریست اعلام کردن سپاه پاسداران ایران، دهها سال با موانع متعددی رو به رو بوده است چون این نهاد نه تنها یک نیروی میلیشیا یاغی نبوده بلکه ارتش رسمی ایران هم نیست؛ این در حالی است که این نهاد به طور مداوم منافع ایالات متحده را در خلیج فارس، عراق، لبنان و نقاط دیگر به مخاطره انداخته است. شباهت آشکار نیروهای مسلح امارت اسلامی به نیروهای مسلح ایران، میتواند حسابی اعصاب آمریکاییها را به هم بریزد.
یکی دیگر از جنبههای مهم تصمیم طالبان برای حرکت به سمت یک مدل متعارف، مربوط به این موضوع میشود که طالبان در حال حاضر مسئله حفظ نظم داخلی را بر مسئله جنگ با دشمنان خارجی اولویت داده است. هر چند تأمین منابع مورد نیاز برای ارتش متعارف جدید، یک نگرانی و دغدغه جدی است (با توجه به اینکه نگهداری تجهزات به جای مانده از ارتش ملی افغانستان، کار دشواری خواهد بود) اما طالبان احتمالا به طور منطقی از همسایگان خود، به خصوص چین، انتظار دریافت تجهیزات دارد.
از زمانی که این گروه «پایگاه هوایی بگرام» را دوباره در ماه اکتبر راه اندازی کرد، شایعاتی بر سر زبانها افتاده است مبنی بر اینکه هواپیماهای چینی در این پایگاه فرود آمدهاند. منابع محلی نیز فرود شبانه چند هواپیمای بزرگ را در بگرام تأیید کردند اما نتوانستند ملیت آنها را تأیید کنند. با این حال، یک منبع ارشد طالبان عنوان کرد که حدود 40 مستشار چینی (از جمله مستشاران نظامی) در تاریخ 3 اکتبر به افغانستان اعزام شدهاند؛ البته این خبر از سوی دیگر منابع تأیید نشده است. اگر این خبر تأیید میشد، جای تعجب نداشت که به دنبال آن، محموله تجهیزات نظامی نیز تحویل طالبان شده باشد. محمولههایی که احتمالا با هدف تقویت امنیت داخلی و مدیریت مرزی افغانستان ارسال شدهاند و تأثیر چندانی روی منافع منطقهای آمریکا ندارند.
طالبان نیاز دارد تا یک سیستم لجستیکی کاربردی را برای نیروهای مسلح خود ایجاد کند؛ در حال حاضر، نیروهای عادی و رده پایین هنوز برای تأمین نیازهای خود متکی به مردم محلی قحطی زده هستند. در همین رابطه، رهبری طالبان اخیرا به جنگجویان خود دستور داده است تا به پادگانها نقل مکان کرده و خانههایی را که قبلا در آنجا مستقر بودهاند تخلیه کنند. هر چه اوضاع اقتصادی در این کشور بدتر شود، تأمین نیاز نیروها نیز برای طالبان سختتر خواهد شد؛ هر چند که در نهایت، طالبان نیروهای خود را به عموم مردم ترجیح خواهد داد.
مبارزه با شورش و مبارزه با تروریسم
پس از احیای امارت اسلامی، طالبان اولین درگیری داخلی خود را پشت سر گذاشته است یک عملیات کوتاه برای کنترل منطقه پنجشیر. طرح عملیاتی این گروه عبارت بود از اعزام نیروی کافی برای پوشش کامل دره پنجشیر و پیشروی متعارف در طول جاده اصلی منطقه، هم زمان با نفوذ یگانهای کوچک از طریق نقاط کوهستانی. قدرتمندترین تجهیزات استفاده شده در این منطقه، خمپاره انداز و چند تانک قدیمی بود.
در همان زمان، طالبان با نیروهای داعش خراسان نیز درگیر بوده است؛ گروهی که مقرهای اصلی آن، در نقاطی دور افتادهتر از پنجشیر قرار داشتهاند. در کنر، طالبان برای مقابله با داعش خراسان، از حمایت شبه نظامیان پاکستانی چون «لشکر طیبه» استفاده کرده و طی چند هفته اخیر، داعشیها را مجبور به ترک برخی مناطق کرده است. اما تصرف مقرهای بیشتر و بزرگتر، مستلزم آن است که طالبان نیروهای بیشتری را به این کار اختصاص دهد؛ نیروهایی که همین حالا نیز تعداد آنها کافی نیست.
