به دنبال اعلام خبر خروج نظامیان آمریکایی و ناتو از افغانستان، طالبان موج جدیدی از حملات را برای تصرف مناطق و احتمالا احیای «امارت اسلامی» آغاز کرده است. در حال حاضر شکی نیست که این گروه به این حملات ادامه خواهد داد اما موضوعی که بسیاری از ذهن بسیاری از ناظران را به خود مشغول کرده این است که این جنگ تا چه زمانی ادامه خواهد یافت و فرجام آن چه خواهد شد. پاسخ به این پرسش را به چهار سناریو میتوان تشریح کرد.
مطالعات شرق/
به دنبال اعلام خبر خروج سربازان خارجی از افغانستان، طالبان تحرکات خود را برای تصرف نظامی کشور و احیای «امارت اسلامی» آغاز کرده است. در حال حاضر، سئوال اساسی این نیست که آیا طالبان برای احیای امارت اسلامی، به جنگ خود علیه دولت تضعیف شده افغانستان ادامه خواهد داد یا خیر؛ بلکه سئوال اصلی این است که طالبان این کار را چگونه انجام خواهد داد؟
لذا میتوان با قاطعیت گفت که هجوم سخت طالبان در پیش است.
اما درباره نحوه شکل گیری جنگ آتی در افغانستان، 4 سناریوی احتمالی وجود دارد که به طور خلاصه عبارتند از:
1- سقوط آنی: به دنبال حمله سریع و ناگهانی طالبان، اوضاع امنیتی به سرعت رو به وخامت گذاشته و سبب سقوط دولت غیرنظامی افغانستان و یا ارتش این کشور خواهد شد. طالبان در مدت کوتاهی، کنترل مناطق جنوبی، شرقی و غربی کشور را در دست گرفته و حملات خود را معطوف به تصرف کابل و شمال افغانستان میکند.
2- تثبیت و جنگ: دولت افغانستان، خطوط خود را تثبیت کرده و با ترک مناطقی که زیر حملات شدید قرار دارند تلاش خواهد کرد تا امنیت مناطقی را که دفاع از آنها آسانتر است حفظ کند. این بدان معنا است که طالبان دوباره بر جنوب، شرق و غرب کشور مسلط شده و دولت افغانستان ضمن دفاع از پایتخت، از نیروهای خود برای خارج کردن طالبان از مناطق شمالی استفاده خواهد کرد.
3- سوختن آرام:دولت و ارتش افغانستان همچنان منسجم باقی مانده و طالبان قادر به بسیج نیروهای خود و تصرف ولایات نخواهد بود. با این حال، دولت افغانستان همچنان به تدریج، اراضی را به طالبان واگذار میکند؛ چیزی شبیه به وضعیت کنونی.
4- دفاع سخت: به دنبال خلا امنیتی به وجود آمده در دوران پسا خروج، دولت افغانستان با حفظ انسجام خود، از حمایتهای خارجی برخوردار شده و میتواند با نبرد سخت در برابر طالبان، موقعیت خود را در نقاط مختلف کشور حفظ کند.
لازم به ذکر است که وقوع یک سری حوادث پیش بینی نشده ممکن است روند جنگ را تغییر دهد. برای مثال، انجام یک حمله تروریستی علیه غرب از خاک افغانستان، ممکن است نیروهای آمریکایی را مجبور به ماندن در این کشور کند. شاید هم ایالات متحده بتواند به شکل معجزه آسایی، پایگاههایی را در کشورهای همسایه برای خود دست و پا کرده و تصمیم بگیرد تا همچنان از نیروی هوایی خود برای حمایت از نظامیان افغان استفاده کند. هر دو این رویدادها احتمالا منجر به تحقق سناریوی «سوختن آرام» میشود. یک حمله نظامی ناگهانی و کودتاگونه از سوی طالبان هم میتواند، بسته به نوع حمله، منجر به سناریوی «سقوط آنی» یا «تثبیت و جنگ» شود.
اما اگر اوضاع افغانستان همچنان طبق روال فعلی پیش رفته و آمریکا برنامه خروج خود را به اتمام رساند آنگاه وقوع سناریوهای اول، دوم و سوم بسیار محتملتر از سناریوی چهارم خواهند بود. با توجه به عملکر ارتش و دولت افغانستان طی یک دهه گذشته، بعید به نظر میرسد که نیروهای افغانستان (که همواره تلفات سنگینی داشتهاند) به ناگهان بتوانند وضعیت خود را تغییر داده و مقاومت مستحکمی را در نقاط مختلف کشور به نمایش بگذارند.
