کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی امارت اسلامی دوم

تحلیل عملکرد سه ماهه طالبان (بخش اول)

ctc , 6 آذر 1400 ساعت 13:21

مترجم : زهرا خادمی راد

3 ماهه اول حکومت طالبان نشان از تقلای این گروه برای انجام مسئولیت‌های حکومتداری دارد. طی این مدت، طالبان تلاش کرده است تا با ارائه واکنش‌های سخت و سریع به تهدیدات پیش رو، کنترل خود را بر افغانستان تثبیت کند.
تلاش طالبان برای تثبیت قدرت و نمایش انحصار قدرت، یکی از رویکردهای اصلی طالبان در 3 ماهه اول حکومتداری این گروه بوده است. از دیگر رویکردهای طالبان که در رفتار این دولت نمود داشته و در واقع یکی از مشخصه‌های بنیادین و اصلی این جنبش بوده است، تمرکز شدید بر خطرات بالقوه‌ای است که انسجام سازمانی این گروه را به مخاطره می‌اندازد. با توجه به ارزش فاکتور حفظ انسجام نزد طالبان، هر نوع فشار خارجی یا انتخاب سیاسی که ممکن است انسجام این گروه را بر هم زند، عبور از «خط قرمز» این گروه محسوب می‌شود.
به رغم گذشت سه ماه از این حکومت، طالبان هنوز چشم انداز شفافی را برای ساختار دولت آینده خود تعریف نکرده و طرح بلند مدتی نیز برای نیروهای عادی و میدانی خود ارائه نکرده است.


مطالعات شرق/

به رغم پیشرفت دولت سایه طالبان طی دهه گذشته و افزایش تحرکات سیاسی و نظامی آن، 3 ماهه اول تشکیل دوباره «امارت اسلامی» نشان از تقلای این گروه برای انجام مسئولیتهای مربوط حفظ حاکمیت ملی داشت. طی این مدت، طالبان تلاش کرده است تا با ارائه واکنشهای سخت و سریع به تهدیدات پیش رو، کنترل خود را برکشور تثبیت کند. این گروه هنوز چشم انداز شفافی را برای ساختار دولت آینده خود تعریف نکرده و طرح بلند مدتی نیز برای نیروهای عادی و میدانی خود ندارد؛ نیروهایی که اکثر آنها همچنان رفتاری همانند دوران قبل از 15 آگوست 2021 دارند. رهبران طالبان نشان دادهاند که بحث حفظ انسجام داخلی را همچنان در اولویت دارند که این وضعیت میتواند توان این گروه را برای مقابله با بحرانهای انسانی و اقتصادی افغانستان تحت تأثیر قرار دهد.
 
بهار امسال، طالبان با آغاز یک عملیات همه جانبه در افغانستان توانست با پیشروی‌های سریع در اغلب نقاط افغانستان، بخش عمده این کشور را تحت کنترل خود درآورده و در نهایت در تاریخ 15 آگوست 2021 وارد کابل شود. تصرف کابل تقریبا بدون خونریزی بود و قبل از آن، رهبران دولت و همه نیروهای امنیتی عملا پایتخت را ترک کرده بودند. سقوط دولت جمهوری اسلامی تحت حمایت غرب، خیلی سریع و گسترده بود و در حالی که نیروهای آمریکایی و ائتلافی در تلاش برای خروج از این کشور بودند، طالبان بلافاصله توانست خلا به وجودآمده را پر کند.

به دنبال این ماجرا، طالبان توانست با سرعت قابل قبولی، رهبران و جنگجویان خود را تبدیل به مقامات دولت نیم‌‌بند خود کند. در کمتر از دو ماه، طالبان توانست از اغلب رهبران سیاسی کشور که در افغانستان باقی مانده بودند بیعت گرفته یا دست کم به طور تلویحی موافقت آنها را به دست آورد؛ توانست یک دولت موقت (یا دست کم شمایی از آن را) تشکیل دهد؛ توانست یک رژیم امنیتی جدید، سختگیرانه و گاها خشن و البته نسبتا منظم را در شهرهای مختلف ایجاد کند؛ کنترل خوبی بر مرزها پیدا کرده و از درآمدهای گمرکی برای رفع مشکلات اقتصادی بهره ببرد؛ وارد تعامل دیپلماتیک با کشورهای همسایه و منطقه شود؛ با سرعت و خشونت، مقاومت شکل گرفته در یک ولایت کوهستانی را در هم بشکند؛ و منابع رو به رشدی را برای مقابله با چالش‌های امنیتی اختصاص دهد، از جمله انجام یک عملیات خونین علیه «داعش خراسان» و همچنین انجام عملیات‌های تلافی جویانه علیه شماری از مقامات امنیتی سابق.

