دو سال پیش، فرمانده یگان پهپادی طالبان با پیشینه تحصیل در دانشکده مهندسی دانشگاه کابل، شروع به بررسی ویدئوهای داعش و تمرکز بر کاربرد پهپاد در جنگ کرد. او که پیشتر به خاطر فعالیت در اردوگاههای آموزشی نیروهای انتحاری طالبان به شهرت رسیده بود، دریافته بود که ماهیت جنگ در حال تغییر است. با کاهش عملیاتهای نظامی آمریکا در افغانستان، رهبران طالبان درک کرده بودند که تداوم حملات انتحاری علیه نیروهای افغان خشم مردم را در پی خواهد شد. لذا طالبان به یک روش جنگی دقیقتری نیاز داشتند، به خصوص در شمال افغانستان که طالبان پایگاههای حمایتی کمتری داشتند. از نظر مردی که بعدها فرمانده این یگان شد، پهپادها راه حل مناسبی بودند. او پس از اینکه این ایده را با عناصر اطلاعاتی ارشد طالبان در میان گذاشت، تیمی را برای تحقق این هدف تشکیل داد.
مطالعات شرق/
در فصل بهار، زمانی که آمریکا مرحله نهایی خروج سربازان را از افغانستان آغاز کرد، یگان پهپادی طالبان برای انجام مهمترین مأموریت خود، وارد صحنه شد. این یگان که متشکل از یک تیم 12 نفره از مهندسان بود، مأموریت یافت تا عملیات مهمی را در آخرین مراحل جنگ اجرا کند.
هدف، قتل یک مقام منطقهای در شمال افغانستان، به نام «پیرم قل» بود. پیرم قل نیز مثل بسیاری از نخبگان حاکم افغاستان که حالا از کار برکنار شدهاند، ترکیبی از یک چهره کاریزماتیک و فاسد بود؛ یک کهنه سرباز از زمان نبرد مجاهدین با شوروی در دهه 1980 که اصول دوران جوانی خود را مانعی برای کسب قدرت دانسته بود.
او یک ازبک بود که در بسیاری از جناحهای افغان ضد طالبان، از عضو «جمعیت اسلامی» هم بود. در سالهای پس از حمله آمریکا به افغانستان، او مدتی نماینده پارلمان بود و علاوه بر این، رهبری یک گروه شبه نظامی محلی را که متهم به انجام یک سری اقدامات ناقض حقوق بشر (مثل قتل و آدم ربایی) بود بر عهده داشت. اما آنچه برای طالبان اهمیت داشت، سلطه قابل توجه وی بر ولایت «تخار» بود؛ ولایتی هم مرز با تاجیکستان که طالبان از دیرباز برای تسلط بر آن با مشکل مواجه بود. اگر طالبان میخواست کل منطقه شمال را در اختیار گرفته و مسیر پیشروی خود را به سوی کابل هموار کند، پیرم قل یکی از آخرین مهرههای دومینویی بود که باید از سر راه برداشته میشد. در واقع، طرح ترور پیرم قل، ناشی از یک ضرورت بود نه یک اقدام انتقامی و کینهجویانه.
صبح روز 2 می، پیرم قل به همراه محافظان خود، به دیدار روستاییان ساکن در منطقه «رستاق» ولایت تخار رفت. اما کمی بالاتر بر فراز آسمان، یک پهپاد طالبان با استفاده از دوربینی که از طریق ماهواره به اینترنت متصل شده بود، مشغول فیلمبرداری از پیرم قل بود. فرمانده یگان پهپادی، در مکانی نامعلوم در همان حوالی مشغول هدایت پهپاد بود و با استفاده از یک لپ تاپ، تصاویر ارسالی از پهپاد را رصد میکرد. او میدانست که احتمال شناسایی این پهپاد وجود ندارد. بدنه و بالهای پهپاد و همچنین خمپارههایی که به آن متصل بودند، همگی آبی رنگ بودند تا بتواند به خوبی در فضای آسمان استتار شوند. خرید این پهپاد دهها هزار دلار برای طالبان آب خورده بود.
این پهپاد نسبت به مدلهای ارزانتر و در دسترستر، بیصداتر بود. با این وجود، رهبر تیم ترور باید کاملا حواس خود را جمع کرده و هر چیزی را که تمرین کرده بود به خوبی به یاد میآورد. این اولین حملهای نبود که تیم وی انجام میداد و قطعا آخرین حمله هم نبود. اما به خاطر دلایل تاکتیکی و روانی، این عملیات باید با موفقیت انجام میشد. با کشتن پیرم قل، طالبان یک قدم به تصرف شمال نزدیکتر میشد. اما اگر این عملیات شکست میخورد، پیرم قل احتمالا نیروهای امنیتی محلی را تشویق میکرد تا با بسیج مجدد، جلوی پیشروی طالبان را بگیرند.
