مقدمه
درخلال مذاکرات مداوم بین ایالات متحده و طالبانِ افغانستان، شاهد افزایش خشونت در افغانستان بودیم که موجب صدها مورد تلفات بین نیروهای ارتش، پلیس و همچنین غیرنظامیان افغان شد. در 27 سپتامبر، طالبان حمله گستردهای را در بیش از ده استان راهاندازی کرد و به طور اخص بدخشان مورد هدف قرار گرفت. این ولایت از لحاظ استراتژیک برای افغانستان مهم تلقی میشود زیرا 450 کیلومتر با پاکستان، 90 کیلومتر با چین و 800 کیلومتر با تاجیکستان مرز مشترک دارد. از میان تلفات میتوان به کشته شدن رئیس پلیس منطقه کوهستان در بدخشان - «عبدالظهیر» - اشاره کرد.
نمونه های مهم در بدخشان و فرغانه
بر اساس اظهارات فرمانده گردان 217 ارتش پامیر، «لطف الله علی زی»، مبارزان محلی در بدخشان، به مبارزینی که به سوی این منطقه میآیند، از جمله مبارزینی که از خارج از این منطقه هستند، میپیوندند که این امر نوعی همپوشانی روابط گروهی مختلف تلقی میشود. استاندار بدخشان، «ذکریا ساودا» نیز عنوان کرد که، "آنها (افراطگرایان) میخواهند سومین پایگاه خود را نیز در بدخشان بسازند". «عبدالله ناجی نظری» که عضو شورای ولایت بدخشان است، نیز مانند «علی زی» و«ساودا»، تایید کرد که هدف طولانیمدت و اصلی مبارزان، "دسترسی به تاجیکستان و چین" است.
این مشاهدات از ماموران بدخشان نشاندهنده چشمانداز بیثباتی مجدد در افغانستان شمالی شامل استانهای تخار، بغلان، قندز و پنجشیر است. علاوه بر این، هم کارشناسان افغان و هم تاجیک ادعا کردهاند که مبارزین در حال اجتماع در افغانستان شمالی و بطور اخص در طالقان و فیض آباد هستند. آنها در این منطقه درصدد ملحق کردن نیروهای خود به مبارزین تاجیک و تقویت کنترل بر جریان مواد مخدر و راههای قاچاق هستند که منابع اصلی درآمد محلی میباشند.
در عین حال، تمام این مسائل با عقب نشینی قریبالوقوع گروههای آلمانی و بریتانیایی از افغانستان شمالی پس از 12 سال حضور در این ناحیه و بطور بالقوه نیروهای ایالات متحده آمریکا از تمام نقاط افغانستان همراه هستند.
بیثباتی بدخشان تاثیر قابل توجهی خواهد داشت. افغانستان شمالی و مناطق مجاور تاجیکستان سه فرایند همپوشانی را بطور همزمان تجربه میکنند: گسترش تندروها؛ ادامه تهدیدات تروریستی و شبهنظامیها؛ و گسترش ارتباط بین مقامات فاسد محلی و نیروهای شبهنظامی.
همانطور که یک کارشناس روس در امور آسیای مرکزی، «الکساندر کنیازوف»،اشاره میکند "گروههای تروریستی بینالمللی توانستهاند کنترل بخشهای بزرگی از بدخشان افغانستان را بدست بگیرند، مدتها قبل از آن که برند "داعش" وجود داشته باشد.
این گروهها در فعالیتهای خلافکارانه از جمله قاچاق انسان و سایر اقدامات خلاف قانون شرکت دارند. در بیشتر موارد، این گروهها ارتباط مستقیمی با مقامات محلی دارند. "وی اضافه میکند "بسیاری از گروههای شبهنظامی دارای قومیت ازبک و تاجیک هستند، اقوامی که ظرفیت بالایی برای تامین نیرو برای این گروهها" در افغانستان دارند.
نظامیگری در تاجیکستان و ازبکستان
در واقع، مشارکت اقوام تاجیک در گروههای شبهنظامی باعث ایجاد تهدید مشابه یا بزرگتر از گروههای شبه نظامی افغان برای منطقه خواهد شد. برای مثال، در طول حمله به مرز تاجیکستان در نوامبر 2019، بین تاجیستان و ازبکستان، نیروهای اصلی حاضر در نبرد شهروندان تاجیک بودند و نه افغان. در ابتدا، دوشنبه این مسئله را انکار میکرد و شاخه افغانستان دولت اسلامی که به "استان خراسان" مشهور است، را مقصر میدانست. اما بعدها مشخص شد که این ادعا واقعیت ندارد.
مقامات تاجیک قادر نبودند جزئیات حمله به مردم را توضیح دهند و در نهایت نسخههای غیرهمخوان از داستان را ارائه دادند که برای کارشناسان داخلی و خارجی قابل قبول نبود. در واقع، مقامات محلی تلاش کردند که یک حمله "خلافکارانه معمولی" به ایستگاه مرزی را به عنوان یک حمله اسلامگرایان معرفی کنند تا فعالیتهای مجرمانه محلی را کمرنگ نشان داده و تقصیر را بر گردن خارجیها بیندازند.
در این میان، متخصصان ازبک ادعا کردهاند که بیثباتی در حال افزایش در شمال افغانستان و بخشهای مجاور تاجیکستان و تمرکز نیروهای شبهنظامی از کشورهای مختلف در منطقه میتواند باعث بدتر شدن شرایط امنیتی در دره فرغانه شود. این دره به خاطر حضور چندین قومیت و تاریخ غنی خود و همچنین قرار گرفتن در نقطه تلاقی ازبکستان شرقی، قرقیزستان جنوبی، و تاجیکستان شمالی حائز اهمیت است.
اما در عین حال، این منطقه از جمله بخشهای ناآرام آسیای مرکزی است. نگرانی در مورد افزایش گروههای تندرو در دره فرغانه به صورت تلویحی از سوی معاون سابق رئیس جمهوری افغانستان بین سالهای 2014 و 2020 و ژنرال ارتش ملی افغانستان، «عبدالرشید دوستم» که از قومیت ازبک است، مورد تاکید قرار گرفته است. وی ادعا کرده که نیروهای شبهنظامی در آسیای مرکزی تنها علاقمند به فعالیتهای غیر قانونی در افغانستان نیستند بلکه قصد دارند ناآرامی را در سایر کشورهای منطقه نیز گسترش دهند.
نتیجهگیری
دو روند قابل ذکر وجود دارد. در آینده نزدیک، شمال افغانستان مقر گروههای شبهنظامی از کشورهای مختلف از جمله طالبان، دولت اسلامی و القاعده خواهد بود. بنابراین، شمال افغانستان منطقهای است که میتواند در بیثباتی آسیای مرکزی از جمله دره فرغانه نقش داشته باشد.
با این حال، روند دوم این است که بعضی دولتهای آسیای مرکزی و رهبران سیاسی افغانستان از نگرانیهای امنیتی در حال رشد به عنوان ابزاری استفاده خواهند کرد تا قدرت خود را تثبیت کنند و با مطرح کردن تهدید رشد گروههای تندرو از دولتهای دیگر طلب حمایت اقتصادی کنند. این رفتارها در رئیس جمهوری تاجیکستان «امام علی رحمان» دیده می شود. وی تلاش دارد "شهرت خود را به عنوان تنها محافظ امنیت ملی تاجیکستان" گسترش دهد و تبدیل به یک مانع منطقهای در برابر تروریسم بینالمللی شود.
این امر، در مورد مقامات افغان از جمله مقامات بدخشان نیز صدق میکند که مایل نیستند بر اهمیت خروج نیروهای نظامی آمریکایی از افغانستان که میتواند باعث شدت گرفتن تنشها با طالبان افغانستان شود، صحه بگذارند. در واقع، از زمان حمله آمریکا به افغانستان، نگرانیهایی در مورد رشد گروههای نظامی در آسیای مرکزی شکل گرفته است. با این حال، تهدیدهای گروههای افغان و همچنین جنگجویان خارجیِ بازگشته از سوریه و عراق در آسیای مرکزی همراه با گروههای دولت اسلامی و القاعده و گروههای متحد آنها به مرحلهای نرسیده که باعث بیثباتی دولتهای آسیای مرکزی شود.
منبع: بنیاد جیمزتون