با این حال، این گروه به طرق مختلف، ملاحظه کاری اندکی را که در پس بدنه تصمیم گیری مشورت محور و اجماع محور رهبری آن وجود دارد آشکار کرده است ـ  روشی که نقش کلیدی در تاب‌آوری گروه داشته اما ممکن است ایجاد یک حاکمیت موثر و پاسخگو را در مقیاس ملی با تهدید جدی مواجه کند.
بسیاری از رفتارهای طالبان ـ حتی اقداماتی که به ادعای این گروه، برخلاف قوانین سازمان انجام شده است یا اقداماتی که به گفته ناظران، نشانی از وجود اختلاف بین اعضای طالبان بوده است ـ چند مشخصه دارند که می‌توانند در بحبوحه انتقال آن به قدرت، همچنان تعریفی از این گروه ارائه کنند:

  1. 1- طالبان، هم در سطح سازمانی و هم در سطح فردی، همواره نوعی ادراک خطر داشته است: طی دو دهه گذشته، بقا و تقویت شورش مستلزم درک مستمر تهدیدات بالقوه و مقابله با آنها بوده است. شناسایی، تعقیب و سپس حذف یا پذیرش تهدیدات، جزو ویژگی‌های اصلی اعضای طالبان بوده و هست.
    2- زمانی که رهبری طالبان درباره یک سیاست گفت‌وگو کرده یا تصمیم به انجام یک اقدام راهبردی می‌گیرد، معمولا گزینه‌هایی را در اولویت قرار می‌دهد که بتواند به حفظ انسجام داخلی سازمان کمک کند ـ یا دست کم در ظاهر چنین به نظر برسد. به رغم وجود کشمکش‌های داخلی بر سر قدرت، وجود تفکرات افراطی در بین جنگجویان جوان‌تر، چالش‌های ایدئولوژیک داعش خراسان و نبود ظرفیت‌های تکنوکراتیک، طالبان از زمان به قدرت رسیدن توانسته است تا حد زیادی انسجام داخلی خود را حفظ کند. اما این رویکرد، هزینه‌های گزافی برای مردم افغانستان داشته است؛ عزم جنبش برای ممانعت از ایجاد شکاف بین صفوف خود، بر روند تصمیم سازی‌های آن در هر برهه از زمان تأثیر داشت است، حتی اگر این کار به قیمت دور شدن مردم از آنها یا عدم دریافت منابع مالی لازم برای مدیریت یک دولت مدرن تمام شود.
    3- سرعت سقوط دولت جمهوری اسلامی و کلیت تسلط طالبان بر کشور، این حقیقت را پنهان کرد که این گروه 15 آگوست در یک موقعیت کاملا شکننده قرار داشت و ناگزیر بود تا برای تثبیت کنترل خود در کشور دست به یک سری اقدامات بزند. 
طالبان در 3 ماهه اول حکومت خود، تلاش کرد تا کار خود را طبق معیارهای یک دولت مدرن که تفاوت چندانی با دولت سقوط کرده نداشت آغاز کند ـ زمانی که تمایل یا توانایی این کار را نداشت هم سعی کرد دست کم در ظاهر خود را اینگونه نشان دهد. طالبان در هفته‌های اول حکومت خود با طیف وسیعی از چالش‌ها و بحران‌ها دست به گریبان بود که برای مقابله با اکثر آنها نیز بودجه یا ظرفیت کافی نداشت. شخصیت‌ها و جنگجویان طالبان، از هر طیفی، به طور مکرر به مردم و خبرنگاران گفته‌اند که حل مشکلات کشور زمان‌بر خواهد بود. این نبود ظرفیت، طالبان را بر آن داشته است تا به طرق مختلف، به سبک عملیاتی قبلی خود در دوران جنگ بازگشته و ضمن وضع محدودیت‌های سختگیرانه برای شهروندان، در برخی موارد، دست به نقض حقوق بشر، ربودن افراد و قتل بزند.

در این گزارش، به بررسی عملکرد 3 ماهه حکومت طالبان، با محوریت امنیت و حاکمیت، خواهیم پرداخت. در بخش اول، روند انتقال قدرت را بعد از ورود طالبان به کابل بررسی می‌کنیم. در بخش دوم، ویژگی‌های اصلی حکومت طالبان را به عنوان گروهی که در تلاش برای تثبیت قدرت خود است مورد مطالعه قرار خواهیم داد. در بخش سوم، روند تشکیل دولت و سبک حاکمیتی طالبان را به تفصیل مورد واکاوی قرار می‌دهیم. در بخش چهارم، رویکرد امنیتی این گروه را در این مدت ارزیابی خواهیم کرد، از جمله نحوه واکنش آن به چالش‌های ایجاد شده توسط داعش خراسان. بخش پنجم نگاهی خواهد داشت به محدودیت‌های اجتماعی که طی سه ماه گذشته توسط طالبان وضع شده است، از جمله نحوه برخورد آن با مسئله تحصیل زنان و دختران. در این بخش، نحوه ارائه خدمات اجتماعی از سوی طالبان نیز مورد بررسی قرار گرفته است. بخش آخر نیز، جمع بندی و نتیجه گیری است.

نگارنده برای تهیه این گزارش، با شماری از شهروندان افغان و اتباع خارجی که بعد از 15 آگوست در نقاط مختلف افغانستان باقی مانده‌اند، از راه دور گفت‌وگو کرده است. این مقاله به گزارش رسانه‌های بین المللی و افغانستانی نیز استناد کرده است. این گزارش همچنین از تحقیقات قبلی خود نگارنده درباره ایدئولوژی سیاسی و مذاکرات صلح طالبان و همچنین پیشینه دیرینه این گروه در اولویت بخشی به حفظ انسجام داخلی سازمان استفاده کرده است. 