حدود ساعت 11 صبح، فرمانده یگان پهپادی، با گفتن ذکری، رمز آغاز عملیات را وارد رایانه کرد. چند دقیقه بعد، مأموریت به اتمام رسید. پیرم قل قبل از اینکه حتی متوجه حمله شود، از پای درآمده بود. حالا طالبان میتوانست به پیروزی در جنگ امیدوار باشد.
مدتی بعد از این ماجرا و قبل از اینکه طالبان شروع به تصرف شهرهای افغانستان کند، یکی از اعضای یگان پهپادی طالبان که نخواست نامش فاش شود، با من درباره این عملیات ترور صحبت کرد. یکی دیگر از اعضای این یگان که حاضر شده بود با من گفتوگو کند نیز به رویداهای خارق العادهای که قرار بود در سرتاسر کشور به وقوع بپیوندند اشاره کرده بود. او در این باره گفت: «ما جزو نیروهای اصلی هستیم که روحیه دشمن را تضعیف و موجبات فرار آنها را مهیا کردیم.»
هرچند رسانههای غربی طی هفتههای اخیر تصاویری از نیروهای طالبان را در کنار انبوهی از تجهیزات نظامی به جای مانده از نیروهای آمریکایی و افغان به نمایش گذاشتهاند اما هیچ گاه داستان شکست آمریکا را روایت نمیکنند. در واقع باید گفت، تاکتیکهای کلاسیک و تسلیحات نامتعارف شورشیان، زمینه ساز پیروزی این جنگ بود. کار یگان پهپادی طالبان که برای اولین بار و به طور تفصیلی در این گزارش بدان پرداخته شده است، نشان میدهد که این گروه چگونه توانست برتری نظامی و تکنولوژیکی آمریکا را خنثی کند. در روزهای گذشته نیز یگان پهپادی بار دیگر مشغول به کار شد و با انجام عملیاتهای شناسایی در ولایت «پنجشیر»، نیروهای میدانی طالبان را قادر ساخت تا باقیمانده جبهه تاجیک «اتحاد شمال» را که در این منطقه پنهان شده بودند تار و مار کند.
دو تن از اعضای یگان پهپادی که حاضر شده بودند برای تنظیم این گزارش با من گفتوگو کنند، طی چندین جلسه متعدد که به طور مخفیانه در کابل برگزار شده بود، با من دیدار کردند. همه این گفتوگوها، قبل و در حین انجام عملیات سرتاسری طالبان که منجر به ورود آنها به کابل (15 آگوست) و اعلام پیروزی شد صورت گرفته بود. هر دو عضو یگان پهپادی از من خواستند تا هویت آنها فاش نشود. در یکی از این جلسات، این دو نفر در بین شماری از شورشیان، در یک ضیافت شام در منطقه «خوشال خان» شرکت کرده بودند. مدتی بعد، فرمانده جوخه آنها هم وارد میهمانی شد. البته فرمانده حاضر به گفتوگو نشد و همراهان وی نیز از افشای نام او خودداری کردند.
تبدیل شدن پهپادها به یکی از سلاحهای قدرتمند طالبان، یک تغییر به جا و مناسب در جنگ بود که از همان ابتدا توانست محاسبات آمریکاییها را به هم بریزد. هرچند از مدتها قبل، از پهپادها برای انجام عملیاتهای شناسایی استفاده میشد اما استفاده از پهپادهای مسلح، تا اواخر دهه 1990 عملیاتی نشده بود. طی دو دهه گذشته، فناوری بخش مهمی از به اصطلاح جنگ جهانی علیه ترور بوده است. قبل از حملات 11 سپتامبر و در دوران حکومت سابق طالبان، سیا برای دنبال کردن تحرکات «اسامه بن لادن» از پهپاد استفاده میکرد. سپس در جریان حمله سال 2001 و بعد از آن، این کشور اولین حملات پهپادی خود را در داخل افغانستان انجام داد.