سناریوی محتملتر آن است که دولت افغانستان مجبور شود برای دفاع از مناطقی که حفاظت از آنها آسانتر است، مناطق وسیعی از کشور را رها کند.
طالبان همه جا هستند
با توجه به اینکه مقر قدرت طالبان (بر خلاف دهه اول سال 2000) دیگر محدود به جنوب و شرق کشور نیست لذا این موضوع، دولت افغانستان را در تنگنای شدیدی قرار داده است. طالبان با کمک القاعده توانسته است چندین گروه جهادی ازبک و تاجیک را در درون خود جای دهد؛ گروههایی مثل «جنبش اسلامی ازبکستان»، «اتحادیه جهاد اسلامی»، «کتیبه امام بخاری» و «جماعت انصارالله». این وضعیت به طالبان کمک کرده است تا بتواند پیشرویهای قابل توجهی به داخل ولایاتی چون «بدخشان» داشته باشد؛ وضعیتی که باید سالها پیش، زنگ خطر را برای جامعه اطلاعاتی و نظامی آمریکا به صدا درمیآورد.
بدخشان که قبل از حملات 11 سپتامبر، مقر نیروهای «ائتلاف شمال» در جریان نبرد آنها با طالبان بود، حالا به سنگر طالبان بدل شده است. به گفته مقامات افغانستان، 22 ولسوالی از 27 ولسوالی بدخشان، در خطر تصرف طالبان و متحدان آن در القاعده قرار دارد. این یعنی، طالبان در حال حاضر، در نبرد برای تصرف این 22 منطقه است. 15 سال پیش، دور از ذهن بود که بدخشان روزی تبدیل به یکی از ناامنترین ولایات کشور شود.
علاوه بر این، طالبان پیشرویهای قابل توجهی نیز به داخل ولایات شمالی (که اواسط دهه اول سال 2000، مناطق آرامی بودند) داشته است، از جمله سرپل، فاریاب، جوزجان، بلخ، سمنگان، بغلان، قندوز و تخار. همه این ولایات، تحت فشار و حملات طالبان قرار دارند. مرکز بسیاری از ولایات مذکور، مستقیما از سوی طالبان تهدید میشوند. به جز مرکز ولایات، دولت افغانستان توانسته کنترل اسمی ولایات کنر و نورستان را نیز طی دو دهه گذشته حفظ کند.
همین موضوع درباره ولایات غربی نیز صادق است. طالبان توانسته است پیشرفتهای خوبی در بادغیس، هرات، فراه و نیمروز به دست آورد. (می 2018، طالبان توانست برای مدت کوتاهی، شهر فراه را تصرف کند.)
اما اوضاع جنوب و شرق افغانستان بسیار ناآرام است. هلمند، قندهار و ارزگان و همچنین غزنی، زابل، پکتیا، پکتیکا، خوست و ننگرهار، مقرهای اصلی طالبان هستند. در شرق افغانستان، ولایات وردک و لوگر (دروازههای کابل) و همچنین لغمان و کپیسا به شدت مورد منازعه هستند.
هر چند طالبان برای پیشروی در مرکز ولایات کابل، غور، دایکندی، بامیان و پروان با مشکلات بیشتری مواجه بوده است اما حتی در همین ولایات نیز طالبان توانسته است در مقاطع مختلف، حملات بزرگی انجام داده یا برخی ولسوالیها را تصرف کند. طالبان به طور روزانه، حملات و ترورهایی را در شهر کابل، پایتخت افغانستان، انجام میدهد.
نیروهای امنیت ملی افغان باید خطوط را تثبیت و امنیت مقرها را تأمین کنند
نگاهی به اوضاع امنیتی کشور نشان میدهد که دولت افغانستان و نیروهای دفاعی آن در وضعیت دشواری قرار دارند. طالبان طی چند سال گذشته، حتی زمانی که ارتش آمریکا از عملیاتهای نیروهای امنیت ملی افغانستان حمایت میکرده، توانسته است پیشرفتهای قابل توجهی داشته باشد. در حال حاضر، 17 مرکز ولایت از 34 مرکز ولایت افغانستان، مستقیما در خطر کنترل طالبان قرار دارند.