یک نکته: این مقاله عمدتا طالبان را به عنوان یک بازیگر واحد در نظر گرفته و بر همین اساس آن را مورد ارزیابی قرار داده است (هرچند که به رفتارهای فردی و جناحی آن نیز توجه شده است. هدف از اتخاذ این رویکرد، نادیده گرفتن پیچیدگی‌ها و تنوع منافع، جبهه‌ها، پیوندهای قبایلی، مکاتب فکری، گروه‌های خانوادگی و شبکه‌های داخلی (و گاهی اوقات، فراملی) طالبان نیست. برعکس، این رویکرد، یک انتخاب سبک شناسانه است: حتی در اوج حضور نیروهای آمریکایی و خارجی در افغانستان، طالبان توانست خبر مرگ رهبر خود را به مدت دو سال مخفی نگه دارد؛ نشانه‌ای از وجود نوعی ابهام و پنهان کاری در داخل این گروه که هر ناظر خارجی را در مقابل این گروه به زانو درمی‌آورد. حوادث 3 ماه گذشته، تغییرات زیادی در افغانستان ایجاد کرده است. ماه‌های آینده نیز احتمالا به همین اندازه شاهد تغییر و تحول خواهیم بود؛ این یعنی هر نوع برداشت خارجی درباره گروه‌های مختلف افغانستان و دینامیک‌های بین آنها (که پیش از این نیز تقریبا ناقص بوده است) احتمالا دیگر به کار نخواهند آمد.

1- یک انتقال دو هفته‌ای
دو هفته پس از ورود طالبان به کابل در تاریخ 15 آگوست 2021 و در حالی که روند تخلیه نیروهای آمریکایی و بین المللی و خروج گروهی از شرکا و نیروهای وابسته افغانستانی همچنان در کابل ادامه داشت، طالبان به سرعت شروع به برقراری نظم در سرتاسر پایتخت کرد و در همان حال، کنترل بخش عمده فرودگاه کابل را به سربازان آمریکایی سپرد. دو بازیگر که پیش از این تنها به عنوان دشمن در افغانستان رو در روی هم قرار گرفته بودند، حالا وارد یک مرحله همزیستی دو هفته‌ای سخت اما کاربردی شده بودند، به نحوی که حتی پس از حمله داعش به فرودگاه کابل، دو طرف درصدد بهبود وضعیت امنیتی این منطقه برآمدند.

در همین حال، سیل نیروهای طالبان از نقاط مختلف کشور روانه کابل شدند و رهبران این گروه نیز به تدریج از مسیرهای زمینی و هوایی به این شهر آمدند. ورود این جنگجویان مختلف و رنگارنگ از مناطق دور و نزدیک، گیج کننده بود و ناظران خارجی قادر نبودند سلسله مراتب فرماندهی آنها را به خوبی مشخص کنند اما آنچه مسلم بود این بود که جنبش در حال تأمین منابع بود تا بتواند پایتخت را تا حد امکان به صورت پایدار، آشکار و کامل به تصرف خود درآورد. زمانی که صفوف طالبان در کابل تقویت شد و حضور نیروهای بین المللی به طور پیوسته رو به کاهش گذاشت، مقامات نظامی و دولتی آمریکا عنوان کردند که این گروه در حال اعمال نفوذ روی شرایط و مفاد توافق شده درباره روند تخلیه نیروها است و برخی برنامه‌های تخلیه را ظاهرا به صورت تصادفی به تأخیر انداخته یا مانع اجرای آن می‌شود. هماهنگی بین نیروهای آمریکایی و طالبان مستقر در فرودگاه، از جمله صدور اجازه پرواز برای نیروهای خارجی و افغان، غالبا توسط فرماندهان طالبان مختل می‌شد، به نحوی که آنها خواستار اجرای شرایط جدید یا ارائه اطلاعات بیشتر شده یا اینکه صحت مدارک را تأیید نمی‌کردند و اقداماتی از این دست ـ که به گفته یکی از مقامات آمریکایی، نوعی «به رخ کشیدن قدرت» توسط طالبان بود. در واقع، چنین به نظر می‌رسد که این نوع مداخلات، تلاشی از سوی طالبان بوده است تا بتواند سطح فزاینده تسلط خود بر کابل و همچنین قدرت خود را در این شرایط به نمایش بگذارد.

به نظر می‌رسید که طالبان تلاش دارد به شکل‌های مختلف ـ از اعمال خشونت وحشیانه گرفته تا نرمش‌های عجیب ـ دستاوردهای جدید و گسترده خود را تثبیت کرده و تبدیل به قدرت اول کشور شود. در یک سو، جنگجویان طالبان به روی یکی از اولین تظاهرات‌های ضد طالبانی در کشور آتش گشوده و سبب مرگ 3 تن در جلال آباد شدند و در سوی دیگر، رهبران آنها دیدارهای علنی با چهره‌های قدرتمند جمهوری اسلامی داشته و تلاش می‌کردند تا به آرامی دشمنان سابق را با خود هم بیعت کنند ـ یا دست کم به طور ضمنی، همکاری آنها را جلب کنند. زمانی که پرچم «امارت اسلامی» بر فراز ساختمان‌ها به اهتزاز درآمد، اهالی کابل (دست کم مردها و البته بدون احتساب افرادی که به امید فرار از کشور در فرودگاه تجمع کرده بودند) به خیابان آمده و زندگی عادی خود را از سر گرفتند. در شهرهای دیگر افغانستان نیز صحنه‌های مشابهی را شاهد بودیم، جایی که جنگجویان طالبان از مناطق اطراف وارد شهرها شده و با استقرار در ادارات و پاسگاه‌های پلیس دولت سابق، به گشت زنی مداوم و انجام حملات گاه به گاه و همچنین مدیریت عبور و مرور پرداختند؛ طالبان همچنین شماری از کارمندان اصلی دولت سابق و بخش‌هایی چون بخش بهداشت را ترغیب کردند تا به سر کار خود برگردند.

