پیشرفتهای اخیر طالبان در افغانستان: واقعیتها و موهومات
ادامه سقوط ولسوالیها در افغانستان به دست طالبان ادامه نخواهد داشت. مناطق تحت تصرف طالبان آن گونه که خود این گروه ادعا دارد با ثبات نیست. جریان روند امنیتی فعلی افغانستان باعث شده افغانستان با وجود خروج نیروهای خارجی، درگیر جنگ دیگری میشود و در این مقطع درگیری نیروهای نظامی افغانستان و طالبان شدت خواهد گرفت.
مطالعات شرق/
طی هفتههای گذشته و هم زمان با روند خروج سربازان آمریکایی و ناتو از منطقه هندوکش، جنبش اسلامگرای طالبان توانسته است شمار زیادی از مناطق افغانستان را به تصرف خود درآورد. بر همین اساس، این نگرانی به وجود آمده است که سقوط سریع این مناطق ممکن است آغازی بر روند سقوط دولت فعلی افغانستان باشد. در این شرایط، «موسسه امور جهانی سوئیس» (SIGA) با بررسی دقیقتر تحولات اخیر افغانستان، نشان میدهد که اوضاع (به رغم اینکه بیش از حد انتظار وخیم شده است اما) به اندازهای که غالبا نشان داده میشود فاجعه بار نبوده و بعید است به سرعت شاهد سقوط دولت باشیم.
نگاهی به پیشرویهای اخیر طالبان
به نظر میرسد روند پیشرویهای اخیر طالبان، از شب چهارم و پنجم ماه می آغاز شده است، زمانی که جنگجویان این گروه ولسوالی «برکه» ولایت بغلان، واقع در شمال افغانستان، را به تصرف خود درآوردند. البته این موضوع، موضوع عجیبی نبود و پیش از این نیز طالبان برخی ولسوالیها را تصرف کرده بود. اما این بار، برخلاف دفعات قبل و به دنبال سقوط «برکه»، دهها ولسوالی دیگر نیز در نقاط مختلف افغانستان سقوط کردند؛ به خصوص از اواخر ماه می به بعد. 3 جولای، «ذبیح الله مجاهد» سخنگوی طالبان از طریق واتس آپ به «موسسه امور جهانی سوئیس» گفت که این گروه از اول ماه می به بعد توانسته است بیش از 143 ولسوالی از حدود 400 ولسوالی افغانستان را تصرف کند.
جدا از درست بودن یا نبودن این ادعا، گزارشهای خود دولت درباره ولسوالیهای سقوط کرده و همچنین ارزیابی تحلیلگران مستقل «شبکه تحلیلگران افغانستان» نشان میدهند که تا تاریخ 29 ژوئن، 127 منطقه سقوط کرده بودند و دولت صرفا توانسته بود 10 منطقه را باز پسگیری کند. از آن زمان به بعد، دولت مناطق بیشتری را از دست داده است. 7 جولای، طالبان حتی به «قلعه نو» مرکز ولایت بادغیس در شمال غرب افغانستان نیز حمله کرد که البته حملهای کوتاه و ناموفق بود.
در حالی که ولسوالیها در نقاط مختلف افغانستان سقوط میکردند، این وضعیت در شمال کشور شدیدتر بود. این موضوع اهمیت زیادی دارد چون قبل از سقوط رژیم طالبان توسط آمریکا، این گروه بیشترین مخالفتها را از مناطق شمالی افغانستان شاهد بود و حتی در اوج قدرت خود هم نتوانست بخشهای منتهی الیه شمال شرق افغانستان را در تسلط خود درآورد. بنابراین، تمرکز پیش رویهای اخیر طالبان در مناطق شمالی، به نظر یک تلاش آگاهانه برای انتقال این پیام است که هر نوع مقاومت علیه این گروه، بی نتیجه خواهد بود.
همچنین جولان طالبان در مناطق مختلف افغانستان هم زمان بوده است با خروج کامل نیروهای آمریکایی و ناتو؛ اقدامی که مهر تأییدی بر این ادعای طالبان بوده است که دولت افغانستان بدون حضور نیروهای میدانی آمریکا و متحدان او، به سرعت متلاشی خواهد شد. روند خروج آمریکا و متحدان او، از اواخر ماه آوریل آغاز شد و قرار است تا اواخر ماه آگوست کامل شود. با این حال، اغلب سربازان در ماه می افغانستان را ترک کردهاند و نیروهای باقیمانده نیز غالبا (اگر نگوییم صرفا) در پایتخت این کشور، کابل، متمرکز شدهاند.