بعدها آمریکا شروع به استفاده از پهپادها در مرز افغانستان ـ پاکستان کرد و تلاش نمود تا مخفیگاههای شورشیان را در نقاط دور از دسترس هدف قرار دهد. طبق گزارش «هیئت روزنامه نگاری تحقیقی» (TBIJ) مستقر در لندن، سیا در زمان بوش دست کم 51 حمله پهپادی در پاکستان انجام داد. پس از ورود باراک اوباما به کاخ سفید، تعداد این حملات افزایش چشمگیری پیدا کرد. از اوایل سال 2009 تا اوایل سال 2017، بیش از 370 حمله پهپادی در مناطق مرزی پاکستان صورت گرفت. این حملات، ضربات سنگینی به کادر رهبری طالبان پاکستان وارد کرد و سبب کشته شدن شمار زیادی از شبه نظامیان شد؛ البته در همان حال، صدها تن از غیرنظامیان را نیز به کام مرگ فرستاد.
بسیاری از کشورهایی که نظارهگر این تحولات بودند، با دیدن پتانسیل پهپادها، شروع به توسعه بخش پهپادی خود کردند. اما خیلی زود، شورشیان و شبه نظامیان فعال در خاورمیانه نیز به تکنولوژی پهپادی دست پیدا کردند. در سال 2006، «حزب الله» از پهپادهای مسلح علیه اسرائیل استفاده کرد، البته با ضریب اثربخشی محدود. پس از وقوع «بهار عربی» و گسترش ناآرامیها در منطقه، سایر گروههای غیردولتی نیز سعی کردند شانس خود را در این زمینه بیازمایند؛ در سال 2019، حوثیهای یمن با استفاده از پهپاد، پالایشگاههای نفت عربستان را هدف قرار دادند. اما این استفاده گروه داعش از پهپادها در عراق و سوریه بود که توجه طالبان را به خود جلب کرد. تصاویر حملات پهپادی که در تبلیغات جذاب داعش به نمایش گذاشته میشد، به افغانستان هم رسید؛ جایی که در نهایت مورد توجه فرمانده آینده یگان پهپادی طالبان قرار گرفت.
حدود دو سال پیش، طراح عملیات ترور پیرم قل، در حالی که در یک نقطه عطف شخصی و کاری قرار داشت، شروع به بررسی فیلمهای داعش کرد. او که پیشتر به خاطر فعالیت در اردوگاههای آموزشی نیروهای انتحاری طالبان به شهرت رسیده بود، حالا متوجه شده بود که ماهیت جنگ در حال تغییر است. عملیاتهای نظامی آمریکا رو به کاهش بود و رهبران طالبان فهمیدند که ادامه انجام حملات انتحاری علیه نیروهای افغان ممکن است سبب خشم مردم شود. در چنین شرایطی، یک روش جنگی دقیقتر نیاز بود، به خصوص در شمال افغانستان که طالبان پایگاههای حمایتی کمتری داشتند. از نظر مردی که بعدها فرمانده این یگان شد، پهپادها یک راه حل مناسب بودند. او پس از اینکه این ایده را با عناصر اطلاعاتی ارشد گروه در میان گذاشت، شروع به جمع آوری تیم خود کرد.
فرمانده یگان پهپادی، یک مرد بلند قد، با هیکلی ورزشکاری است که موهای بلند و جو گندمی سر و صورت او را پوشانده است. هرچند وی دورانی را در مدارس دینی سپری کرده است اما گفته میشود که در زمان اشغال آمریکا، یکی از دانشجویان برتر دانشکده مهندسی دانشگاه کابل بوده است. این شخص یک تپانچه 9 میلی متری ایتالیایی و یک چاقو که دسته آن از شاخ بز درست شده است (و جزو صنایع دستی شاخص ولایت پروان به شمار میرود) به همراه دارد.
با این حال، او به ندرت بدون لپ تاپ و دو گوشی هوشمند خود (یک هواوی و یک سامسونگ گلکسی سی. 20)دیده میشود. بقیه اعضای تیم 11 نفره این فرمانده نیز شبیه وی هستند. تعدادی از این افراد، مثل خود فرمانده، اهل ولایت «وردک» واقع در جنوب غرب کابل میباشند. اعضای این تیم، افرادی تحصیل کرده بوده و تعدادی از آنها پیش از پیوستن به تیم پهپادی طالبان، با سازمانهای مردم نهاد غربی همکاری داشتند.
یکی از اعضای یگان پهپادی طالبان گفت: «ما برای پول کار نمیکنیم. ما به خاطر ایمان و عقیده خود کار میکنیم.»
زمانی که تیم پهپادی طالبان حول و حوش سال 2019 شکل گرفت، حدود اختیارات آن مشخص بود. در حالی که دیگر بخشهای طالبان میتوانستند آزادانه از پهپادهای ابتدایی غیرنظامی برای عملیات شناسایی استفاده کرده و شبکه حقانی نیز اجازه داشت تا بدون هماهنگی، حملات پهپادی پراکندهای را در جنوب و شرق کشور (و با استفاده از تجهیزاتی که به طور مستقل به دست آورده بود) انجام دهد، این جوخه حمله تنها یگان پهپادی بود که تأییدیه عملیاتی رسمی از سوی رهبران طالبان داشت. وظیفه این یگان، حمله به مقامات دولتی افغانستان در شمال و ترور آنها بود. برای انجام این کار، این یگان تنها باید به اعضای ارشد تشکیلات امنیتی طالبان گزارش میداد و اطلاعات مربوط به عملیاتهای این یگان، در اختیار هیچ عضو دیگری از جنبش قرار نمیگرفت. مقر این یگان، در ولایت شمالی «قندوز» بود.
هر چند دیگر بخشهای طالبان در صورت لزوم میتوانستند برای تأمین سلاحهای مورد نیاز خود از کمک برخی کشورهای همسایه استفاده کنند اما اعضای این یگان پهپادی، در هیچ یک از مصاحبههای خود، اشارهای به دریافت کمک از هیچ یک از این کشورها نکردند. در عوض، آنها مدعی شدند که با یک شرکت خصوصی افغانستانی که تجهیزات کشاورزی و شیمیایی از چین وارد میکرده است همکاری داشتهاند. این یگان از این شرکت خواسته بود تا پهپادی برای آنها پیدا کند که ضمن اینکه سبک و بی سر و صدا است، به اندازهای قدرت داشته باشد که بتواند در مقابل شرایط جوی نامساعد مقاومت کرده و در ارتفاع نسبتا بالا پرواز کند. پهپادی که این شرکت برای طالبان پیدا کرد، حدود 60.000 دلار برای این گروه آب خورد. آنها این پهپاد را در چین خریداری کرده و قطعات آن را از طریق پاکستان به افغانستان قاچاق کردند.
پس از آن، مهندسهای این یگان شروع به تغییر دادن این پهپاد کردند. آنها مخازن حمل مواد شیمیایی و آفتکش را با یک چنگک پلاستیکی که قابلیت حمله 4 خمپاره را داشت جایگزین کردند. این خمپارهها از طریق یک مکانیسم پرتاب رایانهای قابل شلیک بودند. آنها همچنین فیوزهای نصب شده روی خمپارههای معمول خود را تغییر دادند تا بتوانند به مدلهای قویتری از خمپاره که دارای RDX بودند (نوعی ماده منفجره که در زمان جنگ جهانی دوم به شدت مورد استفاده نیروهای آمریکایی، انگلیسی و آلمانی بودند) دست پیدا کنند. اعضای این یگان، رنگ مشکی بدنه این پهپاد را نیز به آبی تغییر دادند تا در فضای آسمان استتار شود. آنها خمپارههای RDX را نیز به رنگ آبی درآوردند. این پهپاد حین پرواز، از طریق لپ تاپ و گوشیهای هوشمندی که با استفاده از یک ترمینال ماهوارهای قابل حمل، به اینترنت متصل بودند هدایت میشد.
پس از انجام چند حمله آزمایشی به پستهای ایست و بازرسی نیروهای امنیتی افغانستان، اولین عملیات مهم طالبان با این پهپاد جدید، در تاریخ 1 نوامبر 2020 در شهر «قندوز» انجام شد. در این عملیات، محافظان والی قندوز که در حال والیبال بازی کردن در محوطه ساختمان استانداری بودند هدف قرار گرفتند که در جریان این حمله، دست کم 4 محافظ کشته شدند. به گفته یکی از اعضای یگان پهپادی، قرار بود یک حمله پهپادی دیگر نیز در قندوز علیه سربازان آمریکایی انجام شود که البته لغو شد. لغو این عملیات پس از آن صورت گرفت که نیروهای آمریکایی موفق به شناسایی این پهپاد شدند و به دنبال آن، با ارسال شکایتی به دفتر سیاسی طالبان در قطر، تصریح کردند که اینگونه اقدامات نقض توافقنامه 2020 طالبان با آمریکا است. پس از این ماجرا، رهبران طالبان دستور لغو عملیات را صادر کردند؛ این یکی از موارد معدودی بود که آنها در کار تیم پهپادی مداخله کردند. در همان ماه، رئیس اداره امنیت ملی افغانستان در جمع نمایندگان پارلمان در کابل گفت که قصد دارد واردات پهپادهای دوربیندار تجاری را لغو کند. اما دیگر خیلی دیر شده بود.
