مطالعات شرق/
بدون شک بحران در افغانستان خطرات جدیدی برای منطقه ایجاد میکند. اما به طور کلی، این اولین سالی نیست که آسیای مرکزی در همسایگی یک کشور پر هرج و مرج قرار دارد. آسیای مرکزی 20 سال پیش هم با طالبان سر و کار داشته است.
با روی کار آمدن طالبان در افغانستان و خروج نهایی آمریکا از آنجا، مشکلات زیادی بوجود آمده است که ممکن است کشورهای آسیای مرکزی همسایه افغانستان را نیز تهدید کند. رسانهها و شبکههای اجتماعی مملو از تصاویر هشدار دهنده در مورد آیندهای هستند که در آن، منطقه درگیر جریانهای پناهندگان و مواد مخدر خواهد شد، در معرض حملات تروریستی بیوقفه قرار خواهد گرفت و رژیمهای حاکم زیر ضربات سازمانهای زیرزمینی اسلامی متلاشی خواهند شد.
البته فعلا پیش بینی دقیق رویدادهای بعدی در آسیای مرکزی دشوار است. همه چیز به این بستگی دارد که "طالبان" چه سیاستی را اجرا خواهد کرد و بحران افغانستان به کجا خواهد رسید. این گونه پیشبینیهای فاجعهآمیز معمولا براساس تصورات دروغین در مورد شکنندگی روزافزون کشورهای آسیای مرکزی صورت میگیرد. بنابراین، بعید است که به واقعیت بپیوندند.
در گذشته هم منطقه آسیای مرکزی در همسایگی طالبان قرار داشت و مدتهاست که برای بازگشت دوباره آنها به قدرت آماده شده است. بنابراین، حتی در بدترین شرایط، وضعیت آسیای مرکزی بسیار بهتر از برخی پیش بینیها خواهد بود. با این حال، نمیتوان منکر شد که پیروزی طالبان در افغانستان ممکن است هم رژیمهای آسیای مرکزی و هم روابط آنها را با جهان خارج به میزان قابل توجهی متحول کند.
مرزها
هیچ کس – حتی خود "طالبان" – انتظار نداشت که کابل به این سرعت سقوط کند. اما به طور کلی، مدتها این درک ایجاد شده بود که دیر یا زود آمریکاییها خارج میشوند و "طالبان" دوباره به قدرت میرسد. آسیای مرکزی در اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000 در مرز با طالبان زندگی میکرد. در آن زمان، رهبران محلی در مورد ضرورت تعامل عمل گرایانه با طالبان صحبت میکردند.
با توجه به اینکه خروج از افغانستان حتی در دوران باراک اوباما به طور جدی مورد بحث قرار داشت، منطقه زمان کافی برای آماده شدن در برابر رویدادهای کنونی را داشت.
ازبکستان مدتهاست که با دو ردیف حصار سیم خاردار از افغانستان جدا شده است. در امتداد کل مرز 150 کیلومتری ازبکستان-افغانستان، جادهای کشیده شده است که تحت نظارت قرار دارد. در حقیقت، تنها راه برای انتقال از افغانستان به ازبکستان پل ترمذ - حیرتان (پل دوستی) است.
در مرز تاجیکستان-افغانستان وضعیت پیچیدهتر است. این مرز تقریبا 10 برابر طولانیتر از مرز ازبکستان-افغانستان بوده و نه تنها از رودخانه "پنج "، بلکه از کوهها نیز عبور میکند. دفاع از چنین مرزی بویژه با توجه به اینکه ارتش تاجیکستان ضعیفترین ارتش در آسیای مرکزی محسوب میشود، دشوار است.
این مشکلات تا حد زیادی با همکاری بینالمللیِ فعال جبران میشود. در تاجیکستان پایگاه بزرگ نظامی روسیه وجود دارد و نظامیان روسی به همراه یگانهای تاجیکی از مرز محافظت میکنند. همچنین در کریدور واخان پست مرزی پلیس مسلح خلق چین مستقر است. براساس شایعات، هند به فرودگاه فرخار تاجیکستان - در مرز با افغانستان - دسترسی دارد.
طول مرز ترکمنستان-افغانستان نصف طول مرز تاجیکستان-افغانستان- حدود 800 کیلومتر – بوده، عمدتا از بیابان عبور میکند و کنترل آن آسان نیست. با این حال، از زمانی که وضعیت افغانستان وخیم شده است، عشق آباد مرزها را مستحکم کرده و تجهیزات نظامی سنگین را به آنجا آورده است.
سایر کشورهای آسیای مرکزی هم مرز با افغانستان نیز آمادگی خود را برای مقاومت نشان دادهاند. ازبکستان و تاجیکستان برخی تمرین های نظامی را در داخل و همچنین به طور مشترک با یکدیگر و روسیه انجام دادهاند. کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی نیز 7 سپتامبر تمرین های مشترک را در قرقیزستان برگزار خواهند کرد.
به موازات آن، کشورهای آسیای مرکزی در حال برقراری روابط دیپلماتیک با تمام طرفهای درگیر در افغانستان هستند. ترکمنستان مدتهاست که با طالبان مذاکرات غیر رسمی انجام میدهد. ازبکستان در سال 2018 در کنفرانس بین المللی مربوط به افغانستان در تاشکند به طور آشکارا اعلام کرد که مذاکرات خود را با طالبان آغاز میکند.
تاکنون تنها تاجیکستان با مقامهای جدید افغانستان ارتباط برقرار نکرده است. امامعلی رحمان، رئیس جمهور سالخورده تاجیکستان از هر فرصتی برای بسیج ملی گرایانه ی جامعه استفاده میکند. در ماه آوریل سال 2021، تاجیکستان چنین رویکردی را برای درگیری مسلحانه با قرقیزستان همسایه به کار برد.
در حال حاضر، رحمان خود را مدافع تاجیکان افغانستان معرفی میکند و از "طالبان" میخواهد نمایندگان آنها را وارد ترکیب دولت جدید کند. در عین حال، رحمان ادعا میکند که تاجیک تبارها بیش از 46 درصد جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند. هر چند اکثر محققان تعداد آنها را کمی بیش از 20 درصد تخمین میزنند. با این وجود، حتی رحمان به طور مستقیم با طالبان مخالفت نمیکند و از به رسمیت شناختن حکومت آنها امتناع نمیورزد.
پناهندگان
میزان تهدیدها برای آسیای مرکزی نیز اغلب اغراق آمیز جلوه داده میشود. مانند مشکل پناهجویان افغانی. طبق پیشبینیهای سازمان ملل متحد، تنها تا پایان امسال تعداد پناهجویان افغانی حدود نیم میلیون نفر خواهد بود. در حال حاضر، کشورهای غربی از قزاقستان، تاجیکستان و ازبکستان میخواهند به افغانهایی که با آنها همکاری کردهاند پناه دهند.
با این حال، دهها سال است که مهاجرت گسترده از افغانستان ادامه دارد. در این مدت مسیرهای پایدار و تصورات روشنی در مورد محبوبترین کشورها در میان افغانها شکل گرفته است که آسیای مرکزی را شامل نمیشود. اغلب آنها از افغانستان به پاکستان و ایران میروند. بسیاری از آنها سعی دارند از آنجا به کشورهای توسعه یافته نقل مکان کنند. در سال 2020 اتحادیه اروپا (بیش از 40 هزار نفر)، استرالیا (11 هزار نفر) و انگلستان (9 هزار نفر) بیشترین تعداد پناهجویان افغانی را پذیرفتند.
آسیای مرکزی و حتی روسیه هرگز از محبوبیت زیادی برخوردار نبودهاند، زیرا آنها تمایلی به پذیرش پناهندگان ندارند. به عنوان مثال، در زمان حکومت قبلی طالبان، ازبکستان مرز خود را به طور کامل بست و حتی به درخواست سازمان ملل متحد در سال 2001 از بازکردن آن خودداری کرد. علیرغم سابقه طولانی روابط با افغانستان، اکنون تنها چند هزار افغان تبار در روسیه زندگی میکنند.
آسیای مرکزی خود با مشکل خروج گسترده جمعیت مواجه است. این منطقه فاقد بازار کار رو به رشد، برنامههای اجتماعی سخاوتمندانه یا دیاسپورای افغان برای تسهیل جابجایی است. بنابراین، مقامهای محلی به طور آشکار از میزبانی پناهندگان افغانی امتناع میورزند. این قبلا توسط دولتهای قزاقستان و ازبکستان اعلام شده است، اما تاجیکستان فعلا "به طور موقت" به هزار پناهجو اجازه داده است در فرودگاه شهر کولاب به منظور نقل مکان به کشورهای دیگر مستقر شوند.
آنها حتی برای نظامیان افغانی که از دست طالبان فرار کردهاند نیز استثناء قائل نیستند، هر چند بیشتر آنها ازبک و تاجیک هستند. همانطور که تجربه تابستان امسال نشان داد، کشورهای آسیای مرکزی اغلب پناهندگان را به افغانستان بازمیگردانند و تنها به کسانی که غرب قول داده آنها را به زودی ببرد، مانند دوستم، رهبر غیر رسمی ازبک های افغانستان اجازه اقامت میدهند.
تروریسم
طالبان در تمام مذاکرات با کشورهای منطقه اعلام میکند که قصد ندارد به شمال حمله کرده و کشورهای آسیای مرکزی را تهدید کند. با این حال، آمادگی این جنبش و مهمتر از همه، توانایی آن برای تحقق این وعدهها مسائل زیادی - بویژه حملات احتمالی تروریستی – را برمیانگیزد.
تاجیکستان از این نظر آسیب پذیرترین کشور است. در این کشور حتی زمانی که ارتش ایالات متحده هنوز افغانستان را تحت کنترل خود داشت حملات تروریستی رخ میداد. به عنوان مثال، به گفته مقامهای تاجیکی، 6 نوامبر سال 2019 در روز قانون اساسی شبه نظامیان داعش از افغانستان وارد این کشور شدند و به پست مرزی "عشق آباد" در مرز با ازبکستان حمله کردند. یک سال قبل در سال 2018 چهار گردشگر خارجی در کوههای تاجیکستان کشته شدند. داعش مسئولیت هر دو مورد را بر عهده گرفت، اما با توجه به تفاوتهای متعدد در روایتهای مقامها، رادیکالهای محلی و نه افغانها پشت این حملات بودند.
در دیگر کشورهای آسیای مرکزی نیز حملات تروریستی صورت گرفته است. به عنوان مثال، در ماه ژوئن سال 2016 در شهر آکتوبه قزاقستان گروهی از تروریستها به سمت رهگذران تیراندازی و به یک ایستگاه پلیس حمله کردند. در آن زمان 25 نفر کشته شدند. در ماه آگوست سال 2016 هم یک حمله تروریستی بزرگ در بیشکک صورت گرفت که در آن یک مهاجم انتحاری دروازههای سفارت چین را هدف قرار داد و خود را منفجر کرد.
با این وجود ، اکثر حملات تروریستی آسیای مرکزی در سالهای اخیر هیچ ارتباطی با افغانستان و طالبان نداشتهاند. به طور کلی، وضعیت این منطقه را نمیتوان بحرانی نامید، هرچند وخامت در اینجا کاملا امکان پذیر است - به ویژه اگر "طالبان" کنترل گروههای شبه نظامی خود را از دست بدهد.
ثبات
به طور کلی، نباید در مورد تقاضای ایدههای اسلام رادیکال در آسیای مرکزی، اغراق کرد. این واقعیت که این کشورها با افغانستان هم مرز هستند و رژیم های آنها از لحاظ کارآمدی و محبوبیت متفاوت نیست به این معنی نیست که جوامع محلی آماده الهام گرفتن از موفقیت طالبان هستند. علیرغم قرابتِ مذهبی و قومی، افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی مدتهاست که در شرایط کاملا متفاوت توسعه مییابند و نسبت به تصورات موجود، شباهت بسیار کمتری با یکدیگر دارند.
افغانها بیش از چهار دهه است که در جنگ مداوم زندگی میکنند. اکثریت قریب به اتفاق آنها با میانگین سنی 19 سال هرگز دوران صلح را به خاطر نمیآورند. بالعکس در آسیای مرکزی فضای صلح و آرامش به حد مطلق رسیده که به خاطر آن جوامع آماده فدا کردن حقوق و آزادیهای خود هستند.
در ازبکستان، اسلام کریماف (رئیس جمهور پیشین) هنوز هم به دلیل عدم اجازه جنگ محبوبیت زیادی دارد. در تاجیکستان با تجربه جنگ داخلی آن در اوایل دهه 1990، محبوبیت رحمان بر توقف قتل و خونریزی استوار است. حتی عنوان "بنیانگذار صلح و وحدت ملی" هم به همین دلیل برای وی انتخاب شده است.
زمانی که کودکان افغان در حال یادگیری تیراندازی با مسلسل بودند، کودکان آسیای مرکزی به راحتی وارد مدرسه میشدند و این اغراق آمیز نیست: براساس دادههای سال 2017، حدود 10% مردم افغانستان، حدود 0.003% مردم ازبکستان، ترکمنستان و تاجیکستان و حدود 0.02% مردم قرقیزستان و قزاقستان دارای سلاح گرم بودند. آمار رسمی ممکن است دچار اشتباه هایی شود، اما تفاوت چند برابری در تعداد سلاحهای گرم با واقعیت تطابق دارد. اما در مورد شاخص های فراگیری (کودکان) در مدارس وضعیت برعکس است: در افغانستان - فقط 55 درصد جمعیت، در کشورهای آسیای مرکزی - 90 درصد و در قزاقستان - 100 درصد جمعیت.
آخرین باری که زنان آسیای مرکزی چادر میپوشیدند قبل از کمپین آزادی زنان در دهه 1920 بود. البته، تبعیض همچنان در منطقه ادامه دارد (به عنوان مثال، رسم ربودن عروس هنوز هم در قرقیزستان رایج است)، اما در عین حال مدتهاست که در اختیار داشتن موقعیتهای عالی توسط زنان به یک هنجار تبدیل شده است (در پارلمانهای قزاقستان و ازبکستان یک سوم نمایندگان - زن هستند و آنها به سادگی کار میکنند).
به عبارت دیگر، مردم آسیای مرکزی بسیار شبیه مردم عادی روسیه هستند تا افغانستان. آنها عمدتا شهروندان سکولار هستند که به طور متوسط در عرض یک سال از 1 تا 6 لیتر اتیل الکل (در افغانستان - 0.1) مینوشند، از اینترنت استفاده میکنند (از21% جمعیت ترکمنستان تا 81% جمعیت قزاقستان در مقایسه با 11% جمعیت افغانستان)، لباس سنتی نمیپوشند، فیلم و برنامههای تلویزیونی تماشا میکنند و در عین حال تحت کنترل شدید دولت هستند.
رژیمهای آسیای مرکزی از زمان رسیدن به استقلال در حال مبارزه با تهدید اسلام گرایان هستند و به همین دلیل دائما از سوی غرب و فعالان حقوق بشر مورد انتقاد قرار میگیرند.
در ازبکستان در دوران کریماف هر گونه غیرت مذهبی به سختی مجازات میشد: مردان از داشتن ریش منع میشدند (پلیس همچنان مردان ریشدار را بازداشت میکند)، کودکان اجازه حضور در مساجد را نداشتند و مبلغان به طور مرتب زندانی میشدند. پس از مرگ کریماف، قوانین تا حدودی نرمتر شدند. به عنوان مثال، ممنوعیت حجاب در اماکن عمومی برداشته شد، اما کنترل توزیع مطالب مذهبی هنوز هم بسیار شدید و سخت است.
در سال 2015 مقامهای دولتی تاجیکستان حزب نهضت اسلامی تاجیکستان - تنها حزب اسلامی قانونی در فضای پساشوروی – را نابود و محیالدین کبیری، رهبر آن را به صورت غیابی به زندان محکوم کردند. علاوه بر این، دوشنبه افرادی را که در خارج از کشور آموزش مذهبی دیدهاند به دقت زیر نظر دارد.
البته این بدان معنا نیست که اسلام در آسیای مرکزی تنها به عنوان منبع تهدید تلقی میشود. در این مورد، مردم آسیای مرکزی به نمونههای ترکیه یا کشورهای حوزه خلیج فارس گرایش دارند، نه افغانستان طالبان. حاکمان آسیای مرکزی همواره آماده همبستگی دینی با جامعه هستند - آنها به مساجد میروند، با مفتیها ارتباط برقرار میکنند و تعطیلات مسلمانان را تبریک میگویند.
به استثناء قرقیزستان، رژیم های آسیای مرکزی هنوز هم بسیار مقاوم و پایدار به نظر میرسند - نخبگان حاکم آنها متحد هستند، دولت انحصار استفاده از خشونت را در اختیار دارد و ظرفیت اعتراض کم است. علاوه بر این، دو کشور بزرگ منطقه - قزاقستان و ازبکستان - اخیرا انتقال قدرت را تجربه کردهاند و در آنجا هنوز تأثیر مثبت اولین اصلاحات حاکمان جدید وجود دارد.
البته بحران در افغانستان خطرات جدیدی برای منطقه ایجاد میکند، اما به طور کلی، این اولین سالی نیست که آسیای مرکزی در همسایگی یک کشور پر هرج و مرج قرار دارد. آسیای مرکزی 20 سال پیش نیز با طالبان سر و کار داشته است. در این مدت کشورهای آسیای مرکزی موفق شدهاند قویتر شوند و اکنون برای چرخشهای پیش بینی نشده آمادگی بیشتری دارند. بنابراین بعید است که رویدادهای افغانستان آسیای مرکزی را دچار هرج و مرج کند. این رویدادها بیشتر، رژیمهای محلی را برای تقویت کنترل جامعه و همچنین روسیه را برای افزایش نقش خود در امنیت منطقه ترغیب خواهند کرد.