هر چند اوضاع حدود 100 منطقهای که به دست طالبان افتاده قطعا برای دولت سخت و هولناک است اما با نگاهی دقیقتر به اوضاع متوجه میشویم که هنوز جنبههای مختلفی از این موضوع مورد بررسی قرار نگرفته است.
نحوه تصرف مناطق به دست طالبان
هر چند پیشرویهای اخیر طالبان بیسابقه بوده است اما باید توجه داشت که در بسیاری از ولسوالیهای تصرف شده به دست این گروه، دولت مدتها است حضور متزلزلی داشته است. طبق گزارش «اشپیکل»، طالبان غالبا «میوههای پایین شاخه» را میچیند، ولسوالیهایی که بخش عمده روستاهای آن پیش از این در کنترل طالبان بودهاند و دولت نیز صرفا مرکز آنها را در کنترل خود داشته است. منابع دیگر نیز در گفتوگو با «موسسه جهانی سوئیس» و همچنین «شبکه تحلیلگران افغانستان» این موضوع را تأکید کردهاند.
بنابراین میتوان گفت که طالبان به یکباره یک سوم کشور را به تصرف خود در نیاورده است بلکه بیشتر به تثبیت جایگاه خود در مناطقی پرداخته که دولت سالها حضور کمرنگی در آنجا داشته است. البته این بدان معنا نیست که استثنایی در این باره وجود نداشته است برای مثال، سقوط ولسوالی «رستاق» در ولایت شمالی تخار که عمدتا در کنترل حزب ضد طالبانی «جمعیت اسلامی» بوده است و یا سقوط مناطق «شغنان» و «واخان» در ولایت بدخشان در اوایل ماه جولای که طالبان پیش از این در آنجا حضور نداشته است، (از موارد استثناء هستند).
علاوه بر این، باید توجه داشت که طالبان بیشتر مراکز ولسوالیها را بدون درگیری زیاد یا حتی بدون هیچ درگیری تصرف کرده است. برای نمونه میتوان به ولسوالی «وردوج» اشاره کرد؛ منطقهای واقع در ولایت بدخشان در شمال شرق افغانستان که نیروهای دولتی در تاریخ 2 جولای از آنجا عقب نشینی کردند و یکی از مقرهای شناخته شده طالبان است. یکی از سربازان نیروهای منطقهای ارتش ملی افغانستان، 3 جولای، در گفتوگو با «موسسه امور جهانی سوئیس» گفت که «دستور عقب نشینی از وردوج، از کابل صادر شد.» این سرباز تا زمان خروج از «وردوج»، در منطقه «چاکران» مرکز این ولسوالی مستقر بوده است. وی با اشاره به اینکه تا چند روز قبل از عقب نشینی درگیریهای مسلحانهای در این منطقه وجود داشته است، گفت: «ما همه خودروها و سلاحهای خود را برداشته و این منطقه را ترک کردیم.»
اما به گفته این سرباز، فرماندهان خط مقدم به این دلیل تصمیم به عقب نشینی گرفتند که به خاطر سقوط چند ولسوالی، روحیه سربازان پایین آمده بوده است. یکی از ساکنان یک روستای نزدیک به «چاکران» نیز با تأیید اینکه خروج سربازان از این منطقه با توسل به خشونت نبوده است، این خروج را نوعی «معامله» دانست که جزئیات آن از چشم او و دیگر شهروندان مخفی نگه داشته شده است. طبق اطلاعات موجود، دهها ولسوالی دیگر نیز شاهد وقایع مشابهی بودهاند.
این یعنی، در برخی موارد که ولسوالیها بدون هیچ گونه جنگی سقوط کردهاند، طالبان نیروهای دولتی را مجبور به پذیرش این نتیجه کرده است. برای مثال، طبق گزارش نیویورک تایمز، 19 می، نیروهای دولتی باقیمانده در مرکز ولسوالی «دولتشاه» واقع در ولایت لغمان، پس از انجام مذاکره، بدون هیچ مقاومتی تسلیم شدند. یکی از اهالی «دولتشاه» نیز در گفتوگوی تلفنی با این موسسه این موضوع را تأیید کرد. وی گفت: «طالبان، بزرگان قبایل محلی را نزد نیروهای دولتی باقیمانده در دولتشاه فرستادند تا به آنها بگویند که این منطقه در محاصره قرار داشته و آنها یا باید تسلیم شوند یا بمیرند.» به گفته این مرد، زمانی که آذوقه نیروهای دولتی پس از چند روز محاصره به اتمام رسید، آنها در نهایت مجبور به تسلیم شدند.
اما در حالی که برخی نیروهای دولتی واقعا راهی جز تسلیم شدن یا عقب نشینی نداشتهاند، برخی دیگر این کار را بدون دلیل مشخصی انجام دادهاند. یکی از افرادی که شاهد سقوط مرکز ولسوالی «فرخار» ولایت تخار بوده است (جایی که طالبان از دیرباز تقریبا فعالیتی در آن نداشته است)، در گفتگوی تلفنی با این موسسه گفت: «نیروهای دولتی حدودا نیمه شب 4 جولای و در حالی که نیروهای طالبان هنوز 10 کیلومتر با آنها فاصله داشتند، از فرخار خارج شدند. زمانی که طالبان چند ساعت بعد وارد مرکز ولسوالی شدند، مشاهده کردم که تعداد آنها بسیار کمتر از تعداد نیروهای دولتی بود که از این منطقه خارج شده بودند.»
این یعنی، دست کم در برخی موارد، این نوع رویدادها ظاهرا به خاطر مکر و خدعه طالبان رخ میدهد. یکی از تحلیلگران مستقر در افغانستان که این درگیریها را از نزدیک و از طریق منابع میدانی خود در نقاط مختلف کشور رصد میکند، در این باره گفت: «ما چند مورد صدای ضبط شده داریم که در آنها، تعداد اندکی از نیروهای طالبان از طریق خطوط رادیویی باز با یکدیگر صحبت کرده و تظاهر میکنند که آنها صدها نفر هستند و به زودی به محل استقرار نیروهای دولتی هجوم میآورند.» وی افزود «سربازان به این پیامهای رادیویی گوش کرده و در برخی موارد آنها را باور میکنند. همین مسئله باعث میشود تا آنها از ترس مواجهه با نیروهای طالبان، تسلیم شده یا عقب نشینی کنند.»
لذا به رغم اینکه طالبان نیرویی است که قطعا باید مورد توجه قرار بگیرد اما به گفته «اندرو واتکینز» تحلیلگر ارشد «گروه بین المللی بحران»، این گروه یک «نیروی ویرانگر نظامی عظیم و غیرقابل توقف» نیست.
سطح کنترل طالبان بر مناطق تازه تصرف شده
موضوع دیگری که چندان مورد توجه قرار نگرفته این است که سطح واقعی کنترل طالبان بر مناطق تازه تصرف شده چقدر است. 28 ژوئن، یکی از فرماندهان طالبان که حدود 14 سال است با شورشیان همکاری دارد و در ولسوالی «شولگره» ولایت بلخ (که 21 ژوئن به دست طالبان افتاد) مستقر است، در گفتگوی تلفنی با «موسسه امور جهانی سوئیس» گفت: اینجا همه چیز عالی است.» وی افزود: «مجاهدینی که مناصب نظامی دارند در خط مقدم هستند اما هیچ جنگ و درگیری نیست. مجاهدینی که مناصب غیرنظامی دارند نیز مراقب همه چیز هستند. برای مثال، اینجا یک والی و همچنین چند فرد مسئول در بخشهای آموزش و پرورش و تأمین برق وجود دارد.»
اما وی در پاسخ به این سئوال که سطح کنترل طالبان در این مناطق چگونه است، اذعان کرد که طالبان در «شولگره» هیچ پست ایست و بازرسی و هیچ کنترلی ندارند و این یعنی آنها به ظاهر فعالیت چندانی در مناطق تازه تصرف شده ندارند. دو نفر دیگر از ساکنان «شولگره» نیز در گفتگوی تلفنی، این موضوع را تأیید کردند. یکی از ساکنان گفت: «نیروهای مسلح طالبان را میتوان در خیابانها و بازارها دید اما آنها هیچ تعاملی با مردم ندارند.
زمانی که طالبان بر این منطقه مسلط شدند، همه مردم را در بازار جمع و اعلام کردند که زندگی باید طبق رویه معمول ادامه پیدا کند. آنها حتی یک شماره تلفن به مردم اعلام کردند تا اگر کسی با مشکلی مواجه شد با آن تماس بگیرد. بعد از آن هم دیگر با مردم کاری نداشتند.» یکی دیگر از ساکنین و کسبه این منطقه نیز ضمن تأیید این مطلب گفت که مغازه او و دیگر کسبه همچنان باز و فعال هستند. وی همچنین با اشاره به اینکه طالبان تاکنون فعالیت چندانی در این منطقه نداشتهاند گفت: «آنها قوانین جدید طالبان را اعلام کردند، مثل اینکه مردها نباید ریش خود را بتراشند یا اینکه باید برای نمازهای یومیه به مسجد بروند؛ اما تاکنون مردم عادی را برای این موضوعات کنترل نکرده و تعاملی با آنها نداشتهاند.»
چند منبع دیگر نیز در گفتگوی تلفنی با این موسسه، تأیید کردند که طالبان، دست کم تاکنون، کنترل فیزیکی مستقیم یا خدمت رسانی چندانی در مناطق تازه تصرف شده نداشته است. یکی از این منابع، فردی به نام «بشیر آخوندزاده» استاد دانشگاه و ساکن منطقه «بغلان مرکزی» ولایت بغلان بود (منطقهای که 21 ژوئن پس از یک درگیری سخت، به دست طالبان افتاد). وی گفت: «طالبان تاکنون هیچ نوع خدمات عمومی به مردم بغلان مرکزی ارائه نکردهاند و مشخص نیست که آیا این اوضاع تغییری خواهد کرد یا خیر.» این استاد دانشگاه افزود «زمانی که دولت اینجا بود، برخلاف حالا که طالبان بر آن مسلط است، فساد یک مسئله جدی بود اما در عین حال، دولت یک سری خدمات در زمینه پزشکی، آموزش و تأمین برق ارائه میکرد.»
وی گفت: «از سوی دیگر، امنیت در زمان طالبان بهتر است. همه جا آرام است و من حتی یک گزارش درباره آزار و اذیت مردم توسط طالبان نشنیدهام.» چند نفر دیگر نیز همین احساس را درباره طالبان بیان کردند. هر چند گفته میشود که دلیل بهتر بودن اوضاع امنیتی در مناطق تحت کنترل طالبان این است که دولت در اراضی طالبان دست به حملات چریکی نمیزند اما طالبان این کار را در مناطق تحت کنترل دولت انجام میدهد ولی این نکته جای بحث دارد که آیا طالبان واقعا امنیت بهتری را در مناطق خود ایجاد میکنند یا خیر. به علاوه، طبق گزارش «دیده بان حقوق بشر»، در سایر مناطق، طالبان نه تنها به آزار و اذیت مردم پرداخته بلکه به زور آنها را از خانههای خود بیرون رانده و منازل مردم را به آتش کشیده است.
به گفته آخوندزاده، «حالا وضعیت اقتصادی و ادامه تأمین معاش، به دغدغه اصلی مردم در منطقه بغلان مرکزی بدل شده است.» موضوعی که دغدغه مشترک مردم ساکن در دیگر مناطق تحت کنترل طالبان است. آخوندزاده در نهایت سخنان خود را چنین جمع بندی کرد: «در هر دو نظام ـ نظام طالبان و دولت ـ هم چیزهای خوب و هم چیزهای بد وجود دارد.»
البته مطالب گفته شده در بالا بدین معنا نیست که طالبان در این مناطق هیچ گونه حکمرانی ندارند. آن گونه که گزارشهای مختلف نشان میدهند، طالبان ظاهرا کارمندان غیرنظامی دارد، مثل ولسوالها (فرمانداران)، کمیسیونهای مختلف، یک نظام مالیاتی و قضایی و معاونان پلیس. «رحمتالله امیری» تحلیلگر افغانستانی که مطالعات گستردهای را در مناطق تحت کنترل طالبان انجام داده است، در گفتگو با «موسسه امور جهانی سوئیس» گفت: «در مناطقی که مدتها است تحت کنترل طالبان قرار دارند، این گروه یک نظام کارآمد ایجاد کرده است. در این مناطق، دسترسی به ولسوالها و دیگر مقامات طالبان، به راحتی از طریق تلفن یا پیام رادیویی امکانپذیر بوده و آنها به سرعت درباره موضوعات مختلف تصمیم گیری میکنند.» امیری افزود: « این حاکمیت طالبان حالت خلق الساعه و موقتی دارد، به نحوی که اغلب مقامات طالبان محل کار یا ساعت کار ثابت و مشخصی ندارند.»
اما به گفته وی، علت عمده این مسئله، ممانعت طالبان از هدف قرار گرفتن نیروهای آنها در جریان حملات هوایی است؛ ولی به هر حال، این سیستم کار میکند. در همین رابطه، طبق تحقیقی که قبلا توسط «شبکه تحلیلگران افغانستان» انجام شده است، طالبان حتی در مناطقی که مدتها است بر آن کنترل دارند به ندرت خدماتی، به جز خدمات قضایی، ارائه میکنند. در عوض، آنها سعی میکنند از خدماتی که توسط دولت یا سازمانهای مردم نهاد تأمین بودجه و اجرا میشوند استفاده کنند.
همچنین باید توجه داشت که طبق گزارشهای معتبر، طالبان به رغم اینکه اقدامات قضایی و پلیسی را با سرعت انجام میدهد اما معمولا مجازاتهای بدنی سخت را، حتی برای جرایم بسیار کوچک، اعمال کرده و گاهی احکام دل بخواهی/ سلیقهای صادر میکند.
هر چند به باور این تحلیلگر، طالبان قادر است در صورت کنترل مناطق جدید، چنین حکومتی را در آنجا برقرار کند اما سرعت پیشرویهای اخیر این گروه به قدری بالا (و حتی غیرمنتظره برای خود آنها) بوده است که طالبان در حال حاضر نیروی انسانی کافی برای اعمال کنترل یا تشکیل چنین حکومتی را در مناطق تازه تصرف شده ندارد.
حتی اگر طالبان در نهایت بتواند نظام حکومتی خود را به همه مناطق تحت کنترل خود تسری دهد، باز هم ممکن است در برخی جنبههای حاکمیتی دچار مشکل شود. برای مثال، طالبان از زمان تصرف گذرگاه مرزی «شیرخان بندر» واقع در ولایت شمالی قندوز در مرز تاجیکستان، در 22 ژوئن، و جمع آوری عواید گمرکات، توانسته است درآمد خوبی به دست آورد. اما به گفته یکی از تجار این منطقه، طالبان تاکنون نتوانسته است آن گونه که ادعا میکند، این گذرگاه را بدون مشکل مدیریت کند. وی در تشریح این وضعیت گفت: «این گذرگاه مرزی در واقع باز بوده و تجارت تا حدودی در آن ادامه دارد. اما زمانی که مدیریت شیرخان بندر در دست دولت بود، یک نظم حقوقی مشخص بر آن حاکم بود؛ وضعیتی که دیگر در دوران مدیریت طالبان دیده نمیشود.
طالبان سیستم خاصی نداشته و نمیدانند قیمت یک محموله خاص چقدر بوده یا اینکه چقدر باید بر آن مالیات وضع کرد.» نمونه دیگر، ناتوانی طالبان در مدیریت جریان آب «سد ارغنداب» واقع در ولایت قندهار بود که ماه می به تصرف طالبان درآمده بود. این مسئله صدای اعتراض کشاورزان مناطق مختلف را که برای آبیاری مزارع خود به آب این سد وابسته بودند درآورد و باعث شد تا طالبان از مهندسان دولتی بخواهد در این زمینه وارد عمل شوند.
در مجموع، این ادعای طالبان مبنی بر اینکه پیشرویهای اخیر آنان نشانه تغییر از یک وضعیت «نظامی و جهادی» به یک وضعیت «غیرنظامی» است و اینکه اوضاع در مناطق تازه تصرف شده، خوب و آرام است، جای تردید دارد. در واقع، این موضوع جای بحث دارد که آیا طالبان میتواند در آینده نزدیک، از یک جنبش شورشی (که دایره فعالیتش تاکنون محدود به مناطق روستایی با زیرساختهای ضعیف بوده و در مقابل مردمی قرار داشته است که در حوزه خدمت رسانی انتظارات چندانی از آنها نداشتهاند) به نهادی تبدیل شود که باید به کل کشور یا بخش عمدهای از آن حکومت کند، از جمله به بخشهایی از مردم که مخالف آنها هستند و به مراکز شهری و همچنین مدیریت زیرساختهایی که طیفی از چالشهای فنی و لجستیک را در برابر آنها قرار میدهند.
آیا دولت در آستانه سقوط است؟
هر چند برخی کارشناسان، سقوط قریب الوقوع دولت فعلی را پیش بینی کردهاند اما نگاهی دقیقتر به این موضوع، احتمال وقوع چنین سناریویی را، دست کم در آینده نزدیک، زیر سئوال میبرد.
گرچه حتی خود مقامات عالی رتبه دولتی هم اخیرا عنوان کردهاند که «بقا و وحدت افغانستان در خطر است» و رهبران ضد طالبانی خارج از دولت نیز خواهان «بسیج ملی» مردم برای مقابله با طالبان شدهاند اما به جز برخی ادعاهای طالبان (و یک بخش محلی کوچک از دولت اسلامی خودخوانده داعش)، هیچ کسی تاکنون به طور آشکار دولت را تهدید به سرنگونی نکرده است و به نظر هم نمیرسد هیچ گروهی در موقعیتی باشد که بتواند این کار را انجام دهد. «واتکینز» در این باره میگوید: «تا زمانی که جریان کمکهای مالی آمریکا و غرب ادامه داشته باشد، دولت افغانستان ـ حتی یک پوسته ظاهری آن، همچنان جذابترین محل کسب منابع برای شرکای سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان خواهد بود.» به گفته وی، «تا زمانی که اوضاع به شکلی تغییر پیدا نکند که نخبگان سیاسی به واقع به بن بست خورده و برای حفظ بقای خود وارد عمل شوند، انکار یا مقابله با دولت بعید به نظر میرسد.» بنابراین، به رغم چند دستگی نگران کننده و ادامهدار موجود بین سیاستمداران افغانستان، سقوط دولت از جنبه سیاسی غیرمحتمل به نظر میرسد.
عامل دیگری که خیلیها نگران هستند بتواند سبب سقوط دولت شود، تسلیم شدن بخش زیادی از نیروهای دولتی در مقابل پیشرویهای اخیر طالبان است. هر چند جای تردید نیست که شمار زیادی از سربازان و نیروهای پلیس، تسلیم طالبان شدهاند و این که این یک مسئله جدی برای دولت افغانستان است اما نگاهی غیرمغرضانه به آمار و ارقام نشان میدهد که اوضاع به آن اندازهای هم که از تبلیغات طالبان و برخی گزارشها برمیآید بحرانی نیست.
طبق بیانیه منتشر شده از سوی طالبان، در ماه می حدود 1.533 نیروی امنیتی و دیگر کارکنان دولتی به طالبان پیوستهاند. همچنین طبق گفته «مجاهد» سخنگوی طالبان، در ماه ژوئن نیز تعداد 1.300 سرباز تسلیم طالبان شدهاند. «مجاهد» همچنین تصریح کرد که در ماه ژوئن حدود 250 تا 300 سرباز دیگر نیز دستگیر شده و حدود 100 تا 150 نفر هم کشته شدهاند. در مجموع، این رقم طی دو ماه گذشته، حدود 3.000 نیروی امنیتی را شامل میشود که البته با توجه به شناختی که از بیانیههای قبلی طالبان وجود دارد، اندکی اغراق شده هم در آن وجود دارد.
با این حال، حتی اگر آمار طالبان درست هم باشد، باز هم افراد تسلیم شده کمتر از 1 درصد مجموع 298.000 نیروی دولتی افغانستان را شامل میشوند (که البته با احتساب نیروهای اداره امنیت ملی و سرویسهای اطلاعاتی شبه نظامی افغانستان، تعداد کل نیروهای دولتی بسیار بیشتر از رقم 298.000 نفر خواهد بود).
بدین ترتیب، این تسلیم شدنها نمیتواند به تنهایی منجر به سقوط نیروهای امنیتی شود. نیروهای دولتی افغانستان در گذشته نشان دادهاند که میتوانند در مقابل فرسایشهای سنگین تاب آورند. علاوه بر این، باید توجه داشت که خود طالبان هم (طبق اطلاعات منتشر نشدهای که به رویت تیم «موسسه امور جهانی سوئیس» رسیده است) در جریان پیشرفتهای اخیر خود، تلفات سنگینی را متحمل شدهاند، بخصوص در حملات هوایی تلافیجویانه نیروی هوایی افغانستان. با این حال، اگر دولت افغانستان همچنان عملکرد منفعلی داشته و اقدامات و تبلیغات متقابلی را برای مقابله با این وضعیت در پیش نگیرد، آنگاه این تسلیم شدنها و روحیه پایین نیروها میتواند اثر مخربی داشته و با ایجاد هول و هراس، سبب فرار گسترده و واقعی نیروها شود. چنانکه از آمار و ارقام ذکر شده در بالا برمیآید، این وضعیت بحرانی هنوز به وجود نیامده است. برای مثال، یکی از افسران ارتش ملی افغانستان ضمن اینکه به تسلیم شدن نیروها در ولایت غزنی اذعان کرد اما در عین حال، نمونههایی را هم ذکر کرد که در آنها نیروهای دولتی به رغم اینکه به هیچ عنوان شانس پیروزی در نبرد را نداشتهاند، حاضر به تسلیم نشدهاند.
نتیجهگیری
در مجموع باید گفت که تصرف بیسابقه بیش از 100 ولسوالی به دست طالبان، ضربه مهلکی برای دولت افغانستان بوده و نگرانیهای جدی را به وجود میآورد. با این حال، بررسی دقیقتر این وضعیت نشان میدهد که بخش زیادی از ولسوالیهای سقوط کرده، یا به خاطر حضور کمرنگ نیروهای دولتی اهداف آسان و دم دستی برای طالبان بودهاند و یا اینکه سقوط آنها به خاطر نابسامانی نیروهای دولتی بوده است و نه قدرت نظامی طالبان. علاوه بر این، به نظر میرسد که طالبان کنترل چندانی بر مناطق تازه تصرف شده خود ندارد که این مسئله ضمن تعدیل قدرت آنها، راه را برای تصرف دوباره این مناطق توسط نیروهای دولتی باز میکند.
حتی اگر نیروهای دولتی هم نتوانند این مناطق را بازپس گیرند و طالبان همچنان به تصرف ولسوالیها یا حتی مرکز ولایات ادامه دهد، باز هم این موضوع به تنهایی نمیتواند به صورت خودکار سبب سقوط کامل دولت افغانستان شود، مگر اینکه نگرانیهای موجود، تبدیل به یک وحشت آشکار و غیرمنطقی بین مقامات و نیروهای دولتی شود. در چنین شرایطی، استفاده به جا از تبلیغات و تشریح صحیح اوضاع میتواند نقش مهمی را در روزها و هفتههای پیش رو ایفا کند.
با توجه به موارد ذکر شد، اظهارات اخیر «ذبیح الله مجاهد» سخنگوی طالبان دارای اهمیت میشود. وی در مصاحبهای که 30 ژوئن انجام شد اعلام کرد که پیشرویهای اخیر طالبان بدان معنا نیست که مذاکرات بینالافغانی بین طالبان و تیم تحت رهبری دولت در دوحه که دست کم به طور رسمی راکد مانده است، باید به فراموشی سپرده شود. برعکس، او این مذاکرات را «موثر و خوب» توصیف و بر لزوم ادامه آن تأکید کرد. با این حال، تحرکات و اظهارات طالبان که به دنبال پیشرویهای اخیر این گروه شدت پیدا کرده است، حکایت از آن دارد که طالبان در بهترین حالت به دنبال آن است تا درباره تسلیم شدن دولت افغانستان مذاکره کند و نه درباره صلح. با این وجود، این وضعیت نشان میدهد که طالبان هنوز امیدوار است بتواند پای میز مذاکره پیروز شود، نه اینکه از طریق تصرف نظامی کل کشور. شاهد این مدعا نیز گزارشها و نشانههای موجود است مبنی بر اینکه طالبان همچنان به صورت عامدانه از تصرف مرکز ولایات اجتناب میکند.
در مجموع، محتملترین سناریو آن است که خروج نیروهای آمریکایی و ناتو ممکن است جنگ را برای نیروهای غربی تمام کند اما به معنای پایان جنگ برای افغانها نیست؛ شرایطی که در آن، دولت افغانستان در موضعی دفاعی در تلاش است تا جلوی حرکت میدانی طالبان را بگیرد و طالبان نیز در تلاش است تا هم در جبهه نظامی و هم جبهه سیاسی، از دستاوردهای ارضی گسترده خود بهره برداری کند.
انتهای مطلب/
«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»