مقرهای داعش خراسان در ولسوالی «جرم» ولایت بدخشان، یک هدف آشکار برای طالبان خواهد بود؛ هر چند این منطقه مملو از جنگجویان آسیای مرکزی است اما طالبان احتمالا تلاش خواهد کرد تا قبل از انجام هر عملیاتی، این جنگجویان را جابجا کند. البته در شرایط کنونی، با توجه به نزدیک بودن فصل سرما، بعید است طالبان عملیاتی را در این منطقه آغاز کند. دیگر مقرهای اصلی داعش خراسان، در ولسوالی «چپه دره» و ولایت نورستان قرار دارند. در هر یک از این مقرها، دست کم صدها عضو داعش مستقر هستند که به خاطر جغرافیایی دشوار آن، طالبان باید شمار زیادی از نیروهای خود را در این منطقه متمرکز کند.
به گفته منابع طالبان، این گروه بیشتر درگیر مقابله با کانونهای تروریستی و شورشی در مناطق شهری بوده و در نتیجه، داعش خراسان توانسته است عملیاتهای خود را در کابل و جلال آباد تشدید کند. طالبان که ظاهرا توانایی لازم را برای تعقیب و ردیابی مجرمان ندارد، جوخههای مرگ خود را علیه اعضا و حامیان احتمالی داعش خراسان به راه انداخته و طی روزهای اخیر سبب مرگ شمار زیادی از این افراد شده است. شمار دیگری از این افراد نیز بازداشت شدهاند و در برخی ولایات، مثل کنر، حتی مدارس و مساجد سلفی نیز سرکوب شدهاند.
این اقدامات سرکوبگرانه و کورکورانه، واکنشهایی را به دنبال داشته است. ماه سپتامبر، گروهی از رهبران سلفی به طالبان اعلام کردند که اگر این گونه اقدامات ادامه پیدا کند، سلفیها در مقابل آن مقاومت خواهند کرد؛ که این مسئله به نفع داعش تمام خواهد شد. رهبران طالبان که نگران پیامدهای این اقدام شده بودند، «عثمان ترابی» والی به شدت ضد سلفی کنر را از کار برکنار کرده و یک چهره میانهرو تر به نام «مولوی قاسم» را جایگزین وی کردند. اما انجام این کار چندان هم آسان نبود؛ ترابی حاضر به ترک دفتر خود نشد و طرفداران فراوان وی دست به تظاهرات خیابانی زدند. این موارد نشان میدهد که رهبران طالبان در مسیر تبدیل شدن از یک گروه شورشی منعطف و غیرمتمرکز به یک نهاد دولتی، با مشکلات فزایندهای مواجه خواهند شد.
انجام یک عملیات همه جانبه برای نابودی داعش خراسان، کارت برندهای در دست طالبان است که اگر بخواهد قدرتهای غربی، به خصوص آمریکا، را به تعامل جدی با امارت وادار کند میتواند از آن استفاده کند. داعش خراسان، برخلاف طالبان، به دنبال جلب نظر جامعه جهانی یا شبیه شدن به یک دولت نیست. لذا روشهای خشونت بار و هرج و مرج طلبانه داعشیها میتواند طالبان را در چشم آمریکاییها، به یک عنصر «کمتر شرور» بدل کند.
سیاست برون سپاری
طالبان از کمبود نیروی انسانی رنج میبرد، به نحوی که در ماه سپتامبر تنها 70.000 نفر در یگانهای سیار آن حضور داشتند. شماری از نیروهای ذخیره این گروه که در جریان حملات ماههای می تا آگوست بسیج میشدند نیز از خدمت مرخص شدند که این مسئله، اوضاع را پیچیدهتر کرده است. در حال حاضر، نیروی انسانی این گروه عمدتا در شهرها، به خصوص کابل و پنجشیر و همچنین در طول مرز با تاجیکستان مستقر هستند. در ولسوالیها، طالبان به طور میانگین تنها قادر به اعزام 20 تا 30 نفر نیرو است؛ که این افراد ضمن حفاظت از تأسیسات مرکز ولسوالیها، هر از گاهی با موتورسیکلت به گشت زنی در جادهها میپردازند. این افراد به ندرت در روستاها دیده میشوند؛ در هر روستا، طالبان یک یا دو نفر را به نمایندگی از خود انتخاب کرده است که وظیفه دارند اوضاع روستا را به طالبان گزارش کنند. اگر پادگانهای کوچک در ولسوالیها نتوانند از پس حل مشکلی برآیند آنگاه فرماندهی طالبان، یک نیروی بزرگتر را از مرکز ولایت به محل مورد نظر اعزام میکند.
به نظر میرسد که در برخی بخشهای کشور، این سطح از استقرار نیرو توانسته است برای طالبان رضایت بخش باشد. یکی از این مناطق، ولایت ننگرهار است، به رغم اینکه داعش خراسان نیز تحرکاتی در آنجا دارد. اما در نقاط دیگر، طالبان نتوانسته است این سطح از خودباوری و خود اتکایی را به نمایش بگذارد. برای مثال، در شمال شرق کشور (تخار و بدخشان)، طالبان از ملاها و بزرگان روستاها خواسته است تا گروههای شبه نظامی محلی و جدیدی را برای طالبان به استخدام درآورند؛ نیروهایی که به نظر نمیرسد در حال حاضر هیچ آموزشی دریافت کنند. این گروهها نیز، مثل دیگر گروههایی که طالبان سالها در مناطق تحت نفوذ خود داشته است، تنها چند ده عضو برای حفاظت از مناطق محلی در اختیار دارند.
طبق گزارش بزرگان روستاها، پس از آنکه طالبان شمار زیادی از نیروهای مسلح خود را به شهرها و به منطقه پنجشیر منتقل کرد و روستاها را بدون محافظ گذاشت، داعش خراسان برنامه عضوگیری خود را در این مناطق آغاز کرده است. مسافرانی که از بزرگراههای کشور عبور میکنند نیز گزارش دادهاند که پستهای ایست و بازرسی طالبان غالبا خالی از نیرو بوده یا صرفا توسط چند فرد محلی محافظت میشود. به نظر میرسد داعش خراسان توانسته است کانونهای خود را به مناطقی گسترش دهد که هرگز قبلا آنجا فعالیتی نداشته است؛ مثل ولسوالی «چاریکار» ولایت پروان، جایی که این گروه اخیرا توانسته حملاتی را انجام دهد.
متعلقات دولت
توانایی طالبان برای ایجاد یک نظام حاکمیتی امنیتی مبتنی بر حاکمیت قانون، تا حد زیادی منوط به منابع مالی است که این گروه قادر به جمع آوری آن خواهد بود. روند انتقال، ممکن است یک روند طولانی و دشوار باشد و این در حالی است که انجام یک جنگ تمام عیار علیه داعش خراسان نیز (که ظاهرا اجتناب ناپذیر است) میتواند بخش زیادی از منابع را به خود اختصاص دهد. طالبان قبل از تسلط بر کشور، میتوانست با چند صد میلیون دلار در سال، نیروهای شبه نظامی خود را حفظ کند (نیروهایی که در اوج حضور آنها، حدود 85.000 نفر بودند) چون در آن زمان مجبور به نگهداری از وسایل نقلیه، هواپیماها و تأسیسات مختلف نبود.
اما حالا، حتی وجود نیرویی به همان اندازه نیز هزینههای بسیار بیشتری را به طالبان تحمیل خواهد کرد. ذخیره سوخت خودروهای تصرف شده ارتش ملی افغانستان که طالبان در حال حاضر مشغول استفاده از آنها است، تقریبا به اتمام رسیده است. تأسیسات و خودروها نیاز به تعمیر و نگهداری دارند، آن هم در شرایطی که کمکهای مالی ایالات متحده به دولت قبلی دیگر وجود ندارند. علاوه بر این، وجود 20 تا 30 نفر نیرو در هر منطقه، برای انجام وظایف مهم پلیسی کفایت نخواهد کرد.
طالبان به دنبال راهی برای کاهش هزینه تشکیلات امنیتی خود و جذب منابع مالی خارجی است. در همین حال، آنها همچنان از استقلال خود حفاظت کرده و بعید است به دنبال نیروهای امنیتی خارجی باشند.
در این بین، ایجاد یک نیروی مسلح منظم نیز سبب افزایش هزینهها خواهد شد چون مستلزم ایجاد یک سلسله مراتب فرماندهی تحت حمایت یک بوروکراسی وزارتخانهای است. حتی یک بوروکراسی کوچک شده نیز هزینه بیشتری در مقایسه با سیستم قبلی و کوچک طالبان خواهد داشت. طالبان هرگز یک نیروی پلیس مجزا نداشته است و برای انجام وظایف پلیسی، به نیروهای شبه نظامی محلی خود که تحت نظارت قضات قرار داشتند اتکا میکرد. انتصاب «سراجالدین حقانی» به عنوان وزیر کشور حکایت از آن دارد که این وزارتخانه قرار است وزن واقعی داشته باشد؛ سراجالدین فردی نیست که اداره یک وزارتخانه نمایشی، وی را راضی نگه دارد. به نظر میرسد که پس از انحلال «اداره مستقل ارگانهای محلی»، والیها تحت کنترل این وزارتخانه قرار گیرند. سراجالدین همچنین مطمئن خواهد شد که وزارت کشور، نیروی مسلح خاص خود را در اختیار خواهد داشت؛ او از هم اکنون عنوان کرده است که یگان «بدری 313» باید تحت کنترل وی باشد.
ایالات متحده به احتمال زیاد، از همکاری آشکار با ارتش رسمی تشکیل شده توسط طالبان اجتناب خواهد کرد. اما کشورهایی چون روسیه و چین احتمالا تمایل به پذیرش این نیرو خواهند داشت و طالبان نیز احتمالا همکاریهای امنیتی با آنها خواهد داشت. به گفته برخی منابع، این همکاریها مدتی است که آغاز شده، البته در مقیاس کوچک. یک منبع نظامی روس عنوان کرده است که شماری از کارشناسان روسیه وارد افغانستان شدهاند تا به طالبان کمک کنند که ناوگان کوچک هوایی خود متشکل از بالگردهای Mi-17 ساخت روسیه را فعال کند. به گفته این منبع، طالبان و روسیه همچنین همکاریهای اطلاعاتی درباره داعش خراسان دارند.
ایالات متحده باید مشخص کند که به چه صورت قصد مقابله با تهدیدات فزاینده داعش خراسان را دارد. آمریکا بدون داشتن یک شریک میدانی در صحنه افغانستان، هیچ اهرمی برای مبارزه با داعش خراسان نخواهد داشت، برخلاف وضعیت این کشور در عراق یا سوریه. ایالات متحده میتواند دوباره به استفاده از حملات پیشدستانه پهپادی یا هوایی روی بیاورد اما با توجه به نبود شرایط لازم برای انجام عملیاتهای از راه دور و حمله اخیری که سبب کشته شدن یک خانواده افغان شد، چنین رویکردی با واکنش منفی کنگره و مردم مواجه خواهد شد. در این میان، شاید بتوان از وساطت شرکای مورد اعتمادی که با طالبان رابطه دارند، مثل قطر، استفاده کرد.
ولی شاید آسانترین راه برای ایالات متحده، همکاری محرمانه با طالبان باشد؛ همان چیزی که درباره «هیئت تحریر الشام» در سوریه رخ داد. طالبان در ملا عام از حملات هوایی آمریکا به خاک افغانستان انتقاد میکند اما احتمالا خوشحال خواهد شد اگر این حملات علیه نیروهای داعش خراسان به کار گرفته شوند و حتی شاید به طور پنهانی، اطلاعاتی را نیز برای تسهیل این حملات در اختیار آمریکا قرار دهد. شاید از منظر آمریکا، کمک به طالبان برای از بین بردن داعش خراسان اهمیت چندانی در حوزه مبارزه با تروریسم نداشته باشد اما چنین اقدامی میتواند با کاهش نفوذ برخی جناحهای طالبان مثل شبکه حقانی و همچنین کاهش نفوذ گروههای جهادی خارجی مثل القاعده، سبب تقویت آن دسته از رهبران طالبان شود که خواهان به حاشیه راندن این گروهها هستند.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»