در سال 2014، پس از آنکه آمریکا مسئولیتهای امنیتی را به نیروهای امنیت ملی افغان واگذار کرد، هیچ مرکز ولایتی در خطر تصرف طالبان قرار نداشت. اما تنها در 3 سال گذشته، یعنی از سال 2018 به بعد، طالبان توانسته است تعداد مناطق تحت کنترل و مناطق مورد منازعه خود را حدود دو برابر افزایش دهد؛ یعنی از 45 ولسوالی تحت کنترل به 88 ولسوالی و از 117 منطقه مورد منازعه به 213 منطقه مورد منازعه در سال 2021.
نیروهای امنیت ملی افغانستان احتمالا نمیتوانند از همه نقاط افغانستان دفاع کنند، بدون اینکه در خطر شکست قرار گرفته یا اینکه یگانهای نظامی آنها یکی پس از دیگری از هم بپاشند. طالبان به شکل ماهرانهای، زمان و مکان حمله به نیروهای پلیس و ارتش افغان را که برای دفاع از مناطق مختلف کشور، در پستهای ایست و بازرسی کوچک پراکنده شدهاند تنظیم میکند. طالبان و متحدان آن در القاعده قادر هستند به راحتی تعداد بیشماری از پایگاهها و مراکز ولسوالیها را در تصرف خود درآورند.
کماندوهای افغانستان (که توسط آمریکاییها آموزش دیدهاند و توانایی عملیاتی بالایی دارند) در حال حاضر تقلیل یافته و مجبور شدهاند تا وظایفی را انجام دهند که برای آن آموزش ندیدهاند، مثل ایجاد امنیت ایستا در مرکز ولسوالیها. به رغم آموزشها و سلاحهای پیشرفته کماندوها، طالبان در جنگهای زیادی بر آنها غالب شده است.
این مسئله منجر به تضعیف روحیه و کاهش تعهد نیروهای پلیس و سربازان افغانستان شده است. نیروهای امنیتی افغانستان در جریان نبردهای روزانه خود با طالبان غالبا ترجیح میدهند پایگاه را رها کرده یا خود را تسلیم طالبان کنند، تا اینکه بخواهند در جریان دفاع از مواضع خود کشته شوند. ادامه این شکستهای پی در پی، به خصوص در نبود نیروی هوایی و نیروهای عملیاتی ویژه آمریکا که بتوانند نیروهای امنیت ملی را از مهلکه نجات دهند، ممکن است موجب فرار بخش عمدهای از نیروهای افغان از خدمت شده یا سبب انحلال کل یگانهای نظامی شود. برخی از نیروهای امنیت ملی افغان نیز ممکن است برای دفاع منطقه خود، خدمت را رها کرده و به جنگ سالاران بپیوندند. سایر یگانها هم ممکن است یکجا به طالبان بپیوندند.
تاکنون، تنها چیزی که سبب مهار طالبان شده، استفاده گاه به گاه از نیروی هوایی و نیروهای عملیاتی ویژه آمریکایی بوده است. زمانی که طالبان شهرهای قندوز (دو بار)، غزنی و فراه را تصرف کرده بود، نیروهای امنیت ملی افغانستان برای تأمین لجستیک، دریافت پیشتیبانی رزمی و تخلیه پزشکی، به ارتش آمریکا متکی بودند؛ این در حالی بود که آمریکاییها اجرای حملات هوایی و بیرون راندن جهادیون از شهرها را نیز بر عهده داشتند. اخیرا هم آمریکا، در زمستان 2020 و بهار 2021، از شدت حملات طالبان در شهرهای لشکرگاه و قندهار کاسته است. با این وجود، طالبان توانست دومین سد بزرگ کشور را به چنگ آورده و بر مناطق اطراف این دو شهر مسلط شود.
پس از تابستان سال 2021، ارتش آمریکا به واسطه عقب نشینیهای تاکتیکی و راهبردی خود، نخواهد توانست نیروهای امنیت ملی افغان را از مهلکه نجات دهد.
حملات موسوم به «حملات از راه دور» یا عملیاتهایی که از خارج از افغانستان انجام میشوند نخواهند توانست حملات طالبان را مهار کنند. در واقع، موضوعی که مقامات آمریکایی به آن اشاره کردهاند، صرفا استفاده از نیروی هوایی ایالات متحده برای هدف گرفتن عناصر داعش و القاعده بوده است و نه حمایت از ارتش افغانستان در جنگ با طالبان.
