آیندهپژوهی سیاستهای آمریکا در آسیای جنوبی (بخش اول)
ماهیت پرتلاطم رقابت عمیق و ریشهدار هند و پاکستان و همچنین واقعیتهای ژئوپلتیکی آسیای جنوبی با 2 میلیارد جمعیت، گزینههای سیاسی آمریکا را در این منطقه پیچیده ساخته است. با توجه به ماهیت پر تلاطم این منطقه و در شرایطی که ایالات متحده به دنبال منافع پایدار در آسیای جنوبی است، واشنگتن ناگزیر است تا در انتخابهای سیاسی خود در این حوزه بازنگری کند. این گزارش سیاست آمریکا در آسیای جنوبی (با محوریت هند و پاکستان) را در 3 حوزه نخست چشم انداز جنگ هند و پاکستان و بحران هستهای؛ دیگری خیزش تروریسم؛ و سرانجام فاکتور چین واتحاد راهبردی هند ـ آمریکا مورد بررسی قرار داده است.
مطالعات شرق/
این گزارش به بررسی گزینههای سیاست خارجی دولت آینده آمریکا در آسیای جنوبی میپردازد. طبق این تحلیل، ماهیت پرتلاطم رقابت عمیق و ریشهدار هند و پاکستان و همچنین واقعیتهای ژئوپلتیکی آسیای جنوبی، گزینههای سیاسی آمریکا را در این منطقه پیچیده میکند. با توجه به تب و تاب ملیگرایی موجود در منطقه و در شرایطی که ایالات متحده منافع امنیت ملی پایداری در آسیای جنوبی دارد، لازم است تا واشنگتن در انتخابهای سیاسی خود در این حوزه بازنگری کند. گزارش پیش رو سعی دارد تا سیاست آمریکا در آسیای جنوبی (با محوریت هند و پاکستان) را از منظر امنیت ملی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
چالشهای امنیتی اصلی در آسیای جنوبی
آسیای جنوبی معمولا به منطقهای اطلاق میشود که شامل 8 کشور افغانستان، بنگلادش، بوتان، هند، پاکستان، سریلانکا، مالدیو و نپال بوده و بین اقیانوس هند و رشته کوههای هیمالیا محصور شده است. این منطقه، محل تقاطع خاورمیانه و آسیای مرکزی است و کانون بحران در رقابت بین دو غول بزرگ آسیایی (هند و چین) محسوب میشود. آسیای جنوبی دارای تنوع بسیار بالای زبانی، فرهنگی و دینی و همچنین تنوع بالای جمعیتی و جغرافیایی است. هر چند این منطقه تنها 3 درصد از خشکیهای زمین را تشکیل داده اما 24 درصد از جمعیت دنیا (نزدیک به 2 میلیارد نفر) را در خود جای داده است. آسیای جنوبی علاوه بر اینکه یکی از متراکمترین مناطق جهان به لحاظ جمعیتی است، به شدت از بیسوادی و سوء تغذیه هم رنج میبرد. برای مثال، طبق یک برآورد، 400 میلیون نفر در آسیای جنوبی در فقر مطلق به سر میبرند. این در حالی است که این منطقه، بیشترین جمعیت متأثر از درگیری دنیا (حدود 71 میلیون نفر) را نیز در خود جای داده است.
از سال 1990 تا 2013 سهم آسیای جنوبی از مناطق فقرزده جهان، از 27.3 درصد به 33.4 درصد افزایش یافت. در هند، 21.2 درصد جمعیت، زیر خط فقر جهانی (با در آمد روزانه کمتر از 1.90 دلار) زندگی میکنند. هر چند تهدیدهای غیرنظامی چون فقر، آسیبپذیری اجتماعی یا آسیبهای زیست محیطی معمولا جدا از تهدیدهای نظامی در نظر گرفته میشوند اما در حال حاضر، این مفهوم بیش از پیش در حال جا افتادن است که تهدیدهای نظامی و غیرنظامی، پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند. برای مثال، آسیای جنوبی حدود 30 درصد کل جمعیت جوان دنیا را (که طبق استاندارهای جهانی، افراد بین 15 تا 29 سال را شامل میشود) در خود جای داده است. میانگین سن جمعیتی در هند حدود 26 سال و در پاکستان حدود 23 سال میباشد. تحقیقات نشان میدهد که کشورهای جوان به لحاظ جمعیتی، حدود 2 برابر بیشتر از سایر کشورها در معرض بروز نافرمانیهای مدنی هستند. البته انجام سرمایه گذاری کافی در حوزه بهداشت و آموزش میتواند همین جمعیت را به یک سرمایه ملی بدل کند. در واقع، پویایی جوانان میتواند نقش مهمی در توسعه کشورها بازی کند اما اگر کشوری نتواند سرمایه گذاری به موقعی روی این موضوع انجام دهد، همین جمعیت جوان ممکن است به یک معضل بدل شود.
چالشهای زیست محیطی نیز یک تهدید جدی دیگر برای آسیای جنوبی به شمار میروند که شاید تاکنون به طور جدی مورد توجه قرار نگرفته باشند. طبق گزارش «بانک جهانی» گرم شدن زمین میتواند با تخریب محیط زیست و از بین بردن زیستگاهها در آسیای جنوبی، زندگی 800 میلیون نفر را به مخاطره اندازد. یکی دیگر از ابعاد این چالش، بحث وابستگی پاکستان به منابع آبی است که سرچشمه آن در خارج از مرزهای این کشور قرار دارند؛ موضوعی که مولفههای امنیتی پاکستان را پیچیده میکند. این چالش ممکن است در سالهای آتی به یک چالش قابل توجه بدل شود.
پاکستان یکی از کشورهای کم آب جهان است و چنانچه «آصف علی زرداری» رئیس جمهور سابق این کشور گفته است: «بحران آب در پاکستان مستقیما با هند رابطه دارد. در حالی که حل این مسئله میتواند مانع از بروز یک فاجعه زیست محیطی در آسیای جنوبی شود، ناتوانی در حل آن نیز میتواند با دامن زدن به آتش نارضایتیها، زمینهساز بروز افراطگرایی و تروریسم شود.» البته باید به این نکته نیز توجه داشت که سیستم آبیاری قدیمی پاکستان و عدم توانایی این کشور در نگه داشتن آب مورد نیاز خود که در وهله اول ناشی از ضعف مدیریت آبی آنها است نیز در این امر بیتأثیر نبوده است. در هند هم، برای مثال، کمبود آب سبب کاهش ذخایر آب زیرزمینی در ایالت «پنجاب» این کشور شده و انتظار میرود که این مشکل به مرور زمان وخیمتر شود. سالانه حدود 1000 نفر از کشاورزان ایالات پنجاب هند به خاطر عدم ناتوانی در پرداخت بدهیهای مالی خود ـ که غالبا به خاطر هزینه بالای پمپاژ آبهای زیرزمینی است ـ خودکشی میکنند. این مسئله به طور فزایندهای در حال تبدیل شدن به یک تهدید بزرگ منطقهای است.
دادههای مربوط به توسعه انسانی در آسیای جنوبی نیز اندکی ترسناک است. به گفته «شانتایانان دیواراجان» اقتصاددان ارشد بانک جهانی، آسیای جنوبی یکی از محرومترین مناطق به لحاظ توسعه انسانی است، به نحوی که تعداد کودکان هندی دارای سوء تغذیه تقریبا دو برابر آفریقای جنوبی است. بر اساس گزارش «برنامه توسعه سازمان ملل» 45 درصد کودکان زیر 5 سال پاکستانی دارای سوء تغذیه بوده، 43 درصد پاکستانیهای بالای 15 سال بیسواد هستند و تنها 46 درصد کودکان، تحصیلات بالای سطح ابتدایی دریافت میکنند. این مخاطرات بهداشتی و سیاستهای آموزشی ضعیف میتواند تأثیر پایداری بر امنیت داخلی داشته و سبب افزایش ناآرامیهای اجتماعی و سطح جرم و خشونت شود.
توسعه انسانی، در واقع، شاخص اصلی توسعه آینده است و آسیای جنوبی به شدت در این زمینه عقب افتاده است. مناقشات و درگیریهای موجود در آسیای جنوبی سبب تضعیف همکاریهای منطقهای در حوزه آموزشی، علمی و تجاری شده است. آسیای جنوبی از جمله مناطقی است که از پایینترین سطح اتحاد برخوردار میباشد چون رابطه متشنج هند و پاکستان مانع جدی بر سر راه تجارت این دو کشور بوده است. حتی چالش سخت کووید 19 هم نتوانست دو کشور را مجاب کند تا با دست کشیدن از دشمنی دیرینه خود، برای مقابله با این وضعیت بهداشتی اضطراری با یکدیگر همکاری کنند؛ موضوعی که به هیچ وجه نوید بخش آینده صلح در آسیای جنوبی نیست.
در مفهوم سنتی امنیت نیز تهدیدهای موجود در آسیای مرکزی تغییر شکل پیدا کردهاند. در سالهای اخیر، تنش بین هند و پاکستان افزایش یافته است که بخشی از آن به خاطر متوقف شدن روند مذاکرات دوجانبه و بالا گرفتن تنشهای نظامی مربوط به مناقشه کشمیر بوده است. این در حالی است که دامنه این رقابت تا افغانستان نیز کشیده شده است، جایی که هر دو کشور به دنبال تحقق اهداف مختلف و غالبا متضاد هستند. در شرایطی که آمریکاییها در تلاش هستند تا با کمک پاکستان زمینه خروج هر چه سریعتر خود از افغانستان را فراهم کنند، به نظر میرسد هندیها در یک چرخش سیاسی، مشارکت خود را در مذاکرات سیاسی تا حد قابل ملاحظهای کاهش دادهاند.
تنش هند و چین نیز که در مقایسه با دهههای گذشته افزایش یافته است، ممکن است برای مدتی در جوش و خروش باشد. گرچه چین و هند در گذشته در یافتن راهکارهای حل اختلاف خوب عمل کرده بودند اما حالا به نظر میرسد که حل و فصل مسائل سخت برای آنها دشوارتر شده است. برای آمریکاییها هم، درگیری رقیب اصلی آن با شریک اصلی آن در منطقه، پیامدهای سیاسی به دنبال خواهد داشت.
با این وجود، بخش قابل توجهی از تهدیدهای آسیای مرکزی در حال حاضر، داخلی بوده و طیف وسیعی را شامل میشوند: از افراطگرایی دینی و محدودیت فضا برای اقلیتهای قومی و دینی گرفته تا آوارگی و افزایش نارضایتی عمومی از مدلهای حکومتی فعلی بنگلادش و سریلانکا هم درگیر وضعیت مشابهی هستند، البته با شدت کمتر.
مشکل اصلی این است که دموکراسی در آسیای جنوبی در خطر روزافزون قرار گرفته و تقریبا همه کشورهای این منطقه، گرمای بالا رفتن انتظارات عمومی را حس میکنند. همین مسئله، راه را برای انجام اقدامات سختگیرانهتر و مستبدانهتر در این کشورها هموار کرده است. در پاکستان، آزادی رسانهها محدود شده و در هند نیز حقوق اقلیتها از طریق دستکاری قانون اساسی مورد هجمه قرار گرفته است.
افزایش خودکامگی در آسیای جنوبی و به دنبال آن، افزایش سرکوب خشن مخالفان، بالا گرفتن خشونتهای عمومی و فرقهای و اعتراضات مردمی، میتواند سبب تشدید بیثباتی اجتماعی در آسیای جنوبی شود. هند و پاکستان نیز تاکنون نشانههای این روند را مشاهده کردهاند؛ روندی که اگر معکوس نشود، ممکن است مشکلات امنیتی را در آسیای جنوبی تشدید کند.
نگاهی کوتاه به تاریخچه حضور آمریکا در آسیای جنوبی
در این سالها، آسیای جنوبی، هم به لحاظ اقتصادی و هم در بعد سیاسی ـ اجتماعی تغییر پیدا کرده و معضلات امنیتی و فشارهای ژئوپلتیکی آن نیز به طور موازی دستخوش تحول شده است. از زمان طرح بحث جهانی سازی و هستهای سازی تا زمان ظهور تروریسم به عنوان یک تهدید جدی، در کنار پیشرفتهای قابل توجه به دست آمده در حوزه فناوری، چالشها و فرصتهای بسیاری پیش روی ایالات متحده قرار داشته است. در مفهوم وسیعتر، پس از چند دهه «بیگانگی» بین هند و آمریکا، منافع ایالات متحده به تدریج همسویی بیشتری با منافع هند پیدا کرد ـ به خصوص از زمانی که مفاهیم هندی «عدم تعهد» و «خویشتنداری راهبردی» از صحنه این کشور کنار گذاشته شد.
حتی در زمان آن بیگانگی هم دهلی نو کمکهای مالی آمریکا را (که به وقوع «انقلاب سبز» در این کشور کمک کرد) دریافت میکرد. همچنین پس از شکست هند در مقابل چین در منطقه هیمالیا، ایالات متحده با ارائه کمکهای نظامی به حمایت از دهلی نو پرداخته بود. با این حال، رابطه دهلی نو با شوروی قویتر بود. اما به تدریج، همکاریهای راهبردی و دفاعی روزافزون هند و واشنگتن، جایگزین رابطه نزدیک دهلی نو و مسکو در دوران جنگ سرد شد. با همه اینها، لازم به ذکر است که روسیه همچنان تأمین کننده اصلی تسلیحات نظامی هند به شمار رفته و تحلیلگران، رابطه هند ـ روسیه را «پایدار و عمیق» میدانند. روشن است که دهلی نو همچنان به روسیه به چشم یک «شریک آزمون پس داده و مطمئن» مینگرد. این در حالی است که رابطه هند ـ آمریکا فاقد همکاریهای نظامی عملیاتی بوده و متأثر از انتظارات برآورد نشده است.
در سوی دیگر، رابطه آمریکا ـ پاکستان نیز پس از افت و خیزهای فراوان، به شدت غیرقابل پیش بینی شده است. این رابطه در اواخر دوران اوباما و اوایل دوران ترامپ تیره و تار بود اما طی چند سال اخیر، رو به بهبود گذاشته است.
خواه این وضعیت نتیجه «به بن بست رسیدن» آمریکاییها بوده باشد و یا نتیجه «فریب بزرگ» پاکستانیها، باید گفت که تاریخچه سوء تفاهم بین پاکستان و ایالات متحده، یک تاریخچه طولانی و پیچیده است. مدتهای مدیدی، دهلی نو معتقد بود که ایالات متحده همراهی بیش از حدی با پاکستان دارد و اسلام آباد نیز معتقد بود که آمریکا بیش از حد ملاحظه هندیها را دارد. با این وجود، هند ـ عمدتا به خاطر انگیزههای اقتصادی ـ چشمانداز این رابطه را تغییر داد و توانست رابطه خود را با ایالات متحده گسترش دهد. ولی پاکستان به خاطر نگاه خاص خود که عمدتا متأثر از دغدغههای امنیتی این کشور بود، انعطاف پذیری کمتری نشان داد که این مسئله سبب تیره شدن رابطه آن با ایالات متحده شد.
از نظر ایالات متحده، هند و پاکستان به دلایل مختلفی، همچنان شرکای مهمی برای این کشور به حساب میآیند. با این وجود، تلاشهای واشنگتن برای متوازن کردن رابطه خود با این دو رقیب آسیای جنوبی، نتایج مختلفی به دنبال داشته است. اتخاذ سیاست جداسازی از سوی ایالات متحده ـ بدین معنی که رابطه آمریکا با هند و پاکستان، در قالب دو سیاست جداگانه و مستقل دنبال شود ـ یک ایده سطحی و کم عمق بود که عملا قابلیت اجرا نداشت. «استفان کوهن» در این باره گفته بود: «ما نمیتوانیم این دو کشور را که بدترین دشمنان یکدیگر هستند از هم جدا کنیم.» در برخی حوزهها، مثل مناسبات تجاری و اقتصادی، این رابطه قابلیت جداسازی داشت اما وقتی سخن از امنیت منطقهای به میان میآمد، این دو کشور (به خاطر موضوعاتی چون مناقشه کشمیر، مسئله افراط گرایی و رقابت هستهای در آسیای جنوبی) ذاتا با یکدیگر مرتبط بودند. لذا نگاه به این دو کشور و قضاوت درباره آنها از طریق استاندارهای مختلف، مانع اعمال نفوذ ایالات متحده در آسیای جنوبی میشود.
در این بین، نگاهی کوتاه به اظهارنظرها و تحلیلهای کارشناسان برجسته منطقه میتواند مشخص کننده بافت تاریخی و ماهیت چالشهای امروز آمریکا در آسیای جنوبی باشد:
• «توقیر حسن» سفیر سابق پاکستان و تحلیلگر: «جهاد ضد شوروی افغانها که تحت رهبری آمریکا و با کمک پاکستان انجام شد، یک پیروزی تلخ و شیرین به دنبال داشت چون زیربنای یک ساختار دینی افراطگرایانه و مرگبار را بنیان نهاد؛ ساختاری که به روند احیای جهانی اسلام ضربه زد و سبب آزاد شدن عناصر رادیکال شد. آمریکاییها پس از پیروزی در مقابل شوروی، منطقه را ترک کردند اما یک افغانستان درهم شکسته و یک پاکستان تحریم شده و رها شده را پشت سر خود باقی گذاشتند. در آن زمان، احساسات ضد آمریکایی در بین متحدان نزدیک واشنگتن، از جمله ارتش، بالا گرفت.»
• پس از سفر «بیل کلینتون» رئیس جمهور وقت آمریکا به هند در سال 2000 که اولین سفر رئیس جمهور آمریکا به این کشور از سال 1978 به بعد بود، «یاشوانت سینها» وزیر دارایی وقت هند گفت: «کلینتون 50 سال سوء تفاهم را از بین برد و نشان داد که دو کشور در مسیر یک تعامل واقع بینانه قرار گرفتهاند.»
• «شجاع نواز» تحلیلگر برجسته «شورای آتلانتیک» در مقالهای در سال 2019 به تحلیل رابطه آمریکا و پاکستان پرداخت و نوشت، دولت آمریکا درک کاملی از نبرد ذاتی پاکستان با کشور متخاصم هند ندارد. به گفته وی، آمریکاییها با ایجاد اتحادهای کوتاه مدت با رهبران غالبا مستبد و فاسد پاکستانی، به مرور زمان مردم پاکستان را از خود رنجاندند. این کارشناس اذعان کرد: «پاکستان با آمریکا مثل یک شریک زودباور رفتار میکند؛ شریکی که با یک سری وعدههای مبهم ـ که تحقق آنها چندان مشخص نیست ـ فریب خورده و حاضر میشود در ازای آنها پول پرداخت کند.»
• «کریستوف جافرلوت» کارشناس فرانسوی در حوزه آسیای جنوبی، سال 2019 در مقالهای، آینده سکولاریسم در هند را پیش بینی کرد و نوشت: «از انتخابات سال 2014 به بعد، سلطه سیاسی حزب ملی گرای هندوی «بهاراتیا جاناتا» حیات آینده سنت سکولاریسم در این کشور و تعهد به تکثرگرایی را زیر سئوال برده است.»
• «استفان تنکل» استاد «دانشگاه امریکن» در شهر واشنگتن، درباره مذاکرات آمریکا و طالبان به نقش پاکستان اشاره کرده و میگوید: «از زمان آغاز مذاکرات، پاکستان تلاش کرده است تا هم زمان با کم اهمیت جلوه دادن حمایت خود از طالبان، نشان دهد که هر نوع تعامل با طالبان باید از کانال اسلامآباد انجام شود. با توجه به استقبال مقامات آمریکایی از عمران خان در کاخ سفید (سال 2019) چنین به نظر میرسد که دست کم برخی افراد در دولت ترامپ هم این نظر را پذیرفتهاند که پاکستان نقش حیاتی در هر نوع تعاملی دارد.»
• «اشلی تلیس» کارشناس امور راهبردی «اندیشکده کارنگی» چالشهای پیش روی رابطه هند ـ پاکستان را چنین خلاصه میکند: «ترامپ با فاصله گرفتن از نوع دوستی راهبردی اوباما و بوش در قبال هند، یک رویکرد مبادلهایتر را در پیش گرفت و تلاش کرد تا هند را وادار کند که در موضوعات مختلف (از دسترسی به بازار گرفته تا رابطه با کشورهای جهان سوم) از خواسته آمریکا تبعیت کند.
سه موضوع اصلی در حوزه امنیت ملی آمریکا در آسیای جنوبی، 2024 ـ 2021
1- چشمانداز جنگ هند ـ پاکستان و بحران هستهای
رابطه بین هند و پاکستان که از همان ابتدا نیز سالم و دوستانه نبود، در سالهای اخیر به شدت رو به وخامت گذاشته است. رویدادهای اتفاق افتاده در این سالها، چندین بار، این دو کشور را در آستانه جنگ قرار داده است. نقض آتش بس در طول «خط کنترل» کشمیر، تبدیل به یک کار روزمره شده، به نحوی که زندگی عادی مردم دو طرف مرز را مختل کرده است. هر دو کشور با لحنی تهدیدآمیز به یکدیگر یادآور میشوند که سلاح هستهای در اختیار دارند و آستانه تحمل آنها برای استفاده از این سلاح ممکن است کاهش پیدا کند. این سطح از تنش، تقریبا جدید است. برای مثال «راجنات سینگ» وزیر دفاع هند، آگوست 2019 در جریان یک سخنرانی درباره دکترین هستهای «دفاعی» هند گفت: «اتفاقات آینده، بستگی به شرایط دارد.» این جمله سبب تحریک پاکستانیها شد، به نحوی که بسیاری از کارشناسان امنیتی این جمله را عزم هند برای کنار گذاشتن سیاست «دفاعی» خود دانستند.
در همین حال، پاکستان همچنان به سرمایه گذاری خود در زمینه توسعه و ارتقاء تسلیحات هستهای تاکتیکی و کوتاه برد خود ادامه داده و تلاش کرده تا خود را برای مقابله با حمله هستهای تلافی جویانه احتمالی هند آماده کند. اما این تحولات، پیامدهای نگران کنندهای دارند. «دیباس داک» کارشناس امنیت هستهای «دانشگاه استانفورد» معتقد است: «سیستمهای تسلیحاتی تاکتیکی و راهبردی جدید هر یک از این کشورها میتواند امنیت منطقه را با چالشهای جدی مواجه کند. این سلاحهای جدید نه تنها موجب تشدید رقابت تسلیحاتی در منطقه میشوند بلکه مشکلات جدی را نیز در زمینه کنترل و فرماندهی هستهای به وجود میآورند.»
تصمیم جنجالی هند برای تغییر وضعیت قانونی منطقه جامو و کشمیر (و لغو وضعیت خودمختاری آن طبق ماده 370 قانون اساسی) در اواخر سال 2019 سبب تیرهتر شدن رابطه هند و پاکستان شده و خطر وقوع جنگ را افزایش داده است. در حال حاضر، گروه ناظر نظامی سازمان ملل در هند و پاکستان، وضعیت آتش بس در این خط را رصد میکند.
در کشوری که بیش از 200 میلیون مسلمان دارد، منطقه جامو و کشمیر تنها منطقه با اکثریت مسلمان است (منطقه جامو، هندو نشین است اما کل منطقه کشمیر، مسلمان نشین میباشد)؛ بنابراین به لحاظ ویژگیهای متفاوت آن برای هند دارای اهمیت است. دولت هند با لغو وضعیت خودمختاری این منطقه و جدا کردن آن از منطقه بودا نشین «لداخ» کشمیر را در اراضی متحد خود که مستقیما زیر نظر دهلی نو هستند قرار داد. هدف دهلی از این اقدام، الحاق کامل کشمیر به کشور هند است. هر چند ساکنان لداخ و جامو عمدتا از این اقدام جدید استقبال کردند اما اغلب کشمیریهای مسلمان از این حرکت به خشم آمدند.
پس از لغو ماده 370 دهلی نو برای تحمیل خواسته خود به مردم، ارتباطات مخابراتی و دیجیتالی این منطقه را قطع و حکومت نظامی اعلام کرد. در این مدت، هزاران کشمیری از جمله سیاستمداران طرفدار هند، بدون هیچ اتهامی دستگیر و هزاران نیروی نظامی برای سرکوب اعتراضات به منطقه اعزام شدند. دولت هند تنها از طریق انجام این اقدامات سختگیرانه توانست واکنشهای عمومی در کشمیر را به تأخیر اندازد. سپتامبر 2019 روزنامه «نیویورک تایمز» در این باره نوشت: «در حال حاضر، تقریبا کل طبقه رهبری کشمیر ـ نمایندگان منتخب مردمی، معلمان، دانشجویان، روشنفکران و تجار سرشناس ـ پشت میلههای زندان هستند. این دستگیریها و سرکوبها، موجی از خشم و انزجار را بین کشمیریها به وجود آورده است.»
طبق انتظار، واکنش پاکستان به این اقدامات، خشمگینانه بود. از نظر پاکستان، این اقدام هند در واقع نقض آشکار قطعنامههای شورای امنیت درباره کشمیر و همچنین نقض توافقنامههای دوجانبه هند و پاکستان (مثل توافقنامه شیملا 1972 و بیانیه لاهور) بود. هر چند دهلی نو معتقد است که این تمهیدات جدید، روند حاکمیت بهتر را تسهیل کرده و به کنترل خشونتها کمک میکند اما چنین به نظر میرسد که هندیها در واقع در حال آماده شدن برای دوران خروج آمریکا از افغانستان هستند. از نظر دهلی نو، این خروج ممکن است بار دیگر شبه نظامیان و جهادیون مستقر در افغانستان و پاکستان را متوجه کشمیر کند.
تاریخچه حمایت پاکستان از شبه نظامیان برای اجرای اهداف خود در کشمیر، هنوز در ذهن هندیها باقی است. پاکستان قادر است با سوء استفاده از دور جدید خشونتها در کشمیر، اعتبار هند را زیر سئوال برده و موضع خود را تقویت کند. البته در مقابل هم هند میتواند پاکستان و نیروهای نیابتی آن در کشمیر را مسبب همه نابسامانیها در این منطقه معرفی کند. «عمران خان» نخست وزیر پاکستان که در جریان فعالیت شبکه شبهنظامی فعال و حامی کشمیر ـ که وابسته به گروههای پاکستانی «جیش محمد» و «لشکر طیبه» است ـ قرار دارد، به هموطنان خود درباره آغاز هرگونه جهاد در کشمیر هشدار داده است. وی در این باره گفته است: «هرکسی که برای ملحق شدن به کشمیریها به آن سوی مرز برود، دشمن بزرگ مردم کشمیر و پاکستان است.» این بازی اتهام زنی در حالی ادامه دارد که مردم عادی کشمیر در شرایط سخت و طاقت فرسایی به سر میبرند.
با وجود تب ملیگرایی در هر دو کشور هند و پاکستان، حل این مشکل روز به روز سختتر میشود. نبرد بر سر کشمیر ممکن است در هر مقطعی از زمان، آتش جنگ را شعلهور کرده و زمینه ساز یک بده بستان هستهای باشد. تاریخ جنگهای هند و پاکستان، نشان از رویکرد سرسختانه هر دو طرف دارد. در جریان بحران پولواما/ بالکوت در سال 2019، هند و پاکستان نشان دادند که تمایل دارند از نیروی نظامی سنتی خود، تحت سایه قدرت هستهای، استفاده کرده و منطقه را وارد سطح جدیدی از مخاطرات کنند.
جدا از اینکه امید میرود یک طرف ثالث (بخوانید آمریکا) بتواند با مداخله خود این بحران را مدیریت کند، نبود یک مکانیسم معتبر برای کنترل تنش دوجانبه، ماهیت این چالش را نشان میدهد. در این میان، منافع امنیت ملی ایالات متحده ایجاب میکند مانع از آن شود که این موقعیت به سمت یک جنگ فاجعه بار در آسیای جنوبی پیش رود.
دغدغه مداوم آمریکا درباره توسعه عمودی و افقی بخش هستهای پاکستان، در کنار مسائل مربوط به امنیت هستهای در آسیای جنوبی، چالشهای اصلی پیش روی سیاست آمریکا در آسیای جنوبی را بیشتر میکند.
سلاح هستهای برای پاکستان ـ که به خوبی میداند از نظر رشد اقتصادی فاصله زیادی با هند دارد ـ به منزله یک تاکتیک دفاعی است تا بتواند در مقابل برنامههای سلطه طلبانه هند ایستادگی کرده و جلوی حمله احتمالی غیرهستهای دهلی نو برای تجزیه کشور پاکستان را بگیرد. دور کردن پاکستان از چنین نگاه سختگیرانهای در حوزه ارزیابی تهدیدات، کار بسیار دشواری بوده و این در حالی است که اقدامات اخیر هند نیز به این نگاه دامن زده است. لازم به ذکر است که پاکستان، دکترین هستهای «دفاعی» ندارد؛ موضوعی که میتواند سیگنالهای اخیر دهلی نو درباره کنار گذاشتن احتمالی سیاست «دفاعی» هند را بیش از پیش هشدار دهنده کند.
در این سناریو، ثبات آسیای جنوبی جزو اهداف مهم و اصلی ایالات متحده محسوب میشود. مطالعات حوزه روابط بینالملل درباره موضوع حل منازعه، یک حقیقت را برای ما مشخص میکند: این منافع ژئواستراتژیک و محاسبات داخلی قدرت رهبران دو کشور هند و پاکستان است که میتواند راه را برای ایجاد صلح هموار کند و خارجیها تنها میتوانند نقش یک تسهیل کننده را در این میان ایفا کنند؛ البته آن هم در زمانی که راه صلح باز شده باشد.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه مطالعات راهبردی شرق» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»