آرزوی رهبری بر قاره آسیا، احساس محاصره شدن در شرق از سوی متحدان آمریکا و تلاش برای دستیابی به منافع در سراسر اوراسیا و اقیانوس هند، چین را رهسپار سفری به سمت غرب کرده است. اولین ایستگاه پکن در این سفر، جنوب آسیا است. روابط پکن با کشورهای افغانستان، بنگلادش، بوتان، هند، مالدیو، نپال، پاکستان و سریلانکا برای نیل به هدف تبدیل شدن به قدرتی "جهانی" به سرعت گسترش یافت. تکیه شی جینپینگ بر مسند قدرت در چین و متعاقباً گسترش فعالیتهای پکن در خارج از مرزهای خود، از جمله از طریق ابتکار کمربند- راه، برقراری ارتباط با جنوب آسیا را به روشهای جدید و جاه طلبانهای تسریع کرده است.
چین در جنوب آسیا، با منطقۀ پویایی روبرو شده که به همان اندازه که مملو از فرصتهای اغواکننده است با مشکلات خاص خود دست به گریبان میباشد. حضور در حال گسترش چین در منطقه موجب تغییر شکل جنوب آسیا شده که در آن رقابت منطقهای و نیز رقابت بین آمریکا و چین از ارتفاعات هیمالیا گرفته تا اعماق اقیانوس هند کشیده شده است.
مطالعات شرق/
اکنون چین، قدم در سفری بزرگ به سمت غرب گذاشته است. آرزوی رهبری بر سراسر قاره آسیا، احساس محاصره شدن در شرق از سوی متحدان ایالات متحده و درک فرصتها و تلاش برای دستیابی به منافع در سراسر اوراسیا و اقیانوس هند، مقامات پکن را رهسپار این سفر کرده است. اولین ایستگاه آنها در طول راه، جنوب آسیا است بنابراین، این گزارش به بررسی هشت کشور افغانستان، بنگلادش، بوتان، هند، مالدیو، نپال، پاکستان و سریلانکا میپردازد. روابط چین با این منطقه دیرینه بوده و به قبل از جمهوری خلق چین در سال 1949 برمیگردد.
در اوایل قرن حاضر، روابط پکن با کشورهای جنوب آسیا در راستای تلاشهای گستردهتر این کشور در پی تبدیل شدن به قدرتی "جهانی" به سرعت گسترش و تعمیق یافت. تکیه شی جین پینگ بر مسند قدرت رهبری چین در سال 2012 و متعاقباً گسترش فعالیتهای چین در خارج از مرزهای خود، از جمله از طریق طرح ابتکاری کمربند- راه، برقراری ارتباط با جنوب آسیا را به روشهای جدید و جاه طلبانهای تسریع نموده است.
چین در جنوب آسیا، با منطقۀ پویایی روبرو شده که به همان اندازه که مملو از فرصتهای اغواکننده است با مشکلات خاص خود دست به گریبان میباشد. این منطقه با درگیریهای خشونت آمیز، مشکلات سلاحهای هستهای، چالشهای گسترده توسعه انسانی و مواجه با مشکلات و پیامدهای فلج کننده تغییر اقلیم دست و پنجه نرم میکند. اگر چه کشورهای مستقل، از جمله بزرگترین دموکراسی جهان در هند، با چالشهای حاکمیت دموکراتیک دست و پنجه نرم میکنند اما این منطقه، منطقهای است که قبل از بیماری همه گیر کووید 19 از رشد اقتصادی قوی و سلامتی برخوردار بود. حضور در حال گسترش چین در منطقه موجب تغییر شکل منطقه جنوب آسیا شده که در آن رقابت منطقهای و رقابت ایالات متحده و چین از ارتفاعات هیمالیا گرفته تا اعماق اقیانوس هند کشیده شده است.
برای درک بهتر این روندها، انستیتو صلح ایالات متحده، گروه مطالعات متشکل از متخصصان، سیاستگذاران و دیپلماتهای بازنشسته را به منظور بررسی نقش چین در جنوب آسیا از جنبههای مختلف تشکیل داد. شش نشست این گروه از طریق ویدئو کنفرانس در طول سال 2020 انجام شد و در این جلسات به بررسی چگونگی ساختاربندی مجموعهای از مسائل ناشی از مداخلات چین، از امور نظامی گرفته تا اختلافهای مرزی، تجارت، توسعه و مسائل فرهنگی پرداخته شد. اعضای این گروه با استفاده از تجارب فردی خود در این زمینه بر آن شدند تا مجموعهای از پیشنهادات سیاسی متمرکز و عملی را در اختیار دولت ایالات متحده قرار دهند. این گزارش شامل چکیدهای است كه جزئیات، یافتهها و توصیههای گروه را تشریح میكند و متعاقبا نقش فزاینده چین؛ بررسی عمیقتر در مورد منافع ایالات متحده در جنوب آسیا؛ منافع و رویکردهای پکن در منطقه؛ روابط چین و پاکستان؛ روابط چین و هند؛ و روابط چین با کشورهای کوچکتر جنوب آسیا - افغانستان، بنگلادش، بوتان، مالدیو، نپال و سریلانکا را دنبال میكند.
ادبیاتی غنی در زمینه روابط چین و جنوب آسیا وجود دارد که همچنان در حال گسترش است. از آنجا که ایالات متحده در تلاش است تا چشم انداز خود نسبت به ایجاد منطقه آزاد هند و اقیانوس آرام را تحقق ببخشد و با قاطعیت بیشتری در برابر چین واکنش نشان دهد، این گزارش میتواند به عنوان نقشه راه برای دولت بعدی ایالات متحده عمل کند.
یافتهها
جنوب آسیا برای ایالات متحده و چین مهم است، گرچه هیچ یک از این دو کشور این منطقه را مهمترین اولویت ژئوپلیتیک خود نمیدانند. آنها مناطق دیگر مانند شرق آسیا را برای پیشبرد منافع خود مهمتر میدانند. اما آنها به خوبی میدانند که به دلیل جغرافیای استراتژیک جنوب آسیا و افزایش جمعیت و خطرات هستهای و تروریسم، این منطقه شایسته توجه و اختصاص منابع قابل توجه و بیشتری میباشد. همان طور که از نظر واشنگتن، جنوب آسیا برای ایجاد یک منطقۀ آزاد در حوزه ایندو پاسیفیک کلیدی است، از نظر پکن این منطقه نقش مهمی در برقراری نظم سیاسی و امنیتی اوراسیا و تبدیل شدن چین به قدرت برتر آسیا ایفا میکند. دوره رقابت استراتژیک چین و آمریکا، که ممکن است دهها سال به طول بینجامد، احتمالاً بر ارزیابی و تعاملات ایالات متحده و چین از جنوب آسیا تأثیر خواهد گذاشت.
رقابت و تقابل دو جانبه ایالات متحده و چین، همکاری در جنوب آسیا از جمله در زمان بحرانهای بزرگ، را بسیار دشوارتر میکند. ظاهرا منافع هر دو کشور در مقابله با افراط گرایی، اطمینان از ثبات استراتژیک، مدیریت بحران بین هند و پاکستان و ارتقا توسعه اقتصادی منطقه تعریف شده است. با این وجود تنش دو جانبه و سوظن متقابل در مورد فعالیتهای یکدیگر در منطقه، چشم انداز همکاری پایدار را محدود کرده است. در خصوص مدیریت بحران، منع گسترش سلاحهای هستهای و به ویژه تروریسم، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد؛ چین بیشتر طرف پاکستان را میگیرد و ایالات متحده اغلب از هند حمایت میکند که خود توافق و همکاری در زمینههای مشترک را دشوار میسازد. در مورد افغانستان، چین و ایالات متحده مشترکا به دنبال متوقف کردن گسترش تروریسم بینالمللی و دستیابی به یک توافق سیاسی برای پایان دادن به دههها درگیری خشونت آمیز هستند، اگر چه نحوه تلاش برای دستیابی به این اهداف در عمل متفاوت است. به علاوه، اقدامات چینیها که اویغورها و سایر گروههای اقلیت قومی در سینکیانگ را مورد هدف قرار داده و به نام مقابله با تروریسم انجام شده، امکان همکاری ضدتروریستی این کشور را به شدت محدود میکند مگر اینکه پکن به منظور همسویی با هنجارهای جهانی حقوق بشر، رویکرد خود را تغییر دهد.
محور چین و پاکستان در حال تقویت است، که با توجه به عدم شفافیت و پاسخگویی، تأثیر مخربی بر حکمرانی و اصلاحات اقتصادی در پاکستان دارد. اگر چه به سختی میتوان گفت که پروژههای عمرانی با سرمایه گذاری چین تنها عامل بروز مشکلات در پاکستان هستند، اما پروژههای کمربند و راه میتوانند ضعفهای اساسی در حکومت را تشدید کرده و بر افزایش بار بدهیهای ناپایدار تاثیر بگذارد. اگر چه پکن نمیخواهد باری از دوش پاکستان بردارد، اما در کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) که نگین طرح کمربند و راه و مسیر ترانزیت زمینی به اقیانوس هند میباشد سرمایه گذاری سنگینی به عمل آورده است. کریدور اقتصادی چین و پاکستان با موانع زیادی روبرو است و چشم اندازهای آن تا حد زیادی تحقق نیافته، اما تعهد چین به دلیل عزم روزافزون این کشور برای برقراری موازنه در برابر هند همچنان پایدار میباشد. این روابط همچنین با روابط نظامی و پشتیبانی دیپلماتیک، که بیشتر نقش ارتش در دولت پاکستان را تقویت میکند، برجسته میشود.
چین در قبال اختلافهای هند و پاکستان به جای اتخاذ موضع بیطرفانه بیشتر از پاکستان پشتیبانی میکند، زیرا حمایت از پاکستان به چین کمک میکند تا قدرت هند را در آسیا محدود کند. در سال گذشته، چین حمایت خود را از مواضع پاکستان در مورد کشمیر دو برابر کرده است. به لحاظ تاریخی، موضع پکن نسبت به پاکستان از بیطرفی سازنده تا حمایت فعال متغیر بوده است. برخی نگران این هستند که چین حتی ممکن است در بحرانهای آینده پاکستان را تحریک کند تا بتواند بر هند فشار آورده تا ادعاهای ارضی خود را پیش ببرد. در همین حال، ایالات متحده در درگیریها در امتداد خط کنترل و پاسخ دهلی نو به حملات تروریستی در هند که رد پای پاکستان در آنها دیده میشود، بیشتر از مواضع هند حمایت میکند. به طور کلی، پکن انگیزه کمی برای حمایت از حل مناقشات هند و پاکستان دارد. حمایت چین از ادعاهای ارضی پاکستان مواضع خود این کشور را تقویت میکند. از نظر چین، پاکستان از حمایت یک شریک قدرتمند و همچنین بودجه عمرانی برخوردار میشود که در وضعیت اقتصادی متزلزل و بیثباتی سیاسی اسلامآباد که مانع از اصلاحات عمده در حکمرانی میشود، تقریباً غیرممکن خواهد بود.
منطقه مرزی چین و هند همچنان نقطه مناقشه و درگیری است. بحران مرزی تابستان 2020 و مرگ بیست نفر از سربازان هندی و تعداد نامعلومی از نیروهای چینی در لداخ، دهلی نو را در چالش ایجاد تعادل در همکاری و رقابت قرار داد. بعید است چین و هند در حل نهایی اختلافهای مرزی خود در کوتاه مدت یا میان مدت پیشرفتی داشته باشند. گر چه پروتکلهای موثری در خصوص عملیات گشت مرزی و مدیریت بحران میتواند به کاهش تنش کمک کند اما به طورکلی درگیری را متوقف نمیکند. تمایل چین به فتنه انگیزی در "منطقۀ خاکستری" و برجسته شدن مسائل ارضی در سیاستهای هر دو کشور به معنای این است که روند تعیین مرز با موانع بزرگی روبرو میباشد.
روابط چین و هند رقابتیتر خواهد شد و این دو قدرت بزرگ آسیایی، برای همکاری در سراسر منطقه هند و اقیانوس آرام تلاش خواهند کرد. پکن میخواهد نفوذ خود در جنوب آسیا را به خاطر دستیابی به منافع خود گسترش دهد و هند را مجبور کند تا به جای پیشبرد طرح نفوذ در آسیای شرقی، زمان و منابع خود را در همسایگان خود صرف کند. دهلی نو به نوبه خود نگران محاصره شدن توسط پکن است. چین به دنبال دستیابی به بازار بزرگ داخلی هند و پتانسیلی برای رشد اقتصادی است. چین برای پیشبرد همکاری اقتصادی، به مشارکت در سطح کلان، سرمایه گذاری مستقیم و سرمایه گذاری در کالاهای مصرفی و صنعتی با هزینه کم تکیه کرده است. با این حال، اقدامات اخیر هند برای محدود کردن دسترسی شرکتهای چینی، به ویژه در صنعت فن آوری، نگرانیهای عمیق این کشور در مورد تأثیرات اقتصادی، سیاسی و امنیتی تعامل با چین و عزم هند برای جلوگیری از وابستگی به پکن را نشان میدهد. اگر چه رکود اقتصادی ناشی از بیماری همه گیر کرونا به چالشی اساسی تبدیل شده، اما سیاستگذاران در دهلی نو در حال جستجوی اهرمهای جدیدی در روابط دو جانبه و مقاومت در برابر فرسایش بیشتر موقعیت غالب هند در جنوب آسیا هستند.
تمرکز فزاینده چین بر نیروی دریایی و طرح "دریاهای دور"، جهت کسب منافع اقتصادی این کشور است. اگر چه اقیانوس هند در حال حاضر برای چین "دریای دور" محسوب میشود، اما چین قصد دارد تا آن را به یک ناحیه میانی تبدیل کند. این ارتقا در سطح جهانی شبیه به دومین زنجیره جزیرهای چین در شرق آسیا خواهد بود که هدف نهایی آن گسترش پروژه نفوذ به اروپا میباشد. با گذشت زمان، ممکن است هدف ژئوپلیتیک چین با وجود هماهنگی و جانشینی ایالات متحده و هند به عنوان توانمندترین نیروهای دریایی در منطقه اقیانوس هند، تغییر یابد. این احتمال با توجه به رد تفسیرهای مرسوم از قوانین بینالمللی دریایی و رفتارهای قاطعانه چین در دریاهای جنوب و شرق، نگرانیهایی در مورد آزادی دریانوردی در اقیانوس هند ایجاد میکند. علاوه بر این، نیروهای ارتش آزادیبخش خلق میتوانند توان خود را برای ممانعت از حرکت و جا به جایی نیروهای ایالات متحده و متحدان او در طی درگیریها در شرق آسیا افزایش دهند.
کشورهای کوچکتر جنوب آسیا مجبور هستند تا با کشورهای قدرتمند همسو شوند و فرصتهای بیشتری برای بازی قدرتهای بزرگ در برابر یکدیگر فراهم کنند. رقابت برای نفوذ در میان کشورهای جنوب آسیا، حفظ هم زمان روابط خوب با کل کشورهای منطقه را برای واشنگتن دشوار میکند. تا حدی که کشورهایی مانند نپال، سریلانکا و بنگلادش تعامل با چین را مانعی در برابر سلطه هند میدانند. آنها از پیشگوییهای ایالات متحده كه نماینده منافع هند محسوب میشود، استقبال نخواهند كرد. اگر چه هند همواره از همکاری دو جانبه ایالات متحده با کشورهای همسایه نگران است، اما شفافیت و هماهنگی در روابط ایالات متحده و هند بهبود یافته است. کشورهای جنوب آسیا نیز با تهدید به تعمیق روابط با پکن، از رقابت ایالات متحده و چین برای سرکوب نارضایتی نسبت به افراط و تفریط خودکامه یا ضد دموکراتیک خود استفاده میکنند.
کشورهای کوچک جنوب آسیا به توسعه اقتصادی اهمیت زیادی میدهند و چین گزینه اغوا کنندهای را ارائه میدهد که البته لزوما گزینه برتری نیست. ملاحظات در مورد آسیبها و مزایای پروژههای انجام شده تحت نظارت طرح جاده - راه و جاده چین، پیچیده است. از یک سو، جدول زمانی سریع پروژه و نظارت حداقلی میتواند امکان پیشرفت سریع و قابل توجهی برای رهبران محلی فراهم سازد که برای آنها اعتبار نیز به همراه دارد. از سوی دیگر، این پروژهها اهرمهای اصلی نفوذ پکن را فراهم میکنند، گاهی خطرات حکمرانی به همراه دارند و اغلب به بارهای سنگین بدهی تبدیل میشوند. محاسبات سیاسی نیز نقش مهمی بازی میکند. چین در حالی در ارائه بودجه عمرانی تجدید نظر کرده که نگران مسائلی از جمله مسائل سیاسی مانند هنگکنگ، انعقاد قرارداد با شرکتهای چینی، پذیرش استانداردهای چین و دستیابی به موقعیت استراتژیک میباشد. در هر صورت، دولتهای غیر لیبرال به دنبال اخذ کمک عمرانی از چین هستند و در صورت نیاز به شفافیت، مبارزه با فساد، رعایت حقوق بشر و پایداری زیست محیطی و اجتماعی میپردازند. این ترتیبات برای مقابله با شرایط لیبرالیسم پیشرفته غربی طراحی شده است.
سرمایه گذاری زیرساختی چین تا جایی باعث ادغام منطقهای به روشی شفاف و با هزینهای پایدار میگردد که بتواند به کالای مشترک واقعی تبدیل شود. در عین حال، با توجه به تأثیر همه گیری کرونا، مشکل بدهی به نگرانی اصلی در سراسر منطقه تبدیل شده است. کشورهای جنوب آسیا به دنبال گزینههایی برای رهایی از چین، ایالات متحده و موسسات مالی چندجانبه میباشند. اقدامات تعلیق بدهی از سوی کشورهای G20، از جمله چین، نوید شروع خوبی در این زمینه است. اما نظارت بر جزئیات اجرایی، امری بسیار حیاتی خواهد بود و به نظر میرسد اقدامات بیشتری باید صورت گیرد تا تضمیین شود كه اقتصادهای جنوب آسیا میتوانند از بدترین نتایج احتمالی جلوگیری كنند.
چین به دنبال ثبات در افغانستان است تا پناهگاههای امن گروههای افراط گرای ضد چین در این کشور تشکیل نشود اما برای دستیابی به این هدف از مداخله مستقیم خودداری میکند. اگر چه پکن از روند صلح حمایت میکند اما بر همسو کردن تلاشهای خود با اقدامات دیگر قدرتهای بزرگ و بازیگران منطقهای، از جمله روسیه، پاکستان و ایالات متحده تاکید دارد. تلاشهای چین بیش از آنکه نقش رهبری در دستیابی، حفظ و اجرای صلح را تداعی کند، به حمایت، میانجیگری و تسهیل محدود شدهاند. پکن طرفدار روند صلح و حل سیاسی منازعات است. چین همچنین مایل است تا در افغانستان سرمایه گذاری کند و کمک قابل توجهی به برقراری صلح بنماید، اما اجرایی شدن این موضع پکن به بهبود وضعیت امنیتی بستگی دارد.
پیشنهادات
با توجه به اهمیت نسبی منطقه در استراتژیهای جهانی ایالات متحده، نقش رو به رشد چین در منطقه و تغییر روندهای منطقهای، اولویتهایی برای حضور و مداخله آمریکا در مسائل جنوب آسیا مطرح میگردد. سرمایه گذاریهای واشنگتن در منطقه قابل توجه خواهد بود اما محدد بوده و بنابراین باید هدفمندانه صورت گیرد. بدین ترتیب، سیاستگذاران ایالات متحده به جای تلاش برای رقابت با پکن در همه جا و در همه زمانها، میبایست تصور روشنی از اینکه کجا و چرا باید در برابر نفوذ بد چین موازنه برقرار شود، داشته باشند. رهبران آمریكایی همچنین باید بر حضور ایالات متحده در جنوب آسیا به عنوان ابزار اصلی در رقابت بزرگ ژئوپولیتیك با چین تاکید نمایند. علاوه بر این، استراتژی ایالات متحده باید با چندین تحول عمده همسو باشد: حرکت از تأکید شدید بر جنگ در افغانستان به سمت توجه بیشتر به منطقه جنوب آسیا به طور کلی در چارچوب گستردهتری با عنوان منطقۀ هند - اقیانوسیه؛ تغییر تمرکز از ضد تروریسم به رقابت با چین؛ برقراری رابطه عمیقتر و منعطفتر با هند، درست مانند رابطه با پاکستانی که به آغوش چین پناه برده است؛ و برقراری ارتباطات فزاینده بین جنوب و شرق آسیا.
• ایالات متحده باید رویکرد دیپلماتیک خود در قبال منطقه را تغییر دهد و جهت سیاست خود را از مقابله با چین به تعامل با كشورهای جنوب آسیا به منظور حل مشكلات این کشورها متمایل سازد. این کشور همچنین باید به دنبال برقراری روابط پایداری باشد که ارتباطی با چگونگی برقراری روابط کشورهای جنوب آسیا با پکن نداشته باشند. واشنگتن زمانی موقعیت بهتری برای رقابت با پکن خواهد داشت که تعاملات منطقهای ایالات متحده طبیعی باشد نه اینکه به تلاش برای پاسخ به چین تبدیل شود. به همین منظور، استفاده از ابزارهای قدرت در جایی که ایالات متحده از مزیت نسبی برخوردار است، از تلاش برای پیشی گرفتن از چین در جایی که این کشور در آن امتیاز دارد موثرتر است.
• برخی از مسائل در جنوب آسیا باید در رقابت استراتژیک بین ایالات متحده و چین مطرح نشوند، یعنی از آنها به عنوان اهرم ژئوپلیتیک علیه پکن استفاده نگردد. این موارد شامل مبارزه با کرونا، مقابله با گروههای افراطی در افغانستان (اگر چه باز هم این تلاشها با سیاستهای سرکوب گرایانه چین در سینکیانگ تلاقی خواهد یافت) مدیریت منابع طبیعی (بویژه آب)، مقابله و سازگاری با تغییرات اقلیم، مبارزه با مواد مخدر و مراقبت از آوارگان و پناهندگان است.
• کاخ سفید باید در شورای امنیت ملی یک واحد رسیدگی به سیاستهای دریایی هند و اقیانوس آرام ایجاد کند که واحدی کاربردی خواهد بود و به ایجاد هماهنگی در سیاست ایالات متحده در ارتباط با مسائل اداری، جغرافیایی و عملکردی امورات دریایی و ساحلی میپردازد.
• در اوایل سال 2021 دولت جدید باید برآورد اطلاعات ملی اقدامات دریایی چین در اقیانوس هند و مناطق حاشیهای آن، شامل اقدامات تجاری و نظامی را در دستور کار خود قرار دهد. این کار میتواند درک اولیهای از وضعیت تسهیلات، سرمایهگذاریها و عملیات چین در آنجا ارائه کند. در صورت لزوم یافتهها باید با متحدان و شرکا به اشتراک گذاشته شود.
بررسی چگونگی هماهنگی بیشتر در مدیریت تحرکات چهار جانبه با چین، هند و پاکستان - از جمله بررسی مشکلات بیشتر در مدیریت بحران. اگر چه ایالات متحده و چین هر یک روابط کاری خود با هند و پاکستان را حفظ خواهند کرد، اما واشنگتن و دهلی نو بیش از هر زمان دیگری در تاریخ از دیدگاهها و مواضع مشابهی برخوردارهستند که با نظرات مشترک پکن و اسلامآباد متفاوت است.
• روابط ایالات متحده و پاکستان باید مجددا متعادل گردد تا تمرکز بیشتری بر تقویت روابط اقتصادی و تعاملات بین مردم صورت گیرد و کمتر بر زمینه کمکهای امنیتی و عملیاتی متمرکز باشد. با وجود این که مشارکت هند از اولویتهای ایالات متحده است، اما آمریکا نباید از رابطه ارزشمند با پاکستان غافل گردد و تمام این حوزه نفوذ را به چین واگذار کند. یک رابطه کاری سازنده بین واشنگتن و اسلامآباد به نفع هر دو کشور است و باید با توجه به تهدیدهای هستهای و تروریستی منطقه ادامه یابد. اگر چه این روابط، لزوماً پس از جنگ سرد و رویداد 11 سپتامبر شکل گرفته، اما در آن هر دو کشور تلاش میکنند همگرایی استراتژیک ایجاد کنند.
• ایالات متحده نباید با حضور بیشتر چین در پاکستان برای تقویت رشد اقتصادی و رفع تهدیدهای امنیتی مخالفت کند. سرمایه گذاریهای عمده چین در پاکستان نسبت به سرمایه گذاریهای این کشور در دیگر کشورها، ضرر کمتری برای منافع ایالات متحده دارد. همچنین، واشنگتن باید به دلسردی ایجاد شده از CPEC به عنوان فرصتی برای برقراری تعادل در روابط ایالات متحده و پاکستان و انتظارات کمتر هر دو طرف بنگرد.
• در صورت بروز بحران بین هند و پاکستان، جستجوی راههایی برای جبران اقدامات مضر چین امیدوارکنندهتر از همکاری فعال با پکن است. این راهها شامل درخواست تعلیق انتقال تسلیحات چین به پاکستان در بحبوحه بحران، ایجاد هماهنگی بین حمایت دیپلماتیک چین با پاکستان و گرایش ایالات متحده به هند و بسیج متحدان آمریکایی برای تحریم پاکستان به دلیل تأمین مالی و حمایت از اقدامات تروریستی علیه هند میباشد. اگر چه کاهش تنش مشترک برای هر دو طرف مطلوب است، اما سیاست گذاران باید در نظر داشته باشند که تنشزدایی یا هماهنگی ایالات متحده و چین به جای همکاری، بهترین حالت ممکن است.
• تحقیقات، تجزیه و تحلیل سیاستها، و پیگیری گفتگوهای دوجانبه در مورد ثبات هستهای و استراتژیک بین دو قدرت هستهای جنوب آسیا - هند - پاکستان و هند - چین باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند. تفکر چین میبایست تغییر کند به طوری که پکن پتانسیل درگیری هستهای هند و پاکستان را دست کم نگیرد و متوجه شود که اقدامات هر یک از طرفین میتواند به تشدید درگیریها منجر گردد.
• در عین حال، خطرات و تأثیرات بحران هستهای در آینده و تشدید درگیریهای هند و پاکستان بر هند میبایست در دهلی نو مورد توجه قرار گیرد. در سالهای اخیر، هند در مقابله با پاکستان رویکرد ریسکپذیری بالایی را اتخاذ کرده است که نشان دهنده جسارتها، خوشبینیهای کاذب و ارزیابی ایالات متحده میباشد. واشنگتن باید در لحظات غیربحرانی موضعی صریح درباره چشم انداز بحرانهای آینده داشته باشد. این موضع به بررسی این مطالب میپردازد که ایالات متحده و چین چه نقشی را ممکن است ایفا کنند یا نکنند و چه عواقبی از جمله عقب نشینی از استراتژی هند و اقیانوس آرام، ممکن است در یک بحران هستهای رخ دهد. ایالات متحده برای پیشگیری از خطر باید انتظارات از نقش خود به عنوان شریک هند و مدیر بحران را مهار کند.
• روندی از صلح باید در افغانستان پیگیری شود که تمام کشورهای مهم منطقه از پارامترهای اساسی آن پشتیبانی کنند، یعنی از خاک افغانستان برای تهدید همسایگان این کشور استفاده نشود و افغانستان نباید به محل جنگ نیابتی تبدیل شود. به علاوه، چین، هند و پاکستان باید برای شناسایی گامهایی که هر یک از این کشورها میتواند برای کمک به حفظ صلح و رشد اقتصادی در افغانستان پس از توافق صلح بردارد، به همکاری خود ادامه دهند.
تعمیق روابط با هند- همراه با تسهیل همکاری دهلی نو با متحدان و شرکای ایالات متحده در آسیا و اروپا - در حوزۀ دیپلماتیک، اقتصادی، فناوری و نظامی. ایالات متحده باید در مشارکت با هند صبور باشد. فشارهای استراتژیک پکن احتمالاً باعث بروز رفتارهای جسورانهتری از جمله تعجیل در نوسازی ارتش هند، انجام تمرینات نظامی مشترک، برقراری ارتباطات نظامی چهارگانه آمریكا – استرالیا - ژاپن- هند و گسترش همكاری اطلاعاتی و نظامی از سوی دهلی نو برای نزدیک شدن به واشنگتن و دیگر شرکای دموکراتیک آن میشود.
حتی اگر صدور قطعنامه دور از انتظار باشد، ایالات متحده همچنان باید در حالی که گفتگوها ادامه دارد از تلاشهای دیپلماتیک برای حل مسالمت آمیز اختلافات مرزی چین و هند از طریق ایجاد سازگاری و حسن نیت در سازوکارهای مدیریت مرز پشتیبانی کند. واشنگتن باید اعلام کند که از حل عادلانه، صلح آمیز و پایدار مسائل مرز به نفع همه طرفین و جهان حمایت میکند.
• سیاست گذاران ایالات متحده باید برای رهبران دهلی نو روشن کنند که آمریکا از سیستمی دموکراتیک در هند حمایت میکند که احترام به تکثرگرایی و حقوق بشر را سرمایهای استراتژیک میداند که در یک صف قرار گرفتن هند با ایالات متحده و سایر کشورهای دموکراتیک در سراسر جهان را تسهیل مینماید. این سیستم همچنین استدلالهای مطرح شده توسط رهبران چین مبنی بر ناسازگاری دموکراسی با فرهنگ سیاسی آسیا را رد میکند و جامعه پر جنب و جوش و متنوع هند را یک نقطه قوت میداند تا یک نقطه ضعف و قدرت نرم هند را در سراسر منطقه افزایش میدهد. بدین ترتیب، مقامات آمریکایی باید تأكید كنند كه اقدامات غیرلیبرالی اخیر در كشمیر و علیه جمعیت مسلمان هند، این منافع را از بین میبرد و اهمیت استراتژیك هند نمیتواند به تنهایی موجب تحکیم روابط مثبت با سایر دموكراسیها گردد و زمینه حفظ منافع این کشور را برای دهلی نو برآورده سازد.
• توافقنامههای جدید نظامی و پیمانهای همکاری اطلاعاتی ایالات متحده باید با هند منعقد گردد تا هم تصویرعملیاتی مشترکی ایجاد شود و هم همکاری نظامی عادی مانند گشتهای مشترک دریایی و دسترسی به زیرساختها و پایگاهها صورت پذیرد.
• مشارکت هند در شبکۀ دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری با کشورهای دموکراتیک باید ادامه یابد، این امر باید به طور ویژه از طریق گروه چهار جانبه با ژاپن و استرالیا و حتی از طریق پیوند سایر شرکای هند و اقیانوسیه و اروپایی نیز ادامه یابد. چنین مشارکتی میتواند و باید بدون مشارکت چین گسترش یابد.
• از آنجا که بحرانهای منطقهای که چین در آن درگیر است، به احتمال زیاد افزایش مییابد، باید مکانیسمی ایجاد گردد تا امکان به اشتراک گذاری تجربیات و ایجاد بهترین شیوههای مدیریت بحران را بین ایالات متحده، هند و دیگر شرکای هم فکر فراهم کند. در صورت امکان، باید سازوکارهای مدیریت بحران ایالات متحده و چین که ممکن است برای حوادث غیرمترقبه جنوب آسیا مفید واقع شوند، بهبود یابند.
• ایالات متحده باید نقش فعالی در حمایت از حضور پررنگ هند در سازمانهای بینالمللی ایفا نماید. یکی از راههای انجام این کار، تداوم حمایت از ورود هند به گروه تامین کنندگان هستهای و اعطای کرسی دائم اصلاحات شورای امنیت سازمان ملل به این کشور است. واشنگتن همچنین باید به ایجاد G8 جدیدی فکر کند که شامل هند نیز میباشد و یا G7 + 3 را در نظر بگیرد که هند، استرالیا و کره جنوبی از اعضا آن بشمار میروند. از پیشنهاد هند برای پیوستن به همایش همکاری اقتصادی آسیا و اقیانوسیه نیز میتوان حمایت کرد، حتی اگر انجام این کار نیازمند برخی اصلاحات تجاری در هند باشد.
• زمانی این اقدامات به هند کمک میکند تا در برابر چین بایستد و اهداف منطقهای گسترده ایالات متحده را فراهم سازد که ایالات متحده نیز با همکاری هند، روسیه و ایران مخالفتی نکند. به عنوان مثال، استفاده از بندر چابهار در ایران برای انتقال کمک به افغانستان باید از تحریم مستثنا گردد.
گسترش دامنه تعامل ایالات متحده با جنوب آسیا به منظور ادغام کامل منطقه در چشم انداز هند و اقیانوس آرام آزاد. اگر چه سیاست آمریکا میبایست با اهداف منطقهای هند هماهنگ باشد، اما واشنگتن نباید سیاست منطقهای خود را کاملا به دهلی نو "اختصاص" دهد. در عوض، سیاستها باید متناسب با شرایط منحصر به فرد، موقعیت استراتژیک و روابط هر یک از کشورهای جنوب آسیا با پکن طراحی گردد.
• میتوان از ابزارهای غیرنظامی برای تأثیرگذاری در منطقه استفاده نمود این ابزارها شامل سرمایه گذاری خصوصی ایالات متحده به عنوان جایگزینی برای سرمایه گذاری چین، اجرای حکمرانی خوب از طریق برنامههایی مانند مشارکت در طرح هزاره؛ صدور گواهینامه شبکه Blue Dot؛ کمک به برقراری امنیت دریایی، اعلام و ایجاد آمادگی در برابر بلایای طبیعی است. برای ارائه جنوب آسیا باید به عنوان منطقهای با اولویت بالا برای انجام پروژههای بینالمللی در زمینه توسعه مالی ایالات متحده و USAID مطرح گردد تا بتوان ارائه گزینههای مالی و همچنین کمکهای حقوقی، نظارتی و سیاست گذاری را به کشورهایی که به دنبال گسترش ارتباطات منطقهای هستند، افزایش داد.
• هماهنگی در زمینه تأمین بودجه توسعه زیرساختها و استانداردها باید با متحدان و شرکای ایالات متحده، به ویژه ژاپن، کشورهای اروپایی و موسسات مالی چند جانبه، که از ظرفیت تأمین مالی پروژههای زیرساختی در منطقه برخوردارند، در میان گذاشته شود.
• واشنگتن باید از وضعیت ناظر و عضویت خود در نهادهای منطقهای مانند انجمن همکاریهای منطقهای جنوب آسیا، انجمن حاشیه اقیانوس هند و کمیسیون ماهی اقیانوس هند استفاده کند تا از نزدیک تحولات مربوط به ادغام سیاسی و اقتصادی منطقه را ردیابی کند. واشنگتن همچنین ممکن است راهی برای مشارکت در طرح خلیج بنگال با هدف همکاری در حوزه فنی و اقتصادی بیابد.
باید اذعان داشت که فناوری و نوآوری عوامل اصلی هستند که کشورهای منطقه میتوانند با آن جوامع و اقتصاد آزاد را حفظ کنند. این عوامل برنامهای چند وجهی برای حمایت از کشورهای هم فکر در مناطق را گسترش میدهد. چنین برنامهای میتواند شامل ابتکارات مختلفی باشد، از جمله ایجاد یک گروه Tech 10 متشکل از کشورهایی که ایالات متحده با آنها در حوزه مسائل فناوری همکاری میکند که شامل هند و همچنین سایر شرکای هند - اقیانوسیه مانند تایوان، کره جنوبی و استرالیا در کنار کشورهای G7 میباشد.
• واشنگتن باید با تشویق همکاری شرکتهای فناوری و دانشگاههای ایالات متحده و فراهم ساختن امکان دسترسی به برخی از فناوریهای محدود، از آرزوی هند برای تبدیل شدن به رهبر جهانی در حوزه هوش مصنوعی حمایت کند. علاوه بر این، باید از سیاستهای ویزای هوشمند از طریق بازیابی و گسترش ویزاهای حرفهای (H-1B) و دانشجویی شهروندان جنوب آسیا برای جذب بهترین استعدادها در جهت تقویت و توسعه فناوری پیشرفته ایالات متحده، یکپارچگی اقتصادی و تقویت وجهۀ مطلوب آمریکا در منطقه بهره برد.
افزایش تلاشهای ایالات متحده برای کمک به ملتهای جنوب آسیا به منظور ایجاد یکپارچگی نهادهای دموکراتیک. واشنگتن باید تلاش کند تا این تصور را اثبات کند که حکمرانی پاسخگو و دموکراتیک بهترین شیوه برای دستیابی به رشد پایدار، ثبات سیاسی و اجتماعی و جلوگیری از مداخله خارجی در کشورهای مستقل میباشد. علاوه بر این، اگر چه آزادی مطبوعات، نهادهای مدنی قدرتمند، حاکمیت قانون و انتخابات همه در نوع خود حیاتی هستند، حتی به مقابله با نفوذ بدخیم چین در منطقه نیز کمک خواهند کرد. واشنگتن میبایست برای به حداکثر رساندن حمایتهای بینالمللی از مسائل این مناطق، با سایر دموکراسیها هماهنگ عمل کند.
• حضور فزاینده چین در جنوب آسیا میتواند دستیابی به اهداف ایالات متحده مبنی بر حمایت از حاکمیت دموکراتیک، پاسخگویی و شفافیت را دشوارتر کند.
• کشورهای جنوب آسیا عمدتاً از دموکراسیهای متزلزلی برخوردار هستند. ایالات متحده میتواند به نظارت بر انتخابات به منظور جلوگیری از بروز اختلافات انتخاباتی، ایجاد نهادهای مستقل رسانهای؛ ارائه آموزشهای روزنامه نگاری و بورسیه تحصیلی، آموزش رهبران احزاب سیاسی در دولتهای تک حزبی و سازماندهی حمایت از اقلیتها کمک کند.
• واشنگتن باید با کشورهای منطقه هماهنگ عمل کند تا بتواند تلاشهای ضد اطلاعاتی چین و تاکتیکهای فناورانۀ این کشور منطقه خاکستری را کنترل نماید. دقیقتر اینکه باید امکانی را فراهم سازد تا تبادل بهترین شیوهها برای مقابله با نفوذ خارجی در سیاست داخلی و انتخابات از کشورهای شرق آسیا مانند ژاپن و تایوان، که تجارب گسترده و موفقی در این زمینه دارند، تسهیل گردد.
• سیاستها باید این تصویر بنیادی را منعکس کنند که الگوی ایالات متحده دموکراتیک قوی و پر جنب و جوش، خود موثرترین شیوه برای پیشبرد منافع کشورهای مستقل و آزاد در منطقه خواهد بود.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه مطالعات راهبردی شرق» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»