نیروهای امنیت ملی افغانستان مجبور خواهند شد تا با تثبیت مواضع خود، صرفا به حفاظت از مناطقی بپردازند که شانس بیشتری برای دفاع دارند. این یعنی، نیروهای امنیتی افغانستان، دست کم باید نیروهای خود را از جنوب و شرق خارج کرده و آنها را در مرکز و شمال کشور مستقر کنند. شاید نیروهای امنیت ملی افغانستان تصمیم بگیرند تا از بخشهایی از غرب کشور دفاع کنند اما چنین اقدامی احتمالا دشوار خواهد بود.
اگر نیروهای امنیت ملی بخواهند دل به دریا زده و به دفاع از جنوب و شرق کشور بپردازند ممکن است با خطر شکست مواجه شوند.
موقعیت تاکتیکی و راهبردی نیروهای امنیت ملی افغانستان در کل کشور ضعیف است. این وضعیت، در جنوب و شرق افغانستان، از این هم بدتر است. طالبان به خوبی از این مسئله آگاه بوده و احتمالا راهبرد نظامی خود را بر همین اساس تنظیم خواهد کرد.
جنوب از دست رفته
طالبان تقریبا بر مناطق روستایی اصلی در هلمند، قندهار و ارزگان مسلط شده و از این تسلط، برای کنترل کامل این ولایات، نهایت استفاده را خواهد برد.
ژنرالهای آمریکایی، تسلط طالبان بر مناطق روستایی و به اصطلاح ناتوانی آن در تصرف مناطق شهری مهم را شاهدی بر ضعف طالبان دانستهاند. اما باید توجه داشت که چنین تحلیلی به معنای نادیده گرفتن راهبرد چریکی تاکتیکی و ثابت شده این گروه برای کنترل مناطق روستایی است، با این هدف که بتواند با شکل دادن به میدان نبرد در جنگ پیش رو، کنترل مناطق پرجمعیتتر را به دست آورد.
طالبان میدانست تا زمانی که نیروهای آمریکایی برای کمک به نیروهای امنیت ملی افغانستان حاضر باشند، این گروه نمیتواند مرکز ولایات را برای مدت طولانی در تصرف خود داشته باشد. در عوض، طالبان با محاصره مراکز مهم ولایتی و همچنین تسلط بر جادههای اصلی منتهی به این شهرها، صحنه جنگ را برای خود آماده کرد. ولایات هلمند، قندهار و ارزگان تقریبا به دست طالبان افتادهاند. در حال حاضر، مرکز این ولایات ـ شهر قندهار، لشکرگاه (هلمند) و ترینکوت (ارزگان) و چند منطقه مهم دیگر، در محاصره طالبان قرار دارند. اگر آمریکاییها مداخله نکرده بودند، طالبان احتمالا توانسته بود لشکرگاه را در پاییز سال 2020 و شهر قندهار را در اوایل سال 2021 تصرف کند. بدون حضور نیروی هوایی و نیروهای عملیاتی ویژه آمریکا، طالبان برای تصرف این مراکز تنها به زمان نیاز دارد.
البته طالبان مجبور نخواهد بود تا هر 3 این مراکز ولایتی را لزوما با زور تصرف کند. شاید اصلا نیازی به این کار نباشد. با قطع احتمالی راههای اصلی منتهی به مرکز ولایات جنوبی (طالبان حتی در زمان حضور نیروهای آمریکایی نیز بارها توانسته است جاده کمربندی را ببندد) و کاهش توانایی لجستیک نیروی هوایی افغانستان به مرور زمان، طالبان میتواند این شهرها را تا زمان شکست یا تسلیم کامل نیروهای امنیت ملی افغان محاصره کند. طالبان احتمالا به دنبال از بین بردن این شهرها که گل سرسبد سنگر جنوبی آن هستند نخواهد بود. این وضعیت به طالبان اجازه خواهد داد تا نیروی انسانی خود را برای یک نبرد بزرگ در شرق و مرکز افغانستان، از جمله پایتخت، حفظ کند.
نیروهای وفادار به دولت افغانستان در لشکرگاه، شهر قندهار و ترینکوت، تا جایی که ممکن باشد به مقاومت خود ادامه خواهند داد اما این مقاومت به مرور زمان دشوارتر خواهد شد. طالبان نیز به جای تخریب این شهرها، تلاش خواهد کرد تا این نیروها را وادار به تسلیم و سازش کند (طالبان در تبلیغات خود، افراد را ترغیب به سازش کرده است).
اگر طالبان تصمیم بگیرد برای تصرف این 3 مرکز ولایتی وارد جنگ شود، احتمالا در ابتدا از هلمند و قندهار آغاز خواهد کرد. در صورتی که این دو شهر در کنترل طالبان قرار بگیرد آنگاه سرنوشت ترینکوت نیز، با توجه به موقعیت جغرافیایی ایزوله شده آن، مشخص خواهد بود. طالبان کنترل مسیرهای لجستیکی اصلی را در داخل و اطراف ترینکوت در دست خواهد گرفت. با محاصره این منطقه، نیروهای امنیت ملی مستقر در ترینکوت نیز در مدت کوتاهی مجبور به ترک این شهر خواهند شد. احتمال دیگر هم آن است که طالبان در ابتدا به ترینکوت حمله کند تا بتواند وضعیت آن را درس عبرتی برای شهروندان لشکرگاه و قندهار قرار دهد.
شرق متزلزل
در حالی که طالبان برای تصرف مناطق جنوبی مشغول جنگ است، ممکن است به طور هم زمان برای تسلط بر مناطق شرقی نیز وارد نبرد شود. این احتمال هم وجود دارد که طالبان قبل از حمله به شرق، ابتدا به دنبال تثبیت موقعیت و دستاوردهای خود در جنوب باشد. همه اینها بستگی به اوضاع امنیتی و وضعیت نیروهای امنیت ملی افغان خواهد داشت.
موقعیت تاکتیکی نیروهای امنیت ملی افغان در ولایات شرقی غزنی، زابل، پکتیا، پکتیکا، خوست و ننگرهار، بهتر از ولایات جنوبی نیست. به جز شهر غزنی، طالبان هنوز اقدام آشکاری درباره هیچ یک از مراکز ولایتی انجام نداده است.
اما این بدان معنا نیست که این مراکز در معرض خطر قرار ندارند. ولسوالیهای کلیدی که سرنوشت این شهرها را تعیین میکنند، همانند مناطق جنوبی، یا در کنترل طالبان هستند و در حال منازعه میباشند. قلات، مرکز ولایت زابل، در قلب قلمرو طالبان قرار داشته و این گروه میتواند به سرعت برای تصرف این شهر وارد عمل شود. طالبان نشان داده است که میتواند هر زمان که خواست، جاده کمربندی و دیگر مسیرهای کلیدی را (همانند شاهراه گردیز ـ خوست) ببندد.
«شبکه حقانی» (یک بخش قدرتمند و جدایی ناپذیر طالبان که متحد نزدیک القاعده نیز هست) در پکتیکا، پکتیا و خوست مستقر میباشد. حقانیها در غزنی نیز از قدرت خوبی برخوردار هستند. با توجه به مجاورت مقر این گروه با مرز پاکستان و حمایت مستقیم ارتش و سرویس اطلاعاتی پاکستان از آن، دفاع در برابر طالبان و شبکه حقانی در این منطقه برای نیروهای امنیت ملی افغانستان دشوار خواهد بود. طالبان احتمالا در مدت کوتاهی، شهر قلات (مرکز زابل) و شهر غزنی را تصرف خواهد کرد. اما شهر خوست ممکن است مدتی محل منازعه باشد چون «نیروی حفاظت خوست» که مورد حمایت سیا بوده و دیگر چیز زیادی برای از دست دادن ندارد، احتمالا در مقابل طالبان ایستادگی خواهد کرد. با تصرف شهر خوست، شهرهای گردیز (پکتیا) و شرن (پکتیکا) نیز تصرف خواهند شد. اگر طالبان بتواند کنترل زابل، غزنی، وردک و لوگر را به دست آورد آنگاه پس از مدتی، ولایات پکتیا، پکتیکا و خوست نیز سقوط خواهند کرد.
دروازه کابل
اگر طالبان بتواند کنترل شرق را در دست گیرد آنگاه نبرد برای تصرف کابل نیز نزدیک خواهد بود. طی چند سال گذشته، طالبان بستر مناسب را برای نبرد کابل مهیا کرده است. طالبان در حال حاضر، مشغول منازعه برای تصرف 9 ولسوالی از 15 ولسوالی ولایت کابل است. به همین خاطر است که طالبان میتواند روزانه حملات تروریستی را در داخل پایتخت انجام دهد.
برای اینکه طالبان بتواند حمله خود را به شهر کابل آغاز کند، لازم است تا کنترل ولایات لوگر و وردک را که به نوعی دروازه ورود به شهر کابل هستند به دست آورد. در حال حاضر، طالبان در اغلب ولسوالیهای ولایات لوگر و وردک حضور دارد، به نحوی که مرکز این ولایات هم اکنون در خطر تصرف این گروه قرار دارند.
طالبان در حال حاضر موقعیت خوبی برای حمله به کابل دارد. در لوگر، طالبان کنترل 4 ولسوالی از 7 ولسوالی را در دست داشته و برای تصرف 2 ولسوالی دیگر نیز در حال نبرد است. در وردک، طالبان 3 ولسوالی از 9 ولسوالی را در کنترل خود داشته و 4 ولسوالی دیگر نیز تحت منازعه است.
علاوه بر این، طالبان در دیگر ولایات اطراف کابل، از جمله کپیسا، لغمان و پروان، نیز از نفوذ قابل توجهی برخوردار است.
اگر طالبان موفق به تصرف ولایات لوگر و وردک شود آنگاه میتواند فشار خود را به ولایات اطراف ولایت کابل و همچنین به ولسوالیهای ولایت کابل که در اطراف پایتخت هستند ادامه دهد و اینجا است که نبرد برای تصرف پایتخت افغانستان آغاز خواهد شد.
شمال آشفته
در همان حال که طالبان مشغول نبرد برای کنترل مناطق جنوبی و شرقی است، به حملات خود در شمال نیز ادامه خواهد داد؛ جایی که حضور این گروه در آن، از اواسط دهه اول سال 2000 به بعد، رشد چشمگیری داشته است. عملکرد طالبان در شمال به قدری موثر بوده است که 8 مرکز از 17 مرکز ولایتی که در معرض خطر مستقیم طالبان قرار دارند، در این منطقه واقع شدهاند: میمنه (فاریاب)، سرپل، مزار شریف (بلخ)، ایبک (سمنگان)، پل خمری (بغلان)، شهر قندوز، تالقان (تخار) و فیض آباد (بدخشان).
طالبان دستاوردهایی را که با نبرد سخت خود در شمال به دست آورده است به راحتی از دست نخواهد داد. این گروه به دنبال آن خواهد بود تا حضور قدرتمند خود را در این منطقه حفظ کند. علاوه بر این، ادامه جنگ در شمال کشور، تشکیلات کلیدی ارتش و پلیس افغان را در این منطقه گرفتار کرده و مانع از آن خواهد شد تا از این نیروها برای مقابله با حملات طالبان در جنوب، شرق و کابل استفاده شود.
هرچند شمال قطعا یک منطقه راهبردی برای طالبان است اما در مقایسه با اقدامات این گروه در جنوب، شرق و کابل، در درجه دوم اهمیت قرار دارد.
غرب وحشی
در غرب نیز طالبان، همانند شمال، دستاوردهای قابل توجهی داشته است. تصادفی نیست که شهر فراه، یکی از 3 مرکز ولایتی بود که به تصرف طالبان درآمد. طالبان حضور قابل توجهی در فراه، هرات و بادغیس داشته و ولسوالیهای متعددی را در این ولایات، تحت کنترل یا منازعه دارد.
اگر طالبان بتواند کنترل مناطق جنوب و شرق را در دست گیرد آنگاه لازم نیست برای تصرف غرب، هزینه زیادی بکند. با کنترل جنوب و ادامه حملات مختل کننده در شمال، طالبان میتواند با بستن مسیرهای لجستیکی اصلی و با کمترین تلاش، ولایات غربی را نیز در کنترل خود درآورد.
مرکز سرسخت
هر چند طالبان در اغلب نقاط کشور از موقعیت خوبی برخوردار است اما جای پای آن در ولایات هزاره نشین مرکز افغانستان (غور و بامیان) محدود است. هزارهها در دوران حکومت طالبان، آسیبهای زیادی را متحمل شدهاند و لذا برای دفاع از منطقه خود در برابر طالبان خواهند ایستاد.
اما اگر طالبان بتواند مناطق اطراف را در کنترل خود درآورد آنگاه توانایی هزارهها برای مقاومت در برابر حملات طالبان، به مرور زمان کاهش پیدا خواهد کرد.
طی یک دهه گذشته، نقشه راه طالبان برای بازپس گیری افغانستان، به دقت مشخص شده و این موضوع کاملا برای ارتش آمریکا مشهود بوده است. هرچند این راهبرد موثر جهادیون، هر از گاهی، عمدا نادیده گرفته شده است اما این وضعیت خیلی زود به معضلی بدل خواهد شد که تنها و تنها دامن نیروهای افغان را خواهد گرفت.
انتهای مطلب/
« این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست »