یکی از مهمترین مسائل در این فرآیند برای کشورهای آسیای مرکزی، آینده گروههای تروریستی خارجی است که شهروندان کشورهای پساشوروی در صفوف آنها میجنگند.
وضعیت نظامی-سیاسی فعلی افغانستان دارای ماهیت بحرانی پایدار است. از سال 2014 تا کنون درگیریهای نظامی، از جمله حملات تروریستی از جانب اپوزیسیون مسلح افزایش یافته و به تلفات انسانی قابل توجهی منجر شده است. حتی پس از امضای تفاهمنامه صلح بین آمریکا و طالبان در مورخ 29 فوریه سال 2020 در قطر، حملات تروریستی همانند سابق صورت میگیرد و تعداد آنها در حال افزایش است. چنین وضعیتی از تمایل اپوزیسیون به داشتن موقعیت و نفوذ پایدارتر در مذاکرات پیش رو نشات میگیرد.
مطالعات راهبردی شرق/
در این مقاله، محمود غیاثاف و شیرعلی رضائیان، کارشناسان تاجیکی مسائل سیاسی مواضع طرفهای درگیر نسبت به فرآیند صلح در افغانستان را شرح میدهند. یکی از مهمترین مسائل در این فرآیند برای کشورهای آسیای مرکزی، آینده گروههای تروریستی خارجی است که شهروندان کشورهای پساشوروی در صفوف آنها میجنگند.
وضعیت نظامی-سیاسی فعلی افغانستان دارای ماهیت بحرانی پایدار است. از سال 2014 تا کنون درگیریهای نظامی، از جمله حملات تروریستی از جانب اپوزیسیون مسلح افزایش یافته و به تلفات انسانی قابل توجهی منجر شده است. حتی پس از امضای تفاهمنامه صلح بین آمریکا و طالبان در مورخ 29 فوریه سال 2020 در قطر، حملات تروریستی همانند سابق صورت میگیرد و تعداد آنها در حال افزایش است. چنین وضعیتی از تمایل اپوزیسیون به داشتن موقعیت و نفوذ پایدارتر در مذاکرات پیش رو نشات میگیرد.
مواضع طرفهای درگیر نسبت به فرآیند مذاکرات صلح
پیچیدگی و چندجانبه بودن دستیابی به صلح پایدار در افغانستان بدین دلیل است که در این کشور منافع و استراتژیهای قدرتهای جهانی و منطقهای در هم آمیخته شده است. ناهمگنی منافع بازیگران داخلی نیز وضعیت را وخیم کرده است. برای افشای این وضعیت باید مواضع طرفها را به صورت جداگانه بررسی کرد:
موضع دولت مرکزی افغانستان
مقامات افغانستان، از جمله اشرف غنی و عبدالله عبدالله در سخنرانیها و مصاحبههای خود به تعهدشان نسبت به برگزاری مذاکرات صلح با جنبش طالبان اشاره میکنند. دولت افغانستان چندین کنفرانس و نشست آنلاین پیرامون موضوع دستیابی به صلح در کشور برگزار کرده است. این اقدام آمادگی آنها را برای آغاز مذاکرات بینالافغانی نشان میدهد.
با این حال، در ماههای اخیر، طرفهای درگیر بنا به دلایل مختلف با هم پشت میز مذاکرات قرار نگرفتند، چرا که دولت مرکزی همانند طالبان با فاکتور آزادسازی اسیران مانور میداد.
در ماههای اخیر، فشار بازیگران خارجی، به ویژه آمریکا بر دولت افغانستان افزایش یافته است. همین فشار مانع استفاده اشرف غنی از فاکتور زندانیان آزاد نشده – حامیان طالبان – در مذاکرات شد.
بنابراین، غنی تشکیل جلسه مشورتی لویه جرگه را راهی آسان برای حل و فصل این مشکل دید. شرکت کنندگان این جلسه با آزادسازی 400 نفر از طرفداران طالبان موافقت کردند. غنی با استناد بر تصمیم نمایندگان مردمی، فرمان آزادسازی حامیان طالبان را بدون آسیب به منافع و تصویر سیاسی خود امضا کرد.
بدین ترتیب، اقدامات دولت مرکزی دلیلی(بهانه ای) برای عدم تمایل طالبان به آغاز مذاکرات بینالافغانی باقی نگذاشت. در ماههای اخیر، طالبان خواستار آزادسازی کل 5 هزار طرفدار خود از زندان شده بودند و بنابراین، فاکتور 400 زندانی آزاد نشده به عنوان بهانه عدم آغاز مذاکرات مورد استفاده این گروه قرار میگرفت. در شرایط کنونی، طرفین هیچ دلیلی برای به تعویق انداختن مذاکرات ندارند.
موضع طالبان نسبت به فرآیند صلح
نمایندگان رهبر سیاسی طالبان که تفاهمنامه صلح را با آمریکا امضا کردند، پایبندی خود را به آغاز مذاکرات صلح آمیز با دولت افغانستان اعلام کردند. واقعیت این است که نخبگان سیاسی طالبان نمیتوانند حملات و خشونت را به حداقل برسانند. طالبان یک گروه متنوع است و دلایل زیادی برای حمله به ارتش و مردم غیرنظامی وجود دارد. یکی از فاکتورهای کلیدی این است که شبهنظامیان طالبان در استانها و برخی از شهرها اختیارات زیادی دارند و از یک مرکز واحد کنترل نمیشوند.
فاکتور دیگر، فاکتور مالی-اقتصادی و وجود اسلحه و مهمات در دستان آنهاست: قاچاق مواد مخدر، سنگهای گران قیمت، مواد باارزش و همچنین مالیاتها و هزینههای جمع شده نیازهای مالی این جنبش را پوشش میدهد. براساس ارزیابیهای مختلف، سود مالی طالبان در سال از 500 میلیون تا 1.5 میلیارد دلار است. طبق اظهارات رسمی دولت افغانستان و گزارشهای رسانههای داخلی و خارجی، برخی کشورهای همسایه از جمله پاکستان از طالبان حمایت جدی مالی و غیره میکنند که این نیز نقش مهمی دارد.
علی رغم آزادسازی 5 هزار زندانی حامی طالبان از جانب دولت، مبارزه شدید در این کشور ادامه دارد و نظامیان و غیرنظامیان کشته میشوند. این وضعیت نشان میدهد که تثبیت وضعیت و به حداقل رساندن اقدامات نظامی در افغانستان در آینده نزدیک، یک کار غیرممکن است.
موضع اشخاص بانفوذ و نخبگان سیاسی افغانستان
نمایندگان نخبگان و اشخاص بانفوذ افغانستان، از قبیل حامد کرزی، رئیس جمهور سابق، یونس قانونی، رئیس سابق مجلس و معاون رئیس جمهور، عبدالرب رسولی سیاف، یکی از اشخاص بانفوذ دوران جهاد و رهبر حزب اتحاد اسلامی، اسماعیل خان، وزیر سابق و یکی از اشخاص بانفوذ بخش غربی کشور و غیره از مذاکرات و فرآیند صلح در افغانستان حمایت میکنند. این گروه از نخبگان قصد دارند از فرآیند صلح در افغانستان حمایت کنند تا نفوذ خود را در وضعیت نظامی-سیاسی کشور حفظ کنند.
احزاب سیاسی بانفوذ افغانستان، از قبیل "جامعه اسلامی افغانستان"، حزب اسلامی حکمتیار، "حزب وحدت اسلامی"، جنبش اسلامی دوستم و غیره نیز از فرآیند صلح حمایت میکنند. نمایندگان این احزاب عضو هیئت مذاکره کنندگان صلح از جانب دولت افغانستان هستند.
موضع گروههای مسلح و شبهنظامیان خارجی که در افغانستان حضور دارند.
اکثر گروههای مسلح خارجی - از القاعده گرفته تا شبهنظامیان جنبش اسلامی ازبکستان - روابط عمیقی با طالبان داشتهاند و اغلب با طالبان هم در زمان حکومت آنها و هم در در دوران تقابل آنها با نیروهای غربی و ارتش افغانستان همکاری میکردند.
این گروهها تحت هیچ شرایطی به احیای صلح و ثبات پایدار در افغانستان تمایل ندارند، چرا که این امر حاکمیت و امنیت فیزیکی آنها را تهدید میکند. در اینصورت، میتوان گفت که گروههای مسلح خارجی در تلاشاند روابط عمیقی با جناح نظامی طالبان و نخبگان نظامی آنها به منظور حمایت از شبهنظامیان مسلح ناراضی برای جلوگیری از صلح عمومی در افغانستان برقرار و موانعی را در جهت توقف فرآیند صلح بینالافغانی ایجاد کنند.
هدف اصلی این گروهها، احیای حکومتی است که در سالهای 2001-1996 – یعنی غصب کامل قدرت و تشکیل دولت براساس قوانین مذهبی - وجود داشت. در این راستا، سازمان تروریستی "توحید و جهاد" – یکی از شاخههای جنبش اسلامی ازبکستان –، "کاتبات الامام البخاری" و "اتحاد جهاد اسلامی" تفاهم نامه طالبان را با آمریکا پیروزی طالبان تلقی میکردند و از طریق کانال تلگرامی خود شروع به تهدید کشورهای آسیای مرکزی کردند.
موضع کشورهای خارجی درگیر در مسئله افغانستان
در 19 سال اخیر، کشورهای مختلف به صورت آشکار و پنهان در حل و فصل یا تحریک مشکلات افغانستان سهیم بوهاند. آمریکا، روسیه، پاکستان، ایران، کشورهای اروپایی، هند، چین، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، ترکیه و تا حد کمی کشورهای آسیای مرکزی براساس میزان نفوذ و مشارکت خود در دو دهه اخیر و براساس منافع استراتژیک خود، در بحران افغانستان شرکت میکردند. بدون شک، آمریکا که در حال حاضر، تمام نیروهای خود را اعزام کرده است تا در این کشور صلح شکننده و ثبات نسبی برقرار شود، کشور کلیدی در حل و فصل مشکل افغانستان است.
طبق تفاهمنامه به امضا رسیده با طالبان، آمریکا در مرحله اول، 5 پایگاه و 3400 کارمند نظامی خود را از افغانستان خارج کرد و تا ماه می سال 2021 باید نیروهای خود را به طور کامل خارج کند. آمریکا تا قبل از خروج کامل نیروهای مسلح خود باید فرآیند مذاکرات صلح را در افغانستان آغاز کند و به صلح مشروط بین آنها دست یابد، چرا که تصویر بینالمللی این قدرت به این عامل بستگی دارد. در حال حاضر، مشخص است که تفاهم نامه مربوط به صلح دائمی در افغانستان و خروج نیروهای آمریکایی از این کشور، توسط ترامپ در انتخابات مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
دیگر قدرتهای جهانی و منطقهای هم برای دستیابی به صلح در افغانستان تلاش میکنند. به طور کلی، موفقیت و تاثیر مذاکرات صلح و گفتگوی بینالافغانی پیرامون دستیابی به ثبات پایدار به همسایگان آن و تا حد زیادی پاکستان و ایران بستگی دارد و نباید فاکتور این کشورها را دست کم یا نادیده گرفت. تحلیلها نشان میدهد که در نظر گرفتن موضع پاکستان و ایران در فرآیندهای آینده افغانستان، ضامن موفقیت فرآیند مذاکرات و ثبات توافقات احتمالی است.
در شرایط فعلی چه چیزی در انتظار گروههای مسلح خارجی است؟
تجربه جنگ داخلی در افغانستان نشان میدهد که میزان موفقیت مذاکرات و تاثیر گفتگوی بینالافغانی تمام نیروها پیرامون دستیابی به صلح پایدار بسیار کم است. چرا که همانطور که قبلا گفته شد، در این کشور منافع، استراتژیها و انتظارات قدرتهای جهانی و منطقهای مختلف در هم آمیخته شدهاند.
با این وجود، برخی از کارشناسان و سیاست شناسان در کابل نگرش مثبتی نسبت به این فرآیند دارند و در مورد موفقیت احتمالی مذاکرات مینویسند. صرف نظر از ارزیابی آنها، در حال حاضر، سیستم گفتگوی کلی بینالافغانی برای دستیابی به صلح راهاندازی شده است. همچنین میتوان تفاهمنامه صلح بین آمریکا و طالبان، آزادسازی طرفداران آنها از زندان و تبادل متقابل اسرا را در طول 40 سال جنگ داخلی، بیسابقه خواند. تحلیلها نشان میدهد که دستیابی به صلح پایدار به دلیل اختلافات کشورهای درگیر و ماهیت متناقض منافع آمریکا، پاکستان، ایران، روسیه و غیره دشوار است. احتمالا در افغانستان دولتی مانند عراق تشکیل خواهد شد و در حومه این کشور گروههای تروریستی که در برخی جاها به مبارزه مسلحانه با کابل خواهند پرداخت، فعالیت خواهند داشت.
یکی از مهمترین مسائل مرتبط با فرآیند مذاکرات صلح در افغانستان برای کشورهای آسیای مرکزی، آینده گروههای تروریستی خارجی است که در صفوف آنها شهروندان کشورهای پساشوروی میجنگند. گروهکهای افراطی بومی آسیای مرکزی مانند جنبش اسلامی ازبکستان، انصارالله و غیره در دهه گذشته چندین بار سعی داشتند آسیای مرکزی را بیثبات سازند. با این حال، به دلیل فقدان تعداد لازم طرفداران در میان مردم و همچنین با توجه به توانایی نظامی ساختارهای امنیتی کشورهای منطقه، برنامههای آنها عملی نشد. علاوه بر این، عملیات نظامی امریکا و ناتو علیه طالبان در افغانستان به کاهش نفوذ گروههای افراطی بومی آسیای مرکزی منجر شد.
جنبشها و سازمانهای مسلح خارجی از نارضایتیها سوءاستفاده کرده و تمام نیروهای خود را برای ایجاد موانع در فرآیند مذاکرات بینالافغانی پیرامون دستیابی به صلح به کار میبرند. قابل درک است که طرفداران القاعده، داعش و دیگر سازمانهای تروریستی خارجی قادر نخواهند بود مانع روند صلح شوند و همین امر نگرانی جدی آنها را برمیانگیزد. چرا که صلح در افغانستان به طور طبیعی بر آنها تاثیر دارد و فضا را برای فعالیت آنها کاهش میدهد. برای آنها سه گزینه احتمالی وجود دارد:
- _ ادامه تقابل و رویارویی که با نابودی فیزیکی آنها برابر است؛
_ تسلیم در برابر مقامات و انتظار دادرسی عادلانه؛
_ نقل مکان به دیگر مناطق درگیری یا مناطقی با بیثباتی دائم، یا انتقال به شمال آفریقا، سومالی و یمن.
در حال حاضر، مکان و موقعیت جنبش طالبان تغییر کرده است. واقعیت توافق صلح آمریکا با آنها، دعوت انها به فرمتهای مختلف حل و فصل صلح آمیز وضعیت افغانستان و روابط غیررسمی کابل با آنها نشان میدهد که در حال حاضر، طالبان دگرگون شدهاند و آنها به عنوان "عامل ایجاد قدرت" شروع به کار کردهاند (طالبان خود را پیروز جنگ 19 ساله میدانند و با افتخار برای شرکت در فرآیند صلح بینالافغانی آماده میشوند)
در حال حاضر، شکی نیست که در دولت آینده افغانستان، طرفداران یا نمایندگان طالبان حضور خواهند داشت. آنها نقش مهمی در تحول آینده فرآیندهای سیاسی افغانستان ایفا میکنند. این فاکتور مسئولیت طالبان را هم در میان طرفداران خود و هم برای جامعه بینالمللی دوچندان میکند.
سناریوهای آینده گروههای نبرد خارجی
بدین ترتیب، براساس تجزیه و تحلیل صورت گرفته، میتوان سناریوهای احتمالی را در مورد آینده شبه نظامیان خارجی در افغانستان، بویژه شبه نظامیان بومی آسیای مرکزی در آینده نزدیک پیش بینی کرد:
1. حفظ وضعیت فعلی: بیثباتی پایدار. طبق این سناریو، آغاز فرآیند مذاکرات صلح در افغانستان به دلیل در هم تنیدگی منافع و استراتژیهای کشورهای مختلف و همچنین به دلیل فقدان وحدت نخبگان سیاسی و روشن فکر این کشور غیرممکن است. عدم شکلگیری فرهنگ سیاسی منطقی و پایدار در میان نخبگان، فاکتور داخلی قابل توجه است. بنابراین، پیشبینی فرآیندهای سیاسی در افغانستان دشوار است. در این شرایط، سازمانها و جنبشهای افراطگرایان بومی آسیای مرکزی فعالیت خود را تحت حمایت طالبان انجام خواهند داد و بنابراین، پیشبینی فعالیت آنها یا اقدامات صورت گرفته در آینده نزدیک دشوار است.
2. موفقیت مذاکرات صلح و مبارزه مشترک نیروهای دولتی و طالبان با گروههای خارجی. در صورت موفقیت مذاکرات صلح در افغانستان و سازش نخبگان پیرامون تقسیم قدرت ممکن است این سناریو اجرا شود. تحقق این سناریو بعید است، اما ممکن است تصویر طالبان را هم برای مردم محلی و هم برای جامعه جهانی تغییر دهد.
3. تشکیل کریدور برای شبه نظامیان خارجی به عنوان شرط شکل گیری صلح شکننده. این سناریو را میتوان جنبه دیگر سناریوی دوم دانست و تنها در صورتی امکان پذیر است که کشورهای خارجی درگیر به طالبان و کابل اطمینان دهند که تنها آنها (دولت و طالبان) در مدیریت سیاسی کشور مشارکت خواهند داشت. در این شرایط، انتقال شبه نظامیان خارجی به شمال آفریقا، سومالی و یمن، ممکن است گزینه احتمالی باشد.
اما از آنجا که در مناطق همسایه افغانستان آغاز رقابت شدید قدرتهای جهانی مشاهده میشود، این نیروها در صورت حمایت نظامی و مالی لازم ممکن است به عنوان ابزار بیثبات سازی عمل کنند. در این راستا، میتوان آسیای مرکزی را به عنوان یکی از مناطق انتقال گروههای مسلح افراطی در نظر گفت، اما به دلیل ارزش ژئوپلیتیکی کم منطقه، این سناریو بعید است. به طور کلی، کشورهای آسیای مرکزی نباید این سناریو را غیرممکن بدانند و باید اقدامات پیشگیرانه را از قبیل همکاری عمیق ارگانهای ویژه کشورهای منطقه با ساختارهای امنیتی افغانستان طراحی کنند. تنها از این طریق میتوان نفوذ و تهدیدهای بالقوه سازمانهای تروریستی را در آسیای مرکزی کاهش داد.
همچنین امکان استفاده از سازمانهای تروریستی خارجی برای مقابله با نفوذ چین از طریق انتقال آنها به منطقه خودمختار سین کیانگ اویغور وجود دارد. در حال حاضر، طرح چینی "کمربند و جاده" نگرانی مخالفان ژئوپلیتیک این کشور را برانگیخته است. فرمت جدید سیاست چین در قبال کشورهای منطقه در قالب "آسیای مرکزی-چین" که اولین نشست آن 16 جولای سال 2020 برگزار شد، ممکن است به طور سنتی مسائل تامین امنیت منطقهای و تقابل مشترک با افراطگرایی، تروریسم و جداییطلبی را در برگیرد.
به طور کلی، سناریوهای فوق ممکن است به واقعیت نپیوندد و فرآیندهای سیاسی در افغانستان به طور سنتی فراتر از هر گونه تحلیل و پیشبینی توسعه یابد. تجربه نشان میدهد که نباید فاکتور گروههای افراطی بومی آسیای مرکزی را دست کم گرفت و باید برای تمام گزینهها و رویدادهای احتمالی آماده بود.
انتهای مطلب/
«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه مطالعات راهبردی شرق» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»