چند روز پس از سقوط کابل، «جبهه مقاومت ملی» که «امرالله صالح» معاون اول دولت سابق نیز به آن ملحق شده بود، در ولایت پنجشیر علیه طالبان اعلام جنگ مسلحانه کرد. طالبان در ابتدا با چهره‌های جمع شده در پنجشیر وارد مذاکره شد اما بعد با سازماندهی یک نیروی عظیم، این مقاومت را سرکوب کرد. هرچند این جنگ برای مدت کوتاهی به ولایت بغلان نیز سرایت کرد (جایی که نیروهای پارتیزانی اسلحه به دست گرفته و چند منطقه را به تصرف خود درآوردند) اما در آخرین روزهای آگوست 2021، طالبان توانسته بود بیش از دهه 1990 در عمق «دره پنجشیر» نفوذ کند. 31 آگوست، با خروج آخرین نیروهای آمریکایی و بین المللی، طالبان تقریبا انحصار قدرت را در افغانستان به دست گرفت.

2-مشخصه‌ها و رویکردهای اصلی

تأکید روی انسجام داخلی 
تلاش طالبان برای تثبیت قدرت و نمایش انحصار قدرت خود، یکی از رویکردهای اصلی طالبان در 3 ماهه اول حکومتداری آن بوده است. یکی دیگر از رویکردها که از 15 آگوست 2021 در رفتار طالبان نمود داشته، در واقع یکی از مشخصه‌های بنیادین و اصلی این جنبش بوده است: تمرکز شدید روی هر خطر بالقوه‌ای که ممکن است انسجام سازمانی آن را به مخاطره اندازد. اقدامات دقیق طالبان برای توزیع متوازن پست‌های حکومتی در مجموعه سازمان، به نظرتوانسته است تنش‌های احتمالی بین جبهه‌های مختلف طالبان را کاهش دهد. اما این توزیع قدرت، مانع از برخی تعاملات روزانه و اساسی افغان‌ها، به خصوص مردم شهرنشین، با حاکمان جدید شد ـ نوعی احتقان دولتی که آفت جان دولت قبلی بود و طالبان توانسته بود از آن بهره برداری تبلیغاتی کند. اصرار طالبان برای حفظ انسجام، می‌تواند معیار مفیدی را به دست ناظران بدهد: هر نوع فشار خارجی یا انتخاب سیاسی که بتواند سبب از هم پاشیدگی گروه شود، «خط قرمز» این گروه است. این یکی از چند معیارموثق برای ارزیابی جنبشی است که غالبا مواضع خود را پنهان کرده و به طور پیوسته بر ابهام پیام‌های عمومی خود می‌افزاید.

ابهام
همانطور که گفته شد، ابهام در سیاست‌ها و پیام‌های عمومی، یکی دیگر از مشخصه‌های طالبان است که در روزهای اولیه به قدرت رسیدن آن نیز مشهود بوده است. شاخه رسانه‌ای طالبان ـ که از 15 آگوست تاکنون چندین سخنگو معرفی کرده و گهگاه مطالب متناقضی ارائه می‌کند ـ مجموعه‌ای از نکات روتوش شده را ظاهرا با هدف آرام کردن مخاطبان بین المللی بیان می‌کند و در عین حال، از خشونت و تخریب‌های انجام شده در زمان شورش تجلیل می‌کند. هرچند 3 ماه از به قدرت رسیدن طالبان می‌گذرد اما این گروه هنوز چشم انداز واضحی را درباره اندازه، اهداف و اختیارات دولت خود مشخص نکرده است. این مسئله به طور خاص درباره ایدئولوژی اعلامی طالبان نیز صدق می‌کند؛ طبق این ایدئولوژی، منشأ نظم اجتماعی، وجود یک قدرت مرکزی قدرتمند و اطاعت کامل از امیرالمومنین است که این در تضاد آشکار با سطح بالای اختیارات غیرمتمرکز و محلی است که این گروه به فرماندهان میدانی خود در نقاط مختلف کشور داده است (انعطاف پذیری که سبب تقویت جنبش در نقاط مختلف کشور شد).

درک تهدید، تا حد پارانویا
مورد آخر اینکه، تمرکز طالبان روی بحث حفظ انسجام و همچنین اولویت این گروه برای تثبیت سلطه خود، همسو با تفکر غالبی است که همچنان بین نیروهای عادی و رهبران آن مشاهده می‌شود؛ این تفکر زاییده تردیدها و درک تهدیدی است که به واسطه دو دهه مقابله یک گروه شورشی چریکی با یک ابرقدرت نظامی و تهدیدات ناشی از آن به وجود آمده است. در واقع، تعداد معدودی از اقدامات انجام شده توسط اعضای طالبان بوده است که ماهیت چپاولگرانه و پیچیده داشته و هیچ ارتباطی به بحث درک تهدید نداشته است. 

بحث درک تهدید و محوریت آن در انگیزه بخشی به رفتارهای طالبان، نشان می‌دهد که چرا تفکر بسیاری از اعضای این گروه به شدت وابسته به مقوله شبه نظامی‌گری است: خشونت یک ابزار ترجیحی/ پیش فرض برای مقابله با تهدیدات است. نسل جوان جنگجویان طالبان که بسیاری از آنها مسئول انجام وظایف معمولی مثل نگهبانی و گشت زنی هستند، نه تنها به اعمال خشونت روزانه خو گرفته‌اند بلکه تحت تأثیر انتظارات القایی نیز قرار گرفته‌اند (مطالعات نشان می‌دهد که آنها به لحاظ ایدئولوژیک، تفکرات سختگیرانه‌تری را برای دولت آینده ترجیح می‌دهند. به نظر می‌رسد که رهبری جنبش به خوبی می‌داند که دیدگاه‌ها و تفکراتی که طی سال‌های جنگ به وجود آمده، ممکن است تا چه اندازه محکم و بدون تغییر باقی بمانند؛ سخنگوی طالبان، «هبت الله آخوندزاده» و هر 3 معاون وی بارها در صحبت‌های خود تأکید کرده‌اند که جنگجویان جنبش باید به قوانین و محدودیت‌های وضع شده در مناطق تازه تصرف شده پایبند باشند.

در شرایطی که شاهد سقوط ناگهانی دولت سابق و روی کار آمدن جنبش طالبان بودیم، ممکن است شاهد آن باشیم که شورشیان سابق نیز همچنان به تفکرات خود در رابطه با درگیری خشونت بار پایبند باشند. اما این خصوصیت، پیامدهای زیادی برای آینده دولت افغانستان و نحوه تعامل آن با دولت خواهند داشت. با توجه به اینکه رهبری طالبان تلاش دارد تا تدوین یا تغییر سیاست‌ها را به شکلی انجام ندهد که سبب ایجاد نارضایتی در بین صفوف طالبان شود، الگو واره‌های (پارادایم‌های) غالب تا حدود زیادی مشخص خواهند کرد که طالبان تا چه اندازه و با چه سرعتی قادر خواهد بود تا فرهنگ سازمانی و رفتار فردی جنگجویان خود را از چارچوب شورش خارج کرده و آن را به سمت قلمرو حکومتداری مسئولانه هدایت کند ـ یا حتی زمینه بقای رژیم را در مواجهه با بحران اقتصادی قریب الوقوع فراهم کند.

3- تشکیل دولت و سبک حکومت
هرچند در ابتدای ورود طالبان به کابل، ذبیح الله مجاهد سخنگوی گروه تأکید کرد که دولت جدید طی چند روز تشکیل خواهد شد اما کابینه «موقت» طالبان که صرفا متشکل از رهبران ارشد این گروه بود، 3 هفته بعد از تسلط طالبان بر کابل به طور رسمی اعلام شد. اعلام خبر تشکیل کابینه طالبان در تاریخ 7 سپتامبر 2021، چند روز پس از آن انجام شد که شایع شده بود چهره‌های بانفوذ طالبان بر سر پست‌های دولت با یکدیگر دچار اختلاف شده‌اند و رئیس سرویس اطلاعاتی پاکستان برای پادرمیانی بین آنها به کابل سفر کرده است. بسیاری از ناظران، عدم حضور «ملا عبدالغنی برادر» (معاون امیر و رئیس دفتر سیاسی دوحه در زمان انجام مذاکرات صلح با آمریکا که حالا به عنوان معاون نخست وزیر دولت موقت طالبان منصوب شده است) در انظار عمومی را پس از اعلام کابینه، دلیلی بر تنزل رتبه وی می‌دانستند. در تمام شایعات مربوط به درگیری بین چهره‌های طالبان، نام ملا برادر در صدر لیست قرار داشت. چند روز پس از گمانه‌زنی رسانه‌ها وشبکه‌های اجتماعی درباره احتمال زخمی یا حتی کشته شدن ملا برادر در یکی از درگیری‌های داخلی گروه، سرانجام سر و کله وی در قندهار پیدا شد؛ او با خواندن از روی یک متن از پیش آماده شده، همه شایعات را تکذیب و بر اتحاد خدشه ناپذیر طالبان تأکید کرد.

اما باید گفت که مشاجرات سیاسی و تقلا کردن برای کسب قدرت، به احتمال قریب به یقین رخ داده است ـ و احتمال زیادی وجود دارد که همچنان ادامه داشته باشد. دومین رویداد مهم که 2 ماه بعد از قیل و قال‌های به راه افتادده بر سر تشکیل دولت رخ داد، جنبه دیگری از اختلافات داخلی را به نمایش گذاشت. 7 نوامبر 2021، گزارش‌های تأیید نشده‌ای منتشر شد مبنی بر اینکه نیروهای وابسته به طالبان قندهاری (که به طور سنتی، قدرتمندترین مقر رهبری جنبش را تشکیل داده و بر بسیاری از منابع گروه مسلط بوده‌اند) به دفاتر هیئت ملی کریکت یورش بردند. پیش از این، نخست وزیر دولت موقت طالبان دستور داده بود تا مربی جنجالی تیم ملی (فردی که اخیرا با حکم طالبان به کار خود بازگشته بود و اتفاقا یک قندهاری بود) برکنار شود؛ گزارش‌ها حکایت از آن دارند که این اقدام به تحریک حقانی‌ها انجام شده است، گروهی که گفته می‌شود به دنبال به حداکثر رساندن سهم خود از قدرت است.

هرچند هنوز جزئیات دقیقی از این ماجرا منتشر نشده است اما وقوع آن نشان دهنده وجود یک تنش بسیار حقیقی در داخل جنبش است. هر چند توازن قدرت بین عناصر مختلف طالبان، طی این سال‌ها، به دقت تنظیم شده اما همیشه به سمت برخی گروه‌ها و افراد خاص سنگینی می‌کرده است؛ گرایش به سمت این افراد و گروه‌ها گاهی ریشه قبایلی داشته است و گاهی نیز علل شخصی داشته و به ارتباط این افراد با «ملا محمد عمر» موسس طالبان برمی‌گشته است. خلأهای به وجود آمده توسط دولت قبلی، فضاهای جدیدی برای چهره‌ها و جناح‌های طالبان به وجود آورد تا بتوانند جایگاه‌ها و مناصب جدیدی به دست آورند؛ در چنین شرایطی و در حالی که عناصر مختلف به دنبال کسب نفوذ و قدرت بیشتر بوده یا درصدد اصلاح عدم توازن‌های موجود در دینامیک‌های سنتی طالبان بودند، نقاط برخورد جدیدی به وجود آمد. در واقع، پیروزی طالبان، سبب شد تا این زخم طالبان دوباره سر باز کند. البته باید توجه داشت که این تنها مورد از کشمکش‌های داخلی به وجود آمده در جنبش طی این سال‌ها نبوده و روش حل مناقشات که توانسته است 20 سال این شورش را سر پا نگه دارد (ترکیبی از میانجیگری رهبران و تعقیب و آزار نیروهای جدا شده و مخالف) همچنان به قوت خود باقی است.

هرچند کشمکش بر سر کسب قدرت قطعا در تأخیر تشکیل دولت موثر بوده است اما علت این تأخیر، بیشتر به خاطر به قدرت رسیدن ناگهانی طالبان بوده است ـ یا دقیق‌تر بگوییم، عدم آمادگی برای تشکیل دولت. مقامات ارشد اعتراف کردند که تصرف ناگهانی کابل آنها را شوکه کرده است و به نظر می‌رسد که این گروه هنوز شرایط لازم را برای شروع رسمی حکومت نداشته است. در آن زمان، طالبان با چند فوریت و چند نگرانی سخت رو به رو بود: تثبیت اوضاع شهرها، معضل به وجود آمده درباره فرودگاه کابل و تردید درباره میزان مقاومت نیروهای دولتی باقیمانده در کشور. هرچند می‌توان گفت که پس از شکست سریع مقاومت در ولایت پنجشیر، این تردید تا حد زیادی کاهش پیدا کرد اما واقعیت این است که طالبان نیروهای جنگجوی خود را حتی کمتر از قبل در سطح کشور پخش کرده بود. با توجه به اینکه طالبان از دیرباز بر حفظ حاکمیت و استقلال دولت آینده افغانستان تأکید داشت لذا یکی دیگر از عواملی که سبب تأخیر در تشکیل دولت شد، تمایل این گروه برای انجام بدون چالش این کار بود، چه از نظر حضور سربازان غربی و چه به لحاظ تحرکات عناصر مخالف مسلح وابسته به دولت قبلی.

در چنین شرایطی، تصمیم طالبان برای تشکیل دولتی که صرفا متشکل از رهبران خود بود، چندان تعجب آور نبود ـ به رغم اینکه، کشورهای کمک کننده، قدرت‌های منطقه‌ای و جامعه مدنی افغانستان به طور مرتب بر تشکیل یک دولت «فراگیر» تأکید داشتند. علاوه بر این، مسئله حفظ انسجام داخلی نیز یک دغدغه مهم بود؛ هم به لحاظ اینکه جبهه‌های مختلف طالبان حس کنند که سهم مناسبی از قدرت گرفته‌اند و هم برای اینکه پایبندی خود را به انتظارات ایدئولوژیک اعضای گروه نشان دهد. 

به باور برخی تحلیلگران، خروج «اشرف غنی» از کشور، مانع از آن شد که طالبان با مشارکت رهبران سیاسی دولت سابق مبادرت به تشکیل یک دولت انتقالی کند؛ گفته می‌شود که طالبان می‌توانست تا 15 آگوست، با کمک «زلمی خلیل زاد» فرستاده ویژه آمریکا، چنین دولتی را تشکیل دهد. هرچند این موضوع درست است، اما خلا ایجاد شده به واسطه خروج غنی، این گروه را بر سر یک دو راهی قرار داد که به گونه‌ای دیگر نمی‌توانست آن را حل و فصل کند. یک گزینه این بود که برای رسیدن به کابل، با دشمنان مصالحه کرده و قدرت را با آنها تقسیم کند. گزینه دیگر هم این بود که پس از ورود به کابل و رژه پیروزمندانه در آن و تبدیل شدن به یک قدرت بلامنازع، قدرت را به صورت داوطلبانه تقسیم کند. بسیاری از اعضای طالبان با فرض اینکه تصرف کابل احتمالا مستلزم انجام یک محاصره طولانی مدت یا به راه انداختن یک جنگ شهری خونین است، تمایل داشتند تا گزینه اول را انتخاب کنند. اما این نوع تقسیم قدرت احتمالا این تصور را ایجاد می‌کرد که رهبران طالبان با رهبران سیاسی «فاسد» و «دست نشانده» دولت جمهوری اسلامی تحت حمایت غرب همسو شده‌اند یا بدتر اینکه، تسلیم خواست کشورهای خارجی شده‌اند.

رهبران طالبان که تلاش داشتند نشان دهند جلب رضایت نیروهایشان در اولویت قرار دارد، به محض رسیدن به قدرت، ابهام درباره ماهیت دقیق دولت جدید طالبان را در دستور کار قرار دادند. در اولین نشست مطبوعاتی که مربوط به معرفی اعضای کابینه جدید بود،  طالبان نه رسما توضیحی درباره نقش امیر داد و نه مشخص کرد که آیا دولت موقت با نام «امارت اسلامی» فعالیت خواهد کرد یا خیر. اما بعد از برگزاری این نشست، شخصیت‌های طالبان تصریح کردند که دولت جدید در واقع همان امارت بوده که امیر در رأس آن قرار دارد. پس از آن نیز، احکام مکتوب، با نام «امیر هبت الله» تنظیم می‌شد.

البته برخی معتقد هستند که این ابهام احتمالا با هدف آرام کردن یا فریفتن مخاطبان بین المللی انجام شده است چون این جنبش در دهه 1990 پیشینه خوبی از خود به جا نگذاشته بود و 20 مقام از 33 مقام ارشد آن در فهرست تحریم‌های سازمان ملل قرار داشتند؛ اما طالبان هنوز از ماهیت کابینه خود عدول نکرده است. چند روز پس از سقوط دولت جمهوری اسلامی، پرچم‌های سفید امارت اسلامی در نقاط مختلف کابل و کشور به اهتزاز درآمدند که این حرکت، عدم شفافیت طالبان درباره عنوان دولت را بیش از پیش به نمایش گذاشت. در اولین روزهای پس از خروج کامل نیروهای آمریکایی و بین المللی، طالبان تصاویر رژه پیروزی نظامی خود را که با حضور نیروهای انتحاری آموزش دیده گروه اجرا شده بود از تلویزیون ملی افغانستان پخش کرد. اکتبر 2021 نیز این نیروها طی مراسمی، از سوی «سراج الدین حقانی» (یکی از 3 معاون طالبان، رهبر شبکه حقانی و سرپرست جدید وزارت کشور افغانستان) مورد تجلیل قرار گرفتند و سراج الدین به خانواده نیروهای انتحاری کشته شده، وعده پاداش داد. در همین حال، چند هفته بعد از این مراسم، طالبان اعلام کرد صدور گذرنامه‌ها، بدن تغییر عنوان دولت قبلی در سربرگ آنها، از سر گرفته خواهد شد. از آن زمان به بعد، این گروه ده‌ها هزار گذرنامه را به همین شکل صادر کرده است. همچنین در حالی که جنگجویان طالبان، معترضانی که پرچم سه رنگ دولت قبلی افغانستان را در دست داشتند مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند، طالبان اهتزاز این پرچم را به طور رسمی ممنوع نکرده است.

در همین حال، یک جنبه‌ جالب و البته کمتر توجه شده نیز در روند تشکیل دولت طالبان وجود دارد: این گروه با انتصاب اعضای جنبش خود به عنوان رئیس و مقامات ارشد همه وزارتخانه‌های دولت قبلی (البته به استثنای وزارت امور زنان که جای خود را به وزارت امر به معروف و نهی از منکر داد)، به طور ضمنی رویکرد دولت مدرن افغانستان را که توسط دولت قبلی تحت حمایت غرب تعریف شده بود پذیرفته است. هرچند این یک امر قطعی نیست اما در تاریخچه حکومت طالبان در دهه 1990 و «دولت سایه» شورش و همچنین در مباحثات فکری که اخیرا بین حامیان طالبان صورت گرفته است، موارد زیادی وجود دارد که در آن یک نوع ترجیح فلسفی قوی برای پذیرش یک دولت حداقلی دیده می‌شود. شاید بارزترین نمونه این پذیرش و تغییری که به طور ضمنی از آن برداشت می‌شود، انتصاب یک ملا به عنوان رئیس «آژانس انرژی اتمی افغانستان» باشد؛ نهادی که در سال 2011 توسط دولت قبلی ایجاد شده بود.

طالبان در حال حاضر پذیرفته است که این دولت قابلیت توسعه دارد؛ دولتی که به اذعان برخی مقامات، تجربه کمی در حکومتداری دارد اما از ظرفیت لازم برای مدیریت این نهاد برخوردار است. یکی از مشخصه‌های کمتر دیده شده کابینه موقت طالبان (جدا از اینکه هر جناح چه سهمی از قدرت را نصیب خود کرده) این است که اغلب چهره‌های کابینه، شخصیت‌هایی در درون کادر رهبری هستند که قبلا تجربه کار در وزارتخانه‌های دولت طالبان را در دهه 1990 داشته‌اند. برای جنبشی که طی 20 سال گذشته تحت سیطره منافع و خواسته‌های فرماندهان نظامی خود بوده است، حالا در انتخاب اعضای دولت، از نخست وزیر به پایین، بیشتر به کسانی توجه شده است که تجربه قبلی حاکمیتی داشته‌اند. حتی برخی وزرا، بی سر و صدا، شماری از تکنوکرات‌های سابق و کارشناسان را برای کار یا ارائه مشاوره فراخوانده‌اند. اگر طبق گفته طالبان، ایالات متحده و سایر کشورهای در حال خروج، ترس بی مورد به دل کارمندان سابق وزارتخانه‌ها نمی‌انداختند و آنها را مجبور به فرار از کشور نمی‌کردند، حالا این افراد می‌توانستند به آرامی تحت حاکمیت نظام جدید، بر سر کار خود برگشته و به ارائه خدمات مدنی بپردازند.

شاید بزرگترین سئوال باقیمانده، این باشد طالبان چگونه می‌خواهد ساختار و نیروهای جنگجوی خود را وارد سلسله مراتب دولت متزلزل خود کند. مقامات جدید طالبان، از جمله «ملا یعقوب» سرپرست وزارت دفاع (پسر ملا عمر)، در سخنرانی‌های مختلف بیان کرده‌اند که طالبان یک ارتش ملی قوی و مستقل ایجاد خواهد کرد؛ در کنار این اظهارات نیز فیلم‌های متعددی پخش شده است که در آنها جنگجویان طالبان در حال اجرای رژه نظامی در ساختمان‌های دولتی تصرف شده هستند. طالبان ادعا می‌کند که در تلاش برای جمع کردن و سر و سامان دادن به سربازان دولت سابق است اما هنوز جزییات زیادی از این طرح ارائه نشده است. یک خبرنگار که وضعیت فرماندهان طالبان را از اواخر سپتامبر تا اوایل اکتبر 2021 در ولایات مختلف بررسی کرده، متوجه شده است که این فرماندهان هنوز دستوری از جانب رهبران کابل مبنی بر اینکه آنها تحت نظارت چه وزارتخانه‌ای (وزارت کشور یا دفاع) قرار دارند دریافت نکرده‌اند. 7 نوامبر 2021، طالبان سرانجام فهرست اسامی والی‌ها و روسای پلیس را منتشر کرد که این، گامی مهم در جهت انتقال صفوف جنبش به داخل ادارات دولتی به حساب می‌آید. با این حال، هنوز مشخص نیست که جنگجویان دوران شورش تا چه حد می‌توانند با نیروهای امنیتی دولتی سازگاری داشته باشند.

شواهد دیگری هم وجود دارد که نشان می‌دهد وزارتخانه‌ها، وظایف خود را بیشتر براساس شرح کاری که وزرای طالبان قبلا در جنبش داشته‌اند تعریف می‌کنند تا براساس رویکردهای سازمانی متعارف. برای مثال، ملا یعقوب اعلام کرده است که وزارت دفاع مسئولیت تأمین امنیت پروژه گازی تاپی را بر عهده خواهد گرفت. در افغانستان (و بسیاری از کشورهای دیگر)، معمولا وزارت کشور مسئول حفاظت از زیرساخت‌ها است اما در کمیسیون نظامی شورش طالبان، یعقوب و سراج الدین حقانی، براساس یک تقسیم بندی جغرافیایی، به طور مشترک مسئولیت نیروهای طالبان را بر عهده داشتند. حال چنین به نظر می‌رسد که یعقوب همچنان به طور غیررسمی فرماندهی جنگجویان طالبان را در جنوب و غرب کشور بر عهده دارد، جایی که قرار است محل ساخت این خط لوله باشد. 

از یک منظر، می‌توان گفت که اتکای طالبان به چارچوب‌های کنترل و فرماندهی خود در دوران شورش، در هفته‌های اول تسلط بر کشور، یک مکانیزم انتقالی ضروری بوده است. اما باید توجه داشت که هر چه جنگجویان طالبان برای مدت بیشتری طبق عملکرد خود در دوران شورش رفتار کنند (وضعیتی که همواره به واسطه وجود یک مسیر دوگانه قدرت بین سلسله مراتب فرماندهی رسمی و شبکه‌های فردی غیررسمی، یک وضعیت پیچیده بوده است) آنگاه ممکن است این خطر به وجود آید که در عمل، قدرت وزارتخانه‌های دولتی تضعیف شده و دولت تحت سیطره یک «دولت سایه» غیر شفاف متشکل از افراد ذی نفوذ و قدرتمند در درون طالبان قرار گیرد. گواهی سازمان‌های کمک رسان خارجی و صاحبان مشاغل افغانستانی حکایت از آن دارد که در کابل، یک وضعیت بسیار پیچیده در حال شکل گرفتن است: آنها داستان‌هایی از پاس کاری درخواست‌های ساده بین طالبان و کش و قوس‌های اداری بین مقامات وزارتخانه‌ها و افراد ذی نفوذ غیررسمی روایت می‌کنند؛ وضعیتی که با اوضاع نابسامان بوروکراسی دولت قبلی رقابت می‌کند.

شاید این ابهام بتواند در بلند مدت، مناقشات بین وزرای کابینه را کمتر نمایان کند اما ممکن است فضایی را برای رقابت پشت پرده افراد و جناح‌های طالبان برای کسب قدرت به وجود آورد. حتی اگر این گروه بتواند کشمکش‌های درونی خود را مهار کند، باز هم این احتمال وجود دارد که همچنان مشخصه‌های سازمانی شوراهای رهبری و شبکه‌های فردی خارج از دولت را حفظ کند؛ رویکردی که به نظر ریشه در یک طرح احتیاطی دارد که می‌تواند این جنبش را حتی در صورت وقوع یک تهاجم خارجی دیگر یا به راه افتادن یک عملیات کشتار هدفمند، سر پا نگه دارد. احتمال کمی وجود دارد که طالبان، سیاستمدران دوره جمهوری اسلامی را وارد پست‌های مهم دولتی کند ـ که اگر چنین اتفاقی بیفتد، نشان دهنده تغییر قدرت طالبان به سمت ساختارهای قدرت موازی است.
انتهای مطلب/
 
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»


 


کد مطلب: 2874

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/2874/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir