کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

پیش‌بینی برای سناریوی شکست مذاکرات

لزوم پیشنهاد «پلان B» برای تحقق صلح واقعی در افغانستان

lowyinstitute , 15 مهر 1399 ساعت 12:29

مترجم : زهرا خادمی راد

در حال حاضر، گزینه‌های روی میز برای افغانستان، گزینه‌های دشواری هستند. ورود طالبان به نظام سیاسی افغانستان، چالشی ذاتی برای دولت افغانستان به شمار می‌رود چون این اقدام، به شکل بنیادی و غیرقابل بازگشتی، ماهیت دولت را تغییر داده، جای پای طالبان را در افغانستان محکم کرده و نفوذ پاکستان را در این کشور تثبیت خواهد کرد. روند صلح به نفع طالبان در حرکت بوده و به نفع این گروه است که تا آوریل 2021 درگیر این پروسه باقی بمانند تا اینکه مطمئن شوند آمریکایی‌ها به تعهدات خروج مندرج شده در توافقنامه دوحه عمل کرده‌اند. در نهایت نیز با غلبه اوضاع میدانی بر مواضع مذاکراتی دو طرف، گفتگوهای بین‌الافغانی جایگاه و اهمیت خود را از دست خواهد داد. اما آن زمان، دیگر برای نجات یک شریک درمانده و از پا در آمده بسیار دیر است. بر همین اساس، متحدان افغانستان باید برای حفاظت از این کشور، «پلان B» هم داشته باشند.
این طرح احتیاطی به کابل اطمینان می‌دهد که این دولت ارزش محافظت شدن را دارد.


مطالعات شرق/

«اشرف غنی» رئیس جمهور افغانستان اخیرا با انتشار مقاله‌ای در روزنامه «واشنگتن پست» به تبیین چشم انداز مدنظر خود برای کشور افغانستان پرداخت: «یک افغانستان مستقل، متحد و دموکراتیک که با خود، منطقه و جهان در صلح بوده و قادر به حفظ و گسترش دستاوردهای دو دهه گذشته است.» اما برای کشوری که سال‌ها است درگیر جنگ و ویرانی بوده، تحقق سریع این هدف امکان‌پذیر نمی‌باشد. تلاش‌های دولت غنی برای اجرای توافقنامه صلح اخیر طالبان ـ آمریکا، از طریق آزادی بیش از 5000 زندانی طالبان نیز نشان دهنده مسیر طولانی پیش روی غنی برای اثبات تعهدات خود می‌باشد.
این در حالی است که طالبان در مقابل، هیچ امتیاز قابل توجهی نداده است. این گروه همواره به دنبال تصرف قدرت دولتی در افغانستان بوده است. حمایت دریافتی طالبان از پاکستان نشان می‌دهد که هدف مشترک نهایی این دو، در تضاد مستقیم با اهداف کابل است. البته این ارتباط و نزدیکی چندان جای تعجب ندارد، چون پاکستان برای تثبیت نفوذ خود در افغانستان همواره تشکیل یک حکومت اسلام‌گرا را به یک دولت ملی‌گرا ترجیح داده است و طالبان نیز به دنبال تحمیل یک دولت اسلامی متعصب بر این کشور بوده است تا بتواند سایر اشکال رقابت ایدئولوژیک یا سیاسی را از میدان به در کند.
در چنین شرایطی، تحقق چشم انداز مد نظر غنی در افغانستان، مستلزم ارائه یک «پلان B» است؛ راهبردی برای حفاظت از دموکراسی شکننده‌ای که طی دو دهه گذشته در این کشور به وجود آمده است. در غیر این صورت، افغانستان ناگزیر به روزهای تاریک گذشته عقب گرد خواهد کرد.
طالبان در حال حاضر، برای بقای خود متکی به پاکستان بوده و این در حالی است که اسلام‌آباد نیز همچنان به دنبال روی کار آمدن یک دولت متکی به خود در افغانستان است. این همراهی دو جانبه باعث شد تا پاکستان با ارائه پشتیبانی‌های راهبردی نظامی، اقتصادی و سیاسی به طالبان، به رشد این جنبش کمک کرده و در نهایت، زمینه تصرف کابل به دست طالبان را در سپتامبر سال 1996 فراهم کند. در همین حال، همسو شدن طالبان با ایده یک «افغانستان متحد و دموکراتیک» مستلزم تغییر جهت بنیادین این جنبش و فاصله گرفتن کامل آنها از طینت بدخواهانه خود و همچنین تغییر رویکرد اساسی پاکستان در نگاه خود به افغانستان به عنوان یک دولت وابسته است.
«امرالله صالح» معاون اول رئیس جمهور و رئیس سابق امنیت ملی افغانستان، در سخنرانی اخیر خود در کابل تصریح کرد: «طالبان جز ویرانی و تباهی چه چیزی به ارمغان آورده است؟»
چندی پیش، صالح که دشمن سرسخت طالبان به شمار می‌رود، از یک حمله هدفمند در کابل جان سالم به در برد. همان گونه که پیش بینی می‌شد، هیچ گروهی مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفت و طالبان نیز هر نوع دست داشتن در این رویداد را رد کرد. اما این گونه حملات در واقع، طبق شیوه بازی طالبان انجام می‌شود: این گروه ابتدا حمله کرده، سپس دست داشتن در آن را منکر می‌‌شود و در همان حال، همگان را به همراهی با قطار صلح ترغیب می‌کند.
عزم آمریکا برای خروج از افغانستان، دست طالبان را برای انجام آزادانه حملات باز گذاشته است چون آمریکایی‌ها نشان داده‌اند که به هیچ عنوان قصد ندارند طالبان را تحت فشار قرار دهند.
رفتارهای خشونت آمیز طالبان با مردم عادی در دوران حکومت آنها تا اکتبر سال 2001، خاطره بدی را در اذهان عمومی به جای گذاشته و باعث شده است مردم نگران اقدامات تلافی جویانه این گروه پس از بازگشت پیروزمندانه آنها به صحنه افغانستان باشند. به گفته یکی از اعضای پارلمان افغانستان، «حتی با وجود یک توافقنامه صلح، باز هم هیچ تضمینی برای پایان روند شورش وجود ندارد. طالبان همچنان خواستار تشکیل یک امارت هستند.»
گر چه طالبان حدودا 20 سال از قدرت دور بوده است اما تصور این که این گروه خط مشی خود را تغییر داده، یک تصور واهی است. تاکنون هیچ یک از اظهارات طالبان نشان دهنده این تغییر نبوده است. گزارش‌های فراوانی درباره اقدامات وحشیانه طالبان وجود دارد؛ مثل زمانی که جوخه‌های مرگ این گروه پس از تصرف شهر قندوز در اکتبر سال 2016، دست به کشتار، تجاوز، شکنجه، چپاول و جست‌وجوی خانه به خانه مردم زدند. انجام این گونه اقدامات در مناطق تحت کنترل طالبان امری متداول است و ادعای آنها درباره برخورد با عوامل این گونه اقدامات، یک ادعای دروغین؛ چون این گونه اقدامات از نظر مقامات طالبان غیرقانونی نیستند. در واقع، نوع تفسیر طالبان از قانون شریعت، باعث شده است تا آنها بتوانند به نقض حقوق بشر پرداخته و سپس در پوشش این قانون، این اقدامات را توجیه کنند.
طالبان هرگز معتقد به اصل انتخابات یا پاسخگویی نبوده است. «هبت الله آخوندزاده» رهبر طالبان، به طور مکرر خواستار تشکیل یک «دولت ناب اسلامی» شده اما هرگز معنی «ناب» را تبیین نکرده است. آنچه ما می‌دانیم این است که آخوندزاده و اسلاف وی همواره با اتخاذ روش‌های خشونت آمیز به مخالفت با انتخابات پرداخته‌اند تا مانع شرکت مردم در این رویداد و تضعیف دولت افغانستان شوند. شماری از شرکت کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری سال 2019 افغانستان در کابل، در گفتگو با نویسنده اعلام کردند که رأی دادن «وظیفه» آنها است و گروهی دیگر نیز تصریح داشتند که این کار نوعی «مخالفت» با طالبان محسوب می‌شود؛ این مسئله نشان می‌دهد که افغان‌ها رهبر انتخابی را به رهبر تحمیلی ترجیح می‌دهند.
در انتخابات سال 2018 و 2014 هم که من (نویسنده) به عنوان ناظر حضور داشتم، رأی دهندگان افغان اظهارات مشابهی داشتند. بسیاری از افراد، تصویر انگشت جوهری خود را در شبکه‌های اجتماعی قرار دادند تا بدین ترتیب، مخالفت خود را با تهدیدات و اقدامات خشونت آمیز طالبان اعلام کنند.
دموکراسی انتخاباتی اساسا در تضاد با دیدگاه طالبان درباره تشکیل یک دولت یا امارت اسلامی است و این مسئله بیش از پیش نشان دهنده مغایرت نظام ارزشی این گروه با جامعه افغان است.
اهداف راهبردی و امنیتی متفاوت دولت افغانستان و طالبان (و همچنین پاکستان) بدان معنا است که در قالب ساختار فعلی، فضا برای انجام مذاکرات واقعی وجود ندارد. شاید مذاکرات بین‌الافغانی در یک دوره کوتاه مدت یا میان مدت انجام شود اما هدف این مذاکرات، ایجاد صلح نیست. از منظر طالبان، هدف این مذاکرات تسهیل روند خروج آمریکایی‌ها از افغانستان به شیوه‌ای است که فضا را برای تسلط نهایی آنها بر اریکه قدرت هموار کند.
تا ماه نوامبر امسال؛ تعداد سربازان آمریکایی در افغانستان به کمتر از 5000 نفر خواهد رسید. طالبان نیز ممکن است به طور هم زمان، آمریکا را تحت فشار قرار دهد تا دولت فعلی افغانستان را منحل کرده و تحت پوشش یک توافقنامه تقسیم قدرت که در ازای اعلام آتش بس انجام می‌شود، مبادرت به تشکیل یک دولت موقت کند. انحلال تشکیلات فعلی، سبب ایجاد یک خلا راهبردی خواهد شد که در نهایت طالبان را به قدرتمندترین بازیگر این کشور بدل خواهد کرد.
چنین وضعیتی ممکن است دیگر افراد صاحب نفوذ را نیز بر آن دارد تا برای حفظ بقای خود (و نه از روی علاقه) به طالبان ملحق شوند. بار دیگر باید این نکته را متذکر شد که طالبان اساسا نگاه متفاوتی به مقوله صلح (یا به عبارت دیگر، صلح براساس شرایط خود) دارد و از همین تعریف برای واداشتن دیگران به تسلیم شدن در برابر حکومت خود استفاده می‌کند.  
مصالحه طالبان ـ آمریکا شرایطی را به وجود آورده است که به طالبان کمک می‌کند تا دولت افغانستان را محاصره و روند سرنگونی آن را تسریع کند. این حس محاصره شدن، در کابل نیز احساس شده و در اظهارات «عمران خان» نخست وزیر پاکستان نیز نمود داشته است؛ عمران خان سال گذشته در مصاحبه‌ای گفت که دولت افغانستان «مانعی بر سر راه روند صلح بود که اصرار به مذاکره با طالبان داشت.»
یک دیپلمات اروپایی درباره رویکرد پاکستان در قبال افغانستان گفت: «طالبان با بحث انحلال گروه موافقت نخواهد کرد چون این مسئله تضمینی برای حیات نظامی و سیاسی آن است. پاکستان هم دلیلی ندارد که به طالبان برای تغییر مواضع خود فشار وارد کند چون این کشور از این مواضع منتفع می‌شود.»
این مشاهدات حکایت از آن دارد که پاکستان هدف مشخص و ثابتی را در قبال افغانستان دنبال می‌کند: روی کار آمدن دولت ضعیف و انعطاف‌پذیر مطلوب خود که بتواند آن را کنترل کند. تلاش‌ مستمر پاکستان برای روی کار آوردن رژیم مطلوب خود در کابل نشان می‌دهد که این کشور بیشتر به دنبال ایفای نقش یک بازیگر اصلاح طلب است تا اینکه بخواهد به دنبال تحقق اهداف امنیتی باشد.
در حال حاضر، گزینه‌های روی میز برای افغانستان، گزینه‌های دشواری هستند. ورود طالبان به نظام سیاسی افغانستان، چالشی ذاتی برای دولت افغانستان به شمار می‌رود چون این اقدام، به شکل بنیادی و غیرقابل بازگشتی، ماهیت دولت را تغییر داده، جای پای طالبان را در افغانستان محکم کرده و نفوذ پاکستان را در این کشور تثبیت خواهد کرد.
در حال حاضر، روند جاری صلح به نفع طالبان در حرکت بوده و این به نفع آنها است که تا آوریل 2021 درگیر این پروسه باقی بمانند تا اینکه مطمئن شوند آمریکایی‌ها به تعهدات خروج مندرج شده در توافقنامه دوحه عمل کرده‌اند. تیم مذاکره کننده اشرف غنی خواهان آن است که طالبان دولت را به رسمیت شناخته، قانون اساسی 2004 را بپذیرد، حافظ دستاوردهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دو دهه گذشته باشد، از حقوق زنان صیانت کرده، اعلام آتش بس کرده و از طریق انتخابات ملی در دولت مشارکت داشته باشد ـ خواسته‌هایی که صرفا خیالی و واهی هستند.
در نهایت نیز با غلبه اوضاع میدانی بر مواضع مذاکراتی دو طرف، گفتگوهای بین‌الافغانی جایگاه و اهمیت خود را از دست خواهد داد. اما آن زمان، دیگر برای نجات یک شریک در مانده و از پا در آمده خیلی دیر خواهد بود.
بر همین اساس، متحدان افغانستان باید برای حفاظت از این کشور، یک «پلان B» هم داشته باشند.
این طرح احتیاطی باید به کابل اطمینان دهد که این دولت ارزش محافظت شدن را دارد. این طرح باید شامل چند مرحله باشد:

        همان طور که قبلا هم در جایی دیگر گفته‌ام، تعلیق مذاکرات اقدامی مسبوق به سابقه است. برای مثال، زمانی              ترامپ حاضر به امضای یک توافقنامه بد با کره شمالی نشد، مذاکره با «کیم جونگ او» را متوقف کرد. اخیرا هم در             سپتامبر سال 2019، ترامپ برای مدتی روند مذاکره با طالبان را به حال تعلیق درآورد. خود طالبان هم قبلا در سال           2012، مذاکره با آمریکا را به خاطر بحث آزادی زندانیان به حال تعلیق درآورد.     خروج آمریکا از افغانستان، طبق توافقنامه دوحه، چه تبعات راهبردی احتمالی به دنبال خواهد داشت؟  چنین نتیجه گیری از سوی گروه‌های تروریستی خشونت طلب، می‌تواند پیامدهای فاجعه باری را تا چندین نسل‌ دیگر به دنبال داشته و سبب تقویت گروه‌های راست افراطی شود. اگر آمریکا ضمن خروج از افغانستان، پشتیبانی‌های سیاسی، نظامی و مالی خود را نیز قطع کند، این کشور سرجای خود باقی خواهند ماند اما جنگ 40 ساله آن همچنان ادامه خواهد داشت، تا زمانی که طالبان به طور کامل کشور را به تصرف خود درآورده یا اینکه شکست بخورد. بعید است که این بار هیچ قدرت خارجی بخواهد در افغانستان مداخله کند، مگر اینکه وقوع یک سری رویدادهای مهم آن را مجبور به انجام چنین کاری کند. ارزش ندارد تا هر آنچه را که به دست آورده‌ایم به یک سازمان تروریستی واگذار کنیم که ممکن است روزی به نام دفاع از خود، دوباره درصدد ضربه زدن به ما برآید.    
انتهای مطلب

 
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»


کد مطلب: 2389

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/2389/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir