بحران افغانستان؛ کشورهای آسیای مرکزی چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
آسیای مرکزی یکی از مناطق کلیدی در ارتباط با بحران افغانستان است که تضمین امنیت آن مهم می باشد. بحران برآمده از خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان و خیزش طالبان فاجعهای چند بعدی را به بار آورد که مستقیما بر منطقه و کلیه کشورهای همسایه افغانستان تاثیرگذار بود.
معمولا بحران افغانستان از زاویه دید ابرقدرتهای بزرگ بینالمللی تجزیه و تحلیل میشود و همواره از نگاه کشورهای همسایه آسیای مرکزی نادیده انگاشته میشود. به نظر میرسد علیرغم فقدان وحدت منطقهای و توافق میان پنج کشور منطقه در خصوص چگونگی بحث و بررسی و حل وفصل بحران کنونی، ضرورت دارد تا نقش کشورهای آسیای مرکزی در تدوین و پیشبرد راه حل های خطمشیگذاری مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
مطالعات شرق/
کشورهای آسیای مرکزی میتوانند نقشی کلیدی را در ثبات اوضاع در افغانستان ایفا کرده و میبایست واکنش منطقهای هماهنگ شده را از خود نشان دهند- کارشناسانی در قالب یک میزگرد اینترنتی بینالمللی که به کوشش انیستیتو مطالعات جنگ و صلح آسیای مرکزی(IWPR CA) و پایگاه تحلیلی آن - CABAR.asia- در تاریخ 21 اکتبر 2021 برگزار گردید در این خصوص اظهار نظر کردهاند. این کارشناسان عبارتند از:
_ «آریل کوهن» (کارشناس ارشد غیر مقیم در مرکز اوراسیای شورای آتلانتیک)
_ «دکتر جنیفر موتازاشویلی» (محقق مرکز تحقیقاتی کارنگی)
_ «دکتر اکرم عمروف» (پژوهشگر مدعو بورسیه در مرکز راهبری و بازارها وابسته به اندیشکده امور عمومی و بین المللی ( دانشگاه پیتزبورگ)
_ «تمیم عصی» (معاون وزیر سابق دفاع در جمهوری افغانستان، مدیر اجرایی در انیستیتو مطالعات جنگ و صلح و مشاور روابط خارجی افغانستان)
_ «بروس پانیر» (خبرنگار ارشد آسیای مرکزی در رادیو آزاد اروپا/رادیو آزادی)
آسیای مرکزی یکی از مناطق کلیدی در ارتباط با بحران افغانستان است که تضمین امنیت آن مهم می باشد. بحران برآمده از خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان و خیزش طالبان فاجعهای چند بعدی را به بار آورد که مستقیما بر منطقه و کلیه کشورهای همسایه افغانستان تاثیرگذار بود.
معمولا بحران افغانستان از زاویه دید ابرقدرتهای بزرگ بینالمللی تجزیه و تحلیل میشود و همواره از نگاه کشورهای همسایه آسیای مرکزی نادیده انگاشته میشود. «آلن دیویس»، مدیر بخش آسیا و اوراسیای IWPR تصریح میکند که علیرغم فقدان وحدت منطقهای و توافق میان پنج کشور منطقه در خصوص چگونگی بحث و بررسی و حل وفصل بحران کنونی، ضرورت دارد تا نقش کشورهای آسیای مرکزی در تدوین و پیشبرد راه حل های خطمشیگذاری مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
به دعوت IWPR گروهی از کارشناسان بینالمللی به بحث پیرامون تهدیدها و فرصتهای بالقوهای که رویاروی کشورهای آسیای مرکزی در مواجهه با بحران افغانستان قرار خواهد داشت، پرداخته و همچنین راهکارهایی برای پیشبرد اقدامات و خطمشی این کشورها نیز ارائه کردهاند.
این گفتگوی اینترنتی بینالمللی به کوشش IWPR CA و پایگاه تحلیلی آن - CABAR.asia - در تاریخ 21 اکتبر 2021 برگزار شد و در آن بیش از 100 شرکتکننده از کشورهای مختلف حضور به هم رساندند.
به باور دکتر آریل کوهن، بحران کنونی یک دوره حیاتی در موجودیت ملی کشورهای آسیای مرکزی است. الگوی زمامداری آسیای مرکزی و عاملیت هر یک از کشورهایش، از جمله گروههای قومی منطقهای، بواسطه یک پارادایم کاملاً متفاوت - مفهوم اسلامگرایانه که از سوی بازیگران مختلف در افغانستان بیان میشود- به چالش کشیده میشود. کوهن تاکید نمود که در کنار طالبان بی قواره و غیرمتمرکز، تعداد زیادی بازیگر دیگر در سرتاسر افغانستان وجود دارند، مانند حزب اسلامی ترکستان، حزب الله، داعش خراسان، القاعده، جنبش های اویغور و غیره. الگوی اسلامی که این سازمان ها دنبال می کنند، قومیت را در اولویت قرار نمی دهد. وی در ادامه تصریح نمود که "هزاران پیکارجو از آسیای مرکزی برای جهاد به سوریه، عراق و جاهای دیگر رفتند که این اقدام را به ایدئولوژی جهاد نسبت می دهند. اگر این ایدئولوژی بررسی نشود، اگر به هر طریق ممکن غیررقابتی نباشد، این ایدئولوژی دولتهای کشورهای تازه مستقل شده را به چالش خواهد کشید."
بدین ترتیب، در تعامل با حاکمان جدید در کابل، هدف دولتهای آسیای مرکزی این است که دولت طالبان را در به چالش کشیدن همسایگان و صدور الگوی اسلامگرایانهاش کمتوان کنند. چالش مهم برای آسیای مرکزی این است که آیا شکل ملی حکومت افغانستان یک "خلافت" خواهد بود که بتواند از مرزهای آن صادر شود. سوال کلیدی دیگر این است که چه بازیگران قدرتمندی قرار است با کشور تعامل داشته باشند. دکتر کوهن، روسیه را در حوزه امنیتی و چین را برای اقتصاد مطرح می کند و به نظر وی بازیگران دیگر عبارتند از ترکیه، که احتمالاً در تلاش برای ایجاد اتحادیه ترکی خود است و پاکستان که ارتباط تاریخیاش با طالبان روشن است.
علاوه بر آن، نباید مشروعیت و رفتار خود کشورهای آسیای مرکزی را نادیده گرفت. دکتر کوهن هشدار داد که فساد، قاچاق مواد مخدر، سوء استفاده از قدرت و سایر اقدامات غیرقانونی در صورتی از سوی طالبان و سایر مبلغان ممکن است در آسیای مرکزی به کار بسته شوند که "بحث بی اعتبار کردن رژیمهای موجود" در میان باشد.
دکتر جنیفر بریک مرتازشویلی معتقد است که علیرغم پیشبینیهای بدبینانه پس از خروج نیروهای آمریکایی، کشورهای آسیای مرکزی با سیاستهای خارجی متفاوت، اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و با آمادگی، اگر چه بدون پیش بینی، با این بحران مقابله کردهاند. سقوط حکومت غنی تهدیدات مختلفی را به همراه دارد، اما بحران کنونی با بحرانهای سالهای 1996 و 2001 متفاوت است، زیرا کشورهای آسیای مرکزی در موقعیت بهتری برای پیگیری برنامههای خود هستند.
دكتر مرتازشویلی بر تداوم سياست خارجي كشورهاي آسياي مرکزی در قبال افغانستان تاكيد كرد؛ تسلط طالبان ابهامات زيادي را به همراه داشته، اما از نابسامانیهای قبل از ماه اوت و پس از ماه اوت بهتر بود. دولت ها از تهدیدات امنیتی افغانستان آگاه بوده و دریافته بودند که حضور نیروهای آمریکایی به جای حل مشکل، وضعیت را بدتر میکرد. طی سالیان متمادی، دولت مرکزی کابل در جبهههای مختلف جنگیده بود - علیه طالبان و گروههای شبهنظامی مرتبط و همچنین علیه جنگ سالاران و فرماندهان مرتبط با ائتلاف شمال. وضعیت در شمال افغانستان فاجعهآمیز و ناپایدار بود، بویژه در شش تا هفت سال گذشته که حکومت مرکزی کنترل مناطق مختلف را از دست داده، چیزی که منجر به آوارگی و مهاجرت گسترده شده است.
تعامل با طالبان در میان پنج کشور منطقه به طور قابل توجهی متفاوت دیده میشود. ترکمنستان سالهاست با این گروه در تعامل بوده، در حالی که تاجیکستان تاریخ پرتنشی دارد که بخشی از آن به خاطر شبهنظامیان تاجیک در شمال افغانستان است. ازبکستان در 20 سال گذشته روابط پرنوسانی داشته است - رئیس جمهور فقید اسلام کریموف نسبت به پاکستان که از طالبان حمایت می کرد، نگرش منفی داشت. اما شراکت راهبردی تاشکند که در ماه جولای با اسلام آباد در حضور رئیس جمهور پیشین افغانستان امضا شد، نشان داد که در حال حاضر رهبری ازبکستان ممکن است از طالبان در قدرت دل خوشی داشته باشد.
با این حال، به باور دکتر اکرم عمروف دولتهای آسیای مرکزی از وضعیت فعلی سود نمیبرند. وی خاطرنشان کرد که کشورهای همسایه باید روابط خود را با طالبان گام به گام ایجاد کنند و تاکید کرد که به همکاریهای منطقهای بیشتری نیاز است. تقریباً همه کشورهای آسیای مرکزی به صورت دوجانبه با طالبان در تعامل بودهاند، اما باید از بستر ایجاد شده برای نشستهای مشورتی بهره برده و از رویکرد همکاری برای مقابله با بحران، بدون تعامل دیگر بازیگران قدرتمند استفاده نمود.
دکتر عمروف توضیح داد که "برای اثبات نقش پررنگ خود، باید فعالانهتر عمل کنیم و نشان دهیم که ما به عنوان یک منطقه آماده هستیم تا مسئولیت بیشتری داشته باشیم و موضع واحدی را اتخاذ نمائیم." وی در ادامه افزود، بحران کنونی انسانی و پناهندگان باید به عنوان یک اولویت مورد توجه قرار گیرد و در عین حال تصمیم گیری در خصوص به رسمیت شناختن رژیم طالبان به زمان دیگر موکول شود. تهدیدهای تروریستی، قاچاق مواد مخدر و تسلیحات کنترل نشدهای که پس از عقبنشینی نیروهای غربی و ارتش افغانستان به جا مانده از عوامل مهم بیثباتی خواهند بود. وی همچنین تاکید ورزید که دولت طالبان همچنان غیرقابل پیش بینی است. طالبان فاقد هماهنگی داخلی است، با مشکلاتی در زمینه سازماندهی نهادهای عمومی و ارائه خدمات عمومی به مردم دست و پنجه نرم می کند و با توجه به دخالت پاکستان، استقلال تصمیم گیری این کشور همچنان یک مساله مهم است.
فقدان اقدامات هماهنگ اخیرا کامل مشهود بود - نمایندگان طالبان در مسکو تلاش کردند تا جامعه بینالمللی را در مورد مقابله با افراطیگری و آمادگی برای تعامل بینالمللی متقاعد کنند در حالی که در کابل سراج الدین حقانی، وزیر امور داخله، با خانواده های بمب گذاران انتحاری ملاقات کرد و به ستایش از تروریستهای آنها توام با ارائه پول نقد و زمین پرداخت. تمیم عاصی، ضمن ارائه یک جمع بندی در خصوص پویایی قدرت قومی بین کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان، در خصوص تهدید ایدئولوژی اسلام گرای رادیکال نیز توضیح داد. وی با استفاده از مدل رابطه "حامی و مشتری" جنبههای اقتصادی، امنیتی و فرهنگی روابط بین طالبان و گروههای قومی منطقه را تحلیل کرد.
رهبران آسیای مرکزی از ظهور جنبشهای اسلامی جهادی که تهدیدی برای ناسیونالیسم آنها به شمار میآیند، هراس دارند. این ترس ریشهدار است: اتباع ازبک و تاجیک به تعداد قابل توجهی در نیروهای طالبان حضور داشتهاند و جوانان ازبک و تاجیک فعالانه در شمال افغانستان میجنگند. جوخههای انتحاری نظامی در حال افزایش هستند و اسلام گرایان، بمب گذاران انتحاری تاجیک و ازبک را برای استقرار در مرزهای این کشورها استخدام می کنند. عاصی در ادامه اظهار داشت که مدل جدید ایدئولوژی جهادگرایی میتواند الهامبخش گروههای افراطی در کشورهای آسیای مرکزی و فراتر از آن، به عنوان مثال در روسیه باشد. وی تصریح نمود که "میبینیم که چگونه طالبان و چتر ایدئولوژیک اسلامی از کارت قومی استفاده می کنند و از قومیت در راستای اهداف جهادگرایی بینالمللی و منطقهای خود استفاده ابزاری میکنند."
بدین ترتیب، رویکرد دولتهای آسیای مرکزی در قبال افغانستان عمدتاً ماهیت عملگرایانه و محلی دارد. نیروهای امنیتی آنها سالهاست که با طالبان در تعامل بودهاند و حتی از قدرتهای محلی با تأمین انرژی و سلاح به منظور تأمین امنیت مرزهایشان حمایت کردهاند. عاصی خاطرنشان کرد که در تاریخ اخیر افغانستان هیچ گروهی وجود ندارد که مقامات آسیای مرکزی از آن حمایت کرده باشند و هیچ رهبر آسیای مرکزی که علاقمند به تعامل با سیاستمداران قدرتمند در افغانستان باشد دیده نمی شود، به جز امامعلی رحمان، رهبر تاجیکستان. عاصی موافق بود که اکنون برههای حساس در تاریخ افغانستان و آسیای مرکزی است، اما در عین حال، خاطر نشان کرد که هنوز برای نتیجه گیری در مورد تأثیر این بحران بر پویایی های امنیتی منطقه زود است.
به باور آباخون سلطان نظروف – مدیر منطقهای بخش آسیای مرکزی در IWPR - برای آسیای مرکزی اهمیت زیادی دارد که در جستوجوی راهحل و تحلیل تحولات افغانستان از دریچه هویت جمعی منطقه و ایجاد رویکردی یکپارچه و عملگرایانه برای وضعیت پیشرو باشد.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»