اعضای یگان پهپادی همچنان به جستوجو برای یافتن اهداف احتمالی ادامه دادند. این در حالی بود که تصاویری از حملات پهپادی غیر حرفهای سایر بخشهای طالبان نیز به تدریج در شبکههای اجتماعی منتشر میشد. اعضای تیم سوار بر یک تویوتا نقرهای رنگ به نقاط مختلف کشور میرفتند یا با استفاده از موتورسیکلت، به سرعت و به راحتی از روستاها و کوره راهها عبور میکردند. در همین حین، دو یگان پهپادی رسمی دیگر طالبان نیز با الگوگیری از یگان آنها، در جنوب و شرق کشور ایجاد شد.
همین طور که طالبان روز به روز به پیروزی نزدیکتر میشد، تیم شمالی به عملیاتهای خود سرعت بخشید. زمانی که نام پیرم قل وارد لیست حمله این یگان شد، همه مطمئن بودند که مرگ وی قطعی است. ترور وی در 2 می سال جاری میلادی، درست طبق برنامه انجام شد. طبق گزارش رسانههای محلی، این پهپاد یک تماس با تلفن همراه پیرم قل برقرار کرد تا از صحت هدف انتخابی خود مطمئن شود. اما همه افراد حاضر در یگان پهپادی، از نتیجه حاصل شده راضی نبودند. چند روز پس از این حمله، اعضای تیم متوجه شدند که قرار بوده است اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان اوایل ماه می سفری به «تخار» داشته باشد اما به خاطر نگرانیهای امنیتی به وجود آمده پس از قتل پیرم قل، این سفر لغو شده است. برخی اعضای تیم افسوس میخوردند که چرا فرصت ترور رئیس جمهور را از دست دادهاند.
یکی از اعضای یگان پهپادی گفت: «سیستم هدف گیری این پهپاد بسیار دقیق است. اگر روی کلاه شما 4 ستاره باشد و اپراتور یک ستاره خاص را هدف بگیرد، میتواند آن را بزند.»
اما یگان پهپادی، سعی کرد این فرصت از دست رفته را فراموش کند. پس از مرگ پیرم قل، اعضای تیم توجه خود را معطوف به یک چهره سیاسی قدرتمندتر در شمال افغانستان کردند: «عطا محمد نور» معروف به «استاد عطا». استاد عطا که یکی دیگر از کهنه سربازان تاجیک در نبرد مجاهدین با شوروی بود، در بخش عمده دوران اشغالگری آمریکا، به عنوان والی ولایت «بلخ» و همچنین حاکم غیررسمی شهر «مزار شریف» فعالیت داشت. از نظر حامیان استاد عطا، او از مخالفان سرسخت طالبان بود که کت و شلوارهای شیک و سبک زندگی تجملاتی وی، نشان از سیاستهای ترقی خواهانه وی داشت.
اما فردی که افغانها او را با نام استاد عطا میشناختند، به خاطر دامن زدن به تنشهای قومی و سرکوب مخالفان خود، در بین مردم محلی سوء شهرت داشت. او از قدرت خود برای کسب ثروتهای هنگفت و ایجاد شبکههای حمایتی پرسودی که با کانالهای تجارت مرزی افغانستان با آسیای مرکزی در ارتباط بودند استفاده کرد. هرچند او دیگر والی نبود اما نفوذ پایدار عطا محمد در این منطقه بدان معنا بود که اگر وی همچنان یک چهره کلیدی در صحنه سیاسی افغانستان باقی میماند، طالبان دیگر نمیتوانست امیدی به کنترل شمال کشور داشته باشد.
1 جولای، زمانی که استاد عطا در منزل خود در مزار شریف، جلسهای را با دیگر جنگ سالاران و سیاسیون تشکیل داده بود، یک پهپاد طالبان، خمپارهای به سمت حیاط منزل وی شلیک کرد. هرچند استاد عطا از این حمله جان سالم به در برد اما چند نفر در جریان این عملیات زخمی شدند و به چند خودرو نیز آسیب رسید. پس از این حمله، یکی از اعضای یگان پهپادی پیش بینی کرد که استاد عطا دیگر تلاش نخواهد کرد تا در برابر پیشروی نیروهای میدانی طالبان مقاومت کند. عطا به معنای واقعی کلمه وحشت زده شده بود. شش ماه بعد، در تاریخ 14 آگوست، طالبان کنترل مزار شریف را به دست آورد. 15 آگوست، کابل سقوط کرد؛ و استاد عطا و غنی دیگر در کشور نبودند.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»